مسلم ملکوتی تبریزی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مسلم ملکوتی (متولد ۱۳۰۳ ش) مرجع مبارز تبریزی است که در
سراب تبریز به
دنیا آمد. وی تحصلات خود را در
قم و
مشهد و
نجف تا درجه
اجتهاد ادامه داد. وی از طرف
امام خمینی به عنوان امامت جمعه تبریز منصوب شد و ۱۴ سال در این منصب به مردم و انقلاب خدمت کرد.
[ویرایش]
مسلم ملکوتی در سال ۱۳۰۳ ش. برابر با ۱۳۴۴ ق. در یکی از روستاهای نزدیک شهر سراب دیده به جهان گشود. مرحوم مشهدی یوسف،
پدر آیتالله ملکوتی، مردی دیندار و با
قرآن و
دعا مانوس بود و با بعضی از علمای منطقه، ارتباط مستمر داشت. وی
کشاورز بود و
زمین وسیعی داشت و تعدادی از روستائیان نیز رعیت او به شمار میآمدند. مشهدی یوسف در عین حال به آموزش
علم و خواندن و نوشتن علاقهمند بود و در کنار
شغل کشاورزی، به مکتب خانه میرفت و فرزندش مسلم را نیز با خود بدان جا میبرد و بدین ترتیب، پدر و پسر در کنار هم رو خوانی قرآن و خواندن و نوشتن میآموختند.
مادر آیتالله ملکوتی زنی
متدین، پاکدامن، مدیر و مدبر و پر
کار بود. مشهدی یوسف امور
زندگی را به او سپرده بود و او نیز به نحو احسن کارها را انجام میداد.
[ویرایش]
آیت الله ملکوتی در شش سالگی مقداری از سورههای قرآن (از اول تا
سوره قاف) را در زادگاهش حفظ کرد و پس از آن، مقدمات
علوم اسلامی را نزد روحانیون محلی آموخت بعد برای ادامه و تکمیل آن، به شهر سراب رفت و بقیه مقدمات و
سیوطی،
مغنی ، شرح جامی و
مطول را نزد آقایان، میرزا رضا قلی، میرزا یعقوب، میرزا غلامعلی اصغری و میرزا حسین محدثی فرا گرفت. و آنگاه به
حوزه علمیه تبریز رفت و در مدرسه «طالبیه» به تحصیل پرداخت. هم زمان با ورود او به این حوزه، مرحوم آیتالله
میرزا فتاح شهیدی به عنوان نماینده آیتالله العظمی
سید ابوالحسن اصفهانی به
تبریز آمده، در این شهر ماندگار شده بود.
آیت الله ملکوتی کتاب معالم را نزد میرزا خلیل نطنزی فرا گرفت.
میرزا خلیل نطنزی که استاد ماهری بود و با
میرزا خلیل مجتهدی در
نجف ارتباط نزدیک داشت هنگام بازگشت آقای مجتهدی به
تبریز با ایشان به این شهر آمده و در تبریز ماندگار شده بود. او کتاب شرح
لمعه را نزد آقایان، سید کاظم نوبری، سید مهدی انگجی و سید علی مولانا تحصیل نمود. بخشی از
مکاسب و
رسائل را نزد آقای سید کاظم شریعتمداری و بخشی دیگر آنها را نزد آقایان
میرزا کاظم شبستری و
میرزا محمود دوزدوزانی فرا گرفت همچنین
علم کلام و
فلسفه را نزد آیتالله
سید محمد بادکوبهای تحصیل نمود (به نقل از مصاحبه با آیتالله ملکوتی در آبان ۱۳۸۳ ش).
آیت الله ملکوتی پس از نزدیک به چهار سال اقامت در حوزه تبریز و اتمام دوره سطح متوسط و عالی در سال ۱۳۲۱ ش. به
حوزه علمیه قم هجرت کرد و در یکی از حجرههای
مدرسه فیضیه ساکن شد. درسهای خارج
فقه و
اصول را از استادانی چون، آیتالله
سید محمدتقی خوانساری، آیتالله
سید صدرالدین صدر، آیتالله
سید محمد حجت کوه کمرهای،
آیتالله بروجردی،
امام خمینی و
میرزا عباسعلی شاهرودی فرا گرفت و مباحث درس آیتالله حجت را به رشته تحریر در آورد (به نقل از مصاحبه با آیتالله ملکوتی در
آبان ۱۳۸۳ ش)
در فلسفه از استادانی چون،
سید حسین قاضی،
عبدالنبی اراکی،
میرزا مهدی مازندرانی،
شیخ ابوالقاسم اصفهانی،
میرزا مهدی آشتیانی،
علامه طباطبایی و امام خمینی استفاده شایانی برد. هنگامی که علامه طباطبایی درس فلسفه را در
قم آغاز کرد، او اولین شاگردش در این رشته بود. وی در درس فلسفه امام خمینی (قدس سره) نیز شرکت کرد و از شاگردان خصوصی ایشان بود.
آیت الله ملکوتی در ضمن اقامت و تحصیل در قم، مدتی نیز همراه دوستانش، همچون
احمدی میانجی،
موسوی اردبیلی، و حقی سرابی به
مشهد مقدس عزیمت کرد و در مدرسه خیرات خان
سکونت گزید. در این حوزه نیز از استادانی چون
سید یونس اردبیلی و
میرزا مهدی غروی اصفهانی، فقه و معارف دینی را تحصیل کرد و نزد آیتالله شیخ
محمدرضا کرباسی،
ریاضیات و
هیئت را آموخت. بخشی از
شرح اشارات را نیز نزد آیتالله شیخ
سیفالله ایسی میانجی فرا گرفت و آنگاه دوباره به
قم بازگشت
آیت الله ملکوتی، پس از سیزده سال اقامت و تحصیل مداوم و استفاده عمیق از استادان بزرگ فقه، اصول و فلسفه در قم و مشهد، در سال ۱۳۳۴ ش. برای تکمیل اندوختههای علمی و کسب معارف بیشتر، از استادان
حوزه علمیه نجف اشرف، عازم این شهر شد و پس از ورود در درسهای خارج فقه و اصول آیتالله
سید محسن حکیم، آیتالله
سید عبدالهادی شیرازی، آیتالله
سید محمود شاهرودی، آیتالله
سید ابوالقاسم خویی و آیتالله شیخ
حسین حلی حاضر شد و به مدت دوازده سال از این استادان بهره برد و در این مدت یک دوره کامل درس اصول آیتالله خویی را به رشته تحریر درآورد و از شاگردان بارز ایشان بود. او با بیش از سه دهه تلاش و فداکاری در وادی تحصیل و تحقیق در علوم مختلف حوزوی و
علوم غریبه، سرانجام به قله
اجتهاد رسید و از استادان بزرگی همچون آیتالله حجت، آیتالله سید عبدالهادی شیرازی، آیتالله حکیم و آیتالله خویی،
اجازه اجتهاد دریافت کرد و با شخصیتهایی مانند:
آقا بزرگ تهرانی، و
علامه امینی ارتباط علمی و دوستی پیدا کرد و از محضر این دو بزرگوار نیز موفق به کسب
اجازه روایت شد.
