• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ابوالعباس عبدالله بن محمد سفاح

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اَبوالْعَباسِ سَفّاح، عبدالله بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب (۱۰۴ ـ ۱۳ ذیحجه ۱۳۶ ق/۷۲۲ ـ ۹ ژوئن ۷۵۴ م)، نخستین خلیفه عباسی.

فهرست مندرجات

۱ - اهمیت بررسی سقوط خلافت اموی در شناخت سفاح
۲ - معرفی سفاح
۳ - علت ازدواج محمد بن علی با ریطه
۴ - زندگی ابوالعباس قبل از خلافت
۵ - روایات مربوط به جانشینی ابوالعباس
۶ - ورود ابوالعباس به کوفه
۷ - بیعت پنهانی برخی با ابوالعباس
۸ - عاملان ارتباط عباسیان با لشکر خراسان
۹ - بیعت همگانی با ابوالعباس
۱۰ - گماشتگان ابوالعباس
۱۱ - القاب گوناگون ابوالعباس
۱۲ - لقب سفاح در روایات
۱۳ - وجه تسمیه ابوالعباس به سفاح
۱۴ - خلط عبدالله بن علی با ابوالعباس
۱۵ - ادعاهای عباسیان درباره تحقق خلافت ابوالعباس
۱۶ - اقدامات عباسیان برای استحکام پایه‌های خلافت
       ۱۶.۱ - قتل ابوسلمه
       ۱۶.۲ - دوری از منطقه کوفه
       ۱۶.۳ - کشتار امویان بدست عبدالله بن علی
       ۱۶.۴ - کشتار امویان در نقاط دیگر
       ۱۶.۵ - قتل ابن هبیره
       ۱۶.۶ - سرکوب شورش‌ها
۱۷ - رابطه ابوالعباس با علویان
۱۸ - مهم ‌ترین حادثه در زمان ابوالعباس
۱۹ - درگذشت ابوالعباس
۲۰ - جانشبن ابوالعباس
۲۱ - وزیران ابوالعباس
۲۲ - فرزندان
۲۳ - سکه‌های دوران عباسیان
۲۴ - سخنان منسوب به ابوالعباس
۲۵ - مبانی سیاسی اعتقادی دوران عباسیان
۲۶ - فهرست مطالب
۲۷ - پانویس
۲۸ - منبع


شناختن زمینه‌ای سقوط خلافت اموی و مقتضیات تاریخی آن دوره، در بازشناسی شخصیت، زندگی و خلافت ابوالعباس سفاح اهمیت بسیار دارد، ‌اما به رغم فزونی شمار مآخذ نمی‌توان اطلاع دقیقی از آنچه موجب خلافت ابوالعباس شد، به دست داد. زیرا دو علت بنیادین در ناشناخته تر ماندن این دوره سخت مؤثرند: نخست این‌که دعوت عباسی با پنهانکاری بسیار آغاز شد و ادامه یافت و در موارد فراوان با جهش‌های اعتقادی همراه بود و دیگر آن‌که این دعوت گرچه در پایان، موجب فروپاشی امویان ـ رقیب دیرین بنی هاشم شد، اما پس از پیروزی، رقابت میان تیره‌های خاندان بزرگ هاشمی را عمیق تر و آشکار ترساخت. نزاع‌های عمده ای که در آغاز کار میان داعیه داران خلافت و کسانی که برای خود در انقراض امویان سهم بیشتری می‌انگاشتند، درگرفت و در زمان ابوجعفر منصور به اوج خود رسید، موجب شد که آنان مبارزه خود را با امویان عمیق‌تر، ‌ اساسی‌تر و طولانی‌تر وانمود کنند و در ضمن تا حد امکان از عقاید گروه‌های گوناگون، برای کسب قدرت بیش‌تر سود جویند. بدین لحاظ، ‌ چنانکه خواهیم دید، این دوره بسیار رازآمیز و شگفت انگیز و از نظر منابع، آکنده از ابهام‌ها و گره‌های ناگشودنی است و بازشناسی حقیقت از میان انبوهی تناقضات ـ که غالب آن‌ها نتیجه دستکاری در روایات تاریخی و پراکندن اخبار بی پایه برای دست یابی به اهداف خاص است ـ اگر ناممکن نباشد، بسی دشوار خواهد بود. با این‌همه، کوشش می‌شود تا بخشی از مقتضیات این دوره که مرتبط با شخصیت ابوالعباس سفاح، ‌ به عنوان یکی از افراد مورد توافق غالب گروه‌های ضداموی است، بررسی شود. همچنین باید به این نکته اساسی توجه کرد که روح بشارت‌هایی که درباره ظهور یک «منجی» به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌اله نسبت داده می‌شد، در این دوره تاریخی بر اذهان مخالفان بنی امیه چیرگی ویژه داشت.


ابوالعباس در ناحیه شرّاة که جایگاه عباسیان بود، زاده شد.
[۱] خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۰، ص۴۶، قاهره، ۱۳۴۹ ق/ ۱۹۳۱ م.
مادرش ریطه (رائطه) دختر عبیدالله بن عبدالله از تیره بنی حارث بن کعب از قبیله مذحج بود
[۳] زبیری، مصعب بن عبدالله، ج۱، ص۳۰، ‌ نسب قریش، به کوشش لوی پرووانسال، قاهره، ۱۹۵۱ م.
[۴] ابن عساکر، علی بن هب‌ـة الله، ج۱، ص۱۰۵ ـ ۱۰۶، تاریخ مدین‌ـة دمشق، تراجم النساء، به کوشش سکینه شهابی، دمشق، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲ م.
و از همین رو، ابوالعباس ابتدا به «ابن الحارثیّه» شهرت یافت.


گزارش‌هایی در دست است دایر بر این‌که ازدواج محمد بن علی با ریطه برای تحقق بخشیدن به احادیث و روایاتی بود که براساس آنها، خلافت پس از امویان از آن فرزند این دو خواهد شد
[۶] ابوالفرج الصفهانی، مقاتل الطالبیین، ج۱، ص۲۳۵، به کوشش احمد صقر، قاهره، ۱۳۶۸ق/ ۱۹۳۹ م.
[۷] زمخشری، محمود بن عمر، ج۳، ص۵۸۵ ـ ۵۸۶، ربیع الابرار، به کوشش سلیم نعیمی، بغداد، ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰ م.
به همین سبب امویان موافقتی با آن نداشتند.
[۸] مبرد، محمد بن یزید، ج۲، ص۷۵۹، الکامل، به کوشش محمد احمد دالی، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
[۹] یغموری، یوسف بن احمد، ج۱، ص۲۶۴، نورالقبس، مختصر المقتبس محمد بن عمران مرزبانی، به کوشش ردولف زلهایم، ویسبادن، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴ م.
بخشی از این روایات، نشان دهنده افسانه‌هایی است که عباسیان بعداً برای «موعود» جلوه دادن ابوالعباس برساختند
[۱۰] زبیر بن بکار، الاخبار الموفقیات، ج۱، ص۳۵۲ ـ ۳۵۳، به کوشش سامی مکی عانی، بغداد، ۱۹۷۲ م.
[۱۱] مسعودی، علی بن حسین، ج۳، ص۲۵۲، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶ م.
اما پیوند میان تیره مذحجی و هاشمی را باید علت اصلی هراس امویان شمرد. نقش نسب مادر نیز در اینجا می‌باید مهم تلقی شود، چنان‌که بی گمان، همین مسأله یکی از علل عمده توجه به ابوالعباس برای خلافت و کنار نهادن برادر بزرگ تر، او ابوجعفر منصور (ز ۹۵ق/ ۷۱۲ م) شد که مادرش کنیزی بربری بود و محمد بن عبدالله بن حسن معروف به نفس زکیه بعدها همین امر را دستاویز طعن بر او قرار داد.
[۱۵] ابن عبدربه، احمد بن محمد، ج۵، ص۸۰.
[۱۶] ابن عبدربه، احمد بن محمد، ج۵، ص۸۲ ـ ۸۳.
[۱۷] ازدی، یزید بن محمد، ج۱، ص۱۸۲، تاریخ الموصل، به کوشش علی حبیبه، قاهره، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷ م.



شگفت آنکه، از زندگی ابوالعباس تا زمان خلافت او، آگاهی چندانی در دست نیست، آگاهی‌هایی که از وی در دست است، به دوران خلافت او باز می‌گردد و در حقیقت در این دوران نیز مجری سیاست‌هایی بود که عباسیان در پیش گرفته بودند. تنها واقعه مهمی که گفته شد، پیش از خلافت در آن شرکت داشت، حضور در انجمن ابواء بود که تیره‌های قبیله بنی هاشم در حدود ۱۲۵ ق تشکیل دادند گزارش‌هایی نشان می‌دهند که به هنگام بروز اختلافات میان امویان، عده ای از هاشمیان به بهانه حج ، در حجاز گرد آمدند. ظاهراً اینان می‌خواستند برای تعیین خلیفه‌ای از میان خود، به نظر واحدی برسند. در این میان، عبدالله بن حسن بن حسن پیشنهاد کرد که با فرزند او، محمد، به عنوان «مهدی موعود» بیعت کنند، ولی این پیشنهاد با مخالفت دیگر تیره‌ها مواجه شد و سرانجام، این انجمن به نتیجه‌ای نرسید.
[۱۸] ابوالفرج الصفهانی، مقاتل الطالبیین، ج۱، ص۲۵۶، به کوشش احمد صقر، قاهره، ۱۳۶۸ق/ ۱۹۳۹ م.
[۱۹] آبی، منصور بن حسین، ج۱، ص۳۷۲ ـ ۳۷۳، نثر الدر، به کوشش محمد علی قرنه، قاهره، الهیئه العامه المصریه للکتاب.
هر چند که هاشیمان در این انجمن به نتیجه واحدی نرسیدند، ولی بعدها عده ای از این گردهمایی به نفع خود بهره برداری‌های سیاسی کردند. مثلاً محمد نفس زکیه مدعی شد که منصور در آن‌جا با او بیعت کرده بوده است
[۲۱] طبری، تاریخ، ج۷، ص۵۱۷.
[۲۲] ذهبی، محمد بن احمد، ج۱، ص۱۴ ـ ۱۵، تاریخ الاسلام، حوادث سالهای ۱۴۱ ـ ۱۶۰ ق، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸ م.
و همین امر را دستاویز شورش‌ها و ادعاهای بعدی خود بر ضد منصور قرار می‌داد از سوی دیگر، ابوجعفر منصور مدعی بود که در این گردهمایی، امام جعفر صادق علیه‌السلام خلافت سفاح و پس از او منصور و ادامه خلافت در نسل او را پیش بینی کرده بوده است.
[۲۳] ابوالفرج الصفهانی، مقاتل الطالبیین، ج۱، ص۲۵۳ ـ ۲۵۵، به کوشش احمد صقر، قاهره، ۱۳۶۸ق/ ۱۹۳۹ م.
[۲۴] ابن طقطقی، محمد بن علی، ج۱، ص۱۶۵، الفخری، بیروت، ۱۴۰۰ ق.
وجود این تناقضات، نشانه رقابت میان تیره های هاشمی و دست کاری در اخبار دارد.


