سیدنعمتالله جزایری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جزایری، سید نعمتاللّه، فقیه، محدّث و ادیب امامی قرن یازدهم و دوازدهم میباشد. وی سرسلسله خاندان مشهور علمی و دینی
سادات جزایری بود که سه قرن در منطقه
خوزستان ، بهویژه
شوشتر ، خدمات ارزندهای کردند.
[ویرایش]
نسب آنها به
عبداللّه بن موسی بن جعفر ، فرزند
امام کاظم علیهالسلام، میرسد.
[ویرایش]
بزرگترین فرزندِ پسرِ سید نعمتاللّه، سید نورالدین بود که نسب عموم
سادات جزایری به وی میرسد، از اینرو آنان به
سادات نوریه نیز مشهورند.
برخی از فرزندان و اعقاب وی در شوشتر ماندند و برخی در
هند ،
نجف و اماکن دیگر ساکن شدند. عبداللطیف شوشتری در تحفة العالم
و سیدمحمد جزایری در کتاب شجره مبارکه شرح حال مفصّلی از این خاندان آوردهاند.
[ویرایش]
سید نعمتاللّه، به نوشته خودش،
در ۱۰۵۰ در روستای صَباغیه از جزایر
بصره ، محلی میان
دجله و
فرات ، بهدنیا آمد.
[ویرایش]
در پنج سالگی به مکتب رفت و
قرآن را ختم کرد و قصاید و اشعار بسیاری فراگرفت.
سپس به آموختن
صرف و
نحو همت گماشت و برای ادامه تحصیل به
حُوَیزه رفت.
وی
روزهای سخت این دوره از زندگی تحصیلی خود را با نثری زیبا و خواندنی وصف کرده است. سپس به همراه برادرش سیدنجمالدین، و عموزادهاش سید عزیزاللّه، به
شیراز که از مراکز علمی آن روزگار بود، عزیمت کرد و در مدرسه منصوریه اقامت گزید.
سید نعمتاللّه نه سال در شیراز اقامت کرد و در این مدت به تکمیل دانش خود در ادبیات،
علوم عقلی و
نقلی پرداخت. در آنجا معیشت چنان بر او تنگ آمد که ناگزیر، به درخواست خانوادهاش، به زادگاهش باز گشت.
اشتیاق به تحصیل موجب
سفر مجدد او به شیراز شد، اما پس از یک ماه، به علت فوت پدرش و آتش گرفتن مدرسه منصوریه، به
اصفهان رفت و چهار سال نزد علامه
محمدباقر مجلسی (متوفی ۱۱۱۰) به تحصیل
حدیث و علوم شرعی پرداخت.
[ویرایش]
میرزا تقی دولتآبادی در مجاورت
حمام شیخ بهایی مدرسهای بنا کرد و وظیفه تدریس در آن را برعهده سیدنعمتاللّه گذاشت. سیدنعمتاللّه جزایری هشت سال در این مدرسه به تدریس
علوم دینی ، تألیف و همکاری با مجلسی در تألیف و تدوین
بحارالانوار مشغول شد.
[ویرایش]
پس از آن، به ضعف بینایی مبتلا گردید و برای
شفا و
زیارت ، از طریق
کرمانشاه عازم عتبات عالیات شد.
در آنجا با چند تن از عالمان و فقیهان ملاقات کرد.
[ویرایش]
سپس به زادگاهش، جزایر، بازگشت و سه ماه در آنجا اقامت کرد. سید نعمتاللّه در همین زمان نوشتن اثر عظیم خود، شرح تهذیبالاحکام (مقصود الانام فی شرح تهذیب الاحکام)، را آغاز کرد.
[ویرایش]
در ۱۰۷۹، حسین پاشا، حاکم بصره، بر سلطان محمد عثمانلو، وزیر
بغداد ، شورش کرد. سلطان محمد لشکری را برای
جنگ با وی روانه بصره ساخت. حاکم بصره به جزایر رفت و در آنجا به دفاع از خود پرداخت، اما پس از چهار ماه مقاومت و محاصره جزایر، سرانجام لشکریان بغداد او را شکست دادند و او به سوی هندوستان گریخت. مردم جزایر، که از یاران پاشا بودند، از بیم جان به حویزه و شهرهای مجاور گریختند؛ سید نعمتاللّه نیز یکی از آنان بود. سیدعلی بن مولیخلف موسوی فلاحی (متوفی ۱۰۸۸)، از سادات مشعشعیان، مقدم وی را بسیار گرامی داشت.
سیدعلی آثار علمی فراوانی داشته، تا آنجا که افندی
مدعی است بسیاری از مطالب علمی کتابهای سید نعمتاللّه از آثار سیدعلی گرفته شده است. سیدعلی به سید نعمتاللّه ارادتی تام داشت و تا زمان مرگش ارتباط با او را حفظ کرد.
[ویرایش]
جزایری، پس از چند ماه اقامت در حویزه، عازم اصفهان شد اما در میانه راه به شوشتر رفت و به درخواست اهالی، در آنجا اقامت کرد.
حاکم وقت شوشتر، فتحعلیخان، که از گماشتگان دولت صفوی (حک: ح ۹۰۶ـ ۱۱۳۵) بود، در
تکریم سید نعمتاللّه نهایت تلاش را بهکار بست و در کنار
مسجدجامع برای وی خانهای تدارک دید و تمام مناصب شرعی شوشتر و بلاد مجاور، از جمله تدریس علوم دینی، تولیت مسجدجامع و امامت جمعه و
امر به معروف و نهی از منکر ، را به او واگذار کرد.
سید نعمتاللّه با عالمان و نیز حاکمان مناسبات خوبی داشت تا آنجا که وی را، به سبب کثرت مجالست با سلاطین،
نکوهش کردهاند.
سید نعمتاللّه در شوشتر به نشر علوم و معارف دینی پرداخت و مجلس درس پر رونقی برپا کرد.
[ویرایش]
وی در ۱۱۱۱ برای زیارت به
مشهد رفت و در راه بازگشت به شوشتر، در
خرّمآباد بیمار شد و در
پلدختر درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد. آرامگاه او در آنجا معروف است. وفات وی را در ۲۳
شوال ۱۱۱۲ ذکر کردهاند.
[ویرایش]
جزایری در جزایر بصره، حویزه، شیراز و اصفهان نزد عالمان بسیاری به تحصیل علوم دینی پرداخت.
وی در جزایر نزد این اشخاص علوم دینی را فراگرفت: یوسف بن محمد بناء جزایری (متوفی پیش از ۱۰۷۰)، عالم و قاضی
محمد بن سلمان/ سلیمان جزایری (متوفی بعد از ۱۰۷۰)، فقیه و ادیب.
