• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اسماء و القاب پیامبر اسلام

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مشهورترین نام پیامبر، «محمد» (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و لقب مشهور ایشان، «مصطفی» و کنیه مشهورش «ابوالقاسم» است.



در روز هفتم از ولادت نبی اعظم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، عبد المطلب برای عرض سپاس‌گذاری به درگاه الهی قربانی نمود و گروهی را دعوت نمود و در همان جا، نام فرزند خود را به الهام الهی «محمد» گذارد. وقتی از او پرسیدند: چرا نام فرزند خود را محمد انتخاب کردید، در صورتی که این نام در میان اعراب کم سابقه است؟ گفت: خواستم که در آسمان و زمین ستوده باشد.
نام محمد، اگر چه در میان اعراب معروف بود، ولی کمتر کسی تا آن زمان به آن نام نامیده شده بود. طبق آمار دقیقی که بعضی از تاریخ نویسان بدست آورده‌اند، تا آن روز فقط شانزده نفر یا به قول بعضی تعداد کمتری به این اسم نام‌گذاری شده بودند. حتی بعضی از محققین معتقدند تا آن موقع کسی به این نام نامیده نشده بود. مادر حضرت رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز وی را احمد نامید، در حالی‌ که تا آن موقع کسی را در میان اعراب آن روزگار، احمد نام ننهاده بودند.


طبق روایات زیادی که در کتاب‌های تاریخی و حدیث و سیره داریم، بشارت‌های زیادی از پیمغبران گذشته و دانشمندان و کاهنان در باره ظهور پیامبر بزرگوار اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وارد شده که به اجمال و تفصیل از ظهور و ولادت و بعثت آن حضرت خبرداده‌اند، و علامه مجلسی (رحمة‌الله‌علیه) در کتاب بحار الانوار در این باره بابی جداگانه تحت عنوان «باب البشائر بمولده و نبوته» منعقد کرده که بسیاری از آن روایات را در آنجا گرد آورده است. ابن شهر آشوب نیز در مناقب اسماء مخلف پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را در تورات و انجیل و زبور و مصاحف دیگر آورده است.
قسمتی از این بشارت‌ها از دانشمندان یهود و راهبان مسیحی و کاهنان و منجمان و دیگران نقل شده است، مانند سخنان دانشمندان یهودی بنی قریظه که با «تبع» پادشاه یمن گفتند؛
[۱۱] رسولی محلاتی، سید‌هاشم، زندگانی حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ص۴۰.
آنچه از سیف بن ذی یزن نقل شده؛ سخنان «بحیرا» و «نسطورا»
[۱۵] رسولی محلاتی، سید‌هاشم، زندگانی حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ص۷۷.
[۱۶] رسولی محلاتی، سید‌هاشم، زندگانی حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ص۸۹.
[۱۷] رسولی محلاتی، سید‌هاشم، زندگانی حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ص۳۸.
و «سطیح» و «شق»
[۲۰] رسولی محلاتی، سید‌هاشم، زندگانی حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ص۷۷.
و «قس بن ساعدة»
[۲۲] رسولی محلاتی، سید‌هاشم، زندگانی حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ص۷۷.
یکی از بزرگان مسیحیت؛ روایت ابوالمویهب راهب و «زید بن نفیل».
[۲۴] رسولی محلاتی، سید‌هاشم، زندگانی حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ص۴۱.

در زیر مختصرا به چند روایت در این زمینه اشاره می‌گردد.
۱. ابن بابویه به سند معتبر از جابر انصاری روایت کرده است که حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: حق تعالی به زبان هر پیغمبری بشارت مرا به قوم ایشان داده است، و در تورات و انجیل نام مرا بسیار یاد کرده است...در تورات مرا احید نامید زیرا که به توحید و یگانه پرستی خدا جسدهای امت من بر آتش جهنم حرام گردیده است، و در انجیل مرا احمد نامید زیرا که من محمودم در آسمان و امت من حمد کنندگانند، و در زبور مرا ماحی نامید زیرا که به سبب من از زمین محو می‌نماید عبادت بت‌ها را، و در قرآن مرا محمد نامید زیرا که در قیامت همه امت‌ها مرا ستایش خواهند کرد به سبب آن که به غیر از من کسی در قیامت شفاعت نخواهد کرد مگر به اذن من.
۲. ابن بابویه در حدیث دیگری به سند صحیح از امام محمد باقر (علیه‌السّلام) روایت کرده است که: نام حضرت رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در صحف ابراهیم «ماحی» و در تورات «حاد»، و در انجیل «احمد» و در قرآن «محمد» است.
۳. در کتاب سلیم بن قیس آمده است که: چون حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) از جنگ صفین برمی گشت، به دیر راهبی رسید که از نسل حواریان عیسی (علیه‌السّلام) و از علمای نصارا بود، پس از دیر فرود آمد در حالی که کتابی چند در دست داشت و گفت: جد من بهترین حواریان عیسی (علیه‌السّلام) بوده است و این کتاب‌ها به خط اوست که عیسی گفته و او نوشته است و در این کتاب‌ها مذکور است که پیغمبری از عرب مبعوث خواهد شد از فرزندان ابراهیم خلیل (علیه‌السّلام) از شهر مکه و او را چند نام خواهد بود: محمد و عبدالله و یس و فتاح و خاتم و حاشر و عاقب و ماحی و قائد و نبی الله و صفی الله و حبیب الله.