[ویرایش]
آیت الله ملکوتی از همان دوران ابتدایی تحصیل در سراب و
تبریز، اهتمام کم نظیری به تدریس داشت. او در کنار تحصیل، آموختههای خویش را به طلاب و روحانیون دیگر تعلیم میداد و در طول تدریس در حوزههای علمیه سراب، تبریز، قم، مشهد و نجف، طلاب و روحانیون بسیاری را تعلیم و تربیت نمود و هم اکنون اغلب شخصیتهای برجسته حوزوی و بیشتر روحانیونی که در مسئولیتهای سیاسی و اجرایی کشور فعالیت میکنند، از این عالم تلاشگر بهره بردهاند و از شاگردان وی به شمار میآیند. او در اوایل دهه سی، در
حوزه علمیه قم، از استادان برجسته سطوح عالی به شمار میآمد و از این جهت، مورد توجه مراجع بزرگوار و طلاب و روحانیون این حوزه بود. وی علاوه بر کتابهای رسائل، مکاسب و کفایه،
کتاب شفای بوعلی را در قم برای طلاب تدریس میکرد به طوری که آوازه علمی وی به حوزه
نجف رسیده بود. از این رو، چون وارد این حوزه کهن شیعی شد با این که تصمیم داشت تنها به استفاده علمی از محضر بزرگان این حوزه بسنده کند و تدریس را موقتا کنار بگذارد، اما به مجرد ورود به نجف، طلاب و روحانیون پروانه وار به دور شمع وجودش حلقه زدند و او را به تدریس و تعلیم علمی واداشتند از این رو، وی در حوزه نجف، در مقبره
میرزای شیرازی به تدریس رسائل، مکاسب، کفایه شرح اشارات،
شرح منظومه،
اسفار ریاضیات و
علم هیئت همت گماشت. آیتالله ملکوتی علاوه بر فقه و اصول، در فلسفه نیز صاحب نظر است و بر کتابهای اسفار، منظومه
سبزواری و شفای بوعلی حاشیه نگاشته است. آفاق وجودی او با نام «میرزا مسلم سرابی»، حوزه نجف را تحت شعاع قرار داده بود. تدریس فلسفه او در حوزه نجف شهره آفاق شد و این در حالی بود که در اثر مخالفت برخی محافل، تدریس فلسفه در این حوزه ممنوع بود و کرسی درس فلسفه شخصیتهای بزرگی همچون، شیخ صدرای بادکوبهای و
میرزا باقر زنجانی به تعطیلی و انزوا کشانده شده بود اما جسارت علمی، اهتمام ذاتی و اعتقاد قلبی او به راه و مبانی خویش از یک سو و حمایت و عنایت برخی
مراجع تقلید از شخصیت علمی وی از سوی دیگر، آیتالله ملکوتی را در ادامه مسیر مقاوم و استوار ساخت و او توانست تا آخرین روز اقامت خود در آن حوزه، در کنار فقه، اصول و... همچنان به تدریس فلسفه ادامه دهد به گونهای که
فلسفه او در نجف در این اواخر، منحصر به فرد شده بود.
این فقیه سترگ، در سال ۱۳۴۷ ش. برای
صله ارحام، دیدار با بستگان و تقسیم
ارث پدری و با هدف بازگشت به نجف و سکونت همیشگی در آن جا، به
ایران آمد. هنوز چندی از اقامت او در زادگاهش نگذشته بود که روابط دولتهای
ایران و
عراق تیره شد و دولت عراق، اقدام به اخراج ایرانیان از این کشور کرده و این در حالی بود که وی به همراه
خانواده و فرزندانش با لباس
تابستانی آمده بودند تا قبل از اتمام این فصل، فوری به نجف بازگردند. همه وسایل منزل، کتابها و نوشتههای علمی او در نجف مانده بود و او بر خلاف میل باطنی ناگزیر به اقامت در قم شد. از ارث پدری که چهل هزار تومان به وی تعلق گرفته بود، منزلی در قم خرید و چون مستطیع شده بود، به
حج مشرف شد سرانجام پس از یک سال با پی گیرهای بسیار توسط یکی از شاگردان پاکستانیاش توانست کتاب هایش را به قم انتقال دهد که در این نقل و انتقال، بعضی از کتابهای خطی و نفیس و یادداشتها و تقریرات وی خسارت اساسی دید و از بین رفت زیرا به هنگام بارگیری در گاراژ شهر
کاظمین، طلبه پاکستانی توسط ماموران عراقی دستگیر و زندانی شد ولی آنها از موضوع کتابها آگاه نبودند و به همین سبب، کتابها به مدت طولانی در انبار گاراژ باقی ماند سپس چند نفر دیگر از طلاب پاکستانی، پس از حل مشکلات و موانع بسیار، سرانجام آنها را به
قم انتقال داده، به استاد تحویل دادند. آیتالله ملکوتی چون در حوزه علمیه قم، استقرار یافت، بنا به درخواست استادان و عالمان بزرگ این حوزه، به تدریس خارج
فقه و
اصول اقدام کرد. درس خارج فقه و اصول وی تا پیروزی انقلاب به مدت یک دهه، همچنان به طور مستمر و پرنشاط ادامه پیدا کرد و ایشان در بین استادان برجسته درس خارج در این حوزه مطرح و مورد توجه و
احترام همگان بود. آیتالله ملکوتی علاوه بر فقه، اصول، در فلسفه،
حدیث،
رجال،
درایه که از علوم رایج در حوزههای علمیه به شمار میآیند و نیز در رشتههایی همچون ریاضیات، هیئت،
تاریخ اسلام و تاریخ گذشته و معاصر ایران نیز بسیار کار کرده در هر کدام از این رشتهها صاحب نظر است. یکی از شاگردان وی در توصیف
شخصیت علمی و جامعیت ایشان میگوید:
«آقا سید ابوالقاسم حصاری ارموی که از شاگردان ممتاز آیتالله ملکوتی و
انسان وارستهای بود، خیلی به من لطف داشت. بیشتر درسها را من در نجف از محضر ایشان بهره بردم و از طریق ایشان با اسم میرزا مسلم سرابی آشنا شدم و یک علاقه غیر حضوری نسبت به ایشان پیدا کردم مخصوصا در درسهای هیئت، تشریح الافلاک وخلاصة الحساب که در خدمت آقای حصاری میخواندم. آن مرحوم همواره احساس شوق و افتخار میکرد که این درسها را در محضر آقای سرابی خوانده است. چون در حوزه نجف، چنین شخصیتهایی که در این رشتهها تسلط و تبحر داشته باشند بسیار انگشت شمار بودند. بعدا که در سال ۱۳۵۲ ش. به ایران و قم آمدم، در اولین فرصت به درس خارج آیتالله ملکوتی رفتم و همه این جامعیت و ویژگیها را از نزدیک در وجود ایشان مشاهده کردم. معظم له در بحثهای حدیثی، حدیث شناسی، به خصوص در تاریخ
اسلام، بالاخص تاریخ
بنی امیه و
بنی عباس، تاریخ گذشته و معاصر ایران، سیر تاریخی
مغولها در ایران و گستره فعالیت آنها، مسلط هستند و از حافظه بسیار قوی و خوبی برخوردارند. نسبت به اسامی اشخاص، اعلام، رجال حدیثی و نکات مربوط به دوران طلبگی خود، کاملا حضور ذهن دارند و نسبت به
روایات و
سیره، خوب مسلط هستند و در حافظه دارند.» (مصاحبه با حجةالاسلام والمسلمین حاج شیخ محمود لطیفی، یکی از شاگردان آیتالله ملکوتی و از استادان حوزه و دانشگاه.).
