• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

استغاثه (نحو)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



" استغاثه " مصدر باب "استفعال" از ماده "غوث" و در لغت به معنای یاری طلبیدن و کمک خواستن است. (قوله: فاستغاثه‌ای طلب منه الاغاثه.)
[۱] الطریحی، فخرالدین، ج۲، ص۲۰۶، مجمع البحرین، تحقیق احمد حسینی، بیروت، موسسه الوفاء، ۱۳۰۴ هـق، چاپ دوم.




در اصطلاح نحو "استغاثه" عبارت است از ندایی که متوجه شخصی است که از دشواری و سختی واقع شده نجات می‌دهد و یا بر دفع آن قبل از وقوع، کمک و یاری می‌کند؛
[۲] حسن، عباس، ج۴، ص۶۸، النحوالوافی، تهران، آوند آویش، ۲۰۰۴م، چاپ اول.
مانند جایی که متکلم برای نجات شخص در حال غرق شدن فریاد می‌زند: "یا لَلناسِ لِلغَریقِ"؛ در این مثال متکلم با ندای خود برای نجات غریق، از دیگران طلب کمک و یاری می‌کند.


معنای لغوی استغاثه (طلب یاری و کمک خواستن) در معنای اصطلاحی لحاظ شده است، به این بیان که متکلم در استغاثه با استفاده از ساختار ندا ، از شخصی طلب کمک و یاری می‌کند و در واقع این ندای خاص، نوعی ساختار لفظی برای طلب یاری و کمک خواستن است، اگر چه تحقق این معنا (استغاثه) با ساختار و الفاظ دیگری نیز ممکن است؛ (همچون "انی استغیث بک یا والدی")
[۳] حسن، عباس، ج۱، ص۶۸، النحوالوافی، تهران، آوند آویش، ۲۰۰۴م، چاپ اول.
از این رو استغاثه در معنای لغوی اعمّ از استغاثه در اصطلاح نحو است.


ساختار استغاثه همان ساختار ندا است
[۴] حسن، عباس، ج۱، ص۷۳، النحوالوافی، تهران، آوند آویش، ۲۰۰۴م، چاپ اول.
و همانطور که از تعریف اصطلاحی آن معلوم می‌شود استغاثه نوعی ندای خاص است، از این رو به صورت جداگانه بحث شده و از ملحقات باب " ندا " به حساب می‌آید. در تبیین مباحث ندا و به تبع آن بحث استغاثه، دو رویکرد در میان عالمان نحو دیده می‌شود؛ بعضی (همچون ابن حاجب در " الکافیه ") در ادامه مبحث وجوب حذف عامل مفعول‌به از باب "ندا" بحث کرده و در مقابل گروهی (همچون ابن مالک در " الفیه ") "ندا" را‌ به‌طور مستقل بعد از باب "توابع" مورد بررسی قرار داده‌اند.


استغاثه از سه رکن تشکیل شده است:

۴.۱ - ادات

در میان حروف ندا فقط حرف "یا" برای استغاثه به کار می‌رود.
[۵] حسن، عباس، ج۱، ص۶۸، النحوالوافی، تهران، آوند آویش، ۲۰۰۴م، چاپ اول.
از آن‌جا که استغاثه با نوعی کشیدگی صوت همراه است و با حذف "یا" این غرض، حاصل نمی‌شود، از این رو حذف "یا" جایز نمی‌باشد.
[۶] ابن عصفور الاشبیلی، علی بن مؤمن، ج۲، ص۲۱۱، شرح جمل الزجاجی، مقدمه و فهرست و حاشیه فواز الشعار، ناظر: امیل بدیع یعقوب، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۹۹۸م، چاپ اول.


۴.۲ - مستغاث‌به

مستغاث‌به که از آن به "مستغاث" نیز تعبیر شده ( فعل از ماده "استغاثه " به دو صورت متعدی بنفسه و متعدی به حرف جر "باء" به کار می‌رود. از این رو هر دو تعبیر "مستغاث" و "مستغاث‌به" صحیح است.)
[۷] حسن، عباس، ج۱، ص۶۸، النحوالوافی، تهران، آوند آویش، ۲۰۰۴م، چاپ اول.
منادایی است که از آن طلب یاری و کمک شده است؛ مانند: "الطبیب" در مثال «یا لَلطبیب لِلمریض» که متکلم از مستغاث‌به (الطبیب) یاری و کمک می‌طلبد.