با توجه به روایت رسیده از اهل بیت، پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، در قرآن کریم به نام‌های متعددی معرفی شده‌اند. ابن شهر آشوب در مناقب می‌گوید: «سماه فی القرآن باربعمائة اسم؛ پیامبر در قرآن به ۴۰۰ اسم نامید شده است.»

۳.۱ - محمد

• «محمد»؛ قال اللّه تعالی: «وَاْلَّذینَ آمَنوا وَ عَمِلوُا الْصالِحاتْ وَ آمَنواْ بِما نُزِّل عَلی مُحَمَّدٍ وَ هُوَ اْلْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ کَفَّرَعَنْهُمْ سَیْئاتِهِمْ وَ اَصْلَحَ بالَهُمْ؛ و کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند و به آنچه بر محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نازل شده و همه حقّ است و از سوی پروردگارشان نیز ایمان آوردند، خداوند گناهانشان را می‌بخشد و کارشان را اصلاح می‌کند!»، در آیات دیگری نیز این نام شریف ذکر شده است که عبارت‌اند از: سوره آل عمران آیه ۱۴۴، سوره احزاب آیه ۴۰ و سوره فتح آیه ۲۹.
در حدیث معتبر آمده است که گروهی از یهود در مورد نام حضرت سؤال کردند و نبی مکرم اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: خداوند مرا «محمد» نامید زیرا که من ستایش شده در زمین هستم. و در روایات بسیار وارد شده است که حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: حق تعالی من و امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) را از یک نور خلق کرد...و از برای ما دو نام از نام‌های خود اشتقاق کرد، پس خداوند صاحب عرش، «محمود» است و من «محمد»، و حق تعالی «علی اعلا» است و امیرالمؤمنین «علی» است.
ابن بابویه از امام محمد باقر (علیه‌السّلام) روایت کرده است که نام حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در قرآن محمد است. پس پرسیدند که: تاویل آن چیست؟ حضرت فرمودند: تاویل محمد آن است که خدا و فرشتگان و جمیع پیغمبران و رسولان و همه امت‌های ایشان ستایش می‌کنند وی را و درود می‌فرستند بر او و نامش بر عرش نوشته است: «محمد رسول الله».

۳.۲ - احمد

• «احمد»؛ قال اللّه تعالی: «و اِذْ قالَ عیسَی اْبْنُ مَرْیَمَ یا بَنی اِسْرائیلَ اِنّی رَسوُلُ اْللّهِ اِلَیْکُمْ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ اْلتَوْراتِ وَ مُبَشِّراً بِرسُولٍ یَاْتی مِنْ بَعْدی اِسْمُهُ اَحْمَدْ فَلَمّا جاءَهُمْ بِالْبَیِّناتْ قالوُا هذا سِحْرٌ مُبینْ؛ و (به یاد آورید) هنگامی را که عیسی بن مریم گفت: «ای بنی اسرائیل! من فرستاده خدا به سوی شما هستم در حالی که تصدیق‌ کننده کتابی که قبل از من فرستاده شده (تورات‌) می‌باشم، و بشارت‌ دهنده به رسولی که بعد از من می‌آید و نام او احمد است! » هنگامی که او (احمد) با معجزات و دلایل روشن به سراغ آنان آمد، گفتند: «این سحری است آشکار.»»
پیامبر گرامی اسلام در حدیثی می‌فرمایند: پروردگار مرا «احمد» نامیده برای آن که مرا در آسمان ستایش می‌کنند و امام محمد باقر (علیه‌السّلام) در تفسیر نام احمد در حدیثی می‌فرمایند: اما احمد؛ پیامبر به آن نامیده شده است چون که حق تعالی ثنای نیکو گفته است او را به سبب افعال شایسته و پسندیده ایشان. در تفسیر مجمع البیان آمده است که خداوند، نام محمد و احمد را که از اسامی مقدس خود برگرفته است، برای ایشان برگزید. در حدیث معراج خداوند چندین بار، با «یا احمد» رسولش را مورد خطاب قرار داده است.
«محمد» نام زمینی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و «احمد» نام آسمانی آن حضرت می‌باشد. در روایتی آمده است که برخی از یهودیان از آن حضرت پرسیدند.چرا شما به این دو نام، نام‌گذاری شده‌اید؟ حضرت فرمودند: «همانا من در زمین ستایش شده و در آسمان ستایش شده تر، هستم». یعنی در آسمان، بیشتر از زمین، مورد ستایش اهل آسمان قرار گرفته‌ام.

۳.۳ - طه

• «طه»؛ قال اللّه تعالی: «طه • ما اَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی؛ طه • ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که خود را به زحمت بیفکنی!»
در روایتی از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل شده است که طه از اسامی پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است و در تفسیر معنای طه چنین می‌فرمایند: «یا طالب الحق الهادی الیه؛ ‌ای کسی که طالب حقی و هدایت کننده به سوی آنی.» در دعای ندبه، نیز این موضوع ذکر شده است، «یا بن طه و المحکمات؛ ای زاده طه و محکمات.» کلمه «طه» در لغت طی نیز به معنی «محمد» است.
روایات فراوانی در شان نزول نخستین آیات سوره طه آمده است که از مجموع آنها، استفاده می‌شود که پیامبراعظم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بعد از نزول وحی و آیات قرآنی، بسیار به عبادت و نیایش می‌پرداختند، به خصوص ایستاده به عبادت و راز و نیاز مشغول می‌شدند و آن قدر عبادت می‌کردند که پاهای ایشان، متورم می‌شد. در احادیث معتبره بسیار از امام محمد باقر (علیه‌السّلام) و امام جعفر صادق (علیه‌السّلام) منقول است که حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چون نماز می‌کرد، بر انگشتان پاهای خود می‌ایستاد تا آن که پاهای مبارکش ورم می‌کرد؛ پس حق تعالی به ایشان خطاب کرد که: «طه ما اَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی؛ ‌ای محمد! ما قرآن را بر تو نفرستادیم که خود را به تعب و زحمت افکنی.»