استادان و مشایخ سیدنعمتاللّه در شیراز، به گفته خودش، بیست تن بودند
که از آن جملهاند: میرزا ابراهیم فرزند صدرالمتألهین شیرازی (متوفی ۱۰۷۰)
و جعفر بن کمالالدین بحرانی (متوفی ۱۰۹۱
)؛ صالح بن عبدالکریم کَرزکّانی بحرانی (متوفی ۱۰۹۸
)؛ و عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، مؤلف تفسیر نورالثقلین (متوفی بین سالهای ۱۰۸۹ و ۱۰۹۷
). سه تن اخیر در زمره مشایخ حدیث وی نیز به شمار میآیند، چنانکه او خود در
اجازه روایت به شیخحسین بن محییالدین جامعی عاملی، به آنان اشاره کرده است.
سید نعمتاللّه در اصفهان نزد این استادان به تحصیل علوم دینی پرداخت: محمدباقر مجلسی
که از مشایخ مهم او بود
و سه اجازه به سید نعمتاللّه داد که مبسوطترین آنها در پایان نسخهای از
نهجالبلاغه ، به خط خود مجلسی نوشته شده است
محمدباقربن محمد مؤمن خراسانی (
محقق سبزواری ؛ متوفی ۱۰۹۰
)؛ آقاجمال فرزند آقاحسین خوانساری
متوفی ۱۰۹۹
)؛ محمد بن مرتضی کاشانی مشهور به
ملا محسن فیض کاشانی (متوفی ۱۰۹۱
) که سید نعمتاللّه جزایری از ملازمان و شاگردان خاص او بود
شیخ
حرّ عاملی (متوفی ۱۱۰۴
) که جزایری بخشی از احادیث را نزد وی خوانده و او را به انصاف ستوده است. حرّ عاملی اذعان میکرده که اشکالاتِ گونهای از
قیاس ، از جمله قیاسِ منصوص العله و اولویت، را از سید نعمتاللّه آموخته است.
در منابع، از کسان دیگری در زمره مشایخ سید نعمتاللّه یاد شده است که صحیح نیست.
از برخی استادان او نیز، به دلیل اشاره نکردن وی به نامهایشان یا ذکر نشدن شرححال آنها در منابع، اطلاع چندانی در دست نیست.
[ویرایش]
شاگردان سید نعمتاللّه جزایری پرشمارند. سید عبداللّه جزایری، نوه وی، در تذکره شوشتر
و محمد جزایری در نابغه
فقه و
حدیث ،
به ترتیب الفبا، نام آنان را ذکر کردهاند، از جمله آناناند: ابوالحسن بن محمد زمان بن عنایتاللّه تستری (متوفی ۱۱۴۳)
ابوالقاسم بن محمد مرعشی شوشتری
عبدالحسین بن خواجه کلبعلی گَرگَری شوشتری (متوفی ۱۱۴۱) که نزد سید نعمتاللّه زبدة الاصول را خواند و از وی اجازه روایت اخذ کرد
عنایتاللّه بن محمد زمان تستری (متوفی ۱۱۴۷)
مجدالدین بن قاضی شفیعالدین دزفولی (متوفی پیش از ۱۱۶۵)
فتحاللّه بن علوان کعبی دَوْرَقی (متوفی)
محمدهادی بن سیدمحمد مرعشی تستری (متوفی ۱۱۳۷)
یعقوب بن ابراهیم بختیاری حویزی (متوفی ۱۱۵۰)، که نخست در شیراز و سپس در شوشتر نزد سیدنعمتاللّه به تحصیل علم پرداخت
و محمد بن علی نجّار شوشتری (متوفی ۱۱۴۰ یا ۱۱۴۱) که از شاگردان بزرگ سید نعمتاللّه بود و از طرف او به امامت جماعت نیز منصوب شد،
در علوم شرعی، بهویژه
تجوید و
تفسیر ، یگانه بود و کتاب مجمعالتفاسیر از آثار اوست.
او یادداشتهای تفسیری سیدنعمتاللّه را نیز در کتابی با عنوان عقودالمرجان گردآوری کرده است.
[ویرایش]
کسان دیگری نیز از جزایری اجازه روایت حدیث دریافت کردهاند، گرچه از شاگردان او نبودهاند، مانند شریف ابوالحسن بن محمدطاهر اصفهانی غَرَوی (متوفی ۱۱۳۸)
و شمسالدین بن صفر جزایری (متوفی ح۱۱۴۰).
همچنین سیدنعمتاللّه به حسین بن محییالدین جامعی عاملی، از هم دورههای خود، اجازه روایت داد و از او نیز اجازهای اخذ کرد
که اصطلاحاً به آن اجازه مدبّج گفته میشود.
محمد جزایری
متن اجازه سیدنعمتاللّه را به طور کامل نقل کرده است.
[ویرایش]
[ویرایش]
محققان در این باب اتفاق نظر دارند که مسلک جزایری در
استنباط احکام نه اصولی بوده نه اخباری صرف، بلکه او میانهرو بوده و به تعبیر مشهور، طریقه وسطا را برگزیده بوده است.
منبع محققان در این داوری، سخنان جزایری در کتابها و رسالههای متعدد او بوده که در آنها به اخذ مسلک و طریقه وسطا تصریح و آن را روش استادش محمدباقر مجلسی ذکر کرده است.
مراد جزایری از طریقه وسطا، آن گونه که خود در مقدمه کتاب غایة المرام فی شرح تهذیب الاحکام
توضیح داده، اعتقاد به
حجیت ظواهر قرآن در
تشریع است و آن را طریقی دانسته که نه مانند طریق مجتهدان اصولی است که به قواعد و استنباط و
استدلالهای عقلی تکیه زدهاند و نه مانند اخباریهایی چون محمدامین استرآبادی که هرگونه استنباط مبتنی بر قواعد ظنی را انکار کرده و عمل به ظواهر قرآن را از مصادیق آن شمردهاند.
جزایری
پس از نقل سخنان محمدامین استرآبادی در الفوائد المدنیة و تصدیق تمام سخنان وی، تنها بر رأی او مبنی بر عدم حجیت ظواهر کتاب خرده گرفته است.
علاوه بر این، یکی از دلایلی که سبب شده تا محققان، جزایری را میانهرو بدانند، نظر وی در باره پارهای از موارد شبهه تحریمیه، مانند نوشیدن قهوه و مصرف دخانیات، است که در حرمت آنها نصّی وارد نشده است.
اخباریها در این گونه موارد، بنا بر
احتیاط ، قائل به عدم جوازند، اما جزایری از این نظر عدول کرده، قائل به اباحه شده است.
