• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

امرای مدینه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



امرای مدینه به حاکمان مدینه در دوره اسلامی از آغاز تاکنون اطلاق می‌شود.امرا جمع امیر از ماده (ا ـ م ـ ر) به معنای والی، صاحب فرمان، فرمانده و پادشاه است.
[۱] لسان العرب، ابن منظور، ج۴، ص۲۶-۲۷.
[۳] تاج العروس، زبیدی، ج۶، ص۳۲، «امر».


فهرست مندرجات

۱ - پیشینه تاریخی شهر مدینه
۲ - وظایف امیران مسلمان
۳ - اقسام امیران مدینه در طول چهارده سده
۴ - سیر تحول امارت در مدینه
۵ - منابع تاریخ امیران مدینه
۶ - جانشینان پیامبر و خلفای نخستین در مدینه
۷ - امارت مدینه در خلافت امام علی
۸ - امارت مدینه در عصر امویان
       ۸.۱ - وقوع واقعه حره
       ۸.۲ - امارت عثمان بن حیان در مدینه
       ۸.۳ - دوران ابراهیم بن هشام
       ۸.۴ - امیران متعادل مدینه در دوران اموی
              ۸.۴.۱ - امارت عمر بن عبد العزیز
              ۸.۴.۲ - امارت ابوبکر بن محمد بن عمرو بن حزم
              ۸.۴.۳ - امارت ابان بن عثمان بن عفان
       ۸.۵ - امارت ابوحمزه مختار بن عبدالله اباضی
۹ - امارت مدینه در دوره خلافت ابن زبیر
       ۹.۱ - امرای مدینه در خلافت عبدالله بن زبیر
۱۰ - امارت مدینه در دوران اقتدار خلافت عباسی
۱۱ - امارت اشراف حسینی بر مدینه تا هنگام سلطه عثمانیان برحجاز
       ۱۱.۱ - امارت مدینه در اواخر سده سوم و چهارم ق
       ۱۱.۲ - قدرت یافتن اهل سنت در امارت اشراف
۱۲ - روابط امیران اشراف مدینه و قدرت‌های مجاور
       ۱۲.۱ - روابط امیران مدینه با فاطمیان
       ۱۲.۲ - روابط امران مدینه با بنی عباس
       ۱۲.۳ - رویدادهای مهم مدینه در امارت عزالدین بن شیحه
۱۳ - امارت مدینه در دوران سلطه عثمانیان
       ۱۳.۱ - مدینه در دوران دولت اول سعودی
۱۴ - امارت مدینه در دولت هاشمیان
۱۵ - امیران مدینه در دوره سعودی از ۱۳۴۴ق. تاکنون
۱۶ - امیران مدینه و اهل بیت
       ۱۶.۱ - دوران امارت ولید بن عتبه
       ۱۶.۲ - رابطه مناسب برخی امیران مدینه با اهل بیت
       ۱۶.۳ - رابطه حجاج بن یوسف با اهل بیت
       ۱۶.۴ - امارت هشام بن اسماعیل مخزومی
       ۱۶.۵ - دوره امارت عبدالرحمن بن ضحاک فهری بر مدینه
       ۱۶.۶ - امیران مدینه در دوره عباسیان
۱۷ - امیران مدینه وفدک
۱۸ - امیران مدینه و آبادانی شهر
       ۱۸.۱ - خرید خانه‌های پیرامون مسجد نبوی
       ۱۸.۲ - آتش سوزی مسجد النبی
       ۱۸.۳ - امارت جماز بن ابی عیسی شیحه
۱۹ - امیران مدینه و نیروی نظامی
       ۱۹.۱ - ناتوانی امیران مدینه در تامین امنیت شهر
۲۰ - امیران مدینه و مسائل اقتصادی
۲۱ - فهرست منابع
۲۲ - پانویس
۲۳ - منبع


مدینه دومین شهر مهم در اسلام از لحاظ مذهبی و فرهنگی و در برهه‌ای از لحاظ سیاسی بوده است. این شهر از هنگام زندگانی پیامبر گرامی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم تا سال ۳۵ق. مرکز حکومت اسلام و پس از رحلت آن بزرگوار، به سبب در بر گرفتن حرم شریف ایشان که تمام مسلمانان زیارت آن را بر خود لازم می‌دانند
[۵] الفقه علی المذاهب الاربعه، ج۱، ص۹۵۳-۹۵۴.
و نیز به دلیل سکونت اهل بیت : و صحابه بزرگ پیامبر در آن، از جایگاهی ویژه برخوردار بوده است. خلفای اموی و عباسی همواره یکی از وابستگان خود را به امارت آن منصوب می‌کردند. امیران مدینه بسته به توانایی‌ها و ویژگی‌های خود، گاه عهده دار نقش‌های بزرگی در مسائل سیاسی ـ اجتماعی جهان اسلام و نیز توسعه مسجد النبی شده‌اند.
از آغاز اسلام تاکنون حدود ۵۰۰ امیر بر این شهر حکومت کرده‌اند که امارتشان یا با فرمان رسمی قدرت مسلط بر حجاز (امارت استکفایی) یا در ضمن ماموریت نظامی برای مدتی کوتاه (امارت خاصه) یا با شورش بر ضد دولت مرکزی در شهر مدینه (امارت استیلایی) بوده است. می‌توان کنار این سه گونه امارت، گونه‌هایی دیگر از امارت را مانند استنابه‌ای و افتخاری برشمرد. در امارت استنابه‌ای یا وکالتی، امیری که در در مدینه قدرت داشت و امور امارت را به انجام می‌رساند، وکیل و جانشین فردی با نفوذ در دربار خلیفه بود که با توجه به جایگاه و شان خود حکم امارت مدینه را داشت. شاید بتوان جانشینان پیامبر اسلام به هنگام ترک مدینه که اختیاراتی محدود درباره امیران دیگر دوره‌ها داشتند را با تسامح، امیران استنابه‌ای نامید. این گونه امارت در مدینه منوره تا دوره سعودی ادامه یافت.
[۷] فصول من تاریخ المدینه، علی حافظ، ص۵۵.
امارت افتخاری در برخی زمان‌ها مرسوم شد که سلطان فردی از نزدیکان خود را به صورت افتخاری و تشریفاتی در هنگامی که به حج می‌رفت، امیر مدینه می‌کرد و فرمانش برای تمام والیان مطاع بود. این فرد مسؤولیت و وظایف ثابت امیر واقعی را نداشت. از جمله این افراد، اشناس و ایتاخ از کارگزاران قدرتمند خلافت عباسی بودند که به هنگام سفر حجشان از سوی خلفای عباسی به امارت تمام مناطقی که در مسیر حج قرار داشت، منصوب شدند.
[۹] الکامل، ابن اثیر، ج۶، ص۴۲۰.
[۱۱] الکامل، ابن اثیر، ج۶، ص۵۲۱.
پیامبر گرامی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در حکمی برای یکی از کار گزاران خود، مسؤولیت فرماندهی نظامی، بیان شریعت و تعلیم دین، قضاوت و اجرای احکام و حدود و فصل خصومت‌ها و امامت جمعه و جماعت را به عنوان وظایف امیران و حاکمان یاد کرده است.
[۱۴] التراتیب الاداریه، ج۱، ص۲۱۶.
بر پایه گزارشی، ایشان اطاعت از امیرانی را که تعیین کرده بود، به منزله اطاعت از خود و نافرمانی از آنان را نافرمانی از خود دانست
[۱۵] مسند احمد، ج۲، ص۲۴۴.
[۱۶] فتح الباری، ابن حجر العسقلانی، ج۸، ص۱۹۱.
و برای امیران و کار گزاران خود افزون بر مبلغی برای رفع نیازهای عمومی مانند مسکن و ازدواج و مرکب سواری
[۱۸] المعجم الکبیر، طبرانی، ج۲۰، ص۳۰۴.
[۲۰] الادارة فی عصر الرسول، احمد عجاج کرمی، ص۱۱۰.
در صورت نیاز، حقوق و درآمدی مشخص را تعیین کرد.
[۲۱] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۵۰۰.
[۲۳] الادارة فی عصر الرسول، احمد عجاج کرمی، ص۱۱۰.



در دوره‌های پسین، ابوالحسن ماوردی (۳۶۴-۴۵۰ق.) و ابویعلی فراء (۳۸۰-۴۵۸ق.) وظایف امیران مسلمان را چنین برشمرده‌اند: فرماندهی نیروهای نظامی و لشکری، اجرای احکام شرعی حدود و قضاوت، گردآوری و توزیع خراج و صدقات و وا گذاری مناصب سیاسی و نظامی و اجتماعی، دفاع و نگاهبانی از مرزها و شریعت و حفظ حقوق مردم، امامت جمعه و جماعت، تجهیز و گسیل کاروان‌های حاجیان که این امور را مستقیما یا با نصب یک مسؤول برای هر کدام انجام می‌داد.
[۲۴] الاحکام السلطانیه، ماوردی، ص۵۱.
[۲۵] الاحکام السلطانیه، ابن فراء، ج۱، ص۳۰.



امیران مدینه در طول چهارده سده را می‌توان با توجه به قدرت‌های سیاسی حاکم بر جهان اسلام و مدینه و نیز ویژگی‌های زمانی و خاندانی، این گونه تقسیم بندی کرد:
دوران پیامبر و خلفای سه گانه (۱-۳۶ق.) ، دوران خلافت امام علی علیه‌السّلام (۳۶-۴۰ق.) ، دوران خلافت امویان (۴۰-۱۳۲ق.) ، دوران خلافت زبیریان (۶۴-۷۳ق.) ، دوران خلافت عباسیان (۱۳۲-۳۶۳ق.) ، امارت اشراف علوی بر مدینه که پس از انحطاط خلافت عباسی به یکی از خاندان‌های قدرتمند منطقه‌ای و در نهایت دولت اشراف در حجاز وابسته بودند، امارت امیران سعودی بر مدینه (۱۳۴۴ق. تاکنون).


