• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اسلوب‌های ادبی زبان عربی در قرآن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



زبان عربی بر اثر فضای جدید تمدنی و فرهنگی که در آن قرار گرفته بود، محیط بسیار مناسبی برای پرورش و گسترش صناعتهای ادبی گشت و زبان به ابزاری مهم در ساختار اجتماعی و فرهنگی و دینی و مذهبی شبه جزیره بدل شد.



جامعه عربی در حالی با متن قرآنی روبه رو شد که جملات مسجّع کاهنان، سروده‌های شاعران بزرگ به ویژه معلقات هفت گانه، رجزهای موزون جنگاوران دلیر، خطابه‌های سخنوران چیره دست و داستانهای افسانه وار گذشته‌های کهن و... همگی در همه جا به گوش می‌رسید.
[۱] بلوغ الارب، ج۳، ص۱۸۲ - ۱۸۱.
[۲] المفصل، ج۸، ص۳۷۹ - ۳۸۴.
[۳] المفصل، ج۸، ص۷۹۲ - ۷۷۳.
[۴] المفصل، ج۹، ص۹۰۸ - ۴۰۶
[۵] تاریخ الادب العربی، ج۱، ص۹۱ - ۷۳.
کاهنان با جملات آهنگین و قافیه دار خود از حوادث گذشته خبر می‌دادند و پیشگویی آینده می‌کردند و به حل اختلافات خانوادگی، حقوقی و دینی و مذهبی مردم پرداخته، مشکلات گوناگون جامعه عربی را تنها با ابزار زبان می‌گشودند.
[۶] المستطرف، ص۵۱۱ - ۵۱۳.
[۷] صبح الاعشی، ج۱، ص۳۹۸.
[۸] تاریخ الادب العربی، ص۸۸.



سبک بیان کاهنان به «سَجْع» موسوم بود که در تعریفی کوتاه می‌توان آن را نثر قافیه دار تهی از وزن معرفی کرد.
[۹] السجع فی القرآن، ص۵-۱۷.
سجع، کهن‌ترین سبک ادبی زبان عربی است
[۱۰] تاریخ الادب العربی، ج۱، ص۵۱.
که به نظر برخی ادب پژوهان حلقه ارتباطی نثر به شعر بوده است.
[۱۱] موسوعة السرد العربی، ص۵۶.
اسلوب سجع عبارت بود از بیان عباراتی کوتاه، رسا و محکم با فاصله‌هایی منظم و هم اندازه بین جملات و برخورداری هر جمله از نظم قافیه و گسترانیدن و پیچیدن معنا در طی عبارات با استفاده فراوان از تلمیحات، استعارات، کنایات و احیانا تعبیرهای معما گونه و راز آلود که امکان فهم چند معنا در آن متصور بود و از مسئولیت کاهن در برابر گفته خویش می‌کاست.
[۱۲] المفصل، ج۸، ص۷۴۵.
[۱۴] منهاج البلغاء و سراج الادباء، ص۱۱.



محتوای کلام آنها نیز عبارت بود از مجموعه‌ای مثلها و پند و اندرزها و به اصطلاح منطقیان، مسلّمات و مشهورات که در قالبی اطمینان بخش و غیر قابل تردید تدوین می‌یافت و به مخاطب چنین وانمود می‌ساخت که مشکل به طور کامل حل شده است،
[۱۵] المفصل، ج۸، ص۷۵۴.
از این روی کاهنان در بین مردم عرب اعتبار یافته بودند و چنین پنداشته می‌شد که آنان اخبار خویش را از راه ارتباط با غیب به دست می‌آورند.
[۱۷] التعاریف، ج۱، ص۲۰۲.



