• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

استغاثه مسرفان (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مسرفان در حال محنت به درگاه خداوند استغاثه کرده و پس از رفع آن، ناسپاسى می‌کردند.



استغاثه مسرفان در حال محنت و ناسپاسى پس از رفع آن:
•• «وَإِذَا مَسَّ الإِنسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنبِهِ أَوْ قَاعِدًا أَوْ قَآئِمًا فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَن لَّمْ يَدْعُنَا إِلَى ضُرٍّ مَّسَّهُ كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ؛ هنگامى که به انسان زيان (و ناراحتى) رسد، ما را (در هر حال:) در حالى که به پهلو خوابيده، يا نشسته، يا ايستاده است، مى‌خواند؛ اما هنگامى که ناراحتى را از او برطرف ساختيم، چنان مى‌رود که گويى هرگز ما را براى حل مشکلى که به او رسيده بود، نخوانده است! اين‌گونه براى اسراف‌کاران، اعمالشان زینت داده شده است (که زشتى اين عمل را درک نمى‌کنند)!».

۱.۱ - دیدگاه تفسیر المیزان



۱.۱.۱ - معنی ضر

کلمه (ضر) - به ضم ضاد - به معناى حوادث و امورى است که به جان آدمى ضرر برساند؛ و معناى جمله (دعانا لجنبه او قاعدا او قائما) این است که وقتى به انسان ضررى مى‌رسد، ما را مى‌خواند؛ درحالى‌که به پهلو افتاده و یا نشسته و یا ایستاده است؛ و ظاهرا این تردید به منظور تعمیم مى‌باشد و مى‌خواهد بفرماید: چه به پهلو و چه نشسته و چه ایستاده و چه در هر حال دیگرى که فرض شود بر دعا و خواندن ما اصرار مى‌ورزد، و در هیچ حالى ما را فراموش نمى‌کند. ممکن هم هست هر سه کلمه (لجنبه او قاعدا او قائما) همگى حال از کلمه (الانسان) باشد، نه حال از فاعل (دعانا)، در این صورت عامل در این سه حال کلمه (مس) مى‌باشد، و معناى جمله چنین مى‌شود: (وقتى که ناملایمى به انسان برسد، او در حالى که خوابیده یا نشسته و یا ایستاده در همان حال ما را مى‌خواند). و این معنا در بعضى از روایات بى‌سند وارد شده؛ و جمله (دعانا لجنبه) مربوط به بیمارى است که قدرت برخاستن ندارد، و جمله (او قاعدا) مربوط به مریضى است که نمى‌تواند بایستد، و جمله (او قائما) مربوط به افراد سالم است.
و جمله (مر کان لم یدعنا الى ضر مسه) کنایه است از فراموشی و غفلت از چیزى که فراموش نمى‌شود.
و معناى آیه این است که: وقتى بلاء و ناملایمى جانکاه به انسان مى‌رسد مدام و بدون وقفه ما را به منظور رفع آن بلا مى‌خواند و برخواندن خود اصرار مى‌ورزد، و همین که بلاى او را برطرف مى‌کنیم به‌کلى ما را فراموش مى‌کند، و دلش به سوى همان کارهایى که قبلاً داشت کشیده مى‌شود، آرى؛ این چنین اعمال که اسرافگران و مفرطان در تمتع به زخارف دنیوى دارند، در نظرشان زیبا جلوه مى‌کند، آن‌قدر زیبا که جانب ربوبیت پروردگار را بکلى از یاد مى برند، و به فرضى هم که کسى آنان را یادآورى کند اصلا از یاد خدا روى بر‌مى‌گردانند.

