• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مدینه فاضله

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



جامعه آرمانی و مدینه فاضله در نگاه متفکران مسلمان شیعی در جامعه جهانی مهدوی با رهبری حاکم معصوم و حاکمیت قوانین الهی خلاصه می‌گردد.



مدینه فاضله از دو کلمه مدینه و فاضله ترکیب یافته که در لغت و اصطلاح معنای خاصی دارد.

۱.۱ - مدینه فاضله در لغت

مدینه، که یک واژه عربی است در لغت بر وزن فعلیه، جمع آن مدائن و مدن و بنابر قول دیگر مفعله می‌باشد. ابن بری می‌گوید اگر میم در مدینه زائده باشد جمع آن بر وزن مدن جایز نیست. وی در تعریف مدینه گفته است: «حصنی است که در وسط زمینی بنا شده باشد. و در اصطلاح؛ به شهر و یکی از بخش‌های فلسفه باستان مربوط به سیاست مدنیه گفته می‌شود که یکی از سه بخش حکمت عملی است. و نیز گفته‌اند: مدینه، یعنی شهر زندگی، مدنی یعنی شهرنشینی.
[۲] سجادی، جعفر، فرهنگ علوم فلسفی و کلامی، ص۶۸۲.
خواجه نصیرالدین طوسی در تعریف مدینه معتقد است؛ پیش از این به اجتماع اشخاصی اطلاق می‌شد که به انواع حرفه‌ها و صناعات مشغول بودند و این حرفه‌ها، سبب تعیش آنان بود.
[۳] افلاطون، جمهوری.

یکی از واژه‌هایی که با مدینه ارتباط دارد تمدن است. فرید وجدی درباره آن گفته است: تمدن به معنای سوی عقل و انسانیت، نظم دهی به امور زندگی و گرایش به اخلاق شهری تفسیر شده است.
[۴] وجدی، فرید، دایره المعارف قرن عشرون، ج۸.
تعاریفی دیگر درباره تمدن آمده است که آن را نوع خاصی از توسعه مادی و معنوی می‌داند و اندیشه آرمانی درباره حیات انسانی را القاء می‌کند.
[۵] بیرو، النف، فرهنگ علوم اجتماعی، ص۴۷.
تمدن عبارت است از تلاش برای آفریدن جامعه‌ای که بشریت بتواند با همنوائی در کنار یکدیگر و به منزله اعضای یک خانواده کامل و جامع، در درون آن زندگی کند.
[۶] توین بی، ارنولد، بررسی تاریخ تمدن، ص۴۸.
با توجه به توضیحات ارائه شده می‌توان مدینه فاضله را از حیث لغت این گونه تعریف کرد: مدینه‌ای که از لحاظ فضیلت دارای درجه عالی باشد.

۱.۲ - مدینه فاضله در اصطلاح

درباره مفهوم اصطلاحی مدینه فاضله تعاریف زیادی از دانشمندان و فیلسیوفان رسیده است. فارابی در این باره می‌گوید: «مدینه فاضله؛ مدینه‌ای است که مقصود حقیقی از اجتماع در آن، تعاون بر اموری است که موجب حصول به سعادت آدمی است.
[۷] فارابی، آراء اهل مدینه فاضله، ص۱۱۸.
خواجه نصیرالدین طوسی نیز می‌گوید: «مدینه فاضله؛ مدینه‌ای است که ساکنان آن کوشش کنند که سعادت حقیقی را به دست آورند. اداره چنین مدینه‌ای به دست حکیمان و فاضلان باشد.» ملاصدرا می‌گوید: «مدینه فاضله؛ مدینه‌ای است که شهرهای آن برای نیل به نهایت حقیقی و خیر حقیقی با هم همکاری دارند».


از مباحثی که با موضوع تحقیق ارتباطی تنگاتنگ دارد؛ بررسی ادوار تاریخ بر اساس فلسفه نظری است که در آن به سیر تکاملی یا نزولی جامعه‌ها نظر و توجه می‌کند. در این باره دیدگاه‌های متفاوتی وجود ندارند. برخی مانند نیچه به تکرار تاریخ و برخی به دوره‌ای بودن تاریخ و جامعه معتقدند و نیز عده‌ای مانند توین بی تاریخ را بی ظهور و افول تمدن‌ها می‌داند. از نظر توین بی، افول تمدن‌ها از وقتی آغاز شده‌اند که سلسله داران، متولیان و مدیران آنها در برابر تهاجم‌های نوین پاسخ‌های کهنه را تکرار کرده‌اند. وی از دلایل افول یک تمدن، نظامی شدن شدید و وسعت فتوحات را یادآوری می‌کند و معتقد است هرچه متصرفات یک تمدن وسیع تر گردد. برای حفظ آنها به ارتشی بزرگ تر و نیرومندتر، نیازمند خواهیم شد و این نه ما به قوت بلکه ما به ضعف تمدن می‌شود.