۳.۴ - یس

• «یس»؛ قال اللّه تعالی: «یس • وَ الْقُرْآنِ الْحَکیمِ؛ یس • سوگند به قرآن حکیم.»
از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل شده است که «یس»، اسمی از اسمای پیامبر خاتم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است و دلیل آن این است که خداوند بعد از آن می‌فرماید: «تو از مرسلین و بر صراط مستقیم هستی.»
در اخبار بسیاری از طریق خاصه و عامه آمده است که «یس» یکی از نام‌های حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است و «آل یس» اهل بیت آن حضرتند که حق تعالی در قرآن بر ایشان سلام فرستاده است و فرموده است که: «سَلامٌ عَلی‌ اِلْ‌یاسین‌» در حدیثی از حضرت صادق (علیه‌السّلام) آمده است که یکی از نام‌های حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یس است و در معنای آن می‌فرمایند: «یس» یعنی‌ ای سامع و شنونده وحی من! درباره این اسم گفته‌اند که مخفف «یا سید المرسلین» و یا «یا سامع الوحی» بوده است. در روایت دیگری آمده است که: حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رخصت داده‌اند که فرزندانتان را به اسم «یس» نام کنند. در دعای ندبه خطاب به امام عصر (عجّل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشریف) عرض می‌کنیم: «یا بن یس و الذاریات؛ ای فرزند یس، یعنی‌ ای فرزند پیامبر.»
علاوه بر این در تفسیر صافی و مجمع البیان از امام صادق (علیه‌السّلام) و امام باقر (علیه‌السّلام) روایت شده است که حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ۱۲ یا ۱۰اسم دارد که ۵ اسم آن در قرآن آمده است و یکی از آن اسما «یس» است.

۳.۵ - عبدالله

• «عبدالله»؛ قال اللّه تعالی:
«وَ اِنَّهُ لَمّا قامَ عَبْدُاْللّهِ یَدْعُوهُ کادُواْ یَکوُنُونَ عَلَیهِ لِبَداً؛ و اینکه هنگامی که بنده خدا، محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به عبادت برمی‌خاست و او را می‌خواند، گروهی پیرامون او بشدّت ازدحام می‌کردند!»
«سُبْحانَ الَّذی اَسْری بِعَبْدِهِ؛ پاک و منزّه است خدایی که بنده‌اش را در یک شب، از مسجد الحرام به مسجد الاقصی که گرداگردش را پر برکت ساخته‌ایم برد، تا برخی از آیات خود را به او نشان دهیم؛ چرا که او شنوا و بیناست‌.»
تعبیر عبد، در سوره‌های متعددی از قرآن کریم، درباره پیامبر اعظم آمده است. از جمله: سوره انفال آیه ۴۱، سوره اسراء آیه ۱، سوره کهف آیه ۱، سوره فرقان آیه ۱ و...
قرآن در ستایش انبیا، بعد از کلمه «عبد» و یا قبل از آن، نام خاص انبیا را می‌برد؛ مانند: «عَبْدَنا أَيُّوب» و «عَبْدَنا داوُد» ولی درباره پیامبر خاتم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، این کلمه همواره به صورت مطلق و بدون ذکر نام، یا قرینه دیگری، به کار رفته است. در قرآن کریم، در هیچ موردی کلمه «عبد» بدون اسم یا قید ذکر نشده است، جز در مورد پیامبر خاتم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم). این شیوه بیان، نشان‌گر عبد مطلق بودن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است.
[۷۹] عبد الله، جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۲، ص۲۱۹.
عبد و بنده الهی بودن، از ارزش‌های والای انسانی است؛ بلکه والاترین ارزش انسانی است. عبودیت، مقدمه پرواز و عروج است و بدون خروج از صفات رذیله و کسب صفات فضیلت، امکان ندارد. لذا کمال عبودیت، که به مفهوم کمال رهایی از غیر خداست، از مختصات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است.