به هر روی، پس از ابن ابوالعباس را تنها پس از دستگیری ابراهیم امام توسط امویان می‌توان یافت. روایت‌های مربوط به جانشینی ابوالعباس سخت دست کاری شده و مغشوش است: گفته‌اند زمانی که مروان بن محمد از فعالیت‌های ابراهیم امام و طرفداران او در خراسان آگاه شد، فرمان داد تا او را دستگیر کنند. مأموران اموی پس از دستگیری، وی را به شام و به سوی حرّان بردند و سپس به زندان افکندند. دراین گیرودار، ابراهیم دو نامه نوشت: یکی را به غلام خود سابق سپرد تا به ابوالعباس برساند. وی در این نامه ابوالعباس را به جای خویش تعیین کرده و از او خواسته بود که بی درنگ به سوی کوفه روانه شود. نامه دیگر خطاب به ابومسلم بود که در آن به جانشینی ابوالعباس اشاره کرده بود. گفته‌اند که نسخه‌هایی از این نامه را با مُهَلهَل بن صَفان به سوی ابوسلمه خلال و با ابراهیم بن سلمه به سوی قَحطَبة بن شبیب فرستاد.
[۲۵] بلاذری، احمد بن یحیی، ج۳، ص۱۲۳ ـ ۱۲۴، انساب الاشراف، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.
[۲۷] تاریخ الخلفاء، به کوشش پ گریازنویچ، ج۱، ص۵۷۶ ـ ۵۷۷، مسکو، ۱۹۶۷ م.

اما بخش پایانی این روایت با دیگر گزارش‌ها متناقض می‌نماید؛ چه از مهلهل بن صفوان و ابراهیم بن سلمه به عنوان همراهان ابوالعباس و دیگر عباسیان در گریز به سوی کوفه نام برده شده است و در روایات دیگری نیز به همراهی ابراهیم بن سلمه با بنی العباس تا ورود به کوفه و وقایع پس از آن تصریح شده است. وجود تناقض در این اخبار را نمی‌توان چندان عادی و تصادفی تلقی کرد. وجود قراینی نشان می‌دهد که از آغاز میان دو جناح ضد اموی دعوت، یعنی خراسانیان و عراقیان بر سر خلافت توافق وجود نداشته است؛ چنانکه گزارش شده است که ابومسلم، پس از مرگ ابراهیم امام، کسانی را که در خراسان تمایلی به بازگردان دعوت به سوی آل علی علیه‌السلام داشته اند، فرو کوبید. نکته قابل توجه دیگر آنکه، در وصیت ابراهیم امام، از ابوالعباس با لقب «ابن الحارثیه» یاد شده است و بعدها نیز که خراسانیان، کوفه را در تصرف خویش گرفتند، لقب ابن الحارثیه را همچون رمزی از خلیفه به کار می‌بردند
[۳۴] تاریخ الخلفاء، به کوشش پ گریازنویچ، ج۱، ص۵۷۷، مسکو، ۱۹۶۷ م.
و حتی این لقب، به عنوان علامتی برای بازشناسی ابوالعباس از ابوجعفر منصور ـ که او نیز عبدالله نام داشت ـ به کار می‌رفت.
[۳۵] ازدی، یزید بن محمد، ج۱، ص۱۲۱، تاریخ الموصل، به کوشش علی حبیبه، قاهره، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷ م.
[۳۶] تاریخ الخلفاء، به کوشش پ گریازنویچ، ج۱، ص۵۸۷، مسکو، ۱۹۶۷ م.
[۳۷] بلاذری، احمد بن یحیی، ج۳، ص۱۳۹، انساب الاشراف، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.

از سوی دیگر، می دانیم که بدنه اصلی داعیان را موالی بنی مسلیه تشکیل می‌دادند که خود تیره ای از قبیله مذحجی بنی حارث بن کعب بودند و همین بنی مسلیه بودند که امر دعوت نخست در میان آنان شکل گرفت و چنان‌که از برخی گزارش‌ها برمی آید، ایشان خود را عاملان اصلی سقوط بنی مروان به عنوان قوم «موعود» جلوه می‌دادند.
[۳۹] طبری، تاریخ، ج۷، ص۴۴۱.
[۴۰] طبری، تاریخ، ج۷، ص۴۴۲.
بنابراین کوشش آنان برای ترجیح خلافت ابوالعباس نباید چندان شگفت انگیز باشد. به هر روی، اطلاع یافتن ابوسلمه خلال و قحطبه از وصیت ابراهیم امام، ناپذیر فتنی می‌نماید، خاصه که به سرگشتگی و پریشانی ابوسلمه، پس از دریافت خبر مرگ ابراهیم امام تصریح شده است. وجود چنین قراینی شاید نشان دهد که اعلام جانشینی ابوالعباس از سوی ابراهیم امام، مورد توافق وی و داعیان عراقی نبوده است و این ممکن است به اصل چگونگی آغاز دعوت باز گردد که بنابر گزارش‌های بسیاری، بی تصریح به نام کسی و با شعار «الرّضا من آل محمد» همراه بوده است. چنانکه محمد بن علی ، داعیان نخستین را به کتمان نام خود سفارش کرده بودند و آنان در کوفه تنها با همین شعار تبلیغ می‌کردند و از نام بردن صریح امام، به بهانه پنهان داشتن نام او تا هنگام ظهور، طفره می‌رفتند. همچنین باید گرایش‌های کوفیان را به آل علی علیه‌السلام نیز در این زمان در نظر آورد. محمد بن علی در آغاز در مورد اعتماد به کوفیان، به داعیان نخستین هشدار داده بود.
[۴۶] اخبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص۱۹۴، بیروت، ۱۹۷۱ م.

به هر حال سابق، غلام ابراهیم، نامه او را مبنی بر جانشینی ابوالعباس به وی تسلیم کرد و ابوالعباس به رغم مخالفت یکی از عموهایش که او را از مخاطرات برحذر می‌داشت، به همراه خاندان و موالی خود به سوی کوفه گریخت.
[۴۹] بلاذری، احمد بن یحیی، ج۳، ص۱۲۸، انساب الاشراف، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.
[۵۰] مسعودی، علی بن حسین، ج۳، ص۲۵۲، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶ م.
در برخی گزارش‌ها بدون اشاره به وصیت ابراهیم، از فرار ابوالعباس و دیگر عباسیان به کوفه سخن به میان آمده است.
[۵۲] ذهبی، محمد بن احمد، ج۶، ص۷۷ ـ ۷۸، سیر اعلام النبلاء، به کوشش اکرم بوشی و شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴ م.
بر پایه روایتی که آشکارا با اخبار دیگر ناسازگار است، ابوالعباس و دیگر عباسیان، به هنگام دستگیری ابراهیم، با او تا دمشق رفتند و ابراهیم در آن‌جا رسماً، ابوالعباس را به جای خود گماشت.


در این احوال کوفه در تصرف لشکر خراسان بوده و ابوسلمه بر امور تسلط داشت. ابوالعباس در نزدیکی‌های کوفه به ابوسلمه پیغام فرستاد که قصد ورود به شهر دارد، ولی ابوسلمه ابتدا مخالفت کرد و سپس بر اثر اصرار عباسیان که خطر مروان را گوشزد می‌کردند، به آنان اجازه ورود داد.
[۵۵] جهشیاری، محمد بن عبدوس، ج۱، ص۵۶، الوزراء و الکتاب، به کوشش عبدالله صاوی، قاهره، ۱۳۵۷ق/ ۱۹۳۸ م.
[۵۶] العیون و الحدائق، به کوشش دخویه، ج۳، ص۱۹۸، لیدن، ۱۸۶۹ م.
آنان در اوایل صفر ۱۳۲ وارد کوفه شدند و ابوسلمه ایشان را در سردابی در محله بنی اَوْد (از تیرة نَخَع مذحج)
[۵۷] کلبی، هشام بن محمد، ج۱، ص۳۰۴، نسب معد الیمن الکبیر، به کوشش محمود فردوس عظم، دمشق، دار الیقظ‌ـة العربی‌ـة.
[۵۸] کلبی، هشام بن محمد، ج۱، ص۳۳۳، نسب معد الیمن الکبیر، به کوشش محمود فردوس عظم، دمشق، دار الیقظ‌ـة العربی‌ـة.
پنهان کرد و ورودشان را از همگان مخفی داشت
[۵۹] بلاذری، احمد بن یحیی، ج۳، ص۱۳۹، انساب الاشراف، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.
[۶۱] جهشیاری، محمد بن عبدوس، ج۱، ص۵۶، الوزراء و الکتاب، به کوشش عبدالله صاوی، قاهره، ۱۳۵۷ق/ ۱۹۳۸ م.
[۶۲] جهشیاری، محمد بن عبدوس، ج۱، ص۵۷، الوزراء و الکتاب، به کوشش عبدالله صاوی، قاهره، ۱۳۵۷ق/ ۱۹۳۸ م.
و دو تن عراقی را برا ایشان گماشت. در این زمان لشکریان خراسان کمابیش از مرگ ابراهیم آگاهی یافته بودند.
[۶۴] العیون و الحدائق، به کوشش دخویه، ج۳، ص۱۹۹، لیدن، ۱۸۶۹ م.
یک گزارش نیز نشان می‌دهد که شاید ابوسلمه به این جهت به دفع الوقت توسل می‌جسته که هنوز به خبر مرگ ابراهیم مطمئن نبوده است.
[۶۵] العیون و الحدائق، به کوشش دخویه، ج۳، ص۱۹۸، لیدن، ۱۸۶۹ م.



ابوسلمه در همین زمان پیش از آن‌که خراسانیان ـ که دائماً منتظر ظهور خلیفه بودند و او آنان را از شتاب باز می‌داشت
[۶۶] بلاذری، احمد بن یحیی، ج۳، ص۱۳۹، انساب الاشراف، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.
[۶۷] طبری، تاریخ، ج۱، ص۴۲۳.
[۶۸] جهشیاری، محمد بن عبدوس، ج۱، ص۵۷، الوزراء و الکتاب، به کوشش عبدالله صاوی، قاهره، ۱۳۵۷ق/ ۱۹۳۸ م.
ـ از وجود عباسیان در کوفه آگاه شوند، تصمیم گرفت خلافت را به یکی از آل علی علیه‌السلام پیشنهاد کند، اما در این میان، یکی از سرداران و داعیان خراسانی، محمد بن ابراهیم حمیری نام، مشهور به ابوحمید سمرقندی در محله کُنّاسه کوفه به سابق برخورد و از خلیفه پرسید، سابق ماجرا را گفت و آنگاه او را به سوی جایگاه ابوالعباس و خاندان او برد و وی بی درنگ با ابوالعباس به خلافت بیعت کرد. ابوحمید سپس به سراغ ابوالجهم بن عطیه ـ که همراه قحطبه به کوفه آمده بود ـ و سایر سرداران خراسانی رفت و ایشان نیز پنهانی با ابوالعباس بیعت کردند.
[۷۰] بلاذری، احمد بن یحیی، ج۳، ص۱۳۹، انساب الاشراف، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.



در ماجرای ارتباط میان عباسیان و لشکر فاتح خراسان در کوفه نقش کسانی را نمی‌توان نادیده گرفت؛ نخست ابوالجهم بن عطیه که با ابومسلم ارتباط داشت و همو ابوالعباس را از نهانگاه بیرون آورد و با او به خلافت بیعت کرد و سپس خراسانیانی چون ابوحمید سمرقندی. از میان عراقیان باید از یقطین بن موسی نام برد که از داعیان کوفی بود و تا ۱۸۵ ق زیست.
[۷۲] ابن اثیر، الکامل، ج۶، ص۱۶۹.
چنانکه گذشت، ابوسلمه خلال او را با کسی دیگر به مراقبت ابوالعباس و همراهانش گماشته بود
[۷۳] دینوری، احمد بن داوود، ج۱، ص۳۵۸، الاخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۵۹ م.
و از وی به عنوان کسی یاد شده که در اطلاع دادن به خراسانیان درباره خلیفه عباسی، مؤثر بوده است.
[۷۴] تاریخ الخلفاء، به کوشش پ گریازنویچ، ج۱، ص۵۷۹، مسکو، ۱۹۶۷ م.




