• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ابواسحاق ثعلبی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



دیگر کاربردها: ثعلبی (ابهام‌زدایی).

ثَعْلَبی، ابواسحاق احمد بن محمد نیشابوری (د ۴۲۷ق/ ۱۰۳۶م)، مفسر برجستۀ خراسانی و صاحب دو تألیف ماندگار در تفسیر و قصص قرآنی که هرکدام به نوبۀ خود در تاریخ فرهنگ اسلامی آثار ژرفی بر جای نهاده‌اند.



خاستگاه ثعلبی شهر نیشابور بود و عبدالغافر فارسی در السیاق خود از او یاد کرده است.
[۱] ابراهیم صریفینی، تاریخ نیسابور (منتخب السیاق عبدالغافر فارسی)، ج۱، ص۱۰۹، به کوشش محمدکاظم محمودی، قم، ۱۴۰۲ق/۱۳۶۲ش.

نسبت یا به قولی لقب او را گاه به خطا به صورت ثعالبی نیز آورده‌اند.
[۲] علی ابن اثیر، اللباب، ج۱، ص۱۹۴، قاهره، ۱۳۵۷ق.
[۳] علی قفطی، انباه الرواة، ج۱، ص۱۱۹، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.

تاریخ وفات او را نیز برخی ۴۳۷ق یاد کرده‌اند.
[۶] ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۱۱، ص۴۳، به کوشش احمد ابوملحم و دیگران، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.



ثعلبی نزد بزرگانی همچون حاکم نیشابوری و ابن خزیمه از محدثان، ابن مهران نیشابوری و ابوبکر طرازی از مقربان، ابوعبدالرحمان سُلَّمی از بزرگان صوفیه ، و ابن حبیب نیشابوری صاحب مکتبی در تفسیر، دانش آموخت.
اما شمار مشایخ او بیش از اینها ست و می‌توان نام کسانی چون ابن فنجویه ، ابومحمد مَخلَدی ، ابوالحسین خَفّاف ، ابوزکریا حربی و ابوالحسن همدانی وصی را افزود.
[۷] ابراهیم صریفینی، تاریخ نیسابور (منتخب السیاق عبدالغافر فارسی)، ج۱، ص۱۰۹، به کوشش محمدکاظم محمودی، قم، ۱۴۰۲ق/۱۳۶۲ش.
[۸] محمد ابن جزری، غایة النهایة، ج۱، ص۱۰۰، به کوشش برگشترسر، قاهره، ۱۳۵۲ق/۱۹۳۳م.

به هر روی در آثار نویسندگان مختلف در یادکرد از ثعلبی آمده است که او دارای مشایخ و استادان فراوانی بوده است.


ثعلبی در دانش‌های زمان خود همچون تفسیر ، قرائت ، حدیث ، ادبیات عرب و لغت توانا بود.
این توانایی‌ها موجب آن شده بود تا دانش‌اندوزان از نقاط گوناگون جهان اسلام برای آموزش نزد او حضور یابند.


اگرچه در منابع به انبوهیِ شاگردان و راویان ثعلبی اشاره شده، اما درواقع تنها از واحدی، مفسر مشهور، نام برده شده است.
عبدالغافر فارسی به عنوان مؤلف یکی از کهن‌ترین منابع شرح حال ثعلبی هم تعالیم او را با واسطۀ واحدی فرا گرفته است.
[۹] ابراهیم صریفینی، تاریخ نیسابور (منتخب السیاق عبدالغافر فارسی)، ج۱، ص۱۰۹، به کوشش محمدکاظم محمودی، قم، ۱۴۰۲ق/۱۳۶۲ش.
[۱۰] علی واحدی، اسباب النزول، سراسر کتاب، به کوشش سیدجمیلی، بیروت، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۴م.

در اسانید، نام برخی از کسان همچون ابوسعید محمد بن سعد فرخزادی ، ابوسعید احمد بن ابراهیم شریحی و ابومعشر طبری (د ۴۷۸ق) به عنوان راوی و شاگرد ثعلبی یاد شده است.
[۱۱] عبدالکریم سمعانی، الانساب، ج۱، ص۱۱۶، به کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
[۱۲] عبدالوهاب سبکی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۵، ص۱۲۵، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو و محمودمحمد طناحی، قاهره، ۱۹۶۴-۱۹۷۶م.



در یادکرد دانش‌ها و توانایی‌های ابواسحاق ثعلبی در زمینۀ حدیث، ذهبی در تذکرةالحفاظ ــ که به معرفی بزرگان حدیث اختصاص دارد ــ از او یاد کرده، اما در مقام توضیح، با تعابیر علامه و مفسر به برتری جنبۀ تفسیری در شخصیت علمی وی بر جنبۀ حدیث توجه داده است.
[۱۳] محمد ذهبی، تذکرة الحفاظ، ج۳، ص۱۰۹۰،حیدرآباد دکن، ۱۳۷۷ق.

در این میدان به نظر می‌رسد ثعلبی به «مصطلح الحدیث» نیز عنایت کامل داشته است و چگونگی برخورد او با نکات ریز حدیثی از این توانایی خبر می‌دهد.
در واقع در این زمان مصطلح الحدیث به عنوان یکی از دانش‌های دارای هویتی مجزا از علوم حدیث جایگاه یافته بود و در شرق و غرب سرزمین‌های اسلامی بدان توجهی ویژه می‌شد؛ در همین عصر بود که خطیب بغدادی در بغداد و حاکم نیشابوری ، استاد ثعلبی در شرق به تألیفاتی در این زمینه دست زدند.
در این میدان، ثعلبی با رعایت آموخته‌ها در این زمینه از شیخ خود، با رعایت کامل امانت در روایات و دقت عمل، با تفکیک شیوه‌های مختلف آموزشی در سماع و استماع و نیز جداسازی آموزه‌های روایی و تفسیری، اصطلاحات را چنان‌که باید به کار برده است.
برای نمونه در تفسیر الکشف وی با به کارگیری تعبیرات «أخبرنی (نا)»، «أنبأنی (نا)» و نیز «حدثنی (ثنا)» و عملاً قرار دادن آن‌ها در کنار «سمعت»، گونه‌های «تحمل حدیث» خود را مشخص و متمایز کرده است.
او در کاربری این تعبیرات محتاط است و به عنوان نمونه در عموم موارد نقل خود از ابن فنجویه که به نظر می‌رسد متکی بر اجازه بوده باشد، از تعبیر «اخبرنا/ نی» تجاوز نکرده است؛ در حالی که وی در بیشترین روایات خود از ابوالقاسم ابن حبیب ، سند را با تعبیر «سمعت» آغاز کرده است.
[۱۴] احمد ثعلبی، الکشف و البیان، سراسر کتاب، بیروت، ۱۴۲۲ق.

بدین ترتیب او آشکارا مرویات از استادان خود را از شنیده‌های تفسیری مشخص و منفک ساخته، و در نقل از منابع مکتوب تفسیری، نیازی به ارائۀ سلسله سند نمی‌دیده است.
از دیگر نکات ظریف در به کارگیری این دست تعابیر محدثان استفاده از «واو حیلوله» است که دقت نظر او در اسناد را می‌رساند.
[۱۵] احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱، ص۹۴، بیروت، ۱۴۲۲ق.
[۱۶] احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱، ص۱۰۰، بیروت، ۱۴۲۲ق.
[۱۷] احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱، ص۹۷، بیروت، ۱۴۲۲ق.
[۱۸] احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱، ص۱۱۰، بیروت، ۱۴۲۲ق.

دربارۀ جایگاه ثعلبی در علم قرائت باید گفت که وی قرائات مشهور را نزد کسانی چون ابن مهران فرا گرفت،
[۱۹] ابراهیم صریفینی، تاریخ نیسابور (منتخب السیاق عبدالغافر فارسی)، ج۱، ص۱۰۹، به کوشش محمدکاظم محمودی، قم، ۱۴۰۲ق/۱۳۶۲ش.
اما جای داشتن نام او در اسانید الکامل هذلی از آنجا‌ست که وی به قرائات شاذ نیز توجه داشته است.
[۲۰] محمد ابن جزری، غایة النهایة، ج۱، ص۱۰۰، به کوشش برگشترسر، قاهره، ۱۳۵۲ق/۱۹۳۳م.

در غایة النهایة بر اساس اسانید هذلی به سلسله‌ای قرائی اشاره شده است که نام ثعلبی در آن جای دارد و بر پایۀ آن وی قرائتی خاص را از طریق استادش علی بن محمد طرازی فرا گرفته بوده است.
واقعیت این است که ثعلبی از طریق طرازی و او از ابوطاهر محمد بن محمد بن ابراهیم مقری، اختیار یحیی بن صبیح را روایت می‌کرده است که اتفاقاً این اختیار در نیشابور رواج داشته است.
[۲۱] محمد ابن جزری، غایة النهایة، ج۱، ص۵۸۰، به کوشش برگشترسر، قاهره، ۱۳۵۲ق/۱۹۳۳م.
[۲۲] محمد ابن جزری، غایة النهایة، ج۱، ص۱۰۰، به کوشش برگشترسر، قاهره، ۱۳۵۲ق/۱۹۳۳م.
[۲۳] محمد ابن جزری، غایة النهایة، ج۲، ص۲۳۶، به کوشش برگشترسر، قاهره، ۱۳۵۲ق/۱۹۳۳م.