گستره اختیارات امیر مدینه در طول این سال‌ها دگرگونی فراوان یافته است، به ویژه اگر جانشینان پیامبر و خلفای سه گانه را جزء امیران مدینه بدانیم. امیر در آن برهه کمترین اختیار ممکن را داشته و تنها به طور موقت عهده دار امامت جماعت و امور روزمره مدینه می‌شد که گاه از یکدیگر تفکیک می‌شد. از هنگام خلافت امام علی علیه‌السّلام به بعد، امیر مدینه تقریبا تمام اختیارات یک حکمران را دارا بود. در روزگار اموی، به سبب نزدیک تر بودن این شهر به پایتخت خلافت در شام ، گاه دامنه اختیارات حاکم از این نیز فراتر می‌رفت و امارت مکه و شهرهای مهم حجاز را نیز شامل می‌شد.
[۲۶] العقد الثمین، محمد الفاسی، ج۵، ص۳۵۵.
[۲۷] غایة المرام، عبدالعزیز بن فهد المکی، ج۱، ص۲۳۳.
البته در دوران خلافت عباسی، امارت مدینه گاه سیر معکوس می‌یافت و زیر مجموعه امارت مکه می‌شد. این اوج و فرود در عصر امارت اشراف ادامه داشت (← اشراف) تا آن که در دوران ایوبیان و ممالیک، اداره حرم شریف نبوی از سیطره امیر مدینه بیرون شد و بر عهده مجموعه اغوات و سرپرست آنان شیخ الحرم قرار گرفت.
[۲۹] تاریخ امراء المدینه، عارف عبدالغنی، ص۲۴۹.
(← اغوات) خطیب مسجد النبی و قاضی از سوی دربار آنان تعیین می‌گردید تا این که در روزگار عثمانی، اختیارات شیخ الحرم توسعه یافت و امیر نیروی نظامی مدینه و قاضی و رئیس پلیس مدینه زیر نظر او رفتار می‌کردند و امارت مدینه یک مقام کاملا تشریفاتی شد.
[۳۰] فصول من تاریخ المدینه، علی حافظ، ص۳۵.
[۳۱] تاریخ امراء المدینه، عارف عبدالغنی، ص۲۴۹.
تنها پس از انقلاب شریف حسین و استقلال حجاز از عثمانی بود که امارت مدینه با اختیارات پیشین احیا شد. در روزگار سعودی، امیر مدینه که از میان شاهزادگان این خاندان انتخاب می‌شود، به سطح وزیر ارتقا یافته و از توجه ویژه پادشاهان این کشور برخوردار است


با توجه به اهمیت موضوع امیران مدینه، تک نگاری‌های گوناگون با این عنوان نگاشته شده است؛ از جمله: امراء المدینه از عمر بن شبه بصری (م. ۲۶۱ق.)
[۳۲] الفهرست، ابن الندیم، ص۱۲۵.
و امراء المدینه از علی بن محمد مدائنی (م. ۲۷۷ق.) که مفقود هستند؛ همچنین امراء الالمدینة المنورة و حکامها من العهد النبوی حتی الیوم از احمد یاسین الخیاری المدنی، چاپ موسسة الطباعة و النشر به سال ۱۳۸۲ق.
[۳۳] موسوعة مکة المکرمه، ج۳، ص۴۳۸.
[۳۴] الاعلام، زرکلی، ج۱، ص۲۶۷.
[۳۵] هدیة العارفین، اسماعیل پاشا، ج۱، ص۱۴.
و تاریخ امراء المدینة المنوره (سال‌های ۱ تا ۱۴۱۷ق.) از عارف احمد عبدالغنی، دار کنان، دمشق، ۱۴۱۷ق. نیز تحقیق الامنیة بمنظومة امراء مدینة خیر البریه از سید ضیاء بن محمد بن مقبول به سال ۱۴۲۸ق. از انتشارات توبه، ریاض کتاب مفیدی است که در ابیاتی نام تمام امیران مدینه را در دوره اسلامی یاد کرده و در پاورقی به توضیحی مختصر درباره آنان پرداخته است. این کتاب برگرفته از اثری دیگر از همین مؤلف در این موضوع به نام جلاء العینین بذکر امراء الحرمین الشریفین است.
[۳۶] تحقیق الامنیه، ضیاء بن محمد عطار، ص۱۲-۶۲.
از دیگر کتاب‌های سودمند در این زمینه کتاب التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفه از سخاوی زاده به سال ۸۳۱ق. است. وی در این کتاب پس از مقدمه‌ای طولانی که سیره نبوی را از آغاز هجرت به مدینه یاد کرده و شامل زندگینامه دانشوران و امیران ساکن مدینه است، نام امرای مدینه را از هجرت پیامبر تا قرن دهم ق. یاد کرده است. نیز کتاب التاریخ الشامل للمدینة المنوره از دیگر منابع پژوهش است که نویسنده در آن به بررسی سیاسی ـ اجتماعی تاریخ مدینه منوره از آغاز تا روزگار معاصر، البته با گرایش نظری متمایل به وهابیت ، پرداخته است.


یثرب تا پیش از هجرت رسول خدا، به سبب نظام قبیلگی که بر پایه آن، هر قبیله به دست بزرگ آن اداره می‌شد، فاقد دولت و امیر بود. تنها گاهی برخی قبایل یهودی برآن تسلط داشتند.
[۳۸] بهجة النفوس، عبدالله محمد المرجانی، ج۱، ص۱۳۶.
[۳۹] العرب فی العصور القدیمه، لطفی عبدالوهاب، ج۱، ص۳۴۲.

هجرت پیامبر به یثرب، آغازی برای حکومت رسمی بر آن شهر بود. در روزگار نبوی، مدینه بر پایه نظام قبیله‌ای اداره می‌شد و هنوز نیازی به شرطه و پاسبان یا لشکر و سپاه منظم و حرفه‌ای حس نمی‌شد. وظیفه حفظ امنیت و مجازات مجرمان را افراد داوطلب یا رؤسای قبیله‌ها و یا اشخاص تعیین شده از سوی پیامبر گرامی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم عهده دار بودند. ضامن اصلی اجرای قانون در این دوران، دلبستگی و ایمان مردم به پیامبر گرامی به عنوان حاکم جامعه اسلامی بود و پیامبر تمام وظایف امیر را نیز بر عهده داشت.
[۴۰] الادارة فی عصر الرسول، احمد عجاج کرمی، ص۱۰۷-۱۰۸.
پیامبر گرامی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به هنگام سفرها و غزوه‌ها، فردی را جایگزین خود می‌کرد. از این افراد، ابن‌ام مکتوم بود که به گزارش خلیفة بن خیاط ۱۳ مرتبه به این کار گماشته شد.البته در بسیاری از موارد، وظایف امیر میان افراد تقسیم می‌شد. از جمله در مواردی که ابن‌ام مکتوم جانشینی را بر عهده داشت، به احتمال فراوان، تنها عهده دار نماز جماعت بود و اموری چون قضاوت و اجرای احکام که از توان او به سبب نابینایی اش بیرون بود، به دیگران وا گذار می‌شد.
[۴۵] الادارة فی عصر الرسول، احمد عجاج کرمی، ص۹۷-۹۸.
این تفکیک وظایف در دیگر امرا نیز دیده می‌شود؛ چنان که ماموریت عمرو بن حزم انصاری از سوی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در نجران اقامه نماز و ماموریت ابوسفیان گردآوری صدقات و زکات بود.این شیوه اداره مدینه تاسال ۳۵ق. و انتقال مرکز خلافت اسلامی به کوفه ادامه داشت. از آن پس منصب امارت مدینه از سوی خلفا و حاکمان اسلامی به افرادی اعطا می‌شد. از این رو، آغاز واقعی امارت مدینه را باید از سال ۳۵ دانست.


از آن پس که امام کوفه را مرکز خلافت اسلامی تعیین کرد، از اهمیت سیاسی مدینه کاسته شد و این شهر به امیرنشین تابع خلافت اسلامی تبدیل گشت. از آن هنگام، امیر مدینه افزون بر امامت جماعت مسجدالنبی، وظایف دیگر امارت یعنی گردآوری زکات و هزینه آن، دفاع از شهر، و ریاست نیروی نظامی و امنیتی را عهده دار شد.
[۴۸] التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۱، ص۳۱۷.

سهل بن حنیف انصاری چند ماه پس از آغاز خلافت امام علی علیه‌السّلام به سال ۳۶ق. جانشین و امیر ایشان در مدینه گشت و خود امام برای رویارویی با اصحاب جمل راهی عراق شد.
[۵۰] اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۲۱۳.
[۵۱] اسد الغابه، ابن اثیر، ج۲، ص۳۶۵.
البته شماری از منابع، از انتصاب تمام بن عباس به عنوان امیر مدینه یاد کرده‌اند.
[۵۳] اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۲۱۳.
[۵۴] اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۲۱۸.
بنا بر گزارشی، با حمله بسر بن ارطاة به مدینه به سال ۳۹ق. ابوایوب انصاری که امیر مدینه بود، گویا با توجه به نداشتن نیروی نظامی از آن شهر بیرون شدو بسر در مدت یک ماه امارت بر مدینه، کسانی را به جرم همراهی در قتل عثمان به قتل رساند و سوگند خورد اگر سفارش معاویه نبود، تمام مردم مدینه را از دم تیغ می‌گذراند.
[۵۸] الطبقات، ابن سعد، خامسه۲، ص۱۸۶.
لشکر بسر در پی آگاهی از آمدن سپاه جاریة بن قدامه که از سوی امام علی علیه‌السّلام فرستاده شده بود، از مدینه گریخت و جاریه وارد مدینه شد و از مردم آن شهر برای امام حسن علیه‌السّلام که به تازگی در پی شهادت امیر مؤمنان خلیفه شده بود، بیعت گرفت.
[۶۵] الغارات، ابراهیم ثقفی الکوفی، ج۲، ص۶۳۹.
در منابع اشاره‌ای به انتصاب امیر مدینه از سوی امام حسن نشده است.
سهل بن حنیف (۳۷ق.) ، تمام بن عباس (۳۷-۳۸ق.) ، ابوایوب انصاری (۳۹ق.) ، و جاریة بن قدامه (۳۹-۴۰ق.) را از امیران مدینه در این دوران شمرده‌اند.
[۶۷] تاریخ امراء المدینه، عارف عبدالغنی، ص۴۴-۵۱.
[۶۸] تاریخ معالم المدینه، احمد یاسین الخیاری، ص۳۸۲.



