• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اشکالات وهابیت به شفاعت

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اختلاف فرقه ی وهابیت با عموم مسلمین (حتی با بسیاری از علماء اهل سنت) در این است که می‌گویند: هر گونه واسطه قرار دادن بین خداوند و انسان شرک است.





۱.۱ - شبهه اول

طبق بعضی از آیات قرآن چون: «و ان المساجد لله فلا تدعوا مع الله احدا»، «قل لله الشفاعه جمیعا»، «ویعبدون من دون الله ما لا یضرهم ولا ینفعهم ویقولون هؤلاء شفعاؤنا عند الله قل اتنبئون الله بما لا یعلم فی السموات ولا فی الارض سبحانه وتعالی عما یشرکون» هر گونه واسطه قرار دادن بین خداوند و انسان شرک است.
[۴] مجموعه المؤلفات، محمد بن عبد الوهاب، ج۱، ص۳۸۵.
[۵] مجموعه المؤلفات، محمد بن عبد الوهاب، ج۶، ص۹.
[۶] مجموعه المؤلفات، محمد بن عبد الوهاب، ج۶، ص۶۸.
[۷] مجموعه المؤلفات، محمد بن عبد الوهاب، ج۶، ص۲۱۳.


۱.۲ - شبهه دوم

اگر در قرآن حق شفاعت را به پیامبر خویش عطاء کرده است، فقط باید از خدا خواست که شفاعت شفیعان را در حق ما بپذیرد و ما حق نداریم به طور مستقیم از خود شفیعان درخواست شفاعت کنیم و مثلا نبی اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم را مورد خطاب قرار دهیم و از او بخواهیم برای ما شفاعت کند! در حقیقت ، وهابیان منکر توسل به اولیای الهی‌اند.

۱.۳ - شبهه سوم

بر فرض این که ما بتوانیم پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم را مورد خطاب قرار دهیم، ولی این امر مربوط به زمان حیات ایشان است، نه بعد از حیات. زیرا؛ آیات قرآن «و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاؤک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما.» بعد از حیات پیامبر را دلالت ندارد! بلکه به دلالت آیه‌ی شریفه‌ی «قل لا املک لنفسی نفعا و لا ضرا الا ما شاء الله» پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم اصلا بعد از حیاتش هیچ نفعی به دیگران نمی‌رساند.




۲.۱ - پاسخ به شبهه ی اول

شفاعت به صراحت در قرآن کریم و روایات فراوانی بیان شده و اصل شفاعت اولیای الهی در آخرت، مطلبی مسلم و مورد قبول جمیع مسلمین است. برخی از علمای اهل سنت ، به تفصیل در مورد شفاعت سخن گفته و بر آن تاکید کرده‌اند.
[۱۰] صحیح مسلم، ج۱، ص۱۱۷.
[۱۱] صحیح مسلم، ج۱، ص۱۳۰.
[۱۲] صحیح مسلم، ج۲، ص۲۲.
[۱۳] صحیح مسلم، ج۷، ص۵۹.
[۱۴] صحیح بخاری، ج۱، ص۳۶.
[۱۵] صحیح بخاری، ج۱، ص۹۲.
[۱۶] صحیح بخاری، ج۱، ص۱۱۹.
[۱۷] صحیح بخاری، ج۱، ص۱۵۹.
[۱۸] صحیح بخاری، ج۸، ص۸۳.
[۱۹] صحیح بخاری، ج۹، ص۱۶۰.
[۲۰] صحیح بخاری، ج۹، ص۱۷۰.
[۲۱] مسند احمد بن حنبل، ج۱، ص۲۸۱.
[۲۲] مسند احمد بن حنبل، ج۱، ص۳۰۱.
[۲۳] مسند احمد بن حنبل، ج۲، ص۳۰۷.
[۲۴] مسند احمد بن حنبل، ج۲، ص۴۲۶.
[۲۵] مسند احمد بن حنبل، ج۲، ص۴۴۴.
[۲۶] مسند احمد بن حنبل، ج۲، ص۵۱۸.
[۲۷] مسند احمد بن حنبل، ج۲، ص۵۲۸.
[۲۸] مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۵.
[۲۹] مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۱۲.
[۳۰] مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۲۰.
[۳۱] مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۶۳.
[۳۲] مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۷۹.
[۳۳] مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۹۴.
[۳۴] مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۲۱۳.
[۳۵] مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۲۱۸.
[۳۶] مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۳۲۵.
[۳۷] مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۳۴۵.
[۳۸] مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۳۵۴.
[۳۹] مسند احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۰۸.
[۴۰] مسند احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۳۱.
[۴۱] مسند احمد بن حنبل، ج۴، ص۲۱۲.
[۴۲] مسند احمد بن حنبل، ج۵، ص۱۴۳.
[۴۳] مسند احمد بن حنبل، ج۵، ص۱۴۹.
[۴۴] مسند احمد بن حنبل، ج۵، ص۲۵۷.
[۴۵] مسند احمد بن حنبل، ج۵، ص۳۴۷.
[۴۶] مسند احمد بن حنبل، ج۶، ص۴۲۸.
[۴۸] قاضی عیاض، شرح صحیح مسلم، ج۲، ص۵۸.
[۴۹] علاء الدین علامه قوشجی، شرح تجرید، ص۵۰۱.
[۵۰] آیت‌الله جعفر سبحانی، شفاعت در قلمرو عقل، قرآن و حدیث، ص۲۱.



