• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

احمد بن عبدالله خجستانی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




احمد بن عبدالله خجستانی، از امرای دوره طاهریان و صفاریان بوده و اهل خجستان، از توابع بادغیس بوده است.



تاریخ تولدش دانسته نیست. خجستانی در آغاز، از امیران محمدبن طاهر، از امرای طاهری، بود. وی پیش از ورود به عرصه سیاست، خربندگی میکرد و تحت تأثیر ابیاتی از دیوان حنظله بادغیسی به خدمت علی بن لیث صفاری درآمد. سپس به همراه یعقوب بن لیث به سیستان رفت و در شمار سالوکان (عیاران) درآمد
[۲] احمدبن عمر نظامی عروضی، کتاب چهار مقاله، ج۱، ص۲۶ـ۲۷.
[۳] تاریخ سیستان، چاپ محمدتقی بهار، ج۱، ص۲۲۴ـ۲۲۵.
خجستانی به موقعیت برادران شَرکُب( امرای یعقوب) نزد یعقوب حسد می ورزید. به همین سبب، حیله ای به کار بست و یعقوب را به آنان بدگمان ساخت و به دستور یعقوب، یکی از برادران شرکب به نام ابراهیم را به قتل رساند. پس از آن، یعقوب به خجستانی متمایل شد.
در ۲۶۱، یعقوب هنگام عزیمت به سیستان، عزیزبن سِرّی را به جانشینی خود در نیشابور گمارد و هرات را به برادرش عمرولیث واگذار کرد. خجستانی، علی بن لیث را برای کسب قلمرو از یعقوب برانگیخت و خود اندکی پس از دریافت خلعت از یعقوب، از فرمان او سرپیچید. وی سپس با همراهانش به بُست، نیشابور، بسطام ، خواف و قومس حمله کرد و به کشتار و غارت اهالی پرداخت.
[۵] احمدبن عمر نظامی عروضی، کتاب چهار مقاله، ج۱، ص۲۷.
به نوشته بیهقی،
[۶] علی بن زید بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۶۷.
یعقوب در سال ۲۶۱ حکومت خراسان را به خجستانی تفویض کرد، اما گفته های ابن اثیر این مطلب را تأیید نمی کند.


خجستانی در ۲۶۲ وارد نیشابور شد و به نام طاهریان، مردم را به سوی خویش خواند. وی برای همراه ساختن اهالی نیشابور، در نامه هایش خود را احمدبن عبداللّه طاهری نامید . همچنین به رافعبن هَرْثَمه، از امرای صفاری، پیشنهاد دوستی داد و فرماندهی سپاهش را به او واگذار کرد. خجستانی کوشید تا با یَعْمَربن شرکب نیز طرح دوستی بریزد اما او به علت قتل برادرش به دست خجستانی، امتناع ورزید و به هرات حمله کرد. خجستانی نیز به سوی هرات رفت و در جنگهایی که میان آنان در گرفت، یعمر به قتل رسید. از سوی دیگر، ابوطلحةبن شرکب، برادر یَعْمَر به نیشابور حمله کرد و پس از تصرف شهر، به نام طاهریان خطبه خواند. خجستانی در پی اطلاع از این خبر، به سوی نیشابور رفت و برادرش، عباس، را در مقدمه سپاه فرستاد. برادر خجستانی در جنگ با ابوطلحه کشته شد و سپاهیان همراه وی پراکنده شدند. خجستانی به هرات بازگشت.
[۹] علی بن زید بیهقی، تاریخ بیهق، ج۱، ص۶۷ـ ۶۸.



در ۲۶۳ ابوطلحه نیشابور را محاصره کرد، اما خجستانی به دعوت اهالی شهر وارد نیشابور شد و ابوطلحه به نزد حسن بن زیدبن محمد گریخت. در سالهای ۲۶۵ و ۲۶۶، خجستانی به جنگ حسن بن زید رفت و او را شکست داد و بر جرجان و مناطقی از طبرستان دست یافت. به نوشته ابوالفرج اصفهانی،
[۱۴] ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ج۱، ص۷۱۳ـ۷۱۴.
در حمله خجستانی به جرجان عدهای از علما به قتل رسیدند. به نوشته ابن اسفندیار،
[۱۵] ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۴۸.
حمله خجستانی به قلمرو حسنبن زید به تحریک رستمبن قارن اتفاق افتاد.
پس از درگذشت یعقوب لیث در ۲۶۵، عمرولیث جانشین او شد و به جنگ خجستانی رفت که از جرجان به نیشابور بازگشته بود، اما شکست خورد و به هرات بازگشت و برادرش، علی بن لیث، را به اتهام همکاری با خجستانی به بند کشید.
[۱۷] طبری، تاریخ ، ج۹، ص۵۵۷.
[۱۸] تاریخ سیستان، چاپ محمدتقی بهار، ج۱، ص۲۳۷.