سیاست امویان در رویگردانی از انصار به سبب حمایتشان از پیامبر در آغاز اسلام و همراهی در قتل عثمان
[۶۹] شرف المصطفی، ابوسعید خرگوشی، ج۴، ص۲۰-۲۱.
و تعصب نژادی امویان در ترجیح عرب شمالی بر جنوبی، باعث شد که در زمان آنان تنها افرادی از همین خاندان و وابستگان آنان بر مدینه حکم برانند. در این دوره، جز نه سال که زبیریان بر مدینه چیره بودند، ۳۰ امیر بر مدینه حاکم شدند.
[۷۰] التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۱، ص۴۴۷-۴۴۸.
[۷۱] المدینة فی العصر الاموی، ص۲۱۹.
شمار امیران مدینه در حکومت امویان به تناسب شمار خلفا بسیار است که می‌توان دلیل آن را در دوران معاویه، کنترل قدرت شاخه مروانی دانست که رقیبان تیره معاویه برای کسب قدرت بودند و معاویه تلاش می‌کرد با ایجاد دشمنی و رقابت میانشان، آنان را از اندیشه کسب خلافت بیرون آورد.
[۷۴] المدینة فی العصر الاموی، ص۸۲-۸۳.
[۷۵] المدینة فی العصر الاموی، ص۲۱۹.
[۷۶] المدینة فی العصر الاموی، ص۲۲۵.
در دوران یزید، اختلاف و نارضایتی عمومی برآمده از ناشایست دانستن یزید برای خلافت و نیز سیاست سرکوب یزید که در کربلا و حره و محاصره مکه به صورت پیاپی اعمال شد، سبب این رویداد بود. در دوران بنی مروان، اختلاف سیاست خلیفه جدید با خلیفه پیشین یا شکایت مردم مدینه از عملکرد یک امیر و یا وضعیت خاص مردم مدینه در همراهی یا بی توجهی به رقیبان امویان، علت این پدیده بوده است.
[۷۷] المدینة فی العصر الاموی، ص۲۱۹-۲۲۵.
انتقال مرکز خلافت به شام از اعتبار سیاسی مدینه کاست؛ هر چند به سبب وجود فعالان سیاسی و رقبای خلفای اموی در این شهر، مورد توجه خاص امویان بود و در قیاس با شهرهای مکه و طائف اهمیت داشت.
[۷۸] التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۱، ص۴۴۸.
[۷۹] المدینة فی العصر الاموی، ص۸۲.
[۸۰] فصول من تاریخ المدینه، علی حافظ، ص۲۲.

امیران مدینه در دوران اموی به تبع بنی امیه به مردم مدینه به چشم بدبینی و کینه توزی به سبب قتل عثمان نگاه می‌کردند؛ چنان که عبدالملک خلیفه اموی
[۸۱] مروج الذهب، مسعودی، ج۳، ص۱۲۲.
و امرایی چون بسر بن ارطاة (ابی ارطاة)،
[۸۳] الغارات، ابراهیم ثقفی الکوفی، ج۲، ص۶۰۲-۶۰۳.
حبیش بن دلجهو حجاج بن یوسف به این نکته تصریح کرده‌اند. سیاست آنان اقتضا می‌کرد که به تناسب همراهی مردم مدینه با منافع آنان، از خود روی خوش نشان دهند یا برآنان سختگیری نمایند. بیشتر مردم مدینه بدون توجه به سیاست‌ها و حاکمان در پی زندگی آرام و بی دردسر بودند، اماگروهی نیز خلافت بنی امیه را نامشروع می‌دانستند. در برابر، برخی افراد، بنی امیه را خونخواه واقعی عثمان دانسته، طرفدار آن‌ها بودند.
[۸۷] التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۱، ص۳۲۴.
[۸۸] آثار اسلامی، رسول جعفریان، ص۵۷-۵۸.


۸.۱ - وقوع واقعه حره

مروان بن حکم ، امیر مدینه در روزگار معاویه، از آن جا که معاویه بدون نظرخواهی از او یزید را به جانشینی برگزیده بود، از پذیرفتن بیعت یزید سر باز زد و به نشانه اعتراض به شام رفت. معاویه او را برکنار کرد و سعید بن عاص را مامور بیعت گرفتن از بزرگان مدینه برای یزید و فشار بر مدنیان نمود.
[۹۰] المدینة فی العصر الاموی، ص۸۲-۸۳.

به سال ۶۳ یا ۶۴ق. در دوران یزید، مدینه در معرض هجوم لشکر اموی قرار گرفت که به واقعه حره شهرت دارد و در آن، مردم با غارت، کشتار و هتاکی بی نظیر روبه رو شدند.
[۹۱] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۰.
حبیش بن دلجة قینی، فرمانده نظامی و امیر مدینه در خلافت کوتاه مدت مروان، به سرکردگی لشکری از اهل شام با لشکر ابن زبیر درگیر شد و مدینه را در حال ترس و وحشت مردم شهر تصرف کرد. سپس بر فراز منبر خرما خورد و هسته هایش را به روی مردم پرتاب کرد و این کار را اقدامی برای خوار کردن و تحقیر آنان که در قتل عثمان سکوت کرده بودند، دانست.
[۹۳] الطبقات، ابن سعد، خامسه۲، ص۷۴-۷۵.


۸.۲ - امارت عثمان بن حیان در مدینه

در امارت عثمان بن حیان مری در خلافت ولید بن عبدالملک ، وی برای رویارویی با فضایی که در دوران امارت عمر بن عبدالعزیز در مدینه ایجاد شده بود، ضمن خطبه‌ای در آغاز امارتش مردم مدینه را به نفاق متهم و آنان را تهدید نمود. او متهمانی را که تحت تعقیب حجاج بن یوسف بودند، دستگیر و تمام بازرگانان عراقی را از مدینه اخراج کرد و جارچیانش اعلام نمودند که امیر از کسانی که عراقی‌ها را پناه دهند، سلب امنیت می‌نماید.
[۹۶] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۹۰.
همچنین عثمان، محمد بن منکدر، از محدثان و قاریان مدینه
[۹۹] تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۱۲۷-۱۲۸.
و شماری دیگر را به دلیل امر به معروف و نهی از منکر شلاق زد.

۸.۳ - دوران ابراهیم بن هشام

فراوانی سوء استفاده‌های مالی و بهره گیری از قدرت در دوران ابراهیم بن هشام در خلافت هشام بن عبدالملک و دست اندازی بر اموال عمومی، اعتراض مردم مدینه را برانگیخت. ابراهیم با هماهنگی خلیفه، با ساختن دکان‌هایی در بازار مدینه که کاسبان از آن بدون پرداخت اجاره استفاده می‌کردند، آنان را در تنگنا قرار داد.
[۱۰۲] تاریخ المدینه، ابن فرحون، ج۱، ص۲۷۰-۲۷۱.
[۱۰۴] التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۱، ص۴۱۷.
مردم مدینه پس از مرگ هشام، این بازار را با اشاره اطرافیان خلیفه جدید ویران کردند.
[۱۰۵] تاریخ المدینه، ابن فرحون، ج۱، ص۲۷۱.
[۱۰۷] التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۱، ص۴۲۷.


۸.۴ - امیران متعادل مدینه در دوران اموی

در دوران کوتاهی از روزگار اموی، برخی امیران با خشونت کمتر بر مدینه حکم راندند؛ از جمله: ابان بن عثمان (۷۶-۸۳ق.) ، عمر بن عبدالعزیز (۸۷-۹۳ق.) ، ابوبکر بن محمد بن عمرو بن حزم انصاری (۹۶-۱۰۱ق.) ، عبد الواحد بن عبدالله نضری (۱۰۴-۱۰۶ق.) ، عبدالعزیز بن عمر بن عبدالعزیز (۱۲۶-۱۲۹ق.) .
[۱۰۸] التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۱، ص۴۵۱.
[۱۰۹] المدینة فی العصر الاموی، ص۱۷۷-۱۸۱.


۸.۴.۱ - امارت عمر بن عبد العزیز

امارت عمر بن عبد العزیز به سال ۸۷ق. به فرمان ولید بن عبدالملک، نقطه عطفی در امارت عهد اموی بود. او بر خلاف دیگر امیران اموی، با مشورت خواستن از چهره‌های محبوب و معتمد و نیز ملاطفت با مخالفان، چهره مسالمت آمیزی به نمایش گذاشت.وی پس از ورود به مدینه، ده تن از فقیهان مدینه را گرد آورد و از آنان خواست تا در تمام امور به او مشورت دهند و اگر ستم یا شکایتی دیدند، وی را آگاه سازند.
[۱۱۳] التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۱، ص۳۹۵.
شکایت حاجیان به خلیفه از این که فراریان و مجرمان عراق با استفاده از امنیت دوره امارت عمر بن عبد العزیز، در حرمین شریفین جمع شده‌اند و نیز مخالفت عمر بن عبد العزیز با پیشنهاد ولید برای برکناری برادرش سلیمان از ولایت عهدی و نصب پسرش به جای او، باعث شد تا ولید به سال ۹۳ق. او را برکنار کند.
[۱۱۶] التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۱، ص۴۰۰-۴۰۱.


۸.۴.۲ - امارت ابوبکر بن محمد بن عمرو بن حزم

امارت ابوبکر بن محمد بن عمرو بن حزم در خلافت سلیمان بن عبدالملک (۹۶ق.) و عمر بن عبدالعزیز نیز در شکوفایی علمی مدینه اثر نهاد؛ زیرا ابوبکر، خود، از محدثان و فقیهان بودو پس از لغو قانون منع کتابت حدیث در دوران عمر بن عبدالعزیز، شکوفایی چشمگیری در این زمینه پدید آمد.
[۱۲۱] التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۱، ص۴۳۱.


۸.۴.۳ - امارت ابان بن عثمان بن عفان

امارت ابان بن عثمان بن عفان نیز که از تابعین و مؤلفان سیره نبوی است، در دوران عبدالملک، در شکوفایی علمی مدینه نقش داشت.
[۱۲۴] التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۱، ص۳۸۸-۳۸۹.
[۱۲۵] الاعلام، زرکلی، ج۱، ص۲۷.
تساهل سیاسی در حکومت عبدالواحد بن عبدالله نصری/ نضری/ قسری نیز دیده می‌شد؛ چنان که او را از محبوب‌ترین امیران مدینه در این دوران خوانده‌اند.

۸.۵ - امارت ابوحمزه مختار بن عبدالله اباضی

از امیران استیلائی در دوران اموی، ابوحمزه مختار بن عبدالله اباضی بود که به سال ۱۲۹ق. با لشکری از خارجیان اباضی به مدینه حمله کرد و پس از شکست لشکر اهل مدینه در قدید و کشتن چهار هزار تن، بر مدینه چیره شد. وی انگیزه خود را رویارویی با ستم حکمرانان مروانی دانست و به مردم وعده داد که به عدل و سیره پیامبر امارت کند. او پس از سه ماه حکومت در مدینه به سال ۱۳۰ق. در معرکه‌ای با لشکر مروانیان به فرماندهی محمد بن عبدالملک سعدی در وادی القری کشته شد. پس از آگاهی مردم مدینه از شکست خوارج ، آنان نیز بقایای خارجیان را در مدینه از میان بردند.