۳.۶ - خاتم النبیین

• «خاتم النبیین»؛ قال اللّه تعالی: «وَ لکِنْ رَسُولَ اللّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ؛ محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) پدر هيچ يك از مردان شما نبوده و نيست؛ ولى رسول خدا و ختم ‌كننده و آخرين پيامبران است؛ و خداوند به همه چيز آگاه است‌.»
خاتم از ریشه «ختم» به معنی «پایان» گرفته شده است. در کتاب «التحقیق» آمده است: ختم یعنی کامل شدن چیزی و به آخر و انتها رسیدن. «خاتم» چیزی است که با آن پای نامه‌ها، اسناد و دفاتر را مهر می‌زدند. از آنجا که مهر زدن در خاتمه و پایان، قرار می‌گیرد، نام خاتم بر وسیله مهر زدن، گذارده شده است. اگر یکی از معانی خاتم، نگین انگشتر است، به خاطر این است که نقش مهرها را روی انگشترها نیز می‌کندند و به وسیله آنها، نامه‌ها و رسایل را مهر می‌زدند و یا به خاطر آن است که کار گذاشتن نگین انگشتر، آخرین عملی است که در ساختن انگشتر انجام می‌گیرد و لذا این اشکال شبهه افکنان که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چون نگین انگشتری در میان انبیا است، نه پایان بخش آنان، وارد نیست.
نکته جالب این که در قرآن مجید، ماده ختم و مشتقات آن، بدون استثنا، به معنی پایان دادن به چیزی و یا مهری که در پایان می‌زنند، آمده است و این خود دلالت دارد که آیه مورد بحث نیز، مفهومی جز این ندارد که پیامبر خاتم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پایان بخش سلسله انبیا است و مهری است که در پایان دفتر رسالت، خورده است. در همین خصوص جابر از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، روایت می‌کند: حضرت فرمودند: «مثل من در میان پیامبران، همانند مردی فرزانه است که ساختمان پرشکوهی را می‌سازد و آن را کامل و جالب می‌آراید و تنها جای یک خشت طلایی و گران‌بها را خالی می‌گذارد، روشن است که هر کسی به آن بنای پرشکوه و تماشایی وارد می‌گردد، می‌گوید: راستی چه کاخ پرشکوهی است، جز اینکه جای یک خشت طلایی خالی است. آن گاه پیامبر گرامی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: و من جایگاه آن خشت سرنوشت ساز و آخرین هستم و با آمدن من، برای رساندن آخرین و جاودانه‌ترین پیام الهی حلقه رسالت و پیامبری تکمیل شد و رسالت پایان یافت.» در این میان ممکن است این اشکال پیدا شود که قرآن می‌گوید: «پیامبر خاتم، پایان دهنده انبیا است، و نه پایان دهنده رسولان، لذا ممکن است سلسله انبیا با ظهور ایشان پایان یابد، ولی سلسله رسولان، پایان نیابد. جواب آن است که با توجه به اینکه هر رسولی، نبی نیز هست، بنابراین اگر کسی خاتم انبیا باشد به طریق اولی، خاتم رسولان نیز هست.»

۳.۷ - نون

• «ن»؛ قال اللّه تعالی: «نْ • وَ اْلْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونْ؛ نْ • سوگند به قلم و آنچه می‌نویسند.»
در روایتی از امام باقر (علیه‌السّلام) آمده است که فرمودند: «ان لرسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عشرة اسماء خمسة فی القرآن و خمسة لیست فی القرآن فاما التی فی القرآن، فمحمد و احمد و عبدالله و یس و ن؛ برای رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ۱۰ نام است که ۵ نام در قرآن و ۵ نام در غیر قرآن است؛ آن نام‌هایی که در قرآن است عبارت‌اند از: محمد، احمد، عبدالله، یس و نون.»

۳.۸ - حم

• «حم»؛ قال اللّه تعالی: «حم • وَ الْکِتابِ الْمُبین؛ حم • سوگند به کتاب مبین (و روشنگر).»
در حدیث معتبر از حضرت موسی بن جعفر (علیه‌السّلام) منقول است در تفسیر «حم» فرمودند: «حم» نام محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است در کتابی که خدا بر هود (علیه‌السّلام) فرستاده بود، و «کتاب مبین» امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) است.

۳.۹ - ذکر

• «ذکر»؛ قال اللّه تعالی: «قَدْ اَنْزَلَ اللّهُ اِلَیْکُمْ ذِکْرًا؛ خداوند چیزی که مایه تذکّر است بر شما نازل کرده است.»
حضرت صادق (علیه‌السّلام) فرمود که «ذکر» از نام‌های آن حضرت است و مائیم «اهل ذکر» که حق تعالی در قرآن امر کرده است که: «هر چه ندانید از اهل ذکر سؤال کنید.»

۳.۱۰ - مدثّر

• «مدثّر»؛ قال اللّه تعالی: «یا اَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ؛ ای جامه خواب به خود پیچیده (و در بستر آرمیده)! » در حدیث است که خطاب «مدثر» به اعتبار رجعت نبی مکرم است پیش از قیامت، یعنی: ‌ای کسی که خود را به کفن پیچیده‌ای! زنده شو و برخیز و بار دیگر مردم را از عذاب پروردگار خود بترسان.

۳.۱۱ - مزمّل

• «مزمّل»؛ قال اللّه تعالی: «یا اَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ؛ ای جامه به خود پیچیده!» علی بن ابراهیم روایت کرده است که حق تعالی آن حضرت را «مزمل» نامیده است زیرا که وقتی وحی بر آن جناب نازل شد، خود را به جامه‌ای پیچیده بود.

۳.۱۲ - داعی

• «داعی»؛ قال اللّه تعالی: «وَ داعِیًا اِلَی اللّهِ بِاِذْنِهِ وَ سِراجًا مُنیرًا» در حدیث معتبر آمده است پیامبراسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرموده‌اند: خداوند مرا «داعی» خوانده است برای آن که مردم را دعوت می‌کنم به دین پروردگار خود.

۳.۱۳ - نجم

• «نجم»؛ قال اللّه تعالی:
«وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُون‌؛ و (نيز) علاماتى قرار داد؛ و (شب هنگام) به وسيله ستارگان هدايت مى‌شوند.»
«وَ النَّجْمِ اِذا هَوی‌؛ سوگند به ستاره هنگامى كه افول مى‌كند.»
در روایات تفسیری وارد شده است که مراد از «نجم» آن حضرت است که نجم فلک هدایت است. و همچنین در تفسیر قول حق تعالی «و علامات و بالنجم هم یهتدون» آمده است که «علامات»، ائمه‌اند که نشانه‌های راه هدایتند و «نجم»، حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است که ایشان به او هدایت یافته‌اند.

