• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ابوطفیل ابی بن کعب انصاری

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ابوطفیل (ابومنذر) ابی بن کعب انصاری معروف به سیدالقراء، یکی از صحابه و انصار بود که در عقبه دوم حضور یافت و اسلام آورد و با رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) بیعت کرد. او از فقهای صحابه بود که به قرائت، کتابت و جمع‌آوری قرآن می‌پرداخت و در جنگ بدر و احد و دیگر جنگ‌ها شرکت نمود. ابی بن کعب، سرانجام به سال ۲۱ هجری قمری درگذشت.



ابیّ‌ بن‌ کعب، از قبیله خزرج، تیره بنی‌نجّار و کنیه‌اش ابومنذر یا ابوالطفیل بود و در جاهلیّت از معدود کسانی بود که نوشتن می‌دانست.


اُبیّ پیش از اسلام از احبار (روحانیان) یهود به شمار می‌رفت و خواندن و نوشتن می‌دانست و از کتب پیشین آگاهی داشت.


ابوطفیل (یا ابومنذر) اُبیّ بن کعب بن قیس بن عبید بن زید بن معاویه نجاریّ انصاری، یکی از انصار بود که در عقبه دوم حضور یافت و اسلام آورد و با رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) بیعت کرد و از کاتبان وحی شد.
او پس از هجرت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)، او در شمار کاتبان وحی، نویسندگان نامه‌ها و معاهدات پیامبر قرار گرفت و برخی از نامه‌های رسیده به رسول خدا را برای حضرت می‌خواند.


ابوطفیل، در نخستین سریّه پس از هجرت، به فرماندهی حمزه سیدالشهدا شرکت داشت. او در در جنگ بدر و اُحد و دیگر غزوات نیز با پیامبر همراه بود. رسول اکرم، در عقد اخوت میان مهاجر و انصار، بین او و سعید بن زید یا طلحة بن‌ عبیدالله، برادری بر قرار کرد.


پس از رحلت رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در شمار صحابیان بزرگی قرار داشت که از بیعت با ابوبکر سرباز زده به خلافت علی‌ بن‌ ابی‌طالب متمایل بودند. او در مقام احتجاج بر ابوبکر گفت:ای ابوبکر! حقی را که خداوند برای غیر تو قرار داده، انکار مکن و نخستین کسی نباش که رسول خدا را در امر وصیّ و برگزیده‌اش نافرمانی کرده، از امر او سرمی‌پیچد.
برابر برخی روایات شیعی، اُبیّ در ضمن خطبه‌ای می‌گوید:روزی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) درباره وصیّ و جانشین بعد از خود برایم سخن گفت و علی (علیه‌السلام) را هدایتگر هدایت شده خیرخواه امت، احیا‌کننده سنت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)، امام و پیشوای مسلمانان پس از خود معرفی فرمود:«یا اُبّی عَلَیْکَ بِعلیّ فَاِنَّهُ الْهادِیُ الْمَهْدِی، اَلنّاصِحُ لاِمتی، اَلْمُحیی لِسُنَّتی وَ هُوَ اِمامُکُمْ بَعْدِیْ فَمَنْ رَضِیَ بِذلِکَ لَقِینی عَلی ما فارَقْتُهُ عَلَیه».
از روایتی استفاده می‌شود که پیامبر، آینده امر خلافت پس از خود را و این‌که چه کسانی آن را قبضه خواهند کرد، به او خبر داده است. اُبیّ در نوشتن و جمع‌آوری، قرائت، تعلیم، تفسیر، و فقه قرآن، دارای مقام والایی بوده است.
انس‌ بن‌ مالک و قرظی، او را از ۴ یا ۵ نفری دانسته‌اند که قرآن را در زمان رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) گردآوردند. بنابه نقلی، او یکی از ۱۲ نفری است که عثمان آنان را برای جمع‌آوری قرآن تعیین کرد. برپایه روایتی، گروهی که مأمور جمع قرآن بودند، از روی مصحف اُبیّ و با املای خود او نوشته‌اند که به روایت ابن‌ ندیم، مصحف وی با دیگر مصاحف، اندکی اختلاف داشته است.


او در ماجرای انعقاد صلح در شهر «جابیه» با عمر، همراه بود و صلح‌نامه مردم بیت‌المقدس را همو نوشت.


