• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

آیین‌های قریش

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در اصطلاح قرآن و حدیث، به دوره عرب پیش از اسلام «جاهلیت» اطلاق شده است. در آن زمان، افکار کفرآمیز و اعتقادات شرک‌آمیز در بین مردم رواج داشت، البته تمامی‌ این دوره را شرک و کفر فرا نگرفته بود، بلکه گاه در گوشه و کنار، عقاید توحیدی نیز وجود داشت، مانند آیین حنیف که پیروان آن خداپرست بودند.
[۱] خرمشاهی، بهاءالدین، دایره المعارف تشیع، ج۵، ص۲۸۱.
واژه جاهلیت چهار بار در قرآن به کار رفته که در هر چهار مورد همراه با ملامت و نکوهش است.



از نظر اعتقادی شایع‌ترین و عمومی‌ترین اندیشه حاکم بر مردم جزیره‌العرب، شرک بوده است. گروه‌های مختلف و قبایل مختلف همه در این شرک سهیم بوده‌اند. تنها تفاوتی که در بین گروه‌های مشترک وجود داشت، تفاوتی بود که بین انواع مختلف شرک قابل تصور بود. در عین حال کسانی نیز بودند که اساساً هیچ اعتقادی به خدا به عنوان شرک و یا با عنوان دیگر نداشتند. مردم مکه، بر آیین حضرت ابراهیم (علیه‌السّلام) بودند تا اینکه عمرو بن لحی خزاعی آن را تغییر داد. او در پی سفری که به بلقاء شام داشت بتانی را به مکه آورد و بت‌پرستی را در مکه رواج داد. عامل دیگری که در اشاعه شرک سهمی عظیم داشت مسئله اختلافات و تضادهایی بوده که در میان قبائل وجود داشته است. به تعبیر دیگر، مسائل اجتماعی و سیاسی نیز خود عاملی در اشاعه و گسترش بت‌پرستی بوده است؛ زیرا اختلافات آنها به حدی رسیده بود که زمینه اینکه هر کس خدائی مخصوص خود داشته باشد، فراهم شده بود. وقتی که عرب‌ها نقش کعبه را در پر قدرت کردن قریش مشاهده کردند در مناطق خود نیز کعبه‌ای ساختند تا از این افتخار بی‌بهره نباشند. گفته شده که در نجران، غطفان، یمن و شام و همچنین در سرزمین میان کوفه و بصره نیز کعبه‌هایی وجود داشته است.
«ابن اثیر» در مورد دلیل بت‌پرستی اعراب می‌نویسد: «عمرو بن لحی» در مکه پیشوای قوم خود شد و امور خانه را بدست گرفت، آنگاه سفری سوی بلقا رفت که از توابع دمشق شام بود و آن جا طایفه‌ای را دید که بت می‌پرستیدند. او درباره بتان از آنها پرسید، گفتند: اینها خدایان ما هستند که از آنها یاری خواهیم و یاریمان کنند... او نیز بتی از آنها گرفت که هبل نام داشت و آن را به مکه برد و به مردم گفت تا بتان را احترام کنند و بپرستند و آنها نیز چنین کردند، بنابه نوشته «ابن کلبی» هر مسافری که از مکه خارج می شد برای احترام نهادن به کعبه سنگی از سنگ‌های حرم را با خود می‌برد و به آن احترام می‌نهاد که در نهایت منجر به بت‌پرستی گردید. «یعقوبی» می‌نویسد: بت‌پرستی از هنگامی آغاز شد که وقتی یکی از مردم می‌مرد، اقوام او مجسمه‌ای از او ساخته و به یاد او محترم می‌داشتند و پس از گذشت سال‌ها تصور می‌کردند که این‌ها خدایان آنها هستند.
اعراب قریش موجودات مختلفی نظیر درختانی به نام‌های «عزی» و «ذات انواط» را که به نظرشان عظمت و بزرگی داشتند، پرستش می‌کردند. آنان سنگ‌ها را نیز پرستش می‌کردند، مخصوصاً سنگ‌هایی که تحت تاثیر باد و باران به شکل‌های عجیبی درمی‌آمدند.