با این همه، سید نعمتاللّه جزایری در بسیاری موارد دیگر مطابق رأی اخباریان نظر داده، از جمله در باب منابع تشریع، فقط
کتاب و
سنّت را معتبر شمرده و
اجماع ،
استصحاب ،
عقل و تمام گونههای
قیاس ، از جمله قیاس منصوصالعله و اولویت، را باطل دانسته است
(برای اطلاع از نظر اخباریها به این منابع رجوع کنید
). همچنین در صورت
تعارض نقل با ادله عقلی، اعم از قواعد عملی یا قواعد نظری (چون «امر به شیء مستلزم نهی از ضد عام است» و «مامِنْ عامٍّ اِلاّ و قَدْ خُصّ»)، نقل را مقدّم دانسته است.
وی بر خلاف علامه
مجلسی
که
تقلید از
میت را
جایز نمیدانسته، همانند اخباریها قائل به جواز تقلید از میت بوده است.
در هر حال به نظر میرسد که بدون ارائه نظریهای انتقادی در باب ماهیت فقه و کارکرد منابع تشریع، نمیتوان صرفاً با تکیه بر پارهای از نقلقولها، مسلک جزایری را در استنباط احکام مشخص کرد. مفهوم طریقه وسطا نیز مبهم است، البته این ابهام حتی در باب مدلول عموم مفاهیم و مسائل مورد نزاع اخباریها و اصولیان وجود دارد و این به دلیل فقدان نظریهای انتقادی و تحلیلی و تاریخی از مفاهیم فقه و فرآیند تکامل آن، و روشن نبودن مفهوم سنّت و معنای عقل است که ظاهراً در مقابل آن قرار دارد.
از سوی دیگر، در سخنان جزایری برداشتی از ماهیت
احکام شرعی و نحوه استنباط آنها را میتوان استخراج کرد که دست کم تا صورتبندی نهایی آرای فقهی و اصولیاش، وی را باید در زُمره اخباریها دانست، زیرا وی از سویی فقه را نه مجموعهای از قواعد کلی، بلکه انبوهی از
روایات جزئی دانسته است که یگانه ملاک معتبر استنباط و مبنای عملاند
و از سوی دیگر، برای غنی کردن منابع روایت و محدود کردن دامنه استنباط عقلی، علاوه بر نقد نظریه تقسیم چهارگانه احادیث (صحیح، حسن، موثق و ضعیف)، که مستلزم مناقشه در باره بسیاری از احادیث است،
بر
وثاقت بسیاری از کتابهای حدیثی، چون عیون اخبار الرضا اثر
شیخ صدوق ،
الاحتجاج
طَبْرِسی و الفقه الرضوی، صحه گذاشته است.
در آغاز عصر صفوی، با حضور مؤثر فقیهان در اداره جامعه، بحث در باره جایگاه و وظایف مجتهدان و رابطه آنان با مقلدان و نیز نقش مرجعیت دینی، یکی از مسائل اساسی شد. مسئله جواز یا عدم جواز تقلید از مجتهدِ میت از آن جمله بود که دست کم در این دوره، ۳۵ رساله مستقل در این باب نگاشته شد.
از جمله این نوشتهها، رساله منبع الحیاة و حجیة قول المجتهد من الاموات سید نعمتاللّه جزایری بود. البته وی در دیگر آثار خود نیز به بررسی این مسئله پرداخته است.
غالب فقیهان اصولی، بهویژه متأخران، تقلید ابتدایی از میت را جایز نمیدانند.
در مقابل، برخی فقیهان اصولی و عموم اخباریها، از جمله فیض کاشانی
و به تبع او سیدنعمتاللّه جزایری، تقلید از میت را جایز دانسته، شرط حیات مجتهد را غیر معتبر و بدون دلیل ذکر کردهاند. به نظر میرسد این نزاع مسائل مهمی را در باب ماهیت فقه و بنیادهای شریعت مطرح کرده که امروزه بررسی آنها ارزش علمی و تاریخی دارد و دوره مهمی از فرآیند تکامل دانش فقه و
اصول فقه را نشان میدهد.
سید نعمتاللّه جزایری در رساله منبعالحیاة، نخست به نقد آرای مجتهدان اصولی در باب مجاز نبودن تقلید از مجتهد میت، خاصه آرای
شهید ثانی در رساله تقلید المیت و رساله مشکاة القول السدید فیالاجتهاد و التقلید از فرزند شهید ثانی، شیخحسن بن زینالدین صاحب معالم، پرداخته
و در ادامه از مجتهدان اصولی در باب تقسیم مکلفان به مجتهد و مقلد انتقاد کرده
و در پایان، برخی مسائل مورد اختلاف میان مجتهدان و اخباریان، خاصه اختلاف بر سر مبانی و ماهیت فقه و کارکردهای اجتهاد، را بیان نموده است.
شهید ثانی
با تصریح به اینکه منابعِ شرع ظنیاند و به تنهایی موجب علم به احکام نمیشوند یا مبنای عمل قرار نمیگیرند، نتیجه میگیرد که این گونه منابع باید با استنباط فقیهانی همراه شوند که به مقام افتا رسیدهاند. بی دلیل نیست که
حکم به
حلال یا
حرام بودن کاری و صحت یا فساد هر امری باید مبتنی بر طریق و منبعی معتبر باشد
و مقلد موظف است آن حکم را یا به گونهای مستقیم یا از طریق راویان عادل از مجتهدی معین اخذ کند.
در همین زمینه، شیخ حسن، صاحب معالم، پس از اشاره به شرط اخیر در نقل
فتوا ، با
استناد به ادله عقلی و نقلی، تقلید را جایز نمیشمارد، جز در مواردی معدود که تقلید از مجتهد زنده از آن جمله است،
اما تقلید از میت، به علت وجود نداشتن دلیل قطعی بر صحت آن، جایز نیست.
شهید ثانی
به تفاوت ماهوی فتوا و حدیث و به تبع آن شرایط ویژه هر یک اشاره کرده و افزوده است که اجازه مشایخ در نقل فتوا یا کتابهای پیشینیان در حکم جواز اخذ فتواهای آنان نیست، زیرا اجازه و نظایر آن تنها راهنمای نقل روایتاند نه ملاک یا مبنای عمل. بر همین اساس است که شرایط فتوا در قیاس با روایت احادیث، پیچیدهتر و دقیقتر بهنظر میرسد؛ بدین معنا که اگر در نقل حدیث،
زن و
مرد ،
حر و
عبد و فقیه و عامی بودن شرط صحت روایات به شمار نمیروند، در فتوا چنین نیست و اخذ آن جز از فقیه جامعالشرایط جایز نیست
و بر فرض اینکه فتوای فقهایی تنها از طریق اجازه و نظایر آن نقل شود، لازمهاش این است که عدالت تمام واسطهها از طریق روشهای معتبر اثبات شود. این
جرح و تعدیل در باب راویان احادیث تحقق یافته اما در زمینه مورد بحث، یعنی فتوای فقیهان، توثیق واسطهها تحقق نیافته و روایت از مجتهدان عملاً غیر مقدور است.
