• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

امام - به کسر الف (مفردات‌نهج‌البلاغه)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





إِمام (به کسر الف) از مفردات نهج البلاغه، به معنای رهبر و پیشوا می‌باشد که در بیان حضرت علی (علیه‌السلام) پیشوایان خوب و بد، امامت و ولایت و ... با این واژه معرفی شده‌اند.



إِمام به معنای پیشوا، آمده است. راغب در مفردات می‌گوید: امام آن است که از او پیروی و به ایشان اقتدا شود؛ انسان باشد، یا کتاب یا غیر آن، حق باشد یا باطل، جمع آن ائمّه است. در قاموس گفته: امام آن است که از وی پیروی شود، رئیس باشد یا غیر آن و نیز ریسمان بنائی، راه، متولّی امر، قرآن، پیامبر، و نمونه‌ای که از روی آن نظیر وی را بسازند؛ همه را امام گویند.
ناگفته نماند، معنی جامع این کلمه همان «مقتدا و پیشوا» است.


در میان نامه‌ها و خطبه‌های نهج البلاغه، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در مواردی از این کلمه استفاده نموده است، که برخی از آن‌ها عبارتند از:

۲.۱ - خطاب به اهل کوفه

امام (صلوات‌الله‌علیه) خطاب به اهل کوفه فرموده: «لله انتم اتتوقّعون اماما غیری یطا بکم الطریق و یرشدکم السبیل؛ شما را به خدا آیا جز من امامی امید دارید که شما را به راه حق برد و به راه راست ارشاد کند.» نوف بکالی گوید: آن حضرت (علیه‌السلام) این کلام را وقتی گفت که بالای سنگی ایستاده و لباسی از پشم‌ پوشیده و بند شمشیرش و کفش‌هایش از لیف خرما بود و پیشانیش از کثرت سجده مانند: زانوی شتر شده بود.

۲.۲ - پیشوایان بدکار

آن حضرت درباره بدکاران فرموده: «کانهّم ائمة الکتاب و لیس الکتاب امامهم؛ گویی آن‌ها پیشوایان قرآنند و قرآن پیشوای آن‌ها نیست.»

۲.۳ - به معنای ولایت

در رابطه با امامت و ولایت در نهج البلاغه مطالب گوناگونی آمده که به مقداری از آن‌ها اشاره می‌کنیم، امام (صلوات‌الله‌علیه) درباره فضیلت اهل بیت (علیهم‌السّلام) و این‌که امامان و اوصیاء رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم) از قریشند فرموده: «انّ الائمة من قریش غرسوا فی هذا البطن من‌هاشم لا تصلح علی سواهم و لا تصلح الولاة من غیرهم؛ جانشینان پیامبر از قریشند در قریش از تیره بنی‌هاشم کاشته شده‌اند، امامت بر غیر آن‌ها صلاحیت ندارد و والیان از غیر آنها صلاحیت امامت را ندارند.»
منظور آن حضرت از «هذا البطن» خودش می‌باشد چنان‌که ابن میثم در شرح خویش فرموده: این کلام صریح است در این‌که امامت فقط در قریش است آن‌هم از نسل آن حضرت، اما دیگران صلاحیت امامت ندارند. و امامت نیز برای آن‌ها شایسته نیست. از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم) به طور متواتر نقل شده که فرموده‌اند: «یکون بعدی اثنی عشر خلیفة کلهم من قریش» (برای نمونه به کتاب منتخب الاثر تالیف آیة الله صافی رجوع شود.) که آن‌را از بیشتر از صد محّل از کتب شیعه و اهل سنت نقل کرده است ابن ابی الحدید در شرح این کلام، سؤالاتی را مطرح نموده و به همه پاسخ داده است. در پایان سخن خود آورده است: اگر شما نهج البلاغه را بنا بر قواعد معتزله تفسیر می‌کنید، معتزله معتقدند: قرشی بودن شرط امامت نیست؛ با آن‌که کلام امام (علیه‌السلام) در شرط بودن صریح است، که باید قرشی و‌ هاشمی باشد. در جواب این سخن باید گفت: اگر ثابت شود که این کلام سخن امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) است، از مذهب خود باید دست برداشت؛ زیرا ثابت شده است که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم) فرموده‌اند: «علی مع الحق و الحق مع علی یدور معه حیثما دار.»
• در خاتمه لازم است دانسته شود‌ تعبیر «الائمة من قریش...» همانند تعبیر نهج البلاغه در مسند احمد نیز نقل شده است. به‌هرحال این سخن صریح است که امامت منصبی خدایی است و مانند: نبوت، انتخاب مردم در آن راه ندارد چنان‌که صریح عقیده شیعه است.

