• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ضرورت خودشناسی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



‌از آن‌رو که خود‌شناسی به خدا‌شناسی می‌انجامد و خدا‌شناسی در واقع اصلی‌ترین مقدمه کمال و بلکه خود کمال انسان است. پس خود‌شناسی برای کمال انسان امری ضروری و غیر قابل چشم پوشی است. همچنین خود‌شناسی مقدمه ضروری هر‌ شناختی است؛ یعنی هیچ‌ شناختی برای انسان حاصل نمی‌شود مگر آنکه خود را بشناسیم. پس اگر خواستار شناخت حقایق هستی هستیم باید نخست خود را بشناسیم.



هر فرد از افراد انسان ترکیبی از ویژگی‌های نوعی و فردی است. اگر خود‌شناسی به معنای شناخت جنبه‌های اختصاصی افراد نوع انسان باشد خود‌شناسی‌ همان انسان‌شناسی است. و اگر مقصود از خود‌شناسی شناخت هر فرد از خویشتن باشد، خود‌شناسی با انسان‌شناسی متفاوت خواهد بود.
از خود‌شناسی به معنای اول با عنوان انسان‌شناسی یاد خواهیم کرد و خود‌شناسی به معنای دوم را «خود‌شناسی» یا «خود‌شناسی به معنای خاص» می‌خوانیم.


انسان‌شناسی به روش‌های مختلفی انجام می‌گیرد.

۲.۱ - روش تجربی

علومی چون روان‌شناسی تجربی، فیزیولوژی انسانی و انسان‌شناسی (آنتروپولوژی) با روش تجربی به شناخت انسان می‌پردازند. محصول کار این رشته‌ها، علمی حصولی و مفهومی است.

۲.۲ - روش عقلی و نقلی

علم النفس فلسفی برای شناخت انسان از روش عقلی - قیاسی پیروی می‌کند و علمی حصولی را پدید می‌آورد.
برای شناخت انسان می‌توان از روش نقلی نیز بهره برد. یعنی با رجوع به کتاب و سنت ابعاد وجود انسان را به کمک وحی شناسایی نمود.
شناخت هر فرد از خویشتن اگر با درون‌نگری و از طریق علم حضوری صورت گیرد، نتیجه آن شناخت مجموع ویژگی‌های نوعی و شخصی خواهد بود و تمییز ویژگی‌های نوعی و شخصی از یکدیگر فقط با مشاهده خصوصیات دیگران ممکن خواهد شد.
انسان‌شناسی به روش صد در صد شهودی و درون‌نگرانه امکان پذیر نیست، ولی می‌توان از روش درون‌نگری در شناختن انسان استفاده کرد.
می‌توان خود‌شناسی درون‌نگرانه را مقدمه‌ای برای انسان‌شناسی قرار داد، علم النفس فلسفی و انسان‌شناسی تجربی (روان‌شناسی، فیزیولوژی انسانی و انتروپولوژی) و انسان‌شناسی نقلی (یا وحیانی) را نیز می‌توان مقدمه‌ای برای خود‌شناسی قرار داد؛ یعنی با استفاده از نتایج این رشته‌های مختلف ویژگی‌های نوعی انسان را شناخت و با استفاده از روش درون نگری ویژگی‌های اختصاصی خود را شناسایی نمود و به خود‌شناسی نایل آمد.
هر چه در خود‌شناسی بیشتر به روش درون‌نگری متکی باشیم، نتایجی که به دست می‌آوریم برای خود ما یقینی‌تر خواهد بود و نیاز ما به اصطلاحات و روش‌های علمی و فلسفی کمتر خواهد شد.
خودشناسی ارتباطی مستقیم با جهان‌بینی دارد و بر آن مبتنی است. در ادیان غیرتوحیدی شناخت انسان بر محور عالم طبیعت و ماده استوار است. در ادیان توحیدی انسان‌شناسی و خودشناسی بر اساس جهان‌بینی الهی و ارتباط انسان با مبدا و غایت عالم استوار است. انسان‌شناسی امام ‌خمینی بر محور جهان‌بینی الهی و هستی‌شناسی استوار است که دارای رویکرد فلسفی و عرفانی است. ایشان برای خودشناسی و انسان‌شناسی مبانی‌ای ذکر کرده ‌است؛ از جمله مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از:
۱- وجود ابعاد مختلف: انسان موجودی است که افزون بر جهت حیوانی و طبیعی خود دارای جهت ملکوتی و مابعدالطبیعی است و موجودی مرکب از جسم و روح یا نفس و بدن است و جسم و روح با هم وحدت دارند و جسم ظل و سایه روح است و روح باطن جسم است و تدبیر بدن را به‌ عهده دارد.
۲- تجرد و بقای نفس: جهت ملکوتی و نفسی انسان دارای تجرد است؛ ازاین‌رو جهت فنا و نابودی که مربوط به جسم و بدن است، در او راه ندارد و روح انسان پس ‌از جدایی از بدن به حیات خویش ادامه می‌دهد و این جهت الهی و ملکوتی انسان است و نفس با مرگ این بدن را که به‌عنوان ماده برای نفس بوده، کنار می‌گذارد و از طبیعت خارج می‌شود.
۳- وجود مراتب و نشئه‌های مختلف: انسان به‌صورت کلی دارای سه نشئه حسی، برزخی و عقلی است و برای هر یک کمال و تربیتی خاص و عملی مناسب با آن نشئه است به باور امام ‌خمینی شناخت مراتبی از انسان و نشات باطنی او از راه علم و برهان امکان‌پذیر است، اگرچه این شناخت، شناخت ناقصی است و بالاتر از این مشاهده قلبی است که در آن چشم قلب باز می‌شود و کتاب نفس خود را مشاهده می‌کند. ایشان حب نفس را از موانع شناخت و خودشناسی می‌داند که سبب می‌شود انسان از بسیاری از امور غافل شود نتواند خود را آزاد و بدون تعلق بشناسد، بلکه انسان به‌واسطه مشغول شدن به امور طبیعی و غفلت از امور معنوی، از حقیقت خود محجوب می‌شود.
[۷] خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص۳۸۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.



از امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) نقل شده است:
«معرفه النفس انفع المعارف، خود‌شناسی سودمند‌ترین دانش‌هاست.»
همچنین فرمودند: «غایه المعرفة ان یعرف المرء نفسه؛ ‌نهایت معرفت آن است که انسان خود بشناسد.»
و نیز فرمودند: «نال الفوز الاکبر من ظفر بمعرفة النفس؛ کسی که به شناخت خود دست یابد به بزرگ‌ترین رستگاری و پیروزی رسیده است.»
«افضل الحکمه معرفة الانسان نفسه؛ بزرگ‌ترین حکمت آن است که انسان خود را بشناسد.»


نقطه مقابلِ خود‌شناسی، خودنا‌شناسی است که به عقیده امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) بالا‌ترین و بزرگ‌ترین جهل است. چنانکه فرمود: «اعظم الجهل جهل الانسان امر نفسه؛ بزرگ‌ترین نادانی خودنا‌شناسی انسان است.»
و نیز فرمود: «کفی بالمرء جهلاً ان یجهل نفسه؛ در جهل انسان همین بس که خود را نشناسد.»


برای خود‌شناسی آثار مختلفی بیان شده است و انگیزه‌های گوناگونی خود‌شناسی را اقتضاء می‌کند. یکی از عواملی که خود‌شناسی را موجه می‌سازد، متعلق این شناخت است. «خود» به عنوان چیزی که در «خود‌شناسی» شناخته می‌شود، محبوب‌ترین چیز در نزد ماست. هر کس که به خود علاقه دارد و علاقه به شناخت محبوب امری است فطری. هر انسانی خود را دوست دارد و طبیعی است که خود‌شناسی امری مطلوب باشد.