اُبیّ بن کعب، یکی از فقهای صحابه بود که بیش از دیگران به قرائت قرآن آگاه و یکی از چهار تنی بود که در زمان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) به جمع‌آوری قرآن پرداختند. وی هم‌چنین به «سیدالقراء» معروف بود.وی، از قرّاء مشهور زمان رسول خدا بوده و براساس روایتی، حضرت او را آگاه‌ترین فرد امت به قرائت دانسته و به او فرموده است: خداوند امر کرده که بر تو قرآن بخوانم، اُبیّ از این سخن که خود را مورد عنایت خاصّ پروردگار دید، متأثر و اشک شوق از دیدگانش جاری شد و پیامبر این آیه را تلاوت فرمود:«قُل بِفَضلِ اللّهِ و بِرَحمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلیَفرَحوا هُوَ خَیرٌ مِمّا یَجمَعون ؛ بگو به فضل و رحمت خدا باید خوشحال شوند که این از (تمام) آن‌چه گردآورده‌اند، بهتر است».
ذهبی، عدّه‌ای از قاریان صدر اوّل، از‌جمله ابوهریره، ابن‌ عباس و عبدالله‌ بن سائب را در قرائت، شاگردان اُبیّ می‌داند. شاید بدین جهت، برخی او را «سیّدالقرّاء» خوانده‌اند. از روایتی از امام صادق نیز استفاده می‌شود که قرائت او مورد تأیید آن حضرت بوده است. قرائت اُبیّ گاهی خشم عمر را برانگیخته، اظهار می‌داشت که اُبیّ، داناترین امّت به قرائت است؛ ولی ما بعضی از قرائات او را ترک می‌کنیم.
سجستانی، مواردی از اختلاف قرائات اُبیّ را ذکر کرده، می‌گوید:اُبیّ، جمله «اِلی اَجَل مُّسَمًّی» را در پی «فَمَا استَمتَعتُم بِهِ» در سوره نساء می‌آورده و همین قرائت، صراحت آیه را در ازدواج موقت بیش‌تر می‌کند. او به امر پیامبر، به افرادی قرآن آموخته و یکی از ده صحابی نام‌دار در تفسیر قرآن است.


ابوطفیل، یکی از فقهای مدینه بود که در زمان حیات رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) فتوا می‌داد. عمر بن خطاب مشکلات خود را از او می‌پرسید و هرگاه اختلافی میان او و صحابه پیش می‌آمد، وی را به حکمیت می‌خواندند.
برخی، او را از فقیهان دوران خلافت ابوبکر و عمر شمرده و گفته‌اند:وقتی به عمر گفت:چرا مرا به‌کاری نمی‌گماری؟ گفت:خوش ندارم حکومت، دینِ تو را آلوده سازد، با این حال، در سال چهاردهم هجرت که عمر، نماز تراویح را بنا نهاد و (چون در زمان رسول خدا و ابوبکر انجام نمی‌شد) مردم، آن را بدعت شمردند، از اُبیّ خواست که امامت مردم را در نماز بر عهده گیرد. او ۲۰ شب برای مردم امامت کرد و ۱۰ شب آخر در جماعت حاضر نشد و در خانه نماز خواند، مردم گفتند:«اَبَقَ اُبَیّ؛ اُبیَّ از این کار فرار‌کرد»، برخی عبارت «اَبق اُبیَّ» را دلیل بر آن می‌دانند که عمر او را به خواندن نماز تراویح وادار کرده بود. وی، در میان صحابه از شهرتی خاص برخوردار بود.


منابع تاریخ وفات ابی را سال ۲۲ یا ۳۰ هجری دانسته‌اند؛ گرچه اقوال دیگری نیز در این زمینه وجود دارد.


بر اساس منابع تفسیری، نام ابی در شان نزول برخی آیات قرآن آمده است؛

۱۰.۱ - آیه اول

از عکرمه و مقاتل نقل شده است که دو نفر یهودی، به اُبی و جمعی از مسلمانان گفتند: دین ما بهتر از اسلام است و ما بهتر از شماییم که آیه نازل شد: «کُنتُم خَیرَ اُمَّة اُخرِجَت لِلنّاسِ تَأمُرونَ بِالمَعروفِ و تَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ و تُؤمِنونَ بِاللّهِ‌...؛ شما، بهترین امّتی هستید که برای مردم پدیدار شده‌اید، به‌کار پسندیده فرمان می‌دهید و از ناپسند باز‌می‌دارید و به خدا ایمان دارید‌،..».

۱۰.۲ - آیه دوم

واقدی درپی نقل داستان افک با نقل روایتی می‌گوید:پس از آن‌که ام‌الطفیل، شایعه مذکور را برای همسرش اُبیّ بیان داشت، اُبیّ‌گفت:به خدا سوگند آن‌چه می‌گویند، دروغ است، آیا تو خود چنین کاری انجام می‌دهی؟ گفت:به خدا پناه‌می‌برم، اُبیّ گفت:به خدا سوگند او (همسر‌ پیامبر) از تو بهتر است، و ام‌الطفیل نیز تأیید کرد؛ پس از این واقعه، آیه نازل شد:«لَولا اِذ سَمِعتُموهُ ظَنَّ المُؤمِنونَ و المُؤمِنتُ بِاَنفُسِهِم خَیرًا و قالوا هذا اِفکٌ مُبین؛ چرا هنگامی که آن (بهتان) را شنیدید، مردان و زنان مؤمن به خود گمان نیک نبردند و نگفتند این بهتانی آشکار است؟» بر این اساس، مسلمانانی که این بهتان را تکذیب نکردند، مورد نکوهش قرار‌گرفته‌اند.


