• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اقسام توحید

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



توحید به معنای یکانگی و یکتایی خداوند است که به توحید ذاتی، توحید صفاتی، توحید در خالقیت، توحید استقلالی، توحید در ربوبیت و توحید در عبادت تقسیم می‌شود.



توحید به معنای یگانگی و یکتایی خداوند می‌باشد.
توحید دارای اقسامی است که عبارتند از:


توحید ذاتی یعنی این‌که ذات خداوند یکتاست و یکتایی ذات دو معنا دارد:
[۱] ربانی گلپایگانی، علی، عقاید استدلالی، قم، نصایح، ۱۳۸۱، ج ۱، ص ۹۵-۹۴.
[۲] مصباح یزدی، محمد تقی، خداشناسی در قرآن، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ص ۱۰۷-۱۰۵.


۲.۱ - ذات بدون علت

ذاتی که در هستی خود واجب الوجود و بی‌نیاز از علت است فقط خداوند است.
بنابراین همه ذوات و موجودات نیازمند و معلول‌اند پس ذات خداوند در بی‌نیازی از علت بی‌همتا و شریک است.

۲.۲ - برهان

این قسم از توحید با استفاده از برهان صدیقین چنین اثبات می‌شود که: وجود دارای مرتبه‌ای است که کامل‌تر از آن امکان ندارد یعنی دارای کمال بی‌نهایت است و چنین موجودی قابل تعدد نیست. نتیجه آن‌که خدای متعال قابل تعدد نیست.
مقدمه اول این برهان در واقع همان نتیجه برهان صدیقین است چرا که از برهان مزبور این نتیجه بدست می‌آید که سلسله مراتب وجود باید منتهی به مرتبه‌ای شود که عالی‌ترین و کامل‌ترین است و هیچ ضعف و نقصی در آن راه ندارد یعنی دارای کمال نامتناهی است.
حال اگر فرض شود چنین موجودی تعدد داشته باشد لازم می‌آید که هر کدام از آن‌ها فاقد کمالات واقعی دیگری باشد یعنی کمالات هر یک محدود و متناهی باشد در صورتی که بنا بر مقدمه اول کمالات واجب الوجود نامتناهی است.
[۳] مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، تهران، سازمان تحقیقات اسلامی، ۱۳۷۷، ج ۲، ص ۳۷۸.
[۴] نصیر الدین طوسی، محمدبن حسن، کشف‌المراد، تصحیح حسن حسن زاده آملی، قم، موسسه النشر الاسلامی، ۱۴۰۷ ق، ص‌۲۹۱.


۲.۳ - عدم کثرت در ذات خدا

ذات خداوند مرکب از اجزاء نیست و هیچ‌گونه کثرت و تعدد در درون ذات الهی راه ندارد که این معنا از توحید ذاتی در کتب متکلمین به عنوان بساطت ذاتی الهی و نفی ترکیب آمده است.
دلیل بساطت و نفی ترکیب ذات خداوند آن است که اگر خداوند مرکب باشد بنا بر اصل کلی نیاز هر موجود مرکبی به اجزاء خود خداوند نیز به اجزاء خود نیازمند خواهد بود و این نیاز و افتقار با وجوب وجود او سازگار نیست.
[۵] نصیر الدین طوسی، محمدبن حسن، کشف‌المراد، تصحیح حسن حسن زاده آملی، قم، موسسه النشر الاسلامی، ۱۴۰۷ ق، ص‌ ۶۱.
[۶] سبحانی، جعفر و محمد محمد رضایی، اندیشه اسلامی ۱، قم، معارف، ۱۳۸۵، ص۱۴۲





۳.۱ - معانی

توحید صفاتی نیز دارای دو معناست:
[۷] ربانی گلپایگانی، علی، عقاید استدلالی، قم، نصایح، ۱۳۸۱، ج ۱، ص ۹۵ به بعد.
[۸] مصباح یزدی، محمد تقی، خداشناسی در قرآن، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ص ۱۰۷-۱۰۶.

