• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اخبار الظراف و المتماجنین (کتاب)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



«اخبار الظراف و المتماجنین»، اثر ابو الفرج، عبد الرحمن علی جوزی ، با تشریحات و توضیحات عبد الامیر مهنا، مجموعه‌ای از حکایات و داستان‌های کوتاه است که به زبان عربی و قبل از سال ۵۹۷ ق، نوشته شده است. آنچه باعث اهمیت کتاب شده است، مستند بودن حکایات و روایات آن می‌باشد.

فهرست مندرجات

۱ - ساختار کتاب
۲ - گزارش محتوا
       ۲.۱ - باب اول
              ۲.۱.۱ - پیامبران
              ۲.۱.۲ - صحابه
              ۲.۱.۳ - علما و حکما
              ۲.۱.۴ - اعراب
              ۲.۱.۵ - عوام
       ۲.۲ - باب دوم
۳ - وضعیت کتاب
۴ - پانویس
۵ - منبع


کتاب، با دو مقدمه از شارح و مؤلف آغاز و مطالب در سه باب، ارائه شده است، به گونه‌ای که هر یک از ابواب، به حکایات و روایات مربوط به مردان، زنان و کودکان، اختصاص یافته است.
مباحث، حول اخبار و حالات افراد و نوادر روزگار می‌باشد؛ کسانی که به تقوا ، زیرکی ، ظرافت ، شوخ طبعی و... معروف می‌باشند.
نویسنده، در ابتدا، به بررسی معنای واژگانی همچون، مجنون ، ظریف ، نوادر و... پرداخته و در ادامه، به گوشه‌ای از حالات و حکایات برخی از این افراد که بدین اوصاف مشهور شده‌اند، اشاره کرده است.
کوتاهی عبارات، شیرینی بیان و نکته سنجی مؤلف، از ویژگی‌های کتاب می‌باشد.


شارح، در مقدمه خود، به بیان زندگی نامه مفصلی از مؤلف پرداخته و جنبه‌هایی از زندگی وی را، از جمله ولادت، دوران زندگی، مشایخ و اساتید، صفات و ویژگی‌های اخلاقی، شخصیت علمی، ذوق شعری، اعتماد به نفس ، شاگردان، مذهب، تاریخ و نحوه وفات، آثار و کتب فراوانی که ابن جوزی در زمینه‌های مختلف نوشته، به تصویر کشیده است.
مقدمه مؤلف، به بیانات برخی از بزرگان، در باب مطایبه و شوخ طبعی، اختصاص یافته است.

۲.۱ - باب اول

در پنج قسم زیر، حکایات و روایاتی بیان شده است که قهرمان اصلی آنها، مردان
[۱] اخبار الظراف و المتماجنی، ابو الفرج عبد الرحمن علی جوزی ، ص۵۹.
می‌باشند:

۲.۱.۱ - پیامبران

به عنوان نمونه، در روایتی از ابی بکر بن محمد بن عمرو بن حزم ، حکایت شده است که در مدینه ، مردی به نام نعمان بود که هر گاه خوراکی و میوه جدیدی به مدینه می‌آمد، آن را به صورت نسیه خریداری کرده و به رسول الله صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم هدیه می‌داد، اما وقتی صاحب آن برای گرفتن پولش نزد وی می‌آمد، او را نزد رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم حواله کرده و از او می‌خواست تا پولش را از ایشان بگیرد. در این هنگام بود که رسول الله صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم از نعمان می‌پرسید: مگر آن را به من هدیه ندادی؟ وی در پاسخ می‌گفت: همین طور است، اما خدا می‌داند که پولی ندارم، فقط می‌خواستم شما هم از آن تناول فرمایید. رسول الله صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم نیز از این کار خنده اش گرفته و پول آن شخص را پرداخت می‌نمود.

۲.۱.۲ - صحابه

در روایتی از ابی رزین نقل شده است که از عباس سؤال شد تو بزرگ تری یا رسول الله صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و او پاسخ داد: ایشان از من بزرگ تر است، اما من قبل از وی به دنیا آمدم.
از جمله صحابه‌ای که حکایتی از آنها نقل شده است، می‌توان به افراد زیر اشاره کرد: انس بن مالک ، عمر بن خطاب ، عبدالله بن ابی بکر ، امام علی علیه‌السّلام ، عبدالله بن عمر ، احنف بن قیس بن معاویة بن حصین ، معاویة بن ابی سفیان ، عبدالله بن عامر ، ابی اسود دوئلی ، ابو هریره و...