۲.۱ - دیدگاه تکامل جامعه و تاریخ

برخی دیدگاه‌ها نیز ترقی و تکامل جامعه و تاریخ را مطرح می‌کنند. در عصر جدید اندیشه ترقی یکی از مهم‌ترین اندیشه‌هایی است که با زندگی انسان در آمیخته است. سیدنی نخستین شکل اعتقاد به ترقی را با پیدایش علوم جدید مقارن می‌داند. هگل، یافت و ساخت جهان هستی را اندیشه عنوان می‌کند؛ اندیشه‌ای مطابق، متعالی و آزاد که از خالق برخاسته و در خارج، هویت و موضوعیت یافته است؛ وی معتقد است: همین که این اندیشه در خارج تحقق یافت و از صاحب خود جدا شد، دچار فراق و از خود بیگانگی گشت و همواره بر آن است که بر این فراق فایق آید و دوباره به اصل خود بپیوندد.
[۱۱] سروش، تاریخ فلسفه، ص۹.


۲.۲ - تقسیم‌بندی کارل مارکس

کارل مارکس که خود از هگلیان چپ به شمار می‌آید، ساختمان اقتصادی جامعه را پایه‌ای واقعی معرفی می‌کند که آنچه به حقوق و سیاست ارتباط دارد همه به روی آن به وجود می‌آید که صورت‌های مشخص وجدان اجتاعی نیز با آن تناسب دارد. بدین گونه، وی، سیر تاریخی را مبنی بر احوال اقتصادی برمی‌شمرد و حوادث تاریخی را به وسیله فرضیه (کشمکش طبقات) توجیه می‌کند.
[۱۲] زرین کوب، عبدالحسین، تاریخ در ترازو، ص۲۲۱.
طبق تقسیم بندی پنج مرحله‌ای مارکس برای تاریخ، جهان به اعتقاد وی در مرحله چهارم است و مرحله پنجم به آینده اختصاص دارد. این مراحل عبارتند از:
۱ـ تمدن اولیه یا مرحله اشتراکی؛
۲ـ مرحله برده‌داری؛
۳ـ مرحله زمین‌داری (فئودالیسم
۴ـ مرحله سرمایه داری؛
۵ـ مرحله سوسیالیسم یا کمونیسم.

۲.۳ - دیدگاه متفکران مسلمان

برخی از آیات قرآن قبل از مطرح شدن نظریه دوره‌ای تاریخ به این مطلب اشاره‌ای داشته است: «قد خلت من قبلکم سنن فسیروا فی الارض فانظروا کیف کان عاقبه المکذبین؛ البته پيش از شما حوادثى (مانند هلاكت‌هاى دسته‌جمعى) طبق سنّت الهى گذشته است، پس در روى زمین بگرديد و بنگريد كه عاقبت تکذیب‌ كنندگان چگونه بود.». در آیه مبارکه، به انسان توصیه می‌شود که درباره اجتماعات قبل، تدبر کند و برای عبرت گیری در زمین سیر کند. مرحوم شهید مطهری درباره نوسانات تاریخ می‌گوید: هرچند در مجموع حرکت تاریخ، تکاملی است، ولی، سیر تکاملی تاریخ، جبری و لایتخلف نیست. یعنی چنین نیست که هر جامعه‌ای در هر مرحله تاریخی لزوما نسبت به مرحله قبل از خود کامل‌تر بوده است. نظر به این که عامل اصلی این حرکت انسان است و انسان موجودی مختار و آزاد و انتخاب‌گر است. تاریخ در حرکت خود نوساناتی می‌یابد گاهی جلو می‌رود و گاهی عقب... ولی به طور کلی، بشریت در مجموع خود یک خط سیر تکاملی را طی کرده است. طبق نظر آیت‌الله مصباح یزدی، از آنجا که تکامل به لحاظ روحی و نزدیک شدن به خدا تحقق می‌یابد، در تاریخ هیچ جامعه‌ای تماما از لحاظ روحی کامل تر از جامعه قبلی نبوده است.
[۱۵] مصباح، محمد تقی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، ص۱۶۷.
تکامل به هر معنای موجود (در صنعت، تکنولوژی، علوم تجربی و...) در مدینه فاضله و آرمانی موعود اسلام رخ خواهد داد، از آنجا که آخرالزمان بخش پایانی تاریخ و جز نهایی آن است، دنیا و جهان در آن به تکامل همه جانبه خود خواهد رسید.


مدینه فاضله، نعمتی است که قرآن مجید ، به آن نوید داده است: «وعد الله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنکم فی الارض کما استخلف الذین من قبلکم ولیمکنن لهم دینهم الذی ارتضالهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننی لایشرکون بی شیئا و من کفر بعد ذالک فاولئک هم الفاسقون؛ خداوند به كسانى از شما (مسلمانان) كه ایمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند وعده داده است كه قطعا آنها را در روى زمين جانشين (خود) كند و حکومت بخشد همان گونه كه كسانى را كه پيش از آنها بودند (مانند مؤمنان قوم نوح و قوم هود و صالح و قوم یونس ) جانشين ساخت، و حتما آن دينى را كه براى آنها پسنديده است (دين اسلام) براى آنها مستقر و استوار سازد، و بى‌ترديد حال آنها را پس از بيم و ترس به امن و ايمنى تبديل نمايد به طورى كه تنها مرا بپرستند و چيزى را شریک من قرار ندهند. و هر كه پس از اين (نعمت بزرگ) كفران ورزد، چنين كسانى به حقیقت نافرمانند.».
در دلالت این آیه می‌توان گفت: این آیه شامل تمام امت اسلامی است که بعضی از مفسرین گفته‌اند که این آیه به دلیل بیانیه بودن «من» در کلمه «منکم» بر عموم مسلمین دلالت می‌کند، علامه طباطبایی آن را بعضیه گرفته است و وعده استخلاف در زمین را مختص مؤمنین، آن هم کسانی که عمل صالح انجام می‌دهند، می‌داند؛ چیزی که آیه بر آن دلالت می‌کند همان وعده تحقق مدینه فاضله می‌باشد، با هر تفسیری که از آیه ممکن است.
در روایات نیز برای ایجاد مدینه فاضله مطالبی فراوان رسیده است. ابن ابی الحدید می‌گوید: امامیه می‌گویند که احادیث آخرالزمان درباره وعده ظهور امام غائبی است که در پایان دنیا مالک همه زمین می‌شود ولی یاران معتزلی ما می‌گویند که وعده به ظهور امام غائبی است که در آخرالزمان همه زمین را تصرف می‌کند و بر همه کشورها پیروز می‌شود.