۱. خداوند در صفات خود بی‌همتاست به دلیل این‌که اولا صفات خدا از خود اوست و کسی آن‌ها را به او نداده است و ثانیا صفات کمال او غیرمتناهی و نامحدود است و این هر دو مقتضای واجب الوجود بالذات بودن خدا و غنا و بی‌نیازی مطلق اوست.
۲. صفات کمالی و ذاتی خداوند عین ذات اویند یعنی گرچه از نظر مفهوم مختلفند ولی از نظر مصداق متحدند به عبارت دیگر چنین نیست که ذات خداوند از یک جهت عالم باشد و از جهت دیگر قادر بلکه علم و قدرت عین حقیقت او می‌باشند.
[۹] نصیر الدین طوسی، محمدبن حسن، قواعد العقائد، تحقیق علی ربانی گلپایگانی، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۴۱۶ ق، ص۶۳.
[۱۰] سبحانی، جعفر و محمد محمد رضایی، اندیشه اسلامی ۱، قم، معارف، ۱۳۸۵، ص ۱۴۴.


۲.۲ - برهان

دلیل این امر آن است که اگر هر یک از صفات الهی مصداق و مابه‌ازای جداگانه‌ای داشته‌ باشند از چند حال خارج نخواهد بود:
یا مصادیق آن‌ها در داخل ذات الهی فرض می‌شوند که در این‌صورت ذات الهی مرکب از اجزاء می‌شود و یا این‌که مصادیق آن‌ها خارج از ذات الهی فرض شده‌اند که خود دو حالت دارد:
یا این‌که این صفات، واجب الوجود و بی‌نیاز از آفریننده تصور می‌گردند و یا ممکن الوجود و آفریده خدا انگاشته می‌شوند. فرض واجب الوجود بودن صفات مذکور به معنای تعدد ذات و شرک صریح است و فرض ممکن الوجود بودن صفات مستلزم این است که ذات الهی که بنابر فرض فاقد این صفات است آن‌ها را بیافریند و سپس به آن‌ها متصف گردد.
مثلا با این‌که ذاتا فاقد حیات است موجودی به نام حیات را بیافریند و بوسیله آن دارای حیات گردد در صورتی‌که محال است علت هستی بخش ذاتا فاقد کمالات مخلوقات خویش باشد.
[۱۱] مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، تهران، سازمان تحقیقات اسلامی، ۱۳۷۷، ج ۲، ۴۰۳-۴۰۰.
[۱۲] آموزش عقاید، ج ۱ و ۲، ص ۱۶۴-۱۶۳.


۳.۳ - اشاعره و معتزله

نظر اشاعره و معتزله در صفات خدا: اشاعره رسماً منکر این قسم توحیدند و به کثرت و مغایرت ذات و صفات قائلند
[۱۳] جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۱۱۲-۱۱۰.
[۱۴] تفتازانی، سعد الدین، شرح المقاصد، قم، شریف رضی، ج۴، ص۱۷۴.
[۱۵] نصیر الدین طوسی، محمدبن حسن، قواعد العقائد، تحقیق علی ربانی گلپایگانی، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۴۱۶ ق، ص۶۶.
و در مقابل، معتزله قائل به توحید صفاتند؛ امّا توحید صفاتی آن‌ها به معنای انکار صفات و نیابت ذات از صفات است.
[۱۶] نصیر الدین طوسی، محمدبن حسن، قواعد العقائد، تحقیق علی ربانی گلپایگانی، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۴۱۶ ق، ص ۶۵.
[۱۷] نصیر الدین طوسی، محمدبن حسن، کشف‌المراد، تصحیح حسن حسن زاده آملی، قم، موسسه النشر الاسلامی، ۱۴۰۷ ق، ص ۲۹۶.
[۱۸] مطهری، مرتضی، اقسام توحید مجله قبسات، زمستان ۸۲ و بهار ۸۳، ش ۳۰ و ۳۱.