[۱۸] خرمشاهی، بهاءالدین، دایره المعارف تشیع، ج۵، ص۲۸۲.
علاوه بر این، بت‌های ساخته خود را هم پرستش می‌کردند. تا جایی که گفته شده است که پیرامون کعبه ۳۶۰ بت وجود داشته است.
بت‌های موجود در شبه جزیره عربستان به دو دسته تقسیم می‌شدند:
الف) بت‌های خانگی که بت‌هایی کوچک و ابتدایی بودند و هر شخصی مخصوص به خود بتی داشت و آن را در خانه نگهداری می‌کرد و در جنگ‌ها با خود می‌برد.
ب) بت‌های قبیله‌ای که یک یا چند قبیله همگی آن را می‌پرستیدند و این بت‌ها بسیار بزرگ بوده و در معابد نگهداری می‌شدند. برخی از مهم‌ترین این بت‌ها عبارت‌اند از:
۱. وُدّ، نزد طایفه کلب؛
۲. سُواع، نزد طایفه هُذیل در ینبع؛
۳. یغوث، نزد طایفه مذحج و اهل جُرش؛
۴. یعوق، نزد طایفه خیوان در صنعا؛
۵. نسر، نزد قبیله حمیر، متعلق به اعراب جنوبی؛
۶. لات، نزد طایفه بنی ثقیف در طائف؛
۷. عُزّی، نزد قریش در مکه، سه درخت در «بطن نخله» بوده که آن را «عزی» می‌گفتند؛ عزّی بزرگترین‌ بت‌ قریش بود، بدین جهت قریش را عزّی هم می‌خواندند. آنان عزی را زیارت می‌کردند و برایش هدیه می‌بردند و برایش قربانی انجام می‌دادند و بدین وسیله بدان تقرب می‌جستند.
۸. مناه، نزد اوس و خزرج در مدینه؛ مناه نیز از دیگر بتانی بود که علاوه بر دیگر اعراب، قریش نیز آن را بزرگ می‌داشتند.
۹. هُبل، نزد اعراب مشرک قریش در مکه جایگاه خاصی داشته است؛ مشرکان قریش این بت را با عقیق سرخ، به شکل انسان ساخته بودند و بزرگترین بت درون کعبه به شمار می‌رفت. مکیان آن را در کنار چاهی درون کعبه که در آن هدایای کعبه جمع‌آوری می‌شده، قرار داده بودند. بر اساس نقل منابع تاریخی مشرکان قریش در روز احد نیز شعار اعل هبل سردادند.
[۳۶] العلی، احمد، عرب کهن در آستانه بعثت، ص۲۶۱.

۱۰. بعل، نزد قبیله الیاس و اعراب شمالی.
دیگر بت‌های مهم شبه جزیره عربستان عبارتند از: فلس، یعبوب، باجر، اقیصر، عبعب، ذوالکعبات، محرق، رُضی نهم، سعد، ذوالکفین، ذوالشری، عائم، سعیر، اساف، نائله، ذوالخصله، رئام، عمیانس، مرحب، ذواللبا، و ذریح
[۳۹] مونس، حسین، اطلس تاریخ اسلام، ص۱۰۵-۱۰۷.
دو بت اساف و نائله به صورت دو سنگ مسخ شده بودند، قریش آنها را پیشایش کعبه نهادند تا مردمان از آن پند بگیرند.
مشرکان قریش برای تقرب به بت‌های خود، قربانی و هدایا و نذرهایی را به معبد تقدیم می‌کردند. از جمله این هدایا شترانی است که در قرآن به آ نها اشاره شده است و عبارتند از: «بحیره»، «سائبه»، «وصیله» و «حام». آنان برای پرستش خدایان خود و تقرب به آ نها، از آداب و رسوم خاصی نیز تبعیت می‌کردند.
[۴۳] اسماعیلی، مهدی، دائره المعارف قرآن کریم، ج۹، ص۴۵۳-۴۵۶.