مدینه فاضله دارای ارکانی است که اشاره به آن ضروری است. مدینه فاضله دارای سه رکن: قانون، حاکم، مردم می‌باشد، که درباره آن به اختصار توضیح می‌دهیم:

۴.۱ - قانون

در لغت عرب به معنای معیار و مقیاس شیء و هرچیزی آمده است، به عبارتی دیگر: القانون، مقیاس کل شیء طریقه. در اصطلاح به معنای عام آن یعنی: مجموعه قواعد الزام آوری که بر رفتار و ارتباط آنها در جامعه حاکم است؛ به معنای خاص آن نیز؛ یعنی: قاعده‌ای معین یا مجموعه‌ای معین از قواعد که قوه مقننه برای تنظیم امر معینی وضع می‌کند.
[۱۹] الصده، عبدالمنعم فرج، اصول القانون، ص۱۲.
در فقه نیز به چیزی قانون گفته می‌شود که: کلی باشد، از طریق وحی رسیده باشد و جنبه دوام داشته باشد. بنابراین قانون در اسلام؛ عبارت است از آن قسمت از آیات قرآن و احادیث درست که متضمن اوامر یا نواهی و به طور کلی، متضمن مقررات الزامی باشند.
[۲۰] جعفری لنگرودی، محمد جعفر، ترمینولوژی حقوق، ص۱۷-۱۹.


۴.۱.۱ - ویژگی قانون‌گذار در اسلام

قانون‌گذاری بنابر آموزه‌های اسلامی:
اولا از آن خداوند است.
ثانیا این حق طبق مفاد بعضی آیات نه تنها از آن خداست، بلکه از دیگران حق قانون‌گذاری نیز سلب شده است.
ثالثا پیروی از قانون اسلام، پیروی از وحی است.

۴.۱.۲ - ویژگی قوانین در اسلام

قانون در اسلام دارای ویژگی‌هایی است که به اختصار می‌توان گفت:
۱- از دلایلی که می‌توان بر محق بودن قانون‌گذاری خداوند برشمرد، ثبات نسبی در قوانین او است. سید قطب می‌گوید: «مادامی که قانون از زمین سرچشمه گیرد، همیشه در معرض تحولات و تبدیل است و در حال دگرگونی دائم در دست طبقات غالب و علیه طبقه مغلوب ملت خواهد بود.
[۲۱] سید قطب، انسان، مادیگری و اسلام، ترجمه هادی خسروشاهی، ص۲۱۴.

۲- جامعیت قانون الهی نکته‌ای دیگر است که آن را نسبت به قوانین دیگر ممتاز می‌کند. چنان که خداوند می‌فرماید: روزی که از هر امتی گواهی از خودشان، بر آنان برانگیزیم و تو را بر اینان مشاهده گیریم و بر تو نازل کردیم کتاب را که روشنگر همه چیز است و هدایت و رحمت و بشارت برای مسلمین است. . علامه در این باره می‌فرماید: «قرآن برای هدایت عموم است و مراد از تبیان کل شی هم آن چیزی است که برگشت به هدایت باشد از قبیل معارف حقیقی مربوط به مبدا، معاد و اخلاق و شرایع الهی..
۳- آسان بودن قانون الهی دلیلی دیگر بر اولویت آن نسبت به قوانین بشری است.
۴- برابری در مقابل قانون یکی از ویژگی‌های قانون الهی است که حتی در مورد پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هم موضوع یکسان صورت می‌گیرد. در این باره حضرت رسول می‌فرمایند: «لافضل لعربی علی عجمی و لا عجمی علی عربی و لا اسود علی ابیض، الا بالتقوی، کلکم من آدم و آدم من تراب.

۴.۲ - حاکم

در لغت به اجرا کننده حکم بین مردم گویند، حاکم کسی است که در میان مردم حکم می‌کند و فرمان می‌دهد.درباره ضرورت حاکم نیز روایاتی رسیده است که بر اهمیت موضوع می‌افزاید: الدین والسلطان توامان، لابد کل واحد منهما من صاحبه، والدین اس والسلطان حارس و مالا اس له الهذم و ما لا حارس له ضایع. از شرایطی که برای حکم در نظر گرفته شده: اسلام، عدالت، اعلمیت، مدیریت، معصومیت و مرد بودن می‌باشد که هر یک در جای خود قابل بحث و بررسی‌اند.