۱.۱.۲ - سبب ضلالت و طغیان کافران

سبب ضلالت و طغیان کافران و غفلت ورزیدنشان از خداى تعالى
و در این آیه علت اینکه منکرین معاد به ضلالت و غى خود ادامه مى‌دهند بیان شده‌، و خصوصیات آن سبب ذکر شده‌، و آن این است که این‌گونه افراد مثلشان مثل انسانى است که گرفتار بلا و ضرى جانکاه شده، و به خاطر این گرفتارى خدای تعالی را مى‌خواند، و یک‌سره‌،
اى خدا اى خدا مى‌کند، و اصرار مى‌ورزد تا آنکه خدا گرفتاریش را - که به خاطر رفع آن خدا خدا مى‌کرد - برطرف سازد، و ناگهان دنبال همان نافرمانی‌ها که قبلا داشت بگیرد، و فراموش کند که همو بود که آن همه خدا خدا مى‌کرد؛ هم‌چنان‌که علت این فراموشى این است که بعد از نجات از گرفتارى شیطان گناهان و [[|شهوات]] را در نظر او جلوه مى‌دهد؛ آن‌چنان‌که یاد آن شهوات جاى خالى در دل او براى یاد خدا باقى نمى‌گذارد، و خدا را بعد از مدت‌ها خدا خدا کردن از یادش مى‌برد.
هم‌چنین این اسرافگران و منکرین معاد علت انکارشان این است که شیطان اعمال زشت آنان را در نظر آنان زینت داده، در نتیجه دل‌هایشان به سوى آن اعمال کشیده شد؛ به‌طورى‌که جایى براى یاد خدا در آن نماند، و قهراً خدا از یادشان رفت، و با اینکه خداى تعالى با فرستادن رسولان پیشین و با معجزاتى روشن مقام خود را به آنان یادآورى کرد و توجهشان داد به اینکه اقوام پیشین را به جرم اینکه ایمان نیاوردند و به جرم اینکه ظلم کردند، هلاکشان ساخت. مع ذلک ایمان نیاوردند، و این سنتى است از خداى تعالى که مردم مجرم را این‌طور جزا مى‌دهد.
از اینجا روشن مى‌شود که آیه بعدى از جمله (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم ...) متمم بیان این آیه است، که مى‌فرماید: (و اذا مس ‌ الانسان الضر دعانا...).

۱.۲ - دیدگاه تفسیر نمونه

آرى خاصیت مشکلات و حوادث دردناک‌، کنار رفتن حجاب‌ها از روى فطرت پاک آدمى است‌، در کوره حوادث تمام قشرهاى سیاهى که روى این فطرت را پوشانده است مى‌سوزد و از میان مى‌رود، و براى مدتى‌، هرچند کوتاه درخشش این نور توحیدى آشکار مى‌گردد.
سپس مى‌گوید اما این افراد، چنان کم‌ظرفیت و بى‌خردند که (به مجرد اینکه بلا و ناراحتى آنها را بر‌طرف مى‌سازیم، آن‌چنان در غفلت فرو مى‌روند که گویا هرگز از ما تقاضایى نداشتند و ما نیز به آنها کمکى نکردیم) (فلما کشفنا عنه ضره مر کان لم یدعنا الى ضر مسه).
(آرى این چنین اعمال مسرفان در نظرشان جلوه داده شده است) (کذلک زین للمسرفین ما کانوا یعملون).

۱.۲.۱ - زینت دادن اعمال

در اینکه چه کسى اعمال این‌گونه افراد را در نظرشان جلوه و زینت مى‌دهد، در (۴۲۸) بحث کرده‌ایم و اجمال سخن این است که: زینت‌دهنده خداوند است؛ اما از این طریق که این خاصیت را در اعمال زشت و آلوده آفریده که هر قدر انسان به آنها بیشتر آلوده شود، بیش‌تر خو مى‌گیرد و نه‌تنها قبح و زشتى آنها تدریجاً از میان مى‌رود، بلکه کم‌کم به‌صورت عملى شایسته در نظرشان مجسم مى‌گردد!

۱.۲.۲ - علت اسرافکاری افراد

و اما چرا در آیه فوق این‌گونه افراد به عنوان (مسرف) (اسراف‌کار) معرفى شده‌اند به خاطر این است که چه اسرافى از این بالاتر که انسان مهم‌ترین سرمایه وجود خود یعنى عمر و سلامت و جوانى و نیروها را بیهوده در راه فساد و گناه و عصیان و یا در مسیر به دست آوردن متاع بى‌ارزش و ناپایدار این دنیا به هدر دهد، و در برابر این سرمایه چیزى عائد او نشود.
آیا این کار اسراف نیست و چنین کسان مسرف محسوب نمى‌شوند.


۱. یونس/سوره۱۰، آیه۱۲.    
۲. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القران، ج۱۰، ص۲۸، ترجمه موسوی همدانی.    
۳. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۲۸، ترجمه موسوی همدانی.    
۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۸، ص۲۳۸ ۲۳۹.    
۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۸، ص۲۳۹.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۱۴۶، برگرفته از مقاله «استغاثه مسرفان».    


رده‌های این صفحه : استغاثه | موضوعات قرآنی




جعبه ابزار