آیین دیگری نیز در شبه جزیره عربستان وجود داشت که به دین حنیف معروف بود، اینان یکتاپرست بودند و از آیین حقیقی حضرت ابراهیم (علیه‌السّلام) پیروی می‌کردند و در جامعه جایگاه خاصی داشتند. واژه حنیف چندین بار در قرآن کریم آمده است و در اصطلاح دین ابراهیم (علیه‌السّلام)، دین حنیف نامیده شده است. آیین حنیف محور اساسی همه ادیان آسمانی است و جهانی می‌باشد. به تعبیر دیگر، این آیین دینی در عرض ادیانی مانند مسیحیت و یهودیت و اسلام قلمداد نمی‌شود، بلکه صفتی برای همه ادیان الهی است. کاربردهای قرآنی کلمه «حنیف» تأییدی بر برداشت این نوشتار از معنای اصطلاحی آن است. حنفا به اشخاص با ایمان، پاک و حق جو گفته می‌شده که ایمان آنان با اخلاص بر یکتاپرستی و دوری از شرک و‌ اندیشه‌های فاسد همراه بوده است.
طبق آیات قرآن، مشرکان قریش «الله» را خالق آسمان‌ها و زمین برمی‌شمردند. اما خدا را یکتا نمی‌دانستند، بلکه دارای فرزند می‌پنداشتند و نیازهای خود مثل جلب روزی، دفع آفات و بلاها، رفع نگرانی‌ها، حفظ کیان قبیله و... را از بت‌های خود طلب می‌کردند.
[۶۵] اسماعیلی، مهدی، دائره المعارف قرآن کریم، ج۹، ص۴۵۰.
از این رو خداوند مشرکان را در گمراهی آشکار معرفی می‌کند. مسعودی نیز در این زمینه می‌نویسد: عربان در جاهلیت فرقه‌ها بودند، بعضی موحد بودند و به وجود آفریدگار اقرار داشتند. بعضی عربان به وجود آفریدگار معترف بودند و حدوث عالم را مسلم می‌شمردند و بحث معاد را هم قبول داشتند ولی منکر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم)ان بودند و به پرستش بتان قیام می‌کردند، بعضی دیگر به آفریدگار معترف بودند اما پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) و معاد را منکر بودند و به گفتار دهریان تمایل داشتند.
[۶۸] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب،ج۱، ص۴۵۸.

در تفسیر عیاشی در ذیل آیه «قل بل ملة ابراهیم حنیفا؛ بگو بلکه دین حنیف ابراهیم است.» از امام صادق (علیه‌السّلام) روایت شده است که فرمود: «حنیفیت ابراهیم در اسلام است». همچنین از امام باقر (علیه‌السّلام) روایت شده است که فرمود: حنیف کلمه جامعی است که هیچ چیز را باقی نمی‌گذارد، حتی کوتاه کردن شارب و ناخن گرفتن و ختنه کردن از حنیفیت است. نیز در تفسیر قمی‌ آمده است: خدا حنیفیت را بر ابراهیم نازل کرد که آن عبارت است از ده حکم در پاکیزگی، پنج حکم آن از گردن به بالا که شامل «زدن شارب، نتراشیدن ریش، حلق مو یا اصلاح سر و صورت، مسواک و خلال است.» و پنج حکم دیگر از گردن به پایین که شامل گرفتن موی بدن، ختنه کردن، ناخن گرفتن، غسل از جنابت، طهارت گرفتن با آب و این است حنیفیت طاهره‌ای که ابراهیم آورد و تا کنون نسخ نشده و تا قیامت نسخ نخواهد شد.
از جمله مهم‌ترین اشخاصی که پیش از اسلام پیرو دین حنیف بودند، ابوطالب است.
[۷۲] قاسمی‌حامد، مرتضی، درس‌هایی از زندگی پیامبران اولوالعزم، ص۲۰۴- ۲۰۵.
