محمد بن جمالالدین مکی عاملی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
فقیه اعظم و دانشمند گرانمایه "شمس الدین محمد بن الشیخ جمال الدین مکی بن احمد عاملی نبطی جزینی" معروف به "شهید اول" در
سال ۷۳۴ هـ. ق در روستای "جزین" جبل عامل، در جنوب لبنان در میان خاندانی که به فضیلت معروف بودند، دیده به جهان گشود.
مـحـمد بن مكی، شاگرد
فخرالمحققین، یكی از اعاظم فقهای
شیعه اسـت او در ردیـف
محقق حلی و
علامه حلی است اهل جبل عامل است كه منطقهای است در جنوب
لبنان و از قدیمیترین مراكز تشیع است و هم اكنون نیز یك مركز شیعی است.
[ویرایش]
شـهـیـد اول در سال ۷۳۴ متولد شده و در ۷۸۶ به فتوای یك
فقیه مالکی مذهب و تاییدیك
فقیه شافعی مـذهب،
شهید شده است او شاگرد شاگردان علامه حلی، از آن جمله
فخرالمحققین (فـرزنـد علامه حلی) بوده است.
نظر به اینکه وی در راه
دین و به جرم تشیع نائل به مقام شهادت گردید، نخستین دانشمند بزرگ ماست که شهید نامیده شد و وی را شهید اول خواندند.
شهید اول، کودکی و نوجوانی خویش را در قریۀ محل تولد به تحصیل مقدمات دینی و
فقه، نزد پدرش، "جمال الدین مکی بن الشیخ محمد شمس الدین" و پدر همسرش "شیخ اسدالدین صانع جزینی"پرداخت.
وی در سال ۷۵۰ هـ. ق، در سن ۱۶ سالگی، برای تکمیل معلومات و استفاده از علم دانشمندان بزرگی چون "فخرالمحققین" فرزند نابغۀ "علامه حلی"، "سید جمال الدین"، "سید عمید الدین حسینی" و برادرش "سید ضیاء الدین حسینی"، "تاجالدین بن معیه"، "نجم الدین جعفر بن نما حلی" وارد شهر تاریخی "حله" شد و به تعلیم و تهذیب پرداخت.
شیخ پس از ۵ سال در سن ۲۱ سالگی یعنی در سال ۷۵۵ هـ. ق از
عراق خارج و به موطن خویش "جزین" مراجعت نمود و پس از آن به منظور دیدار سایر علمای بزرگ اسلام اعم از شیعه و سنی به سیر در جهان
اسلام (مصر،
فلسطین،
سوریه،
مکه و
مدینه) پرداخت و موفق به اخذ اجازات از ایشان گردید.
"شمس الدین محمدبن مکی"، در جوانی موفق به اخذ اجازه از دانشمندانی چون "سید مهنا بن سنان مدنی" از مدینه، "قطب الدین رازی" از دمشق گردید.
وی در اواسط عمر یکی از چهرههای درخشنده علمی شد و همواره، شهرت و موقعیتش افزوده میشد. تا آنکه آوازه
علم و فضل و تقوی و فضیلتش در بیشتر نقاط اسلامی به گوش میرسید و در فقه مورد توجه خاص فقها و مجتهدین پس از خویش قرار گرفت. دانشمندان، شهید را نخستین فقیهی میدانند که فقه شیعه را از آراء عامه پیراسته گردانید.
[ویرایش]
"فخرالمحققین" دربارۀ "شهید اول" میگوید:
«من از شاگردم "محمد بن مکی" بیش از آنچه او از من استفاده نموده است استفاده کردم.»
با این وصف مشخص میگردد که شاگرد دانشمند و نابغه جوان در
سن ۱۷ سالگی در چه درجهای از علوم و فنون اسلامی قرار داشته است که استاد نابغهای همچون "فخرالمحققین" که خود از نوادر و مشاهیر روزگار خویش بود این چنین او را توصیف و این چنین او را ستوده است چیزی که از هیچ استادی نسبت به شاگردش سراغ نداریم.
همچنین "
شهید ثانی" در اجازۀ "شیخ حسین بن عبدالصمد عاملی" از "شهید اول" چنین یاد میکند:
«امام اعظم، زنده کننده آنچه که از سنن مرسلین کهنه گشته بود و محقق اولین و آخرین، امام سعید ابوعبدالله شهید.
[ویرایش]
شـهـید اول در خانواده علم و فضیلت رشد و نما یافته بود
پدر، جد، تا چندین پشت از
علما و
فقها بـودهانـد، آنچنان كه فرزندان و خاندان او اعم از پسر و دختر، ازدانشمندان و اهل كمال و معرفت بـوده انـد و از او سـه پـسر
مجتهد و عالم و یك همسر فقیهه و یك دختر عالمه و فاضله به یادگار مانده و در جمع پربركت آنان آمده است:.