۴.۳ - مستغاث‌له

مستغاث‌له بعد از "مستغاث‌به" واقع شده و متکلم به جهت و سبب او طلب یاری کرده است.
مستغاث‌له با توجه به قصد متکلم از استغاثه و جهت طلب یاری او، بر دو گونه است:
[۸] حسن، عباس، ج۱، ص۷۴، النحوالوافی، تهران، آوند آویش، ۲۰۰۴م، چاپ اول.

الف). مستنصرله (از این دو نوع، به "منتصر‌له" و "منتصرعلیه" نیز تعبیر شده است.)
[۹] الصبان، محمد بن علی و الاشمونی، ج۳، ص۲۴۲، علی بن محمد بن عیسی و ابن مالک، محمد بن عبدالله بن مالک، حاشیه الصبان علی شرح الاشمونی علی الفیه ابن مالک و شرح شواهد العینی، تحقیق طه عبدالرؤوف سعد، المکتبه التوفیقیه.
[۱۰] الخضری، محمد و ابن عقیل، ج۲، ص۱۸۸، بهاء الدین بن عبدالله و ابن مالک، محمدبن عبدالله بن مالک، حاشیه الخضری علی شرح ابن عقیل علی الفیه ابن مالک، شرح و تعلیق ترکی فرحان المصطفی، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۹۹۸ م، چاپ اول.

مستغاث‌له در صورتی که قصد متکلم از استغاثه یاری رساندن به او باشد، مستنصرله واقع می‌شود؛ مانند: «یا لَلناس لِلغریق»؛ در این مثال "الغریق" مستنصرله واقع شده و جهت کمک خواستن متکلم، یاری رساندن به او است.
ب). مستنصرعلیه
مستغاث‌له در صورتی که قصد متکلم از استغاثه غلبه بر او یا دفع ضرر ناشی از او باشد، مستنصر‌علیه واقع می‌شود؛ مانند: «یا لَلحراس لِلأعداء»؛ در این مثال "الأعداء" مستنصر‌علیه واقع شده و جهت و سبب کمک طلبیدن متکلم، غلبه یافتن بر آن و دفع ضرر ناشی از آن است.


مستغاث‌به در کلام به سه شکل به کار می‌رود که در ضمن بیان هر شکل به اعراب آن نیز اشاره می‌شود:
۱. مجرور به حرف "لام" مفتوح (از این لام به لام استغاثه تعبیر می‌شود.)
[۱۱] جامی، عبدالرحمن بن احمد نورالدین، ج۱، ص۱۲۶، شرح ملا جامی، تصحیح و تعلیق رضا یوسف آبادی، ابوالحسن قاسم فام، علی میبدی، مکتبه نهاوندی، ۱۳۸۸، چاپ اول.
مانند: "یا لَزید لِلمریض"؛ دراین کاربرد مستغاث‌به (زید) منادای منصوب به فتحه‌ی مقدر و در لفظ مجرور به لام، واقع شده است. از آن‌جا که حرف ندا (یا) نائب فعلی همچون "أدعو" شده است، جار و مجرور (لزیدٍ) متعلق به "یا" است.
[۱۲] حسن، عباس، ج۱، ص۷۰، النحوالوافی، تهران، آوند آویش، ۲۰۰۴م، چاپ اول.

۲. حذف "لام" و الحاق "الف" به آخر مستغاث‌به، به جای "لام"
[۱۳] الخضری، محمد و ابن عقیل، ج۱، ص۱۸۹، بهاء الدین بن عبدالله و ابن مالک، محمدبن عبدالله بن مالک، حاشیه الخضری علی شرح ابن عقیل علی الفیه ابن مالک، شرح و تعلیق ترکی فرحان المصطفی، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۹۹۸ م، چاپ اول.
مانند: "یا زیدا للمریض"؛ دراین کاربرد مستغاث به (زید) مبنی برضمه‌ی مقدر و به جهت ندا در محل نصب واقع شده است.
[۱۴] الخضری، محمد و ابن عقیل، ج۱، ص۱۸۹، بهاء الدین بن عبدالله و ابن مالک، محمدبن عبدالله بن مالک، حاشیه الخضری علی شرح ابن عقیل علی الفیه ابن مالک، شرح و تعلیق ترکی فرحان المصطفی، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۹۹۸ م، چاپ اول.