به کارگیری اسلوب سجع در شمار نسبتاً وسیعی از آیات قرآن
[۱۸] السجع فی القرآن، ص۱۵.
در کنار وجود برخی شباهتهای ظاهری همچون ادعای مشترک پیامبر و کاهنان مبنی بر ارتباط با غیب، زمینه مناسبی برای مخالفان پیامبر پدید آورده بود که او را از زمره کاهنان معرفی کرده، اصالت و انحصار پیام او را نفی کنند. این اتهام به پیوست پاسخ خداوند به این اتهام و بیان تفاوت ماهوی کهانت و نبوت در آیاتی چند از قرآن بازتاب یافته است، افزون بر آن در شمار زیادی از روایات نیز کاهنان نکوهش شده‌اند
و مراجعه به آنها کفر و منبع دانش آنها شیاطین معرفی شده که پس از نزول پیامبر همین راه ارتباطی نیز بر آنها بسته شد.
[۲۱] کشف الظنون، ج۲، ص۱۵۲۴.
[۲۲] فتح الباری، ج۱۰، ص۱۸۲ - ۱۸۶.



اختلاف بین کهانت و نبوت از چنان اهمیتی برای دانشمندان مسلمان برخوردار بود که درباره استفاده قرآن از اسلوب سجع نیز بحثهای اختلاف برانگیز فراوانی مطرح کرده‌اند. شمار نسبتاً وسیعی از محققان علوم قرآنی بر این ادعا اصرار ورزیده‌اند که هرگز اسلوب سجع در قرآن به کار گرفته نشده است. آنان در پاسخ به این پرسش که تفاوت بین سجع و کلام موزون و قافیه دار بسیاری از آیات قرآن چیست، به رابطه لفظ و معنا توجه کرده و سجع را نوعی بازی زبانی شمرده‌اند که معانی تابع الفاظ آن است و از روی تصنع و تکلف و به صورتی ساختگی بیان می‌شود؛ اما در کلام موزون و قافیه دار قرآن، الفاظ تابع معانی‌اند و از روی بلاغت و فصاحت و به صورتی طبیعی، آهنگ و قافیه یافته‌اند.
[۲۵] الاعتقاد، ص۶۲۶.
[۲۶] ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، ص۹۸.
پیروان این دیدگاه در تثبیت نظر خویش اصطلاحی جدید و متفاوت برای سبک متناظر با سجع در قرآن ابداع کرده، آن را «فاصله» نامیده‌اند.
[۲۷] الاتقان، ج۲، ص۲۰۹.

پیروان نظریه به کارگیری سجع در قرآن، تفاوت گوهری سجع و فاصله را تنها در منبع و خاستگاه آن می‌شمرند که در سخنان کاهنان از الهامات شیطان و تخیلات بشری بر خاسته و در قرآن از خداوند متعالی صادر شده است؛ اما از جهت شکل و اسلوب تفاوتی بین آنها نیست و از این رو اطلاق سجع بر اسلوب آیات قرآن درست و بی مانع است. در واقع سجع، گونه‌ای سبک بیانی زیبا و نیکوست که برخورداری قرآن از آن نه تنها عیب شمرده نمی‌شود که پسندیده نیز هست.
اسلوب سجع به آیات قرآن به ویژه در دوره مکی این امکان را بخشیده که پندها و پیامهای متنوع و داستانها و امثال گوناگون را در کوتاه‌ترین عبارات در قالبی منظم به هم دوخته، با برانگیختن پیاپی احساسات و عواطف شنوندگان از ترس و شوق و شرم و خشم و... آنها را ناخودآگاه به ایمان و تسلیم وادارد.
[۲۹] موسوعة السرد العربی، ص۶۲.

این گروه در پاسخ از برخی روایات نبوی در نکوهش سجع و پرهیز از به کارگیری آن
[۳۳] اعجاز القرآن، ص۸۳ - ۹۱.
این گونه توجیه می‌کنند که پیامبر برای پاکسازی حافظه مسلمانان از خاطرات دوران جاهلی و بر هم زدن تداعی ذهنی بین قرآن و سجع کاهنان، چنین دستوراتی داده بود و از این رو پس از مدت زمانی دوباره شاهد رواج سجع در بین مسلمانان و حتی صحابه و تابعان هستیم؛
[۳۴] البیان و التبیین، ص۱۵۵.
به عبارت دیگر پیامبر درصدد نکوهش شیوه خاص کاهنان در سجع گویی و نه مطلق اسلوب سجع بوده است.