خراسانیان پس از بیعت، ابوالعباس را به مسجد بردند (۱۳ ربیع الاول یا ۱۲ ربیع الآخر ۱۳۲ ق) و همگان با او به خلافت بیعت کردند.
[۷۵] بلاذری، احمد بن یحیی، ج۳، ص۱۴۱، انساب الاشراف، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.
[۷۶] یعقوبی، احمد بن اسحاق، ج۲، ص۳۴۹، التاریخ، بیروت، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰ م.
[۷۷] العیون و الحدائق، به کوشش دخویه، ج۳، ص۱۹۸، لیدن، ۱۸۶۹ م.
ابوالعباس پس از بیعت عمومی در کوفه، به منبر رفت و در آن ضمن تاختن به بنی امیه ، بر حق « اهل بیت » به عنوان تنها وارثان سزاوار خلافت تأکید کرد و در پایان گفت: «فَانا السّفاح المُبیح و الثائر المبیر»، اما گفته‌اند چون تب دار وهیجان زده بود، ادامه سخن نتوانست و عمّ وی داوود بن علی سخن وی را دنبال گرفت.
[۷۸] بلاذری، احمد بن یحیی، ج۳، ص۱۴۳، انساب الاشراف، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.
ابوالعباس شب در مسجد خوابید و روز بعد با مردم نماز گزارد.
[۸۱] بلاذری، احمد بن یحیی، ج۳، ص۱۴۱، انساب الاشراف، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.



آنگاه عموی خود داوود بن علی را بر کوفه گماشت و عموی دیگرش عبدالله ابن علی را به یاری ابوعون به جنگ آخرین بازمانده بنی مروان روانه کرد. نیز برادرزاده خود عیسی بن موسی از نزد حسن بن قحطبه فرستاد که مشغول جنگ با ابن هبیره در واسط بود و برخی از عباسیان را بر کارهای دیگر گماشت.


در این‌که از چه هنگام، ابوالعباس به لقب سفاح خوانده شده، اختلاف وجود دارد. برخی مؤلفان
[۸۲] شعبان، محمد عبدالحی، ج۱، ص۲۶۱، الثورة العباسی‌ـة، ترجمه عبدالحمید حبیب قیسی، دارالدراسات الخلیجی‌ـة.
اساساً به کار رفتن این لقب را مربوط به زمان‌های بعد می‌دانند، اما نشانه‌هایی در دست است که این لقب در میان عرب پیش از اسلام بی سابقه نبوده است. گوناگونی لقب‌های ابوالعباس می‌تواند نشان دهنده تلاشهایی باشد که عباسیان برای «موعود» جلوه دادن او به کار می‌بردند؛ مانند استفاده از لقب «مهدی» که گفته‌اند نخست بدان شهرت یافت
[۸۳] مسعودی، علی بن حسین، ج۱، ص۳۳۸، التنبیه و الاشراف، ‌ به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۹۳ م.
و شاعری به نام سدیف نیز او را با همین لقب مدح کرد.
[۸۴] یعقوبی، احمد بن اسحاق، ج۲، ص۳۵۹، التاریخ، بیروت، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰ م.
سپس به لقب‌هایی چون «قائم» که داوود بن علی ـ عمّ خلیفه ـ ضمن خطبه ای در حق وی به کار برد
[۸۵] یعقوبی، احمد بن اسحاق، ج۲، ص۳۵۰، التاریخ، بیروت، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰ م.
[۸۶] قلقشندی، احمد بن علی، ج۱، ص۲۲، مآثر الاناق‌ـة، به کوشش عبدالستار احمد فراج، کویت، ۱۹۶۴ م.
[۸۷] قلقشندی، احمد بن علی، ج۱، ص۱۷۰، مآثر الاناق‌ـة، به کوشش عبدالستار احمد فراج، کویت، ۱۹۶۴ م.
و «مرتضی»
[۸۸] خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۰، ص۴۶، قاهره، ۱۳۴۹ ق/ ۱۹۳۱ م.
[۸۹] خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۰، ص۴۷، قاهره، ۱۳۴۹ ق/ ۱۹۳۱ م.
[۹۰] صفدی، خلیل بن ایبک، ج۱۷، ص۴۳۲، الوافی بالوفیات، به کوشش درتئاکراوولسکی، بیروت، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲ م.
[۹۱] قلقشندی، احمد بن علی، ج۱، ص۲۲، مآثر الاناق‌ـة، به کوشش عبدالستار احمد فراج، کویت، ۱۹۶۴ م.
برمی خوریم. لقب «مبیح» هم گفته‌اند از القاب او بوده
[۹۲] صفدی، خلیل بن ایبک، ج۱۷، ص۴۳۲، الوافی بالوفیات، به کوشش درتئاکراوولسکی، بیروت، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲ م.
وظاهراً از کلمات پایانی خطبه خود او اخذ شده است.


اما لقب «سفاح» نمی تواند با احادیثی که‌ به‌طور پراکنده به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله یا ابن عباس
[۹۳] ابن ابی شیبه، عبدالله بن محمد، ج۱۵، ص۱۹۷، المصنف، به کوشش مختار احمد ندوی، بمبئی، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۶۰ م.
[۹۴] خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۰، ص۴۸، قاهره، ۱۳۴۹ ق/ ۱۹۳۱ م.
نسبت داده شده، بی ارتباط باشد. مضمون این احادیث نشان می‌دهد که خاصه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله مردمان را به ظهور مردی از خاندان خود با لقب «سفاح» بشارت داده است. در اینگونه احادیث که به احادیث «رایات سود» شهرت دارند، آمدن درفش‌های سیاه ـ نشانه فاتحان خراسانی ـ به عنوان نشانه ای از ظهور «موعود» تلقی شده می‌شده است و به نظر می‌رسد که این قبیل احادیث را عباسیان خود می‌پراکنده اند. از روایان اینگونه احادیث می‌توان به یزید بن ابی زیاد (د ۱۳۶ ق) اشاره کرد که از موالی بود و روایت‌هایی از او در خصوص «رایات سود» و این‌که در پی آن رایات، «مهدی» خواهد بود، نقل شده است.
[۹۶] ابن ابی شیبه، عبدالله بن محمد، ج۱۵، ص۲۳۵ ـ ۲۳۶، المصنف، به کوشش مختار احمد ندوی، بمبئی، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۶۰ م.
[۹۷] ابن ماجه، محمد بن یزید، ج۲، ص۱۳۶۶، السنن، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۳۷۳ق/ ۱۹۵۴ م.
[۹۸] ذهبی، محمد بن احمد، ج۶، ص۱۳۱ ـ ۱۳۲، سیر اعلام النبلاء، به کوشش اکرم بوشی و شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴ م.
[۹۹] هیثمی، علی بن ابی بکر، ج۷، ص۳۱۶، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲ م.
[۱۰۰] ابن خلدون، مقدمه، ج۱، ص۳۱۷ ـ ۳۱۸، بیروت، دار احیاء التراث العربی.

همچنین می‌توان از حدیث سلیمان بن مهران اعمش (د ۱۴۷ یا ۱۴۹ ق)
[۱۰۱] ابن خلکان، وفیات، ج۲، ص۴۰۳.
یاد کرده که در آن‌ها به سفاح اشاره شده است.
[۱۰۲] نعیم بن حماد، کتاب الفتن، نسخه خطی کتابخانه موزه بریتانیا؟، شم‌ ۹۴۴۹.
[۱۰۳] نعیم بن حماد، کتاب الفتن، نسخه خطی کتابخانه موزه بریتانیا؟، شم‌ ۹۴۴۹.
[۱۰۴] احمد بن حنبل، مسند، ج۳، ص۸۰.
[۱۰۵] بلاذری، احمد بن یحیی، ج۳، ص۴۷، انساب الاشراف، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.
[۱۰۶] ازدی، یزید بن محمد، ج۱، ص۱۲۳، تاریخ الموصل، به کوشش علی حبیبه، قاهره، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷ م.
در روایتی منسوب به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله که راوی آن حنظله ابن ابی سفیان (د ۱۵۱ ق) است، صریحاً ۱۳۵ ق به عنوان سالی که از آن «سفاح» خواهد بود، بشارت داده شده است.
[۱۰۷] ذهبی، محمد بن احمد، ج۱، ص۹۷، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/ ۱۹۶۳ م.
[۱۰۸] ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، ج۱، ص۱۷۱ ـ ۱۷۲، لسان المیزان، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۱ق/ ۱۹۱۳ م.
در مقابل، احادیثی به پیامبر مذکور وجود دارد، مانند حدیث زید بن واقد قرشی (د ۱۳۸ ق).
[۱۰۹] ذهبی، محمد بن احمد، ج۲، ص۱۰۶، سیر اعلام النبلاء، به کوشش اکرم بوشی و شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴ م.
[۱۱۰] ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، ج۳، ص۴۲۶، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۵ق/ ۱۹۰۷ م.
[۱۱۱] برای اصل روایت، نک، ج۵، ص۱۹۲، ابو نعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله، حلی‌ـة الاولیاء، قاهره، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷ م.



واژه «سفاح» معمولاً به دو معنی خون‌ریز و بسیار بخشنده
[۱۱۲] ابن منظور، لسان.
به کار رفته و گفته‌اند که ابوالعباس را به سبب خونریزی بسیار او از بنی امیه «سفاح» نامیده اند،
[۱۱۳] قلقشندی، احمد بن علی، ج۱، ص۱۷۰، مآثر الاناق‌ـة، به کوشش عبدالستار احمد فراج، کویت، ۱۹۶۴ م.
اما صفتی که در احادیث مذکور برای «سفاح بشارت داده شده» به کار رفته است، از او به عنوان فردی بسیار بخشنده یاد شده
[۱۱۴] ابن ابی شیبه، عبدالله بن محمد، ج‌۱۵، ص۱۹۶، المصنف، به کوشش مختار احمد ندوی، بمبئی، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۶۰ م.
[۱۱۵] نعیم بن حماد، کتاب الفتن، نسخه خطی کتابخانه موزه بریتانیا؟، شم‌ ۹۴۴۹.
[۱۱۶] هیثمی، علی بن ابی بکر، ج۷، ص۳۱۴، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲ م.
[۱۱۷] هیثمی، علی بن ابی بکر، ج۷، ص۳۱۶، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲ م.
[۱۱۸] متقی هندی، علی بن حسام الدین، ج۱، ص۸۳، البرهان، به کوشش علی اکبر غفاری، قم، ۱۳۹۹ م.
[۱۱۹] متقی هندی، علی بن حسام الدین، ج۱، ص۸۴، البرهان، به کوشش علی اکبر غفاری، قم، ۱۳۹۹ م.
[۱۲۰] متقی هندی، علی بن حسام الدین، ج۱، ص۹۰، البرهان، به کوشش علی اکبر غفاری، قم، ۱۳۹۹ م.
[۱۲۱] سیوطی، تاریخ الخلفاء، ج۱، ص۲۵۶، به کوشش محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۵۹ م.
و این با آن دسته اخبار مطابقت دارد که از گشاده دستی ابوالعباس حکایت می‌کند.
[۱۲۲] ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، ج۱، ص۲۱۲، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰ م.
[۱۲۳] یعقوبی، احمد بن اسحاق، ج۲، ص۲۶۰، التاریخ، بیروت، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰ م.
[۱۲۴] ذهبی، محمد بن احمد، ج۶، ص۷۹ ـ ۸۰، سیر اعلام النبلاء، به کوشش اکرم بوشی و شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴ م.
خود وی نیز در پایان نخستین خطبه اش، به افزایش بخشش‌ها اشاره کرده است.
[۱۲۶] تاریخ الخلفاء، به کوشش پ گریازنویچ، ج۱، ص۵۸۹، مسکو، ۱۹۶۷ م.