در دوره نه ساله حکومت زبیریان ( ربیع الثانی ۶۴ - ۱۵ جمادی الاول ۷۳ق.) یازده امیر بر مدینه منصوب شدند. شاید بتوان دلیل شمار فراوان امیران زبیری در این دوره را ناتوانی والیان در اداره مدینه دانست.
مدینه در بیشتر این سال‌ها عرصه رقابت نیروهای عبدالملک اموی و ابن زبیر بود. مهم‌ترین این درگیری‌ها واقعه حره بود که در آن، یزید لشکری را برای سرکوب ابن زبیر به حجاز گسیل داشت.
[۱۳۴] تاریخ طبری، ج۴، ص۳۸۰-۳۸۳.
به فرمان یزید، این لشکر نخست مدینه را محاصره کرد و سه روز به مردم مدینه مهلت داد تا با فرمانبرداری از یزید، با لشکر شام برای سرکوب ابن زبیر همکاری کنند. اما مردم مدینه نپذیرفتند و به فرماندهی عبدالله بن حنظله بر انصار و فرماندهی ابن مطیع بر مهاجران که از سوی ابن زبیر منصوب شده بود، با لشکر شام در ۲۸ ذی حجه سال ۶۳ جنگیدند.فرمانده شامیان، مسلم بن عقبه مری، پس از شکست دادن سپاه مدینه، به فرمان یزید، سه روز جان و مال و ناموس مردم مدینه را بر لشکر خود مباح کرد.شامیان با قتل عام مردم و صحابه پیامبر و هتک حرمت نوامیس، فاجعه حره را رقم زدند و در پی اعتراف گرفتن از افراد باقیمانده به بردگی برای یزید، برای دستیابی به ابن زبیر به سوی مکه روان شدند.درگیری‌های چندگانه نظامی میان امویان و زبیریان، مسیر کاروان‌های تجاری در حرکت میان مکه و مدینه و شام را نا امن کرد و کاهش منافع تجاری مدینه را به دنبال داشت. خست ورزیدن ابن زبیر در عطا به مردم، بی کفایتی حاکمان زبیری مدینه، ضعف دولت زبیری در حمایت از مدینه در برابر بنی امیه، و جبهه گیری‌های افراطی ابن زبیر بر ضد اهل بیت پیامبر مانند محاصره و تهدید به سوزاندن بنی هاشم مایه رویگردانی مردم مدینه از زبیریان شد.
[۱۴۴] التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۱، ص۳۸۲.
[۱۴۵] المدینة فی العصر الاموی، ص۱۷۲-۱۷۴.


۹.۱ - امرای مدینه در خلافت عبدالله بن زبیر

۱. عبیدالله بن زبیر بن عوام.
۲. جعفر بن زبیر بن عوام.
۳. عبیدة بن زبیر بن عوام.
۴. مصعب بن زبیر بن عوام .
۵. عبدالله ابوثور.
۶. حارث بن حاطب.
۷. ابو قیس.
۸. جابر بن اسود.
۹. وهب بن معتب.
۱۰. عبدالرحمن بن محمد بن اشعث.
۱۱. طلحة بن عبدالله بن عوف.


شهر مدینه تا اواخر سده سوم کاملا وابسته به خلافت بود و بیشتر به دست افرادی از خاندان خلافت اداره می‌شد. این از اهمیت امارت مدینه نزد خلفای عباسی نشان داشت. در این دوران، گاه امارت مناطق گوناگون حجاز مانند مکه و طائف و گاه مناطقی دیگر مانند یمن و یمامه نیز به امیر مدینه تفویض می‌شد.
[۱۴۶] التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۴.
از حوادثی که در این دوران امیران مدینه با آن درگیر بودند، قیام علویان بود که گاه دامنه آن تا مدینه امتداد می‌یافت. قیام ابوالسرایا (۱۹۹ق.)، حسین شهید فخ (۱۶۹ق.)، محمد بن صالح بن عبداللهو محمد بن یوسف بن ابراهیم (۲۵۲-۲۵۵ق.)
[۱۵۱] مروج الذهب، مسعودی، ج۴، ص۹۱_ ۹۴.
از آن جمله‌اند. برخی از این افراد به امارت استیلائی مدینه برای مدتی محدود دست یافتند. اینان رقیبان اصلی بنی عباس در تصدی خلافت بودند. رهبران این قیام‌ها که بیشتر خاستگاهشان مدینه بود، نه تنها داعیه دار امارت بر مدینه بلکه مدعی خلافت بر جهان اسلام بودند. ستمگری و سخت گیری امیران مدینه باعث می‌شد تا گاه مردم با برخی از این قیام‌ها همچون قیام محمد بن عبدالله حسنی، ملقب به نفس زکیه، به سال ۱۴۵ق. همراهی کنند. این قیام‌ها نه تنها خلافت عباسی را ناگزیر از سرکوب سخت و خونین آن‌ها می‌کرد، بلکه برای پیشگیری از تکرار آن‌ها گاه سیاست سختگیرانه بر ضد بنی هاشم به دست امیران مدینه اعمال می‌شد. خلفای عباسی در کنار این فشارها، گاه با اکرام و بذل عطا و پاداش فراوان به مردم مدینه و گاهی با بهره گیری از برخی علویان همسوی خود مانند حسن بن زید بن حسن به سال ۱۵۰ق.و عبیدالله بن حسن، از فرزندان عباس بن علی و امیرحرمین در روزگار مامون
[۱۵۶] الطبقات، ابن سعد، ج۵، ص۵۰۵.
در امارت مدینه، به جلب نظر آنان می‌پرداختند.
ضعف امیر مدینه عبدالله بن ربیع حارثیکه به سال ۱۴۵ق. در پی سرکوب قیام نفس زکیه به عنوان امیر عباسی بر مدینه حکم راند، باعث شد تا به دلیل ستم لشکریان، بردگان مدینه سربه شورش گذارند و او و لشکرش را از مدینه فراری دهند. این شورش تنها در پی پا در میانی افرادی چون ابوبکر بن ابی سبره، از فقیهان و محدثان مدینهو دعوت سپاهیان به آرامش و فراخواندن امیر به مدینه که بیم حمله دیگر بار لشکر عباسی بدان می‌رفت، فروکش نمود.از آن پس تا ۱۵۲ق. امارت مدینه در آرامش گذشت.
[۱۶۴] التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۵۷-۶۰.

در امارت زفر بن عاصم هلالیو به نقلی جعفر بن سلیمان بن علیبه سال ۱۶۰ق. سفر مهدی عباسی به مدینه رخ داد. وی در این سفر، ضمن اکرام مردم مدینه و با هزینه کردن خراج مصر و یمن در حرمین، به توسعه مسجد نبوی از سوی شمال طی سال‌های ۱۶۰-۱۶۲/یا ۱۶۵ پرداخت.
[۱۷۰] الاخبار الطوال، ابن داود الدینوری، ص۳۸۶.
از دیگر تلاش‌های امارت مدینه در این سال‌ها، تاسیس برید (چاپارخانه) میان مدینه و مکه و یمن در امارت جعفر بن سلیمان بن علی به سال ۱۶۶ق. بود
[۱۷۶] تاریخ امراء المدینه، عارف عبدالغنی، ص۱۳۱.

امارت مدینه به سال ۱۹۶ق. تابع امارت مکه و زیر نظارت داود بن عیسی گشت وفرزندش سلیمان از سوی او نایب مدینه بود.در این سال، با رسیدن فرمان امین عباسی برای یاد نکردن از برادرانش در خطبه‌ها و یادکردن از فرزندش، داود و به تبع او سلیمان، بر پایه عهدنامه‌ای که امین در روزگار پدر امضا کرده بود، او را از خلافت برکنار کردند و به نام مامون خطبه خواندند. مامون نیز به پاداش این کار، امارت حرمین را با عطایای بسیار در اختیار آنان گذاشت.به این ترتیب، مدینه و مکه در درگیری میان امین و مامون در آرامش به سر بردند.


پس از متوکل با قدرت یافتن ترکان در دستگاه خلافت، حکومت عباسی اقتدار خود را از دست داد و امیران مناطق گوناگون داعیه دار استقلال شدند و تنها به صورت تشریفاتی از خلیفه بغداد در خطبه‌های خود یاد می‌کردند.
[۱۸۳] دولت عباسیان، ص۱۶۷-۱۸۰.
امارت مدینه نیز از این قاعده مستثنا نبود و با گرفتاری خلفای عباسی و فاطمی به درگیری‌ها و آشفتگی‌های داخلی و بحران‌های سیاسی و اقتصادی، امارت مدینه دچار تحول شد. بسته به کمک مادی یا تهدید نظامی خلیفه عباسی بغداد یا خلیفه فاطمی مصر و پس از آن‌ها حکمرانان ایوبی و مملوکی، از یکی از آن‌ها درخطبه‌های موسم یاد می‌شد و همین مایه اعتبار آنان می‌گشت.
این قدرت‌ها در موارد فراوان، در ازای پرداخت‌های سالانه و هدایا و عطایای دیگر، به سلطه‌ای نمادین بر مدینه و یاد شدن نام حاکمشان در خطبه‌های حرم نبوی بسنده می‌کردند. از این دولت‌ها طاهریان ، صفاریان ، اخشیدیان ، طولونیان ،
[۱۸۴] التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۱۲۷.
فاطمیان ، ایوبیان ، و ممالیک بودند
[۱۸۵] موجز التاریخ الاسلامی، احمد معمور العسیری، ص۲۷۵.
که هر کدام مدتی امارت مدینه منوره را در اختیار گرفت. نفوذ این حکومت‌ها در مدینه با توجه به اقتدار و هزینه‌ای که برای مدینه صرف می‌کردند، متفاوت بود. محمد بن عبدالله طاهری به سال ۲۴۸ق. به حکم مستعین خلیفه عباسی امارت مکه و مدینه را یافت.
بر پایه گزارشی، معتمد عباسی به سال ۲۵۷ق. امارت تشریفاتی مکه و مدینه را به عمرو بن لیث صفاری تفویض کرد.
[۱۸۹] تاریخ سیستان، ص۲۳۴.
[۱۹۰] شفاء الغرام، محمد الفاسی، ج۲، ص۲۹۸.
به سال ۲۷۹ق. در پی صلح طولونیان با خلیفه بغداد به امر معتضد عباسی نام خمارویه امیر طولونی در خطبه‌های مناطق گوناگون مدینه برده شد. اخشیدیان نیز مدتی بر حرمین چیره شدند و اشراف مدینه مورد عنایت و توجه خاص آنان بودند.
[۱۹۴] تاریخ مکه، احمد السباعی، ص۲۲۸-۲۲۹.
کنار این دولت‌ها، سادات علوی نیز گاه با قیام مسلحانه مدتی امارت مدینه را در دست داشتند؛ از جمله به سال ۲۷۱ق. محمد و علی نوادگان امام صادق بر مدینه به مدت یک ماه چیره شدند.در این میان، درگیری میان شاخه‌های گوناگون علویان نیز برای تصاحب قدرت دیده می‌شود. به سال ۲۶۶ق. درگیری میان شاخه جعفری، فرزندان جعفر بن ابی طالب ، که قیم مدینه و امیر آن به شمار می‌رفتند، روی داد که به قتل برخی از جعفریان انجامید. این مسئله به سال ۲۷۱ق. با هجوم محمد و علی از علویان حسینی به مدینه تکرار شد و افزون بر مردمی که در این درگیری کشته شدند، حدود ده تن از سادات جعفری نیز قربانی گردیدند. هنگامی که صاحب نفوذانی چون خلفای بغداد توازن قوا را میان این گروه‌های درگیر حفظ می‌کردند، ستیزها فروکش می‌کرد؛ چنان که در دوران واثق چنین شد. اما با سنگین شدن کفه قدرت به سوی یک طرف از این گروه‌ها، درگیری‌ها فزونی می‌یافت.
[۲۰۰] تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۳۹.