نظام این جهان که شامل مجموعه پدیده‌های بی‌شمار گذشته، حال و آینده است مخلوق یک آفریدگار است و به طور کلی خالق و آفریننده بالذات و مستقل کسی جز خداوند نیست.
[۱۹] سبحانی، جعفر و محمد محمد رضایی، اندیشه اسلامی ۱، قم، معارف، ۱۳۸۵، ص ۱۴۵.


۴.۱ - نظرات

البته درباره این قسم از توحید نظرات مختلفی وجود دارد.

۴.۱.۱ - متکلمان امامیه و حکما

متکلمان امامیه و حکمای اسلامی با پذیرش اصل انحصار خالقیت در ذات الهی، نقش اسباب و علل طبیعی و غیرطبیعی را نیز انکار نمی‌کنند.
از نظر آنان فرشتگان افعال ویژه‌ای انجام می‌دهند چنان‌که انسان فاعل کارهای خویش است و هم‌چنین اسباب طبیعی مانند آتش و آب آثار ویژه‌ای دارند ولی هیچ‌یک فاعل و سبب مستقل و بالذات نیستند.
[۲۰] ربانی گلپایگانی، علی، عقاید استدلالی، قم، نصایح، ۱۳۸۱، ج ۱، ص ۱۰۵.
[۲۱] مصباح یزدی، محمد تقی، خداشناسی در قرآن، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ص ۶۴.


۴.۱.۲ - اشاعره

اشاعره معتقدند خالقیت اعم از مستقل و غیر مستقل مخصوص خداوند است و در جهان خلقت جز او فاعل و علتی نیست.
به عبارت دیگر اشاعره معتقدند که اراده ذات حق شامل جمیع حوادث است و هر حادثه‌ای مستقیما از خود خداوند صادر می‌شود و هیچ چیز دیگر در وجود این حادثه دخیل نیست اگر آتش می‌سوزاند واقعا آتش نمی‌سوزاند بلکه اراده حق است که پشت سر این‌که بعضی از اجسام به آتش نزدیک می‌شوند سوزاندن را خلق می‌کند.
بنا بر این هیچ‌گونه رابطه علی و معلولی بین حوادث جهان وجود ندارد و تمام حوادث مستقیما و به اراده حق تعالی مربوط است.
افعال انسان‌ها نیز که جزء حوادث این جهان است همین حکم را دارد یعنی خود انسان هیچ دخالتی ندارد و آن فعل مستقیما ناشی از اراده حق است.
بر اساس همین عقیده اشاعره را جبری نامیده‌اند.

۴.۱.۳ - معتزله

عقیده معتزله درست نقطه مقابل اشاعره است زیرا به اعتقاد آنان اراده خداوند دخالتی در حوادث این جهان ندارد.
دخالت اراده خداوند صرفا همین قدر است که ابتدا این جهان را تکوین کرده است و جهان بعد از آن‌که با اراده خداوند تکوین یافت به حسب طبع خود گردش و جریانی دارد و حوادثی که به تدریج پدید می‌آید مقتضای طبع خود جهان است عینا مانند کارخانه‌ای که بوسیله یک نفر مهندس تاسیس می‌شود دخالت آن مهندس فقط در بکار انداختن ابتدائی آن کارخانه است ولی بعد از آن‌که کارخانه تاسیس و ایجاد شد به حسب طبع خود کار می‌کند و اراده مهندس در جریان و ادامه کار این کارخانه دخالت ندارد.
[۲۲] اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، ۱۹۶۹میلادی، ج۱، ص۳۲۱.
[۲۳] سبحانی، جعفر، الملل والنحل المذاهب الاسلامیه، قم: موسسه امام صادق(ع)، ۱۴۲۳قمری، ص۴۸.
[۲۴] ربانی گلپایگانی، علی، عقاید استدلالی، قم، نصایح، ۱۳۸۱، ج ۱، ص ۱۰۵.
[۲۵] طباطبائی، محمد حسین، اصول‌فلسفه و روش رئالیسم، قم: صدرا، ۱۳۶۸ شمسی، ج‌۳، ص ۱۶۸.