در برخی مآخذ از عموی خلیفه، عبدالله بن علی نیز با لقب سفاح یاد شده
[۱۲۷] زبیری، مصعب بن عبدالله، ج۱، ص۲۹، ‌ نسب قریش، به کوشش لوی پرووانسال، قاهره، ۱۹۵۱ م.
[۱۲۸] بلاذری، ج۳، ص۷۲، (که در آن واژه سفاح تصحیف شده است)احمد بن یحیی، انساب الاشراف، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.
[۱۲۹] مقدسی، مطهر بن طاهر، ج۶، ص۷۴، البد و التاریخ، به کوشش کلمان هوار، پاریس، ۱۹۱۶ م.
و شاعری به نام حفص ابن ابی النعمان نیز او را پس از قلع و قمع امویان در شام با این لقب یاد کرده اند
[۱۳۱] یاقوت، ج۴، ص۱۱۵ ـ ۱۱۶.
[۱۳۲] ازدی، یزید بن محمد، ص۱۴۱، تاریخ الموصل، به کوشش علی حبیبه، قاهره، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷ م.
و به نظر می‌رسد که شهرت وی به «سفاح» به سبب زیاده روی در خونریزی بوده باشد. با توجه به این نکات می‌توان احتمال داد که لقب سفاح دستاویز رقابت میان خاندان عباسی بوده است، خاصه که عبدالله بن علی بعدها داعیه دار خلافت شد و بر منصور شورید و به احتمال فراوان در توطئه ای از سوی او به قتل رسید.
[۱۳۴] ابن عبدربه، ج۴، ص۹۷،( نشانه‌هایی از خلط او با ابوالعباس نیز در دست است)احمد بن محمد.



عباسیان و دیگر کسانی که در تحقق خلافت آنان سهیم بودند، در تکمیل زمینه چینی خود، ‌ خلافت ابوالعباس ـ و اساساً سقوط بنی مروان و برآمدن خاندان عباسی ـ را هر چه بیش‌تر امری «موعود» جلوه دادند. چنانکه عم خلیفه، در خطبه خود مدعی شد که خلافت بنی عباس تا نزول عیسی بن مریم علیه‌السلام ادامه خواهد یافت.
[۱۳۷] تاریخ الخلفاء، به کوشش پ گریازنویچ، ج۱، ص۵۹۰، مسکو، ۱۹۶۷ م.
روایتی هم نشان می‌دهد که حتی مروان بن محمد نیز به اینگونه ادعاها اعتقاد داشته است. قراین دیگری نشان می‌دهند، گروهی که حسن بن محمد بن حنفیه ، صاحب کتاب الارجاء، آنان را شیعه نامیده است، به تشکیل دولتی پیش از برپایی «قیام الساعه» اعتقاد داشته اند
[۱۳۹] ذهبی، ج۱، ص۳۳۲ ـ ۳۳۴،(به نقل از کتاب الارجائ) محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، حوادث سالهای ۸۱ ـ ۱۰۰ق، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، ۱۴۱۱ ق.
و هم اینان بودند که حکومت بنی عباس را همین دولت می‌انگاشتند؛ چنانکه سید حمیری نیز در شعری در مدح ابوالعباس، از ادامه خلافت این خاندان تا هبوط عیسی سخن گفته است.
[۱۴۱] قاضی، وداد، ج۱، ص۱۴۹، الکیسانیه فی التاریخ والادب، بیروت، ۱۹۷۶ م.





۱۶.۱ - قتل ابوسلمه

نخستین کاری که عباسیان در جهت استحاکام پایه های خلافت انجام دادند، از میان برداشتن ابوسلمه خلال بود که ظاهراً در رقابتی بر سر قدرت بیشتر، با ابومسلم خراسانی ، در بازگرداندن خلافت به آل علی علیه‌السلام کوشش کرد و سرانجام در توطئه ای از سوی ابومسلم و خلیفه به قتل رسید.

۱۶.۲ - دوری از منطقه کوفه

ابوالعباس پس از قتل ابوسلمه از کوفه به حیره رفت و سپس مرکز خلافت را در ۱۳۴ق به «انبار» منتقل کرد
[۱۴۳] یعقوبی، احمد بن اسحاق، ج۲، ص۳۵۸، التاریخ، بیروت، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰ م.
و در آن‌جا کاخی برای خود بنا کرد.
[۱۴۵] ابن عبدربه، احمد بن محمد، ج۴، ص۲۱۱.
[۱۴۶] یعقوبی، احمد بن اسحاق، ج۲، ص۳۵۸، التاریخ، بیروت، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰ م.
هدف از این کار دوری از منطقه کوفه بود که خلیفه با آگاهی از گرایش مردم آن شهر به آل علی علیه‌السلام، ادامه مرکزیت آن را به صلاح نمی‌دید، چنانکه ابومسلم نیز او را به ترک کوفه اندرز داد.
[۱۴۷] بلاذری، احمد بن یحیی، ج۳، ص۱۵۰، انساب الاشراف، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.
خلیفه پس از آن به قلع و قمع کامل امویان در شام پرداخت.

۱۶.۳ - کشتار امویان بدست عبدالله بن علی

عبدالله بن علی پس از درهم شکستن سپاه مروان بن محمد در کنار رود زاب، سر در پی او نهاد و به دستور خلیفه دمشق را تصرف کرد و در کنار نهر ابی فطرس مروان را باز عقب راند. سرانجام به مروان دست یافتند
[۱۴۸] طبری، تاریخ، ج۷، ص۴۳۸.
و سرش را بریدند و نزد ابوالعباس سفاح در کوفه فرستادند (۲۶ ذیحجه ۱۳۲) و گفته‌اند که خلیفه پیشانی سپاس به خاک سایید.
[۱۵۱] ابوالفرج الصفهانی، الاغانی، ج۳، ص۹۲، بولاق، ۱۲۸۵ ق.
[۱۵۲] مسعودی، علی بن حسین، ج۳، ص۲۵۷، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶ م.
ظاهراً پس از قتل مروان بیعت دیگری با ابوالعباس صورت گرفت، زیرا در برخی مآخذ از ۲۸ ذیحجه ۱۳۲ نیز به عنوان روز بیعت ابوالعباس نام برده شده.
[۱۵۳] یعقوبی، احمد بن اسحاق، ج۲، ص۳۴۹، التاریخ، بیروت، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰ م.
در مدیحه ای هم که سید حمیری برای ابوالعباس سرود و گفته‌اند به هنگام بیعت با او بوده است، یک بیت آن به قلع و قمع امویان در شام به توسط عبدالله بن علی تصریح دارد.
گفته‌اند که عبدالله بن علی، در کنار نهر ابی فرس، در حالی که گروهی نزدیک به ۱۰۰ تن از امویان را امان داده بود، فرمان قتل عام داد و سپس بر پیکرهای نیمه جان آنان سفره چرمین بگسترد و به طعام نشست. آنگاه گورهای خلفای بنی امیه را شکافتند و باقی‌مانده اجسادشان را سوزاندند و خاکسترشان را به رودخانه ریختند.
[۱۵۵] ازدی، یزید بن محمد، ج۱، ص۱۳۸، تاریخ الموصل، به کوشش علی حبیبه، قاهره، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷ م.
به همین سبب به عبدالله بن علی لقب «سفاح» به معنی خونریز دادند
[۱۵۷] مقدسی، مطهر بن طاهر، ج۶، ص۷۴، البد، و التاریخ، به کوشش کلمان هوار، پاریس، ۱۹۱۶ م.
و ظاهراً همین مسأله موجب خلط میان وی و ابوالعباس در کشتار امویان شده است.
[۱۵۸] ابن اثیر، الکامل، ج۵، ص۴۲۹.
[۱۵۹] ابن اثیر، الکامل، ج۵، ص۴۳۱.
[۱۶۰] مبرد، محمد بن یزید، ج۳، ص۱۳۶۷، الکامل، به کوشش محمد احمد دالی، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
[۱۶۱] ابوالفرج الصفهانی، الاغانی، ج۳، ص۹۲، بولاق، ۱۲۸۵ ق.
[۱۶۲] ابوالفرج الصفهانی، الاغانی، ج۳، ص۹۳، بولاق، ۱۲۸۵ ق.


۱۶.۴ - کشتار امویان در نقاط دیگر

روایت‌هایی مشابهی نیز از کشتار امویان در مکه و مدینه توسط داوود بن علی گزارش شده است.
[۱۶۳] ابی اعثم کوفی، احمد بن علی، ج۸، ص۱۹۳، ‌ الفتوح، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۹ق/ ۱۹۷۵ م.
همچنین کشتارهایی در بصره توسط سلیمان بن علی صورت گرفت.
[۱۶۴] ابوالفرج الصفهانی، الاغانی، ج۳، ص۹۵، بولاق، ۱۲۸۵ ق.
در موصل نیز که اهل آن به ولایت محمد بن صول به بهانه آنکه «مولی» است، گردن ننهاده بودند، خلیفه، برادرش یحیی بن محمد را به ولایت آن دیار فرستاد و به گفته ازدی
[۱۶۵] ازدی، یزید بن محمد، ج۱، ص۱۴۶ ـ ۱۴۹، تاریخ الموصل، به کوشش علی حبیبه، قاهره، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷ م.
قتل عام بسیار سختی در مسجد صورت گرفت.

۱۶.۵ - قتل ابن هبیره

ابوالعباس برادر خود ابوجعفر منصور را برای یکسره کردن کار ابن هبیره، حاکم عراق ، ‌گماشت. ابن هبیره که از لشکر خراسان به فرماندهی قحطبه و فرزندش حسن در نزدیکی‌های کوفه شکست خورده بود، اینک در واسط پناه گرفته بود.
[۱۶۷] ابن خلکان، وفیات، ج۶، ص۳۱۵.
نخست میان دو لشکر نزاع‌هایی درگرفت، ولی با رسیدن خبر قتل مروان، لشکریان ابن هیبره دست از همکاری کشیدند و او تصمیم به جلب حمایت محمد بن عبدالله نفس زکیه گرفت، ولی جوابی از او دریافت نکرد. منصور نیز کسانی را برای برقراری صلح برانگیخت. سرانجام به ابن هبیره امان داده شد و خلیفه بر امان نامه او صحه گذارد، ولی گفته‌اند ابومسلم که به وسیله جاسوس خود، ‌ ابوالجهم، از وقایع خبر می‌یافت، خلیفه را به قتل ابن هبیره برانگیخت
[۱۶۹] ابن خلکان، وفیات، ج۶، ص۳۱۵ ـ ۳۱۶.
و خلیفه از منصور قتل ابن هبیره را خواست، سرانجام، اندکی بعد وی را به قتل رساندند
[۱۷۱] ابن خلکان، ج۶، ص۳۱۷، وفیات.


