• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ارزش حکومت (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



خداوند متعال به هرکس که بخواهد رحمت خود را عطا می‌کند؛ همان‌گونه که به حضرت یوسف (علیه‌السلام) در سرزمین مصر قدرت و سلطنت بخشید تا طور که می‌خواهد در آن تصرف کند.



دست‌یابی به قدرت و سلطنت زمینی، در مقایسه با پاداش آخرتی ناچیز و بی‌ارزش است:

•• «وَكَذَلِكَ مَكَّنِّا لِيُوسُفَ فِي الأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَيْثُ يَشَاء نُصِيبُ بِرَحْمَتِنَا مَن نَّشَاء وَلاَ نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ»؛ «و اين‌گونه ما به يوسف در سرزمين (مصر) قدرت داديم، که هر جا مى‌خواست در آن منزل مى‌گزيد (و تصرف مى‌کرد)! ما رحمت خود را به هر کس بخواهيم (و شايسته بدانيم) مي‌بخشيم؛ و پاداش نيکوکاران را ضايع نمى‌کنيم!».

۱.۱ - بررسی تفسیری آیه



۱.۱.۱ - عزت یافتن حضرت یوسف

کلمه (تمکین) به معنای قدرت دادن، و کلمه (تبوء) به معنای جای گرفتن است، و کلمه (کذلک) اشاره است به داستانی که تا رسیدن یوسف به مقام عزیزی مصر بیان کرد، و آن عبارت بود از زندانی شدنش که با وجود اینکه غرض همسر عزیز از آن، تحقیر و ذلیل کردن یوسف بود مع ذلک خداوند همان را وسیله عزتش قرار داد، و سایر امور زندگیش نیز به همین منوال جریان داشت، پدرش او را احترام کرد و برادران بر وی حسد برده در چاهش انداختند، و به بازرگانان فروختند تا بدین وسیله آن احترام را مبدل به ذلت کنند، خدای سبحان هم همین مکر و حیله آنان را وسیله عزت او در خانه عزیز مصر قرار داد، زنان مصر مخصوصا همسر عزیز با وی خدعه کردند، و بنای مراوده را گذاشتند تا او را به منجلاب فسق و فجور بکشانند، خداوند همین توطئه را وسیله بروز و ظهور عصمت و پاکی او قرار داد، و در آخر هم زندان را که وسیله خواری او بود، باعث عزتش قرار داد.
و خداوند متعال به همین داستان زندانی شدن و محرومیت یوسف (علیه‌السلام) از اختلاط و آمیزش آزادانه با مردم اشاره نموده و فرموده (و کذلک مکنا لیوسف فی الارض یتبوء منها حیث یشاء) یعنی ما این چنین زحمت زندان را که از او سلب آزادی اراده کرده بود، برداشتیم، و در نتیجه صاحب مشیتی مطلق و اراده‌ای نافذ گردید، که می‌توانست در هر بقعه‌ای و قطعه‌ای از زمین که بخواهد منزل بگزیند، پس این جمله به وجهی محاذی جمله (و کذلک مکنا لیوسف فی الارض و لنعلمه من تأویل الاحادیث و اللّه غالب علی امره) که قبلا درباره وارد شدن یوسف به خانه عزیز فرموده بود قرار گرفته است.

۱.۱.۲ - مراد از نصیب برحمتنا

و با این مقایسه این معنا روشن می‌گردد که جمله (نصیب برحمتنا من نشاء) در اینجا به معنای جمله (و اللّه غالب علی امره) در آنجاست، و معلوم می‌شود که مراد این است که خدای سبحان وقتی بخواهد رحمت خود را به شخصی برساند، کسی در خواستن او معارضه ندارد و هیچ مانعی نمی‌تواند او را از به کار بردن اراده و خواستش جلوگیری کند.
و اگر سببی از اسباب، می‌توانست که مشیت خدا را در مورد احدی باطل سازد، هر آیینه درباره یوسف این کار را می‌کرد؛ زیرا در خصوص او تمام اسباب، آن هم سبب‌هایی که هر کدام جداگانه در ذلیل کردن وی کافی بود دست به دست هم دادند، و مع ذلک نتوانستند او را ذلیل کنند؛ بلکه برخلاف جریان اسباب، خداوند او را بلند و عزیز کرد، آری ( حکم تنها از آن خداست).

۱.۱.۳ - مراد از اجر

و اینکه فرموده (و لا نضیع اجر المحسنین) اشاره است به اینکه این تمکین اجری بوده که خداوند به یوسف داد، و وعده جمیلی است که به هر نیکوکاری می‌دهد، تا بدانند او اجرشان را ضایع نمی‌کند.

•• «وَلَأَجْرُ الآخِرَةِ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ آمَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ»؛ «(اما) پاداش آخرت، براى کسانى که ایمان آورده و پرهيزکارى داشتند، بهتر است!».

۱.۲ - تفسیر آیه



۱.۲.۱ - مراد از ایمان و تقوا

یعنی اجر آخرت برای اولیای از بندگان اوست؛ پس در حقیقت این جمله وعده جمیلی است که خداوند به خصوص اولیای خود که یوسف یکی از ایشان است می‌دهد.
دلیل بر اینکه این جمله وعده به عموم مؤمنین نیست جمله حالیه (و کانوا یتقون) است که دلالت دارد بر اینکه ایمان ایشان که همان حقیقت ایمان است لا محاله مسبوق به تقوای استمراری ایشان بوده، آنهم تقوای حقیقی، و (معلوم است که) چنین تقوایی بدون ایمان تحقق نمی‌یابد، پس ایمان بعدی، ایمان بعد از ایمان و تقوا ست، و چنین ایمانی همان اجرای ولایت اللّه است که درباره‌اش فرموده: (الا ان اولیاء اللّه لا خوف علیهم و لا هم یحزنون الذین آمنوا و کانوا یتقون لهم البشری فی الحیوه الدنیا و فی الاخرة).


۱. یوسف/سوره۱۲، آیه۵۶.    
۲. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۱، ص۲۷۴.    
۳. یوسف/سوره۱۲، آیه۵۷.    
۴. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۱، ص۲۷۵.    


۲.۱ - منبع

مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۱۲، ص۸۸، برگرفته از مقاله «ارزش حکومت».    


رده‌های این صفحه : حکومت | موضوعات قرآنی




جعبه ابزار