۴.۳ - مردم

ارزش و اعتباری که اسلام در مدینه فاضله خود، برای مردم آن قائل است، بسیار در خور توجه است. در مدینه فاضله اسلام، مردم آزاد و عبد خالق هستی بخش‌اند و مالک چیزهایی‌اند که از طریق قانون به دست آورده‌اند. مردم حق مشورت دارند و دنبال کسب فضائل و سعادت اخروی هستند، با کمال الفت و محبت زندگی می‌کنند و همچنین با توجه به دستور حضرت حق، پیوسته در برابر توطئه دشمنان آماده‌اند.
سه رکنی که به آن اشاره شد، اساس مدینه فاضله اسلام را تشکیل می‌دهند. اسلام با ارائه قانونی درست و حاکمی صالح و مردمی عاقل شرایطی خاص به وجود می‌آورد که باعث فراگیر شدن و جهانی شدن خود و تبدیل شدن به دینی واحد در عرصه جهانی، تحقق حاکمیت عدالت، گسترش رفاه، ایجاد صلح و امنیت جهانی، رشد علمی و عقلی بشر، ارتباطات گسترده و سریع و خرسندی رضایت مردم خواهد شد.


مدینه فاضله بحث طول و درازی است که از ابتدای تولدش تا کنون مورد توجه فیلسوفان زیادی من جمله فیلسوفان مسلمان قرار گرفته است.

۵.۱ - فارابی

فارابی از آن دسته فیلسوفان مسلمان است که بحث جدی درباره مدینه فاضله نموده است. اصول و مبانی‌ای که فارابی در مدینه فاضله خود پی می‌گیرد چند مورد است از جمله آنها: روش شناسی، جهان شناسی، انسان شناسی و غایت شناسی می‌باشند. فارابی در تقسیم بندی علوم و احصاء آنها به دنبال سعادت است، وی اساسا نظام فلسفه سیاسی خود را برای رسیدن به سعادت ترسیم می‌کند و سعادت را غایت مطلوبی می‌داند که همه انسان‌ها، مشتاقانه خواهان آن هستند و با تلاش خود به سوی آن حرکت می‌کنند؛ زیرا سعادت کمال و برترین خیرات است.
ارکان مدینه فاضله از دیدگاه فارابی عبارتند از: ۱. لزوم وجود رئیس ۲. فیلسوف بودن حاکم که چنین فردی با فلسفه ورزی قواعد کلی را با فلسفه نظری در آمیخته و با مبدا وحی در ارتباط است.
ویژگی‌های مدینه فاضله از دیدگاه فارابی عبارتند از: ۱. تعاون ۲. خداوند و غایت قصوی بودن او ۳. معرفت خداوند ۴. با فضیلت بودن مردم. عدالت ۶. محبت و الفت ۷. صلح در مدینه فاضله و تشبیه به خداوند داشتن در اوصاف.
[۲۷] فارابی، محمد بن محمد، آراء اهل المدینه الفاضله، ص۱۱۳.


۵.۲ - ابوعلی سینا

ابن سینا از مدینه فاضله به مدینه عادله یاد می‌کند. وی درباره سیاست اخیار و مدینه فاضله می‌گوید: سیاسه الاخیار و هی ان یکون اهل المدنیه متشارکین علی طلب السعاده العاجلیه و الاجلیه.
[۲۸] ابن سینا، خطابه شفا، ص۶۲.
مدینه فاضله، مدینه‌ای است که اهالی آن در طلب سعادت عاجله (رینا) و آجله (آخرت) شرکت می‌جوید.
ابوعلی سینا، فیلسوفی مسلمان است و مبانی مدینه فاضله او جنبه دینی و الهی دارد. در مدینه فاضله او نیز جهانی شناسی و خدا شناسی، انسان شناسی و غایت شناسی نمایان است، او نیز به دنبال سعادت است و سعادت را در لذت عقلی می‌داند؛ وی در فرق بین عارف و عابد و زاهد معتقد است: فرق بین عارف، عابد و زاهد در این است که زاهد از متاع دنیا و لذات آن دور گردان است و عابد کسی است که به عبادات مواظبت دارد: اما، عارف کسی است که فکر خود را به قدس جبروت متوجه می‌سازد و پیوسته از پرتوهای نور حق، در سر خود برخوردار می‌شود. او این سعادت (لذت عقلی) را مخصوص این دنیا تلقی می‌کند؛ به نظر او سعادت واقعی بعد از مرگ به دست می‌آید، به عبارت دیگر: «و نیز بدان که سعادت هر نفس را، آن هنگام باشد که از کالبد جدا شود و لذات بدنی دیگر است و لذات نفسانی، دیگر و نیز نفس را بدون کالبد عقوبتی است وی را».
از برجسته‌ترین نظریات ابن سینا، نظریات مربوط به نبوت است. وی نبی را حاکم مدینه فاضله می‌داند و ضرورت نبوت را به چهار سطح؛ عقلانی، تخیلی، اعجازی، سطح سیاسی اجتماعی ثابت می‌کند. ابن سینا قانون را برای مدینه فاضله به شرط الهی بودن می‌پذیرد و در این باره می‌آورد: فتکون له المعجزات التی اخبرنا بها، وهذا الانسان اذا وجد، یجب ان یسن للناس فی امورهم سننا باذن الله تعالی و امره و وحیه و انزاله الروح القدس علیه. وی همچنین درباره ویژگی‌های این شهر به تعاون برای سعادت، عدالت، عدم تعارض و فساد، دینداری و دنبال روی شریعت تاکید می‌ورزد.