مقارن این رویدادها، در نیشابور شخصی به نام حَیکان (کیکان) گروهی از مُطَّوِّعه و فقها را که طرفدار حکومت عمرو بودند، گرد آورد، اما خجستانی با جذب فقها و اکرام آنان اعتمادشان را به خود جلب کرد. خجستانی در ۲۶۸ به هرات حمله کرد، اما بر آن‌جا دست نیافت. سپس به سیستان حمله کرد اما آن‌جا را نیز نتوانست تسخیر کند. در این مدت، با قدرتمند شدن عیاران و پیوستن مردم نیشابور به حیکان و عصیان بر نماینده خجستانی، او ناگزیر به شهر بازگشت و حیکان گریخت.
[۱۹] عبدالحیدبن ضحاک گردیزی، تاریخ گردیزی، ج۱، ص۳۱۱ـ۳۱۳.

خجستانی در ۲۶۷، رسمآ نام طاهریان را در نواحی مختلف خراسان از خطبه انداخت و از آن پس، به نام خود و معتمدباللّه، خلیفه عباسی، خطبه میخواند. وی همچنین سکه هایی به نام خود و معتمد ضرب کرد.
[۲۱] ۶۰۰، طبری، تاریخ ، ج۹، ص۵۸۹
[۲۲] ابن اثیر،الكامل في التاريخ، ج۷، ص۳۶۲.
سکههایی در ۲۶۸ در نیشابور ضرب شده است که در آن‌ها نام خجستانی به همراه نام خلیفه آمده است و نامی از طاهریان یا صفاریان نیست.
[۲۳] محمدباقر حسینی، «دراسة تحلیلیة للنقود العربیة عن المناسبات و الاعلام فی العصر الاسلامی»، ج۱، ص۷ـ۸.
در همان سال (۲۶۸)، خجستانی به قصد تصرف عراق عجم، تا سمنان پیشروی کرد، اما با مقاومت اهالی شهر، از تسخیر آن‌جا منصرف شد و به خراسان بازگشت. آنگاه به سرخس حمله کرد و با ابوطلحه جنگید و او را شکست داد. سپس به تخارستان رفت و در آن‌جا ماند. چندی بعد در ۲۶۸، مادر خجستانی در نیشابور به اسارت ابوطلحه درآمد و خجستانی به آن‌جا رفت، اما اهالی شهر از ورود وی به شهر ممانعت کردند. در این بین، مادر خجستانی به قتل رسید و چندی بعد، در همان سال، خجستانی نیز به دست دو تن از غلامانش که از وی کینه به دل داشتند، کشته شد و یاران وی به رافعبن هرثمه پیوستند.
[۲۶] ابن اثیر، ج ۷،الكامل في التاريخ، ص۳۰۱.
[۲۹] محمدبن احمد ذهبی، دول الاسلام، ج۱، ص۱۴۸

خجستانی هفت سال حکومت کرد.
[۳۰] علی بن زید بیهقی، تاریخ بیهق، ج۱، ص۶۸ .
ابن اثیر او را شجاع و بخشنده خوانده است، در حالیکه به نوشته برخی از مورخان، او امیری ستمگر بود که علمای بسیاری را در نیشابور و جرجان کشت.
[۳۲] ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ج۱، ص۷۱۳ـ۷۱۴.
[۳۳] علی بن زید بیهقی، تاریخ بیهق، ج۱، ص۶۸.