۱۶.۶ - سرکوب شورش‌ها

پس از مرگ مروان شورش‌هایی در مخالفت با عباسیان در شام پدید آمد، مانند شورش حبیب بن مُرّة مُرّی که در بثنیه و حواران قیام، و جامه سپید در بر کرد. اما عبدالله بن علی که از سوی دیگر با شورش ابوالورد رو به رو شده بود، با حبیب بن مره صلح کرد و سپس به ابوالورد پرداخت که با ابو محمد سفیانی، از نوادگان یزید بن معاویه ، همداستان شده بود. ابوالورد در پیکار «مروج الاخرم» در پایان ۱۳۲ ق، با عده بسیاری از کسان خود کشته شد و ابو محمد سفیانی نیز که به خونخواهی مروان برخاسته بود، پس از مدتی در حجاز گرفتار شد و بعدها در زمان منصور به قتل رسید.
در خلافت ابوالعباس دو شورش مهم دیگر نیز توسط شریک بن شیخ مهری و زیاد بن صالح از موالی بنی خزاعه در خراسان روی داد که هر دو به دست ابومسلم سرکوب شد.
[۱۷۴] بلاذری، احمد بن یحیی، ج۳، ص۱۷۱، انساب الاشراف، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.
[۱۷۵] یعقوبی، احمد بن اسحاق، ج۲، ص۳۵۴، التاریخ، بیروت، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰ م.
[۱۷۷] نرشخی، محمد بن جعفر، ج۱، ص۸۶ ـ ۸۹، تاریخ بخارا، به کوشش مدرس رضوی، تهران، ۱۳۶۳ ش.
[۱۷۸] اخبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص۲۱۸، بیروت، ۱۹۷۱ م.
[۱۷۹] اخبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی،ج۱، ص۲۲۰، بیروت، ۱۹۷۱ م.
نشانه‌هایی در دست است که بر مبنای آن‌ها ظاهراً شورش زیاد بن صالح، نمی توانسته بدون حمایت ضمنی خلیفه برای جلوگیری از قدرت روزافزون و عنان گسیخته ابومسلم صورت گرفته باشد. گفته‌اند که خلیفه «سَبّاع» نامی را که احتمالاً حامل وعده‌هایی برای حکومت خراسان به زیاد بن صالح بود. پنهانی به خراسان گسیل کرده بود تا ابومسلم را ناگهانی بکشد، ولی ابومسلم متوجه شد و سَبّاع را از میان برداشت. خلیفه نیز چاره ای جز اظهار خشنودی از فرونشستن فتنه زیاد و کشته شدن او نداشت. ابومسلم، پس از آن نیز، عیسی بن ماهان را که احساس می‌شد از همکاران و دوستان زیاد بن صالح است، به دست ابوداوود خالد ذهلی به کشتن داد و همین موجب بروز اختلاف میان او و خلیفه شد.
[۱۸۱] بلاذری، احمد بن یحیی، ج۳، ص۱۶۸ ـ ۱۶۹، انساب الاشراف، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.
در این زمان به جنبش خوارج نیز در عمان ، اشاره شده است.


علویان و خاصه بنی الحسن، در زمان ابوالعباس گرچه فعالیت چندانی نداشتند، اما چنان‌که گذشت، عبدالله بن حسن محض و فرزندش محمد بن عبدالله، معروف به نفس زکیه پیش از پیروزی عباسیان، در پس کسب قدرت بودند و فعالیت‌های آنان از چشم عباسیان دور نبود. محمد نفس زکیه که خود را «مهدی» می پنداشت، در زمان ابوالعباس پنهان می‌زیست
[۱۸۴] ابوالفرج الصفهانی، مقاتل الطالبیین، ج۱، ص۲۳۲ ـ ۲۳۳، به کوشش احمد صقر، قاهره، ۱۳۶۸ق/ ۱۹۳۹ م.
و چون پدرش عبدالله به امر ابوالعباس برای بیعت به کوفه آمد، از پاسخ صریح به خلیفه که از محمد می‌پرسید، طفره رفت تا خلیفه از او دست بدارد؛ ولی وقتی که ابوالعباس بر بیعت ستاندن از او، حتی از مدینه، تأکید کرد، عبدالله از دادن اطلاعات بیش‌تر در خصوص او شانه خالی کرد و ابوالعباس به تهدید وی پرداخت.
[۱۸۵] العیون و الحدائق، به کوشش دخویه، ج۱، ص۲۳۲، لیدن، ۱۸۶۹ م.
[۱۸۶] یعقوبی، احمد بن اسحاق، ج۲، ص۳۶۰، التاریخ، بیروت، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰ م.
با این‌همه، گزارش‌هایی در دست است که ابوالعباس برای جلب خشنودی علویان ، با گشاده دستی بسیار، بخشش‌های هنگفتی به عبدالله بن حسن و دیگر علویان می‌کرده است.
[۱۸۷] یعقوبی، احمد بن اسحاق، ج۲، ص۳۶۰، التاریخ، بیروت، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰ م.
[۱۸۸] ابوالفرج الصفهانی، مقاتل الطالبیین، ج۱، ص۱۷۳، به کوشش احمد صقر، قاهره، ۱۳۶۸ق/ ۱۹۳۹ م.
[۱۸۹] صفدی، خلیل بن ایبک، ج۱۷، ص۴۳۲، الوافی بالوفیات، به کوشش درتئاکراوولسکی، بیروت، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲ م.
[۱۹۰] العیون و الحدائق، به کوشش دخویه، ج۱، ص۲۳۲، لیدن، ۱۸۶۹ م.



مهم ‌ترین حادثه در زمان ابوالعباس ورود ابومسلم در ۱۳۶ ق از خراسان به عراق بود که با لشکریان خود به شهر انبار درآمد و مورد استقبال خلیفه قرار گرفت.
مطابق روایتی، خلیفه ابومسلم را با نیرنگ به عراق کشانید و برای این کار از ابوالجهم بن عطیه که چشم و گوش ابومسلم نزد ابوالعباس بود، استفاده کرد. ابوالعباس گویا از بیم سطوت و قدرت او در خراسان، می خواست او را از آن ولایت منتزع کند.
[۱۹۲] جهشیاری، محمد بن عبدوس، ج۱، ص۶۳، الوزراء و الکتاب، به کوشش عبدالله صاوی، قاهره، ۱۳۵۷ق/ ۱۹۳۸ م.
هم از این روی بود که ابوالعباس کوشید تا در عراق میان ابومسلم و لشکر خراسان اختلاف بیفکند.
[۱۹۳] جهشیاری، محمد بن عبدوس، ج۱، ص۶۳، الوزراء و الکتاب، به کوشش عبدالله صاوی، قاهره، ۱۳۵۷ق/ ۱۹۳۸ م.
ابومسلم از عراق قصد حج کرد و خلیفه، برادر خود ابوجعفر منصور را به سرپرستی کار حج گماشت. ابومسلم و منصور در راه بازگشت از حج بودند که خبر مرگ خلیفه بدیشان رسید.


ابوالعباس بر اثر بیماری آبله درگذشت و در انبار در قصر خود مدفون شد.
[۱۹۷] هروی، علی بن ابی بکر، ج۱، ص۶۷، الاشارات الی معرف‌ـة الزیارات، به کوشش سوردل دمشق، ۱۹۵۳ م.



گفته‌اند که ابوالعباس، اندکی پیش از مرگ ، ابوجعفر منصور را به جای خویش گمارد و ولایت عهدی او را به برادرزاده اش عیسی بن موسی واگذارد،
[۲۰۰] العیون و الحدائق، به کوشش دخویه، ج۳، ص۲۵۷، لیدن، ۱۸۶۹ م.
اما اخبار جانشینی منصور به جای ابوالعباس، توسط خود وی، نیازمند بررسی بیش‌تر و دقیق تری است.


با آن‌که در آن ایّام، وزارت ـ چنان‌که بعداً پدید آمد ـ معمول نبود، ولی نویسندگان متأخرتر، کسانی چون ابوسلمه خلاّل و خالد بن برمک را وزیران سفّاح خوانده اند.
[۲۰۱] ابن طقطقی، محمد بن علی، ج۱، ص۱۵۶، الفخری، بیروت، ۱۴۰۰ ق.



از ابوالعباس دو فرزند به نام‌های محمد و ریطه برجای ماند. ۴ فرزند دیگر او به نام‌های عباس و علی و ابراهیم و اسماعیل ظا پس از مرگ مروان شورشspan class=هراً در کودکی در گذشته بودند.
[۲۰۲] بلاذری، احمد بن یحیی، ج۳، ص۱۷۹، انساب الاشراف، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.
محمد به هنگام مرگ پدر کوچک تر از آن بود که در نزاع‌های بعدی شرکت کند وlt;/ref بنابراین در حاشیه قرار گرفت.
[۲۰۳] یعقوبی، احمد بن اسحاق، ج۲، ص۳۶۰، التاریخ، بیروت، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰ م.
گفته‌اند که بعدها منصور او را به کارهایی گمارد که آخرین آن‌ها ولایت بصره بود. وی تا ۱۵۰ق زیست.
[۲۰۴] بلاذری، احمد بن یحیی، ج۳، ص۱۸۰، انساب الاشراف، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.
[۲۰۵] صولی، محمد بن یحیی، ج۱، ص۱۰، الاوراق، اخبار الشعراء، به کوشش هیورث دن، قاهره، ۱۹۳۶ م.
از آن‌جا که از محمد فرزندی باقی نماند، نسل او نیز ادامه نیافت.
[۲۰۶] ابن حزم، علی بن احمد، ج۱، ص۲۰، جمهرة انساب العرب، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳ م.
[۲۰۷] قلقشندی، احمد بن علی، ج۱، ص۱۷۲، مآثر الاناق‌ـة، به کوشش عبدالستار احمد فراج، کویت، ۱۹۶۴ م.



از دوران خلافت ابوالعباس، سکه‌هایی نیز در دست است که بیش‌تر به شهرهای کوفه و بصره و دمشق مربوط می‌شود و بر آن‌ها آیاتی از قرآن کریم ، نقش شده است.


سخنانی از نظم و نثر به ابوالعباس سفاح نسبت داده شده است.
[۲۰۸] آبی، منصور بن حسین، ج۱، ص۴۳۲ ـ ۴۳۳، نثر الدر، به کوشش محمد علی قرنه، قاهره، الهیئه العامه المصریه للکتاب.
[۲۰۹] آبی، منصور بن حسین، ج۳، ص۷۸ ـ ۸۱، نثر الدر، به کوشش محمد علی قرنه، قاهره، الهیئه العامه المصریه للکتاب.
[۲۱۰] صفدی، خلیل بن ایبک، ج۱۷، ص۴۳۲ ـ ۴۳۳، الوافی بالوفیات، به کوشش درتئاکراوولسکی، بیروت، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲ م.



به گفته ابن مرتضی ، ابوالعباس به « عدل » اعتقاد داشته است،
[۲۱۱] ابن مرتضی، احمد بن یحیی، ج۱، ص۱۲۲، طبقات المعتزل‌ـة، به کوشش دیوالدو یلتسر، بیروت، ۱۳۸۰ق/ ۱۹۵۴ م.
اما دلیل این سخن روشن نیست. اگرچه در دوران خلافت ابوالعباس، بنی مروان ساقط شدند و خاندان بنی عباس به پی ریزی مبانی سیاسی ـ اعتقادی پرداختند، اما استحکام بخشیدن به این مبانی، بیشتر در روزگار ابوجعفر منصور صورت گرفت، زیرا دوران کوتاه خلافت ابوالعباس، به رغم همه دشواری‌ها، با ایام خلافت منصور و مخاطراتی که از هر سوی دستگاه خلافت عباسی را تهدید می‌کرد و وی با هوشمندی و زیرکی خاص خود توانست با آن‌ها مقابله کند، به هیچ روی قابل مقایسه نیست.