۵.۱ - کمال خواهی

محبت انسان به خود موجب می‌شود انسان در‌ اندیشه بر آوردن مصالح خویش باشد و بکوشد مفاسد و امور زیان آور را از خود دور سازد. به عبارت دیگر حفاظت از خویش در برابر خطرات و تامین نیازهای خود به اقتضای محبت به خود امری طبیعی است. از سوی دیگر حفاظت از هر چیز و تامین نیاز‌ها و مصالح هر چیز مستلزم شناخت آن چیز است. هر‌گاه چیزی را نشناسیم، نیازهای آن و امور زیان آور به آن را نمی‌توانیم بشناسیم.
محبت به خود فقط با حفظ و نگهداری «خود» ارضاء نمی‌شود. انسان خود را در بهترین و کامل‌ترین شکل می‌خواهد؛ یعنی دوست دارد هر کمالی را در خود تحقق بخشد و هرگاه کمالی از کمالات ممکن برای خود را در خود نامحقق یابد، از وضع موجود خود ناراضی می‌شود و در صدد تکمیل وجود خویش بر می‌آید. کمال خواهی پایان ناپذیر انسان، در عین احساس فقر و نیازمندی است. پس انسان بر خود لازم می‌بیند که کمال ممکن برای خویش را بشناسد تا بتواند در جهت کمال خود گام بردارد و کمالاتی نایافتنی را طلب نکند و به چیزی کمتر از آنچه برای او ممکن است رضا ندهد. شناخت کمال نهایی خود فرع شناخت خود است.
برای رسیدن به کمال، علاوه بر شناخت مقصد، باید مسیر، مرکب و سرعت را هم شناخت. شناخت مسیر، مرکب و سرعت متناسب با هر موجود، بر شناخت آن موجود متوقف است.
خود‌شناسی و شناخت کمال و زیبایی‌ها و جذابیتهای مقصد نهایی انسان، انگیزه استکمال را در او تقویت می‌کند. این نکته را می‌توان یکی از انگیزه‌های توصیه به خود‌شناسی از سوی کسانی که خود‌شناسی کرده‌اند دانست. ائمه معصومین (علیهم‌السّلام) که انسان و غایت وجودی او را می‌شناسد و نیز می‌دانند هر فردی با شناخت خود و غایت هستی خود بیش از پیش خواستار سلوک به سوی کمال خواهد شد، انسان‌ها را به خود‌شناسی ترغیب می‌کنند تا آنان را شیفته حرکت کمال ی سازند.

۵.۲ - خداشناسی

خود‌شناسی به خدا‌شناسی می‌انجامد و خدا‌شناسی در واقع اصلی‌ترین مقدمه کمال و بلکه خود کمال انسان است. پس خود‌شناسی برای کمال انسان امری ضروری و غیر قابل چشم پوشی است. همچنین خود‌شناسی مقدمه ضروری هر‌ شناختی است؛ یعنی هیچ‌ شناختی برای انسان حاصل نمی‌شود مگر آنکه خود را بشناسیم. پس اگر خواستار شناخت حقایق هستی هستیم باید نخست خود را بشناسیم.


برای خود شناسی آثاری از قبیل خدا شناسی ، بیان شده است.