۱۱.۱ - امارت مدینه در اواخر سده سوم و چهارم ق

امارت مدینه در اواخر سده سوم و چهارم ق. میان سادات حسینی ونوادگان جعفر بن ابی طالب دست به دست می‌شد تا آن که در میان سادات حسینی مستقر شد.
[۲۰۲] اطلس شیعه، رسول جعفریان، ص۴۱۶.
سپس تا روزگار عثمانی، شاخه‌هایی از سادات حسینی همانند بنی مهنا، بنی جماز و بنی منصور امارت مدینه را عهده دار شدند.
[۲۰۳] تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۶.
مذهب بیشتر اشراف و علویان حاکم بر مدینه تشیع بود
[۲۰۷] اطلس شیعه، رسول جعفریان، ص۴۱۶.
؛ هر چند تمایل به اهل سنت در برخی برهه‌ها دیده می‌شد.
[۲۰۸] تاریخ المدینه، ابن فرحون، ص۸۴.
به دلیل وابستگی اشراف به دولت‌های ممالیک و عثمانی و وجود اکثریت سنی شهر و نیز حاجیان دیگر کشورها، حتی کسانی که شیعه بودند، معمولا ناچار به تقیه بودند. در سراسر دوره صفوی، شماری فراوان از دانشوران شیعه عرب و ایرانی در مدینه و مکه زندگی می‌کردند.ابن فرحون رواج تشیع امامی را از دوره بنی مهنا و با حمایت‌های آنان از دانشوران شیعه می‌داند.
[۲۱۰] تاریخ المدینه، ابن فرحون، ص۱۹۴.
[۲۱۱] المدینة المنورة فی العصر المملوکی، ص۱۹۶.
نیز گزارش شده که با حمایت‌های دولت ممالیک کار به جایی رسید که در حکومت اشراف شیعی مذهب، شیعیان به سبب رفتار بر پایه مذهب خود، گاه محاکمه و از جانب سخنوران اعزامی از مصر ، توبیخ و سرزنش می‌شدند.
[۲۱۲] تاریخ المدینه، ابن فرحون، ص۲۰۰-۲۰۵.
این ماجرا تا بدان جا رسید که گرایش‌های امیر مدینه به اهل سنت و مخالفت با شیعیان در امارت زهیر بن سلیمان (۸۶۵-۸۷۴ق.) و امیرانی دیگر چون فارس بن شامان (۹۰۱ق.) مایه ناخرسندی شیعیان شد.
[۲۱۴] تاریخ المدینه، ابن فرحون، ص۸۴.
[۲۱۵] التحفة اللطیفه، شمس الدین السخاوی، ج۱، ص۵۸.
[۲۱۶] التحفة اللطیفه، شمس الدین السخاوی، ج۱، ص۳۵۹-۳۶۰.
[۲۱۷] تاریخ امراء المدینه، عارف عبدالغنی، ص۳۱۲.


۱۱.۲ - قدرت یافتن اهل سنت در امارت اشراف

قدرت یافتن اهل سنت در امارت اشراف بدان جا رسید که به گزارش سخاوی، در سال ۸۶۵ق. به فتوای قاضی مالکی مدینه ، شیخ عبدالوهاب بن جعفر شامی معروف به فخر را که از بزرگان شیعه در مدینه بود، به اتهام اهانت به صحابه پیامبر گردن زدند.
[۲۱۹] التحفة اللطیفه، شمس الدین السخاوی، ج۲، ص۴۰۳.
با این حال، در شماری از منابع متعصب ضد شیعه، گزارش‌هایی از کارهای افراطی برخی اشراف امیر مدینه مانند ثابت بن نعیر بن هبه (۸۲۹ق.) و زبیر بن قیس بن ثابت (۸۵۵ق.) ضد اهل سنت دیده می‌شود.
امیران مدینه در این دوران طی تشریفات ویژه با حضور فراشان و خادمان حرم نبوی به زیارت پیامبر گرامی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم می‌رفتند و در حالی که پیشاپیش آنان یکی از مؤذنان بزرگ شهر با صدای بلند بر پیامبر سلام و صلوات می‌فرستاد، آنان در دو مکان، یکی روبه روی میخ نقره‌ای که در دیوار غربی حجره شریف بود ـ و به روایتی، با تکیه به ستون حرس روضه مطهر ـ و دیگری روبه روی صورت پیامبر گرامی می‌ایستادند. نیز به همین ترتیب روبه روی ضریح شیخین قرار می‌گرفتند و همین گونه به آنان سلام و اظهار محبت می‌کردند.
[۲۲۲] المغانم المطابه، محمد الفیروزآبادی، ج۱، ص۱۷۴.
البته فیروزآبادی این ادای احترام به شیخین را از ویژگی‌های امیر مدینه هم روزگار خود، گویا عطیة بن منصور از آل مهنا، دانسته و آن را ستوده است.
[۲۲۴] المغانم المطابه، محمد الفیروزآبادی، ج۱، ص۱۷۴.



نفوذ فاطمیان در حرمین با میانجیگری المعز لدین الله فاطمی به سال ۳۴۸ق. که توانست درگیری میان سادات حسنی و حسینی را فرونشاند، آغاز شد.
[۲۲۶] التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۱۳۴.
محمد بن طاهر، ملقب به مسلم، از امیران حسینی مدینه بود که به نام المعز خطبه خواند و همراه وی به مصر رفت و مورد توجه خاص او بود؛ به گونه‌ای که المعز بر او نماز خواند.به سال ۳۵۹ق. به طور رسمی، به نام خلیفه فاطمی در مدینه خطبه خوانده شد.

۱۲.۱ - روابط امیران مدینه با فاطمیان

روابط امیران مدینه با فاطمیان در ۳۹۰ق. با انکار نسب آنان از جانب امیران آل مهنا دچار تنش شد و همین باعث گشت که الحاکم فاطمی در این سال همراه کاروان حج مصریان، لشکری را برای سیطره بر مدینه بفرستد. او توانست به فرماندهی ابوالفتوح، امیر مکه، آل مهنا را مدتی از مدینه فراری دهد و مدینه را تصرف کند.
[۲۳۱] التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۱۴۶.
سلطه فاطمیان بر امارت مدینه تا سال ۴۹۲ق. ادامه یافت و در این برهه صد ساله، سلطه آل مهنا با افت و خیزهایی استمرار داشت.
[۲۳۳] تاریخ امراء المدینه، عارف عبدالغنی، ص۵۰۴-۵۰۵.
این سلطه در برهه‌هایی همچون دوران بحران اقتصادی مصر به سال ۴۶۱ق. و هنگام وعده پاداش خلیفه بغداد برای تبعیت امیر مدینه از بغداد به سال ۴۶۲ق. متزلزل شد.
[۲۳۴] تاریخ مکه، احمد السباعی، ص۲۵۷.
به سال۴۹۲ق. در پی مالیات بستن حسین بن مهنا بر زائران مدینه، حسین بن احمد علوی مشهور به مخیط قیام کرد و امیر مدینه را فراری داد؛ اما امارتش هفت ماه به طول انجامید.
[۲۳۶] النجوم الزاهره، ابن تغری بردی، ج۵، ص۱۰۴.
[۲۳۷] عمدة الطالب، ابن عنبه، ص۳۰۸.
[۲۳۸] رقابت عباسیان و فاطمیان، ص۶۴.
[۲۳۹] تاج العروس، زبیدی، ج۱۰، ص۲۵۴، «خیط».


۱۲.۲ - روابط امران مدینه با بنی عباس

امیران مدینه با ضعیف شدن فاطمیان مناسبات خود را با عباسیان گسترش دادند. روابط خوب امیران مدینه با بنی عباس ، با سفر قاسم بن مهنا به بغداد به سال ۵۷۶ق. در خلافت مستضیء بالله که با استقبال گرم خلیفه عباسی و تایید امارت قاسم بر مدینه مواجه شد، گسترش یافت. با سلطه ایوبیان بر مصر، نام حاکم ایوبی کنار خلیفه بغداد در خطبه‌های مدینه یاد می‌شد. در دوران صلاح الدین ایوبی ، به سال ۵۷۶ق. او استقبال گرمی از قاسم بن مهنا، امیر مدینه، در مصر انجام داد و در فتح انطاکیه (۵۸۴ق.) قاسم را همراه خود برد.
[۲۴۳] تاریخ المدینه، ابن فرحون، ص۲۱۴-۲۱۵.
این روابط مایه توجه صلاح الدین به حرمین شد که از نشانه‌های آن می‌توان به پرداخت هزینه مالیات حجاج،
[۲۴۵] تاریخ امراء المدینه، عارف عبدالغنی، ص۲۴۹.
تعیین خادمان برای مسجد نبوی و تاسیس مقام شیخ الحرم برای نظارت برکار خدام حرم دانست که تا سال‌های بعد باقی ماند.
[۲۴۷] تاریخ امرا ء المدینه، عارف عبدالغنی، ص۲۵۲.

چنین برمی آید که کمک‌های صلاح الدین و نیز یاری‌هایی که همان سال‌ها از بغداد به امارت مدینه رسید، در این تغییر موضع سیاسی ـ مذهبی قاسم تاثیر داشت.
[۲۴۸] التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۱۸۳.
از این سال به بعد نام حاکمان ایوبی در پی نام خلیفه عباسی در خطبه‌های مدینه برده می‌شد، بی آن که ایوبیان در امور حکومتی دخالت کنند.
[۲۴۹] التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۱۹۳.

در دوره ممالیک، تلاش آنان برای ایفای نقش پویا در حرمین و نفوذ در امارت مدینه به خوبی نمایان است. از جمله در اختلاف میان مالک بن منیف و عزالدین جماز درباره حق مشارکت او در امارت مدینه به سال ۶۶۵ق. حاکم بیبرس به تقاضای مالک، میان آن دو واسطه شد و جماز را به رعایت قراردادشان در این زمینه ملزم کرد و جماز هم پذیرفت.
[۲۵۱] موسوعة التاریخ الاسلامی، مفید الزیدی، ص۱۵۴.