۳.۱۴ - بشیر و نذیر

• «بشیر و نذیر»؛ قال اللّه تعالی:
«اِنَّا اَرْسَلْناکَ بِالْحَقِّ بَشیراً وَ نَذیراً وَ لا تُسْئَلُ عَنْ اَصْحابِ الْجَحیم‌؛ ما تو را به حق، براى بشارت و بيم دادن (مردم جهان) فرستاديم؛ و تو مسئول (گمراهى) دوزخيان (پس از ابلاغ رسالت) نيستى‌.»
«...فَقَدْ جاءَکُمْ بَشیرٌ وَ نَذیرٌ...؛ (هم اكنون، پيامبر) بشارت‌ دهنده و بيم ‌دهنده، به سوى شما آمد!»
«وَ ما اَرْسَلْناکَ اِلاَّ کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشیراً وَ نَذیراً وَ لکِنَّ اَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ؛ و ما تو را جز براى همه مردم نفرستاديم تا (آنها را به پاداش‌هاى الهى) بشارت دهى و (از عذاب او) بترسانى؛ ولى بيشتر مردم نمى‌دانند!»
«اِنَّا اَرْسَلْناکَ بِالْحَقِّ بَشیراً وَ نَذیرا...؛ ما تو را بحق براى بشارت و انذار فرستاديم؛ و هر امّتى در گذشته انذاركننده‌اى داشته است!»
«اَلاَّ تَعْبُدُوا اِلاَّ اللَّهَ اِنَّنی‌ لَکُمْ مِنْهُ نَذیرٌ وَ بَشیر؛ (دعوت من اين است) كه: جز «اللَّه» را نپرستيد! من از سوى او براى شما بيم دهنده و بشارت دهنده‌ام!»
«یا اَیُّهَا النَّبِیُّ اِنّا اَرْسَلْناکَ شاهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذیرًا؛ اى پيامبر! ما تو را گواه فرستاديم و بشارت‌ دهنده و انذاركننده‌.»
در روایت آمده است که پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: خداوند تعالی مرا «نذیر» خوانده است برای آن که می‌ترسانم به آتش هر که را نافرمانی من کند و «بشیر» نامیده است برای آن که بشارت می‌دهم مطیعان خود را به بهشت.

۳.۱۵ - نبی و رسول

• «نبی»؛ قال اللّه تعالی: «یا اَیُّهَا النَّبِیُّ حَسْبُکَ اللّهُ؛ اى پيامبر! خداوند و مؤمنانى كه از تو پيروى مى‌كنند، براى حمایت تو كافى است ( فقط بر آنها تكيه كن).»
• «رسول»؛ قال اللّه تعالی: «یا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْکَ؛ اى پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، كاملًا (به مردم) برسان!»
واژه رسول و نبی و مشتقات آن دو، در آیات بسیاری تکرار شده و در بیشتر این موارد برای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به کار رفته‌اند. «نبی» کسی است که بر او وحی نازل می‌شود و حامل خبری از غیب است. پیام الهی را بیان می‌کند؛ هر چند مامور به دعوت و تبلیغ علنی نیست. «رسول» کسی است که علاوه بر مقام نبوت، مامور به دعوت و تبلیغ به سوی آیین الهی است. رسالت، مقامی بالاتر از نبوت است. «نبی» کسی است که در خواب می‌بیند، او وحی الهی را از این طریق دریافت می‌کند و صدای فرشته را می‌شنود، ولی فرشته وحی را نمی‌بیند. ولی «رسول» کسی است که هم صدا را می‌شنود و هم فرشته وحی را می‌بیند و در خواب و بیداری با وحی در ارتباط است.
[۱۱۸] عبد الله، جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، ج۳، ص۷۰.
با توجه به معنای لغوی این دو، روشن می‌شود که بین آنها، در مفهوم، اشتراکی نیست. نبوت چه به معنای «رفعت» و چه به معنای «باخبر بودن» باشد، به مفهوم رسالت نیست. هر چند لازمه رسالت، که داشتن پیامی از طرف خداوند است، این است که رسول از آن پیام، با خبر باشد. لذا مفهوم نبوت اعم از رسالت است. از نظر مصداق نیز با توجه به آیات و روایات، بین نبوت و رسالت، نسبت عموم و خصوص مطلق است.
[۱۱۹] مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ج۵، ص۱۵-۱۶.
در میان انبیا، رسول کسی است که دارای رسالت خاصی باشد، گاه پیامبران به طور کلی به پرستش و اطاعت خدا و پیمودن راه حق که همان راه بندگی خداوند است، دعوت می‌کنند، ولی گاه پیام خاصی را از سوی خداوند، برای امت خویش به ارمغان می‌آورند. بنابراین، به کسی که پیام مخصوصی از طرف خداوند دارد، رسول می‌گویند و از آن جهت که به طور کلی، مردم را به راه حق فرا می‌خواند، او را «نبی» می‌نامند.
[۱۲۰] مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ج۵، ص۱۶.

از جمله نکاتی که می‌تواند دلیلی بر عظمت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) باشد، این است که خداوند او را با نام خطاب نکرده است، ولی انبیای دیگر را به اسم آنان، مورد خطاب قرار داده است.مانند: «یا موسی، یا داود و...» ولی درباره حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرماید: «یا ایها النبی»، «یا ایها الرسول»؛ زیرا مقام رسول اعظم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بالاترین مقام‌ها است. لذا این گونه با عظمت، مورد خطاب الهی قرار می‌گیرد.
[۱۲۱] عبد الله، جوادی آملی، سیره رسول اکرم در قرآن، ص۲۶.