از دیگر سو معتزلیان نقش اسباب و علل طبیعی را پذیرفته‌اند ولی معتقدند افعال اختیاری انسان مخلوق خدا نیست بلکه آن‌ها را فقط فعل انسان می‌دانند. بدین جهت آنان را «مفوضه» نامیده‌اند یعنی کسانی که معتقدند افعال انسان به او واگذار شده است.
[۲۶] ربانی گلپایگانی، علی، عقاید استدلالی، قم، نصایح، ۱۳۸۱، ج۱، ص ۱۰۵.


۴.۲ - نقد اقوال

نقد: منشاء دیدگاه معتزله و اشاعره این است که گمان کرده‌اند اسباب طبیعی یا فاعل‌های بشری در عرض سببیت و فاعلیت خداوند می‌باشند در حالی‌که رابطه فاعلیت آن‌ها با خالقیت خداوند رابطه طولی است یعنی خداوند مستقل بالذات است و آن‌ها فاعل و اسباب غیرمستقل و مسخر خداوندند.
از دیگر سو نظر اشاعره مستلزم مجبور بودن انسان می‌باشد و روشن است که جبر در افعال با اصل تکلیف، کیفر و پاداش سازگار نیست.
دیدگاه مفوضه نیز با توحید در خالقیت و عمومیت قدرت الهی منافات دارد.
[۲۷] ربانی گلپایگانی، علی، عقاید استدلالی، قم، نصایح، ۱۳۸۱، ج۱، ص ۱۰۶.


۴.۳ - اشکال

معتزله معتقدند بنا بر پذیرش اصل توحید در خالقیت لازم می‌آید که کارهای ناروایی که از انسان‌ها سر می‌زند به خدا نسبت داده شود
[۲۸] الملل و النحل المذاهب الاسلامیه، ص ۴۸.
[۲۹] مقالات الاسلامیین، ج ۱، ص ۳۲۱.
و این امر با اصل منزه بودن خداوند از کارهای ناروا منافات دارد.
در حقیقت همین مشکل سبب اعتقاد آنان به نظریه تفویض بوده است.

۴.۴ - جواب

درباره افعال انسان به سه نکته باید توجه داشت:
[۳۰] ربانی گلپایگانی، علی، عقاید استدلالی، قم، نصایح، ۱۳۸۱، ج۱، ص ۱۰۷.

۱. افعال انسان از این جهت که از حوادث و رخدادهای جهان طبیعت می‌باشند منتسب به خداوند بوده و هیچ‌گونه قبح و زشتی در آن‌ها راه ندارد زیرا واقعیت و هستی در مقابل عدم و نیستی از صفت حسن و زیبایی تکوینی برخوردار است.
۲. کارهای انسان از آن جهت که ناشی از اراده و اختیار خود او می‌باشند و منتسب به او هستند متصف به حسن یا قبح اخلاقی می‌باشند.
۳. گرچه خداوند قدرت و اختیار انجام کار خوب و بد را به انسان عطا کرده است ولی از طرف دیگر با اوامر و نواهی انسان را به سوی خوبی‌ها برانگیخته و از بدی‌ها بر حذر داشته است.
از این روی سزاوارتر این است که کارهای خوب انسان به خدا و کارهای بد او به خود وی نسبت داده شود چنان‌که قرآن فرمود: «ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِکَ»، «آن‌چه از نیکی‌ها به تو می‌رسد، از طرف خداست و آن‌چه از بدی به تو می‌رسد، از سوی خود توست‌.»


برخی از اندیشمندان توحید استقلالی را به عنوان یکی از اقسام توحید به صورت جداگانه ذکر کرده‌اند و آن را چنین معنا نموده‌اند که:
مخلوقات الهی در کارهای خود بی‌نیاز از خدای متعال نیستند و تاثیرهایی که در یکدیگر دارند به اذن خدا و در سایه نیرویی است که خداوند به آن‌ها عطا فرموده و می‌فرماید.
در حقیقت تنها کسی که مستقل و بدون احتیاج به دیگری در همه جا و همه چیز تاثیر می‌بخشد خداست و فاعلیت و تاثیر دیگران در طول فاعلیت و تاثیر او و در پرتو آن می‌باشد و بر همین اساس است که قرآن کریم آثار فاعل‌های طبیعی و غیرطبیعی را به خدای متعال نسبت می‌دهد.
[۳۲] آموزش عقاید، ج ۱ و ۲، ص ۱۶۵.