روش علمی و شیوه تحقیقی آیتالله ملکوتی در تحقیق و تدریس، در مرحله نخست، بررسی آرا و نظرات استادان خود و نیز نقد و بررسی مبانی و اقوال استادان استادانش مانند
میرزای نایینی، شیخ
محمدحسین غروی اصفهانی معروف به کمپانی،
آقا ضیاءالدین عراقی و
آخوند خراسانی است. پژوهش و تحقیق ایشان در مسائل اصولی، فقهی و فلسفی، بسیار ژرف و گسترده است. برای وی، اصلا مهم نیست که از نظر کمی چه مقدار پیشرفت تحقیقی یا تدریسی داشته باشد بلکه بیشتر اهتمام او این است که مسئلهای را که مطرح میکند، به گونهای درست، دقیق و اطمینان آور، درباره آن تحقیق و تفحص و ریشه یابی نماید. آیتالله ملکوتی به نظر علمای
اهل سنت اهمیت ویژهای میدهد و به سیر تاریخی موضوعات و مسائل، توجه و عنایت خاصی دارد و نقطه آغاز و روند تکاملی آن را به خوبی مورد بررسی قرار میدهد و در این راستا، چه بسا به موارد حساسی میرسد مثلا گاهی معلوم میشود که یک مسئله از اصل منحرف و غلط عنوان شده و اصلا نمیبایست مطرح میشد ولی دیگران برای دست یابی به مقاصدی، به آن اقدام و مطرح کردهاند. وی در شان و جهت صدور روایات، موقعیت تاریخی و اجتماعی آن روز و مخاطب را مورد توجه و ریشه یابی قرار میدهد: به آرا و اقوال عالمان متقدم و متاخر
اسلام و
تشیع به دیده
احترام مینگرد و در طرح و نقد نظر بزرگان و حتی مخالفان، کاملا
امانت و احترام را رعایت مینماید و در عین حال، به طور جدی به نقد آرای آنان میپردازد. او استقلال رای عجیبی دارد و هرگز تحت تاثیر عوامل کاذب و فضا سازیهای برخی محافل و افراد واقع نمیشود و از
اعتماد به نفس کم نظیری برخوردار است!(اقتباس از مصاحبه با حجةالاسلام والمسلمین حاج شیخ هادی ملکوتی، فرزند آیتالله ملکوتی و از استادان حوزه و دانشگاه.).
[ویرایش]
آیت الله ملکوتی با این که هنگام تدریس
فلسفه، یک
فیلسوف به تمام معنا جلوه میکند و موقع تدریس
فقه و
اصول، به عنوان یک
فقیه و اصولی در عرصه علمی ظاهر میشود، اما هرگز اسیر این علوم و فنون و اصطلاحات آن نمیشود و در گفت و گوهای عرفی و هنگام مواجهه با مردم کوچه و بازار، همچون یک فرد معمولی با آنان رو به رو میشود و بازبان ساده با مردم سخن میگوید. به همین سبب، وی این
قدرت را دارد که عمیقترین مسائل فلسفی و علمی را به زبان ساده و مردمی و در سطح متعارف، برای توده مردم بیان کند. از این رو، بیشتر بحثهای فلسفی، اخلاقی، سیاسی، اقتصادی، تفسیری و... ایشان از هم قابل تفکیک نیست. او وقتی از
سیاست سخن میگوید، به
مسائل عرفانی ـ اخلاقی هم نظر دارد و هنگامی که به
اخلاق میپردازد، در همین حال، سخنانش آمیخته از مسائل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و حماسی و... است گویا همه این رشتهها در ابعاد وجودی استاد با هم عجین شده است و قابل تفکیک نیست در حالی که او این
قدرت را دارد که همه را از هم جدا نماید. (به نقل از محمود لطیفی).
[ویرایش]
با این که آیتالله ملکوتی از دهه سی به
نجف اشرف هجرت کرد و در سالهای آغازین و سرنوشت ساز انقلاب در
حوزه علمیه قم حضور نداشت، ولی به اعتبار این که از شاگردان خاص امام به شمار میآمد، ناگزیر مسائل انقلاب را در نجف دنبال میکرد. هنگامی که حضرت امام در سال ۱۳۴۴ ش. به نجف
تبعید شد، ایشان جزو اولین کسانی بود که در منطقه خان یونس، مکانی در میان
کربلا و نجف، به استقبال استادش شتافت و وقتی اکثر علمای مقیم نجف جهت دیدار امام به صف ایستاده بودند، چون امام با وی مواجه شد، خیلی با
محبت و چهرهای گشاده از شاگردش احوال پرسی کرد و بعد برای بازدید، به منزل ایشان آمد. از آن پس، دوباره ارتباط استادی و شاگردی همچنان در میان آن دو استمرار یافت تا این که آیتالله ملکوتی در سال ۱۳۴۷ ش. به
ایران آمد. با این حال، ارتباط معنوی و انقلابی این شاگرد با استادش، همچنان ادامه پیدا کرد به گونهای که آیتالله ملکوتی در فعالیتهای تبلیغی و اجتماعی خود، از مبانی فکری و انقلابی حضرت امام الهام میگرفت و وقتی برای تبلیغ به شهر سراب و روستاهای اطراف آن میرفت، مسائل انقلاب و
ظلم و ستم رژیم شاهنشاهی را با ظرافت با مردم در میان میگذاشت حتی در مواردی ماموران ژاندرمری، ایشان را تهدید کردند و از او خواستند در پایان سخنرانی، برای سلامتی شاه
دعا کند اما او خیلی قاطع در میان مردم، جواب دندان شکنی به آنان داد و از دعا کردن خودداری کرد تا این که مورد تعقیب و
اذیت و آزار
ساواک قرار گرفت و ناگزیر شد منطقه را ترک کند. در
آبان ماه سال ۱۳۵۶ ش. که حرکت انقلاب با
شهادت حاج آقا مصطفی، روند تکاملی خود را آغاز کرد، آیتالله ملکوتی به عنوان عضو برجسته «جامعه مدرسین حوزه علمیه قم» در عرصههای مختلف و سرنوشت ساز انقلاب حضوری حماسی داشت و در اکثر اعلامیههای جامعه مدرسین که در آن شرایط بسیار دشوار و خطرناک دوران ستمشاهی صادر میشد آیتالله ملکوتی اولین یا دومین امضا کننده بود. این حقیقت، جایگاه رفیع ایشان را در میان اعضای محترم جامعه و عمق شخصیت انقلابی او را به خوبی آشکار میسازد
چنان که در بیانیه معروف و موصوف به «خلع شاه از سلطنت»
امضای آیتالله ملکوتی اولین امضای زینت بخش در این بیانه است.
موضوعات بعضی از این بیانیهها که در دوران خفقان ستمشاهی از سوی جامعه مدرسین صادر شد و امضای آیتالله ملکوتی هم در آنها به
چشم میخورد، عبارتند از:
۱.
قیام ۲۹
بهمن مردم
تبریز. ۲. فجایع شهر
یزد. ۳. درباره اوضاع سیاسی ایران. ۴. اعتراض به حمله مزدوران شاه به منازل مراجع. ۵. درباره حادثه ۱۹
اردیبهشت قم. ۶. به مناسبت تحریم جشن نیمه
شعبان به عنوان اعتراضی. ۷. محکومیت جنایت میدان ژاله (۱۷ شهریور)
تهران. ۸. اعتراض به تشکیل دولت نظامی ازهاری. ۹. پیام به کارکنان شرکت نفت. ۱۰. پشتیبانی ازاعتصاب کارکنان شرکت نفت. ۱۱. درباره راهپیمایی
تاسوعا و
عاشورا. ۱۲. خلع شاه از سلطنت. ۱۳. به مناسبت سالگرد قیام خونین قم. ۱۴. حمایت از استادان دانشگاهها. ۱۵. تلگرام به رئیس جمهور فرانسه، برای ورود امام به پاریس. ۱۶. اعتراض به جنایات عمال شاه. ۱۷. اعتراض به روی کار آمدن شاهپور بختیار
پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، وی با حکم کتبی حضرت
امام خمینی (قدس سره) برای حل اختلافات شهرستان
زنجان ماموریت یافت و اختلافات عمیق و حساس را که بین عالمان و برخی گروههای دیگر آن جا وجود داشت، به نحو شایستهای حل و فصل کرد. یک بار نیز به همین منظور به استان آذربایجان شرقی و
تبریز اعزام شد و این ماموریت خطیر را با موفقیت به انجام رساند (متن این احکام با این که صادر شده، ولی هنوز به دست نگارنده نرسیده و مانند بسیاری از احکام دیگر، در
صحیفه امام نیز به چاپ نرسیده است.).