۳.۱۶ - اسامی دیگر

در روایتی حضرت امام صادق (علیه‌السّلام) می‌فرمایند: حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را ۱۰ نام است در قرآن؛ محمد و احمد و عبدالله و طه و یس و نون و مزمل و مدثر و رسول و ذکر. از دیگر اسامی حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که بر اساس روایات اهل بیت، خداوند تعالی در قرآن کریم، به آن نام‌ها ایشان را خطاب کرده است؛ می‌توان به موارد زیر اشاره نمود.
• «مذکر»؛ قال اللّه تعالی: «اِنَّما اَنْتَ مُذَکِّرٌ؛ پس تذكّر ده كه تو فقط تذكّر دهنده‌اى!»
• «نور»؛ قال اللّه تعالی: «قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللّهِ نُورٌ؛ ) از طرف خدا، نوری به سوى شما آمد.»
• «مصدق»؛ قال اللّه تعالی: «مُصَدِّقًا لِما مَعَکُمْ؛ و به آنچه نازل كرده‌ام ايمان بياوريد.»
• «بیّنه»؛ قال اللّه تعالی: «حَتّی تَاْتِیَهُمُ الْبَیِّنَةُ؛ تا دليل روشنى براى آنها بيايد.»
• «برهان»؛ قال اللّه تعالی: «قَدْ جاءَکُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّکُمْ؛ اى مردم! دليل روشن از طرف پروردگارتان براى شما آمد؛ و نور آشكارى به سوى شما نازل كرديم.»
• «مرسل»؛ قال اللّه تعالی: «اِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلینَ؛ كه تو قطعاً از رسولان (خداوند) هستى.»
• «منذر»؛ قال اللّه تعالی: «اِنَّما اَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ‌هادٍ؛ تو فقط بيم دهنده‌اى! و براى هر گروهى هدايت كننده‌اى است.‌»
• «شاهد»؛ قال اللّه تعالی: «یا اَیُّهَا النَّبِیُّ اِنّا اَرْسَلْناکَ شاهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذیرًا؛ اى پيامبر! ما تو را گواه فرستاديم و بشارت‌ دهنده و انذار كننده!»
• «مبشر»؛ قال اللّه تعالی: «یا اَیُّهَا النَّبِیُّ اِنّا اَرْسَلْناکَ شاهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذیرًا؛ اى پيامبر! ما تو را گواه فرستاديم و بشارت‌ دهنده و انذار كننده!»
• «امی»؛ قال اللّه تعالی: «النَّبِیَّ اْلاُمِّیَّ الَّذی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا؛ همانها كه از فرستاده (خدا)، پيامبر «امّى» پيروى مى‌كنند؛ پيامبرى كه صفاتش را، در تورات و انجيلى كه نزدشان است، مى‌يابند؛»
• «سراج منیر»؛ قال اللّه تعالی: «وَ داعِیًا اِلَی اللّهِ بِاِذْنِهِ وَ سِراجًا مُنیرًا؛ و تو را دعوت‌ كننده به سوى خدا به فرمان او قرار داديم، و چراغى روشنى‌بخش!»


با توجه به شان و جایگاه قاب قوسین نبی مکرم اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در عالم کون و مکان القاب فراوانی برای ایشان ذکر می‌شود مانند: مصطفی، حبیب الله، صفی الله، نعمة الله، خیرة الله، خلق الله، سید المرسلین، خاتم النبیین، رحمة العالمین، خیر البریة، نبی الرحمة، صاحب الملحمة، محلل الطیبات، محرم الخبائث، مفتاح الجنة، خیر البشر و...
معروف‌ترین کنیه آن حضرت نیز ابو القاسم است. درباره معنای ابو القاسم در روایات آمده است: گروهی از یهود به خدمت حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمدند و سؤال کردند که: به چه سبب تو را محمد و احمد و ابوالقاسم و بشیر و نذیر و داعی نامیده‌اند؟ فرمود که:...مرا «ابوالقاسم» نامیدند برای آن که حق تعالی در قیامت، بهشت و جهنم را به سبب من قسمت می‌نماید، پس هر که کافر شده است و ایمان به من نیاورده است از گذشتگان و آیندگان به جهنم می‌فرستد و هر که ایمان آورد به من و اقرار نماید به پیغمبری من، او را داخل بهشت می‌گرداند... و در حدیث موثق آمده است که حسن بن فضال از حضرت امام رضا (علیه‌السّلام) پرسید که: به چه سبب حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را ابوالقاسم کنیت کرده‌اند؟ فرمود که: زیرا فرزند او قاسم نام داشت. حسن گفت: عرض کردم که: آیا مرا قابل زیاده از این می‌دانی؟ حضرت فرمودند: بلی، مگر نمی‌دانی که حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود که: من و علی پدر این امتیم؟ گفتم: بلی. فرمود: مگر نمی‌دانی که حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پدر جمیع امت است؟ گفتم: بلی. فرمود که: مگر نمی‌دانی که علی قسمت کننده بهشت و دوزخ است؟ گفتم: بلی. فرمود: پس پیغمبر پدر قسمت کننده بهشت و دوزخ است و به این سبب، حق تعالی او را به «ابوالقاسم» کنیت داده است. از دیگر کنیه‌های رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ابوالطاهر و ابوالطیب و ابوالمساکین و ابوالدرتین و ابوالریحانتین و ابوالسبطین و ابوابراهیم است.