شعر نیز در کنار سجع رواج بسیاری داشت. شعر به سبب نظم و آهنگ و بُعد زیبا شناختی آن در فرهنگ شفاهی مردم عرب جایگاهی بی جایگزین داشت، زیرا بر خلاف متون نثری به راحتی در حافظه‌ها می‌ماند و به سرعت جغرافیا را درمی نوردید،
[۳۸] الممتع فی علم الشعر، ص۱۱-۲۴.
[۳۹] موسوعة السرد العربی، ص۵۵.
با این حال قرآن هرگز از سبک شعر استفاده نکرد و حتی پیامبر نیز بنابر پاره‌ای روایات از خواندن شعر پرهیز می‌کرد.
[۴۱] البیان و التبیین، ص۵۷۴.
شعر ابزار بسیار خوبی برای بیان احساسات شخصی و موردی شاعران است؛ اما هرگز نمی‌تواند سبک مناسبی برای بیان گزاره‌های کلی و عمومی در یک متن مرجع با زمینه‌های عقیدتی و دینی باشد.
[۴۳] موسوعة السرد العربی، ص۶۲.
از سوی دیگر پیامبر بی آنکه از شعر استفاده کرده باشد بر اثر آهنگین بودن پاره‌ای آیات و نیز ادعای ارتباط با غیب به شاعری متهم بود.
[۴۵] الکشاف، ج۴، ص۶۶.
به پندار مردم عرب هر شاعری با فردی از جنّ در تماس بود که اشعار را بر او الهام می‌کرد.
[۴۶] المفصل، ج۶، ص۷۳۳ - ۷۳۴.
در واقع سجع، شیوه‌ای میانه بین نثر خشک و بی روح و شعر بود و ازاین رو مناسب‌ترین سبک برای بیان در متنی چون قرآن به شمار می‌رفت.


امثال از دیگر گونه‌های ادبی رایج بین عرب قبل از اسلام بود.
[۴۷] المفصل، ج۸، ص۷۴۸.
مَثَل در تعریف اصطلاحی به عبارتی کوتاه با معنایی رسا گفته می‌شود که از راه تشبیهی گویا و کنایه‌ای نیکوبیان می‌شود.
[۴۸] تاریخ الادب العربی فی الجاهلیة و صدرالاسلام، ص۵۳.
امثال عرب یا از نوع واقعی بوده، به رخدادی حقیقی اشاره داشتند یا از نوع تخیلی و از زبان حیوانات و... بیان می‌شدند.
[۴۹] تاریخ الادب العربی فی الجاهلیة و صدرالاسلام، ص۶۰.
مَثَل در هر دو حالت به تجربه‌ای واقعی و عینی در زندگی روزمره ارجاع داده، تاملات عبرت انگیز یک تجربه بشری را در کوتاه‌ترین عبارت به دیگران انتقال می‌دهد، از این رو کاربرد این صناعت در فرهنگ شفاهی عرب قبل از اسلام بسیار زیاد بود و قرآن نیز فراوان از مثل برای رسانیدن پیام خود بهره برده است.