۶.۱ - مقدمه خدا‌شناسی

از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روایت شده است که فرمودند: «من عرف نفسه عرف ربه؛ کسی که خود را بشناسد همانا پروردگارش را شناخته است.»
معرفت نفس به چند شکل به معرفت خدا می‌انجامد:
۱- انسان با شناخت خویش در درون خود گرایش‌هایی فطری می‌یابد. هر انسانی خواستار احاطه علمی به جهان است و گرایش او به شناخت هستی، بی‌نهایت است؛ یعنی انسان هر چه در دانش پیشرفت می‌کند، همچنان از افزایش سؤالات و دوام جهل خود ناراضی است و تا زمانی که به علم مطلق دست نیابد خود را ناقص می‌بیند و از نقص خود ناخرسند است و از این رو خواستار اتصال به سرچشمه علم مطلق می‌گردد. انسان می‌داند که شناخت ماسوی‌اللَّه بدون شناخت علت العلل آنها‌ شناختی ناقص است. بنابراین شرط شناخت جهان مخلوق را شناخت علتِ مخلوقات می‌بیند و میل او به احاطه علمی بر جهان، او را ملزم به شناخت خداوند می‌سازد.
۲- انسان به تجربه یافته است که هر گرایش درونی که در او وجود دارد حاکی از وجود واقعیتی خارجی است که آن گرایش را ارضا می‌کند. میل به رفع تشنگی، با آب که واقعیت خارجی دارد ارضاء می‌شود. میل به همسرگزینی با وجود جنس مخالف ارضاء می‌شود و سایر امیال انسان نیز اینگونه‌اند. پس اگر انسان خواستار علم و قدرت مطلق است باید علم و قدرت مطلق وجود داشته باشد. پس مبدئی در هستی وجود دارد که از علم و قدرت مطلق برخوردار است. این شکل شناخت وجود خداوند و صفات علم و قدرت او، اگر چه بر مقدماتی متکی است که از تجارب درونی انسان تشکیل شده است، ولی در ‌نهایت علمی حصولی و مفهومی است.
۳- انسان با کاویدن خویش و رسیدن به خود‌شناسی حضوری، خود را موجودی وابسته و فقیر می‌یابد؛ موجودی که همه احوال او اعم از حیات، علم، قدرت، محبت و اراده و دیگر اوصاف و افعالش، وابسته به موجودی است که از لحاظ حیات، علم و قدرت نامتناهی است. این درک حضوری به فقر خود نسبت به خداوند، نتیجه شناخت نفس به صفت فقر و نیازمندی است که همزمان با شناخت نفس، در نفس انسان حاضر است و از هرگونه قیاس و استدلال مستغنی است.
خدا‌شناسی حاصل از خود‌شناسی، علم حضوری است که اولاً هیچ تردیدی در آن راه ندارد و ثانیاً در تحریک انسان برای حرکت به سوی خدا و تحصیل قرب او توانا‌تر است. بنابراین دعوت به خدا‌شناسی برای خدا‌شناسی، علاوه بر اینکه به سبب اهمیت موضوع خود‌شناسی است، به سبب روش خاص خود‌شناسی درون‌نگرانه است که حصول آن علم حضوری یقینی است.
از همین روست که امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) می‌فرمایند: «المعرفة بالنفس انفع المعرفتین؛ شناخت به وسیله نفس سودمند‌ترین شناخت است.»
و مفسرین گفته‌اند مقصود از معرفتین، معرفت به آیات انفسی و معرفت به آیات آفاقی است که در فرموده خداوند آمده است:
به زودی نشانه‌های خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آن‌ها نشان می‌دهیم تا برای آنان آشکار گردد که او بر حق است. آیا کافی نیست که پروردگارت بر همه چیز شاهد و گواه است؟! سنریهم آیاتنا فی الآفاق و الانفس حتی یتبین لهم انه الحق او لم یکف بربک انه علی کل شی ء شهید

۶.۲ - خودسازی

پرورش هر موجودی نیازمند آگاهی از استعدادهای آن است. با اطلاع از استعدادهای یک موجود، می‌توان به شناسایی مقدمات ضروری تحقق آن استعداد‌ها روی آورد و موانع تحقق آن‌ها را نیز شناخت. پرورش خود نیز بدون اطلاع از استعدادهای خود و نیاز‌ها و موانع فعلیت یافتن استعداد‌ها امکان پذیر نیست. پرورش هر موجود، علاوه بر شناخت استعداد‌ها و توانایی‌ها، نیازمند جدا کردن استعدادهای اصیل و استعدادهای کمکی است. هر موجودی دارای یک کمال مطلوب است که کمال اختصاصی و بر‌تر اوست و در کنار این کمال مطلوب، دسته‌ای دیگر از استعداد‌ها در او نهفته است که فعلیت یافتن آن‌ها کمک و مقدمه فعلیت یافتن استعداد اصلی و کمال مطلوب آن موجود است. بنابراین پرورش استعدادهای کمکی و رسیدن به کمالات مربوط به آن‌ها، مطلوب بالذات نیست، بلکه مطلوب تبعی می‌باشند. با توجه به این حقیقت، پرورش استعدادهای تبعی را فقط باید تا‌ اندازه‌ای انجام داد که در خدمت استعدادهای اصیل و کمال مطلوب آن موجود هستند. خودسازی، به معنای فعلیت بخشیدن استعداد اصلی انسان در رسیدن به قرب خداوند است. پس باید استعدادهای انسان و امکاناتی که در اختیار اوست شناخته شود و استعداد اصیل و تبعی از یکدیگر تمیز داده شوند و سپس معلوم شود غایت استعداد اصیل انسان چیست و پرورش هر یک از استعدادهای تبعی تا چه میزان سودمند و کمک کننده به تحقق استعداد اصیل هستند. با اطلاع از استعدادهای اصیل و تبعی، قادر خواهیم شد درباره روش فعلیت بخشیدن هر یک از آن‌ها در حد مطلوب مطالعه کنیم و از راه‌های مختلف، آن روش‌ها را شناسایی نماییم.
شناخت جنبه‌های شخصی و شخصیتی به ما کمک خواهد کرد تا ابزار و امکانات متناسب با خود را برای فعلیت بخشیدن به استعداد‌هایمان بکار گیریم و نیز سرعت فعالیت خودسازی را با قابلیت‌های شخصی خود تنظیم نماییم.