اساساً می‌توان ادعا کرد که ثعلبی در انتشار اختیار یحیی بن صبیح در نیشابور آن هم در کنار ابوطاهر مقری و طرازی سهم بسزایی داشته است.
وجود نام ثعلبی در برخی از آثار مربوط به شرح حال ادیبان، چون اِنباه الرواة قفطی
[۲۴] علی قفطی، انباه الرواة، ج۱، ص۱۱۹-۱۲۰، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
و طبقات النحاة سیوطی، از مهارت او در این علوم نشان دارد و سُبکی نیز ابیاتی از سروده‌های خود ثعلبی را یاد کرده است که بیانگر دانش او در ادب عرب ، نحو و لغت تواند بود.
[۲۷] محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۱۷، ص۴۳۷، به کوشش شعیب ارنؤوط و محمدنعیم عرقسوسی، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.

ثعلبی به علم فقه نیز آشنا بود و برخی چون ابن صلاح و نَوَوی نام او را در شمار فقیهان شافعی آورده‌اند و سبکی برخی فتاوی خاص او را یاد کرده است.
[۲۹] ابوبکر ابن قاضی شهبه، طبقات الشافعیة، ج۱، ص۲۰۲-۲۰۳، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
[۳۰] عبدالرحیم اسنوی، طبقات الشافعیة، ج۱، ص۳۲۹، به کوشش عبدالله جبوری، بغداد، ۱۹۷۰م.

از میان دانش‌های ثعلبی، علم تفسیر به‌ویژه با تألیف تفسیر الکشف و البیان در واقع اصلی‌ترین اسباب اشتهار او را فراهم آورده است.
بر همین مبنا برخی او را «شیخ التفسیر» دانسته، و از اشتهار تفسیرش نزد همگان سخن رانده‌اند.
[۳۳] محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۱۷، ص۴۳۵، به کوشش شعیب ارنؤوط و محمدنعیم عرقسوسی، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.

فارغ از شیوۀ برخورد سنتی ثعلبی در امر تفسیر، تلاش برای گونه‌شناسی روایات و آراء تفاسیری از سوی او قابل تقدیر است.


به نظر می‌رسد که اصلی‌ترین جنبۀ علمی ثعلبی را باید در دو اثر تفسیر الکشف و البیان و عرائس المجالس (قصص الانبیاء) او جست‌وجو کرد.


این اثر تفسیری مأثور دارای شاخصه‌هایی است که آن را از تفاسیر عصر خود قدری متمایز می‌نماید.

۷.۱ - عنوان

از نخستین شاخصه‌های توجه‌برانگیز این تفسیر باید به عنوان آن اشاره کرد که به نظر می‌رسد مؤلف با عطف دو واژۀ «کشف» و «بیان» به مثابۀ مفاهیم و مقوله‌هایی جدا از یکدیگر، تلاش کرده است تا دو رویکرد خود در روش تفسیری را عنوان کند.
در آن بخش از تفسیر که مربوط به «بیان» است، مفسر به گردآوری روایات از خلال اسانید و آراء تفسیری پیشین از کتاب‌های تفسیر متقدم اهتمام دارد.
در بخشی که بتوان نام «کشف» را بر آن نهاد، ثعلبی با روش‌هایی عرفی ــ به‌ویژه استفاده از اصول ادب و لغت عربی ــ بر آن است تا خود به معنایی از آیات الٰهی دست یابد و پرده از آن معانی بردارد.
به تعبیر دیگر، مقصود وی از کشف و بیان، همان درایت و روایت در تفسیر است که در تعابیر پسینیان دیده می‌شود.

۷.۲ - وجه تألیف

آن‌گونه که ثعلبی خود در مقدمۀ کتاب آورده، چون در کتاب‌های پیشین، تفسیری جامع و کامل و مانع نیافته، پس به خواست برخی از نزدیکان به این تألیف دست زده است.

۷.۳ - موضوعات

مؤلف در بیان گسترۀ تفسیر خود از موضوعاتی همچون قرائت ، اسباب نزول، قصص، تفسیر و تأویل، معارف و احکام و جز آن سخن به میان آورده، و تفسیر خود را جامع، مهذَّب، ملخَّص، منظم و منسجم دانسته، و آن را مستخرج از حدود ۱۰۰ اثر پیشین و نیز شنیده‌های خود یاد کرده است.
در همین بخش شنیده‌ها ست که وی خود را ملزم به ذکر اسانید می‌بیند.

۷.۴ - منابع استفاده شده

در تألیف الکشف و البیان از شمار فراوانی اثر در زمینه‌های گوناگون تفسیری، قرائی، حدیثی، تاریخی و جز آن استفاده شده، و بدان‌ها تمسک شده است.
آثار متقدم و تألیفات هم‌عصران وی هر دو به وفور در این تفسیر آمده است.
مؤلف در مقدمۀ کتاب سلسلۀ روایی خود را به دست داده، و منابع آن را فهرست کرده است که در شمار آن‌ها عنوان کتاب‌هایی در طیف‌های مختلف دیده می‌شود.
در تحلیلی بر منابع الکشف و البیان می‌توان آثار مورد استفادۀ ثعلبی را از دو جنبۀ مهم بررسی نمود: نخست آن‌که از همین مقدمه و بهره‌گیری‌های متنی در خلال تفسیر، نام یا بخش‌هایی از بسیاری آثاری که در زمان ثعلبی وجود داشته است، از طریق منقولات وی در اختیار خواننده قرار می‌گیرد.
در این میان آثاری همچون تفسیر ابوفورک یادکردنی است.
به عنوان دومین جنبه باید گفت که با توجه به اختلاف حدود یک سده میان زمان زیست او و مفسر رأس سدۀ ۴ق، یعنی طبری، به عنوان شخصیتی ممتاز و دارای شیوه و سبک در موضوع تفسیر آن دوره، می‌توان منابع مستفاد او و طبری را مقایسه کرد.
به نظر می‌رسد ضوابط و شروطی را که می‌توان در گزینش منابع ثعلبی برای استفاده در الکشف مشاهده نمود، به طور جدی با ضوابط و شروط طبری در جامع البیان متفاوت است.
برای مثال بسیاری از آثار مانند تفسیر مقاتل بن سلیمان ، کلبی و ابوحمزۀ ثمالی را که طبری کاملاً آگاهانه از آن‌ها استفاده نکرده، ثعلبی جزو منابع خود آورده است.
طبری این آثار را به سبب ضعفی که در شخص مفسر یا در طرق روایت تفسیر می‌دیده، استثنا کرده است؛ در حالی که ثعلبی چنین سخت‌گیری در اسانید تفاسیر متقدم روا نداشته است.
به نظر می‌رسد از مهم‌ترین دلایل این شیوه عملکرد ثعلبی، تعلقات مکتبی او در تفسیر است.
در بررسی منابع ثعلبی، بهره‌گیری‌های او از آثار و روایات شیعی تا حد بسیاری موجب آن شده است تا تفسیر وی مورد عنایت شیعیان قرار گیرد.
انبوهیِ روایات ثعلبی از امامان شیعی ــ نه تنها از حضرت علی (ع)، که از امامان پسین از جمله امام جعفر صادق (ع) ــ باعث شده است تا به همان میزان که شیعیان بدو التفاتی ویژه نمایند، مخالفان به انتقاد او پردازند.
[۳۴] احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱، ص۸۹، بیروت، ۱۴۲۲ق.
[۳۵] احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱، ص۱۴۳، بیروت، ۱۴۲۲ق.

از سوی دیگر همین امر در طول زمان در میزان سودبری دیگر منابع از آن اثر گذارد.
بدین صورت که به‌مَثَل در آثار امامی استفاده از تفسیر ثعلبی به وفور دیده می‌شود.
واقعیت این است که فارغ از آثار پیشین که ثعلبی از آن‌ها سود برده، منبع بسیاری از آموخته‌های او هم‌عصرانش بوده‌اند.
این آموخته‌ها در قالب‌های آموزشی گوناگون صورت گرفته است که مفسر با رعایت امانت و دقت آن‌ها را در خلال متن آورده است.
از مهم‌ترین یافته‌های او در بخش اخیر آموخته‌هایش از ابن فنجویه ، حاکم نیشابوری و ابن حبیب را می‌توان نام برد.
مؤلف با علم و رعایت اصطلاحات، تقریباً مشخص کرده است که نزد کدام شیخ چه آموخته و چگونه فرا گرفته است.
قابل توجه آن است که در کل این تفسیر، میزان شنیده‌های مفسر از آراء معاصران و استادانش در حد قابل ملاحظه‌ای بیش از احادیث مروی از آن‌ها ست.
[۳۶] احمد ثعلبی، ج۱، ص۹۴ و ۹۷الکشف و البیان، بیروت، ۱۴۲۲ق.
[۳۷] احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱، ص۱۰۰، بیروت، ۱۴۲۲ق.
[۳۸] احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱، ص۱۱۰، بیروت، ۱۴۲۲ق.