آیات مربوط به شفاعت را می‌توان به سه دسته تقسیم نمود:

۳.۱ - آیات نفی کننده شفاعت

آیاتی که شفاعت را نفی می‌نماید؛ مانند: «و اتقوا یوما لاتجزی نفس عن نفس شیئا و لا یقبل منها شفاعه و لایؤخذ منها عدل و لاهم ینصرون»؛ از آن روز بترسید که کسی به جای کسی، مجازات نمی‌گردد؛ نه شفاعت پذیرفته می‌شود، و نه غرامت و بدلی قبولی خواهد شد، و آنان یاری نمی‌شوند.» و قریب به همین مضمون آیات دیگری در قرآن وجود دارد.

۳.۲ - شفاعت مخصوص خدا

آیاتی که شفاعت را از آن خدا دانسته و آن را به ذات خدا منحصر می‌داند؛ مانند: «مالکم من دون الله من ولی و لا شفیع»؛ برای شما (در روز رستاخیز) یار و شفاعت کننده‌ای جز خدا نیست.

۳.۳ - شفاعت به اذن خدا

آیاتی که وجود شفیعانی که به اذن پروردگار شفاعت می‌کنند، صریحا اعتراف می‌کنند و پذیرش شفاعت آنها را به اذن خداوند محدود می‌سازد؛ مانند: «من ذا الذی یشفع عنده الا باذنه»؛ کیست که در پیشگاه خداوند بدون اذن او شفاعت کند. و نیز می‌فرماید: «یوم لاتنفع الشفاعه الا من اذن له الرحمن و رضی له قولا»؛ روزی که شفاعت سودی نمی‌بخشد، مگر شفاعت کسی که خداوند به او اذن دهد و به گفتار او راضی باشد.

۳.۴ - آیاتی دیگر درباره شفاعت



۳.۴.۱ - آیه اول

«و ما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن الله و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاؤک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما»؛ ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای این که به فرمان خدا، از وی اطاعت شود. و اگر این مخالفان، هنگامی که به خود ستم می‌کردند (و فرمان‌های خدا را زیر پا می‌گذاردند) به نزد تو می‌آمدند و از خدا طلب آمرزش می‌کردند و پیامبر هم برای آنها استغفار می‌کرد خدا را توبه پذیر و مهربان می‌یافتند.

۳.۴.۲ - آیه دوم

«و اذا قیل لهم تعالوا یستغفر لکم رسول الله لووا رؤسهم و رایتهم یصدون و هم مستکبرون»؛ هنگامی که به آنان گفته شود: بیایید تا رسول خدا برای شما استغفار کند، سرهای خود را (از روی استهزا و کبر و غرور ) تکان می‌دهند و آنها را می‌بینی که از سخنان تو اعراض کرده و تکبر می‌ورزند!

۳.۴.۳ - آیه سوم

آیاتی که به وجود شفیعانی که به اذن پروردگار شفاعت می‌کنند، صریحا اعتراف می‌کنند و پذیرش شفاعت آنها را به اذن خداوند محدود می‌سازد؛ مانند: «من ذا الذی یشفع عنده الا باذنه»؛ کیست که در پیشگاه خداوند بدون اذن او شفاعت کند. و نیز می‌فرماید: «یومئذ لا تنفع الشفاعه الا من اذن له الرحمن و رضی له قولا»؛ روزی که شفاعت سودی نمی‌بخشد، مگر شفاعت کسی که خداوند به او اذن دهد و به گفتار او راضی باشد.