۲.۱.۳ - علما و حکما

از جمله آنها عبارتند از: شریح بن حارث بن قیس کندی ، مسروق بن الاجدع ، ابو یحیی خالد بن میمون بن فیروز ، عامر بن شراحیل بن عبد ذی کبار ، سلیمان بن مهران اسدی ، عبدالله بن ادریس اودی ، علی بن عاصم ، ابو العباس طوسی ، احمد بن محمد بن یحیی القطان ، یحیی بن مبارک ، محمد بن حرب هلالی و...
در حکایتی در این بخش، چنین آمده است که روزی خوارج ، یکی از شیعیان را گرفته و از او در باره عقیده اش سؤال کردند و او با زیرکی گفت: «انا من علی و من عثمان بریء». آنها گمان کردند که وی، از هر دو تن برائت جسته و بدین ترتیب او را رها کردند، در حالی که منظور او این بود که من از علی هستم و از عثمان، برائت می‌جویم.

۲.۱.۴ - اعراب

حکایاتی که در این قسمت ذکر شده، مربوط به بادیه نشینان و افراد گمنامی از اعراب، می‌باشد.
در حکایتی از مهدی بن سابق ، چنین آمده است که روزی، عربی، مردی را دید که طبقی از انجیر در مقابلش بود، نزد وی رفته و سلام کرد؛ آن مرد که دید آن عرب نزد او می‌آید، فورا ردای خویش را بر روی طبق انجیر کشید و وانمود کرد که چیزی نزدش نیست. وقتی عرب در مقابل آن مرد نشست، آن مرد وی را خطاب کرد و گفت: آیا از قرآن چیزی می‌دانی؟ عرب گفت: آری و چنین خواند: «و الزیتون و طور سینین». آن مرد پرسید: پس انجیرش (تین) کو؟ عرب گفت: زیر عبای شماست.
در حکایتی دیگر آمده است که عربی ، گروهی از یهودیان را گرفته و از آنها پرسید: نظر شما در مورد عیسی بن مریم علیه‌السّلام چیست؟ آنها گفتند: او را کشته و به صلیب کشیده‌ایم. آن عرب هم گفت: و الله رهایتان نمی‌کنم تا دیه او را بپردازید، آن گاه دیه کامل فردی را از آنها گرفت.

۲.۱.۵ - عوام

حکایات این بخش، به طور پراکنده بوده و مربوط به شخص خاصی نیست؛ تنها وجه مشترک آن با قسمت‌های قبلی، در این است که اشخاص اول این حکایات، مردان می‌باشند.

۲.۲ - باب دوم

به حکایات مربوط به زنان، اختصاص یافته است
[۲] اخبار الظراف و المتماجنی، ابو الفرج عبد الرحمن علی جوزی ، ص۱۶۳.
که برخی از آنها، عبارتند از: عایشه ، اسماء بنت ابی بکر ، همسر عمران حطان ، خواهرزاده زبیر بن عوام و...
در حکایتی آمده است که روزی پادشاهی، پیرزنی از اعراب را دیده و از او در باره تبار و قبیله اش پرسید. وی، در پاسخ گفت که از قبیله طی می‌باشد. شاه پرسید: چه باعث شده که دیگر کسی مثل حاتم در قبیله طی پیدا نمی‌شود. او گفت: همان چیزی که باعث شده در میان ملوک، دیگر کسی مثل تو پیدا نشود. شاه از حاضرجوابی وی شگفت زده شد و به او صله فراوان داد.
در آخرین باب، حکایاتی آمده است که مربوط به کودکان می‌باشد.
در حکایتی که در این باب آمده است، بشر حافی می‌گوید: روزی به خانه معافی بن عمران رفته و در زدم، کودکی از پشت در پرسید: کیستی؟ گفتم: بشر حافی (پابرهنه) گفت: اگر به پشیزی کفشی می‌خریدی، دیگر پابرهنه نمی‌ماندی.


فهرست مطالب، در انتهای کتاب آمده است.
پاورقی‌ها توسط شارح نوشته شده و در آنها، علاوه بر ذکر منابع، توضیح و تشریح کاملی از کلمات و عبارات ثقیل و مشکل متن و نیز نام کامل افرادی که نامشان در متن ذکر شده، آمده است.


۱. اخبار الظراف و المتماجنی، ابو الفرج عبد الرحمن علی جوزی ، ص۵۹.
۲. اخبار الظراف و المتماجنی، ابو الفرج عبد الرحمن علی جوزی ، ص۱۶۳.



نرم افزار تراث ۲، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی (نور).


رده‌های این صفحه : کتاب شناسی




جعبه ابزار