۷.۵ - بیان توانایی‌های مؤلف

تفسیر الکشف و البیان اثری است که در آن، توانایی‌های مؤلف را در علوم گوناگون به عیان می‌توان مشاهده کرد.
پرداختن به مباحث نحوی، مفردات آیات، یافتن ریشۀ کلمات و معانی آن‌ها که به‌ویژه از شعر عرب در این‌باره بهره برده، از شاخصه‌های یادکردنی این تفسیر است.
درواقع انبوهی از شعر عرب را می‌توان به استشهاد کاربرد واژه‌ها در این اثر بازجست.
[۳۹] احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱، ص۱۱۰، بیروت، ۱۴۲۲ق.
[۴۰] احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱، ص۱۵۹، بیروت، ۱۴۲۲ق.

بازخورد آموخته‌های ثعلبی در علم قرائت نزد بزرگانی همچون ابن مهران و ابوبکر طرازی
[۴۱] محمد ابن جزری، غایة النهایة، ج۱، ص۱۰۰، به کوشش برگشترسر، قاهره، ۱۳۵۲ق/۱۹۳۳م.
[۴۲] یاقوت، ادبا، ج۵، ص۳۸.
را مخصوصاً در بررسی‌های قرائات قراء بزرگ و بیان ریز اختلافات آن‌ها می‌توان دریافت.
[۴۳] احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱، ص۱۰۱، بیروت، ۱۴۲۲ق.
[۴۴] احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱، ص۱۹۰، بیروت، ۱۴۲۲ق.

همچنین است توجه ویژۀ او به آیات الاحکام و مباحث فقهی که حتی برخی برآن‌اند که گاه این تبیین مفاهیم فقهی از اعتدال خارج گشته، و راه تطویل پیموده است.
به این فهرست از علوم و دانش‌های متفاوت می‌توان یادکردهای کلامی را نیز افزود.
[۴۵] احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱، ص۱۸۱، بیروت، ۱۴۲۲ق.


۷.۶ - بهره وری از اسرائیلات

گفتنی است که ثعلبی به قصص توجه فراوان داشته، و همین امر اسباب گرایش و بهره‌وری فزایندۀ او از اسرائیلیات را فراهم آورده است.
فارغ از چرایی این نوع گشاده‌دستی ثعلبی در بهره‌گیری از روایات گوناگون، اساساً دو گونۀ نگاه روایی قصص در کنار یادکردهای کلامی، فقهی و قرائی او بیانگر دو ساحت مجزای مؤلف است.

۷.۷ - انتقادات

انتقاد برخی از کسان به تفسیر او نیز در بسیاری از مواضع مربوط به همین امر است که به مَثَل به سبب بهره‌گیری او از احادیث ضعیف و نیز شنیده‌های فراوان آن اثر را پر از عجایب و غرایب دانسته‌اند.
[۴۶] ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۱۱، ص۴۳، به کوشش احمد ابوملحم و دیگران، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.


۷.۸ - نکات حائز اهمیت

از نکات بسیار حائز اهمیت در تفسیر الکشف و البیان، گونه‌شناسی تفسیر و دیدگاه‌های گوناگون در امر تفسیر است که می‌توان برای آن ارزش ابتکار قائل شد.
در توضیح باید گفت ثعلبی با قرار دادن اصطلاح «اهل التفسیر»، در عرض «اهل الاشاره» و «اهل المعانی» عملاً به جداسازی صنف مفسران از عارفان و ادیبان علاقه‌مند به تفسیر توجه کرده است.
به این‌ها می‌توان ترکیب‌های «اهل التأویل»،
[۴۸] احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۲، ص۱۴، بیروت، ۱۴۲۲ق.
[۴۹] احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۲، ص۴۶، بیروت، ۱۴۲۲ق.
«اهل الحقائق»
[۵۰] احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱، ص۹۵، بیروت، ۱۴۲۲ق.
[۵۱] احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۷، ص۱۲، بیروت، ۱۴۲۲ق.
و «اهل الظاهر»
[۵۲] احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۲، ص۷۸، بیروت، ۱۴۲۲ق.
را نیز افزود که باز به تنوع گونه‌های تفسیر اشاره دارند.
تعمد مفسر در به کارگیری این دست ترکیب‌ها آنگاه آشکار می‌گردد که وی به جای اصطلاحات آشنای فقیهان، متکلمان، مورخان و نمونه‌های مشابه، به ترتیب از ترکیب‌های «اهل الفتاوی»، «اهل الکلام» و «اهل التـواریخ» استفاده کـرده است.
[۵۳] احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۲، ص۱۸۲، بیروت، ۱۴۲۲ق.
[۵۴] احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۲، ص۳۰۶، بیروت، ۱۴۲۲ق.
[۵۵] احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۳، ص۸۰، بیروت، ۱۴۲۲ق.

ثعلبی مربوط به دوره‌ای است که طبقه‌بندی علوم مرتبط با تفسیر از صورت اولیۀ خود ناظر به صنوف علما خارج شده، و به تدریج صورت تفکیک علوم را به خود گرفته است.

۷.۹ - سبک تفسیری

در بررسی تفسیر الکشف و البیان، فارغ از نگاه درونی به آن، باید این اثر را در مجموعۀ بزرگ‌تری که می‌توان آن را وابسته به مکتب تفسیر واعظانۀ خراسان دانست، جای داد.
درواقع پس از شکل‌گیری گونه‌های مختلف تفاسیر روایی و درایی، در شرق ایران به‌ویژه از سدۀ ۴ق به بعد گونه‌ای از تفاسیر درایی ـ روایی روی نمود که با سبکی مشحون از تسامح حدیثی، ساده‌سازی در آموزه‌های کلامی و پرهیز از پیچیدگی‌های علمی، با گردآوری اقوال سلف و حذف سلسله اسانید به تفسیر می‌پرداختند.
در این سبک که تفسیر ابولیث سمرقندی (د ۳۷۳ق) در شمار کهن‌ترین نمونه‌های آن است، با شیوه‌ای قابل درک و فهم برای عموم و دوستداران به آشنایی با معارف دینی و با روشی واعظانه، تلاش می‌شد تا به دور از روش‌های سخت‌گیرانه، انبوهی از مطالب دربارۀ قرآن کریم گرد هم آید.
این سبک تفسیری که احمد پاکتچی با نام تفاسیر مجرد مأثور از آن یاد می‌کند، با دوری گزینی از بحث‌های ریز تخصصی، و البته گستردگی پرداخت به قصص قرآنی به عنوان دو شاخصۀ مهم این سبک، با تألیف آثاری از کسانی چون ابوالقاسم ابن حبیب نیشابوری (د ۴۰۶ق) و ابوسعد واعظ خرگوشی نیشابوری (د ۴۰۷ق) آغاز گشت.
ثعلبی ادامه‌دهندۀ این سبک ضمن بهره‌گیری‌های فراوان از مشایخ خویش در قالب پیشینیان این شیوه همچون ابوالقاسم ابن حبیب نیشابوری
[۵۶] احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱، ص۹۴، بیروت، ۱۴۲۲ق.
[۵۷] احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱، ص۹۷، بیروت، ۱۴۲۲ق.
[۵۸] احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱، ص۱۰۰، بیروت، ۱۴۲۲ق.
و ابوعبدالله حسین بن محمد ابن فنجویه دینوری (د ۴۱۴ق)، تقریباً بر تمامی شاخصه‌های این سبک تفسیری پایبند بوده، و آن‌ها را به کار بسته است.
حذف اسانید تمامی احادیث و روایات، گشاده‌دستی در گزینش و بهره‌گیری از تفاسیر و آثار پیشین، استفاده از شیوۀ خطابه و رویکرد واعظانه از ویژگی‌های الکشف و البیان است.
رویکرد واعظانۀ او در تفسیر که آشکارا یادآور نمونه‌های آن در آثار واعظانۀ غیرتفسیری چون تنبیه الغافلین و بستان العارفین ابولیث سمرقندی و شرف المصطفی اثر ابوسعد خرگوشی است، قدری این اثر را به نمونه‌های حِکَمی و زهدگرایانه نزدیک نموده، گاه مجالی برای بروز بارقه‌هایی صوفیانه را در ذهن مهیا می‌سازد؛ حال اگر به برخی از روایات مانند آنچه از رؤیای ابوالقاسم قشیری دربارۀ ثعلبی در منابع یاد شده است،
[۵۹] علی قفطی، انباه الرواة، ج۱، ص۱۲۰، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
عنایت کنیم، این ویژگیِ گرایش صوفیانه نزد او بیش‌تر نمود می‌یابد.
اما به هر حال بهره‌گیری‌های فراوان ثعلبی از برخی بزرگان صوفیه همچون استادش، ابوعبدالرحمان سلمی
[۶۰] احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۳، ص۴۴، بیروت، ۱۴۲۲ق.
[۶۱] احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۳، ص۲۷۴، بیروت، ۱۴۲۲ق.
و تبیین آراء دیگر صوفیه،
[۶۲] احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱، ص۱۴۲، بیروت، ۱۴۲۲ق.
[۶۳] احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱، ص۱۴۳، بیروت، ۱۴۲۲ق.
اگر چه در این اثر فراوان دیده می‌شود، نباید با سبک واعظانۀ آشنا در خراسان و ماوراء‌النهر خلط شود.
دربارۀ این سبک تفسیری باید گفت که شاگرد ثعلبی، واحدی نیشابوری (د ۴۶۸ق) نیز ادامه‌دهندۀ آن بود و تفاسیر سه‌گانۀ البسیط، الوسیط و الوجیز به همین سبک تألیف شده‌اند.
[۶۴] محمد داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۷۸-۷۹، به کوشش علی محمد عمر، قاهره، ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م.