[ویرایش]
این
مجتهد نستوه در طول
زندگی پیوسته به دنبال وظیفه الهی، انسانی و اجتماعی خود بود و هرگز به نتیجه و منافع شخصی خود نمیاندیشید. در اوایل پیروزی انقلاب با ۱۰ سال سابقه تدریس خارج
فقه و
اصول و نزدیک به سی سال تدریس سطوح عالی در
نجف و
قم، زمینه
مرجعیت کاملا برایش فراهم شده بود اما هنگامی که پای وظیفه انقلابی به میان آمد و حضرت امام او را به عنوان نماینده
ولی فقیه در آذربایجان و امام جمعه شهر تبریز برگزیدند، وی تمام سوابق تدریس در حوزه، شاگردان و سایر تعلقات ظاهری دیگر را کنار گذاشت و مانند یک سرباز از جان گذشته، در خدمت امام، انقلاب و مردم قرار گرفت و زانوی
ایثار و فداکاری در محضر امام بر
زمین زد. او در شرایطی این مسئولیت خطیر را بر دوش گرفت که قبلا دو
شخصیت بزرگ از سلسله جلیله
روحانیت در این سمت در تبریز به
شهادت رسیده بودند و اوضاع آذربایجان و تبریز، به خاطر فعالیتهای وابستگان به حزب جمهوری خلق
مسلمان، آبستن انفجار بود و کنترل آن بس دشوار و حتی غیر ممکن به نظر میآمد و قبول این مسئولیت، به نوعی استقبال از شهادت بود. متن حکم حضرت امام خمینی خطاب به آیتالله ملکوتی برای
امامت جمعه تبریز به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
«چون جناب مستطاب حجة الاسلام والمسلمین آقای
مشکینی ـ دامت افاضاته ـ به طور موقت اقامه
جمعه شهر تبریز را مینمودند و پس از تعطیل دروس
قم، لازم است به محل خود،
حوزه علمیه قم مراجعت نمایند، پس از
تشکر از معظم له که قبول زحمت نمودند، جناب مستطاب عماد الاعلام و حجةالاسلام آقای حاج شیخ مسلم ملکوتی ـ دامت افاضاته ـ را که سوابق ایشان و مراتب علم و تقوای معظم له معلوم است، به سمت نمایندگی از جانب خویش و منصب امامت جمعه منصوب نمودم. امید است که جناب ایشان در تمشیت امور و رسیدگی به احتیاجات محل و خدمت به
اسلام و
مسلمین، موفق باشند و از اهالی محترم آذربایجان، خصوصا علمای اعلام و حجج اسلام ـ دامت برکاتهم ـ تقاضا مینمایم که در پشتیبانی ایشان توجه داشته باشند. ان شاءالله تعالی، معظم له با مشورت حجج اسلام در خدمت به جمهوری اسلامی توفیق حاصل نمایند. سلامت و
سعادت همگان و عظمت اسلام و مسلمین را از خداوند متعال خواستارم. والسلام علی عبادالله الصالحین. ۲۱ آبان ۱۳۶۰/ ۱۵
محرم ۱۴۰۲ روح الله الموسوی الخمینی
این
فقیه بزرگ در طول ۱۴ سال اقامت در تبریز، شبانه روز تلاش کرد و در راه تحقق آرمانهای امام و
انقلاب از
آبرو و حیثیت خود مایه گذاشت. و با برخوردهای پدرانه و بزرگوارانه، در منطقهای چون آذربایجان و در شهری مانند تبریز تحولی بس عظیم به وجود آورد که هر کدام به نوبه خود، قابل تقدیر و ستایش است.
[ویرایش]
همزمان با ورود آیتالله ملکوتی به تبریز، اگر چه حزب جمهوری خلق مسلمان منحل و وابستگان ناپاک آن از صحنه خارج شده، به کشورهای
همسایه گریخته بودند و این مشکل در ظاهر بر طرف شده بود، ولی پیامدهای ناگوار و شکننده آن در سطح آذربایجان و به ویژه در تبریز، همچنان باقی بود. عده زیادی از روحانیون که معمولا مقلد و طرفدار آقای شریعتمداری بودند، به همین سبب، به دام حزب جمهوری خلق مسلمان گرفتار و در این غائله به انزوا کشیده شده بودند و بعضی از آنها به اتهاماتی دستگیر و محاکمه شده، در زندان به سر میبردند. علاوه بر این، در همین ایام، موضع گیریهایی که از سوی برخی بر ضد
آیتالله خویی انجام گرفته بود، تعداد دیگری از روحانیون را نسبت به انقلاب دلسرد کرد و آنان را به انزوا کشاند. بدین ترتیب، اکثر مساجد در تبریز و حومه به علت نبودن
امام جماعت، به تعطیلی گرایید و این موضوع، در میان توده مردم نیز تاثیر بدی گذاشته بود. (اقتباس از مصاحبه آیتالله ملکوتی).
در این میان، آیتالله ملکوتی با برخوردهای معقول و بزرگوارانهای که در پیش گرفت، مانند پدری مهربان، با آنها عمل کرد و تعداد زیادی از این افراد، اعم از روحانی و غیر روحانی را که در این ماجرا به ضد انقلاب تبدیل شده بودند، به عناصر انقلابی، کار آمد و در خدمت نظام و انقلاب تبدیل کرد و همه را به آغوش امام و مردم بازگرداند. اگر چه در این راستا، برخی محافل و افراد تندرو از ایشان آزرده خاطر شدند اما بعدا فهمیدند که راه درست همین بوده است به طور کلی، آیتالله ملکوتی در برخورد با جریانهای انحرافی سعی میکرد طرز تفکر و اندیشههای ناشایست آنها را به نقد بکشد و هرگز در این وادی تسلیم هیچ کس و گروهی نمیشد ولی به افراد و اشخاص فریب خورده به دیده
احترام مینگریست و با برخوردهای پدرانه، طرز تفکر و رفتارهای غلط آنها را اصلاح و خلع سلاح و
هدایت میکرد و این هنری بود که اختصاص به خود ایشان داشت. (اقتباس از مصاحبه آیتالله ملکوتی).
آیت الله ملکوتی برای شخصیتها و سرمایههای علمی فرهنگی و مذهبی استان، اعم از روحانی و غیر روحانی، احترام و عظمت ویژهای قائل بود و در همین راستا توانست شاعر کم نظیر معاصر
ایران،
سید محمدحسین شهریار را که تا آن هنگام در گوشهای از محلههای تبریز انزوا گزیده بود، به صحنه اجتماع، انقلاب، جبهه
جنگ و
جهاد و
شهادت بکشاند. این شاعر بزرگ قبل از ورود ایشان به تبریز، به دست فراموشی سپرده شده بود و جز عده معدودی از شبه روشنفکران کسی به سراغش نمیرفت و حتی در محلهاش، بسیاری از وی شناختی نداشتند ولی ایشان با این اقدام، شهریار را به مردم تبریز و آذربایجان شناساند. شهریار هم به آیتالله ملکوتی ارادت و اعتماد خاصی داشت چنانکه روزی ضمن تقدیم یک رباعی ترکی،(اقتباس از مصاحبه آیتالله ملکوتی) از ایشان درخواست لباس روحانیت برای معمم شدن خویش کرد زیرا قبلا در حوزه به تحصیل
علوم اسلامی و طلبگی اشتغال داشت آیتالله ملکوتی نیز به درخواست او پاسخ مثبت داد و یک دست لباس روحانیت به او هدیه کرد ولی برخی افراد و محافل تندرو، از این که وی لباس روحانیت بپوشد، جلوگیری کردند. (با اقتباس و استفاده از مصاحبه آیتالله ملکوتی).