۳.۴.۴ - آیه چهارم

«یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیله و جاهدوا فی سبیله لعلکم تفلحون». مخاطب در این آیه همه‌ی افراد با ایمانند. در این جا سه دستور داده شده است: اول دستور به تقوا ، دوم دستور به انتخاب وسیله، وسیله‌ای که ما را به خدا نزدیک کند، و سوم دستور به جهاد در راه خدا. نتیجه ی مجموع این صفات، (تقوا و توسل و جهاد) همان چیزی است که در آخر آیه آمده است: «لعلکم تفلحون»؛ این باعث فلاح و رستگاری شماست.

۳.۴.۵ - آیه پنجم

«قل ادعوا الذین زعمتم من دونه فلا یملکون کشف الضر عنکم و لا تحویلا؛ اولئک الذین یدعون یبتغون الی ربهم الوسیله ایهم اقرب و یرجون رحمته و یخافون عذابه ان عذاب ربک کان محذورا»؛ (عن النبی صلی الله علیه و آله: «الائمه من ولد الحسین علیه السلام، من اطاعهم فقد اطاع الله، و من عصاهم فقد عصی الله عز و جل، هم العروه الوثقی، و هم الوسیله الی الله عز و جل.» ؛ امامان، از نسل حسین علیه‌السّلام هستند. هرکه آنان را اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده است و هرکه آنان را نافرمانی کند خداوند عزّوجلّ را نافرمانی کرده است. آنانند دستگیره محکم، و آنانند وسیله‌ی تقرب به خداوند عز و جل.) بگو: کسانی را که غیر از خدا (معبود خود) می‌پندارید، بخوانید! آنها نه می‌توانند مشکلی را از شما برطرف سازند، و نه تغییری در آن ایجاد کنند. کسانی را که آنان می‌خوانند، خودشان وسیله‌ای (برای تقرب) به پروردگارشان می‌جویند، وسیله‌ای هر چه نزدیک‌تر؛ و به رحمت او امیدوارند؛ و از عذاب او می‌ترسند؛ چرا که عذاب پروردگارت، همواره در خور پرهیز و وحشت است!




۴.۱ - روایت اول

از عثمان بن حنیف روایت شده است: مرد نابینایی خدمت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم آمد و گفت: «ای رسول خدا! از خدا بخواه که به من عافیت دهد. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم فرمود: اگر خواستی دعا می‌کنم و اگر خواستی صبر کن و صبر برای تو بهتر است؛ گفت: دعا بفرما. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به او دستور داد: با دقت وضویی نیکو بگیر و دو رکعت نماز بخوان و بعد از آن چنین دعا کن: خدایا! از تو می‌خواهم و به وسیله ی پیامبرت که پیامبر رحمت است به سوی تو متوجه می‌شوم تا حاجتم برآورده شود. خداوندا! او را شفیع من قرار بده.
ابن حنیف گوید: به خدا سوگند، ما متفرق نشده بودیم و سخنی طول نکشیده بود که آن مرد بر ما وارد شد، در حالی که گویا هیچ آفتی در او نبود.»
[۶۴] ابن ماجه، سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۴۱.
[۶۵] حاکم، مستدرک، ج۱، ص۳۱۳.
[۶۶] هیثمی، نورالدین علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج۲، ص۲۷۹.
[۶۷] متقی هندی، علامه علاءالدین، کنزالعمال، ج۲، ص۱۸۱.
[۶۸] متقی هندی، علامه علاءالدین، کنزالعمال، ج۶، ص۵۲۱.
[۶۹] طبری، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۹، ص۳۰، ح۸۳۱۱.


۴.۲ - روایت دوم

جابر بن عبدالله انصاری از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم روایت می‌کند: «هرکس به هنگام شنیدن اذان بگوید: خدایا! ‌ای صاحب این دعوت نامه و نماز به پا داشته شده! به محمد وسیله و فضیلت بده و او را به مقام پسندیده‌ای که وعده کرده‌ای برسان، شفاعت من در روز قیامت به او خواهد رسید.»
[۷۱] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۱، ص۲۰۸.
[۷۲] نسائی، سنن نسائی، ج۲، ص۸۲۷.
[۷۳] ترمذی، ابوعیسی، سنن ترمذی، ج۱، ص۲۸۳.
[۷۴] هیثمی، نورالدین علی بن ابی بکر، المعجم الزوائد، ج۱، ص۳۳۳.
[۷۵] متقی هندی، علامه علاءالدین، کنزالعمال، ج۲، ص۸۰.
[۷۶] متقی هندی، علامه علاءالدین، کنزالعمال، ج۷، ص۶۹۸.
[۷۷] متقی هندی، علامه علاءالدین، کنزالعمال، ج۷، ص۷۰۳.
[۷۸] بیهقی، سنن بیهقی، ج۲، ص۱۷۴.