بر پایه گزارش ابن فرحون، از دوران سلطان قلاوون مملوکی برای امامت جمعه و خطبه‌ها و قضاوت میان اهل سنت، یکی از دانشوران سنی از سوی سلطان مصر به مدت شش ماه به مدینه فرستاده می‌شد. برخی از این افراد با صراحت به مخالفت با شیعیان و آیین‌های مذهبی آن‌ها می‌پرداختند و حتی امیران مدینه را زیر فشار قرار می‌دادند.
[۲۵۲] تاریخ المدینه، ابن فرحون، ص۱۹۲.
[۲۵۳] تاریخ المدینه، ابن فرحون، ص۱۹۹.
[۲۵۴] تاریخ المدینه، ابن فرحون، ص۲۰۱.
[۲۵۵] تاریخ المدینه، ابن فرحون، ص۲۰۵.
سلطه ممالیک و پشتیبانی از اهل سنت به سال ۷۵۰ق. با اعزام امیر سعد بن ثابت به اوج رسید تا آن جا که قضاوت همه کس جز قاضی اعزامی مصر، ممنوع شد.
[۲۵۶] تاریخ المدینه، ابن فرحون، ص۲۰۶-۲۰۷.
از سال ۵۸۳ق. امیرانی دیگر از نسل مهنا با نام بنی مهنا و بنی جماز به امارت رسیدند. گزارش‌هایی که در این دوران از امیران مکه با عنوان امیر الحرمین یاد کرده‌اند، تابعیت امارت مدینه از مکه را نشان می‌دهند.
[۲۶۰] التحفة اللطیفه، شمس الدین السخاوی، ج۲، ص۳۶۸.
[۲۶۱] تاریخ امراء المدینه، عارف عبدالغنی، ص۲۴۵-۲۴۶.
[۲۶۲] التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۲۱۶.

ویران شدن قلعه مدینه بر ناامنی‌های پدید آمده از قبایل افزود تا این که جمال الدین ابوجعفر محمد بن علی اصفهانی، حاکم موصل و وزیر اتابک زنگی، به بازسازی قلعه مدینه همت گمارد و کاروانسرایی برای مسافران در جوار مسجد نبوی ساخت.
[۲۶۴] التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۱۷۲.
در این هنگام، امیر مدینه جانشین امیر مکه گشت و نامش به عنوان سومین تن در پی نام سلطان مصر و امیر حرمین در خطبه‌ها برده شد.
[۲۶۶] التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۳۱۸.


۱۲.۳ - رویدادهای مهم مدینه در امارت عزالدین بن شیحه

از رویدادهای مهم مدینه در امارت عزالدین بن شیحه حسینی که به سال ۶۵۴ق. روی داد، زلزله‌های آتشفشانی سخت در پیرامون مدینه و جاری شدن مایع مذاب به سوی آن بود که مردم را بسیار هراساند. شریف سنان، قاضی وقت مدینه، از امیر خواست که برای رفع این بلا به درگاه الهی توبه کند. امیر نیز همه بردگان خود را آزاد کرد و اموال مردم را به آنان بازگرداند و مالیات زائران را لغو کرد و همراه مردم مدینه دو شب را در مسجد نبوی و پیرامون روضه مطهر به عبادت و تضرع به درگاه خدا پرداخت. پس از سه روز مسیر این مواد مذاب از مدینه منحرف شد و امنیت برقرار گشت. البته هیات اعزامی امیر مدینه نتوانست علت جاری شدن این مواد مذاب را بیابد.
[۲۶۷] البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۱۳، ص۱۹۰.
در امارت قسیطل بن زهیر به سال ۸۸۴ق. امیر مملوکی برجی قایتبای به مدینه آمد و با انجام خدمات فراوان در عمران و آبادانی مدینه، کمک مالی فراوان به امیران نمود.
[۲۷۱] التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۳۱۰.
یاد کردنی است که آرامگاه برخی اشراف امیر مدینه در صحن مسجد النبی قرار دارد.


این دوره در سال ۹۲۳ق. با سقوط دولت ممالیک در پی تصرف مصر به دست سلطان سلیم عثمانی آغاز شد. شریف مکه در این زمان ، فرزندش برکات بن محمد را با کلید کعبه به دیدار سلطان سلیم فرستاد و حجاز سلطه عثمانی را به رسمیت شناخت و حکومت حرمین از سوی سلیم به او و پسرش وا گذار شد. بدین ترتیب مدینه نیز زیر سلطه شریف مکه درآمد و او به تدریج بر سراسر حجاز حکومت یافت.
حکمرانان عثمانی از اواخر سده یازدهم تلاش کردند تا به تدریج امارت مدینه را نیز از امیران علوی بستانند و به دست شیخ حرم بسپارند. در این مدت، هنوز علویان حسنی در مدینه قدرت داشتند و بخشی از اداره سیاسی این شهر در اختیار آن‌ها بود.در این دوره، مسؤولیت‌های حرم نبوی و امارت مدینه میان چهار تن تقسیم شد: ۱. قاضی که دست کم به مدت یک سال از میان ترکان عثمانی انتخاب می‌شد. ۲. شیخ الحرم که بالا‌ترین کارگزار و واسطه قوای دیگر در آستانه و دربار عثمانی بود. او باید در استانبول علوم دینی را می‌آموخت و تبار عثمانی می‌داشت و سنش بیش از ۶۰ سال بود. او محلی ویژه در مسجد نبوی به نام «دکة شیخ الحرم» داشت. حقوق ماهانه شیخ حرم در حد حقوق صدر اعظم عثمانی بود. ۳. رئیس پلیس که مسؤولیتش برقراری امنیت داخلی و ادراه امور انتظامی شهر بود. ۴. استاندار مدینه که فرمانده لشکر و نیروی نظامی مدینه نیز بود. در روز‌های جمعه، مقام‌های یاد شده و نیز مفتی‌های مذاهب چهارگانه، و مدیر خزانه و امور مالی در دفتر شیخ حرم برای بررسی و حل مسائل شهر گرد می‌آمدند که بدان «مجلس اداره» می‌گفتند.
[۲۷۴] فصول من تاریخ المدینه، علی حافظ، ص۳۵.
[۲۷۵] تاریخ معالم المدینه، احمد یاسین الخیاری، ص۳۸۷-۳۸۹.

در این دوره، امیر مدینه تنها یک مقام سنتی تشریفاتی برای اداره امور اوقاف مربوط به اشراف به شمار می‌رفت و نامش در پی نام سلطان عثمانی و امیر مکه که بالاتر از او بود، در خطبه‌ها یاد می‌شد. انجام کارهای تبعیض آمیز و فشار کارگزاران عثمانی بر مردم مدینه و مهاجرت اجباری برای بسیاری از آنان برای اجرای سیاست ترک سازی حجاز
[۲۷۶] قصة الاشراف و ابن سعود، ص۱۷۴.
[۲۷۷] فصول من تاریخ المدینه، علی حافظ، ص۴۰_ ۴۸.
و نیز ناآرامی‌ها و نبرد قدرت میان امیران مدینه و عثمانی‌ها به زندگی مردم آسیب فراوان وارد کرد.
[۲۷۸] المدینة المنورة فی التاریخ، عبدالسلام هاشم حافظ، ص۱۴۸.
این درگیری‌ها به حدی بود که عبدالرحمن انصاری (م. ۱۳۴۲ق.) در فاصله حدود ۹۰ سال میان ۱۱۱۱ تا ۱۲۰۳ق. هفت درگیری را در مدینه گزارش کرده که با دار و دسته یکی از اغوات مرتبط بود.
[۲۷۹] الاخبار الغریبه، سید جعفر بن حسین هاشم، ص۸.
[۲۸۰] الاخبار الغریبه، سید جعفر بن حسین هاشم، ص۲۰-۹۰.


۱۳.۱ - مدینه در دوران دولت اول سعودی

در دوران دولت اول سعودی، به سال ۱۲۲۰ق. مدینه به محاصره نیروهای سعودی و وهابی درآمد و امارت مدینه به سعود بن عبدالعزیز سپرده شد. وی با توقیف و تصرف همه اموال موجود در خزائن حرم نبوی، دستور ویران کردن همه گنبد‌های بقیع را صادر کرد.
[۲۸۱] من اخبار الحجاز و النجد، ص۱۰۴.
[۲۸۲] عنوان المجد فی تاریخ نجد، ص۱۳۷.
[۲۸۳] البقیع، ص۸۴-۸۵.
از این هنگام تا سال ۱۲۲۷ق. مبارک بن مضیان ظاهری از سوی عبدالعزیز بن سعود امارت مدینه را بر عهده داشت.
[۲۸۴] تاریخ امراء المدینه، عارف عبدالغنی، ص۴۰۰.

با توجه به موج اعتراض مسلمانان کشور‌های اسلامی به ویران سازی گنبدهای بقیع، دولت عثمانی که به بازستاندن حرمین شریفین از آل سعود میل داشت، لشکری انبوه را برای تصرف مدینه به حجاز فرستاد و توانست به سال ۱۲۲۷ق. مدینه را از آل سعود بازپس گیرد. در سال ۱۲۳۳ق. به فرمان سلطان محمد عثمانی، بازسازی گنبد‌های بقیع انجام شد.
[۲۸۵] مرآة الحرمین، ابراهیم رفعت پاشا، ص۴۷۸.
[۲۸۶] البقیع، ص۹۱-۹۲.

پس از سلطه دیگر بار عثمانیان برمدینه، فرمانده نظامی مدینه، طوسون پاشا، مقام امارت را به استانداری زیر نظر حکمران حجاز تبدیل کرد و استاندار را رئیس شورایی از شیخ الحرم و قاضی شهر و مفتی و... کرد.
[۲۸۷] تاریخ امراء المدینه، عارف عبدالغنی، ص۴۰۵.
بدرفتاری امیران عثمانی مدینه و افزایش مالیات باعث ناخرسندی مردم شد تا بدان جا که گاه به شورش عمومی می‌انجامید. از جمله در دوره علی پاشا به سال ۱۳۲۶ق. شورش مردم بدان جا کشید که امیر مدینه به فرمان مستقیم سلطان عبد الحمید عثمانی که شکایت مردم مدینه را با تلگراف دریافت کرده بود، برکنار گردید.
[۲۸۸] فصول من تاریخ المدینه، علی حافظ، ص۴۱.
[۲۸۹] تاریخ امراء المدینه، عارف عبدالغنی، ص۴۲۰.
در فاصله سال‌های ۱۳۲۸ تا ۱۳۳۷ق. مدینه به گونه مستقیم با وزارت کشور عثمانی ارتباط یافت و استانی مستقل گشت.
[۲۹۰] تاریخ امراء المدینه، عارف عبدالغنی، ص۴۲۱-۴۲۲.