۷.۱۰ - بازتاب تفسیر

بازتاب تفسیر الکشف در محافل اهل سنت و شیعیان قابل توجه است و باید به آن از دو جنبۀ مثبت و منفی توجه کرد.
جنبۀ مثبت، فارغ از رواج آن در محافل گوناگون علمی و روایت و تدریس آن و تأثیر مستقیم بر آثار واحدی،
[۶۵] عبدالکریم سمعانی، الانساب، ج۱، ص۱۱۶، به کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
[۶۶] عبدالکریم سمعانی، الانساب، ج۱، ص۶۰۳-۶۰۴، به کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
[۶۷] عبدالکریم سمعانی، الانساب، ج۴، ص۳۶۹، به کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
[۶۸] محمد ابن خیر، فهرسة، ج۱، ص۵۱، به کوشش ف کودرا، بغداد، ۱۹۶۳م.
[۷۰] محمد رودانی، صلة الخلف، ج۱، ص۱۷۵، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
سدۀ ۵ و ۶ ق را باید اوج رواج و اثرگذاری‌های مستقیم این اثر دانست.
در نیمۀ دوم سدۀ ۵ ق، ابن ابی رندقه ، عالم و فقیه اندلسی الکشف را به اختصار درآورده بود، چنان‌که قاضی ابوبکر ابن عربی در ۴۸۷ق در بیت‌المقدس آن را نزد او قرائت کرده است.
[۷۱] محمد ابن خیر، فهرسة، ج۱، ص۵۱، به کوشش ف کودرا، بغداد، ۱۹۶۳م.

در زمانی
نه چندان دورتر باید به معالم التنزیل بغوی (د ۵۱۶ ق) اشاره کرد که مختصر گونه‌ای از الکشف است با حذف آنچه روایات ضعیف و اسرائیلیات شمرده است.
[۷۲] حسین بغوی، معالم التنزیل، ج۱، ص۱۰، به کوشش خالد عبدالرحمان عک و مروان سوار، بیروت، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.

حدود ۲ سدۀ بعد ابوالحسن خازن (د ۷۴۱ق) نیز منتخبی از آن را با عنوان لباب التأویل گرد آورد.
[۷۳] علی خازن، تفسیر، ج۱ ص۳، قاهره، ۱۳۵۷ق.
[۷۴] عبدالرحمان ابن جوزی، زادالمسیر، ج۲، ص۶۲، به کوشش محمد بن عبدالرحمان، بیروت، ۱۴۰۷ق.
[۷۵] عبدالرحمان ابن جوزی، زادالمسیر، ج۳، ص۲۲۴، به کوشش محمد بن عبدالرحمان، بیروت، ۱۴۰۷ق.
[۷۶] محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۲۹۵، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، ۱۹۷۲م.
[۷۷] محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۴۵۱، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، ۱۹۷۲م.

در سدۀ ۶ ق، ابوالصمصام مروزی ، شاگرد و راوی مهم شیخ طوسی الکشف را در قزوین برمی‌خواند و آموزش می‌داد.
[۷۸] عبدالکریم رافعی، التدوین فی تاریخ قزوین، ج۱، ص۳۰۷، به کوشش عزیزالله عطاردی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۷م.
[۷۹] عبدالکریم رافعی، التدوین فی تاریخ قزوین، ج۱، ص۳۲۷، به کوشش عزیزالله عطاردی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۷م.
[۸۰] عبدالکریم رافعی، التدوین فی تاریخ قزوین، ج۳، ص۱۶۴، به کوشش عزیزالله عطاردی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۷م.

ابوالسعادات ابن اثیر (د ۶۰۶ ق) ضمن مقابلۀ تفاسیر ثعلبی و زمخشری ، کتاب الانصاف فی الجمع بین الکشف و الکشاف را تألیف نمود.
[۸۱] عبدالله یافعی، مرآة الجنان، ج۴، ص۱۲، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۷ق.
[۸۲] داک، ج۲، ص۳۶۰.

تفسیر ثعلبی در میان شیعیان به‌ویژه به سبب پرداخت‌های روایی آن از امامان بزرگوار بسیار مورد توجه بوده است.
انبوهی روایات در مجمع البیان طبرسی نشان از این دست بهره‌گیری‌ها دارد.
اما در سدۀ ۶ ق ابن بطریق در مهم‌ترین آثار خود همچون العمدة
[۸۷] یحیی ابن بطریق، العمدة، ج۱، ص۲۰، قم، ۱۴۰۷ق.
و خصائص الوحی المبین
[۸۸] یحیی ابن بطریق، خصائص الوحی المبین، ج۱، ص۵۸، به کوشش مالک محمودی، قم، ۱۴۱۷ق.
نه تنها از الکشف به فراوانی استفاده کرده، بلکه ضمن در اختیار گذاشتن سند روایی خود از الکشف، با بیان تقدم و تأخر نوع استفاده و بهره گرفتن از منابع خود، ثعلبی را پس از مسند احمد، صحیح بخاری و صحیح مسلم ، در ردۀ چهارم و پیش از آثار حمیدی، ابن مغازلی و رزین عبدری آورده است.
[۸۹] یحیی ابن بطریق، العمدة، ج۱، ص۱۱، قم، ۱۴۰۷ق.

او همچنین شمار احادیثی را که از تفسیر ثعلبی بهره برده ــ که البته کم هم نیست ــ آورده است،
[۹۰] یحیی ابن بطریق، العمدة، ج۱، ص۲، قم، ۱۴۰۷ق.
[۹۱] یحیی ابن بطریق، العمدة، ج۱، ص۶، قم، ۱۴۰۷ق.
[۹۲] یحیی ابن بطریق، العمدة، ج۱، ص۷، قم، ۱۴۰۷ق.
[۹۳] یحیی ابن بطریق، العمدة، ج۱، ص۱۱، قم، ۱۴۰۷ق.
[۹۴] یحیی ابن بطریق، العمدة، ج۱، ص۱۲، قم، ۱۴۰۷ق.
[۹۵] یحیی ابن بطریق، العمدة، ج۱، ص۱۵، قم، ۱۴۰۷ق.
[۹۶] یحیی ابن بطریق، العمدة، ج۱، ص۱۶، قم، ۱۴۰۷ق.
و نیز میان صحاح سته ، الکشف و مناقب ابن مغازلی ــ در موضوع خـاص خود ــ جمع کرده است.
[۹۷] یحیی ابن بطریق، خصائص الوحی المبین، ج۱، ص۷۸، به کوشش مالک محمودی، قم، ۱۴۱۷ق.
[۹۸] یحیی ابن بطریق، خصائص الوحی المبین، ج۱، ص۸۷، به کوشش مالک محمودی، قم، ۱۴۱۷ق.

پس از ابن بطریق، کسانی چون ابن شهرآشوب نیز در مناقب خود، تفسیر ثعلبی را بسیار مورد توجه قرار داد و در سدۀ بعد ابن طاووس در سعد السعود از مختصر آن‌که توسط بغوی تهیه گشته بود، سود برد.
[۱۰۵] آقابزرگ، الذریعة، ج۱۸، ص۶۸.

در ادامۀ سخن از دیدگاه منفی باید گفت که این اثر در طول تاریخ از سوی بسیاری کسان نقد شده است؛ چنان‌که برخی همچون یافعی با ملاحت و شیرینی آن را نقد می‌کند
[۱۰۷] عبدالله یافعی، مرآة الجنان، ج۳، ص۴۶، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۷ق.
و برخی چون ابن تیمیه به تندی.
[۱۰۸] احمد ابن تیمیه، منهاج السنة النبویة، ج۷، ص۳۱۰-۳۱۲، به کوشش محمد رشاد سالم، ریاض، ۱۴۰۶ق.

همان‌گونه که پیش‌تر بیان شد، تسامح در استفاده از روایات و احادیث ، به‌ویژه در آیات مربوط به قصص، پیکان انتقاد بسیاری کسان را به سمت الکشف روانه ساخته است.
از سوی دیگر وارد ساختن مباحث مربوط به فضایل سور در متن تفسیر، ثعلبی را بیش‌تر در معرض نقد قرار داده است.
[۱۰۹] عبدالرحمان ابن جوزی، زادالمسیر، ج۱، ص۲۴۰، به کوشش محمد بن عبدالرحمان، بیروت، ۱۴۰۷ق.

اما در ادامۀ آنچه دربارۀ وارد کردن روایات امامان شیعی و نیز بیان مناقب و فضایل آن امامان بزرگوار در تفسیر الکشف بیان شد
،
[۱۱۰] عبدالرحمان ابن جوزی، زادالمسیر، ج۳، ص۱۲۵-۱۲۶، به کوشش محمد بن عبدالرحمان، بیروت، ۱۴۰۷ق.
نکتۀ قابل بررسی آن است که این بهره‌وری موجب آن شد تا نه تنها بسیاری از شیعیان در تألیف آثار خود، الکشف را در شمار منابع خود آورند، بلکه خود ثعلبی را هم بر مذهب شیعه یاد کنند.
این تا بدانجا ست که آقابزرگ به عنوان ختم سخن گوید: اگر نگوییم که او شیعه است، دست کم با شیعیان عناد نداشته است.
[۱۱۱] آقابزرگ، الذریعة، ج۱۸، ص۶۷.