۵.۳ - خواجه نصیرالدین طوسی

خواجه نصیرالدین طوسی در تعریف مدینه فاضله می‌گوید: «اجتماع قومی بود که همت‌های ایشان اقتنای خیرات و ازاله شرور مقدم بود و هر آینه میان ایشان اشتراک بود در دو چیز: یکی آراء و دوم افعال.. بنابر تعریف خواجه، مدینه فاضله، در مردم دنبال خیرات هستند و جویای کمال؛ در آن عدالت حاکم است. وی درباره ویژگی‌های مدینه فاضله به چند مورد اشاره می‌کند: ۱. الفت و محبت ۲. امنیت و عدم تعاند ۳. صداقت ۴. عدالت.
خواجه نصیر طوسی با طبقاتی دانستن مردم به حسب مراتب معرفتی، مردم مدینه فاضله را دارای طبقات زیر عنوان می‌کند: ۱. طایفه افاضل حکما ۲. طائفه اهل ایمان ۳. طایفه اهل سلیم ۴. طایفه مستضعفان. نمود گرایان.

۵.۴ - ملاصدرای شیرازی

ملاصدرای شیرازی همچون دیگر فیلسوفان به این مقوله نظر داشته است، وی مدینه فاضله را طوری ترسیم می‌کند که در آن همه شهرهای آن دارای امتی است که برای رسیدن به خیر حقیقی و سعادت، یکدیگر را یاری می‌کنند.
مهم‌ترین مبانی مدینه فاضله در دیدگاه سیاسی ـ اجتماعی وی خداوند منزه از تعلقات است و دنیا نیز که به عنوان منزل که در آن سالکان الهی سکنی گزیده و برای سفر به سوی خداوند تلاش می‌کنند. از نظر ملاصدرا، انسانی که در این مدینه حضور می‌یابد دارای ویژگی‌های ممتاز از دیگر مخلوقات، مختار بودن او، نیاز او به اجتماع و تمدن دارای سیاست و شریعت مربوط به حیات خود می‌باشد.
ارکان این مدینه از دیدگاه وی ۱. قانون الهی ۲. حاکم و حکومت و مردم و سعادت آنان می‌باشد که هر یک شرایطی دارد که به تفصیل از آن بحث کرده است. خدا محوری، حضور گسترده شریعت، حضور ولایت، عدالت در جامعه و تعاون برای نیل به سعادت از وجوه مدینه فاضله ملاصدرا است.


مسئله مدینه فاضله و جامعه مطلوب مورد توجه بسیاری از فیلسوفان و اندیشمندان سیاسی غرب قرار گرفته است.

۶.۱ - افلاطون

مدینه فاضله از دیدگاه افلاطون، جامعه‌ای است که در آن خرد، دانش، فضیلت و عدالت حکمروایی داشته باشد. او درباره طبع اجتماعی این شهر انسان می‌گوید: «علت احداث شهر این است که هیچ فردی برای خود کافی نیست، بلکه به بسیاری از چیزها نیازمند است.
[۳۳] افلاطون، جمهوری، ص۱۱.

افلاطون جامعه را به سه طبقه تقسیم می‌کند: حاکمان، سپاهیان و توده مردم. به نظر افلاطون، کار سپاهیان خیلی مهم است؛ او معتقد است: هیچ کاری یا حرفه‌ای مهم تر از پیشه سپاهی گری نیست و هیچ مسئولیتی، به این اندازه اهمیت ندارد که سربازان و جنگاوران ما وظایف خود را به نحو احسن و اکمل انجام دهند.
[۳۴] افلاطون، جمهوری، ص۱۲.
افلاطون درباره انتخاب زمامداران و فرماندهان نیز می‌گوید: پیران باید فرمان دهند و جوانان باید اطاعت کنند. در میان پیران هم باید بهترین افراد انتخاب گردند. وی درباره حاکمان شهر معتقد است: در مدینه فاضله باید، فیلسوفان حاکم باشند. حکومت فلاسفه از دیدگاه افلاطون به مثابه یک وظیفه است نه برای رسیدن به شهوت و کسب افتخار. آنان وظیفه دارند حکومت کنند تا شهر به سعادت ابدی نائل آید. وی براساس عدالت، هرکسی را شایسته انجام امری می‌داند که استعداد آن را داشته باشد، او برای تحقق مدینه فاضله خود عدلت، فضیلت و حکمت و دانش را تجویز می‌کند.