۶.۲.۱ - نیازمندی‌های خود سازی

به طور خلاصه خودسازی نیازمند شناخت خود است تا از طریق شناخت خود شناخت‌های زیر حاصل آید:
- شناخت قابلیت‌ها و استعدادهای خود؛
- شناخت استعداد اصلی و غایت وجودی خود، و تمییز آن از قابلیتهای تبعی؛
- شناخت مقدار مناسب پرورش استعدادهای تبعی خود؛
برخی از این شناخت‌ها که مقدمه ضروری خودسازی هستند، با استفاده از شاخه‌های مختلف انسان‌شناسی مانند روان‌شناسی تجربی، علم النفس فلسفی، فلسفه ذهن و فلسفه فعل یا کنش به دست می‌آیند و برخی از آن‌ها از طریق خود‌شناسی فردی و با استفاده از روش درون‌بینی حاصل می‌شوند. بنابراین، «خود‌شناسی برای خودسازی» منحصر به انسان‌شناسی تجربی و فلسفی نیست، بلکه مجموعه‌ای مرکب از انسان‌شناسی و خود‌شناسی به معنای خاص آن است.
یکی دیگر از مقدمات مورد نیاز برای خودسازی، داشتن انگیزه و گرایش برای حرکت به سوی مقصد در مسیر صحیح است. خود‌شناسی می‌تواند انگیزه لازم برای حرکت به سوی مقصد را در ما پدید آورد. خود‌شناسی انگیزه حرکت به سوی مقصد را از آن جهت پدید می‌آورد که مقصدی که به ما معرفی می‌کند با خواست‌های فطری ما سازگار است و تنها چیزی که می‌تواند خواست‌های فطری را برآورد حرکت به سوی خداوند و قرب پروردگاری است که کمال مطلق است و یگانه موجود بی‌نهایتی است که علم و قدرت بی‌نهایت است و کمال خواهی نامتناهی انسان فقط با قرب به او تامین می‌شود.


همه انتظاراتی که از خود‌شناسی داریم تا ما را به خودسازی قادر سازد، در روایات، مورد توجه قرار قرار گرفته‌اندو معصومین (علیه‌السّلام) این آثار را بر خود‌شناسی مترتب دانسته‌اند.