قصه از دیگر صناعتهای رایج بین عرب قبل از اسلام بود
[۵۱] موسوعة السرد العربی، ۸۶ - ۹۲.
که در سطح بسیار وسیعی در قرآن به کار رفته است و آیات قرآن به ندرت از نوعی حکایت و قصه گویی تهی‌اند. بهره گیری از قصه در قرآن برخلاف مثل و همانند سجع بدون مشکل نبود. قرآن نه با هدف قصه سرایی که با هدف ابزاری برای انتقال پیام از قصه استفاده می‌کرد،
[۵۲] عرائس المجالس، ص۲-۳.
در نتیجه این قصه‌ها باید به رخدادهایی نسبتاً شناخته شده برای مردم عرب ارجاع دهند - گرچه تفصیل داستان شناخته شده نباشد - تا از تاثیر کافی بر مخاطبان برخوردار بوده، آنها را قانع کنند. اعتراض به قرآن مبنی بر اقتباس از دیگر گامهای آسمانی یا... به ویژه از آن جهت ذکر می‌شد که قصه‌های قرآن عمدتاً به تاریخ بنی اسرائیل یا اقوام ساکن در شبه جزیره و پیرامون آن مربوط می‌شد. قرآن در پاسخ به این اعتراض تاکید می‌کند که آنچه قصه می‌سراید هماره حق است به شیوه‌ای حکیمانه دست به گزینشی معنادار زده و البته آنها را برآمده از وحی و علم غیب الهی می‌شمرد.
آشنایی مخاطبان با بسیاری از داستانهای قرآن موجب می‌شد که مخالفان پیامبر بر این قصه‌ها نام «اساطیر» نهاده، آنها را حکایات کهنه و سخنان گزاف پیشینیان تلقی کنند که پیامبر آنها را از دیگران ربوده و در نتیجه آنان نیز اگر بخواهند می‌توانند مانند این قصه‌ها را بیاورند. نضر بن حارث در این ماجرا بیشترین نقش را ایفا کرده و حتی برای اثبات این مدعا به اطراف شبه جزیره سفر کرده، داستانهای رستم و اسفندیار را آموخته و در هماوردی با پیامبر بر مردم مکه می‌خواند. او می‌کوشید به سخنان خود اسلوب سجع دهد تا هم اثر بیشتری بر مخاطبان گذارد و هم در هماوردی خود با قرآن، مشابهت بیشتری برقرار سازد.
[۷۲] جامع البیان، ج۹، ص۳۰۵.
دستور پیامبر مبنی بر قتل نضر پس از اسارت وی در جنگ بدر میزان خطر اتهام افسانه سرایی او به قرآن را می‌رساند.
[۷۶] موسوعة السرد العربی، ص۸۹-۹۱.



اسلوبهای مشترک زبان عربی قبل از اسلام و متن مقدس قرآن
[۷۷] فجر الاسلام، ص۱۹۵.
هرگز به این معنا نیست که متن جدید نوشته‌ای متداول و معمولی برای مردم عرب به شمار می‌رفت. متن قرآنی به رغم استفاده فراوان از اسالیب و سبکهای متداول زبان عربی، تدوینی نو و ابداعی به خود گرفته بود و شاهکاری ادبی به شمار می‌رفت.
[۷۸] الاتقان، ج۲، ص۳۱۸.
[۷۹] فی الادب الجاهلی، ص۷۱.
فرهنگ شفاهی این انسان
[۸۲] المفصل، ج۸، ص۲۴۸ -۲۵۱.
[۸۳] تاریخ الادب العربی، ج۱، ص۳۸.
برای نخستین بار با متنی منسجم و پیوسته مواجه می‌شد که با منظومه‌ای جدید از اندیشه‌ها و آموزه‌ها، جهانبینی مخاطب را دگرگون می‌ساخت و از جهت سبک و اسلوب نیز درج آن در ضمن یکی از قالبهای مشخص ادبی به راحتی امکان پذیر نبود. سر درگمی مخالفان پیامبر در ایراد اتهام به وی با به کارگیری تعابیر متفاوتی مانند سحر، جنون، شاعری و کهانت نشان این تفاوت گوهری و ساختاری است. بسیاری از مردم عرب نیز در نخستین برخورد با قرآن با شگفتی آن را سخنی متفاوت از سخنان متداول شمرده‌اند.
[۹۶] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۱۸۹ - ۱۹۱.