اما این امر،
[۱۱۳] علی اربلی، کشف الغمة، ج۱، ص۸۶، به کوشش هاشم رسولی محلاتی، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
[۱۱۴] علی اربلی، کشف الغمة، ج۱، ص۱۲۰، به کوشش هاشم رسولی محلاتی، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
مخصوصاً هنگامی که علامۀ حلی با استنادهای فراوان به آورده‌های ثعلبی، کتاب منهاج الکرامة فی معرفة الامامة را تألیف نمود،
[۱۱۵] حسن علامۀ حلی، منهاج الکرامة، ج۱، ص۱۱۶، به کوشش عبدالرحیم مبارک، مشهد، ۱۳۷۹ش.
[۱۱۶] حسن علامۀ حلی، منهاج الکرامة، ج۱، ص۱۲۲، به کوشش عبدالرحیم مبارک، مشهد، ۱۳۷۹ش.
با ردیۀ ابن تیمیه بر آن با عنوان منهاج السنة النبویة
[۱۱۷] احمد ابن تیمیه، منهاج السنة النبویة، ج۱، ص۲۱، به کوشش محمد رشاد سالم، ریاض، ۱۴۰۶ق.
[۱۱۸] احمد ابن تیمیه، منهاج السنة النبویة، ج۱، ص۵۸، به کوشش محمد رشاد سالم، ریاض، ۱۴۰۶ق.
[۱۱۹] احمد ابن تیمیه، منهاج السنة النبویة، ج۷، ص۱۲، به کوشش محمد رشاد سالم، ریاض، ۱۴۰۶ق.
[۱۲۰] احمد ابن تیمیه، منهاج السنة النبویة، ج۷، ص۳۴، به کوشش محمد رشاد سالم، ریاض، ۱۴۰۶ق.
مفهوم و بروزی دیگر یافت.
در اینجا ثعلبی عملاً موضوع محاجۀ ایشان را فراهم آورده بود و ابن تیمیه با تخطئۀ ثعلبی و نظریات او، آراء وارده در این دست کتاب‌های شیعیان را مورد حمله قرار داد.
پس از ابن تیمیه کسانی مانند سیوطی در الاتقان نیز چنین اعتراضات و انتقاداتی را بر ثعلبی وارد کرده‌اند.


دیگر اثر مهم ثعلبی عرائس المجالس در قصص انبیا ست که افزون بر نام خاص، به عنوان کلی قصص الانبیاء نیز شهره بوده است.
از عنوان این اثر دست کم دو مطلب قابل برداشت است: نخست آن‌که کتاب در موضوع قصه‌های قرآنی و جز آن دربارۀ پیامبران است (اگرچه گاه از آن عدول کرده، و کار را گسترش داده است) و دیگر آنکه، می‌توان دریافت که این کتاب برای مجالس ــ و طبیعتاً مجالس وعظ و پندآموزی ــ آماده شده بود.

۸.۱ - نسبت با الکشف

با توجه به همین امر می‌توان بسیاری از چراها دربارۀ این کتاب را پاسخ داده تلقی نمود.
نخست آن‌که بسیاری مطالب آمده در عرائس، تکرار یادکردهای الکشف است، با این تفاوت که در اینجا مؤلف دیگر خود را چندان در نگاه قرآنی ـ تفسیری محصور نمی‌دانسته است؛ این تکرار، عملاً تکرار در شیوه نیز هست.
طبیعی است که روایت از مشایخ و استادان همچون الکشف با همان فراوانی به چشم می‌خورد و باز هم شمار روایت از ابن فنجویه و ابوالقاسم ابن حبیب بسیار فراوان است.
[۱۲۳] سراسر کتاب، احمد ثعلبی، عرائس المجالس، بیروت، مکتبة الثقافه.

باید دانست که عرائس همچون الکشف یک دست و دارای مباحثی با چشم‌اندازی مشخص است: وعظ و مجالس پندآموز برای عموم با بیانی قابل فهم که مردم را هرچه بیش‌تر با قصه‌های قرآنی آشنا سازد.

۸.۲ - ویژگی

به عنوان سبکی در چارچوب مکتب خاص تفسیری، چندان دور از ذهن نیست که ثعلبی در این کتاب نیز همچون کتاب تفسیرش در بسیاری از موارد اسانید خود را حذف نموده، و اسرائیلیات را ــ به‌ویژه از سوی برخی کسان چون کعب الاحبار، وهب بن منبه و عبدالله بن سلّام ــ وارد ساخته است.
با توجه به نوع کار و این‌که ثعلبی قصص پیامبران را به معنی عام مد نظر داشته و موضوعاتی مانند قصص بنی اسرائیل را نیز بیان کرده، بی‌شک برخی نگاه‌های تاریخی در کار او لازم بوده که با استفاده از روایات تاریخی از عهدۀ این مهم برآمده است.
در واقع عرائس تلفیقی از روایات قصصی ـ تاریخی است که همین امر هم سبب شده است تا در منابع ثعلبی به برخی موارد مانند یادکردهای او با عنوان‌های کلی «قال بعض المؤرخین»، «قال اصحاب الاخبار» و «قالت العلماء باخبار الماضین و امور الامم السالفة» مواجه باشیم؛ بر همین اساس میان این اثر و آثار تاریخی همچون تاریخ طبری بسیاری مشابهت‌ها یافت می‌شود.
در عرائس افزون بر قصص انبیا ، برخی قصه‌ها که به نظر نمی‌رسد چندان جایی در این مجموعه را داشته باشد، دیده می‌شود که شاید اصلی‌ترین مصداق آن مجلس مربوط به آفرینش باشد.
[۱۲۴] احمد ثعلبی، عرائس المجالس، ص۳، بیروت، مکتبة الثقافه.

برخی موارد را نیز باید از شگردهای خاص ثعلبی در گونه‌های ورود و خروج وی به مباحث دانست که مثلاً مجلس مربوط به چگونگی خلق حوا از آن دست است؛ در واقع مؤلف با تصریح در به کارگیری نام حوا و نه «زوجۀ آدم » قصد خود برای تفکیک نگاه قرآنی از نگاه واعظانه و قصصیِ عرائس را ابراز نموده است.
از دیگر انواع عملکردهای خاص او می‌توان به نمونۀ مجالس دوگانۀ مربوط به ذوالکفل اشاره کرد که به سبب دو نوع روایت مربوط به ذوالکفل در بیان ارتباط موضوعی با قصص الیسع نبی و نیز روایتی که او را فرزند ایوب نبی یاد کرده، نام او در هر دو جا، با روایات مجزای خود آمده است
[۱۲۵] احمد ثعلبی، عرائس المجالس، ص۱۴۴۴-۱۴۵، بیروت، مکتبة الثقافه.
[۱۲۶] احمد ثعلبی، عرائس المجالس، ص۲۳۱-۲۳۲، بیروت، مکتبة الثقافه.

با نگاهی به تاریخچۀ تألیف کتاب‌هایی از نوع قصص الانبیاء، پس از آثاری از سده‌های نخست همچون قصص الانبیاء وهب بن منبّه که عملاً دست‌مایۀ بخش‌های بسیاری از آثار پسین، به‌ویژه در رویکردهای اسرائیلی بود، مهم‌ترین این تألیفات قصص کسایی و ثعلبی است.
واقعیت این است که در مقایسه‌ای میان این دو اثر، اگر قصص کسایی را بیش‌تر دارای جنبه‌های عامه‌پسند بدانیم، عرائس المجالس اثری دوسویه است.
عرائس هم با رعایت جوانب علمی، قابل استفاده برای خواص، و هم با به کار بردن شیوۀ قصه‌گویی درخور استفاده برای عوام است.

۸.۳ - سبک

سبک ثعلبی در بیان روایتی و داستانی قصص انبیا چنان است که کتاب با جذابیت تمام خواننده را در پی داستان‌ها با خود همراه کند.
مؤلف برای حفظ شاکلۀ اصلی در این سبکِ داستانی، حتی گاه از بیان قرآنی قصه نیز عدول کرده، و در پیکربندی روایت و قصه به روایات اتکا نموده است.
اغراق نیست اگر این اثر را در نوع خود از پراهمیت‌ترین کتاب‌ها در قصص انبیا بدانیم که همیشه مورد توجه نویسندگان پسین بوده است.
فارغ از توجه ویژۀ کسی چون محمد بن یوسف شامی (د ۹۴۲ق) و تألیف کتاب الجواهر النفائس در بازپرداخت کتاب عرائس، در طول تاریخ بسیاری از نویسندگان بدان توجه نموده‌اند.
افزون بر آثاری چون قصص الانبیاء ابن کثیر
[۱۲۷] ابن کثیر، قصص الانبیاء، ص۳۴۴، به کوشش عبدالقادر احمد عطا، بیروت، مکتبة الاسلامیه.
، محمد بن بسطام خوشابی معروف به وانی افندی
[۱۲۸] حاجی خلیفه، کشف، ج۲، ص۱۱۳۱.
و نعمت‌الله جزایری،
[۱۲۹] نعمت‌الله جزایری، النور المبین فی قصص الانبیاء و المرسلین، ج۱، ص۲۱۰، قم، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
[۱۳۰] نعمت‌الله جزایری، النور المبین فی قصص الانبیاء و المرسلین، ج۱، ص۲۵۹، قم، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
دیگر نویسندگان هم از آن بهره برده‌اند.
[۱۳۳] علی ابن طاووس، فرج المهموم، ج۱، ص۲۱، نجف، ۱۳۶۸ق.
[۱۳۴] علی ابن طاووس، فرج المهموم، ج۱، ص۲۷، نجف، ۱۳۶۸ق.
[۱۳۵] علی ابن طاووس، فرج المهموم، ج۱، ص۲۸، نجف، ۱۳۶۸ق.
[۱۳۶] علی ابن طاووس، اقبال الاعمال، ج۲، ص۲۴۸، به کوشش جواد قیومی اصفهانی، قم، ۱۴۱۴ق.
[۱۳۷] علی ابن طاووس، اقبال الاعمال، ج۲، ص۲۵۱، به کوشش جواد قیومی اصفهانی، قم، ۱۴۱۴ق.