در مقابل، سید نعمتاللّه جزایری مطابق نظر اخباریها، فقه را مجموعهای از دلایل شرعی و فتوای فقهی را همتراز روایت احادیث دانسته است. در واقع، اولی ترجمان دومی است و همانگونه که روایات پیشینیان معتبر است، نقل فتواهای آنان نیز معتبر است و میتواند مبنای عمل قرار گیرد.
مطابق این برداشت، مجتهد در تعریف صحیح تنها ناقل احکام الاهی است
و کتابهای فقهی چیزی جز شرح کتابهای حدیث و بیان نظاممند آنها نیستند. اختلاف میان فقیهان پیشین نیز ریشه در اختلاف خود احادیث یا برداشت آنها دارد و به طور کلی میان نگارش کتابهای فقهی و گردآوری متون حدیثی فرقی نیست.
تنها ملاک عمل در فقه
دلیل شرعی است که با مرگ مجتهدان نیز باطل نمیشود.
بر این اساس، جزایری
پس از اشاره به برداشت شهید ثانی از مفهوم
اجتهاد و
تقلید ،
به
نقد آن پرداخته است. به نظر وی،
دو مفهوم مذکور اصطلاحاتی حادث هستند و در دوران
امامان و حتی دورههای بعد ناشناخته بودند. کاربرد آنها به زمان
شیخ طوسی و رواج آنها به زمان
علامه حلّی باز میگردد. در زمان امامان کتابهای محدّثان متداول بود که به زودی مبنای عمل گشت. اجتهاد به معنای فهم اخبار منقول و ترجیح یکی بر دیگری در مقام تعارض و تمیز صحیح از ضعیف آنها بود که خود گونهای از اجتهاد است.
جزایری
افزوده است که عمل به جرح و تعدیل پیشینیان، که مجتهدان اصولی نیز بر مبنای آن عمل میکنند، خود از مصادیق تقلید از فتاوی مجتهدان میت است که اصولیان آن را به طور ضمنی پذیرفتهاند. وی با تأکید بر جواز تقلید از مجتهد مرده، دلیل عمده قائلان به منع را
اجماع دانسته است.
با ملاحظه آرای پیشینیان میتوان دریافت، چنانکه دیدیم این مسئله مورد اتفاق عالمان نیست. از سوی دیگر، بسیاری از فقیهان منکر اعتبار اجماعهایی از این دست هستند، چنانکه شهید ثانی در رساله مخالفة الشیخ الطوسی لاجماعات نفسه
مواردی را نقل کرده که شیخ طوسی، با ادعای اجماع بر آنها، در آثار دیگرش به نقض آنها پرداخته است.
دوم اینکه، این گونه اجماعها از طریق خبر واحد نقل شده که دلیلی ظنی است و مفید قطع و یقین نیست. سوم اینکه، استناد به اجماع خود از مصادیق تقلید از میت است.
[ویرایش]
سیدنعمتاللّه جزایری کتابی با عنوان مُسکِّن الشُجُون فی حکم الفرار من الطاعون نوشته که در آن به شرح بیماری
طاعون و شیوع آن در
بغداد ، جزایر و حویزه پرداخته است. این واقعه در ۱۱۰۲ در
شام ،
آسیای صغیر و
عراق و بخشهای جنوب شرقی
ایران
رخ داد که عده بسیاری بر اثر آن درگذشتند. وی در این کتاب علل وقوع و راههای پیشگیری از این بیماری را از منظر دینی و با نگاه ویژه و ادیبانه خود بررسی کرده که شایان تأمل است.
کتاب مسکّنالشجون دارای پنج باب و یک خاتمه است. باب اول در بیان
مرگ و نقل پارهای از عجایب آن است. جزایری با تکیه بر آموزههای دینی و استناد به برخی احادیث، درخواست مرگ یا تعجیل آن را جایز ندانسته است.
وی سپس به تأویل بعضی احادیث پرداخته است که در آن
حضرت آدم ،
ادریس ،
ابراهیم
و
موسی
علیهمالسلام از
خداوند مرگ خویش را خواستهاند.
در باب دوم، بیماری طاعون و اسباب بروز و گسترش آن بررسی شده است. نخستین دلیل بروز این بیماری به نظر جزایری،
ارتکاب و شیوع
فحشا است.
وی در این باره به یک حدیث نیز استناد کرده که در آن گفته شده است اگر در قومی فحشا شایع شود، خداوند سپاهی از اهریمنان را بر آدمیان مسلط میکند تا آدمیان را با نیزه در ورطه هلاکت میافکنند.
از اسباب دیگر شیوع طاعون، اجرا نکردن فریضه
امر به معروف و نهی از منکر است که مطابق آن بیگناهان نیز، بهسبب اهمال در اجرای فریضه مذکور، سرنوشت گناهکاران را پیدا میکنند و طاعون دامنگیر آنان نیز خواهد شد.
جزایری به فتوای برخی فقیهان استناد کرده است که
مؤمنان را موظف کردهاند در صورت ناتوانی در اقامه شعائر
دین اسلام ، از بلاد
کفر هجرت کنند.
جزایری در ادامه به تلقی حکما از بیماری طاعون و اسباب آن اشاره کرده است.
مطابق نظر حکما، بیماری
وبا در حکم پاکسازی (
تنقیه ) طبیعت از آمیختگی نیک و بد است. وی گفته میرفندرسکی (متوفی ۱۰۵۰) را در این زمینه نقل کرده که روزگار را به
انسان تشبیه کرده است؛ همانطور که آدمی برای تنقیه،
ادویه مسهل را به کار میبرد، طاعون نیز با میراندن آدمیان موجب
اعتدال مزاج روزگار میشود.
باب سوم کتاب به وجوب یا حرمت فرار از طاعون اختصاص دارد. جزایری پس از ذکر مقدمهای در باب وجوب حفظ و رعایت نفوس و ابدان از وقوع در هلاکت و
اهتمام
شریعت به این امر و تشریع پارهای از احکام در همین سیاق، به تحلیل و بررسی روایاتی منقول از
پیامبر اکرم پرداخته که عموماً در منابع
اهل سنّت نقل شده و بنا بر آنها فرار از طاعون جایز شمرده نشده است.
در برخی از این روایات آمده شخصی که با این بیماری به هلاکت برسد،
شهید است.
با این همه، جزایری با استناد به پارهای از روایات
امامیه ، که در آنها نهی
پیامبر به وجود شرایط خاصی تفسیر شده است،
حکم به وجوب فرار از طاعون داده است.