در پی شکست و ناکامی دولت عثمانی در جنگ جهانی اول (۱۹۱۴-۱۹۱۸م.) شریف حسین به سال ۱۳۳۵ق. خود را خلیفه مسلمانان خواند و پادشاهی مستقل حجاز را اعلان کرد.
[۲۹۱] قصة الاشراف و ابن سعود، ص۲۱۲-۲۱۳.
[۲۹۲] فصول من تاریخ المدینه، علی حافظ، ص۴۸-۴۹.
وی برای تاسیس دولتی مستقل از عثمانیان با همکاری انگلستان تلاش نمود. او به سال ۱۳۳۷ق. امارت مدینه را پس از محاصره‌ای طولانی از سلطه عثمانیان بیرون آورد
[۲۹۳] تنظیمات الدوله، ابراهیم بن عویض، ص۸۸.
[۲۹۴] فصول من تاریخ المدینه، علی حافظ، ص۴۸-۴۹.
و فرزندش علی را در ۱۷ رجب ۱۳۳۷ق. امیر مدینه تعیین کرد. در این مدت، حدود ۱۸ هزار تن از مردم مدینه که ناچار به هجرت از آن شده بودند، با حمایت دولت هاشمی به آن شهر بازگشتند.
[۲۹۵] فصول من تاریخ المدینه، علی حافظ، ص۴۹.
اما هنگامی که شریف حسین در اداره حرمین ناکام ماند، آل سعود زمینه را برای تسلط بر حرمین مناسب دید و نخست مکه و سپس مدینه و جده را از دست اشراف بیرون ساخت.
[۲۹۶] تنظیمات الدوله، ابراهیم بن عویض، ص۹۴-۹۵.
[۲۹۷] فصول من تاریخ المدینه، علی حافظ، ص۵۵.
مردم مدینه در پی طولانی شدن محاصره شهر به دست نیروهای طرفدار آل سعود، دو پیک نزد ملک عبدالعزیز فرستادند و اعلام کردند که حاضرند به یکی از فرزندان وی تسلیم شوند. عبدالعزیز پسرش محمد را به امارت مدینه برگزید و در ۱۹ جمادی الثانی ۱۳۴۴ق. امارت مدینه رسما از شریف احمد بن منصور به وی سپرده شد.
[۲۹۸] فصول من تاریخ المدینه، علی حافظ، ص۵۵.

امیران مدینه در دولت هاشمیان (۱۳۳۷-۱۳۴۴)
[۲۹۹] تاریخ معالم المدینه، احمد یاسین الخیاری، ص۳۸۸-۳۸۹.
[۳۰۰] تاریخ امراء المدینه، عارف عبدالغنی، ص۴۲۶-۴۲۸.
شریف علی بن حسین (۱۳۳۷-۱۳۴۳ق.) ؛ شریف احمد بن منصور (۱۳۴۳-۱۳۴۴ق.) ؛ شریف شحات بن علی (۱۳۴۴ق.) قائم مقام مدینه.


هم زمان با تشکیل حکومت سعودی به رهبری ملک عبدالعزیز به سال ۱۳۴۴ق. وی بر این شهر تسلط یافت. او در آغاز به دولت‌های اسلامی وعده داده بود تا در صورت تسلط بر حجاز، آن را به صورت یک جمهوری مشترک میان ملل اسلامی اداره کند؛ اما بر خلاف این قرار، خود را پادشاه حجاز خواند.
[۳۰۱] قصة الاشراف و ابن سعود، ص۳۰۵-۳۰۶.
با تسلط سعودیان وهابی بر مدینه، در این سال، دومین ویران سازی بقاع متبرک بقیع به فتوای بزرگان وهابیت و به دست سعودیان روی داد.
[۳۰۲] کشف الارتیاب، سید محسن الامین، ص۲۸۷.
[۳۰۳] قصة الاشراف و ابن سعود، ص۳۱۳.
محمد بن عبدالعزیز تا سال ۱۳۸۵ق. امیر مدینه بود. وی در همان آغاز به ریاض بازگشت و افرادی را طی سال‌ها به عنوان وکیل خود با اختیارات امیر در مدینه گماشت.
[۳۰۴] فصول من تاریخ المدینه، علی حافظ، ص۵۵.

در این دوران، امیر مدینه از میان فرزندان ملک سعود یا دیگر افراد این خاندان تعیین می‌شد و وظایفی تعریف شده برای او وجود نداشت. تنها امور شرعی و دینی بر عهده قاضی منطقه بود. به سال ۱۳۵۹ق. با تصویب قانون نظام امیران مناطق و مجالس اداری، امیران هر منطقه ملزم به رعایت این قانون شدند که آنان را دارای سلطه بر همه شؤون اداری و جزئی منطقه با رعایت عدل و انصاف می‌نمود.
[۳۰۵] تنظیمات الدوله، ابراهیم بن عویض، ص۱۷۶-۱۸۷.
بر پایه این قانون، وظایف امیر هر منطقه عبارت است از: نظارت بر برقراری نظم و امنیت منطقه، اجرای احکام قضایی در پی نهایی شدن آن، حفظ حقوق و آزادی‌های شهروندان در چارچوب دین و نظام، تلاش برای پیشرفت اجتماعی و اقتصادی و عمرانی منطقه، کوشش برای رشد خدمات شهری در منطقه، مدیریت استان‌ها و مراکز تابع، حفظ املاک و اموال دولتی، نظارت بر سازمان‌های دولتی و حسن انجام وظایف کارمندان، تماس مستقیم با وزیران و سران دولتی برای رفع نیازها و مدیریت امور منطقه، تقدیم گزارش سالانه به وزیر کشور درباره انجام وظیفه درست ادارات و سازمان‌های منطقه.
[۳۰۶] سایت رسمی وزارت کشور عربستان سعودی.
امیر منطقه مدینه در رتبه وزیر است و نایب امیر در رتبه ممتاز و وکیل امیر در رتبه پسین قرار دارند و استانداری زیر نظر مستقیم وکیل امیر اداره می‌شود.
در دوره سعودی، مدینه گسترش فراوان یافته و از توجه خاص برخوردار بوده است. اما با این گسترش، شکل تاریخی ـ طبیعی شهر نابود شده و نه تنها بسیاری از اماکن متبرک به بهانه این گسترش از میان رفته، بلکه برخی از اماکن تاریخی و نیز کوه‌های مهم کاملا محو شده است
[۳۰۷] آثار اسلامی، رسول جعفریان، ص۲۵۰.
و آن چه که خبیب بن عبدالله در گسترش زمانه عمر بن عبدالعزیز از آن بیم داد، محقق شد.


در پی خلافت امام علی علیه‌السّلام به فراخور رفتار و جهت گیری خلفای اموی و عباسی، رفتار امیر مدینه با اهل بیت پیامبر تغییر می‌کرد. در دوران حکومت اشراف بر مدینه که خود به اهل بیت پیامبر نسب می‌بردند، جز در مواردی اندک، رویکرد امیران مدینه به اهل بیت را می‌توان مثبت شمرد.
در دوران اموی، امیران مدینه به فرمان معاویه، لعن و دشنام گویی به امام علی علیه‌السّلام
[۳۰۸] تذکرة الخواص، سبط بن الجوزی، ص۶۵.
بر منابر مدینه را همچون امیران دیگر مناطق اجرا می‌کردند.
[۳۱۱] الفخری، ص۱۲۹.
مروان بن حکم ، حجاج بن یوسف ،
[۳۱۵] الغارات، ابراهیم ثقفی الکوفی، ج۲، ص۸۴۲-۸۴۳.
و هشام بن اسماعیلاز این امیران بودند. امارت مجدد مروان بن حکم بر مدینه، به منزله قدردانی معاویه از وی به سب بسیج دو هزار نیروی اموی در جلوگیری از دفن امام حسن علیه‌السّلام کنار جدش رسول خدا بود.
[۳۱۸] الطبقات، ابن سعد، خامسه۱، ص۳۶۴-۳۶۵.
[۳۱۹] تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۴، ص۲۲۸-۲۲۹.


۱۶.۱ - دوران امارت ولید بن عتبه

در دوران امارت ولید بن عتبه، میان امام حسین علیه‌السّلام و ولید اختلافی ملکی روی داد. ولید قصد داشت بخشی از املاک امام را غصب کند. امام سوگند خورد که اگر ولید از این کار دست برندارد، با یاری خواستن از اعضای حلف الفضول ، داد خود را از ولید بستاند. این تهدید که با اعلام آمادگی برخی اعضای این پیمان چون عبدالله بن زبیر رویارو شد، ولید را از تصمیم خود منصرف ساخت.همچنین در زمانه امارت وی در پی مرگ معاویه، یزید به او فرمان داد تا امام حسین علیه‌السّلام و ابن زبیر و ابن عمر را ناچار به بیعت با یزید کند. این افراد با نرمی از بیعت با یزید سر باز زدند.
ولید بر خلاف نظر مروان و به روایتی بر خلاف فرمان یزید
[۳۲۳] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۱.
که از او می‌خواست در صورت خودداری این افراد گردنشان را بزند، قتل امام حسین را گناهی عظیم شمرد که در برابر همه دارایی‌های دنیا، به انجام آن تن نمی‌دهد. به گزارشی، او این کار را قطع رحم دانست و این افراد مخفیانه به مکه رفتند.یزید به دلیل این مدارای ولید بن عتبه ، وی را از امارت مدینه برکنار کرد.ولید در دوران امارتش مانع دیدار دوستان امام حسین با ایشان می‌شد و به این سبب، ایشان به وی اعتراض می‌نمود.

۱۶.۲ - رابطه مناسب برخی امیران مدینه با اهل بیت

به گزارش‌هایی در منابع اهل سنت ، برخی امیران مدینه مانند مروان و سعید بن ابی عاص با اهل بیت رابطه مناسب داشتند.
[۳۳۱] الصراط المستقیم، زین الدین العاملی النباطی، ج۳، ص۲۱۸.
این گزارش‌ها اسناد معتبر ندارند و بر فرض پذیرش، باید آن را به طور نسبی در مقایسه با رفتار دیگر امیران مدینه ارزیابی کرد. خودداری امام حسن و امام حسین یا فقط امام حسین از ازدواج خواهرشان‌ ام کلثوم با سعید بن عاص در دوران امارتش بر مدینهو جواب رد به خواستگاری امیر مدینه مروان بن حکم از دختر عبدالله بن جعفر برای ازدواج با یزیدشواهدی دیگر بر بطلان این ادعا هستند.

۱۶.۳ - رابطه حجاج بن یوسف با اهل بیت

از دیگر امیران دشمن اهل بیت در این دوره، می‌توان به حجاج بن یوسف ثقفی اشاره کرد. او افزون بر سب و اهانت به امام علی و حسنین: مردم را با شکنجه و تهدید یا تشویق و تطمیع، به این کار وادار می‌کرد.
[۳۳۷] الغارات، ابراهیم ثقفی الکوفی، ج۲، ص۸۴۱-۸۴۳.
در پی سرکوب ابن زبیر به سال ۷۴ق. از سوی عبدالملک، او امارت مدینه و مکه و طائف را یافت. وی در مدینه مردم را آماج اهانت‌ها و تهدید‌های خود قرار داد و به بهانه حمایت نکردن آنان از عثمان، بر گردن برخی صحابه داغ نهاد.
[۳۳۸] التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۱، ص۳۸۵.