همچنین پژوهشگرانِ زمینۀ دین‌شناسی تطبیقی آن را با نگاهی متفاوت بررسی کرده، و تلاش نموده‌اند تا قصه‌های آن را با نمونه‌های مشابه در دیگر ادیان مقایسه نمایند.

۸.۴ - ترجمه‌ها

چاپ‌های مختلفی از این اثر با تفاوت‌هایی در عنوان صورت گرفته است که می‌توان به انتشار آن در بمبئی (۱۲۹۵ق) اشاره کرد؛ به جز این، برخی مستخرجات از آن همچون قصة سیدنا موسی الصدیق و نیز قصة سمسون النبی‌ به‌طور مجزا در قاهره (۱۲۹۹ و ۱۳۱۲ق) چاپ شده است.
ترجمۀ ترکی کتـاب توسط محمـد بن چرکس در استـانبول (۱۲۸۲ق)، و ترجمۀ تاتاری آن به وسیلۀ محمد امین بن عبدالله یعقوبی در قازان (۱۹۰۳م) منتشر شده است.
از دیگر آثار منتشر شدۀ ثعلبی می‌توان به قَتلی القرآن (اَلَّذینَ سمعوا القُرآنَ و ماتوا بِسماعه) اشاره کرد؛ این اثر دربارۀ کسانی است که با شنیدن آیات الٰهی قرآن کریم جان به جان آفرین تسلیم نموده‌اند.
[۱۳۹] محمد سخاوی، الاعلان بالتوبیخ، ج۱، ص۲۱۴، به کوشش روزنتال، بغداد، ۱۳۸۲ق/ ۱۹۶۳م.
[۱۴۰] عبدالله ابن قدامه، کتاب التوابین، ج۱، ص۱۹۹-۲۰۰، به کوشش جورج مقدسی، دمشق، ۱۹۱۶م.
[۱۴۱] محمد رودانی، صلة الخلف، ج۱، ص۳۳۷، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.

این اثر توسط ویسمولر در کلن (۱۹۹۶م) تصحیح، و متن آن به آلمانی ترجمه شده است.
در منابع به برخی از آثار منسوب به ثعلبی اشاره شده که از آن جمله است: ربیع المذَکِّرین که ابن شهرآشوب از آن سود برده، و کسان دیگری نیز از آن یاد کرده‌اند.
[۱۴۳] یاقوت، ادبا، ج۵، ص۳۸.
[۱۴۴] محمد داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۲۸، به کوشش علی محمد عمر، قاهره، ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م.
[۱۴۵] محمد داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۶۵، به کوشش علی محمد عمر، قاهره، ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م.

همچنین از نوشته‌ای از او با عنوان الکامل فی علم القرآن یاد شده
[۱۴۶] یاقوت، ادبا، ج۴، ص۱۶۶۳.
که اثری از آن یافت نشده است.


(۱) آقابزرگ، الذریعة.
(۲) علی ابن اثیر، اللباب، قاهره، ۱۳۵۷ق.
(۳) یحیی ابن بطریق، خصائص الوحی المبین، به کوشش مالک محمودی، قم، ۱۴۱۷ق.
(۴) یحیی ابن بطریق، العمدة، قم، ۱۴۰۷ق.
(۵) ابن تغری بردی، النجوم.
(۶) احمد ابن تیمیه، منهاج السنة النبویة، به کوشش محمد رشاد سالم، ریاض، ۱۴۰۶ق.
(۷) محمد ابن جزری، غایة النهایة، به کوشش برگشترسر، قاهره، ۱۳۵۲ق/۱۹۳۳م.
(۸) عبدالرحمان ابن جوزی، زادالمسیر، به کوشش محمد بن عبدالرحمان، بیروت، ۱۴۰۷ق.
(۹) ابن خلکان، وفیات.
(۱۰) محمد ابن خیر، فهرسة، به کوشش ف کودرا، بغداد، ۱۹۶۳م.
(۱۱) محمد ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، نجف، ۱۳۷۶ق.
(۱۲) علی ابن طاووس، اقبال الاعمال، به کوشش جواد قیومی اصفهانی، قم، ۱۴۱۴ق.
(۱۳) علی ابن طاووس، سعدالسعود، قم، ۱۳۶۳ش.
(۱۴) علی ابن طاووس، الطرائف، قم، ۱۳۷۱ق.
(۱۵) علی ابن طاووس، فرج المهموم، نجف، ۱۳۶۸ق.
(۱۶) ابوبکر ابن قاضی شهبه، طبقات الشافعیة، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
(۱۷) عبدالله ابن قدامه، کتاب التوابین، به کوشش جورج مقدسی، دمشق، ۱۹۱۶م.
(۱۸) ابن کثیر، البدایة و النهایة، به کوشش احمد ابوملحم و دیگران، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
(۱۹) ابن کثیر، قصص الانبیاء، به کوشش عبدالقادر احمد عطا، بیروت، مکتبة الاسلامیه.
(۲۰) علی اربلی، کشف الغمة، به کوشش هاشم رسولی محلاتی، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
(۲۱) عبدالرحیم اسنوی، طبقات الشافعیة، به کوشش عبدالله جبوری، بغداد، ۱۹۷۰م.
(۲۲) حسین بغوی، معالم التنزیل، به کوشش خالد عبدالرحمان عک و مروان سوار، بیروت، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.
(۲۳) احمد ثعلبی، عرائس المجالس، بیروت، مکتبة الثقافه.
(۲۴) احمد ثعلبی، الکشف و البیان، بیروت، ۱۴۲۲ق.
(۲۵) نعمت‌الله جزایری، النور المبین فی قصص الانبیاء و المرسلین، قم، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
(۲۶) حاجی خلیفه، کشف.
(۲۷) علی خازن، تفسیر، قاهره، ۱۳۵۷ق.
(۲۸) داک.
(۲۹) محمد داوودی، طبقات المفسرین، به کوشش علی محمد عمر، قاهره، ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م.
(۳۰) محمد ذهبی، تذکرة الحفاظ، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۷ق.
(۳۱) محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و محمدنعیم عرقسوسی، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۳۲) عبدالکریم رافعی، التدوین فی تاریخ قزوین، به کوشش عزیزالله عطاردی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۷م.
(۳۳) محمد رودانی، صلة الخلف، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
(۳۴) عبدالوهاب سبکی، طبقات الشافعیة الکبری، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو و محمودمحمد طناحی، قاهره، ۱۹۶۴-۱۹۷۶م.
(۳۵) محمد سخاوی، الاعلان بالتوبیخ، به کوشش روزنتال، بغداد، ۱۳۸۲ق/ ۱۹۶۳م.
(۳۶) عبدالکریم سمعانی، الانساب، به کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
(۳۷) حمزه سهمی، تاریخ جرجان، به کوشش محمد عبدالمعید، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
(۳۸) سیوطی، الاتقان، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۹۶۷م.
(۳۹) سیوطی، بغیة الوعاة، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
(۴۰) سیوطی، طبقـات المفسـرین، به کـوشش علی محمـد عمـر، قاهـره، ۱۳۹۶ق/۱۹۷۶م.
(۴۱) ابراهیم صریفینی، تاریخ نیسابور (منتخب السیاق عبدالغافر فارسی)، به کوشش محمدکاظم محمودی، قم، ۱۴۰۲ق/۱۳۶۲ش.
(۴۲) محمدحسین طباطبایی، المیزان، بیروت، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۷م.
(۴۳) فضل طبرسی، مجمع البیان، بیروت، ۱۴۱۵ق.
(۴۴) حسن علامۀ حلی، منهاج الکرامة، به کوشش عبدالرحیم مبارک، مشهد، ۱۳۷۹ش.
(۴۵) محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، ۱۹۷۲م.
(۴۶) علی قفطی، انباه الرواة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
(۴۷) محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۴۸) علی واحدی، اسباب النزول، به کوشش سیدجمیلی، بیروت، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۴م.
(۴۹) عبدالله یافعی، مرآة الجنان، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۷ق.
(۵۰) یاقوت، ادبا.