[ویرایش]
آیت الله ملکوتی با این که عضو
جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بود و از بنیان گزاران و سیاست گذاران این نهاد به شمار میآمد، اما به عنوان نماینده امام و
امام جمعه تبریز، هرگز به یک گروه خاصی گرایش پیدا نکرد و همه گروههای چپ و راست و جناحهای دیگر را زیر بال خود گرفت. از این جهت، همه دانشجویان و استادان دانشگاهها در تبریز آیتالله ملکوتی را از خود میدانستند و دفتر امام جمعه، پناهگاه همه آنها شده بود. یکی از استادان گروه معارف اسلامی در دانشگاه تبریز که از نزدیک شاهد این صحنههای تاریخی بود، چنین نقل میکند:
«... در این مدت، بیشترین تکیه گاه گروههای سیاسی در دانشگاهها، حتی مخالفان، همین حاج آقا بود. فراموش نمیکنم در هر جلسه دانشجویی که در دانشگاه و دانشکدههای تبریز برگزار میشد، حتی دانشجویان مخالف روحانیت میآمدند و از ایشان نظر خواهی میکردند و نظر ایشان را فصل الخطاب قرار میدادند. وقتی
میهمان و سخنران دعوت میکردند، محل استراحت میهمان، دفتر و منزل حاج آقا بود. یک روز میان طرفداران دو جناح مخالف و موجود در کشور (چپ و راست) میزگرد و بحث آزاد گذاشته بودند. از جناح راست، آقای آذری قمی آمده بود و از جناح چپ هم آقای محتشمی پور دعوت شده بود وقتی بحث و جلسه تمام شد، هر دو به دفتر امام جمعه آمده بودند یعنی در این درگیریهای جناحی، آخرین تکیه گاه و پناهگاه همه، دفتر امام جمعه و محضر آیتالله ملکوتی بود. الان هم اگر بروید و از استادان آن روز دانشگاههای تبریز و سران جناحهای چپ و راست آن جا بپرسید، همه آیتالله ملکوتی را از آن خود خواهند دانست. (به نقل از محمود لطیفی.)»
آیت الله ملکوتی به خاطر شخصیت و جامعیت علمی که داشت، همواره مایه افتخار و عظمت
روحانیت و حوزههای علمیه بود. در هر سمینار، کنفرانس و نشست علمی که در تبریز و جاهای دیگر برگزار میشد و از ایشان به عنوان امام جمعه و نماینده
ولی فقیه دعوت میکردند، وی با یک ظرافت و دقت لازم، بحثی کاملا متناسب با موضوع را انتخاب و مطرح مینمود و یا یک موضوع علمی نو و نظریه جدیدی به آن کنفرانس ارائه میکرد که خود این نظریه، محور بحثهای دیگران میشد. اکثر استادان دانشگاهها در تبریز، به این مهم اعتراف داشتند و میگفتند: آیتالله ملکوتی در هر جلسه و نشست علمی که حضور مییابد، یک حرف تازهای با خود به همراه میآورد و همه را غافل گیر میکند. (به نقل از محمود لطیفی).
در اوایل پیروزی انقلاب و قبل از امامت جمعه، وی با
شهید آیتالله دکتر
بهشتی در امر گزینش قضات و ساماندهی به دادگاههای انقلاب در سطح آذربایجان شرقی و غربی، همکاری تنگاتنگی داشت. همچنین حضور نافذ ایشان در دو دوره از
مجلس خبرگان رهبری با سمت نماینده مردم آذربایجان شرقی و از همه مهمتر، حضور مؤثر و حماسی ایشان در جبههها و در کنار رزمندگان، هنگام آغاز عملیات مختلف، موارد دیگری از فعالیتها و رمز موفقیتهای این
فقیه خستگی ناپذیر است.
[ویرایش]
عشق علاقه و شیفتگی آیتالله ملکوتی نسبت به
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و
ائمه علیهمالسّلام و به ویژه به
امیرالمؤمنین و
فاطمه زهرا علیهاالسّلام ، هیچ گاه قابل توصیف نیست هر بار که وی نامی از حضرت امیر علیهالسّلام میبرد و یا مطالبی از آن امام همام بازگو میکرد،
اشک در چشمانش حلقه میزد. در قاموس ایشان، نام
امام علی علیهالسّلام مساوی
گریه، حزن و اندوه است. وی اعتقاد و ارادت خاصی نیز به
ولی فقیه جامع شرایط دارد هر گاه نام حضرت
امام خمینی و مقام معظم رهبری را بر زبان میآورد، با عظمت و ابهت خاصی از آنان یاد میکند و با
خضوع و
خشوع توصیف ناپذیر ارادت قلبی خویش را نسبت به آنان به ظهور و اثبات میرساند. آیتالله ملکوتی در میان ائمه جمعه، از شخصیتهای منحصر به فردی بود که در آغاز خطبههای
نماز جمعه، وقتی از پیامبر و
امامان معصوم علیهمالسّلام نام میبرد، بلافاصله و به طور صریح، از امام خمینی و مقام معظم رهبری نیز به عنوان «امام مسلمین» یاد و از آنان تجلیل میکرد. وی در کنار
سلام و
صلوات به ائمه اطهار علیهمالسّلام ، به ولی فقیه زمان هم سلام و صلوات میفرستاده که این موضوع، از نوع جهان بینی و اعتقاد قلبی او به
ولایت و
امامت در
اسلام و
تشیع حکایت میکرد. وی از فقهای بزرگی است که با تمام وجود، ولایت ولی فقیه جامع شرایط را، ادامه همان ولایت امامان معصوم علیهمالسّلام میشمارد و در مرحله عمل نیز بدان پایبند است. (به نقل از محمود لطیفی).
ایشان معمولا در طول یک شبانه روز، کمتر از پنج ساعت
خواب و
استراحت دارد. در روزهای امامت جمعه در
تبریز،
کار، تلاش و برنامه هایش که شامل دیدار با مردم، مسئولان و رسیدگی به امور استان و شهرستانها بود هر روز از اول
صبح آغاز میشد و به طور فشرده و یک سره تا پاسی از
شب ادامه پیدا میکرد و فقط در این میان، برای
نماز و غذای مختصر، وقت کوتاهی اختصاص میداد و بقیه را در خدمت مردم و مسئولان بود. او به حق خود را
وقف مردم و
انقلاب کرده بود. مردم و مسؤولین هرگاه اراده میکردند، میتوانستند به حضور ایشان برسند و گاهی ساعتها وقت ایشان را میگرفتند ولی چون او شیفته خدمت بود، هرگز خم به ابرو نمیآورد و همه را با آغوش باز به حضور میپذیرفت. آیتالله ملکوتی در طول مسئولیت چهارده ساله خود در تبریز، خدمت به مردم را، حتی به زیارتهای مستحبی ترجیح میداد چون در نگاه او، خدمت به مردم و خشنودی آنها، عین خشنودی ائمه و
رضایت خداوند متعال بود. (به نقل از محمود لطیفی).
هنگامی که کار تمام میشد و مسؤولان از دفتر امام جمعه میرفتند، او به کتابخانه شخصی خود میرفت و تا پاسی از شب، به مطالعه میپرداخت. آیتالله ملکوتی چه در ایام امامت جمعه و چه قبل و بعد از آن، اغلب شبها به مطالعه مشغول بود و اغلب در کتابخانه، هنگام تحقیق و مطالعه، سر بر روی کتابها گذاشته، چند لحظهای به خواب و استراحت میپرداخت سپس قبل از
طلوع فجر، دوباره برای نماز و
عبادت بیدار میشد. وی هم اکنون که در
قم به سر میبرد، اغلب به تحقیق، تالیف، تدریس و مطالعه اشتغال دارد و تنها یک ساعت جهت دیدار و پاسخ گویی به طلاب و مراجعان در دفتر حضور مییابد. آیتالله ملکوتی در
نجف نیز یکی از پرکارترین استادان آن حوزه به شمار میرفت. فرزند بزرگ وی در این باره میگوید:
«ایشان در نجف هر روز حدود نه تدریس داشتند.