۲.۴ - نمایندگان خداوند در زمین

امامان نمایندگان خدا در زمین هستند. زیرا پس از قتل عثمان بن عفّان که خلافت به آن‌ حضرت رسید، ضمن خطبه‌ای چنین فرمود: «قد طلع طالع و لمع لامع و لاح لائح و اعتدل مائل و استبدل الله بقوم قوما و بیوم یوما و انتظرنا الغیر انتظار المجدب المطر و انما الائمّة قوام الله علی خلقه و عرفائه علی عباده و لا یدخل الجنّة الّا من عرفهم و عرفوه و لا یدخل النار الا من انکرهم و انکروه؛ یعنی طالعی مانند نور طلوع کرده، و نورانیتی برق زد و آشکار شونده‌ای آشکار گردید و حکومت منحرفی به اعتدال در آمد، خداوند مرا و یارانم را به جای عثمان و یاران او عوض گرفت و روزی را در جای روزی قرار داد. ما منتظر تغییر ایام و پیشامدها بودیم چنانکه قحطی زده در انتظار باران باشد حقیقت این است که امامان ولیّ امر خدا، بر خلقند، نمایندگان خدا بر مردم‌اند فقط کسی به بهشت داخل می‌شود که امامان را بشناسد و امامان او را بشناسند؛ و به جهنم داخل نمی‌شود مگر انکه امامان را نشناسد و امامان او را نشناسند.»
• منظور از طالع و لامع و لائح خود آن حضرت است و منظور از مائل و منحرف، خلافت عثمان است.
ناگفته نماند: عرفاء جمع عریف به معنی نقیب و رئیس است. این کلام با یک بیان لطیف می‌گوید: امامت منصب خدایی است. امام باید از جانب خدا منصوب شود؛ لذا شناخت و معرفت امام در هر عصر واجب است والا‌ انسان اهل آتش خواهد بود. حارث بن مغیره آورده است: «قلت لابی عبدالله (علیه‌السلام)، قال رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم) من مات لا یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة قال: نعم. قلت جاهلیّة جهلاء او جاهلیة لا یعرف امام زمانه قال:جاهلّیة کفر و نفاق و ضلال.

۲.۵ - غصب خلافت اهل بیت

خلافت اهل بیت غصب شد. چراکه مردی از قبیله بنی اسد از آن حضرت پرسید: قوم شما چطور شما را از خلافت کنار زدند؟ با آن‌که به این مقام از همه سزاوارتر بودید؟ امام (علیه‌السلام) فرمودند:
«... فانها کانت اثرة شحّت علیها نفوس قوم و سخت عنها نفوس آخرین و الحکم اللّه و المعود الیه القیامة؛ خلافت گذشتگان استبدادی بود که بناحق بخلافت رسیدند، قومی به آن بخیل شده و به اهلش ندادند، و قومی (علی و اهل بیتش) هم سخاوتمندانه از آن گذشتند، داوری با خداست و روز بازگشت به خدا روز قیامت است.» اثره (بر وزن ثمره) آن است که کسی بدون استحقاق صاحب چیزی شود. این کلام نظیر خطبه شقشقّیه و امثال آن است که امام (صلوات‌الله‌علیه) از غصب خلافت و شکست رهبری ناله می‌کند. ابن ابی الحدید در این خصوص می‌نویسد: منظور از قوم در «شحّت علیها نفوس قوم» اهل شوری است چنان‌که از تالم امام نسبت به کارهای عبدالرحمن بن عوف و تمایلش به عثمان، ظاهر می‌شود. ولی امامیه می‌گویند: منظور امام اهل سقیفه است؛ اما سخن امام در این مطلب صراحت ندارد.

۲.۵.۱ - دیدگاه نگارنده

نگارنده معتقد است: منظور امام آنهایی هستند که نقشه سقیفه را کشیده و آن‌را به وجود آوردند. بقیه مطلب در کلمه «خلافت» و «شوری» و «آل محمد» دیده شود و در خطبه ۱۷۳ نهج البلاغه، درباره امامت مطلبی آمده که با شوری سازش دارد و ظاهرا آن مسأله ثانوی در اسلام است.


۱. راغب اصفهانی، ابو القاسم حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص۸۷، دمشق و بیروت، دار القلم، الدار الشامیة، چ اول، ۱۴۱۲.    
۲. صبحی صالح، نهج البلاغه، ص۲۶۳، خطبه۱۸۲.    
۳. صبحی صالح، نهج البلاغه، ص۲۰۵، خطبه۱۴۷.    
۴. صبحی صالح، نهج البلاغه، ص۲۰۱، خطبه۱۴۴.    
۵. بحرانی، ابن میثم، شرح نهج البلاغه ابن هیثم، ج۳، ص۱۸۷، بی‌جا، بی‌تا.    
۶. صافی، لطف‌الله، منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر (علیه‌السلام)، ج۱، ص۲۰، قم، موسسه السیده المعصومه(سلام‌الله‌علیها)، ۱۴۱۹.    
۷. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۹، ص۸۸، قم، مکتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی (ره)، بی‌تا.    
۸. أحمد بن حنبل، مسند أحمد، ج۳۳، ص۲۱، ح۱۹۷۷۷، بی‌جا، مؤسسة الرسالة، ۱۴۲۱.    
۹. أحمد بن حنبل، مسند أحمد، ج۳۳، ص۲۱، ح۱۹۷۷۷، بی‌جا، مؤسسة الرسالة، ۱۴۲۱.    
۱۰. صبحی صالح، نهج البلاغه، ص۲۱۲، خطبه۱۵۲.    
۱۱. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۳۷۷، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چ چهارم، ۱۴۰۷.    
۱۲. صبحی صالح، نهج البلاغه، ص۲۳۱، خطبه۱۶۲.    
۱۳. صبحی صالح، نهج البلاغه، ص۲۴۸، خطبه۱۷۳.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «امام»، ص۷۷.    






جعبه ابزار