۴.۳ - روایت سوم

پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم فرمود: عن النبی : «شفاعتی لاهل الکبائر من امتی.» «شفاعت من برای آن دسته از امت من است که مرتکب گناهان کبیره شده باشند.»
[۷۹] کنز العمال، ح۳۹۰۵۵.



الف) در قرآن کریم آیه‌ای داریم که به روشنی دلالت دارد بر این که خطاب مسقیم به شفیع جائز است؛ آنجایی که برادران یوسف از پدر خویش می‌خواهند که برای آنها دعا کند تا خداوند آنها را ببخشد. «قالوا یا ابانا استغفر لنا ذنوبنا انا کنا خاطئین.»
ب) دو روایت قبل (۱ و ۲) به روشنی خطاب مستقیم به پیامبر را جائز می‌دانست.


الف) به صریح آیه ی شریفه‌ی قرآن کریم شهداء و در درجه‌ی بالاتر انبیاء و اولیاء او بعد از مرگ زنده‌اند. «ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله اموتام بل احیآء عند ربهم یرزقون، فرحین بمآ ءاتاهم الله من فضله ی ویستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الا خوف علیهم ولا هم یحزنون، یستبشرون بنعمه من الله وفضل وان الله لایضیع اجر المؤمنین.»
ب) بر طبق احادیث، پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به هنگام دفن فاطمه بنت اسد برای او دعا کردند و به حق خود و پیامبران پیشین توسل جستند.
[۸۲] سمهودی، ج۳، ص۸۹۹.
[۸۳] السیره الحلبیه، الحلبی، ج۲، ص۲۷۹ـ۲۸۰.
[۸۴] التمهید، ابن عبد البر، ج۲، ص۱۶۲.
[۸۶] تمهید الاوائل و تلخیص الدلائل، الباقلانی، ص۴۸۸.
[۸۷] سبل الهدی و الرشاد، ج۲، ص۲۹۹.
[۸۸] الدرر السنیه فی الرد علی الوهابیه، احمد زینی دحلان، ص۳۴.
[۸۹] مخالفه الوهابیه للقرآن و السنه، عمر عبدالسلام، ص۳۳.
عالم اهل تسنن در کتاب «وفاء الوفا» می‌نویسد: مدد گرفتن و شفاعت خواستن در پیشگاه خداوند از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و از مقام و شخصیت او، هم پیش از خلقت او مجاز است و هم بعد از تولد و هم بعد از رحلتش و هم در عالم برزخ و هم در روز رستاخیز. عمر بن خطاب می‌گوید: حضرت آدم علیه‌السّلام به پیشگاه خداوند چنین عرض کرد: «یا رب! اسئلک بحق محمد لما غفرت لی»؛ خداوندا! به حق محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم از تو تقاضا می‌کنم که مرا ببخش!
ج) سیره‌ی صحابه‌ی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم : در زمان خلیفه ی دوم سالی قحطی شد، بلال به همراه عده‌ای از صحابه بر سر قبر پیامبر آمد و چنین گفت: «یا رسول الله! استسق لامتک... فانهم قد هلکوا...» ؛ ‌ای پیامبر! از خدایت برای امتت باران بفرست که ممکن است همه هلاک شوند.
[۹۴] فتح الباری، ابن حجر عسقلانی، ج۲، ص۴۱۲.

د) اضافه بر آن که تمام مسلمانان در نمازشان می‌گویند: «السلام علیک ایها النبی و رحمه الله و برکاته»؛ سلام و رحمت و برکات خداوند بر تو‌ای پیامبر! و پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم با اذن و اراده ی خداوند سلام نمازگزاران را شنیده و آن را جواب می‌گوید.