جزایری همچنین سخنان غزالی در احیاء علومالدین،
را به تفصیل نقد و بررسی کرده است. به نظر غزالی فرار از طاعون با مقام
توکل سازگار نیست، هر چند وی احادیث را به نهی
ارشادی ، نه
تحریمی ، تفسیر کرده است.
جزایری در بخش دیگری از کتاب، اظهار داشته که بیماری طاعون
عذابی برای
کافران و
امتحانی برای مؤمنان است
و قرائنی نیز بر سخن خود ارائه کرده است.
وی در ادامه به بررسی مفهوم اجل و پارهای از معضلات کلامی در باره
مشیت الهی و
اختیار آدمی پرداخته و فرار از طاعون را با مشیت الاهی ناسازگار ندیده است.
در آخر، به شرح و بیان وظایف عالمان و حاکمان به هنگام وقوع حوادث عظیم، مانند شیوع طاعون، پرداخته و چون این بیماری را نتیجه
گناه آدمیان دانسته، گفته است که برای پیشگیری از وقوع آن، عالمان دین وظیفه دارند خلق را ارشاد کنند و به هنگام شیوع این بیماری باید به مردم امر کنند که پارهای از مناسک دینی، همچون
نماز و
روزه ، را به جای آورند.
حاکمان نیز باید منقاد عالمان دین و در اجرای احکامالاهی کوشا باشند.
جزایری در کتابهای دیگر خود
نیز شیوع طاعون در ۱۱۰۲ را ذکر کرده است.
به نظر میرسد در باره بیماری وبا، دست کم تا قرن یازدهم، سه گفتمان عمده وجود داشته است: گفتمان پزشکی دوره اسلامی
گفتمان طب نبوی مبتنی بر مجموعهای از احادیث در باره خواص دارویی برخی گیاهان یا غذاها و نحوه معالجه بعضی بیماریها
گفتمان فقهی حدیثی در باره برخی بیماریها با نگرش دینی.
گفتمان اخیر اگر چه با گفتمان دوم قرابت دارد، مستقل و آمیزهای از احکام فقهی و اخلاقی است.
دیدگاه جزایری را با توجه به گزارشی که از بیماری وبا بیان کرده، میتوان در گفتمان سوم جای داد. نگرش وی به بیماری وبا کاملاً آیینی است و ریشه در متون حدیثی دارد که بر اساس آنها وبا نمادی از عذاب الاهی است که نخست بر قوم
بنیاسرائیل نازل شد.
در این نگرش، میان گناهان و شیوع وبا پیوندی استوار است. در جامعه انباشته از گناه، بیماری طاعون نماد
ظلم است و با آن، جامعه نظمی دوباره میگیرد. بیدلیل نیست که واژه تنقیه در گزارش جزایری معنایی استعاری دارد و به یکسان انسان و زمان را
تطهیر میکند. وی همچنین در این کتاب بین طاعون و مکان، پیوند خاصی برقرار کرده به نحوی که شیوع بیماری طاعون در برخی مناطق را امری نامتعارف دانسته و در این باره دست به تأویل آشکار زده و آن را گونهای امتحان الاهی قلمداد کرده است، البته ایمنی برخی شهرها یا مکانهای خاص در برابر شیوع بیماریها ریشه در احادیث نبوی دارد.
در مجموع میتوان گفت که آرای جزایری در باب طاعون نمونه آشکار تفسیر دینی رویدادهاست و این گفتمان دینی امکانات تازهای را در ادبیات مرگ ابداع کرده است.
[ویرایش]
کتابها، رسالهها و حواشی به جامانده از سیدنعمتاللّه جزایری فراوان است، چنانکه وی را به سرعت قلم و کثرت تألیفات وصف کردهاند.
وی بر غالب کتابها و متون حدیثی شرحها و حاشیههای متعدد نگاشته است.
با مراجعه به تعدادی از این آثار میتوان دریافت که هدف عمده جزایری، چنانکه اشاره شد، منابع حدیثی و در واقع نقدی بر آرای مجتهدان اصولی بوده است.
شرحها و حاشیهنویسیها در آغاز به صورت یادداشتهایی بوده که سید نعمتاللّه بر کتابهای مختلف نگاشته و سپس آنها را به قلم خود یا شاگردانش بازنویسی و مدون کرده است.
جزایری همچنین بر کتابهایی چون
تفسیر بیضاوی ، قاموساللغة فیروزآبادی و کتابهای چهارگانه حدیث که در ایام تحصیل خوانده و آنها را
استنساخ کرده بود، نیز حاشیه نوشته است.
که گاه به اشتباه آن را انوار نعمانی معرفی کردهاند.
این کتاب در شرح احوالات آدمی از پیش از تولد تا پس از مرگ است.
این کتاب در سه باب تدوین شده است، به این ترتیب: در احوال پیش از تولد، از تولد تا وفات و احوال پس از مرگ و عالم
آخرت .
کتاب مؤخرهای نیز دارد که سید نعمتاللّه جزایری
در آن به شرح احوال و سوانح زندگانی استادان و مشایخ خود پرداخته است و در شناخت وی و نیز دورهای که در آن میزیسته منبعی مهم و معتبر به شمار میآید.
این بخش کتاب به فارسی و انگلیسی نیز ترجمه شده است.
جزایری در ۱۰۸۹ از نگارش این کتاب فارغ شده است.
این کتاب نخستین بار در ۱۲۷۱ در
تهران چاپ سنگی شد و پس از آن نیز بارها منتشر گردید.
چاپ چهار جلدی حروفی آن، که نخست در ۱۳۳۸ ش در
تبریز منتشر شده، متداولترین چاپ آن است.
از این کتاب به طور کامل یا گزیده دست کم دو ترجمه وجود دارد: نخست ترجمهای است با عنوان ترجمه انوار نعمانی که دو مترجم به نامهای سید عبدالرحمان و ابوتراب کرمانشاهانی، به فرمان محمدعلی میرزا قاجار آن را در ۲۲
رمضان ۱۲۲۶ ترجمه کردند
دیگری ترجمهای است از سید زینالعابدین بن حسن رضوی خوانساری (متوفی ۱۳۰۷)، از عالمان و ائمه جماعت اصفهان، که مشتمل بر ۴۲ نور (فصل) و نزدیک به نصف تمام کتاب است. این ترجمه به اشتباه به نام شیخ محمد تقی بن عبدالرحیم اصفهانی معرفی شده است.
انیس الوحید فی شرح التوحید، که شرحی است بر کتاب التوحید ابن بابویه، مشهور به شیخ صدوق (متوفی ۳۸۱).
جزایری خود در کتاب زهرالربیع
از آن با نام انیسالفرید یاد کرده است. عبداللّه افندی
و، به تَبَع وی،
آقابزرگ طهرانی آن را انسالوحید نامیدهاند که اشتباه است و ظاهراً افندی آن را با کتاب محمدعلی، نایبالصداره قم، که با همین عنوان و در شرح توحید است، خلط کرده است.