۳. حذف "لام" و عدم الحاق "الف" به جای آن؛ مانند: "یا زیدُ لِلمریض"، دراین کاربرد حکم اعراب منادا در مستغاث‌به، جاری می‌شود.
[۱۵] ابن هشام انصاری، جمال الدین بن یوسف،ص۲۷۵، تهذیب و اغنای شرح قطرالندی و بل الصدی، تهیه و تنظیم: عدنان العظمه، مقدمه و تدقیق و اغنای شرح: محمد علی سلطانی، سوریه، دارالعصماء، ۲۰۰۴ م، چاپ اول.



۱. "لام" در مستغاث‌به مفتوح بوده و در صورتی که مستغاث‌به "یای" متکلم باشد، مکسور می‌شود؛ مانند: "یا لِی لِلملهوف"؛
[۱۶] حسن، عباس، ج۱، ص۶۹، النحوالوافی، تهران، آوند آویش، ۲۰۰۴م، چاپ اول.
در این مثال لام در مستغاث‌به ( ضمیر یای متکلم) مکسور شده است.
۲. اگر مستغاث‌به، غیر اصیل (معطوف بر مستغاث‌به دیگر) باشد "لام" آن مکسور می‌شود؛ مانند: "یا لَلوالد و لِلأخ".
[۱۷] حسن، عباس، ج۱، ص۶۹، النحوالوافی، تهران، آوند آویش، ۲۰۰۴م، چاپ اول.
در این مثال مستغاث‌به غیر اصیل (أخ) بر مستغاث‌به اصیل (الوالد) عطف شده و لام آن مکسور شده است.
۳. بعضی (همچون ابن جنی ) لام در مستغاث‌به را متعلق به حرف "یا" می‌دانند و معتقدند که در "یا" نوعی معنای فعلی وجود دارد. در مقابل بعضی دیگر لام را زائده می‌دانند.
[۱۸] ابن عصفور الاشبیلی، علی بن مؤمن، ج۱، ص۲۱۰، شرح جمل الزجاجی، مقدمه و فهرست و حاشیه فواز الشعار، ناظر: امیل بدیع یعقوب، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۹۹۸م، چاپ اول.

۴. می‌توان مستغاث‌له و مستغاث‌به هر دو را ضمیر آورد؛ مانند جایی که فرد خود را مخاطب قرار داده و می‌گوید: "یا لک لی".
[۱۹] ابن هشام انصاری، جمال الدین بن یوسف، ج۴، ص۴۰، اوضح المسالک الی الفیه ابن مالک همراه با کتاب عده السالک الی تحقیق اوضح المسالک، تالیف: محمد محیی الدین عبدالحمید، جده، دارالطلائع.

۵. "لام" در مستغاث‌به مفتوح است، چرا که مستغاث‌به در واقع منادایی است که به جای ضمیر به کار رفته است و لامی که همراه با ضمیر به کار می‌رود همواره مفتوح است؛ مانند: "لَک، لَه".
[۲۰] الخضری، محمد و ابن عقیل، ج۱، ص۱۸۸، بهاء الدین بن عبدالله و ابن مالک، محمدبن عبدالله بن مالک، حاشیه الخضری علی شرح ابن عقیل علی الفیه ابن مالک، شرح و تعلیق ترکی فرحان المصطفی، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۹۹۸ م، چاپ اول.