۶.۲ - ماکیاولی

جامعه مطلوب از دیدگاه ماکیاولی به جامعه‌ای گفته می‌شود که در آن قدرت، آزادی، افتخار و شهرت، امنیت و رفاه و آسایش دنیوی حاکم باشد. درباره مبانی و اصول سیاست ماکیاولی می‌توان گفت: نقطه عزیمت او در نظریه سیاسی اش طبیعت انسان است که او آن را ثابت و تغییرناپذیر می‌شمارد. ماکیاولی سیاست و اخلاق را نیز دو امر متداخل می‌داند، او جهان را به عنوان یک پیکر واحد نمی‌توانست ببیند. بشریت در نظر او خانواده‌ای متشکل از برادران یک دل نبود، بلکه آدمیان گله‌هایی از دو دام بودند که هر یک در پی مقصد خویش گام برمی داشتند.
ماکیاولی فضیلت را نیز از مبانی سیاست خود برمی شمرد و علاوه بر لذت‌های مادی دنبال لذات دیگر و فضائل دیگر است از قبیل تحصیل موفقیت، قدرت و شهرت و هدف انسان رسیدن به آنها است، وی فضیلت را یک موهبت پیچیده‌ای می‌داند که مشتمل بر لیاقت، شجاعت، خدعه‌گری، قابلیت انطباق و بی رحمی فراتر از همه چیز دیگر و به عبارت دیگر، داشتن قابلیت برای یافتن راه حل به منظور دنبال کردن جریان یک امر به هر طریق ممکن و به قصد نیل به اهداف سیاسی مشخص.
[۳۵] برایان ردهد، اندیشه سیاسی از افلاطون تا ناتو، ص۱۳۱.
ارکان جامعه مطلوب از دیدگاه ماکیاولی حاکم، قانون و مردم است. وی درباره ویژگی‌های جامعه آرمانی خود اومانیستی، ناسیونالیستی و سکولاریستی بودن آن را برمی شمرد.

۶.۳ - توماس هابز

جامعه مطلوب از دیدگاه توماس هابز، جامعه‌ای است که در آن صلح، امنیت و رفاه مادی و از لحاظ دنیوی دارای نعمت‌های فراوان می‌باشد. او تصریح می‌کند: مراد امنیت، فقط حفظ جان نیست، بلکه نعمت دیگر نیز هست که آدمیان می‌توانند به واسطه کار و کوشش قانونی خود و بدون ایجاد نظر یا ضرر برای دولت به دست آورند.
[۳۶] لویاتان، ص۳۰۱، ترجمه حسین بشریه.

تذکر این نکته لازم است که توماس هابز دارای اصول و مبانی مادیگرا بود. تمام فلسفه سیاسی هابز دور انسان می‌چرخید و دغدغه‌های او درباره آسایش و آرامش انسان این جهانی بودند، طبق ارکان اصلی سیاسی هابز آدمیان به حکم طبیعت برابرند و دارای وضعی طبیعی‌اند، وی آزادی و اختیار را حق طبیعی انسان تلقی می‌کند. هابز اعتقاد دارد در جامعه مطلوب باید سیاسیت از دین جدا گردند، بنابراین او جامعه سکولاریستی را از ویژگی این جامعه می‌انگارد و از طرفی نیز انسان محوری را از ویژگی دیگر این جامعه برمی شمرد و معتقد می‌شود که دولت همان توافق بین انسان‌ها است که ساخته و پرداخته انسان می‌باشد. از دیدگاه توماس هابز فردگرایی ویژگی سوم جامعه مطلوب است که این اندیشه را مطرح می‌کند که وظیفه دولت حفظ منافع افراد است.
[۳۷] سوون اریک لیدمان، تاریخ عقاید سیاسی، ص۱۴۶.
وی سخت طرفدار قدرت است و قدرت و مقدمات آن را ارزشمند می‌داند. بنابر دیدگاه وی؛ اگر دولتی یا حاکمی بخواهد در جامعه مطلوب او مفید و کارساز و برای مردم راهگشا باشد، باید قدرت مطلق داشته باشد و قویا قدرت را به دست گیرد.
علم گرایی ویژگی پنجم جامعه مطلوب توماس هابز است که به معنای حسن گرایی و تجربه گرایی می‌باشد. او سعی می‌کند وجود انسان را مکانیزه تحلیل کند. عقلی که هابز از آن یاد می‌کند عقلی ابزاری است نه عقل که ما عبد به الرحمن باشد؛ «غایت انسان از دیدگاه هابز، ایمنی در این جهان و نجات از زندگی نکبت‌بار است. مصلحت او نسبی و عقلش ابزاری طبیعی است برای رسیدن به این غایت».
[۳۸] خاتمی، محمد، از دنیای شهر تا شهر دنیا، ص۲۲۱.



در بررسی دیدگاه‌های اندیشمندان سیاسی با دیدگاه متفکران مسلمان شیعی می‌توان گفت که جامعه آرمانی و مدینه فاضله در نگاه متفکران مسلمان شیعی در جامعه جهانی مهدوی با رهبری حاکم معصوم و حاکمیت قوانین الهی خلاصه می‌گردد.

۶.۱ - افلاطون

هر چند افلاطون، با طرح بحث خود می‌خواست اوضاع سیاسی ـ اجتماعی آن دوران را سامان بخشد و برای همین فیلسوفان را پیش کشد؛ به شواهد تاریخی و تصریح خود افلاطون در کتب و محاورات خود نظر اصلاحی او مربوط به یونان به ویژه آتن بود، او قایل به تماس بین دولت‌ها نبود، در حالی که مدینه فاضله اسلام با برنامه‌های اصلاحی خود به کل جهان نظر می‌افکند: «یملا الارض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا».
طبق تعریف افلاطون از عدالت، مداخله در کار دیگران ممنوع است. وی با طبقه بندی جامعه، بسیاری از زمینه‌های عدالت واقعی را از بین برده است. در حالی که در مدینه فاضله اسلام، از هر لحاظ عدالت تحقق یافته و برای همگان، زمینه پیشرفت و کمال به دست خواهد آمد و خبری از طبقاتی شدن نخواهد بود. در مدینه فاضله او، حاکم علی‌رغم تمهیدات فراوان فیلسوفان‌اند که در جای خود دچار خطایند و هیچ گونه اتصالی به عالم بالا ندارند در مدینه فاضله اسلام حاکم، همان ادامه دهنده راه پیامبران الهی است پیامبرانی که از ویژگی‌های برتر آنان عصمت و ارتباط با وحی است. در مدینه فاضله افلاطون خبری از گستردگی نیست، اما مدینه فاضله اسلام، پیام آور جهانی بودن، پیشرفت در علم و صنعت، تکامل عقول بشری، گسترش عدالت در تمام زمینه‌ها، گسترش صلح و امنیت جهانی و... می‌باشد.