دلیل این قسم از توحید آن است که علل متوسطه چون خود معلول خدای متعال هستند هیچ‌گونه استقلالی ندارند و اساسا افاضه وجود به معنای دقیق کلمه مختص به خدای متعال می‌باشد و سایر علت‌ها به منزله مجاری فیض وجود هستند که با اختلاف مراتبی که دارند نقش واسطه‌ها را بین سرچشمه اصلی وجود و دیگر مخلوقات ایفا می‌کنند.
[۳۳] مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، تهران، سازمان تحقیقات اسلامی، ۱۳۷۷، ج ۲، ص ۳۹۱.



یعنی آن‌که نظام جهان که مخلوق و آفریده خداست تحت تدبیر حکیمانه یک پروردگار اداره می‌گردد.

۲.۲ - برهان

زیرا اگر یک یا چند آفریدگار دیگر می‌بود ارتباطی میان آفریدگان بوجود نمی‌آمد و نظام واحدی بر آن‌ها حکم‌فرما نمی‌شد بلکه هر مخلوقی از طرف آفریدگار خودش به وجود می‌آمد و به کمک دیگر مخلوقات همان آفریدگار پرورش می‌یافت و در نتیجه نظام‌های متعدد و مستقلی بوجود می‌آمد و ارتباط و پیوندی بین آن‌ها برقرار نمی‌شد در صورتی‌که نظام موجود در جهان نظام واحد هم‌بسته‌ای است و پیوند بین پدیده‌های آن مشهود می‌باشد.
[۳۴] طباطبائی، محمد حسین، اصول‌فلسفه و روش رئالیسم، قم: صدرا، ۱۳۶۸ شمسی، ‌ج‌۵، ص ۱۱۰.
[۳۵] سبحانی، جعفر و محمد محمد رضایی، اندیشه اسلامی ۱، قم، معارف، ۱۳۸۵، ج۱، ۱۴۷-۱۴۶.
[۳۶] مصباح یزدی، محمد تقی، خداشناسی در قرآن، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ص ۶۴.

همان‌گونه که از محتوای این برهان آشکار است، خالقیت و ربوبیت انکار ناپذیرند و پرورش، تدبیر و اداره امور یک موجود جدای از آفرینش او و آفریدگان مورد نیاز او نیست.
مثلا روزی دادن به انسان چیزی جدای از آفریدن دستگاه گوارش برای او و آفریدن مواد خوراکی در محیط زندگی او نیست بنابراین با اثبات توحید در خالقیت، توحید در تدبیر امور و سایر شئون ربوبیت نیز ثابت می‌گردد.
[۳۷] مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، تهران، سازمان تحقیقات اسلامی، ۱۳۷۷، ج۲، ص ۳۸۹-۳۸۸.
[۳۸] آموزش عقاید، ج ۱ و ۲، ص ۱۵۸-۱۵۷.



۶.۲ - مظاهر و مصادیق توحید در ربوبیت

الف) توحید در تشریع و قانون‌گذاری: از آن‌جا که قانون‌گذاری و تعیین وظایف افراد نوعی ولایت بر آنان و تصرف در شئون آن‌هاست و از سوی دیگر ولایت و تصرف در امور جهان به حکم توحید در ربوبیت مخصوص خداوند است، کسی جز او حق قانون‌گذاری و تعیین حقوق و تکالیف دیگران را ندارد.
[۳۹] سبحانی، جعفر و محمد محمد رضایی، اندیشه اسلامی ۱، قم، معارف، ۱۳۸۵، ج ۱، ص ۱۴۸.
[۴۰] مصباح یزدی، محمد تقی، خداشناسی در قرآن، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ص ۶۴.