مستغاث‌له در کلام به دو گونه به کار می‌رود:
۱. مجرور به "لام"
اصل در کاربرد مستغاث‌له این است که مجرور به "لام" واقع شود؛ مانند: "الغریق" در مثال «یا لَلناس لِلغریقِ». این کاربرد در هر دو نوع مستغاث‌له (مستنصرله و مستنصرعلیه) واقع می‌شود.
۲. مجرور به "مِنْ" به جای "لام"
[۲۱] حسن، عباس، ج۱، ص۸۲، النحوالوافی، تهران، آوند آویش، ۲۰۰۴م، چاپ اول.
در صورتی که مستغاث‌له، مستنصرعلیه باشد با وجود قرینه جایز است مجرور به "مِنْ" تعلیلی به جای "لام" واقع شود؛ مانند "الخادعین" در مثال «یا لَلأحرار مِن الخادعین المنافقین» که مستنصرعلیه و مجرور به "مِنْ" واقع شده است.


۱. مستغاث‌له مجرور به حرف جر بوده و این جار و مجرور متعلق به حرف ندا (یا) است.
[۲۲] حسن، عباس، ج۱، ص۷۴، النحوالوافی، تهران، آوند آویش، ۲۰۰۴م، چاپ اول.
(در مقابل، بعضی جار و مجرور را متعلق به حال محذوف از مستغاث‌به می‌دانند.)
[۲۳] صفائی بوشهری، غلامعلی، ج۱، ص۱۹۶، بداءه النحو، قم، مدیریت حوزه علمیه، ۱۳۸۵ هـش، چاپ اول.
[۲۴] الشرتونی، رشید، ج۴، ص۲۸۳.، مبادی العربیه قسم النحو، تهران، نشر اساطیر، ۱۳۸۳هـش، چاپ دهم.

۲. مستغاث‌له بعد از مستغاث‌به واقع شده و مقدم شدن آن جایز نیست.
[۲۵] حسن، عباس، ج۱، ص۷۳، النحوالوافی، تهران، آوند آویش، ۲۰۰۴م، چاپ اول.

۳. "لام" در مستغاث‌له همواره مجرور بوده اما اگر مستغاث‌له ضمیری به جز یای متکلم باشد، "لام" مفتوح می‌شود؛ مانند: "لَنا" در مثال "یا لَلناصح لَنا" که لام مفتوح است.
[۲۶] حسن، عباس، ج۱، ص۷۳، النحوالوافی، تهران، آوند آویش، ۲۰۰۴م، چاپ اول.

۴. حذف مستغاث‌له جایز است.
[۲۷] الشرتونی، رشید، ج۱، ص۲۸۲، مبادی العربیه قسم النحو، تهران، نشر اساطیر، ۱۳۸۳هـش، چاپ دهم.



عالمان نحو در ادامه مباحث "استغاثه" به ندای "متعجب‌منه" اشاره می‌کنند. در بیان علت ذکر آن در مباحث "استغاثه" می‌توان گفت که در ندای "متعجب‌منه" که قصد و هدف متکلم بیان تعجب است، از ساختاری که در استغاثه بیان شد استفاده شده است؛ (اگر چه بعضی قائل‌اند که در همین صورت تعجب هم معنای استغاثه محقق است و لام مفتوح، لام استغاثه است و حتی بعضی منادا را محذوف می‌دانند. ساختار استغاثه، در بیان تهدید نیز به کار رفته که از لام مفتوح در آن به لام تهدید تعبیر شده است.)
[۲۸] جامی، عبدالرحمن بن احمد نورالدین، ج۱، ص۱۲۶، شرح ملا جامی، تصحیح و تعلیق رضا یوسف آبادی، ابوالحسن قاسم فام، علی میبدی، مکتبه نهاوندی، ۱۳۸۸، چاپ اول.
از این رو ندای متعجب‌منه در صورت شکلی با استغاثه مشابهت دارد اگرچه در معنا و مراد با آن متفاوت است.
[۲۹] حسن، عباس، ج۱، ص۷۶، النحوالوافی، تهران، آوند آویش، ۲۰۰۴م، چاپ اول.