با توجه به مطالب بالا مخاطب و خواننده منصف به این نتیجه می‌رسد که، اگر انسان فقط به سراغ کسانی که حق شفاعت دارند برود، (نه بتهائی از سنگ و چوب! ) و فقط آن‌ها را شفیع در درگاه خدا بداند (نه شریک در ولایت و حمایت و تدبیر) و شفاعت آنها را نیز به اذن الله و اجازه او بداند (نه مستقل از او) در این صورت هیچ ایرادی بر او وارد نیست. ایراد وقتی پیدا می‌شود، که انسان یکی از این اصول سه گانه و یا هر سه اصل را نادیده بگیرد و راه خطا بپیماید.
پادشاه کشور سعودی هر سال روز عید قربان علمای فرقه‌های اسلامی را میهمان می‌کند.
«در یکی از سالها علامه سید شرف الدین جبل عاملی (از علمای برجسته ی لبنانی) به مهمانی دعوت می‌شود. علامه همین که وارد جلسه شد، قرآنی را که جلد چرمی داشت به شاه هدیه کرد. شاه آن را گرفت و بوسید. علامه گفت: تو مشرک هستی! شاه ناراحت شد که چرا چنین تهمتی می‌زنی؟ علامه گفت: چون شما چرمی را بوسیدی که پوست حیوان است و احترام به پوست حیوان شرک است! شاه گفت: من هر پوستی را نمی‌بوسم، کفش من از چرم و پوست حیوان است، ولی هرگز آن را نمی‌بوسم، این قطعه چرم، جلد قرآن قرار گرفته است. علامه فرمود: ما نیز هر آهنی را نمی‌بوسیم، آهنی را می‌بوسیم که صندوق یا ضریح و درب و پنجره‌ی قبر پیامبر یا امامان معصوم علیه‌السّلام باشد.»
[۹۵] تفسیر نور، ج۹، ص۱۰۶.