۱. ابراهیم صریفینی، تاریخ نیسابور (منتخب السیاق عبدالغافر فارسی)، ج۱، ص۱۰۹، به کوشش محمدکاظم محمودی، قم، ۱۴۰۲ق/۱۳۶۲ش.
۲. علی ابن اثیر، اللباب، ج۱، ص۱۹۴، قاهره، ۱۳۵۷ق.
۳. علی قفطی، انباه الرواة، ج۱، ص۱۱۹، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
۴. ابن خلکان، وفیات، ج۱، ص۸۰.    
۵. ابن خلکان، وفیات، ج۱، ص۸۰.    
۶. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۱۱، ص۴۳، به کوشش احمد ابوملحم و دیگران، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
۷. ابراهیم صریفینی، تاریخ نیسابور (منتخب السیاق عبدالغافر فارسی)، ج۱، ص۱۰۹، به کوشش محمدکاظم محمودی، قم، ۱۴۰۲ق/۱۳۶۲ش.
۸. محمد ابن جزری، غایة النهایة، ج۱، ص۱۰۰، به کوشش برگشترسر، قاهره، ۱۳۵۲ق/۱۹۳۳م.
۹. ابراهیم صریفینی، تاریخ نیسابور (منتخب السیاق عبدالغافر فارسی)، ج۱، ص۱۰۹، به کوشش محمدکاظم محمودی، قم، ۱۴۰۲ق/۱۳۶۲ش.
۱۰. علی واحدی، اسباب النزول، سراسر کتاب، به کوشش سیدجمیلی، بیروت، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۴م.
۱۱. عبدالکریم سمعانی، الانساب، ج۱، ص۱۱۶، به کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
۱۲. عبدالوهاب سبکی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۵، ص۱۲۵، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو و محمودمحمد طناحی، قاهره، ۱۹۶۴-۱۹۷۶م.
۱۳. محمد ذهبی، تذکرة الحفاظ، ج۳، ص۱۰۹۰،حیدرآباد دکن، ۱۳۷۷ق.
۱۴. احمد ثعلبی، الکشف و البیان، سراسر کتاب، بیروت، ۱۴۲۲ق.
۱۵. احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱، ص۹۴، بیروت، ۱۴۲۲ق.
۱۶. احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱، ص۱۰۰، بیروت، ۱۴۲۲ق.
۱۷. احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱، ص۹۷، بیروت، ۱۴۲۲ق.
۱۸. احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱، ص۱۱۰، بیروت، ۱۴۲۲ق.
۱۹. ابراهیم صریفینی، تاریخ نیسابور (منتخب السیاق عبدالغافر فارسی)، ج۱، ص۱۰۹، به کوشش محمدکاظم محمودی، قم، ۱۴۰۲ق/۱۳۶۲ش.
۲۰. محمد ابن جزری، غایة النهایة، ج۱، ص۱۰۰، به کوشش برگشترسر، قاهره، ۱۳۵۲ق/۱۹۳۳م.
۲۱. محمد ابن جزری، غایة النهایة، ج۱، ص۵۸۰، به کوشش برگشترسر، قاهره، ۱۳۵۲ق/۱۹۳۳م.
۲۲. محمد ابن جزری، غایة النهایة، ج۱، ص۱۰۰، به کوشش برگشترسر، قاهره، ۱۳۵۲ق/۱۹۳۳م.
۲۳. محمد ابن جزری، غایة النهایة، ج۲، ص۲۳۶، به کوشش برگشترسر، قاهره، ۱۳۵۲ق/۱۹۳۳م.
۲۴. علی قفطی، انباه الرواة، ج۱، ص۱۱۹-۱۲۰، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
۲۵. سیوطی، بغیة الوعاة، ج۱، ص۳۵۶، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.    
۲۶. عبدالوهاب سبکی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۴، ص۵۸، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو و محمودمحمد طناحی، قاهره، ۱۹۶۴-۱۹۷۶م.    
۲۷. محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۱۷، ص۴۳۷، به کوشش شعیب ارنؤوط و محمدنعیم عرقسوسی، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
۲۸. عبدالوهاب سبکی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۴، ص۵۹، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو و محمودمحمد طناحی، قاهره، ۱۹۶۴-۱۹۷۶م.    
۲۹. ابوبکر ابن قاضی شهبه، طبقات الشافعیة، ج۱، ص۲۰۲-۲۰۳، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
۳۰. عبدالرحیم اسنوی، طبقات الشافعیة، ج۱، ص۳۲۹، به کوشش عبدالله جبوری، بغداد، ۱۹۷۰م.
۳۱. إسحاق ابن خلکان، وفیات، ج۱، ص۷۹.    
۳۲. ابن تغری بردی، النجوم، ج۴، ص۲۸۳.    
۳۳. محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۱۷، ص۴۳۵، به کوشش شعیب ارنؤوط و محمدنعیم عرقسوسی، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
۳۴. احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱، ص۸۹، بیروت، ۱۴۲۲ق.
۳۵. احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱، ص۱۴۳، بیروت، ۱۴۲۲ق.
۳۶. احمد ثعلبی، ج۱، ص۹۴ و ۹۷الکشف و البیان، بیروت، ۱۴۲۲ق.
۳۷. احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱، ص۱۰۰، بیروت، ۱۴۲۲ق.
۳۸. احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱، ص۱۱۰، بیروت، ۱۴۲۲ق.
۳۹. احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱، ص۱۱۰، بیروت، ۱۴۲۲ق.
۴۰. احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱، ص۱۵۹، بیروت، ۱۴۲۲ق.
۴۱. محمد ابن جزری، غایة النهایة، ج۱، ص۱۰۰، به کوشش برگشترسر، قاهره، ۱۳۵۲ق/۱۹۳۳م.
۴۲. یاقوت، ادبا، ج۵، ص۳۸.
۴۳. احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱، ص۱۰۱، بیروت، ۱۴۲۲ق.
۴۴. احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱، ص۱۹۰، بیروت، ۱۴۲۲ق.
۴۵. احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱، ص۱۸۱، بیروت، ۱۴۲۲ق.
۴۶. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۱۱، ص۴۳، به کوشش احمد ابوملحم و دیگران، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
۴۷. ابن تغری بردی، النجوم، ج۴، ص۲۸۳.    
۴۸. احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۲، ص۱۴، بیروت، ۱۴۲۲ق.
۴۹. احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۲، ص۴۶، بیروت، ۱۴۲۲ق.
۵۰. احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱، ص۹۵، بیروت، ۱۴۲۲ق.
۵۱. احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۷، ص۱۲، بیروت، ۱۴۲۲ق.
۵۲. احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۲، ص۷۸، بیروت، ۱۴۲۲ق.
۵۳. احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۲، ص۱۸۲، بیروت، ۱۴۲۲ق.
۵۴. احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۲، ص۳۰۶، بیروت، ۱۴۲۲ق.
۵۵. احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۳، ص۸۰، بیروت، ۱۴۲۲ق.
۵۶. احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱، ص۹۴، بیروت، ۱۴۲۲ق.
۵۷. احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱، ص۹۷، بیروت، ۱۴۲۲ق.
۵۸. احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱، ص۱۰۰، بیروت، ۱۴۲۲ق.
۵۹. علی قفطی، انباه الرواة، ج۱، ص۱۲۰، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
۶۰. احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۳، ص۴۴، بیروت، ۱۴۲۲ق.
۶۱. احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۳، ص۲۷۴، بیروت، ۱۴۲۲ق.
۶۲. احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱، ص۱۴۲، بیروت، ۱۴۲۲ق.
۶۳. احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱، ص۱۴۳، بیروت، ۱۴۲۲ق.
۶۴. محمد داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۷۸-۷۹، به کوشش علی محمد عمر، قاهره، ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م.
۶۵. عبدالکریم سمعانی، الانساب، ج۱، ص۱۱۶، به کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
۶۶. عبدالکریم سمعانی، الانساب، ج۱، ص۶۰۳-۶۰۴، به کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
۶۷. عبدالکریم سمعانی، الانساب، ج۴، ص۳۶۹، به کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
۶۸. محمد ابن خیر، فهرسة، ج۱، ص۵۱، به کوشش ف کودرا، بغداد، ۱۹۶۳م.
۶۹. عبدالوهاب سبکی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۶، ص۱۰۷-۱۰۸، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو و محمودمحمد طناحی، قاهره، ۱۹۶۴-۱۹۷۶م.    