سید نعمتاللّه کتاب دیگری نیز با عنوان نورالبراهین فی اخبار السادة المرسلین دارد که ظاهراً شرح دیگری بر کتاب التوحید است
اما، مهدی رجائی، مصحح کتاب نورالبراهین،
با مقایسه نسخههای خطی دو کتاب مذکور به این نتیجه رسیده که مطالب و محتوای آنها جز در مقدمه، که یکی طولانیتر از دیگری است، عیناً با هم مطابقت دارند. آقابزرگ طهرانی
نیز این دو را یکی دانسته است. با این همه، محمد جزایری
بر آن است که سید نعمتاللّه خود تصرفاتی در شرح نخستین به وجود آورده و پس از حذف مقدمه آن، مقدمه دیگری بر آن نوشته است.
از نورالبراهین دو نسخه خطی موجود است. جزایری در پایان هر دو شرح، تاریخ اتمام آنها را ۱۰۹۹ و در شهر حویزه ذکر کرده است.
جواهر الغوالی فی شرح عوالی اللئالی، که شرحی است بر عوالیاللئالی ابن ابیجمهور احسایی (متوفی ح ۹۰۷)
).
جزایری
از این کتاب با عنوان مدینة الحدیث یاد کرده است.
موضوع این کتاب دو جلدی شرح روایات فقهی از
طهارت تا
دیات است.
جزایری در جلد نخست به دفاع از وثاقت روایات عوالی، که عموماً مرسلاند، پرداخته است.
جلد دوم از مبحث
نکاح آغاز و به مبحث دیات ختم میشود. مؤلف در
رجب ۱۱۰۵ از تألیف آن فارغ شده است.
جزایری
آن را حاشیه مدونه علی شرح الجامی نامیده است. آقابزرگ طهرانی
نیز از این کتاب با عنوان الحاشیة علی الجامی و شرح الکافیة یاد کرده است. تنکابنی
آن را تعلیقه بر شرح جامی دانسته که البته مقصود یکی است.
حاشیه مذکور ناتمام است و تا آخر مبحث اسم را در بر میگیرد
و نخست در قالب حاشیههایی بوده که مؤلف در ایام تحصیل بر شرح جامی مینوشته و سپس آن را در قالب کتابی تنقیح و تدوین کرده است.
این حاشیه بسیار مشهور و در میان طلاب علوم دینی متداول بوده و بارها به چاپ رسیده است.
حاشیه بر شرح جامی محققانه و عالمانه است و از دانش گسترده و عمیق و نیز ممارست طولانی سید نعمتاللّه جزایری در نحو حکایت دارد.
جزایری علاوه بر این حاشیه، حواشی و شرحهای متعددی نیز در
علم نحو نوشته است.
این حواشی متضمن شرح احوال تعدادی از دانشمندان معاصر جزایری است که در متن کتاب املالا´مل ذکر نشدهاند و در واقع استدراکی بر کتاب مذکور به شمار میآید. بر اساس این کتاب و کتابهای دیگر رجالی، آقابزرگ طهرانی
سید نعمتاللّه جزایری را در شمار عالمان رجالی و تذکرهنویسان ذکر کرده است.
سید عبداللّه جزایری، نوه سیدنعمتاللّه جزایری، بعدها در کتاب الاجازة الکبیرة از همین شیوه پیروی کرده و به شرح احوال برخی معاصران خود پرداخته است.
رجالنویسان امامی پس از جزایری، چون افندی و خوانساری، از این کتاب بهره بردهاند.
سید نعمتاللّه جزایری در این حاشیه، شرح حال کسانی چون عبدحیدر بن محمد جزایری، ملا عبدالرشید شوشتری، عیسی بن محمد جزایری، محمد بن سلمان جزایری و برادرش سید نجمالدین جزایری را ذکر کرده است.
حواشی
نهجالبلاغه ، که شرح مختصر جزایری است بر نهجالبلاغه
و آن را الحواشی الضافیة و الموازین الوافیة نامیده است.
ریاض الابرار فی مناقب الائمة الابرار، در سه جلد: جلد نخست در حالات پیامبر اکرم صلیاللّهعلیهوآلهوسلم و
امیرالمؤمنین علیهالسلام، جلد دوم در احوال
حضرت زهرا سلاماللّهعلیها و امام دوم تا امام یازدهم و جلد سوم در شرح احوال امام دوازدهم عجلاللّهتعالیفرجهالشریف.
زَهْر الربیع فی الطرائف و الملح و المقال البدیع، که جُنگ مانندی است در بیان مطالب گوناگون ادبی، نکات تفسیری و شرح احوال پارهای از مشایخ و استادان.
این کتاب یکی از آثار مشهور جزایری است.
عبداللّه جزایری
پس از ذکر نام کتاب، به اشتمال آن بر مطایبات و هزلیات اشاره کرده و آن را از این جهت قابل حک و اصلاح دانسته است. آقابزرگ طهرانی
در باره این کتاب افزوده که دو جلدی است و جلد نخست آن مکرراً چاپ شده است. سید نعمتاللّه جزایری این بخش را به هنگام درگذشت فرزند محبوب خود، سید حبیباللّه، نوشته است. جلد دوم به سبب زوال
غم ، فاقد مطالب
هزل است و این کتاب بارها به چاپ رسیده است.
این کتاب را نورالدین محمد بن سید نعمتاللّهبن سیدعبدالهادی جزایری از نوادگان سیدنعمتاللّه به فارسی ترجمه کرده که با نام مستعار محمد صالح خان بیگلربیگی به چاپ رسیده است.
سید نعمتاللّه جزایری بر کتاب صحیفه مجموعاً سه شرح نگاشته است
: نخست شرحی که به شرح کبیر معروف شده است.
دوم شرح مختصر که در واقع تنقیح و خلاصهای از شرح نخستین است که پس از تألیف آن، شرح کبیر مهجور گشت. شرح مختصر با عنوان نور الانوار فی شرح کلام خیر الاخیار شناخته میشود. مؤلف در ۱۰۷۸، یعنی در ۲۸ سالگی، در خرّمآباد از تألیف آن فارغ شد.
این کتاب از ۱۳۱۵ تا ۱۳۱۷ در تهران، همراه با چند شرح دیگر از عالمان عصر صفوی بر
صحیفه سجادیه ، چاپ سنگی شد.
این کتاب در بیروت (۱۴۲۰) نیز چاپ شده است.
سوم شرح ملحقات صحیفه است، با عنوان النُکَت ُالطریفة فی شرح ملحقات الصحیفة. این کتاب در ۱۳۱۷ به همراه نورالانوار در یک مجلد چاپ شده است.