چنان‌که فرمود: «إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ» «حکم تنها از آن خداست فرمان داده که غیر از او را نپرستید!»
ب) توحید در حاکمیت: حق حاکمیت اولا و بالذات به خداوند اختصاص دارد زیرا حاکمیت نوعی از ولایت و تدبیر است که مختص به خداست.
از سوی دیگر حکومت یکی از نیازهای اجتماعی بشر است و تحقق آن در گرو حاکمیت و فرمان‌روایی بشری است.
بنا بر این دو اصل تنها کسانی که از سوی خداوند دارای حق حاکمیت باشند می‌توانند با رعایت اصول و ضوابط عقلی و شرعی عهده‌دار رهبری جامعه و اعمال حق حاکمیت گردند.
[۴۲] سبحانی، جعفر و محمد محمد رضایی، اندیشه اسلامی ۱، قم، معارف، ۱۳۸۵، ص ۱۴۸.
[۴۳] مصباح یزدی، محمد تقی، خداشناسی در قرآن، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ص ۶۴.

ج) توحید در اطاعت: حق اطاعت اولا و بالذات مخصوص خداست زیرا او مالک و خالق جهان است و به همین دلیل اطاعت خداوند هم‌چون عبادت او بر همگان لازم است.


توحید در عبادت بدین معناست که کسی جز الله سزاوار پرستش نیست و معبودی جز او وجود ندارد.
این قسم در حقیقت نتیجه طبیعی اقسام قبل است زیرا وقتی هستی ما از الله است، اختیار وجود ما هم به دست اوست، تاثیر استقلالی در جهان از اوست، حق فرمان دادن و قانون وضع کردن منحصر به اوست، دیگر جای پرستش برای کس دیگری باقی نمی‌ماند؛
[۴۴] مصباح یزدی، محمد تقی، خداشناسی در قرآن، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ص ۶۵-۶۴.
هم‌چنان‌که قرآن کریم نیز در مسئله توحید در عبادت بر امور زیر تکیه نموده است:
الوهیت، مالکیت، خالقیت و ربوبیت. یعنی از دیدگاه قرآن تنها آن موجودی شایسته پرستش است که دارای صفات مزبور باشد چنان‌که فرمود:
«ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ خالِقُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ فَاعْبُدُوهُ وَ هُوَ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ وَکیلٌ »
«این است پروردگار شما! هیچ معبودی جز او نیست آفریدگار همه چیز است او را بپرستید و او نگهبان و مدبّر همه موجودات است‌.»
و هم‌چنین فرمود:
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ، إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ» «ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است؛ (خداوندی که) بخشنده و بخشایش‌گر است (و رحمت عام و خاصش همگان را فرا گرفته)؛ (خداوندی که) مالک روز جزاست.»
هم‌چنان‌که درباره ارتباط الوهیت و عبادت فرمود:
«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ نُوحی‌ إِلَیْهِ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدُون‌» «ما پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر این‌که به او وحی کردیم که: «معبودی جز من نیست پس تنها مرا پرستش کنید.»


با دقت و بررسی در آیات قرآن به دست می‌آید که از نظر قرآن کسی موحد است که هم واجب الوجود را منحصر به الله بداند و هم خالق را، هم رب تکوینی را و هم رب تشریعی را و هم اله و معبود را و چون اعتقاد به الوهیت و وحدت در الوهیت در مرتبه اخیر واقع شده است (توحید در الوهیت) لذا قرآن: « لا اله الا الله» را شعار قرار داد که بر طبق مفاد آن توحید در مراتب قبل اگر چه لازم است اما کافی نیست بلکه باید شخص به این اعتقاد برسد که معبودی هم جز الله نیست و پرستش منحصر به اوست؛ این‌جا حد نصاب توحید است.
بر این اساس نصاب توحید از نظر اسلام توحید در الوهیت است که قبل از آن مراتب دیگری از توحید وجود دارد.
ولی تا بدین حد نرسد، توحید به نصاب خود نرسیده است.
[۵۰] مصباح یزدی، محمد تقی، خداشناسی در قرآن، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۴، ص ۷۶.