او سید بطحا، رئیس مکه و قبله قبیله بود؛ جمیع فضایل اخلاقی را دارا بود و همه به او احترام می‌گذاشتند و شخصیت و مکارم اخلاقش را می‌ستودند؛ «عَلَیهِ بَهَاءُ الْمُلُوک وَ وَقَارُ الْحُکمَاءِ؛ در رخساره او ظرافت پادشاهان و وقار حکیمان دیده می‌شد.»
کسی که حکیم معروف عرب «اکتم بن صیفی» وقتی از او پرسیدند: «حکمت و ریاست و حُکم و سیادت را از که آموختی؟» گفت: «از حَلیف علم و ادب، سید عجم و عرب، ابوطالب بن عبد المطلب.» همچنین از حضرت باقر (علیه‌السلام) روایت شده است که «اگر ایمان ابی طالب را در یک کفه ترازو و ایمان این خلق را در کفّه دیگر گذارند، ایمان او سنگین‌تر خواهد بود.» بر اساس روایتی از امیر المومنین امام علی (علیه‌السّلام) ابو طالب، عبد المطلب، هاشم و عبد مناف پیرو دین حنیف بودند و هرگز بت‌ها را پرستش ننمودند. «الاصبغ بن نباته قال: سمعت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه یقول: والله ما عبد ابی ولاجدی عبدالمطلب ولاهاشم ولا عبد مناف صنما قط، قیل له: فما کانوا یعبدون؟ قال: کانوا یصلون الی البیت علی دین ابراهیم (علیه‌السّلام) متمسکین به؛ اصبغ بن نباته می‌گوید: امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) فرمودند: «بخدا قسم هرگز پدرم و جدم عبدالمطلب و‌هاشم و عبد مناف عبادت بت نکرده‌اند.» گفتند: «پس چه را عبادت می‌کردند؟ فرمودند: به سوی کعبه نماز می‌خواندند و بر دین ابراهیم و به آن متمسک بودند.»


۱. خرمشاهی، بهاءالدین، دایره المعارف تشیع، ج۵، ص۲۸۱.
۲. آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۴.    
۳. مائده/سوره۵، آیه۵۰.    
۴. احزاب/سوره۳۳، آیه۳۳.    
۵. فتح/سوره۴۸، آیه۲۶.    
۶. ابن کلبی، هشام بن محمد، الاصنام، ص۸.    
۷. یاقوت حموی، یاقوت بن عبد الله، معجم البلدان، ج۵، ص۲۶۸.    
۸. ابن‌کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۲، ص۱۵۵.    
۹. علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۱۲، ص۱۹۲.    
۱۰. علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۱۱، ص۲۴۰.    
۱۱. علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۷، ص۵۱.    
۱۲. ابن اثیر، ابو الحسن علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۸.    
۱۳. ابن کلبی، هشام بن محمد، الاصنام، ص۶.    
۱۴. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۱.    
۱۵. ابن کلبی، هشام بن محمد، الاصنام، ص۲۵    
۱۶. ابو القاسم الطبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۳، ص۲۴۴.    
۱۷. علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۱۱، ص۶۰.    
۱۸. خرمشاهی، بهاءالدین، دایره المعارف تشیع، ج۵، ص۲۸۲.
۱۹. مائده/سوره۵، آیه۹۰.    
۲۰. جعفریان، رسول، پیش درآمدی بر شناخت تاریخ اسلام، ص۴۳.    
۲۱. تقی الدبن مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج۱، ص۳۹۰.    
۲۲. ابن کلبی، هشام بن محمد، الاصنام، ص۳۳.    
۲۳. نوح/سوره۷۱، آیه۲۳.    
۲۴. نوح/سوره۷۱، آیه۲۳.    
۲۵. نوح/سوره۷۱، آیه۲۳.    
۲۶. نوح/سوره۷۱، آیه۲۳.    
۲۷. نوح/سوره۷۱، آیه۲۳.    
۲۸. نجم/سوره۵۳، آیه۱۹.    