۵.۱ - فارابی

با وجود مشترکات فراوانی که بین مدینه فاضله و جامعه آرمانی اسلام وجود دارد از جمله سخن راندن از رؤسای مماثل که با ائمه اطهار نیز تطبیق می‌کند؛ قدم برداشتن در اخلاق و سیاست که منطبق با رهنمون‌های اسلامی است؛ وسیله انگاری مدینه فاضله بری رسیدن به سعادت آخرت؛ مطابق نظر فارابی، اهالی مدینه باید از رییس اول بی چون و چرا اطاعت کنند. این نوعی استبداد است که آن را در مدینه فاضله اسلامی نمی‌یابیم زیرا که بنای اسلام این است که در مدینه فاضله اش مردم با حاکمان در ارتباط و شور باشند و در صورت لزوم حق اعتراض داشته باشند. طبق نظر فارابی افراد مدینه، خادم رییس اول‌اند، اما در مدینه فاضله اسلامی همه در برابر خداوند و قوانین الهی برابرند، حاکم در مدینه فاضله اسلام امیرمؤمنان است نه امیر عباد.

۷.۳ - سایر اندیشه‌های آرمانی

نیاز به جامعه، قانون و حکومت از دیدگاه ماکیاولی و توماس هابز بر مبنای سرشت و طبیعت بد انسان مبتنی است. هابز انسان را با طبیعتی بد و ماکیاولی او را مغرور معرفی می‌کند، اما در مدینه فاضله اسلام سرشت انسان محترم و ارزشمند است. او از بسیاری از مخلوقات برتر و دارای فطرت الهی خدا آگاه می‌باشد. از نظر هابز و ماکیاولی هدف اجتماع، قانون و حکومت برای برطرف کردن نیازهای دنیوی و مادی و این جهانی است، درحالی که در مدینه فاضله سعادت اخروی مراد اصلح است. طبق نظر ماکیاولی و هابز، حاکم و دولت فوق قانون هستند، اما در مدینه فاضله اسلام همه مردم و حاکمان در قبال قانون الهی یکسان هستند.
جدایی دین و سیاست در جامعه مطلوب هابز و ماکیاولی آشکار است؛ هرچند ماکیاولی استفاده از دین را در هدف حکومت لازم و ضروری می‌داند و آن نه به خاطر خود دین، بلکه به خاطر هدفی است که حکومت دنبال می‌کند؛ این در حالی است که در مدینه فاضله اسلام دین از سیاست جدا نیست و اصلی است که نه موجب تفرقه، بلکه وسیله اتحاد و برادری است.
حکومت از نظر ماکیاولی، جمهوری است، البته در جامعه‌ای که فساد و هرج و مرج نباشد. او اعتقاد دارد؛ در کشوری که مردمانش به مساوات دلبستگی دارند، باید دولت جمهوری بنیاد نهاد و آنجایی که مساوات ندارد، دولت پادشاهی وگرنه دولت تاسیس یافته نسبت درستی نخواهد داشت و دوام نخواهد یافت.
[۳۹] ماکیاولی، گفتارها، ص۳۳.
هابز نیز گرچه هرنوع قدرت و حکومت را بر اریکه نشست لازم الاتباع می‌داند ولی او دلائل خود را به نفع پادشاهی اقامه می‌کند. در یک جمع‌بندی می‌توان گفت جامعه مطلوب این دو اندیشمند هیچ شرطی برای حاکم قایل نیست. اما حاکم در مدینه فاضله کسی است که از طرف خداوندی عالم به این مقام و قدرت منصوب شده است و دارای ویژگی هائی همچون اعلم بودن، معصوم بودن، منصوص بودن و کامل بودن است.
از مهم‌ترین ویژگی‌های جامعه مطلوب موردنظر اسلام می‌توان به توحید و یکتاپرستی، وحدت و پرهیز از پراکندگی و همکاری و تعاون اشاره کرد. از نگاه امام‌ خمینی جامعه مطلوب، جامعه توحیدی و الهی است که برگرفته از بینش توحیدی است. در بینش توحیدی، جامعه به‌مثابه دانشگاهی است که پیامبران (علیهم‌السّلام) معلمان این دانشگاه و خداوند مربی آن معلمان است. ازاین‌رو تمام پیامبران (علیهم‌السّلام) معلم‌اند و تمام بشر دانشجو. و تربیت انبیای الهی موجب می‌شود تمام عالم به سعادت و آرامش برسد و اسلام کامل‌ترین دیدگاه را از توحید و اتحاد و یکرنگی آدمیان ارائه کرده‌ است و نمونه‌ کامل جامعه توحید را می‌توان جامعه اسلامی دانست. امام‌ خمینی در برابر افراد و گروه‌هایی که به نام جامعه بی‌طبقه توحیدی درصد بی‌نظمی و هرج‌ومرج هستند، جامعه‌ توحیدی را به بدن انسان متعادل تشبیه می‌کند و معتقد است رسیدن به این تعالی در گرو حفظ مراتب و رعایت نظم و هماهنگی است. از نظر ایشان محورهای جامعه مطلوب و توحید عبارت‌اند از وحدت کلمه، توجه به ابعاد مادی و معنوی جامعه، اجرای قوانین و احکام اسلام، استقلال و آزادی، دفاع از حقوق و منافع مردم و از میان برداشتن فقر و اصلاح شرایط زندگی برای اکثریت مردم. امام‌ خمینی قوانین اسلام را علاوه ‌بر اینکه وسیله تحقق عدالت در جامعه می‌شمرد، آن را ابزاری جهت اصلاح اعتقادی و اخلاقی و تهذیب انسان می‌دانست. به اعتقاد ایشان این قوانین برای اجرا و برقرارشدن نظم اجتماعی عادلانه و به‌منظور پرورش انسان‌ها لازم است. امام‌ خمینی برای اصلاح فرد و جامعه و فهم درست دستورهای قوانین دینی از مسائلی چون پذیرش اجتهاد در استنباد و فهم متون دینی، توجه به کاربرد عقلی، توانایی اسلام در راستای تبیین وضعیت حال به‌وسیله احکام اسلام را یادآور شده‌ است.
[۴۴] خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۳۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.