تعجب ممکن است از ذات شیء، شدت، کثرت و یا امر غریبی در آن و یا غرض دیگری باشد؛ مانند جایی که متکلم در تعجب از فراوانی آب می‌گوید: «یا لَلماءِ»؛ در این مثال "الماء" متعجب‌منه و مجرور به "لام" تعجب واقع شده است.
نکات ذیل پیرامون ندای "متعجب‌منه" قابل توجه است:
۱. بعضی این احتمال را مطرح کرده‌اند که در ندای "متعجب‌منه"، معنای استغاثه با لحاظ معنای تعجب در لفظ، باقی است؛ اما از آن‌جا که منادا، منادای حقیقی نیست، استغاثه نیز حقیقی نمی‌باشد.
[۳۰] الخضری، محمد و ابن عقیل، ج۱، ص۱۹۰، بهاء الدین بن عبدالله و ابن مالک، محمدبن عبدالله بن مالک، حاشیه الخضری علی شرح ابن عقیل علی الفیه ابن مالک، شرح و تعلیق ترکی فرحان المصطفی، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۹۹۸ م، چاپ اول.

۲. احکام مربوط به "مستغاث‌به" در منادای "متعجب‌منه" نیز به کار می‌روند.
[۳۱] حسن، عباس، ج۱، ص۷۷، النحوالوافی، تهران، آوند آویش، ۲۰۰۴م، چاپ اول.



۱. آیه "إذ تَستغیثون ربّکم فاستجاب لکم"، (به خاطر آورید زمانی را که از شدت ناراحتی در میدان بدر، از پروردگارتان کمک خواستید؛ و او خواسته شما را پذیرفت)؛ در این آیه شریفه، استغاثه به معنای لغوی آن با ساختار فعل مضارع (تستغیثون) بیان شده است، اما از آن‌جا که در تبیین معنای استغاثه از ساختار ندا استفاده نشده، استغاثه‌ی اصطلاحی به حساب نمی‌آید.
۲. حدیث "و یتَمنَّون أن یُقْتَلوا فی سبیلِ الله شعارهم یا لَثاراتِ الحسین"، (یاوران حضرت مهدی (عج) در دل آرزوی کشته شدن در راه خدا را دارند و شعارشان " یا لثارات الحسین " (ای خون‌خواهان حسین ) است)؛ در این حدیث شریف "ثارات" مستغاث و مجرور واقع شده و مستغاث‌له محذوف است.


(۱) قرآن کریم.
(۲) الطریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تحقیق احمد حسینی، بیروت، موسسه الوفاء، ۱۳۰۴ هـق، چاپ دوم.
(۳) حسن، عباس، النحوالوافی، تهران، آوند آویش، ۲۰۰۴م، چاپ اول.
(۴) ابن عصفور الاشبیلی، علی بن مؤمن، شرح جمل الزجاجی، مقدمه و فهرست و حاشیه فواز الشعار، ناظر: امیل بدیع یعقوب، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۹۹۸م، چاپ اول.
(۵) الصبان، محمد بن علی و الاشمونی، علی بن محمد بن عیسی و ابن مالک، محمد بن عبدالله بن مالک، حاشیه الصبان علی شرح الاشمونی علی الفیه ابن مالک و شرح شواهد العینی، تحقیق طه عبدالرؤوف سعد، المکتبه التوفیقیه.
(۶) الخضری، محمد و ابن عقیل، بهاء الدین بن عبدالله و ابن مالک، محمدبن عبدالله بن مالک، حاشیه الخضری علی شرح ابن عقیل علی الفیه ابن مالک، شرح و تعلیق ترکی فرحان المصطفی، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۹۹۸ م، چاپ اول.
(۷) جامی، عبدالرحمن بن احمد نورالدین، شرح ملا جامی، تصحیح و تعلیق رضا یوسف آبادی، ابوالحسن قاسم فام، علی میبدی، مکتبه نهاوندی، ۱۳۸۸، چاپ اول.
(۸) ابن هشام انصاری، جمال الدین بن یوسف، تهذیب و اغنای شرح قطرالندی و بل الصدی، تهیه و تنظیم: عدنان العظمه، مقدمه و تدقیق و اغنای شرح: محمد علی سلطانی، سوریه، دارالعصماء، ۲۰۰۴ م، چاپ اول.
(۹) ابن هشام انصاری، جمال الدین بن یوسف، اوضح المسالک الی الفیه ابن مالک همراه با کتاب عده السالک الی تحقیق اوضح المسالک، تالیف: محمد محیی الدین عبدالحمید، جده، دارالطلائع.
(۱۰) صفائی بوشهری، غلامعلی، بداءه النحو، قم، مدیریت حوزه علمیه، ۱۳۸۵ هـش، چاپ اول.
(۱۱) الشرتونی، رشید، مبادی العربیه قسم النحو، تهران، نشر اساطیر، ۱۳۸۳هـش، چاپ دهم.
(۱۲) مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، بیروت، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۳هـق، چاپ دوم.