۲۹. ابن کلبی، هشام بن محمد، الاصنام، ص۲۵    
۳۰. نجم/سوره۵۳، آیه۱۹.    
۳۱. ابن کلبی، هشام بن محمد، الاصنام، ص۲۷.    
۳۲. نجم/سوره۵۳، آیه۲۰.    
۳۳. ابن کلبی، هشام بن محمد، الاصنام، ص۲۷.    
۳۴. ابن کلبی، هشام بن محمد، الاصنام، ص۲۷.    
۳۵. ابن کلبی، هشام بن محمد، الاصنام، ص۲۸.    
۳۶. العلی، احمد، عرب کهن در آستانه بعثت، ص۲۶۱.
۳۷. یاقوت حموی، یاقوت بن عبد الله، معجم البلدان، ج۵، ص۳۹۱.    
۳۸. صافات/سوره۳۷، آیه۱۲۵.    
۳۹. مونس، حسین، اطلس تاریخ اسلام، ص۱۰۵-۱۰۷.
۴۰. ابن کلبی، هشام بن محمد، الاصنام، ص۲۹.    
۴۱. ابن هشام، عبدالملک بن هشام، السیره النبویه، ج۱، ص۸۲.    
۴۲. مائده/سوره۵، آیه۱۰۳.    
۴۳. اسماعیلی، مهدی، دائره المعارف قرآن کریم، ج۹، ص۴۵۳-۴۵۶.
۴۴. یوسف/سوره۱۲، آیه۳۸.    
۴۵. بقره/سوره۲، آیه۱۳۵.    
۴۶. آل عمران/سوره۳، آیه۶۷.    
۴۷. آل عمران/سوره۳، آیه۹۵.    
۴۸. نساء/سوره۴، آیه۱۲۵.    
۴۹. انعام/سوره۶، آیه۷۹.    
۵۰. انعام/سوره۶، آیه۱۶۱.    
۵۱. یونس/سوره۱۰، آیه۱۰۵.    
۵۲. نحل/سوره۱۶، آیه۱۲۰.    
۵۳. نحل/سوره۱۶، آیه۱۲۳.    
۵۴. روم/سوره۳۰، آیه۳۰.    
۵۵. لقمان/سوره۳۱، آیه۲۵.    
۵۶. زمر/سوره۳۹، آیه۳۸.    
۵۷. زخرف/سوره۴۳، آیه۹.    
۵۸. زخرف/سوره۴۳، آیه۸۷.    
۵۹. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۶۱.    
۶۰. صافات/سوره۳۷، آیه۱۴۹.    
۶۱. صافات/سوره۳۷، آیه۱۵۰.    
۶۲. صافات/سوره۳۷، آیه۱۵۱.    
۶۳. صافات/سوره۳۷، آیه۱۵۲.    
۶۴. صافات/سوره۳۷، آیه۱۵۳.    
۶۵. اسماعیلی، مهدی، دائره المعارف قرآن کریم، ج۹، ص۴۵۰.
۶۶. آل عمران/سوره۳، آیه۱۶۴.    
۶۷. جمعه/سوره۶۲، آیه۲.    
۶۸. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب،ج۱، ص۴۵۸.
۶۹. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج۱، ص۶۱.    
۷۰. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج۱، ص۶۱.    
۷۱. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۱، ص۳۹۱.    
۷۲. قاسمی‌حامد، مرتضی، درس‌هایی از زندگی پیامبران اولوالعزم، ص۲۰۴- ۲۰۵.
۷۳. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۵، ص۱۳۲.    
۷۴. مؤسسه نهج البلاغه، موسوعه احادیث امیر المؤمنین علی (علیه‌السلام)، ج۱، ص۹۴.    
۷۵. عبدالحمید، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ص ۳۳۸، ج ۴،    
۷۶. شیخ صدوق، محمد بن علی‌، کمال الدّین وتمام النّعمه، ج۱، ص۱۷۵.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «قریش»، بازنویسی توسط گروه پژوهشی ویکی فقه.    



جعبه ابزار