۷۰. محمد رودانی، صلة الخلف، ج۱، ص۱۷۵، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
۷۱. محمد ابن خیر، فهرسة، ج۱، ص۵۱، به کوشش ف کودرا، بغداد، ۱۹۶۳م.
۷۲. حسین بغوی، معالم التنزیل، ج۱، ص۱۰، به کوشش خالد عبدالرحمان عک و مروان سوار، بیروت، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.
۷۳. علی خازن، تفسیر، ج۱ ص۳، قاهره، ۱۳۵۷ق.
۷۴. عبدالرحمان ابن جوزی، زادالمسیر، ج۲، ص۶۲، به کوشش محمد بن عبدالرحمان، بیروت، ۱۴۰۷ق.
۷۵. عبدالرحمان ابن جوزی، زادالمسیر، ج۳، ص۲۲۴، به کوشش محمد بن عبدالرحمان، بیروت، ۱۴۰۷ق.
۷۶. محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۲۹۵، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، ۱۹۷۲م.
۷۷. محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۴۵۱، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، ۱۹۷۲م.
۷۸. عبدالکریم رافعی، التدوین فی تاریخ قزوین، ج۱، ص۳۰۷، به کوشش عزیزالله عطاردی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۷م.
۷۹. عبدالکریم رافعی، التدوین فی تاریخ قزوین، ج۱، ص۳۲۷، به کوشش عزیزالله عطاردی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۷م.
۸۰. عبدالکریم رافعی، التدوین فی تاریخ قزوین، ج۳، ص۱۶۴، به کوشش عزیزالله عطاردی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۷م.
۸۱. عبدالله یافعی، مرآة الجنان، ج۴، ص۱۲، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۷ق.
۸۲. داک، ج۲، ص۳۶۰.
۸۳. فضل طبرسی، مجمع البیان، ج۱، ص۷۵، بیروت، ۱۴۱۵ق.    
۸۴. فضل طبرسی، مجمع البیان، ج۱، ص۴۲۳، بیروت، ۱۴۱۵ق.    
۸۵. فضل طبرسی، مجمع البیان، ج۲، ص۱۴، بیروت، ۱۴۱۵ق.    
۸۶. فضل طبرسی، مجمع البیان، ج۲، ص۱۲۷، بیروت، ۱۴۱۵ق.    
۸۷. یحیی ابن بطریق، العمدة، ج۱، ص۲۰، قم، ۱۴۰۷ق.
۸۸. یحیی ابن بطریق، خصائص الوحی المبین، ج۱، ص۵۸، به کوشش مالک محمودی، قم، ۱۴۱۷ق.
۸۹. یحیی ابن بطریق، العمدة، ج۱، ص۱۱، قم، ۱۴۰۷ق.
۹۰. یحیی ابن بطریق، العمدة، ج۱، ص۲، قم، ۱۴۰۷ق.
۹۱. یحیی ابن بطریق، العمدة، ج۱، ص۶، قم، ۱۴۰۷ق.
۹۲. یحیی ابن بطریق، العمدة، ج۱، ص۷، قم، ۱۴۰۷ق.
۹۳. یحیی ابن بطریق، العمدة، ج۱، ص۱۱، قم، ۱۴۰۷ق.
۹۴. یحیی ابن بطریق، العمدة، ج۱، ص۱۲، قم، ۱۴۰۷ق.
۹۵. یحیی ابن بطریق، العمدة، ج۱، ص۱۵، قم، ۱۴۰۷ق.
۹۶. یحیی ابن بطریق، العمدة، ج۱، ص۱۶، قم، ۱۴۰۷ق.
۹۷. یحیی ابن بطریق، خصائص الوحی المبین، ج۱، ص۷۸، به کوشش مالک محمودی، قم، ۱۴۱۷ق.
۹۸. یحیی ابن بطریق، خصائص الوحی المبین، ج۱، ص۸۷، به کوشش مالک محمودی، قم، ۱۴۱۷ق.
۹۹. محمد ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۱، ص۲۹۰، نجف، ۱۳۷۶ق.    
۱۰۰. محمد ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۱، ص۲۹۱، نجف، ۱۳۷۶ق.    
۱۰۱. محمد ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۱، ص۲۹۹، نجف، ۱۳۷۶ق.    
۱۰۲. علی ابن طاووس، سعدالسعود، ج۱، ص۲۱۶، قم، ۱۳۶۳ش.    
۱۰۳. علی ابن طاووس، سعدالسعود، ج۱، ص۲۱۷، قم، ۱۳۶۳ش.    
۱۰۴. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۱ ص۲۵، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.    
۱۰۵. آقابزرگ، الذریعة، ج۱۸، ص۶۸.
۱۰۶. محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۲، ص۱۰۰، بیروت، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۷م.    
۱۰۷. عبدالله یافعی، مرآة الجنان، ج۳، ص۴۶، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۷ق.
۱۰۸. احمد ابن تیمیه، منهاج السنة النبویة، ج۷، ص۳۱۰-۳۱۲، به کوشش محمد رشاد سالم، ریاض، ۱۴۰۶ق.
۱۰۹. عبدالرحمان ابن جوزی، زادالمسیر، ج۱، ص۲۴۰، به کوشش محمد بن عبدالرحمان، بیروت، ۱۴۰۷ق.
۱۱۰. عبدالرحمان ابن جوزی، زادالمسیر، ج۳، ص۱۲۵-۱۲۶، به کوشش محمد بن عبدالرحمان، بیروت، ۱۴۰۷ق.
۱۱۱. آقابزرگ، الذریعة، ج۱۸، ص۶۷.
۱۱۲. علی ابن طاووس، الطرائف، ج۱، ص۱۸-۲۰، قم، ۱۳۷۱ق.    
۱۱۳. علی اربلی، کشف الغمة، ج۱، ص۸۶، به کوشش هاشم رسولی محلاتی، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
۱۱۴. علی اربلی، کشف الغمة، ج۱، ص۱۲۰، به کوشش هاشم رسولی محلاتی، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
۱۱۵. حسن علامۀ حلی، منهاج الکرامة، ج۱، ص۱۱۶، به کوشش عبدالرحیم مبارک، مشهد، ۱۳۷۹ش.
۱۱۶. حسن علامۀ حلی، منهاج الکرامة، ج۱، ص۱۲۲، به کوشش عبدالرحیم مبارک، مشهد، ۱۳۷۹ش.
۱۱۷. احمد ابن تیمیه، منهاج السنة النبویة، ج۱، ص۲۱، به کوشش محمد رشاد سالم، ریاض، ۱۴۰۶ق.
۱۱۸. احمد ابن تیمیه، منهاج السنة النبویة، ج۱، ص۵۸، به کوشش محمد رشاد سالم، ریاض، ۱۴۰۶ق.
۱۱۹. احمد ابن تیمیه، منهاج السنة النبویة، ج۷، ص۱۲، به کوشش محمد رشاد سالم، ریاض، ۱۴۰۶ق.
۱۲۰. احمد ابن تیمیه، منهاج السنة النبویة، ج۷، ص۳۴، به کوشش محمد رشاد سالم، ریاض، ۱۴۰۶ق.
۱۲۱. سیوطی، الاتقان، ج۴، ص۲۳۹، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۹۶۷م.    
۱۲۲. سیوطی، الاتقان، ج۴، ص۲۴۳، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۹۶۷م.    
۱۲۳. سراسر کتاب، احمد ثعلبی، عرائس المجالس، بیروت، مکتبة الثقافه.
۱۲۴. احمد ثعلبی، عرائس المجالس، ص۳، بیروت، مکتبة الثقافه.
۱۲۵. احمد ثعلبی، عرائس المجالس، ص۱۴۴۴-۱۴۵، بیروت، مکتبة الثقافه.
۱۲۶. احمد ثعلبی، عرائس المجالس، ص۲۳۱-۲۳۲، بیروت، مکتبة الثقافه.
۱۲۷. ابن کثیر، قصص الانبیاء، ص۳۴۴، به کوشش عبدالقادر احمد عطا، بیروت، مکتبة الاسلامیه.
۱۲۸. حاجی خلیفه، کشف، ج۲، ص۱۱۳۱.
۱۲۹. نعمت‌الله جزایری، النور المبین فی قصص الانبیاء و المرسلین، ج۱، ص۲۱۰، قم، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
۱۳۰. نعمت‌الله جزایری، النور المبین فی قصص الانبیاء و المرسلین، ج۱، ص۲۵۹، قم، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
۱۳۱. علی ابن طاووس، سعدالسعود، ص۲۱، قم، ۱۳۶۳ش.    
۱۳۲. علی ابن طاووس، سعدالسعود، ص۲۴۰، قم، ۱۳۶۳ش.    
۱۳۳. علی ابن طاووس، فرج المهموم، ج۱، ص۲۱، نجف، ۱۳۶۸ق.
۱۳۴. علی ابن طاووس، فرج المهموم، ج۱، ص۲۷، نجف، ۱۳۶۸ق.
۱۳۵. علی ابن طاووس، فرج المهموم، ج۱، ص۲۸، نجف، ۱۳۶۸ق.
۱۳۶. علی ابن طاووس، اقبال الاعمال، ج۲، ص۲۴۸، به کوشش جواد قیومی اصفهانی، قم، ۱۴۱۴ق.
۱۳۷. علی ابن طاووس، اقبال الاعمال، ج۲، ص۲۵۱، به کوشش جواد قیومی اصفهانی، قم، ۱۴۱۴ق.
۱۳۸. حمزه سهمی، تاریخ جرجان، ج۱، ص۵۶۱، به کوشش محمد عبدالمعید، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.    
۱۳۹. محمد سخاوی، الاعلان بالتوبیخ، ج۱، ص۲۱۴، به کوشش روزنتال، بغداد، ۱۳۸۲ق/ ۱۹۶۳م.
۱۴۰. عبدالله ابن قدامه، کتاب التوابین، ج۱، ص۱۹۹-۲۰۰، به کوشش جورج مقدسی، دمشق، ۱۹۱۶م.
۱۴۱. محمد رودانی، صلة الخلف، ج۱، ص۳۳۷، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
۱۴۲. محمد ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۲، ص۳۰۰، نجف، ۱۳۷۶ق.    
۱۴۳. یاقوت، ادبا، ج۵، ص۳۸.
۱۴۴. محمد داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۲۸، به کوشش علی محمد عمر، قاهره، ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م.
۱۴۵. محمد داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۶۵، به کوشش علی محمد عمر، قاهره، ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م.
۱۴۶. یاقوت، ادبا، ج۴، ص۱۶۶۳.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابواسحاق ثعلبی»، ج۱۷، ص۶۲۹۵.    






جعبه ابزار