۱. الطریحی، فخرالدین، ج۲، ص۲۰۶، مجمع البحرین، تحقیق احمد حسینی، بیروت، موسسه الوفاء، ۱۳۰۴ هـق، چاپ دوم.
۲. حسن، عباس، ج۴، ص۶۸، النحوالوافی، تهران، آوند آویش، ۲۰۰۴م، چاپ اول.
۳. حسن، عباس، ج۱، ص۶۸، النحوالوافی، تهران، آوند آویش، ۲۰۰۴م، چاپ اول.
۴. حسن، عباس، ج۱، ص۷۳، النحوالوافی، تهران، آوند آویش، ۲۰۰۴م، چاپ اول.
۵. حسن، عباس، ج۱، ص۶۸، النحوالوافی، تهران، آوند آویش، ۲۰۰۴م، چاپ اول.
۶. ابن عصفور الاشبیلی، علی بن مؤمن، ج۲، ص۲۱۱، شرح جمل الزجاجی، مقدمه و فهرست و حاشیه فواز الشعار، ناظر: امیل بدیع یعقوب، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۹۹۸م، چاپ اول.
۷. حسن، عباس، ج۱، ص۶۸، النحوالوافی، تهران، آوند آویش، ۲۰۰۴م، چاپ اول.
۸. حسن، عباس، ج۱، ص۷۴، النحوالوافی، تهران، آوند آویش، ۲۰۰۴م، چاپ اول.
۹. الصبان، محمد بن علی و الاشمونی، ج۳، ص۲۴۲، علی بن محمد بن عیسی و ابن مالک، محمد بن عبدالله بن مالک، حاشیه الصبان علی شرح الاشمونی علی الفیه ابن مالک و شرح شواهد العینی، تحقیق طه عبدالرؤوف سعد، المکتبه التوفیقیه.
۱۰. الخضری، محمد و ابن عقیل، ج۲، ص۱۸۸، بهاء الدین بن عبدالله و ابن مالک، محمدبن عبدالله بن مالک، حاشیه الخضری علی شرح ابن عقیل علی الفیه ابن مالک، شرح و تعلیق ترکی فرحان المصطفی، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۹۹۸ م، چاپ اول.
۱۱. جامی، عبدالرحمن بن احمد نورالدین، ج۱، ص۱۲۶، شرح ملا جامی، تصحیح و تعلیق رضا یوسف آبادی، ابوالحسن قاسم فام، علی میبدی، مکتبه نهاوندی، ۱۳۸۸، چاپ اول.
۱۲. حسن، عباس، ج۱، ص۷۰، النحوالوافی، تهران، آوند آویش، ۲۰۰۴م، چاپ اول.
۱۳. الخضری، محمد و ابن عقیل، ج۱، ص۱۸۹، بهاء الدین بن عبدالله و ابن مالک، محمدبن عبدالله بن مالک، حاشیه الخضری علی شرح ابن عقیل علی الفیه ابن مالک، شرح و تعلیق ترکی فرحان المصطفی، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۹۹۸ م، چاپ اول.
۱۴. الخضری، محمد و ابن عقیل، ج۱، ص۱۸۹، بهاء الدین بن عبدالله و ابن مالک، محمدبن عبدالله بن مالک، حاشیه الخضری علی شرح ابن عقیل علی الفیه ابن مالک، شرح و تعلیق ترکی فرحان المصطفی، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۹۹۸ م، چاپ اول.
۱۵. ابن هشام انصاری، جمال الدین بن یوسف،ص۲۷۵، تهذیب و اغنای شرح قطرالندی و بل الصدی، تهیه و تنظیم: عدنان العظمه، مقدمه و تدقیق و اغنای شرح: محمد علی سلطانی، سوریه، دارالعصماء، ۲۰۰۴ م، چاپ اول.