۷.۱ - مقصد شناسی

مهم‌ترین انتظارات ما از خود‌شناسی، شناخت غایت وجودی انسان بود. پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: «من عرف نفسه فقد عرف ربه». خدا‌شناسی در واقع مقصد‌شناسی است و شناخت خداوند و شناخت اینکه انسان می‌تواند به قرب الهی نایل آید بیانگر استعداد اصلی انسان و غایت وجودی اوست.
انتظار ما از خود‌شناسی، منحصر به این نیست که مقصد را به ما نشان دهد، بلکه انتظار داریم مسیر حرکت را نیز به ما معرفی کند. مسیر حرکت وقتی روشن می‌شود که بتوانیم افعال مناسب برای رسیدن به مقصد را شناسایی کنیم. کسی که راه را نمی‌شناسد افعال مناسب برای رسیدن به مقصد را نمی‌داند.
این راه نا‌شناسی ناشی از خودنا‌شناسی است. امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) فرمودند: «لا تجهل نفسک فان الجاهل بمعرفة نفسه جاهل بکل شی ء؛ و نسبت به خویشتن خود نادان مباش زیرا کسی که به شناخت خویش نادان است به همه چیز نادان است.»
یکی از مقدمات ضروری خودسازی، داشتن انگیزه حرکت است. به عبارت دیگر شناخت مقصد و مسیر به تنهایی کافی نیست، بلکه داشتن انگیزه نیز ضروری است.
امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) در روایتی می‌فرمایند: «من عرف نفسه جاهد‌ها، و من جهل نفسه اهملها؛ کسی که خود را بشناسد با آن مجاهده می‌کند و کسی که به خویشتن جاهل باشد نفس خود را وا می‌گذارد.»

۷.۲ - رستگاری

ایشان در روایت دیگری فرمودند: «من لم یعرف نفسه بعد عن سبیل النجاه و خبط فی الظلال و الجهالات؛کسی که خویشتن را نشناسد از راه رستگاری دور می‌شود و به گمراهی و نادانی‌ها مبتلا می‌شود.»
بنابراین روایات، ناخود‌شناسی موجب دوری از رستگاری است؛ این دوری هم می‌تواند به سبب نشناختن مقصد و یا مسیر رستگاری باشد و هم می‌تواند ناشی از لغزش عملی در اثر نداشتن انگیزه حرکت در مسیر رستگاری و یا داشتن انگیزه‌های انحرافی باشد. به هر حال گمراهی از مسیر درست، به هر دلیل، می‌تواند ناشی از جهل به خویشتن باشد.
امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) در روایت دیگری خود‌شناسی را بر‌ترین عقل و ناخود‌شناسی را موجب گمراهی معرفی کرده‌اند: «افضل العقل معرفه الانسان بنفسه فمن عرف نفسه عقل و من جهل‌ها ضل؛ بر‌ترین خرد شناخت انسان از خویشتن است، پس کسی که خود را بشناسد خردمند است و کسی که خود را نشناسد گمراه است.»
انسان از طریق خود‌شناسی به ابعاد وجودی خود پی می‌برد. خود‌شناسی اگر به روش انسان‌شناسی تجربی و فلسفی باشد، به شکلی قوای نفس را به انسان معرفی می‌کند و اگر به شیوه درونگری - برای تحلیل معرفت حضوری ما به خویشتن - باشد نیز ابعاد وجود ما را برای ما آشکار می‌سازد.


۱. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۴، ص۱۸۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۹.    
۲. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۶، ص۳۴۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۹.    
۳. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۹، ص۱۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۹.    
۴. خمینی، روح‌الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۲۰۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۵. خمینی، روح‌الله، شرح چهل حدیث، ص۳۸۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۶. خمینی، روح‌الله، شرح دعاء السحر، ص۱۴۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۶.    
۷. خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص۳۸۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.
۸. آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم، ج۱، ص۷۱۲.    
۹. آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم، ج۱، ص۴۶۹.    
۱۰. آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم، ج۱، ص۷۲۰.    
۱۱. آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم، ج۱، ص۱۹۹.    
۱۲. آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم، ج۱، ص۱۸۹.    
۱۳. آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم، ج۱، ص۵۲۲.    
۱۴. آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم، ج۱، ص۵۸۸.    
۱۵. آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم، ج۱، ص۷۱۲.    
۱۶. فصلت/سوره۴۱، آیه۵۳.    
۱۷. آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم ج۱، ص۷۵۵.    
۱۸. آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم، ج۱، ص۵۸۳.    
۱۹. آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم، ج۱، ص۶۵۶.    
۲۰. آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم، ج۱، ص۲۰۶.    



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «ضرورت خود شناسی»، تاریخ بازیابی ۹۵/۱۱/۵.    
• دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.






جعبه ابزار