۱. طوسی، محمد بن حسن، رجال الطوسی، ص‌۲۲.    
۲. ابن سعد، محمد، طبقات الکبری، ج۳، ص‌۳۷۸.    
۳. ابن اثیر، ابوالحسن علی بن ابی‌الکرم، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج‌۱، ص‌۱۶۹.    
۴. ابن سعد، محمد، طبقات الکبری، ج‌۳، ص‌۳۷۸.    
۵. ابن سعد، محمد، طبقات الکبری، ج‌۳، ص‌۳۷۸.    
۶. طوسی، محمد بن حسن، رجال الطوسی، ص۲۲.    
۷. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۸۰.    
۸. ابن عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبد الله، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج‌۱، ص‌۶۸.    
۹. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص‌۴۹۲.    
۱۰. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج‌۱، ص‌۹.    
۱۱. ابن سعد، محمد، طبقات الکبری، ج۳، ص‌۳۷۸.    
۱۲. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۱۲۴.    
۱۳. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج‌۱، ص‌۱۹۷.    
۱۴. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج‌۱، ص۱۱۴.    
۱۵. ابن عبدربه اندلسی، احمد بن محمد، العقد الفرید، ج‌۵، ص۱۲.    
۱۶. ابن ندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، ص‌۴۴.    
۱۷. ابن سعد، محمد، طبقات الکبری، ج۲، ص‌۲۷۲.    
۱۸. سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، الاتقان فی علوم القران، ج‌۱، ص‌۱۹۲.    
۱۹. ابن سعد، محمد، طبقات الکبری، ج‌۳، ص‌۳۸۱.    
۲۰. ابن ابی داود سجستانی، عبد الله بن سلیمان، المصاحف، ص‌۱۱۲.    
۲۱. ابن ندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، ص۴۴.    
۲۲. ابن سعد، محمد، طبقات الکبری، ج‌۳، ص‌۳۷۹.    
۲۳. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج‌۴، ص‌۱۹۱۴.    
۲۴. یونس/سوره۱۰، آیه۱۰.    
۲۵. ابن عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبد الله، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۱، ص‌۶۸.    
۲۶. ابن اثیر، ابوالحسن علی بن ابی‌الکرم، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج۱، ص۱۶۸.    
۲۷. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج‌۷، ص‌۳۰۸.    
۲۸. جمال الدین مزی، یوسف‌بن‌ ‌عبد‌الرحمن‌، تهذیب الکمال، ج۲، ص‌۲۶۹.    
۲۹. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج‌۷، ص۱۱۰.    
۳۰. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۲، ص‌۶۳۴.    
۳۱. ابن ابی داود سجستانی، عبد الله بن سلیمان، المصاحف، ص‌۳۵۷.    
۳۲. ابن عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبد الله، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج‌۱، ص‌۶۸.    
۳۳. ابن ابی داود سجستانی، عبد الله بن سلیمان، المصاحف، ص‌۱۶۴.    
۳۴. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج‌۳، ص‌۱۶۶.    
۳۵. ابن سعد، محمد، طبقات الکبری، ج‌۱، ص‌۲۴۰.    
۳۶. سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، الاتقان فی علوم القران، ج‌۲، ص۴۹۸.    
۳۷. زرکلی، خیر الدین، الاعلام، ج۱، ص۸۲.    
۳۸. ابن عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبد الله، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۱، ص۶۵.    
۳۹. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۱۸۰.    
۴۰. ابونعیم اصفهانی، احمدبن عبداللّه، حلیة الاولیاء، ج۱، ص۲۵۰.    
۴۱. ابن حبیب، محمد بن حبیب، المحبّر، ص۲۸۶.    
۴۲. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج۵، ص۳۶۲.    
۴۳. ذهبی، شمس‌الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۴۱.    
۴۴. ابن اثیر، ابوالحسن علی بن ابی‌الکرم، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج۱، ص۴۹.    
۴۵. تاریخ یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۱۳۸.    
۴۶. ابن سعد، محمد، طبقات الکبری، ج‌۳، ص‌۳۷۹.    
۴۷. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۱۴۰.    
۴۸. ابوداود، سلیمان بن اشعث، سنن ابی‌داود، ج‌۲، ص‌۶۵.    
۴۹. شوشتری، محمدتقی، قاموس الرجال، ج‌۱، ص‌۳۵۶.    
۵۰. ابن سعد، محمد، طبقات الکبری، ج‌۳، ص‌۳۷۹‌-۳۸۰.    
۵۱. ابن اثیر، ابوالحسن علی بن ابی‌الکرم، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج‌۱، ص‌۱۶۸.    
۵۲. ابن عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبد الله، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج‌۱، ص‌۶۹.    
۵۳. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۱۰.    
۵۴. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج‌۷، ص۱۰۱.    
۵۵. واحدی نیشابوری، علی بن احمد، اسباب النزول، ص‌۱۱۸.    
۵۶. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج‌۲، ص‌۴۳۴.    
۵۷. نور/سوره۲۴، آیه۱۲.    



دائرة المعارف القرآن کریم، برگرفته از مقاله «ابیّ بن کعب».    
عبدالسلام ترمانینی، رویدادهای تاریخ اسلام، ترجمه پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ج۱، ص۱۴۱.





جعبه ابزار