غایة المرام فی شرح تهذیب الاحکام، که شرح تهذیبالاحکام شیخ طوسی است.
این شرح مختصری است از شرح دیگر مؤلف که در ایام جوانی بر تهذیب با عنوان مقصود الانام فی شرح تهذیب الاحکام نگاشته بود.
با این همه، در این شرح جدید مطالبی آمده که شرح اول فاقد آنهاست و بدین سبب حجم برخی مجلدات شرح جدید از شرح قدیم قطورتر است.
این کتاب حاوی یک دوره فقه استدلالی است و اطلاعات عظیمی از حوزههای دانشهای اسلامی، چون
حدیث ،
رجال ،
اصول فقه و
عقاید ، را در خود جای داده است. علاوه بر این، کتاب مذکور به سبب ذکر آرا و فتاوی فقهی و اصولی
محمدباقر مجلسی ، که غالباً از او به عنوان شیخنا المعاصر یاد کرده، حائز اهمیت فراوان است.
جزایری افزون بر شرح احادیث تهذیب الاحکام، به تناسب، بحثهای کلامی و فقهی و اصولی مستقلی را مطرح کرده است، مانند بحث در ادله
تسامح در ادله سنن و اخبار،
مسئله نفی تواتر قرائات،
مسئله
تحریف قرآن و مفهوم
احباط .
کتاب غایة المرام به سبب ارائه گزارشی زنده و علمی از نزاع میان
اخباریان و
اصولیان در فرآیند تحول فقه امامی، در میان کتابهای دیگر جزایری جایگاه ویژهای دارد.
بخشی از این کتاب در حویزه
و بخشی دیگر از آن در شوشتر
نوشته شده است.
نسخ خطی متعددی از این کتاب موجود است.
کشف الاسرار فی شرح الاستبصار، که حاوی مطالب علمی عمدهای در فقه، حدیث و رجال است. مقدمه کتاب نیز بخش مهمی از دیدگاههای مؤلف را منعکس کرده است.
این کتاب به همت سیدطیب موسوی جزائری، یکی از نوادگان سید نعمتاللّه، در دست تحقیق است و تاکنون سه جلد از آن منتشر شده است.
مقامات النجاة فی شرح اسماء الحسنی، که به ترتیب حروف الفباست و تا حرف ضاد (نام مبارک ضار)
اسمای حسنی را شرح کرده است. این کتاب بر مشرب عرفانی نگاشته شده و حاوی اقوال بسیاری از بزرگان و مشایخ تصوف، چون ذوالنون مصری، رابعه عدویه، مجدالدین بغدادی و محییالدین ابنعربی، است.
ضمناً برخی از دیدگاههای
صوفیان را نیز نقد کرده است. مقاماتالنجاة کتابی ناتمام است و مطابق گفته خوانساری،
علامه مجلسی به سبب محتوای صوفیانه کتاب، جزایری را از ادامه تألیف بازداشته، چنانکه جزایری خود در کتاب زهرالربیع
به مورد مشابهی از این توصیه علامه مجلسی اشاره کرده است. ظاهراً مقاماتالنجاة در زمان مؤلف گزینش و به فارسی نیز ترجمه شده است.
النور المبین فی قصص الانبیاء و المرسلین، که در واقع در حکم تکملهای بر کتاب ریاضالابرار یاد شده
و بارها منتشر شده است.
نورالدین جزایری، فرزند مؤلف، نیز این کتاب را با عنوان تحفة الاولیاء به فارسی ترجمه کرده است.
هدیة المؤمنین و تحفة الراغبین، رساله فقهی مختصری در احکام
طهارت و
صلاه است.
سید نعمتاللّه جزایری در آغاز این کتاب از آموزه اصولیان در تقسیم مکلفان به مجتهد و مقلد و نیز مجاز نبودن
تقلید از
میت
انتقاد کرده است. شیوه نگارش این کتاب به نقل روایت نزدیکتر است تا به شیوههای متعارف در تحریر مسائل شرعی.
اجازات متعددی از سید نعمتاللّه جزایری به شاگردان و مجازان از او که شمار آنها فراوان است،
نیز در دست است که در صورت تدوین به شکل کتابی مستقل در خواهد آمد
برای دیگر آثار جزایری به این منابع رجوع کنید.
[ویرایش]
(۱) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، چاپ علینقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۲) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعة: الکواکب المنتشرة فیالقرن الثانی بعد العشرة، چاپ علینقی منزوی، تهران ۱۳۷۲ ش.
(۳) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، مصفی المقال فی مصنفی علم الرجال، چاپ احمد منزوی، تهران ۱۳۳۷ ش.
(۴) محمدامین بن محمدشریف استرآبادی، الفوائد المدنیة، چاپ رحمة اللّه رحمتی اراکی، قم ۱۴۲۴.
(۵) اعتمادالسلطنه.
(۶) جعفربن محمد اعرجی، مناهل الضرب فی انساب العرب، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۳۷۷ ش.
(۷) عبداللّه بن عیسی افندی اصفهانی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۱.
(۸) یوسف بن احمد بحرانی، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة، قم ۱۳۶۳ـ۱۳۶۷ ش.
(۹) یوسف بن احمد بحرانی، لؤلؤة البحرین، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، قم.
(۱۰) محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری،) چاپ محمد ذهنی افندی (، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۱۱) محمدتقی بروجردی، نهایة الافکار، تقریرات درس آیه اللّه عراقی، ج ۴، قم: مؤسسه النشر الاسلامی.
(۱۲) محمد بن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۱۳) محمد بن سلیمان تنکابنی، قصص العلماء، تهران: انتشارات علمیه اسلامیه.
(۱۴) علیحسین جابری، الفکر السلفی عند الشیعة الاثنیعشریة، بیروت ۱۹۷۷، چاپ افست قم ۱۳۶۷ ش.
(۱۵) اسماعیل بن حسن جرجانی، کتاب ذخیره خوارزمشاهی، چاپ محمدرضا محرری، تهران ۱۳۸۰ ش.
(۱۶) عبداللّه بن نورالدین جزایری، الاجازة الکبیرة، چاپ محمد سمامی حائری، قم ۱۴۰۹.
(۱۷) عبداللّه بن نورالدین جزایری، التحفة السنیة فی شرح نخبة المحسنیة، نسخه خطی کتابخانه آستان قدس رضوی، ش ۲۲۶۹.
(۱۸) عبداللّه بن نورالدین جزایری، کتاب تذکره شوشتر، اهواز: کتابفروشی صافی.
(۱۹) محمد جزایری، شجره مبارکه یا برگی از تاریخ خوزستان: در بیان انساب و احوال سادات نوریه (خاندان جزائری) و بزرگان خوزستان، ج ۱،) اهواز ۱۳۹۷ (.