تاکید بر ویژگی و تفاوت متن قرآن در هر دو جهت محتوا و سبک در آیات بسیاری از قرآن منعکس شده است؛ قرآن خود را متنی هدایتگر و شفابخش و نوری حاوی دانشها و معارفی از سوی خدا شمرده و زبان خود را «مُبین» و گویا و سخن خود را نیکوترین: «اَحسَنَ الحَدیث» و راست و دور از کژی: «غَیرَ ذی عِوَج» معرفی می‌کند.


الاتقان فی علوم القرآن؛ اثر القرآن فی تطور النقد العربی؛ الاحکام فی اصول الاحکام، ابن حزم؛ ادب الکاتب؛ ارشاد العقل السلیم الی مزایا القرآن الکریم، ابی السعد؛ اسرار البلاغه؛ اسالیب البیان فی القرآن؛ الاسلوب فی الاعجاز البلاغی للقرآن الکریم؛ الاصفی فی تفسیر القرآن؛ اضواء البیان فی ایضاح القرآن بالقرآن؛ الاعتقاد؛ الاعجاز البیانی للقرآن؛ اعجاز القرآن، باقلانی؛ اعجاز القرآن بین المعتزلة والاشاعره؛ اعجاز القرآن و اثره فی تطور النقد الادبی؛ الامثال فی القرآن؛ الامثال من الکتاب والسنه؛ الایضاح فی علوم البلاغه؛ بحارالانوار؛ البحر المحیط فی التفسیر؛ البدیع؛ بدیع القرآن؛ البرهان فی علوم القرآن؛ بلوغ الارب فی معرفة احوال العرب؛ البلیغ فی المعانی والبیان والبدیع؛ البیان والتبیین؛ تاویل مشکل القرآن؛ تاریخ آداب العربیه؛ تاریخ الادب العربی؛ تاریخ الادب العربی فی الجاهلیة و صدر اسلام؛ تاریخ الامم والملوک، طبری؛ تاریخ النقد الادبی؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ تراثنا (فصلنامه)؛ ترتیب کتاب العین؛ التعاریف؛ التعریفات؛ تفسیر جوامع الجامع؛ تفسیر الصافی؛ تفسیر القمی؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر و مفسران؛ تلخیص البیان فی مجازات القرآن؛ التلخیص فی علوم البلاغه؛ تنویر المقباس من تفسیر ابن عباس؛ تیسیر الکریم الرحمن فی کلام المنان؛ ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن؛ جامع البیان عن تاویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ جمهرة اشعار العرب؛ جواهرالبلاغة فی المعانی والبیان والبدیع؛ دلائل الاعجاز فی علم المعانی؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم؛ السجع فی القرآن؛ السیرة النبویه، ابن کثیر؛ السیرة النبویه، ابن هشام؛ صبح الاعشی فی صناعة الانشاء؛ الصناعتین؛ صنایع معنوی و شواهد قرآنی؛ الطبقات الکبری؛ عرائس المجالس فی قصص الانبیاء؛ عمدة القاری؛ فتح القدیر؛ فجرالاسلام؛ فی الادب الجاهلی؛ القاموس المحیط؛ قواعد الشعر؛ کتاب الحیوان؛ کتاب الفهرست؛ کتاب النقائض (نقائض جریر والفرزاق)؛ الکشاف؛ کشف الظنون عن اسامی الکتب والفنون؛ الکلیات معجم فی المصطلحات والفروق اللغویه؛ مؤلفات جرجی زیدان الکامله؛ المثل السائر؛ مجاز القرآن؛ مجمع الامثال؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ مختصر المعانی؛ مذاهب التفسیرالاسلامی؛ المسائل الصاغانیه؛ المستطرف فی کل فن مستظرف؛ المستقصی فی امثال العرب؛ المطول فی شرح تلخیص المفتاح؛ معانی الشعر؛ معانی القرآن، فراء؛ المعتبر فی شرح المختصر؛ معجم مقاییس اللغه؛ معجم الفروق اللغویه؛ المغنی فی ابواب التوحید والعدل؛ مفتاح العلوم؛ المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام؛ مقدمه ابن خلدون؛ الممتع فی عالم الشعر؛ منهاج البلغاء و سراج الادباء؛ موسوعة السرد العربی؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ الناصریات؛ نظریة اعجاز القرآن عندالجرجانی؛ نظم الدرر فی تناسب الآیات والسور، بقاعی؛ النکت فی اعجاز القرآن؛ واژه‌های دخیل در قرآن مجید؛ هدیة العارفین اسماء المؤلفین و آثار المصنفین.