۱. جن/سوره۷۲، آیه۱۸.    
۲. زمر/سوره۳۹، آیه۴۴.    
۳. یونس/سوره۱۰، آیه۱۸.    
۴. مجموعه المؤلفات، محمد بن عبد الوهاب، ج۱، ص۳۸۵.
۵. مجموعه المؤلفات، محمد بن عبد الوهاب، ج۶، ص۹.
۶. مجموعه المؤلفات، محمد بن عبد الوهاب، ج۶، ص۶۸.
۷. مجموعه المؤلفات، محمد بن عبد الوهاب، ج۶، ص۲۱۳.
۸. نساء/سوره۴، آیه۶۴.    
۹. اعراف/سوره۷، آیه۱۸۸.    
۱۰. صحیح مسلم، ج۱، ص۱۱۷.
۱۱. صحیح مسلم، ج۱، ص۱۳۰.
۱۲. صحیح مسلم، ج۲، ص۲۲.
۱۳. صحیح مسلم، ج۷، ص۵۹.
۱۴. صحیح بخاری، ج۱، ص۳۶.
۱۵. صحیح بخاری، ج۱، ص۹۲.
۱۶. صحیح بخاری، ج۱، ص۱۱۹.
۱۷. صحیح بخاری، ج۱، ص۱۵۹.
۱۸. صحیح بخاری، ج۸، ص۸۳.
۱۹. صحیح بخاری، ج۹، ص۱۶۰.
۲۰. صحیح بخاری، ج۹، ص۱۷۰.
۲۱. مسند احمد بن حنبل، ج۱، ص۲۸۱.
۲۲. مسند احمد بن حنبل، ج۱، ص۳۰۱.
۲۳. مسند احمد بن حنبل، ج۲، ص۳۰۷.
۲۴. مسند احمد بن حنبل، ج۲، ص۴۲۶.
۲۵. مسند احمد بن حنبل، ج۲، ص۴۴۴.
۲۶. مسند احمد بن حنبل، ج۲، ص۵۱۸.
۲۷. مسند احمد بن حنبل، ج۲، ص۵۲۸.
۲۸. مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۵.
۲۹. مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۱۲.
۳۰. مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۲۰.
۳۱. مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۶۳.
۳۲. مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۷۹.
۳۳. مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۹۴.
۳۴. مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۲۱۳.
۳۵. مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۲۱۸.
۳۶. مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۳۲۵.
۳۷. مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۳۴۵.
۳۸. مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۳۵۴.
۳۹. مسند احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۰۸.
۴۰. مسند احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۳۱.
۴۱. مسند احمد بن حنبل، ج۴، ص۲۱۲.
۴۲. مسند احمد بن حنبل، ج۵، ص۱۴۳.
۴۳. مسند احمد بن حنبل، ج۵، ص۱۴۹.
۴۴. مسند احمد بن حنبل، ج۵، ص۲۵۷.
۴۵. مسند احمد بن حنبل، ج۵، ص۳۴۷.
۴۶. مسند احمد بن حنبل، ج۶، ص۴۲۸.
۴۷. امام فخر رازی، تفسیر مفاتیح الغیب، ج۳، ص۶۳.    
۴۸. قاضی عیاض، شرح صحیح مسلم، ج۲، ص۵۸.
۴۹. علاء الدین علامه قوشجی، شرح تجرید، ص۵۰۱.
۵۰. آیت‌الله جعفر سبحانی، شفاعت در قلمرو عقل، قرآن و حدیث، ص۲۱.
۵۱. بقره/سوره۲، آیه۴۸.    
۵۲. بقره/سوره۲، آیه۴۵.    
۵۳. مدثر/سوره۷۴، آیه۴۸.    
۵۴. سجده/سوره۳۲، آیه۴.    
۵۵. بقره/سوره۲، آیه۲۵۵.    
۵۶. طه/سوره۲۰، آیه۱۰۹.    
۵۷. نساء/سوره۴، آیه۶۴.    
۵۸. منافقون/سوره۶۳، آیه۵.    
۵۹. بقره/سوره۲، آیه۲۵۵.    
۶۰. طه/سوره۲۰، آیه۱۰۹.    
۶۱. مائده/سوره۵، آیه۳۵.    
۶۲. اسراء/سوره۱۷، آیه۵۶ ۵۷.    
۶۳. عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۵۸، ح۲۱۷.    
۶۴. ابن ماجه، سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۴۱.
۶۵. حاکم، مستدرک، ج۱، ص۳۱۳.
۶۶. هیثمی، نورالدین علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج۲، ص۲۷۹.
۶۷. متقی هندی، علامه علاءالدین، کنزالعمال، ج۲، ص۱۸۱.
۶۸. متقی هندی، علامه علاءالدین، کنزالعمال، ج۶، ص۵۲۱.
۶۹. طبری، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۹، ص۳۰، ح۸۳۱۱.
۷۰. سمهودی، نورالدین، وفاء الوفاء، ج۴، ص۱۹۴.    
۷۱. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۱، ص۲۰۸.
۷۲. نسائی، سنن نسائی، ج۲، ص۸۲۷.
۷۳. ترمذی، ابوعیسی، سنن ترمذی، ج۱، ص۲۸۳.
۷۴. هیثمی، نورالدین علی بن ابی بکر، المعجم الزوائد، ج۱، ص۳۳۳.
۷۵. متقی هندی، علامه علاءالدین، کنزالعمال، ج۲، ص۸۰.
۷۶. متقی هندی، علامه علاءالدین، کنزالعمال، ج۷، ص۶۹۸.
۷۷. متقی هندی، علامه علاءالدین، کنزالعمال، ج۷، ص۷۰۳.
۷۸. بیهقی، سنن بیهقی، ج۲، ص۱۷۴.
۷۹. کنز العمال، ح۳۹۰۵۵.
۸۰. یوسف/سوره۱۲، آیه۹۷.    
۸۱. آل عمران/سوره۳، آیه۱۶۹۱۷۱.    
۸۲. سمهودی، ج۳، ص۸۹۹.
۸۳. السیره الحلبیه، الحلبی، ج۲، ص۲۷۹ـ۲۸۰.
۸۴. التمهید، ابن عبد البر، ج۲، ص۱۶۲.
۸۵. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۳، ص۴۲.    
۸۶. تمهید الاوائل و تلخیص الدلائل، الباقلانی، ص۴۸۸.
۸۷. سبل الهدی و الرشاد، ج۲، ص۲۹۹.
۸۸. الدرر السنیه فی الرد علی الوهابیه، احمد زینی دحلان، ص۳۴.
۸۹. مخالفه الوهابیه للقرآن و السنه، عمر عبدالسلام، ص۳۳.
۹۰. تفسیر نمونه، ج۴، ص۳۶۷.    
۹۱. وفاء الوفاء، ج۴، ص۱۹۳.    
۹۲. تفسیر نمونه، ج۴، ص۳۶۹.    
۹۳. وفاء الوفاء، ج۴، ص۱۹۵.    
۹۴. فتح الباری، ابن حجر عسقلانی، ج۲، ص۴۱۲.
۹۵. تفسیر نور، ج۹، ص۱۰۶.



دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، سایت بلاغ، برگرفته از مقاله«اشکالات وهابیت به شفاعت».



جعبه ابزار