۱. شیخ رضی الدین ابوطالب محمد بن محمد بن مكی عاملی جزینی، از پدر
روایت می كند كه او در عصر خویش
فقیه و مجتهد وارسته بوده است.
۲.
شیخ ضیاءالدین ابوالقاسم او نیز دارای علم و شایستگی لازم بوده است، به حدی كه فردی مثل ابن مؤذن از او روایت می كند.
۳. شیخ جمال الدین ابومنصور حسن بن محمد بن مكی عاملی جزینی صاحب
امل الامل او را فاضل محقق و فقیه توصیف نموده است.
۴. فـاطـمه ام الحسن ست المشایخ (سیده المشایخ)، یعنی سرور اساتید و مشایخ روایتی، چنانچه ست معصومه (ع) گویند، یعنی سیده معصومه (ع) سیده وسرور مشایخ روایتی.
[ویرایش]
او یـكـی از پراستادترین فقهای نامدار
شیعه است و از سید صدر كركی دخترزاده محقق نقل شده اسـت كـه او بـیـش از هـزار اجازه روایتی و اجتهادی از اساتید را با خود همراه داشته است كه در محضر بیشتر آنان تلمذ نموده بود.
۱.
فخرالمحققین، پسر
علامه حلی شهید اول بیش از هفت ماه از محضر او استفاده كرده است شهید به قصد تلمذ از محضر علامه حلی عازم حله شده بود كه دربین راه مصادف با تشییع جنازه او گردید شهید اول از فخرالمحققین اجازه روایتی نیزدارد كه پشت كتاب
القواعد آمده است و صورت آن چنین است:
امام علامه بزرگ افضل علما و سید فضلا، مولانا شمس الحق و الدین، محمد بن مكی بن محمد بن حامد مشكلات این كتاب را بر من خواند و من به او، روایت تمام كتابهای پدر و تمام تالیفاتی كه پیشینیان بزرگوار ما گردآوری نمودهاند، بر اساس آن طرقی كه به آنان منتهی میگردد، اجازه دادم.
۲.
سید عمید الدین بن عبدالمطلب حلی.
۳.
سید ضیا الدین عبداللّه حلی هر دو فرزندان دختر علامه حلی می باشند.
[ویرایش]
مشایخ اجازه او متعدد می باشند كه از آن میان می توان به اسامی زیر اشاره كرد:
۱.
سید تاج الدین بن معیه حسینی.
۲.
سید علا الدین بن زهره حسینی.
۳.
شیخ علی بن طران مطار آبادی ملقب به رضی الدین.
۴.
الشیخ رضی الدین علی بن احمد مزیدی.
۵. شیخ جلال الدین محمد بن الشیخ شمس الدین حارثی.
۶.
شیخ محمد بن جعفر مشهدی.
۷.
شیخ قطب الدین بویهی رازیو از جمعی دیگر از علما عامه نیز، قریب چهل تن از آنان اجازه روایتی كسب كرده است.
[ویرایش]
حـوزه عـلمی پربركت شهید اول بهره وران و شاگردان متعددی را پرورده است كه هر كدام سند اعتبار و
حجت وقت در علم و عمل بودهاند سه فرزند دانشمند و عالم همسر فاضلهاش ام علی و دخـتـر فـاضله و فقیههاش فاطمه ام الحسن این دومادر و دختر هر دو از كسانی بودند كه شهید مرحوم در مورد هر دو تعریف و توصیف داشت و زنان و دختران را در مورد مسائل شرعی به آنان ارجاع میداد و از كسانی كه از شهید اول تلمذ و اجازه روایتی داشتهاند:
۱.
شیخ مقداد سیوری صاحب كتاب
التنقیح.
۲.
شیخ حسن بن سلیمان حلی صاحب كتاب
مختصر بصائر الدرجات.
۳.
سید بدرالدین حسن بن ایوب مشهور به نجم الدین اعرج الحسینی.
۴. صاحب كتاب المحجه البیضا در
طهارت.
۵. شیخ شمس الدین محمد مشهور به
ابن عبدالعال کرکی عاملی.
۶.
شیخ زین الدین علی بن خازن حائری، استاد روایت
احمد بن فهد حلی، صاحب المهذب و الموجز و عده الداعی.
شهید اول در تاریخ ۱۲
رمضان ۷۸۴ ه ق، دو سال قبل از
شهادت خویش به افتخار او اجازه روایتی مفصلی صادر فرمودهاند كه متن آن در
روضات الجنات آمده است.