۱. ابن منظور، محمد بن ‌مکرم، لسان العرب، ج۱۳، ص۴۰۲.    
۲. سجادی، جعفر، فرهنگ علوم فلسفی و کلامی، ص۶۸۲.
۳. افلاطون، جمهوری.
۴. وجدی، فرید، دایره المعارف قرن عشرون، ج۸.
۵. بیرو، النف، فرهنگ علوم اجتماعی، ص۴۷.
۶. توین بی، ارنولد، بررسی تاریخ تمدن، ص۴۸.
۷. فارابی، آراء اهل مدینه فاضله، ص۱۱۸.
۸. طوسی، خواجه نصیرالدین، اخلاق ناصری، ص۲۴۲.    
۹. طوسی، خواجه نصیرالدین، اخلاق ناصری، ص۲۵۷.    
۱۰. ملاصدرا، محمد بن ابراهیم، مبدا و معاد، ص۴۹۰.    
۱۱. سروش، تاریخ فلسفه، ص۹.
۱۲. زرین کوب، عبدالحسین، تاریخ در ترازو، ص۲۲۱.
۱۳. آل عمران/سوره۳، آیه۱۳۷.    
۱۴. مطهری، مرتضی، قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، ص۴۷.    
۱۵. مصباح، محمد تقی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، ص۱۶۷.
۱۶. نور/سوره۲۴، آیه۵۵.    
۱۷. ابن ابی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله، شرح نهج البلاغة، ج۱۹، ص۲۹.    
۱۸. حسینی زبیدی واسطی، سید مرتضی، تاج العروس، ج۳۶،ص۲۴.    
۱۹. الصده، عبدالمنعم فرج، اصول القانون، ص۱۲.
۲۰. جعفری لنگرودی، محمد جعفر، ترمینولوژی حقوق، ص۱۷-۱۹.
۲۱. سید قطب، انسان، مادیگری و اسلام، ترجمه هادی خسروشاهی، ص۲۱۴.
۲۲. نحل/سوره۱۶، آیه۸۹.    
۲۳. طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۴۶۸.    
۲۴. ابن شعبة الحرانی، الحسن بن علیّ، تحف العقول، ص۳۴.    
۲۵. راغب أصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ص۱۲۷.    
۲۶. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۷۵، ص۳۵۴.    
۲۷. فارابی، محمد بن محمد، آراء اهل المدینه الفاضله، ص۱۱۳.
۲۸. ابن سینا، خطابه شفا، ص۶۲.
۲۹. ابن سینا، اشارات، ص۱۴۳.    
۳۰. ابن سینا، رساله اضحویه، ص۴۳.    
۳۱. ابن سینا، الاهیات شفا، ص۴۴۲.    
۳۲. خواجه نصیرالدین، اخلاق ناصری، ص۲۳۸.    
۳۳. افلاطون، جمهوری، ص۱۱.
۳۴. افلاطون، جمهوری، ص۱۲.
۳۵. برایان ردهد، اندیشه سیاسی از افلاطون تا ناتو، ص۱۳۱.
۳۶. لویاتان، ص۳۰۱، ترجمه حسین بشریه.
۳۷. سوون اریک لیدمان، تاریخ عقاید سیاسی، ص۱۴۶.
۳۸. خاتمی، محمد، از دنیای شهر تا شهر دنیا، ص۲۲۱.
۳۹. ماکیاولی، گفتارها، ص۳۳.
۴۰. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۱۳، ص۵۰۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۹.    
۴۱. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۱۱، ص۴۱۶-۴۱۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۹.    
۴۲. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۱۳، ص۱۷۲-۱۷۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۹.    
۴۳. خمینی، روح‌الله، ولایت فقیه، ص۷۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۴۴. خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۳۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.



پایگاه اطلاع رسانی حوزه، برگرفته از مقاله «ویژگی های مدینه فاضله از دیدگاه اسلام».    
• دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.






جعبه ابزار