(۱) آبی، منصور بن حسین، نثر الدر، به کوشش محمد علی قرنه، قاهره، الهیئه العامه المصریه للکتاب.
(۲) ابن ابی الحدید، ‌ عبدالحمید بن هب‌ـة الله، شرح نهج البلاغ‌ـة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۹ق/۱۹۶۰ م.
(۳) ابن ابی شیبه، عبدالله بن محمد، المصنف، به کوشش مختار احمد ندوی، بمبئی، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۶۰ م.
(۴) ابن اثیر، الکامل.
(۵) ابی اعثم کوفی، احمد بن علی، ‌ الفتوح، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۹ق/ ۱۹۷۵ م.
(۶) ابن حبیب، محمد، المحبر، به کوشش ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد دکن، ۱۳۶۱ق/ ۱۹۴۲ م.
(۷) ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۵ق/ ۱۹۰۷ م.
(۸) ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، لسان، المیزان، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۱ق/ ۱۹۱۳ م.
(۹) ابن حزم، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳ م.
(۱۰) ابن خلدون، مقدمه، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۱۱) ابن خلکان، وفیات.
(۱۲) ابن طقطقی، محمد بن علی، الفخری، بیروت، ۱۴۰۰ ق.
(۱۳) ابن عبدربه، احمد بن محمد.
(۱۴) العقد الفرید، به کوشش احمد امین و دیگران، قاهره، ۱۳۶۸ق/ ۱۹۴۸ م.
(۱۵) ابن عساکر، علی بن هب‌ـة الله، تاریخ مدین‌ـة دمشق، تراجم النساء، به کوشش سکینه شهابی، دمشق، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲ م.
(۱۶) ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰ م.
(۱۷) ابن ماجه، محمد بن یزید، السنن، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۳۷۳ق/ ۱۹۵۴ م.
(۱۸) ابن مرتضی، احمد بن یحیی، طبقات المعتزل‌ـة، به کوشش دیوالدو یلتسر، بیروت، ۱۳۸۰ق/ ۱۹۵۴ م.
(۱۹) ابن منظور، لسان.
(۲۰) ابوالفرج الصفهانی، الاغانی، بولاق، ۱۲۸۵ ق.
(۲۱) ابوالفرج الصفهانی، مقاتل الطالبیین، به کوشش احمد صقر، قاهره، ۱۳۶۸ق/ ۱۹۳۹ م.
(۲۲) ابو نعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله، حلی‌ـة الاولیاء، قاهره، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷ م.
(۲۳) احمد بن حنبل، مسند؛ قاهره، ۱۳۱۳ ق؛
(۲۴) اخبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، بیروت، ۱۹۷۱ م.
(۲۵) ازدی، یزید بن محمد، تاریخ الموصل، به کوشش علی حبیبه، قاهره، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷ م.
(۲۶) بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.
(۲۷) تاریخ الخلفاء، به کوشش پ گریازنویچ، مسکو، ۱۹۶۷ م.
(۲۸) جهشیاری، محمد بن عبدوس، الوزراء و الکتاب، به کوشش عبدالله صاوی، قاهره، ۱۳۵۷ق/ ۱۹۳۸ م.
(۲۹) خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ ق/ ۱۹۳۱ م.
(۳۰) دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۵۹ م.
(۳۱) ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، حوادث سالهای ۸۱ ـ ۱۰۰ق، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، ۱۴۱۱ ق.
(۳۲) ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، حوادث سالهای ۱۴۱ ـ ۱۶۰ ق، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸ م.
(۳۳) ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش اکرم بوشی و شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴ م.
(۳۴) ذهبی، محمد بن احمد، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/ ۱۹۶۳ م.
(۳۵) زبیر بن بکار، الاخبار الموفقیات، به کوشش سامی مکی عانی، بغداد، ۱۹۷۲ م.
(۳۶) زبیری، مصعب بن عبدالله، ‌ نسب قریش، به کوشش لوی پرووانسال، قاهره، ۱۹۵۱ م.
(۳۷) زمخشری، محمود بن عمر، ربیع الابرار، به کوشش سلیم نعیمی، بغداد، ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰ م.
(۳۸) سیوطی، تاریخ الخلفاء، به کوشش محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۵۹ م.
(۳۹) شعبان، محمد عبدالحی، الثورة العباسی‌ـة، ترجمه عبدالحمید حبیب قیسی، دارالدراسات الخلیجی‌ـة.
(۴۰) صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، به کوشش درتئاکراوولسکی، بیروت، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲ م.
(۴۱) صولی، محمد بن یحیی، الاوراق، اخبار الشعراء، به کوشش هیورث دن، قاهره، ۱۹۳۶ م.
(۴۲) طبری، تاریخ.
(۴۳) العیون و الحدائق، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۹ م.
(۴۴) قلقشندی، احمد بن علی، مآثر الاناق‌ـة، به کوشش عبدالستار احمد فراج، کویت، ۱۹۶۴ م.
(۴۵) کلبی، هشام بن محمد، نسب معد الیمن الکبیر، به کوشش محمود فردوس عظم، دمشق، دار الیقظ‌ـة العربی‌ـة.
(۴۶) مبرد، محمد بن یزید، الکامل، به کوشش محمد احمد دالی، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
(۴۷) متقی هندی، علی بن حسام الدین، البرهان، به کوشش علی اکبر غفاری، قم، ۱۳۹۹ م.
(۴۸) مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ‌ به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۹۳ م.
(۴۹) مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶ م.
(۵۰) مقدسی، مطهر بن طاهر، البد، و التاریخ، به کوشش کلمان هوار، پاریس، ۱۹۱۶ م.
(۵۱) نرشخی، محمد بن جعفر، تاریخ بخارا، به کوشش مدرس رض/spanوی، تهران، ۱۳۶۳ ش.
(۵۲) نعیم بن حماد، کتاب الفتن، نسخه خطی کتابخانه موزه بریتانیا؟، شم‌ ۹۴۴۹.
(۵۳) هروی، علی بن ابی بکر، الاشارات الی معرف‌ـة الزیارات، به کوشش سوردل دمشق، ۱۹۵۳ م.
(۵۴) هیثمی، علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲ م.
(۵۵) یاقوت، معجم الادباء، به کوشش مارگلیوث، قاهره، ۱۹۲۳ م.
(۵۶) یعقوبی، احمد بن اسحاق، التاریخ، بیروت، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰ م.
(۵۷) یغموری، یوسف بن احمد، نورالقبس، مختصر المقتبس محمد بن عمران مرزبانی، به کوشش ردولف زلهایم، ویسبادن، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴ م.
(۵۸) قاضی، وداد، الکیسانیه فی التاریخ والادب، بیروت، ۱۹۷۶ م.