[ویرایش]
او در مـدت پنجاه و دو سال عمر پربركت خویش، با وجود آن همه مسافرتها و مهاجرتها كه ضرورتا پیش میآمد، باز موفق به تالیف تعداد كثیری از كتابهای مفید و اصولی گردیده است كه اسامی و مـحـتـویـات كـتابها نشان دهنده تبحر او در رشتههای مختلف علوم اسلامی است اینك فهرست تالیفات او از
ریحانه الادب مرحوم مدرس نقل می شود:
۱. اختصار الجعفر.
۲. الاربعون حدیثا.
۳. الاربعون مساله.
۴. الاعتقادیه.
۵. الالـفـیـه فـی فقه الصلوه، با شرحی كه
شهید ثانی بر آن مرقوم داشتهاند، تحت نام المقاصد العلیه در تهران چاپ سنگی شده است.
۶.
الباقیات الصالحات.
۷. البیان در فقه (مطبوع).
۸. التكلیف یا تكلیفیه.
۹. جامع البین یا الجامع بین شرحی الاخوین كه شرح تهذیب الاصول علامه حلی است كه ما بین دو شرح تهذیب كه از سید عمید الدین و سید ضیاء الدین خواهرزادگان خود علامه حلی میباشد، جمع و تالیف نموده است.
۱۰. حـاشیه شرح ارشاد علامه حلی كه نامش
غایه المراد فی شرح نکت الارشاد میباشد و در
ایران چاپ سنگی گردیده است.
۱۱. حاشیه قواعد علامه.
۱۲. خلاصه الاعتبار فی الحج و الاعتمار.
۱۳.
الدروس الشرعیه فی فقه الامامیه (مطبوع).
۱۴.
الذکری در
فقه امامیه (مطبوع).
۱۵. غایه المراد كه به نام حاشیه ارشاد مذكور شد.
۱۶.
القواعد الکلیه فی الاصول و الفروع، كه به قواعد شهید معروف است وچاپ سنگی شده است.
۱۷.
اللمعه الدمشقیه كه بارها در ایران چاپ گردیده و جز كتابهای درسی حوزه علمیه اسلامی است.
۱۸. مجامیع ثلثه در سه مجلد.
۱۹.
المزار.
۲۰. المسائل، كه به مسائل ابنمكی معروف است.
۲۱. النفلیه كه با الفوائد المكیه كه شرح شهید ثانی بر همان كتاب می باشد، در تهران چاپ سنگی شده است.
۲۲. نكت الاشاد كه همان غایه المراد میباشد.
[ویرایش]
عـامـل شهادت را سعایت و پرونده سازی در مورد
تشیع او و ابراز برخی از مقالات بر ضد معتقدات گروههای اسلامی بوده است كه نقل و بازگویی آنها ما را با جهانی از قساوت و عناد و
جهل رو به رو مـیسـازد چـه بـهـتـر
قضاوت و حكم او را به
خداوند احكم الحاكمین واگذار نماییم تفصیل
شهادت آن فـقـیـه بزرگوار را میتوان از نوشته
شیخ حر عاملی و
روضات الجنات استفاده نمود.
در زمان "شهید"، حاکم دمشق شخصی بنام "بیرمر" بود و با نفوذترین عالم شام نیز "قاضی برهان الدین ابراهیم شافعی" بود. شخصی به نام "یوسف بن یحیی" به علت خصومتی که از قبل با "شهید" داشته است در صدد اقدام بر ضد "شهید" و پیروان وی برآمد بر همین اساس طوماری مشتمل بر مطالبی خلاف واقع و نامشروع به عنوان "فتاوی شمس الدین محمد" تنظیم و هفتاد نفر از پیروانش آن را امضا نمودند. وی طومار را به
اهل تسنن نشان داد و در حدود یک هزار نفر از ایشان نیز به آن گواهی دادند. طومار را نزد قاضی بیروت و صیدا برد و آن دو قاضی آن را به قاضی شام ارجاع دادند او هم شهید را احضار کرد و از او درخواست کرد که
توبه کند ولی "شهید" نپذیرفت و با اینکه به مدت یک سال در زندان به سر برد ولی باز هم توبه نکرد؛ چرا که قبول توبه به منزله قبول اتهامات بود. قاضی که از توبه "شهید" ناامید شد و نتوانست به هدف باطل خود برسد به ناحق حکم به ریختن
خون "شهید" داد و به دنبال آن، لباس مجرمین به وی پوشاند و آن فقیه بزرگوار را با
شمشیر به قتل رساند. سپس بدن بیجان او را به دار آویختند و پس از آن او را سنگسار نمودند و در آخر جسد
سنگسار شدهاش را
آتش زدند. در آن زمان "شهید" در سن ۵۲ سالگی قرار داشت.
[ویرایش]
[ویرایش]
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «شهید اول»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۱/۲۷. سایت اندیشه قم