اذان صبح که میشد، پس از نماز از
خانه بیرون میرفتند و تا
ظهر به تدریس میپرداختند. بعد از ظهر هم تا
مغرب و
عشاء تدریس داشتند. پس از نماز عشا، باز هم یک درس میگفتند آن گاه به کتابخانه مدرسه میرفتند و تا ساعت ۱۲ شب مطالعه میکردند و در نهایت نصف شب به منزل میآمدند. در خانه هم کارشان مطالعه بوده تا این که بر اثر مطالعه زیاد چشمهایشان شدیدا ناراحت شد به حدی که کاملا از مطالعه باز ماندند. ایشان برای معالجه، نزد چشم پزشکهای
بغداد رفتند و آنها به او گفتند: شما آن قدر از این چشمهایتان کار کشیدید که اینها را از کارآیی انداختهاید. چون مدتی ایشان نمیتوانستند مطالعه کنند، کتابها را به دست من میدادند من برایشان میخواندم و ایشان گوش میکردند. یادم هست ده، دوازده ساله بودم که عبارات کتابهای
اسفار،
کفایه، تقریرات مرحوم
نایینی و... را برای ایشان میخواندم و چون بچه بودم، گاهی هم عبارتها را غلط میخواندم و ایشان تذکر میداد و تصحیح میکردم تا این که بعد از
نذر و نیاز، خداوند لطف کرد و چشمانشان بهبودی یافت.» (به نقل از هادی ملکوتی.).
یکی دیگر از خصوصیات اخلاقی آیتالله ملکوتی، انس با سختیها و مشقتهاست: تحمل مشکلات و سختیها در وجود وی، در حد اعلی متبلور است. گاهی ماهها میگذشت و ایشان غذای پخته نمیخورد و با این که پیرمرد بود و بایستی طبعا مقاومت و
صبر و تحمل کمتری داشته باشد، اما بیشتر وقتها خوراکش همان بود که پاسداران و کارکنان دفتر مصرف میکردند و گاهی آن هم به وی نمیرسید و به
نان، پنیر و چای بسنده میکرد. برای
استراحت در شب، در کتابخانه خود یک موکت و یک پتو داشت و چند لحظه استراحت میکرد و قبل از طلوع فجر دوباره بیدار میشد. هیچ قید و بندی در این خصوص نداشته است. همان سادگی و دوری از تکلف روستایی را که هفتاد سال پیش در روستای پدری داشته، هنوز هم حفظ کرده است. (به نقل از محمود لطیفی.).
آیت الله ملکوتی، کارهای شخصی، مانند شستن لباس و... را حتی در ایام امامت جمعه، خودش انجام میداد. در مدت چهارده سال امامت جمعه در
تبریز، وضعیت
زندگی خانواده در منزل، همان وضعیت دوران
نجف و
قم بود و با این که شهر تبریز لوله کشی گاز شده بود و اغلب مردم و همه همسایگان وی از
نعمت گاز و شوفاژ بهرهمند بودند، اما
همسر ایشان با همان چراغ علاءالدین نفتی که از قم آورده بودند، غذا میپخت. نسبت به خانواده، خیلی سخت گیر بود چنان که گاهی آنها اعتراض میکردند
زهد واقعی، بی آلایشی، عدم رغبت به
دنیا در سرتاسر زندگی وی ظهور و بروز داشت و این ویژگی، جزء ذات ایشان به شمار میآمد. هنگامی که میخواست از تبریز به قم بازگردد، استاندار وقت، آقای عبدالعلی زاده، مدیر کلهای ادارات و برخی روحانیون را دعوت کرد و در حضور آنان، تمام شماره حسابها، مبالغ پول نقد و طلاها و جواهراتی را که به دفتر ایشان جهت جبهه
جنگ و غیر آن
هدیه شده بود، صورت جلسه کرد و همه را در کیسههای جداگانه به مسئولان استان و دفتر امام جمعه تحویل داد. (به نقل از حجةالاسلام عباس زاده، داماد آیتالله ملکوتی.).
آیت الله ملکوتی در مرحله عمل و برخورد با افراد مراجعه کننده، اعم از توده مردم و مسئولان، از زیرکی و تیزهوشی خاصی برخوردار است. در طول امامت جمعه در تبریز، گاهی افراد به انگیزههای مادی و مشکوک، هدایایی را به دفتر میآوردند و وی با ظرافت کم نظیری که مخصوص خود ایشان بود، از دریافت آن خودداری میکرد. گاهی قبول میکرد و به مسئولان و نزدیکان سفارش میکرد که آن را نگه دارند تا این که بعد از چند روز، صاحب
هدیه میآمد و درخواستهای نامشروع خود را عنوان میکرد و آن گاه آیتالله ملکوتی اشاره میکرد و هدیه او را میآوردند و در جلویش میگذاشتند و او ضمن عذرخواهی، به آن شخص میگفت: «ببخشید: من نمیتوانم از این کارها انجام بدهم» و او هدیهاش را بر میداشت و میرفت. برخی در قالب پرداخت وجوه شرعی، تلاش میکردند تا امتیازاتی از ایشان بگیرند و یا انتظار داشتند که وی توصیه و سفارشی در جهت برخی مسائل آنان، به مسئولان ادارات و ارگانها بنماید ولی هرگز موفق به این کار نمیشدند. گاهی این افراد را نزد خود مینشاند و
نصیحت میکرد و میگفت:
«این پول، مال
امام زمان است و شما طبق
وظیفه شرعی این مبلغ را پرداخت میکنید و ما نیز با قبول آن، ذمه شما را بری و مسئولیت خود را سنگین میکنیم و در برابر خداوند، باید جواب گو باشیم. بنابراین، نباید از ما توقع حمایت و کسب امتیاز داشته باشید». این گونه برخوردها، اگرچه موجب ناراحتی این افراد میشد، ولی در دراز مدت، آثار مثبت فراوانی به ارمغان میآورد. (به نقل از حجةالاسلام عباس زاده، داماد آیتالله ملکوتی).
آیت الله ملکوتی مسئولیتهایی را که به افراد و اشخاص میسپرد، همواره نسبت به آنان، با یک نوع
سعه صدر رفتار میکرد و کوچکترین دخالتی در حیطه مسؤولیت آن مسؤول نمیکرد و به او آزادی و
اختیار میدادبه قدری که فرد مدیر هرگز احساس نمیکرد که کار به او تحمیل شده است. و در عین حال، بر کار او نظارت دقیق، مستمر و غیر مستقیم داشت. اگر اشتباه و تقصیری از کسی سر میزد، فوری و مناسب شان مدیر، تذکر و هشدار میداد و در صورت تکرار خطا و عدم اصلاح فرد، برخوردهای قاطع و مقتضی را هم به مرحله اجرا میگذاشت. در این خصوص، با هیچ کس مدارا نمیکرد. همیشه تکیه کلامش این بود:
«من با هر کس تا لب
جهنم هستم ولی اگر خواست مرا با خود به جهنم ببرد، خود را کنار میکشم و هرگز با او داخل جهنم نخواهم شد.» (اقتباس از مصاحبه محمود لطیفی).
ایشان در ردیف آن فقها و مراجعی است که بر خلاف نظر
مشهور به
وجوب عینی نماز جمعه قائل است و خودشان نیز عملا هر هفته با پای پیاده در نماز جمعه شهر
قم حضور مییابد.
[ویرایش]
آیت الله ملکوتی در مدت حضور و رفت و آمدهای تبلیغی ـ مذهبی در شهرهای
سراب و
تبریز، با جذب افراد خیرخواه و
نیکوکار، اقدام به تاسیس و تجدید بنای مراکز علمی، فرهنگی و مذهبی زیادی، مانند
مسجد، مدرسه علمیه، صندوق
قرض الحسنه، کتابخانه و مصلا کرده است که هر کدام به نوبه خود در رشد و بالندگی مردم منطقه، تاثیر بسزایی داشته است. در این جا به طور فشرده به برخی از خدمات عمرانی اشاره میکنیم:
۱. مسجد امیرالمؤمنین علیهالسّلام، این مسجد در داخل بازار سراب قرار دارد و قبلا به نام «مسجد میدان» معروف بود. باگذشت زمان، ساختمان آن فرسوده و تخریب شده بود به گونهای که بهره برداری و استفاده از آن با مشکلاتی همراه بود. در سالهای ۴۹-۵۰ ش. آیتالله ملکوتی با همیاری مردم سراب، اقدام به تجدید بنای این مسجد کرد و آن را «مسجد
امیرالمؤمنین علیهالسّلام » نام نهاد. هم اکنون این مسجد، یکی از مساجد پر رونق این شهر به شمار میآید. این مسجد، در روزگار مبارزات مردم علیه رژیم ستم شاهی و دوران اوج انقلاب، کانون و مرکز انقلابیون بود و به رهبری و مدیریت آیتالله ملکوتی اداره میشد و همه راهپیماییها و تظاهرات در آن جا تدارک و برنامه ریزی میشد.