۱. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۰، ص۴۶، قاهره، ۱۳۴۹ ق/ ۱۹۳۱ م.
۲. ابن حبیب، محمد، ج۱، ص۳۳، المحبر، به کوشش ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد دکن، ۱۳۶۱ق/ ۱۹۴۲ م.    
۳. زبیری، مصعب بن عبدالله، ج۱، ص۳۰، ‌ نسب قریش، به کوشش لوی پرووانسال، قاهره، ۱۹۵۱ م.
۴. ابن عساکر، علی بن هب‌ـة الله، ج۱، ص۱۰۵ ـ ۱۰۶، تاریخ مدین‌ـة دمشق، تراجم النساء، به کوشش سکینه شهابی، دمشق، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲ م.
۵. اخبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص۱۶۸ ۱۶۹، بیروت، ۱۹۷۱ م.    
۶. ابوالفرج الصفهانی، مقاتل الطالبیین، ج۱، ص۲۳۵، به کوشش احمد صقر، قاهره، ۱۳۶۸ق/ ۱۹۳۹ م.
۷. زمخشری، محمود بن عمر، ج۳، ص۵۸۵ ـ ۵۸۶، ربیع الابرار، به کوشش سلیم نعیمی، بغداد، ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰ م.
۸. مبرد، محمد بن یزید، ج۲، ص۷۵۹، الکامل، به کوشش محمد احمد دالی، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
۹. یغموری، یوسف بن احمد، ج۱، ص۲۶۴، نورالقبس، مختصر المقتبس محمد بن عمران مرزبانی، به کوشش ردولف زلهایم، ویسبادن، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴ م.
۱۰. زبیر بن بکار، الاخبار الموفقیات، ج۱، ص۳۵۲ ـ ۳۵۳، به کوشش سامی مکی عانی، بغداد، ۱۹۷۲ م.
۱۱. مسعودی، علی بن حسین، ج۳، ص۲۵۲، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶ م.
۱۲. اخبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص۲۰۷، بیروت، ۱۹۷۱ م.    
۱۳. ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، ج۱، ص۳۷۷، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰ م.    
۱۴. اخبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص۲۳۴، بیروت، ۱۹۷۱ م.    
۱۵. ابن عبدربه، احمد بن محمد، ج۵، ص۸۰.
۱۶. ابن عبدربه، احمد بن محمد، ج۵، ص۸۲ ـ ۸۳.
۱۷. ازدی، یزید بن محمد، ج۱، ص۱۸۲، تاریخ الموصل، به کوشش علی حبیبه، قاهره، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷ م.
۱۸. ابوالفرج الصفهانی، مقاتل الطالبیین، ج۱، ص۲۵۶، به کوشش احمد صقر، قاهره، ۱۳۶۸ق/ ۱۹۳۹ م.
۱۹. آبی، منصور بن حسین، ج۱، ص۳۷۲ ـ ۳۷۳، نثر الدر، به کوشش محمد علی قرنه، قاهره، الهیئه العامه المصریه للکتاب.
۲۰. اخبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص۳۸۵ ۳۸۶، بیروت، ۱۹۷۱ م.    
۲۱. طبری، تاریخ، ج۷، ص۵۱۷.
۲۲. ذهبی، محمد بن احمد، ج۱، ص۱۴ ـ ۱۵، تاریخ الاسلام، حوادث سالهای ۱۴۱ ـ ۱۶۰ ق، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸ م.
۲۳. ابوالفرج الصفهانی، مقاتل الطالبیین، ج۱، ص۲۵۳ ـ ۲۵۵، به کوشش احمد صقر، قاهره، ۱۳۶۸ق/ ۱۹۳۹ م.
۲۴. ابن طقطقی، محمد بن علی، ج۱، ص۱۶۵، الفخری، بیروت، ۱۴۰۰ ق.
۲۵. بلاذری، احمد بن یحیی، ج۳، ص۱۲۳ ـ ۱۲۴، انساب الاشراف، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.
۲۶. اخبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص۳۹۳ ۳۹۴، بیروت، ۱۹۷۱ م.    
۲۷. تاریخ الخلفاء، به کوشش پ گریازنویچ، ج۱، ص۵۷۶ ـ ۵۷۷، مسکو، ۱۹۶۷ م.
۲۸. اخبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص۴۱۰، بیروت، ۱۹۷۱ م.    
۲۹. طبری، تاریخ، ج۷، ص۴۲۴.    
۳۰. ابن اثیر، الکامل، ج۵، ص۴۱۰.    
۳۱. اخبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص۴۰۳ ۴۰۴، بیروت، ۱۹۷۱ م.    
۳۲. طبری، تاریخ، ج۷، ص۴۲۴.    
۳۳. ابن اثیر، الکامل، ج‌۵، ص۴۱۱.    
۳۴. تاریخ الخلفاء، به کوشش پ گریازنویچ، ج۱، ص۵۷۷، مسکو، ۱۹۶۷ م.
۳۵. ازدی، یزید بن محمد، ج۱، ص۱۲۱، تاریخ الموصل، به کوشش علی حبیبه، قاهره، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷ م.
۳۶. تاریخ الخلفاء، به کوشش پ گریازنویچ، ج۱، ص۵۸۷، مسکو، ۱۹۶۷ م.
۳۷. بلاذری، احمد بن یحیی، ج۳، ص۱۳۹، انساب الاشراف، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.
۳۸. اخبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص۱۹۱ ۱۹۲، بیروت، ۱۹۷۱ م.    
۳۹. طبری، تاریخ، ج۷، ص۴۴۱.
۴۰. طبری، تاریخ، ج۷، ص۴۴۲.
۴۱. اخبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص۱۸۲، بیروت، ۱۹۷۱ م.    
۴۲. اخبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص۴۰۴، بیروت، ۱۹۷۱ م.    
۴۳. اخبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص۱۹۲، بیروت، ۱۹۷۱ م.    
۴۴. اخبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص۱۹۴، بیروت، ۱۹۷۱ م.    
۴۵. اخبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص۱۹۳، بیروت، ۱۹۷۱ م.    
۴۶. اخبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص۱۹۴، بیروت، ۱۹۷۱ م.
۴۷. اخبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص۲۰۰، بیروت، ۱۹۷۱ م.    
۴۸. اخبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص‌۴۱۰ ۴۱۱، بیروت، ۱۹۷۱ م.    
۴۹. بلاذری، احمد بن یحیی، ج۳، ص۱۲۸، انساب الاشراف، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.
۵۰. مسعودی، علی بن حسین، ج۳، ص۲۵۲، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶ م.
۵۱. دینوری، احمد بن داوود، ج۱، ص۳۵۸، الاخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۵۹ م.    
۵۲. ذهبی، محمد بن احمد، ج۶، ص۷۷ ـ ۷۸، سیر اعلام النبلاء، به کوشش اکرم بوشی و شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴ م.
۵۳. اخبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص‌۴۱۰ ۴۱۱، بیروت، ۱۹۷۱ م.    
۵۴. اخبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص۴۰۰، بیروت، ۱۹۷۱ م.    
۵۵. جهشیاری، محمد بن عبدوس، ج۱، ص۵۶، الوزراء و الکتاب، به کوشش عبدالله صاوی، قاهره، ۱۳۵۷ق/ ۱۹۳۸ م.
۵۶. العیون و الحدائق، به کوشش دخویه، ج۳، ص۱۹۸، لیدن، ۱۸۶۹ م.
۵۷. کلبی، هشام بن محمد، ج۱، ص۳۰۴، نسب معد الیمن الکبیر، به کوشش محمود فردوس عظم، دمشق، دار الیقظ‌ـة العربی‌ـة.
۵۸. کلبی، هشام بن محمد، ج۱، ص۳۳۳، نسب معد الیمن الکبیر، به کوشش محمود فردوس عظم، دمشق، دار الیقظ‌ـة العربی‌ـة.
۵۹. بلاذری، احمد بن یحیی، ج۳، ص۱۳۹، انساب الاشراف، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.
۶۰. دینوری، احمد بن داوود، ج۱، ص۳۵۸، الاخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۵۹ م.    
۶۱. جهشیاری، محمد بن عبدوس، ج۱، ص۵۶، الوزراء و الکتاب، به کوشش عبدالله صاوی، قاهره، ۱۳۵۷ق/ ۱۹۳۸ م.
۶۲. جهشیاری، محمد بن عبدوس، ج۱، ص۵۷، الوزراء و الکتاب، به کوشش عبدالله صاوی، قاهره، ۱۳۵۷ق/ ۱۹۳۸ م.
۶۳. دینوری، احمد بن داوود، ج۱، ص۳۵۸، الاخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۵۹ م.    
۶۴. العیون و الحدائق، به کوشش دخویه، ج۳، ص۱۹۹، لیدن، ۱۸۶۹ م.
۶۵. العیون و الحدائق، به کوشش دخویه، ج۳، ص۱۹۸، لیدن، ۱۸۶۹ م.
۶۶. بلاذری، احمد بن یحیی، ج۳، ص۱۳۹، انساب الاشراف، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.
۶۷. طبری، تاریخ، ج۱، ص۴۲۳.
۶۸. جهشیاری، محمد بن عبدوس، ج۱، ص۵۷، الوزراء و الکتاب، به کوشش عبدالله صاوی، قاهره، ۱۳۵۷ق/ ۱۹۳۸ م.
۶۹. اخبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص۲۲۱، بیروت، ۱۹۷۱ م.    
۷۰. بلاذری، احمد بن یحیی، ج۳، ص۱۳۹، انساب الاشراف، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.
۷۱. طبری، تاریخ، ج۷، ص۴۲۳ ۴۲۴.    
۷۲. ابن اثیر، الکامل، ج۶، ص۱۶۹.
۷۳. دینوری، احمد بن داوود، ج۱، ص۳۵۸، الاخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۵۹ م.
۷۴. تاریخ الخلفاء، به کوشش پ گریازنویچ، ج۱، ص۵۷۹، مسکو، ۱۹۶۷ م.
۷۵. بلاذری، احمد بن یحیی، ج۳، ص۱۴۱، انساب الاشراف، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.
۷۶. یعقوبی، احمد بن اسحاق، ج۲، ص۳۴۹، التاریخ، بیروت، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰ م.
۷۷. العیون و الحدائق، به کوشش دخویه، ج۳، ص۱۹۸، لیدن، ۱۸۶۹ م.
۷۸. بلاذری، احمد بن یحیی، ج۳، ص۱۴۳، انساب الاشراف، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.
۷۹. طبری، تاریخ، ج۷، ص۴۲۶.    
۸۰. ابن ابی الحدید، ‌ عبدالحمید بن هب‌ة الله، ج۷، ص۱۵۴، شرح نهج البلاغ‌ة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۹ق/۱۹۶۰ م.    
۸۱. بلاذری، احمد بن یحیی، ج۳، ص۱۴۱، انساب الاشراف، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.
۸۲. شعبان، محمد عبدالحی، ج۱، ص۲۶۱، الثورة العباسی‌ـة، ترجمه عبدالحمید حبیب قیسی، دارالدراسات الخلیجی‌ـة.
۸۳. مسعودی، علی بن حسین، ج۱، ص۳۳۸، التنبیه و الاشراف، ‌ به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۹۳ م.
۸۴. یعقوبی، احمد بن اسحاق، ج۲، ص۳۵۹، التاریخ، بیروت، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰ م.
۸۵. یعقوبی، احمد بن اسحاق، ج۲، ص۳۵۰، التاریخ، بیروت، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰ م.
۸۶. قلقشندی، احمد بن علی، ج۱، ص۲۲، مآثر الاناق‌ـة، به کوشش عبدالستار احمد فراج، کویت، ۱۹۶۴ م.
۸۷. قلقشندی، احمد بن علی، ج۱، ص۱۷۰، مآثر الاناق‌ـة، به کوشش عبدالستار احمد فراج، کویت، ۱۹۶۴ م.
۸۸. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۰، ص۴۶، قاهره، ۱۳۴۹ ق/ ۱۹۳۱ م.
۸۹. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۰، ص۴۷، قاهره، ۱۳۴۹ ق/ ۱۹۳۱ م.
۹۰. صفدی، خلیل بن ایبک، ج۱۷، ص۴۳۲، الوافی بالوفیات، به کوشش درتئاکراوولسکی، بیروت، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲ م.
۹۱. قلقشندی، احمد بن علی، ج۱، ص۲۲، مآثر الاناق‌ـة، به کوشش عبدالستار احمد فراج، کویت، ۱۹۶۴ م.
۹۲. صفدی، خلیل بن ایبک، ج۱۷، ص۴۳۲، الوافی بالوفیات، به کوشش درتئاکراوولسکی، بیروت، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲ م.
۹۳. ابن ابی شیبه، عبدالله بن محمد، ج۱۵، ص۱۹۷، المصنف، به کوشش مختار احمد ندوی، بمبئی، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۶۰ م.
۹۴. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۰، ص۴۸، قاهره، ۱۳۴۹ ق/ ۱۹۳۱ م.
۹۵. اخبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص۲۰۷، بیروت، ۱۹۷۱ م.    
۹۶. ابن ابی شیبه، عبدالله بن محمد، ج۱۵، ص۲۳۵ ـ ۲۳۶، المصنف، به کوشش مختار احمد ندوی، بمبئی، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۶۰ م.
۹۷. ابن ماجه، محمد بن یزید، ج۲، ص۱۳۶۶، السنن، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۳۷۳ق/ ۱۹۵۴ م.
۹۸. ذهبی، محمد بن احمد، ج۶، ص۱۳۱ ـ ۱۳۲، سیر اعلام النبلاء، به کوشش اکرم بوشی و شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴ م.
۹۹. هیثمی، علی بن ابی بکر، ج۷، ص۳۱۶، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲ م.
۱۰۰. ابن خلدون، مقدمه، ج۱، ص۳۱۷ ـ ۳۱۸، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
۱۰۱. ابن خلکان، وفیات، ج۲، ص۴۰۳.
۱۰۲. نعیم بن حماد، کتاب الفتن، نسخه خطی کتابخانه موزه بریتانیا؟، شم‌ ۹۴۴۹.