بنابراین اقسام شرک خفی مانند هوا پرستی، جاه پرستی و ریا موجب خروج شخص از جرگه مسلمانان نمی‌شود.
[۵۱] سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، قم، طه، ۱۳۸۳ج ۱، ص ۱۶۲ و ۱۶۳.

چنان‌که در حدیث آمده است: «کسی که نماز و روزه یا آزاد ساختن بردگان و حج و از این گونه اعمال را به نیت ستایش مردم انجام دهد در حقیقت در عمل خویش دیگری را با خدا شریک نموده است ولی این نوع شرک قابل گذشت است.»



۱. ربانی گلپایگانی، علی، عقاید استدلالی، قم، نصایح، ۱۳۸۱، ج ۱، ص ۹۵-۹۴.
۲. مصباح یزدی، محمد تقی، خداشناسی در قرآن، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ص ۱۰۷-۱۰۵.
۳. مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، تهران، سازمان تحقیقات اسلامی، ۱۳۷۷، ج ۲، ص ۳۷۸.
۴. نصیر الدین طوسی، محمدبن حسن، کشف‌المراد، تصحیح حسن حسن زاده آملی، قم، موسسه النشر الاسلامی، ۱۴۰۷ ق، ص‌۲۹۱.
۵. نصیر الدین طوسی، محمدبن حسن، کشف‌المراد، تصحیح حسن حسن زاده آملی، قم، موسسه النشر الاسلامی، ۱۴۰۷ ق، ص‌ ۶۱.
۶. سبحانی، جعفر و محمد محمد رضایی، اندیشه اسلامی ۱، قم، معارف، ۱۳۸۵، ص۱۴۲
۷. ربانی گلپایگانی، علی، عقاید استدلالی، قم، نصایح، ۱۳۸۱، ج ۱، ص ۹۵ به بعد.
۸. مصباح یزدی، محمد تقی، خداشناسی در قرآن، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ص ۱۰۷-۱۰۶.
۹. نصیر الدین طوسی، محمدبن حسن، قواعد العقائد، تحقیق علی ربانی گلپایگانی، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۴۱۶ ق، ص۶۳.
۱۰. سبحانی، جعفر و محمد محمد رضایی، اندیشه اسلامی ۱، قم، معارف، ۱۳۸۵، ص ۱۴۴.
۱۱. مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، تهران، سازمان تحقیقات اسلامی، ۱۳۷۷، ج ۲، ۴۰۳-۴۰۰.
۱۲. آموزش عقاید، ج ۱ و ۲، ص ۱۶۴-۱۶۳.
۱۳. جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۱۱۲-۱۱۰.
۱۴. تفتازانی، سعد الدین، شرح المقاصد، قم، شریف رضی، ج۴، ص۱۷۴.
۱۵. نصیر الدین طوسی، محمدبن حسن، قواعد العقائد، تحقیق علی ربانی گلپایگانی، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۴۱۶ ق، ص۶۶.
۱۶. نصیر الدین طوسی، محمدبن حسن، قواعد العقائد، تحقیق علی ربانی گلپایگانی، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۴۱۶ ق، ص ۶۵.
۱۷. نصیر الدین طوسی، محمدبن حسن، کشف‌المراد، تصحیح حسن حسن زاده آملی، قم، موسسه النشر الاسلامی، ۱۴۰۷ ق، ص ۲۹۶.
۱۸. مطهری، مرتضی، اقسام توحید مجله قبسات، زمستان ۸۲ و بهار ۸۳، ش ۳۰ و ۳۱.
۱۹. سبحانی، جعفر و محمد محمد رضایی، اندیشه اسلامی ۱، قم، معارف، ۱۳۸۵، ص ۱۴۵.
۲۰. ربانی گلپایگانی، علی، عقاید استدلالی، قم، نصایح، ۱۳۸۱، ج ۱، ص ۱۰۵.