۲. مسجد حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآلهوسلّم، این مسجد، چون در جنب چشمه «اوچ گوزلی» واقع بود، به مسجد اوچ گوزلی معروف شد و پس از تجدید بنا، توسط آیتالله ملکوتی، به مسجد
رسول الله صلیاللهعلیهوآلهوسلّم نام گذاری گردید.
۳. مسجد حضرت ابوالفضل علیهالسّلام، این مسجد، چون در وسط
شهر قرار گرفته، به مسجد «آرالیق»
مشهور بود و پس از تجدید بنا، توسط وی به نام مسجد
حضرت اباالفضل علیهالسّلام تغییر نام پیدا کرد.
مدرسه علمیه
حضرت ولی عصر عجّلاللهفرجهالشریف این مدرسه، جنب مسجد امیرالمؤمنین علیهالسّلام قرار دارد و دارای دو طبقه میباشد که هم زمان با تجدید بنای این مسجد، به همت آیتالله ملکوتی تاسیس شده است. این مسجد، در یکی از محلههای سراب و نزدیک جاده تبریز است و تمام هزینه ساخت آن را مرحوم حاج خداداد اقتصادی پرداخت نمود.
این مرکز فرهنگی نیز در کنار مسجد امیرالمؤمنین علیهالسّلام قرار دارد و دارای ده هزار جلد کتاب در موضوعات مختلف است و در دوران ستم شاهی، شعبههای آن در روستاهای اطراف هم راه اندازی شد که در رشد انقلابی و سطح آگاهی مردم منطقه، بسیار مؤثر و کارگشا شد و محل تجمع جوانان و دانشجویان مذهبی گردید.
این مرکز اقتصادی و تعاونی نیز در سالهای پیش از انقلاب به همت آیتالله ملکوتی و همیاری چند تن از نیکوکاران شهر سراب تاسیس گردید. این مرکز،
فقرا،
مستمندان و افراد آسیب پذیر را از طریق پرداخت
وام حمایت میکرد و در حد خود، بسیار مثمرثمر و پرفایده بود. این مرکز هم اکنون نیز فعال است و نقش چشم گیری در حمایت از اقشار آسیب پذیر دارد.
از طریق این مرکز، افراد
نیازمند شناسایی و کمک مالی بلاعوض به آنها پرداخت میشد. و به همت و مدیریت آیتالله ملکوتی فعالیت میکرد. (مصاحبه با آیتالله ملکوتی و فرزندش شیخ هادی ملکوتی)
زمین این مصلا، حدود ده هکتار، مساحت دارد و پیش از این نیز
مسجد بوده و در زمان
سلطان محمد خدابنده، یکی از وزرایش، به نام «علی شاه» آن را ساخت و اغلب در آن جا مراسم قرائت
قرآن موعظه و سخنرانی برگزار میشد. این مسجد تا زمان
صفویان دایر بود. در وسط این مسجد، حوض بزرگی قرار داشت و
شاه اسماعیل صفوی، قایقرانی را در استخر آن آموزش دیده است. در زمان صفویان وقتی عثمانیها وارد آذربایجان و
تبریز شدند، بخشهایی از این مسجد را تخریب و قسمتهایی از آن را به سربازخانه تبدیل کردند و پس از آن به «ارگ»، یعنی پادگان و سربازخانه شهرت پیدا کرد. پس از گذر حوادث، قسمتهایی از آن توسط مردم تصرف شد و بخش وسیع آن در زمان
حکومت پهلوی، به پارک شهر و محل
فساد و
فحشا تبدیل شد. پس از پیروزی انقلاب، بخشی از آن به انبار کالای برخی سرمایه داران اختصاص پیدا کرد و در قسمت دیگر آن نیز برادران کمیته و سپاه مستقر شدند. (اقتباص از مصاحبه آیةالله ملکوتی).
آیت الله ملکوتی که از تاریخچه این مسجد بزرگ و تاریخی آگاه بود، به تجدید بنای آن اقدام کرد و با وجود مخالفتهای گستردهای که از سوی برخی افراد و محافل سودجو انجام گرفت، این
مسجد را به حالت اولیه خود بازگرداند و یک مصلای بزرگ و آبرومند در آن احداث نمود. هم اکنون این مصلا با امکانات خود، یکی از کم نظیرترین مصلاهای
ایران به شمار میآید. علاوه بر این، وی در یک اقدام دیگر، کتابی در دو جلد با عنوان «مسجد، مسجد شد» نگاشت و در آن، به سیر تاریخی این مسجد، به گونه تحقیقی، عمیق و مستدل پرداخت که در بخش تالیفات شرح و تفصیل آن خواهد آمد. (اقتباص از مصاحبه آیةالله ملکوتی).
پیش از ورود آیتالله ملکوتی به
تبریز، حوزههای علمیه این شهر و شهرستانهای استان، به صورت سنتی و سلیقهای اداره میشد و طبیعی بود که از عدم انسجام و پراکندگی رنج میبرد و چه بسا منشا درگیری و
تفرقه میگردید. هر مدیری در گوشهای به برنامههایی که خود تدارک دیده بود و مطلوب میپنداشت، عمل میکرد بدون این که از برنامههای سایر مدارس و روشهای آن آگاهی داشته باشد و این وضع، هرگز در شان
روحانیت و حوزههای علمیه دوران شکوهمند انقلاب اسلامی نبود. بنابراین، لازم بود تا در این مورد، اقدام مقدماتی و اساسی صورت پذیرد و یک انسجام جدی برای هماهنگی این مراکز صورت پذیرد. در راستای تحقق این هدف متعالی، آیتالله ملکوتی با هماهنگی شورای عالی مدیریت
حوزه علمیه قم، اقدام به تاسیس شورای عالی حوزههای علمیه آذربایجان نمود که این حرکت، یک ابتکار عمل بنیادین بود و تحول عظیمی را در سطح حوزههای علمیه و روحانیت، در آذربایجان به وجود آورد. البته در این میان، برخی از مدیران محترم مدارس که سابقه طولانی در اداره
مدرسه داشتند، رنجیده خاطر شدند و از تواناییهای آنان بهره مناسب برده نشد ولی باید توجه داشت که هر اقدام و ابتکار عمل اساسی، پیامدهایی هم به دنبال دارد و این، هرگز از ارزش و عظمت اقدام تاریخی آیتالله ملکوتی نمیکاهد.
[ویرایش]
این
مجتهد پر تلاش، در کنار تحصیل، تدریس، پژوهش، مطالعه و فعالیتهای اجرایی و اجتماعی، به نگارش نیز اهتمام دارد: وی در طول تحصیل، اکثر درسهای استادان خارج
فقه و
اصول و
فلسفه خود را یادداشت و تقریر نموده است و علاوه بر آن، وی در هنگام تدریس هم پیش از حضور در جمع شاگردان، مطالب درس را مینوشت و آن گاه در جلسه درس حاضر میشد چنان که هنوز هم این روش را ادامه میدهد. تاکنون تعدادی از آثار مکتوب آیتالله ملکوتی به چاپ رسیده، اما بیشتر آن آثار، هنوز چاپ نشده است. در این بخش، به فهرست و شرح اجمالی این آثار میپردازیم:
این کتاب نقد و بررسی آرا و نظرات
میرزای نایینی،
آقا ضیاءالدین عراقی و
محمدحسین غروی اصفهانی در اصول و مقایسه آنها با یکدیگر که در سال ۱۳۷۱ ق. در
نجف به چاپ رسیده است.