۱. بلوغ الارب، ج۳، ص۱۸۲ - ۱۸۱.
۲. المفصل، ج۸، ص۳۷۹ - ۳۸۴.
۳. المفصل، ج۸، ص۷۹۲ - ۷۷۳.
۴. المفصل، ج۹، ص۹۰۸ - ۴۰۶
۵. تاریخ الادب العربی، ج۱، ص۹۱ - ۷۳.
۶. المستطرف، ص۵۱۱ - ۵۱۳.
۷. صبح الاعشی، ج۱، ص۳۹۸.
۸. تاریخ الادب العربی، ص۸۸.
۹. السجع فی القرآن، ص۵-۱۷.
۱۰. تاریخ الادب العربی، ج۱، ص۵۱.
۱۱. موسوعة السرد العربی، ص۵۶.
۱۲. المفصل، ج۸، ص۷۴۵.
۱۳. صبح الاعشی، ج۲، ص۳۰۲ - ۳۰۶.    
۱۴. منهاج البلغاء و سراج الادباء، ص۱۱.
۱۵. المفصل، ج۸، ص۷۵۴.
۱۶. تفسیر قرطبی، ج۷، ص۳ - ۴.    
۱۷. التعاریف، ج۱، ص۲۰۲.
۱۸. السجع فی القرآن، ص۱۵.
۱۹. طور/سوره۵۲، آیه۲۹.    
۲۰. احقاف/سوره۴۶، آیه۴۲.    
۲۱. کشف الظنون، ج۲، ص۱۵۲۴.
۲۲. فتح الباری، ج۱۰، ص۱۸۲ - ۱۸۶.
۲۳. اعجاز القرآن، ص۵۸.    
۲۴. مقدمه ابن خلدون، ص۱۰۱.    
۲۵. الاعتقاد، ص۶۲۶.
۲۶. ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، ص۹۸.
۲۷. الاتقان، ج۲، ص۲۰۹.
۲۸. الصناعتین، ص۲۶۰-۲۶۵.    
۲۹. موسوعة السرد العربی، ص۶۲.
۳۰. الصناعتین، ص۲۶۰ - ۲۶۱.    
۳۱. المثل السائر، ج۱، ص۱۹۶.    
۳۲. اعجاز القرآن، ص۵۸.    
۳۳. اعجاز القرآن، ص۸۳ - ۹۱.
۳۴. البیان و التبیین، ص۱۵۵.
۳۵. الصناعتین، ص۲۶۰-۲۶۱.    
۳۶. المثل السائر، ج۱، ص۱۹۶.    
۳۷. صبح الاعشی، ج۲، ص۳۰۴.    
۳۸. الممتع فی علم الشعر، ص۱۱-۲۴.
۳۹. موسوعة السرد العربی، ص۵۵.
۴۰. مجمع البیان، ج۸، ص۲۸۷ - ۲۸۸.    
۴۱. البیان و التبیین، ص۵۷۴.
۴۲. الاحتجاج، ج۱، ص۴۱۱.    
۴۳. موسوعة السرد العربی، ص۶۲.
۴۴. الکشاف، ج۴، ص۲۶-۲۷.    
۴۵. الکشاف، ج۴، ص۶۶.
۴۶. المفصل، ج۶، ص۷۳۳ - ۷۳۴.
۴۷. المفصل، ج۸، ص۷۴۸.
۴۸. تاریخ الادب العربی فی الجاهلیة و صدرالاسلام، ص۵۳.
۴۹. تاریخ الادب العربی فی الجاهلیة و صدرالاسلام، ص۶۰.
۵۰. الامثال فی القرآن، ص۱۷۳ - ۲۶۸.    
۵۱. موسوعة السرد العربی، ۸۶ - ۹۲.
۵۲. عرائس المجالس، ص۲-۳.
۵۳. انعام/سوره۶، آیه۵۷.    