۱۶. حسن، عباس، ج۱، ص۶۹، النحوالوافی، تهران، آوند آویش، ۲۰۰۴م، چاپ اول.
۱۷. حسن، عباس، ج۱، ص۶۹، النحوالوافی، تهران، آوند آویش، ۲۰۰۴م، چاپ اول.
۱۸. ابن عصفور الاشبیلی، علی بن مؤمن، ج۱، ص۲۱۰، شرح جمل الزجاجی، مقدمه و فهرست و حاشیه فواز الشعار، ناظر: امیل بدیع یعقوب، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۹۹۸م، چاپ اول.
۱۹. ابن هشام انصاری، جمال الدین بن یوسف، ج۴، ص۴۰، اوضح المسالک الی الفیه ابن مالک همراه با کتاب عده السالک الی تحقیق اوضح المسالک، تالیف: محمد محیی الدین عبدالحمید، جده، دارالطلائع.
۲۰. الخضری، محمد و ابن عقیل، ج۱، ص۱۸۸، بهاء الدین بن عبدالله و ابن مالک، محمدبن عبدالله بن مالک، حاشیه الخضری علی شرح ابن عقیل علی الفیه ابن مالک، شرح و تعلیق ترکی فرحان المصطفی، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۹۹۸ م، چاپ اول.
۲۱. حسن، عباس، ج۱، ص۸۲، النحوالوافی، تهران، آوند آویش، ۲۰۰۴م، چاپ اول.
۲۲. حسن، عباس، ج۱، ص۷۴، النحوالوافی، تهران، آوند آویش، ۲۰۰۴م، چاپ اول.
۲۳. صفائی بوشهری، غلامعلی، ج۱، ص۱۹۶، بداءه النحو، قم، مدیریت حوزه علمیه، ۱۳۸۵ هـش، چاپ اول.
۲۴. الشرتونی، رشید، ج۴، ص۲۸۳.، مبادی العربیه قسم النحو، تهران، نشر اساطیر، ۱۳۸۳هـش، چاپ دهم.
۲۵. حسن، عباس، ج۱، ص۷۳، النحوالوافی، تهران، آوند آویش، ۲۰۰۴م، چاپ اول.
۲۶. حسن، عباس، ج۱، ص۷۳، النحوالوافی، تهران، آوند آویش، ۲۰۰۴م، چاپ اول.
۲۷. الشرتونی، رشید، ج۱، ص۲۸۲، مبادی العربیه قسم النحو، تهران، نشر اساطیر، ۱۳۸۳هـش، چاپ دهم.
۲۸. جامی، عبدالرحمن بن احمد نورالدین، ج۱، ص۱۲۶، شرح ملا جامی، تصحیح و تعلیق رضا یوسف آبادی، ابوالحسن قاسم فام، علی میبدی، مکتبه نهاوندی، ۱۳۸۸، چاپ اول.
۲۹. حسن، عباس، ج۱، ص۷۶، النحوالوافی، تهران، آوند آویش، ۲۰۰۴م، چاپ اول.
۳۰. الخضری، محمد و ابن عقیل، ج۱، ص۱۹۰، بهاء الدین بن عبدالله و ابن مالک، محمدبن عبدالله بن مالک، حاشیه الخضری علی شرح ابن عقیل علی الفیه ابن مالک، شرح و تعلیق ترکی فرحان المصطفی، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۹۹۸ م، چاپ اول.
۳۱. حسن، عباس، ج۱، ص۷۷، النحوالوافی، تهران، آوند آویش، ۲۰۰۴م، چاپ اول.
۳۲. انفال/سوره۸، آیه۹.    
۳۳. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج ۵۲، ب ۲۶، ح ۸۱، ص ۳۰۸،بیروت، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۳هق، چاپ دوم    



سایت پژوهشکده باقرالعلوم    


رده‌های این صفحه : ادبیات عرب | منصوبات




جعبه ابزار