۱. شمس شامی، محمد بن یوسف، سبل‌ الهدی، ج۱، ص۳۶۰.    
۲. نور الدین حلبی، علی بن ابراهیم، السیره الحلبیه، ج۱، ص۱۲۰.    
۳. سهیلی، عبد الرحمن بن عبدالله، الروض الانف فی شرح السیره النبویه، ج۲، ص۹۵.    
۴. شمس شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی والرشاد فی سیره خیر العباد، ج۱، ص۴۱۱.    
۵. شهرستانی، علی، التسمیات بین التسامح العلویّ والتوظیف الامویّ، ج۱، ص۵۱.    
۶. سبحانی تبریزی، جعفر، سیّد المرسلین، ج۱، ص۲۱۳.    
۷. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۵، ص۱۷۴.    
۸. ابن شهر آشوب، محمد بن علی‌، مناقب آل ابی طالب (علیهم‌السّلام)، ج۱، ص۱۳۱.    
۹. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۵ ص۱۸۰-۱۸۶.    
۱۰. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۵ ص۱۸۱.    
۱۱. رسولی محلاتی، سید‌هاشم، زندگانی حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ص۴۰.
۱۲. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۵، ص۱۸۶.    
۱۳. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۵، ص۱۹۴.    
۱۴. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۵، ص۱۹۷.    
۱۵. رسولی محلاتی، سید‌هاشم، زندگانی حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ص۷۷.
۱۶. رسولی محلاتی، سید‌هاشم، زندگانی حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ص۸۹.
۱۷. رسولی محلاتی، سید‌هاشم، زندگانی حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ص۳۸.
۱۸. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۵، ص۳۱۱.    
۱۹. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۵، ص۳۰۸.    
۲۰. رسولی محلاتی، سید‌هاشم، زندگانی حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ص۷۷.
۲۱. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۵، ص۱۸۶.    
۲۲. رسولی محلاتی، سید‌هاشم، زندگانی حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ص۷۷.
۲۳. شیخ صدوق، محمد بن علی‌، کمال الدّین وتمام النّعمه، ص۱۹۰.    
۲۴. رسولی محلاتی، سید‌هاشم، زندگانی حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ص۴۱.
۲۵. شیخ صدوق، محمد بن علی‌، علل الشرائع، ج۱، ص۱۲۸.    
۲۶. شیخ صدوق، محمد بن علی، الخصال، ص۴۲۵.    
۲۷. شیخ صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، ص۵۱.    
۲۸. شیخ صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۱۲۹.    
۲۹. شیخ صدوق، محمد بن علی‌، من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۱۷۷.    
۳۰. هلالی، سلیم بن قیس، اسرار آل محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ص۲۵۲.    
۳۱. نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ص۷۴.    
۳۲. ابن شهر آشوب، محمد بن علی‌، مناقب آل ابی طالب (علیهم‌السّلام)، ج۱، ص۱۳۰.    
۳۳. محمد/سوره۴۷، آیه۲.    
۳۴. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۴۴.    
۳۵. احزاب/سوره۳۳، آیه۴۰.    
۳۶. محمد/سوره۴۷، آیه۲.    
۳۷. فتح/سوره۴۸، آیه۲۹.    
۳۸. شیخ صدوق، محمد بن علی‌، علل الشرائع، ج۱، ص۱۲۷.    
۳۹. شیخ صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۲۵۶.    
۴۰. شیخ صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، ص۵۱.    
۴۱. شیخ صدوق، محمد بن علی‌، علل الشرائع، ج۱، ص۱۳۵.    
۴۲. شیخ صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، ص۵۶.    
۴۳. شیخ صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۱۲۹.    
۴۴. شیخ صدوق، محمد بن علی‌، من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۱۷۸.    
۴۵. صف/سوره۶۱، آیه۶.    
۴۶. شیخ صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۱۲۹.    
۴۷. شیخ صدوق، محمد بن علی‌، من لایحضره الفقیه،ج۴، ص۱۷۸.    
۴۸. شیخ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۴۶۳.    
۴۹. شیخ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۴۰۷.    
۵۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۷۸.    
۵۱. شیخ صدوق، محمد بن علی‌، علل الشرائع، ج۱، ص۱۲۷.    
۵۲. شیخ صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۲۵۶.    
۵۳. شیخ صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، ص۵۱.    
۵۴. طه/سوره۲۰، آیه۱.    
۵۵. طه/سوره۲۰، آیه۲.    
۵۶. شیخ صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، ص۲۲.    
۵۷. سید ابن‌ طاووس، علی بن موسی، الاقبال بالاعمال الحسنه، ج۱، ص۵۱۰.    
۵۸. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۲، ص۵۸.    
۵۹. طه/سوره۲۰، آیه۱.    
۶۰. طه/سوره۲۰، آیه۲.    
۶۱. یس/سوره۳۶، آیه۱.    
۶۲. یس/سوره۳۶، آیه۲.    
۶۳. حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج۴، ص۳۷۵.    
۶۴. صافات/سوره۳۷، آیه۱۳۰.    