۱۰۳. نعیم بن حماد، کتاب الفتن، نسخه خطی کتابخانه موزه بریتانیا؟، شم‌ ۹۴۴۹.
۱۰۴. احمد بن حنبل، مسند، ج۳، ص۸۰.
۱۰۵. بلاذری، احمد بن یحیی، ج۳، ص۴۷، انساب الاشراف، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.
۱۰۶. ازدی، یزید بن محمد، ج۱، ص۱۲۳، تاریخ الموصل، به کوشش علی حبیبه، قاهره، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷ م.
۱۰۷. ذهبی، محمد بن احمد، ج۱، ص۹۷، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/ ۱۹۶۳ م.
۱۰۸. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، ج۱، ص۱۷۱ ـ ۱۷۲، لسان المیزان، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۱ق/ ۱۹۱۳ م.
۱۰۹. ذهبی، محمد بن احمد، ج۲، ص۱۰۶، سیر اعلام النبلاء، به کوشش اکرم بوشی و شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴ م.
۱۱۰. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، ج۳، ص۴۲۶، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۵ق/ ۱۹۰۷ م.
۱۱۱. برای اصل روایت، نک، ج۵، ص۱۹۲، ابو نعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله، حلی‌ـة الاولیاء، قاهره، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷ م.
۱۱۲. ابن منظور، لسان.
۱۱۳. قلقشندی، احمد بن علی، ج۱، ص۱۷۰، مآثر الاناق‌ـة، به کوشش عبدالستار احمد فراج، کویت، ۱۹۶۴ م.
۱۱۴. ابن ابی شیبه، عبدالله بن محمد، ج‌۱۵، ص۱۹۶، المصنف، به کوشش مختار احمد ندوی، بمبئی، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۶۰ م.
۱۱۵. نعیم بن حماد، کتاب الفتن، نسخه خطی کتابخانه موزه بریتانیا؟، شم‌ ۹۴۴۹.
۱۱۶. هیثمی، علی بن ابی بکر، ج۷، ص۳۱۴، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲ م.
۱۱۷. هیثمی، علی بن ابی بکر، ج۷، ص۳۱۶، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲ م.
۱۱۸. متقی هندی، علی بن حسام الدین، ج۱، ص۸۳، البرهان، به کوشش علی اکبر غفاری، قم، ۱۳۹۹ م.
۱۱۹. متقی هندی، علی بن حسام الدین، ج۱، ص۸۴، البرهان، به کوشش علی اکبر غفاری، قم، ۱۳۹۹ م.
۱۲۰. متقی هندی، علی بن حسام الدین، ج۱، ص۹۰، البرهان، به کوشش علی اکبر غفاری، قم، ۱۳۹۹ م.
۱۲۱. سیوطی، تاریخ الخلفاء، ج۱، ص۲۵۶، به کوشش محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۵۹ م.
۱۲۲. ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، ج۱، ص۲۱۲، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰ م.
۱۲۳. یعقوبی، احمد بن اسحاق، ج۲، ص۲۶۰، التاریخ، بیروت، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰ م.
۱۲۴. ذهبی، محمد بن احمد، ج۶، ص۷۹ ـ ۸۰، سیر اعلام النبلاء، به کوشش اکرم بوشی و شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴ م.
۱۲۵. طبری، تاریخ، ج۱، ص۴۲۶.    
۱۲۶. تاریخ الخلفاء، به کوشش پ گریازنویچ، ج۱، ص۵۸۹، مسکو، ۱۹۶۷ م.
۱۲۷. زبیری، مصعب بن عبدالله، ج۱، ص۲۹، ‌ نسب قریش، به کوشش لوی پرووانسال، قاهره، ۱۹۵۱ م.
۱۲۸. بلاذری، ج۳، ص۷۲، (که در آن واژه سفاح تصحیف شده است)احمد بن یحیی، انساب الاشراف، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.
۱۲۹. مقدسی، مطهر بن طاهر، ج۶، ص۷۴، البد و التاریخ، به کوشش کلمان هوار، پاریس، ۱۹۱۶ م.
۱۳۰. اخبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص۱۴۸، بیروت، ۱۹۷۱ م.    
۱۳۱. یاقوت، ج۴، ص۱۱۵ ـ ۱۱۶.
۱۳۲. ازدی، یزید بن محمد، ص۱۴۱، تاریخ الموصل، به کوشش علی حبیبه، قاهره، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷ م.
۱۳۳. ابن اثیر، الکامل، ج۵، ص۵۸۱۹.    
۱۳۴. ابن عبدربه، ج۴، ص۹۷،( نشانه‌هایی از خلط او با ابوالعباس نیز در دست است)احمد بن محمد.
۱۳۵. طبری، تاریخ، ج۷، ص۴۲۸.    
۱۳۶. ابن ابی الحدید، ‌ عبدالحمید بن هب‌ة الله، ج۷، ص۱۵۴، شرح نهج البلاغ‌ة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۹ق/۱۹۶۰ م.    
۱۳۷. تاریخ الخلفاء، به کوشش پ گریازنویچ، ج۱، ص۵۹۰، مسکو، ۱۹۶۷ م.
۱۳۸. ابن اثیر، الکامل، ج۵، ص۴۱۹.    
۱۳۹. ذهبی، ج۱، ص۳۳۲ ـ ۳۳۴،(به نقل از کتاب الارجائ) محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، حوادث سالهای ۸۱ ـ ۱۰۰ق، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، ۱۴۱۱ ق.
۱۴۰. ابن ابی الحدید، ‌ عبدالحمید بن هب‌ة الله، ج۷، ص۱۵۸، شرح نهج البلاغ‌ة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۹ق/۱۹۶۰ م.    
۱۴۱. قاضی، وداد، ج۱، ص۱۴۹، الکیسانیه فی التاریخ والادب، بیروت، ۱۹۷۶ م.
۱۴۲. ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، ج۱، ص۳۷۳، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰ م.    
۱۴۳. یعقوبی، احمد بن اسحاق، ج۲، ص۳۵۸، التاریخ، بیروت، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰ م.
۱۴۴. ابن اثیر، الکامل، ج۵، ص۴۵۴.    
۱۴۵. ابن عبدربه، احمد بن محمد، ج۴، ص۲۱۱.
۱۴۶. یعقوبی، احمد بن اسحاق، ج۲، ص۳۵۸، التاریخ، بیروت، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰ م.
۱۴۷. بلاذری، احمد بن یحیی، ج۳، ص۱۵۰، انساب الاشراف، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.
۱۴۸. طبری، تاریخ، ج۷، ص۴۳۸.
۱۴۹. طبری، تاریخ، ج۷، ص۴۴۰.    
۱۵۰. طبری، تاریخ، ج۷، ص۴۴۰ ۴۴۲.    
۱۵۱. ابوالفرج الصفهانی، الاغانی، ج۳، ص۹۲، بولاق، ۱۲۸۵ ق.
۱۵۲. مسعودی، علی بن حسین، ج۳، ص۲۵۷، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶ م.
۱۵۳. یعقوبی، احمد بن اسحاق، ج۲، ص۳۴۹، التاریخ، بیروت، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰ م.
۱۵۴. ابن ابی الحدید، ‌ عبدالحمید بن هب‌ة الله، ج۷، ص۱۵۸، شرح نهج البلاغ‌ة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۹ق/۱۹۶۰ م.    
۱۵۵. ازدی، یزید بن محمد، ج۱، ص۱۳۸، تاریخ الموصل، به کوشش علی حبیبه، قاهره، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷ م.
۱۵۶. ابن اثیر، الکامل، ج۵، ص۴۳۰.    
۱۵۷. مقدسی، مطهر بن طاهر، ج۶، ص۷۴، البد، و التاریخ، به کوشش کلمان هوار، پاریس، ۱۹۱۶ م.
۱۵۸. ابن اثیر، الکامل، ج۵، ص۴۲۹.
۱۵۹. ابن اثیر، الکامل، ج۵، ص۴۳۱.
۱۶۰. مبرد، محمد بن یزید، ج۳، ص۱۳۶۷، الکامل، به کوشش محمد احمد دالی، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
۱۶۱. ابوالفرج الصفهانی، الاغانی، ج۳، ص۹۲، بولاق، ۱۲۸۵ ق.
۱۶۲. ابوالفرج الصفهانی، الاغانی، ج۳، ص۹۳، بولاق، ۱۲۸۵ ق.
۱۶۳. ابی اعثم کوفی، احمد بن علی، ج۸، ص۱۹۳، ‌ الفتوح، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۹ق/ ۱۹۷۵ م.
۱۶۴. ابوالفرج الصفهانی، الاغانی، ج۳، ص۹۵، بولاق، ۱۲۸۵ ق.
۱۶۵. ازدی، یزید بن محمد، ج۱، ص۱۴۶ ـ ۱۴۹، تاریخ الموصل، به کوشش علی حبیبه، قاهره، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷ م.
۱۶۶. ابن اثیر، الکامل، ج۵، ص۴۳۹.    
۱۶۷. ابن خلکان، وفیات، ج۶، ص۳۱۵.
۱۶۸. ابن اثیر، الکامل، ج۵، ص۴۳۹ ۴۴۰.    
۱۶۹. ابن خلکان، وفیات، ج۶، ص۳۱۵ ـ ۳۱۶.
۱۷۰. ابن اثیر، الکامل، ج۵، ص۴۴۱ ۴۴۲.    
۱۷۱. ابن خلکان، ج۶، ص۳۱۷، وفیات.
۱۷۲. طبری، تاریخ، ج۷، ص۴۴۶.    
۱۷۳. ابن اثیر، الکامل، ج۵، ص۴۳۲ ۴۳۴.    
۱۷۴. بلاذری، احمد بن یحیی، ج۳، ص۱۷۱، انساب الاشراف، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.
۱۷۵. یعقوبی، احمد بن اسحاق، ج۲، ص۳۵۴، التاریخ، بیروت، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰ م.
۱۷۶. طبری، تاریخ، ج۷، ص۴۵۹.    
۱۷۷. نرشخی، محمد بن جعفر، ج۱، ص۸۶ ـ ۸۹، تاریخ بخارا، به کوشش مدرس رضوی، تهران، ۱۳۶۳ ش.
۱۷۸. اخبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص۲۱۸، بیروت، ۱۹۷۱ م.
۱۷۹. اخبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی،ج۱، ص۲۲۰، بیروت، ۱۹۷۱ م.
۱۸۰. طبری، تاریخ، ج۷، ص۴۶۶.    
۱۸۱. بلاذری، احمد بن یحیی، ج۳، ص۱۶۸ ـ ۱۶۹، انساب الاشراف، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.
۱۸۲. طبری، تاریخ، ج۷، ص۴۶۲ ۴۶۳.    
۱۸۳. ابن اثیر، الکامل، ج۵، ص۴۵۱ ۴۵۲.    
۱۸۴. ابوالفرج الصفهانی، مقاتل الطالبیین، ج۱، ص۲۳۲ ـ ۲۳۳، به کوشش احمد صقر، قاهره، ۱۳۶۸ق/ ۱۹۳۹ م.
۱۸۵. العیون و الحدائق، به کوشش دخویه، ج۱، ص۲۳۲، لیدن، ۱۸۶۹ م.
۱۸۶. یعقوبی، احمد بن اسحاق، ج۲، ص۳۶۰، التاریخ، بیروت، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰ م.
۱۸۷. یعقوبی، احمد بن اسحاق، ج۲، ص۳۶۰، التاریخ، بیروت، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰ م.
۱۸۸. ابوالفرج الصفهانی، مقاتل الطالبیین، ج۱، ص۱۷۳، به کوشش احمد صقر، قاهره، ۱۳۶۸ق/ ۱۹۳۹ م.
۱۸۹. صفدی، خلیل بن ایبک، ج۱۷، ص۴۳۲، الوافی بالوفیات، به کوشش درتئاکراوولسکی، بیروت، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲ م.
۱۹۰. العیون و الحدائق، به کوشش دخویه، ج۱، ص۲۳۲، لیدن، ۱۸۶۹ م.
۱۹۱. طبری، تاریخ، ج۷، ص۴۶۸ ۴۷۰.    
۱۹۲. جهشیاری، محمد بن عبدوس، ج۱، ص۶۳، الوزراء و الکتاب، به کوشش عبدالله صاوی، قاهره، ۱۳۵۷ق/ ۱۹۳۸ م.
۱۹۳. جهشیاری، محمد بن عبدوس، ج۱، ص۶۳، الوزراء و الکتاب، به کوشش عبدالله صاوی، قاهره، ۱۳۵۷ق/ ۱۹۳۸ م.
۱۹۴. طبری، تاریخ، ج۷، ص۴۶۹.    
۱۹۵. طبری، تاریخ، ج۷، ص۴۷۰ ۴۷۱.    
۱۹۶. طبری، تاریخ، ج۷، ص۴۷۰ ۴۷۱.    
۱۹۷. هروی، علی بن ابی بکر، ج۱، ص۶۷، الاشارات الی معرف‌ـة الزیارات، به کوشش سوردل دمشق، ۱۹۵۳ م.
۱۹۸. طبری، تاریخ، ج۷، ص۴۷۱.    
۱۹۹. ابن اثیر، الکامل، ج۵، ص۴۶۱.    
۲۰۰. العیون و الحدائق، به کوشش دخویه، ج۳، ص۲۵۷، لیدن، ۱۸۶۹ م.
۲۰۱. ابن طقطقی، محمد بن علی، ج۱، ص۱۵۶، الفخری، بیروت، ۱۴۰۰ ق.
۲۰۲. بلاذری، احمد بن یحیی، ج۳، ص۱۷۹، انساب الاشراف، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.
۲۰۳. یعقوبی، احمد بن اسحاق، ج۲، ص۳۶۰، التاریخ، بیروت، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰ م.
۲۰۴. بلاذری، احمد بن یحیی، ج۳، ص۱۸۰، انساب الاشراف، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.
۲۰۵. صولی، محمد بن یحیی، ج۱، ص۱۰، الاوراق، اخبار الشعراء، به کوشش هیورث دن، قاهره، ۱۹۳۶ م.
۲۰۶. ابن حزم، علی بن احمد، ج۱، ص۲۰، جمهرة انساب العرب، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳ م.
۲۰۷. قلقشندی، احمد بن علی، ج۱، ص۱۷۲، مآثر الاناق‌ـة، به کوشش عبدالستار احمد فراج، کویت، ۱۹۶۴ م.
۲۰۸. آبی، منصور بن حسین، ج۱، ص۴۳۲ ـ ۴۳۳، نثر الدر، به کوشش محمد علی قرنه، قاهره، الهیئه العامه المصریه للکتاب.
۲۰۹. آبی، منصور بن حسین، ج۳، ص۷۸ ـ ۸۱، نثر الدر، به کوشش محمد علی قرنه، قاهره، الهیئه العامه المصریه للکتاب.
۲۱۰. صفدی، خلیل بن ایبک، ج۱۷، ص۴۳۲ ـ ۴۳۳، الوافی بالوفیات، به کوشش درتئاکراوولسکی، بیروت، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲ م.
۲۱۱. ابن مرتضی، احمد بن یحیی، ج۱، ص۱۲۲، طبقات المعتزل‌ـة، به کوشش دیوالدو یلتسر، بیروت، ۱۳۸۰ق/ ۱۹۵۴ م.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابوالعباس سفاح»، ج۵، شماره۲۳۱۳.    






جعبه ابزار