۵۴. کهف/سوره۱۸، آیه۳.    
۵۵. آل عمران/سوره۳، آیه۴۴.    
۵۶. نحل/سوره۱۶، آیه۲۴.    
۵۷. قلم/سوره۶۸، آیه۱۵.    
۵۸. مطففین/سوره۸۳، آیه۱۳.    
۵۹. مجمع البیان، ج۴، ص۴۶۰.    
۶۰. مجمع البیان، ج۶، ص۱۵۰.    
۶۱. مجمع البیان، ج۷، ص۲۰۳.    
۶۲. مجمع البیان، ج۷، ص۴۰۰.    
۶۳. مجمع البیان، ج۹، ص۱۴۶.    
۶۴. مجمع البیان، ج۱۰، ص۸۹.    
۶۵. مجمع البیان، ج۱۰، ص۲۹۳.    
۶۶. مجمع البیان، ج۷، ص۲۸۱.    
۶۷. فرقان/سوره۲۵، آیه۵.    
۶۸. انفال/سوره۸، آیه۳۱.    
۶۹. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۱۹۵.    
۷۰. الکامل، ج۲، ص۷۳.    
۷۱. مجمع البیان، ج۴، ص۲۹.    
۷۲. جامع البیان، ج۹، ص۳۰۵.
۷۳. تفسیر قرطبی، ج۶، ص۴۰۵.    
۷۴. تاریخ طبری، ج۲، ص۱۵۸.    
۷۵. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۴۷۱.    
۷۶. موسوعة السرد العربی، ص۸۹-۹۱.
۷۷. فجر الاسلام، ص۱۹۵.
۷۸. الاتقان، ج۲، ص۳۱۸.
۷۹. فی الادب الجاهلی، ص۷۱.
۸۰. مقدمه ابن خلدون، ص۲۴۴.    
۸۱. مقدمه ابن خلدون، ص۴۱۷-۴۲۰.    
۸۲. المفصل، ج۸، ص۲۴۸ -۲۵۱.
۸۳. تاریخ الادب العربی، ج۱، ص۳۸.
۸۴. انبیاء/سوره۲۱، آیه۳.    
۸۵. سبا/سوره۳۴، آیه۴۳.    
۸۶. احقاف/سوره۴۶، آیه۷ - ۸.    
۸۷. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۲۵.    
۸۸. صافّات/سوره۳۷، آیه۳۶.    
۸۹. دخان/سوره۴۴، آیه۱۴.    
۹۰. انبیاء/سوره۲۱، آیه۵.    
۹۱. یس/سوره۳۶، آیه۶۹.    
۹۲. طور/سوره۵۲، آیه۳۰.    
۹۳. حاقه/سوره۶۹، آیه۴۱.    
۹۴. طور/سوره۵۲، آیه۲۹.    
۹۵. حاقه/سوره۶۹، آیه۴۲.    
۹۶. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۱۸۹ - ۱۹۱.
۹۷. الطبقات، ج۴، ص۲۴۱.    
۹۸. السیرة النبویه، ابن کثیر، ج۱، ص۴۹۸ - ۵۰۶.    
۹۹. زخرف/سوره۴۳، آیه۲.    
۱۰۰. زمر/سوره۳۹، آیه۲۳.    
۱۰۱. زمر/سوره۳۹، آیه۲۸.    



دائرةالمعارف قرآن کریم برگرفته از مقاله بلاغت قرآن.    



جعبه ابزار