۶۵. شیخ صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، ص۲۲.    
۶۶. فیض کاشانی، محمدمحسن، تفسیر الصافی، ج۴، ص۲۴۴.    
۶۷. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۶، ص۲۰.    
۶۸. سید ابن‌ طاووس، علی بن موسی، الاقبال بالاعمال الحسنه، ج۱، ص۵۱۰.    
۶۹. حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج۵، ص۳۸۷.    
۷۰. شیخ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۲۵۵.    
۷۱. جن/سوره۷۲، آیه۱۹.    
۷۲. اسراء/سوره۱۷، آیه۱.    
۷۳. انفال/سوره۸، آیه۴۱.    
۷۴. اسراء/سوره۱۷، آیه۱.    
۷۵. کهف/سوره۱۸، آیه۱.    
۷۶. فرقان/سوره۲۵، آیه۱.    
۷۷. ص/سوره۳۸، آیه۴۱.    
۷۸. ص/سوره۳۸، آیه۱۷.    
۷۹. عبد الله، جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۲، ص۲۱۹.
۸۰. احزاب/سوره۳۳، آیه۴۰.    
۸۱. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القران الکریم، ج۳، ص۲۰.    
۸۲. مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، ج۱، ص۲۹۳.    
۸۳. حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج۴، ص۲۸۵.    
۸۴. مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، ج۸، ص۴۴۲.    
۸۵. قلم/سوره۶۸، آیه۱.    
۸۶. شیخ صدوق، محمد بن علی، الخصال، ص۴۲۶.    
۸۷. زخرف/سوره۴۳، آیه۱.    
۸۸. زخرف/سوره۴۳، آیه۲.    
۸۹. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۷۹.    
۹۰. طلاق/سوره۶۵، آیه۱۰.    
۹۱. نحل/سوره۱۶، آیه۴۳.    
۹۲. انبیا/سوره۲۱، آیه۷.    
۹۳. فروخ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۵۳۲.    
۹۴. مدثر/سوره۷۴، آیه۱.    
۹۵. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۲، ص۳۹۳.    
۹۶. مزمل/سوره۷۳، آیه۱.    
۹۷. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۲، ص۳۹۲.    
۹۸. احزاب/سوره۳۳، آیه۴۶.    
۹۹. شیخ صدوق، محمد بن علی‌، علل الشرائع، ج۱، ص۱۲۷.    
۱۰۰. شیخ صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۲۵۶.    
۱۰۱. شیخ صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، ص۵۲.    
۱۰۲. نحل/سوره۱۶، آیه۱۶.    
۱۰۳. نجم/سوره۵۳، آیه۱.    
۱۰۴. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۲، ص۳۳۳.    
۱۰۵. فرات کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات، ص۴۴۹.    
۱۰۶. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۰۶.    
۱۰۷. شیخ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۱۴۶.    
۱۰۸. حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۱، ص۴۲۵.    
۱۰۹. بقره/سوره۲، آیه۱۱۹.    
۱۱۰. مائده/سوره۵، آیه۱۹.    
۱۱۱. سبا/سوره۳۴، آیه۲۸.    
۱۱۲. فاطر/سوره۳۵، آیه۲۴.    
۱۱۳. هود/سوره۱۱، آیه۲.    
۱۱۴. احزاب/سوره۳۳، آیه۴۵.    
۱۱۵. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۶، ص۹۶.    
۱۱۶. انفال/سوره۸، آیه۶۴.    
۱۱۷. مائده/سوره۵، آیه۶۷.    
۱۱۸. عبد الله، جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، ج۳، ص۷۰.
۱۱۹. مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ج۵، ص۱۵-۱۶.
۱۲۰. مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ج۵، ص۱۶.
۱۲۱. عبد الله، جوادی آملی، سیره رسول اکرم در قرآن، ص۲۶.
۱۲۲. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۶، ص۱۰۱.    
۱۲۳. غاشیه/سوره۸۸، آیه۲۱.    
۱۲۴. مائده/سوره۵، آیه۱۵.    
۱۲۵. بقره/سوره۲، آیه۴۱.    
۱۲۶. بینه/سوره۹۸، آیه۱.    
۱۲۷. نساء/سوره۴، آیه۱۷۴.    
۱۲۸. یس/سوره۳۶، آیه۳.    
۱۲۹. رعد/سوره۱۳، آیه۷.    
۱۳۰. احزاب/سوره۳۳، آیه۴۵.    
۱۳۱. احزاب/سوره۳۳، آیه۴۵.    
۱۳۲. اعراف/سوره۷، آیه۱۵۷.    
۱۳۳. احزاب/سوره۳۳، آیه۴۶.    
۱۳۴. ابن شهر آشوب، محمد بن علی‌، مناقب آل ابی طالب (علیهم‌السّلام)، ج۱، ص۱۳۲.    
۱۳۵. ابن شهر آشوب، محمد بن علی‌، مناقب آل ابی طالب (علیهم‌السّلام)، ج۱، ص۱۳۴.    
۱۳۶. تقی الدبن مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج۱، ص۵.    
۱۳۷. دولابی، محمد بن احمد، الکنی و الاسماء، ج۱، ص۴.    
۱۳۸. بدر الدین عینی، محمود بن احمد، عمده القاری، ج۱۶، ص۱۰۰.    
۱۳۹. شیخ صدوق، محمد بن علی‌، علل الشرائع، ج۱، ص۱۲۷.    
۱۴۰. شیخ صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۲۵۶.    
۱۴۱. شیخ صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، ص۵۲.    
۱۴۲. شیخ صدوق، محمد بن علی‌، علل الشرائع، ج۱، ص۱۲۷.    
۱۴۳. شیخ صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، ص۵۲.    
۱۴۴. الطبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۴۳.    
۱۴۵. ابن شهر آشوب، محمد بن علی‌، مناقب آل ابی طالب (علیهم‌السّلام)، ج۱، ص۱۳۴.    



دانشنامه موضوعی قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «نام‌های پیامبر اکرم»، بازنویسی توسط گروه پژوهشی ویکی فقه.    



جعبه ابزار