(۲۰) محمد جزایری، نابغه فقه و حدیث: سیدنعمتاللّه جزائری، قم ۱۴۱۸.
(۲۱) نعمتاللّه بن عبداللّه جزایری، الانوار النعمانیة، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۲۲) نعمتاللّه بن عبداللّه جزایری، حاشیه سیدنعمة اللّه بر شرح جامی، چاپ سنگی.
(۲۳) نعمتاللّه بن عبداللّه جزایری، زهرالربیع، جزء ۱، بیروت: دارالجنان، ۱۴۱۴/۱۹۹۴، جزء ۲، بیروت: مؤسسه البلاغ، ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
(۲۴) نعمتاللّه بن عبداللّه جزایری، غایة المرام فی شرح تهذیب الاحکام، نسخه خطی کتابخانه مجلس شورای اسلامی، ش ۷۷۰۳ـ۷۷۰۴.
(۲۵) نعمتاللّه بن عبداللّه جزایری، کشف الاسرار فی شرح الاستبصار، چاپ طیب موسوی جزائری، قم ۱۴۰۸.
(۲۶) نعمتاللّه بن عبداللّه جزایری، کنز الطالب و وسیلة الراغب، نسخه خطی کتابخانه آیة اللّه مرعشی نجفی، ش ۲۱۱۸.
(۲۷) نعمتاللّه بن عبداللّه جزایری، لوامع الانوار فی شرح عیون الاخبار، نسخه خطی کتابخانه آیة اللّه مرعشی نجفی، ش ۲۱۶.
(۲۸) نعمتاللّه بن عبداللّه جزایری، مسکّنالشجون فی حکم الفرار من الطاعون، نسخه خطی کتابخانه آیة اللّه مرعشی نجفی، ش ۳۴۴۲.
(۲۹) نعمتاللّه بن عبداللّه جزایری، مقامات النجاة، نسخه خطی کتابخانه آیة اللّه مرعشی نجفی، ش ۳۴۹۶.
(۳۰) نعمتاللّه بن عبداللّه جزایری، منبعالحیاة، در محمدبن شاه مرتضی فیض کاشانی، الشهاب الثاقب فی وجوب صلاة الجمعة العینی، چاپ رؤوف جمالالدین، قم ۱۴۰۱.
(۳۱) نعمتاللّه بن عبداللّه جزایری، نورالبراهین، او، انیس الوحید فی شرح التوحید، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۱۷.
(۳۲) نعمتاللّه بن عبداللّه جزایری، هدیة المؤمنین و تحفة الراغبین، نسخه خطی کتابخانه آیة آللّه مرعشی نجفی، ش ۳۹۰۱.
(۳۳) محمد حداد، حفریات تأویلیة فیالخطاب الاصلاحی العربی، بیروت ۲۰۰۲.
(۳۴) محمدرضا حسینی جلالی، المؤلفات فی مسألة تقلید المیت، در احمدبن محمد مقدس اردبیلی، هفده رساله (عربی و فارسی)، قم ۱۳۷۵ ش.
(۳۵) محمدتقی حکیم، «شرح زندگانی فقیه عالی مقام و محدث بزرگوار علامه سیدنعمتاللّه جزایری قدسسره»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، سال ۲۷، ش ۳ـ۴ (پاییز و زمستان ۱۳۶۸).
(۳۶) محمدحسین حکیم، نسخههای خطی شروح و ترجمههای صحیفه سجادیه، قم ۱۳۸۲ ش.
(۳۷) خوانساری.
(۳۸) محمدتقی دانشپژوه، فهرست میکروفیلمهای کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، ج ۱، تهران ۱۳۴۸ ش.
(۳۹) محمد بن زکریا رازی، تقاسیم العلل: کتاب التقسیم و التشجیر، تحقیق و ترجمه صبحی محمود حمامی، حلب ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۴۰) محمد بن زکریا رازی، المنصوری فی الطب، چاپ حازم بکری صدیقی، کویت ۱۴۰۸/۱۹۸۷.
(۴۱) عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، الرحمة فیالطب و الحکمة، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
(۴۲) عبداللطیف بن ابیطالب شوشتری، تحفة العالم.
(۴۳) عبداللطیف بن ابیطالب شوشتری، ذیل التحفة، چاپ صمد موحد، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۴۴) زینالدین بن علی شهید ثانی، رسائل الشهید الثانی، قم ۱۳۷۹ـ۱۳۸۰ ش.
(۴۵) حسن طارمیراد، علامه مجلسی، تهران ۱۳۷۵ ش.
(۴۶) محمد بن علی طباطبایی، مفاتیح الاصول، چاپ سنگی) تهران (، چاپ افست قم: آلالبیت.
(۴۷) محمدکاظم بن عبدالعظیم طباطبائی یزدی، العروة الوثقی، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۴۸) سلیمان بن احمد طبرانی، مسندالشامیین، چاپ حمدی عبدالمجید سلفی، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۶.
(۴۹) سلیمان بن داود طیالسی، مسند ابیداود الطیالسی، چاپ محمدبن عبدالمحسن ترکی، جیزه ۱۴۱۹ـ۱۴۲۰.
(۵۰) عبداللطیف بن یوسف عبداللطیف بغدادی، الطّبّ من الکتاب و السنّة، چاپ عبدالمعطی امین قلعجی، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۸.
(۵۱) محمد بن محمد غزالی، احیاءعلومالدین، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۵۲) کامران فانی، «زندگی طلبگی در قرن یازدهم»، نشر دانش، سال ۵، ش ۱ (آذر و دی ۱۳۶۳).
(۵۳) محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، مفاتیح الشرائع، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۰۱.
(۵۴) محمدتقی کرمی، «ماهیت و وظیفه عقل در فقه شیعه»، نقد و نظر، سال ۷، ش ۳ و ۴ (تابستان و پاییز ۱۳۸۰).
(۵۵) کلینی، وسائل الشیعه.
(۵۶) محمدباقربن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۵۷) محمدباقربن محمدتقی مجلسی، رساله مجلسی در باره حکما، اصولیین و صوفیه، در کیهان اندیشه، ش ۳۳ (آذر و دی ۱۳۶۹).
(۵۸) محمدباقربن محمدتقی مجلسی، نظماللئالی، معروف بسؤال و جواب گردآورنده محمدبن احمد حسینی لاهیجانی، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۱۱.
(۵۹) مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، چاپ محمدفؤاد عبدالباقی، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۶۰) خانبابا مشار، مؤلّفین کتب چاپی فارسی و عربی، تهران ۱۳۴۰ـ۱۳۴۴ ش.
(۶۱) هما ناطق، مصیبت وبا و بلای حکومت، (تهران) ۱۳۵۸ ش.
[ویرایش]
[ویرایش]
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جزایری»، شماره۴۶۴۸.