۲۱. مصباح یزدی، محمد تقی، خداشناسی در قرآن، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ص ۶۴.
۲۲. اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، ۱۹۶۹میلادی، ج۱، ص۳۲۱.
۲۳. سبحانی، جعفر، الملل والنحل المذاهب الاسلامیه، قم: موسسه امام صادق(ع)، ۱۴۲۳قمری، ص۴۸.
۲۴. ربانی گلپایگانی، علی، عقاید استدلالی، قم، نصایح، ۱۳۸۱، ج ۱، ص ۱۰۵.
۲۵. طباطبائی، محمد حسین، اصول‌فلسفه و روش رئالیسم، قم: صدرا، ۱۳۶۸ شمسی، ج‌۳، ص ۱۶۸.
۲۶. ربانی گلپایگانی، علی، عقاید استدلالی، قم، نصایح، ۱۳۸۱، ج۱، ص ۱۰۵.
۲۷. ربانی گلپایگانی، علی، عقاید استدلالی، قم، نصایح، ۱۳۸۱، ج۱، ص ۱۰۶.
۲۸. الملل و النحل المذاهب الاسلامیه، ص ۴۸.
۲۹. مقالات الاسلامیین، ج ۱، ص ۳۲۱.
۳۰. ربانی گلپایگانی، علی، عقاید استدلالی، قم، نصایح، ۱۳۸۱، ج۱، ص ۱۰۷.
۳۱. نساء/سوره۴، آیه۷۹.    
۳۲. آموزش عقاید، ج ۱ و ۲، ص ۱۶۵.
۳۳. مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، تهران، سازمان تحقیقات اسلامی، ۱۳۷۷، ج ۲، ص ۳۹۱.
۳۴. طباطبائی، محمد حسین، اصول‌فلسفه و روش رئالیسم، قم: صدرا، ۱۳۶۸ شمسی، ‌ج‌۵، ص ۱۱۰.
۳۵. سبحانی، جعفر و محمد محمد رضایی، اندیشه اسلامی ۱، قم، معارف، ۱۳۸۵، ج۱، ۱۴۷-۱۴۶.
۳۶. مصباح یزدی، محمد تقی، خداشناسی در قرآن، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ص ۶۴.
۳۷. مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، تهران، سازمان تحقیقات اسلامی، ۱۳۷۷، ج۲، ص ۳۸۹-۳۸۸.
۳۸. آموزش عقاید، ج ۱ و ۲، ص ۱۵۸-۱۵۷.
۳۹. سبحانی، جعفر و محمد محمد رضایی، اندیشه اسلامی ۱، قم، معارف، ۱۳۸۵، ج ۱، ص ۱۴۸.
۴۰. مصباح یزدی، محمد تقی، خداشناسی در قرآن، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ص ۶۴.
۴۱. یوسف/سوره۱۲، آیه۴۰.    
۴۲. سبحانی، جعفر و محمد محمد رضایی، اندیشه اسلامی ۱، قم، معارف، ۱۳۸۵، ص ۱۴۸.
۴۳. مصباح یزدی، محمد تقی، خداشناسی در قرآن، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ص ۶۴.
۴۴. مصباح یزدی، محمد تقی، خداشناسی در قرآن، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ص ۶۵-۶۴.
۴۵. انعام/سوره۶، آیه۱۰۲.    
۴۶. حمد/سوره۱، آیه۵-۲.    
۴۷. انبیاء/سوره۲۱، آیه۲۵.    
۴۸. محمد/سوره۴۷، آیه۱۹.    
۴۹. صافات/سوره۳۷، آیه۳۵.    
۵۰. مصباح یزدی، محمد تقی، خداشناسی در قرآن، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۴، ص ۷۶.
۵۱. سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، قم، طه، ۱۳۸۳ج ۱، ص ۱۶۲ و ۱۶۳.
۵۲. محدث نوری، مستدرک الوسائل، قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، ۱۴۰۸، ج ۱، ص ۱۰۴.    



سایت پژوهه.    


رده‌های این صفحه : توحید | خدا شناسی | صفات الهی | کلام




جعبه ابزار