این کتاب، ۳ جلد است که جلد اول، شامل سیر تاریخی
ربا، نظرات ادیان و مکتبهای اقتصادی درباره ربا و طرح و رد اشکالات وارده بر
حرمت رباست که در سال ۱۳۹۲ ق. به چاپ رسیده است. جلد دوم و سوم آن درباره
ربای قرضی و
ربای معاملهای است که هنوز چاپ نشده است.
این کتاب، دارای بحثهای علمی ـ تحقیقی در رد مکتب
مارکسیسم و فلسفه
کمونیستی است که در روزهای گسترش آن در
عراق، آیتالله ملکوتی ان را به نگارش درآورده و برای آگاهی طلاب و دانشجویان عراقی در
نجف، آن را تدریس کرده است این کتاب نیز هنوز چاپ نشده است.
آیت الله ملکوتی در این کتاب به بحث مبسوط و مفصلی درباره ضرورت
امر به معروف و نهی از منکر و شرایط آن از دیدگاه
قرآن،
سنت و
عقل پرداخته است که در نوع خود، از محتوای بدیعی برخوردار است. این اثر در سال ۱۴۰۳ ق. در
تبریر به چاپ رسیده است.
۵. المنافقون فی القرآن والسنة والتاریخ (خطی) ۶. تفسیر سوره فاتحه (خطی). ۷.
مقتل الامام الحسین علیهالسّلام (خطی). ۸. شرح مبسوط بر
کفایة الاصول (خطی). ۹. تقریرات درس مرحوم
آیتالله حجت (خطی). ۱۰. حاشیه بر
عروة الوثقی که به چاپ رسیده است. ۱۱. حاشیه بر
اسفار ملاصدرای شیرازی (خطی). ۱۲. حاشیه بر
شفای بوعلی (خطی). ۱۳. مناسک
حج که چند بار چاپ شده است. ۱۴. توضیح المسائل که چندین بار به چاپ رسید. ۱۵. مسجد،
مسجد شد.
یکی دیگر از آثار ارزشمند این
فقیه سترگ، کتاب «مسجد، مسجد شد» است. انگیزه نگارش وی از این اثر، احیا و تجدید بنای مصلای بزرگ تبریز بود. این کتاب، در سال ۱۳۶۴ ش. در دو جلد در تبریز به چاپ رسید. یک بخش آن از تحقیق عالمانه و عمیق تاریخ موقوفات در آذربایجان حکایت دارد و بخشهای دیگر آن، درباره رویدادهای مهم تاریخی در آذربایجان و
ایران است. این اثر نفیس را میتوان یک دوره کامل تاریخ ایران و آذربایجان به شمار آورد.
[ویرایش]
آیت الله ملکوتی از همان اوایل طلبگی، علاقه توصیف ناپذیری نسبت به کتاب و کتاب خوانی داشت: از این رو، کتابهای نفیس و گرانسنگ را میخرید و در کتابخانه شخصی خود نگه میداشت زیرا برای یک روحانی فاضل و پژوهشگر، تهیه منابع و سندها و کتابهای مرجع، یکی از ضروریات
زندگی به شمار میآید و از
نان شب هم برایش لازمتر جلوه میکند. روشن است که خرید، جمع آوری و تشکیل کتابخانه، هدف اصلی ایشان نبوده است بلکه همه اینها، وسیلهای برای مطالعه و تحقیق بیشتر در موضوعات و مسائل مختلف اسلامی بوده و در واقع، جزو نیازهای ضروری و روزمره ایشان به شمار میآمده است. هم اکنون در کتابخانه وی بیش از پنجاه هزار جلد کتاب، با موضوعات گوناگون به زبانهای فارسی، عربی، ترکی، انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، لاتینی و... وجود دارد و از این تعداد، حدود یک هزار جلد آن، مربوط به نسخههای خطی است که در میان آنها، نسخههای نفیس هم دیده میشود. از اغلب کتابهای این کتابخانه، فهرست برداری انجام گرفته، ولی هنوز این کار به مرحله پایانی نرسیده و همچنان کار فهرست نویسی ادامه دارد.
[ویرایش]
آیت الله ملکوتی پس از چهارده سال تلاش و کوشش در سنگر
امامت جمعه و دفاع از حریم
انقلاب اسلامی و مردم در
تبریز و آذربایجان، به عنوان نماینده
ولی فقیه، سرانجام به درخواست رهبر معظم انقلاب، حضرت
آیتالله خامنهای ـ مدظله العالی ـ به
حوزه علمیه قم بازگشت تا در حریم حرم
اهلبیت علیهم السلام، بساط
فقه و
فقاهت را بر پا دارد و این بار به گونه دیگر از سنگر فکری و فرهنگی
اسلام، انقلاب و
تشیع، دفاع نماید. متن نامه رهبر معظم انقلاب به ایشان چنین است:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب مستطاب آیتالله حاج شیخ مسلم ملکوتی دامت ایام افاداته بعدالسلام و التحیه، امید است وجود شریف حضرتعالی مشمول الطاف و تفضلات الهی بوده و از توفیقات عالیه برخوردار بوده باشید. اخیرا بعضی از اعاظم اعلام
قم که از دوستان جنابعالی و مرجع حوائج دینی و فقهی خاص و عام میباشند، طی مرقومههای جداگانه از اینجانب درخواست کردهاند که انتقال جنابعالی را به حوزهی علمیهی قم صانه االله عن المکار والفتن و اشتغال علمی در آن مرکز بزرگ تعلیم
فقه و
اصول و
تفسیر و
فلسفه و
حدیث و
کلام خواستار گردم. اینجانب ضمن تقدیر از خدمات با ارزش جنابعالی در شهر تبریز عزیز و خطه عظیم الشان آذربایجان و با
دعا برای مردم
غیور و انقلابی و سرشار از شور و شعور ایمانی آن سامان، مرقومهی شریف حضرات آقایان بزرگوار را برای جنابعالی میفرستم و از خداوند متعال مسئلت میکنم که در مقام تدریس و تعلیم در حوزهی مبارکهی قم، مشمول اعانت و توفیق الهی بوده باشید. سلام اینجانب را به آقایان
علما و مردم تبریز ابلاغ فرمایید. والسلام علیکم و رحمة الله ۱۵
ذیحجة الحرام ۱۴۱۵ ق. ۲۵/۲/۱۳۷۴ ش. سید علی خامنهای
هم اینک فقیه بزرگ، حضرت آیتالله ملکوتی به عنوان یکی از
مراجع تقلید و شخصیت برجسته
شیعه و باسابقه بیش از شصت سال مطالعه، تحقیق، پژوهش و تالیف در عرصه فقاهت، به استنباط احکام الهی در بعد حکومتی میپردازد. ایشان با چهارده سال سابقه کار اجرایی، از فقها و مجتهدان نادری است که مصداق عملی از گهواره تا گور بودن فقه
اهلبیت علیهمالسّلام را در عمل به تجربه نشاند. این تجربه ارزشمند، بینش و دیدگاههای او را عمق و گستره بیشتری بخشید و افق دید او را تابی نهایت اوج داد و او را به یک
فقیه و
مجتهد زمان شناس، تیزهوش و آگاه به موضوع تبدیل کرد. امروز آیتالله ملکوتی با کوله باری بس گرانسنگ، در حوزه علمیه قم حضوری پرنشاط دارد و با دیدی حکومتی، به تدریس خارج فقه و اصول و تعلیم و تربیت شاگردان مشغول است.
[ویرایش]
مسلم ملکوتی که به علت عارضه ریوی در بیمارستان مسیح دانشوری
تهران بستری بود، صبح پنج شنبه ۴
اردیبهشت ۱۳۹۳ در سن ۹۰ سالگی دار فانی را وداع گفت. و در روز شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۳ مراسم
تشییع پیکر وی در
قم برگزار شد و آیتالله
جعفر سبحانی بر پیکر وی
نماز خواند.
[ویرایش]
[ویرایش]
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «مسلم ملکوتی».