(۱) ابن اثیر.
(۲) ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران (۱۳۲۰ش).
(۳) ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.
(۴) ابن خلّکان.
(۵) ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، چاپ احمد صقر، قاهره ۱۳۶۸/۱۹۴۹.
(۶) علی بن زید بیهقی، تاریخ بیهق، چاپ احمد بهمن یار،) تهران ۱۳۶۱ش (.
(۷) تاریخ سیستان، چاپ محمدتقی بهار، تهران: زوار، (۱۳۱۴ش).
(۸) محمدباقر حسینی، «دراسة تحلیلیة للنقود العربیة عن المناسبات و الاعلام فی العصر الاسلامی»، المسکوکات: مجلة علمیة تبحث فی المسکوکات، ش ۱۰ـ۱۱ (۱۹۷۹ـ۱۹۸۰).
(۹) محمدبن احمد ذهبی، دول الاسلام، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۱۰) طبری، تاریخ (بیروت).
(۱۱) عبدالحی بن ضحاک گردیزی، تاریخ گردیزی، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران ۱۳۶۳ش.
(۱۲) احمدبن عمر نظامی عروضی، کتاب چهار مقاله، چاپ محمدبن عبدالوهاب قزوینی، لیدن ۱۳۲۷/۱۹۰۹، چاپ افست تهران (بی‌تا)


۱. ابن اثیر،الکامل فی التاریخ،ج۷، ص۲۹۶.    
۲. احمدبن عمر نظامی عروضی، کتاب چهار مقاله، ج۱، ص۲۶ـ۲۷.
۳. تاریخ سیستان، چاپ محمدتقی بهار، ج۱، ص۲۲۴ـ۲۲۵.
۴. ابن اثیر،الکامل فی التاریخ،ج۷، ص۲۹۶۲۹۷.    
۵. احمدبن عمر نظامی عروضی، کتاب چهار مقاله، ج۱، ص۲۷.
۶. علی بن زید بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۶۷.
۷. ابن اثیر،الکامل فی التاریخ، ج۷، ص۲۹۷.    
۸. ابن خلکان،وفیات الاعیان، ج۶، ص۴۲۳.    
۹. علی بن زید بیهقی، تاریخ بیهق، ج۱، ص۶۷ـ ۶۸.
۱۰. ابن اثیر،الکامل فی التاریخ، ج۷، ص۲۹۷۲۹۸.    
۱۱. طبری، تاریخ الطبری تاریخ الرسل والملوک وصله تاریخ الطبری، ج۹، ص۵۵۲.    
۱۲. ابن اثیر،الکامل فی التاریخ، ج۷، ص۳۰۰.    
۱۳. ابن اثیر،الکامل فی التاریخ، ج۷، ص۳۳۵.    
۱۴. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ج۱، ص۷۱۳ـ۷۱۴.
۱۵. ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۴۸.
۱۶. ابن اثیر،الکامل فی التاریخ، ج۷، ص۳۰۰.    
۱۷. طبری، تاریخ ، ج۹، ص۵۵۷.
۱۸. تاریخ سیستان، چاپ محمدتقی بهار، ج۱، ص۲۳۷.
۱۹. عبدالحیدبن ضحاک گردیزی، تاریخ گردیزی، ج۱، ص۳۱۱ـ۳۱۳.
۲۰. ابن اثیر،الکامل فی التاریخ، ج۷، ص۳۰۰۳۰۱.    
۲۱. ۶۰۰، طبری، تاریخ ، ج۹، ص۵۸۹
۲۲. ابن اثیر،الكامل في التاريخ، ج۷، ص۳۶۲.
۲۳. محمدباقر حسینی، «دراسة تحلیلیة للنقود العربیة عن المناسبات و الاعلام فی العصر الاسلامی»، ج۱، ص۷ـ۸.
۲۴. طبری، تاریخ الطبری تاریخ الرسل والملوک وصله تاریخ الطبری، ج۹، ص۵۹۹.    
۲۵. ابن اثیر،الکامل فی التاریخ، ج۷، ص۳۶۲.    
۲۶. ابن اثیر، ج ۷،الكامل في التاريخ، ص۳۰۱.
۲۷. ابن اثیر،الکامل فی التاریخ، ج ۷، ص۳۰۳.    
۲۸. ابن اثیر،الکامل فی التاریخ، ج ۷، ص۳۶۷.    
۲۹. محمدبن احمد ذهبی، دول الاسلام، ج۱، ص۱۴۸
۳۰. علی بن زید بیهقی، تاریخ بیهق، ج۱، ص۶۸ .
۳۱. ابن اثیر،الکامل فی التاریخ، ج۷، ص۳۰۴.    
۳۲. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ج۱، ص۷۱۳ـ۷۱۴.
۳۳. علی بن زید بیهقی، تاریخ بیهق، ج۱، ص۶۸.
۳۴. ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۲، ص۲۱۶    



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «احمد بن عبدالله خجستانی»، شماره۶۹۲۹.    

رده‌های این صفحه : مقالات دانشنامه جهان اسلام




جعبه ابزار