۱۶.۴ - امارت هشام بن اسماعیل مخزومی

با امارت هشام بن اسماعیل مخزومی، مرحله جدید اهانت به امام علی علیه‌السّلام بر منبر‌ها و ستم‌های فراوان به علویان آغاز شد.وی به طور ویژه امام سجاد علیه‌السّلام را بسیار آزرد.
[۳۴۶] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۸۳.
در پی مرگ عبدالملک به سال ۸۶ق. پسرش ولید پس از دو سال هشام بن اسماعیل را برکنار نمودو به جای او عمر بن عبدالعزیز را گمارد و به او فرمان داد تا هشام را در جایی نزدیک دار مروان ناچار به ایستادن کند تا هرکس از او شکایتی دارد، دادخواهی نماید.
[۳۴۹] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۸۳.
هشام که بیش از همه به امام سجاد آزار داده بود، از همه بیشتر از مجازات ایشان بیم داشت؛ اما ایشان به اطرافیان و پیروانش سفارش کرد تا از هشام شکایت نکنند. در پی این رفتار، هشام با خواندن آیه «الله اعلم حیث یجعل رسالته» به شایستگی خاندان رسالت اعتراف کرد.هشام به فرمان عبدالملک، آل علی و آل زبیر را ناچار به دشنام گویی به امیر مؤمنان و زبیر نمود و آنان را برای واداشتن به این کار شکنجه داد.سب و لعن امام علی علیه‌السّلام ادامه یافت تا این که در دوران خلافت عمر بن عبدالعزیز در سال ۹۱ق. به جای لعن ایشان آیه {ان الله یامر بالعدل... } در خطبه خوانده شد.
[۳۵۷] الطبقات، ابن سعد، ج۵، ص۳۰۷.
[۳۵۸] الفخری، ص۱۲۹.
وی در دوران امارتش در مدینه، به اهل بیت اظهار دلبستگی می‌کرد و آنان را محبوب‌ترین افراد، حتی برتر از خاندان خود، نزد خویش می‌دانست.

۱۶.۵ - دوره امارت عبدالرحمن بن ضحاک فهری بر مدینه

در دوره امارت عبدالرحمن بن ضحاک فهری بر مدینه،
[۳۶۲] التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۱، ص۴۰۹.
وی فاطمه دختر امام حسین علیه‌السّلام را تهدید کرد که اگر به ازدواج او درنیاید، پسرش عبدالله را به تهمت شرب خمر شلاق خواهد زد. این تهدید باعث شد که فاطمه نزد خلیفه یزید بن عبدالملک شکایت کند و یزید عبدالرحمن را برکنار و مجازات کرد.امیران اموی مدینه افزون بر فشار مستقیم بر علویان، از سیاست تفرقه اندازی میان آنان نیز استفاده می‌کردند. از جمله این تلاش‌ها، ایجاد اختلاف میان سادات حسنی و حسینی در اداره اوقاف اختصاصی آنان بود. خالد بن عبدالملک، امیر مدینه از سوی هشام، زید بن علی و عبدالله بن حسن را فرمان داد تا برای اثبات برتری تیره خود جهت اداره اوقاف، با یکدیگر در مسجد پیامبر مناظره کنند و افتخارات خود و نقطه ضعف‌های رقیبشان را بیان نمایند. اما این دو نفر پس از دیدن نتایج این اختلاف، از شکایت نزد امیر پشیمان شدند و از حق خود انصراف دادند.
[۳۶۷] تجارب الامم، ابوعلی مسکویه، ج۳، ص۱۲۹-۱۳۰.
[۳۶۸] التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۱، ص۴۱۹.


۱۶.۶ - امیران مدینه در دوره عباسیان

در دوره عباسیان، برخی امیران مدینه به آزار و دستگیری علویان مامور شدند. شماری از آنان عبارتند از: محمد بن خالد قسری، ریاح بن عثمان مری، عمر بن عبدالعزیز عمری،
[۳۷۱] مقاتل الطالبیین، ابوالفرج الاصفهانی، ص۲۹۴-۲۹۶.
بکار بن عبدالله زبیری، عمرو بن فرج رخجی،
[۳۷۴] مقاتل الطالبیین، ابوالفرج الاصفهانی، ص۴۷۹.
عیسی بن یزید جلودی.نخستین امیر عباسی در مدینه، داود بن علی بن عبدالله عموی سفاح بود.
[۳۷۸] تاریخ طبری، ج۷، ص۴۵۸.
وی به سبب قتل صحابی امام صادق ، معلی بن خنیس، و آزار اهل بیت مورد نفرین ایشان واقع شد و در همان شب به طور ناگهانی درگذشت.


از میان امیران مدینه، تنها مروان بن حکم بود که معاویه در پی درخواست او به سال ۴۰ق. فدک را به وی بخشید تا اهل بیت را خشمگین کند.
[۳۸۲] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۲۳.
[۳۸۳] فدک، محمد باقر حسینی جلالی، ص۲۱۰.
البته معاویه به سال ۴۸ق. آن را از او بازستاند.
[۳۸۵] مروج الذهب، مسعودی، ج۳، ص۲۵.
اما دیگر بار آن را به او بازگرداند و فدک از وی به عمر بن عبدالعزیز رسید.امیر مدینه ابوبکر بن عمر بن حزم در دوران خلافت عمر بن عبدالعزیز، به فرمان وی که درباره فدک و سهم خمس بنی هاشم و مقام حضرت فاطمه(س) با او مشورت کرده و حدیث شنیده بود، فدک را به فرزندان حضرت فاطمه(س) بازگرداند. به گزارشی، او با فشار امویان بر این اساس که این کار باعث خدشه به فرمان خلفای پیشین است، فدک را بازستاند و تنها درآمدش را میان آنان تقسیم کرد.این وضع چندان نپایید و امیر مدینه در دوران یزید بن عبدالملک دیگر بار فدک را تا پایان دولت اموی از علویان غصب کرد.
[۳۹۱] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۰۶.
در دوران بنی عباس نیز تنها در زمانه اندکی از خلفا، فدک به مالکان واقعی آن رسید.
از جمله در دوره مامون به سال ۲۱۰ق. قثم بن جعفر، امیر مدینه، فرمان یافت تا نامه خلیفه در تخطئه غصب فدک را در موسم حج بخواند و آن را به علویان فاطمی بازگرداند.
[۳۹۴] الکامل، ابن اثیر، ج۲، ص۲۲۵.
این وضع تا خلافت متوکل دوام آورد. وی فدک را در اختیار یکی از فرماندهانش، عبدالله بن عمر بازیار، قرار داد و او نخل‌هایی را که پیامبر با دستان خود کاشته بود، از ریشه درآورد.با توجه به مدارکی که امیران مدینه در دوره اشراف را متولیان موقوفات اشراف می‌شمرد، گویا آن چه از فدک باقی مانده بود، در این دوره در اختیار اشراف ماند. البته گزارشی که به صراحت این مطلب را تایید کند، یافت نشده است. تنها گزارشی درباره حسن بن ابی حسین مهفهف از اشراف حسنی بر جا مانده است که در خلافت معتضد عباسی به فرمان او سرپرست فدک شد و این در دودمانش باقی ماند.
[۳۹۸] عمدة الطالب، ابن عنبه، ص۸۶.
[۳۹۹] تحفة الازهار، ضامن بن شدقم الحسینی، ج۱، ص۱۸۳.



بیشتر امیران مدینه با توجه به وابستگی مالی و سیاسی به قطب‌های دیگر، نقشی مستقیم در عمران مدینه نداشتند و آنان معمولا کار گزار بانیان دیگر در این زمینه بوده‌اند. در این میان، نام چند امیر که نقشی برجسته تر در این زمینه داشته‌اند، آمده است. به گزارش سمهودی، مروان بن حکم در دوران امارتش بر مدینه، به دستور معاویه، از قسمت عالیه در جنوب مدینه، قناتی را به سوی شمال مدینه در کنار کوه احد حفر کرد. در اثنای عملیات حفاری، بدن شهدای احد بیرون آمد و فرزندانشان به دفن آن همت کردند.
[۴۰۱] فصول من تاریخ المدینه، علی حافظ، ص۲۲.
[۴۰۲] التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۱، ص۳۲۹.
او همچنین محوطه پیرامونی مسجد را سنگ فرش نمود و خانه‌ای را کنار مسجد برای خود ساخت که بعدها به عنوان دار مروان و دار الاماره مدینه شناخته شد. همچنین با حفر قنات از پشت مسجد قبا ، چشمه معروف به زرقاء را در برابر مسجد النبی جاری ساخت.
[۴۰۵] وفاء الوفاء، سمهودی، ج۳، ص۱۴۹.


۱۸.۱ - خرید خانه‌های پیرامون مسجد نبوی

عمر بن عبدالعزیز به فرمان ولید بن عبدالملک ، با خرید خانه‌های پیرامون مسجد نبوی و حجره‌های همسران پیامبر، آن‌ها را ویران ساخت و به مسجد نبوی افزود. او در پاسخ به اعتراض خبیب بن عبدالله بن زبیر که این کار را مایه محو آثار اسلامی و قراین تاریخی و تفسیری آیات قرآن دانست، او را شکنجه کرد و سبب مرگ وی شد.
[۴۰۷] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۸۴.
امیر مدینه، حسن بن زید بن حسن به سال ۱۵۰ق. در خلافت مهدی عباسی، مرمر روبه روی منبر پیامبر را عوض کرد و این قسمت از مسجد را گسترش داد.
[۴۱۰] تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۷-۱۸.
به گزارش سمهودی، عبدالواحد بن عبدالله به سال ۱۰۴ق. در دوران امارتش برای مسجد النبی ایوان شرفات ساخت.به سال ۱۶۱ق. مهدی عباسی فرمان گسترشی گسترده را با مساحت تقریبی ۲۴۵۰ متر به امیر مدینه جعفر بن سلیمان صادر کرد که تا سال ۱۶۶ق. به طول انجامید و مهم‌ترین گسترش دوران عباسی بود.
[۴۱۴] فصول من تاریخ المدینه، علی حافظ، ص۹۸.
[۴۱۵] عمارة و توسعة المسجد النبوی، ص۱۱۲.

در امارت عبدالصمد بن علی عباسی، عموی منصور، به سال ۱۵۶ق. آب گرفتگی معابر مدینه تا نزدیک مسجد النبی روی داد که با راهنمایی برخی پیران شهر، آبراهی برای تخلیه آب‌های مدینه در یکی از بستان‌های صدقات پیامبر به نام «برقه» یافت شد که آب را از مرکز مدینه به سوی وادی بطحان انتقال می‌داد و بدین ترتیب، مشکل آب گرفتگی از میان رفت.
[۴۱۸] التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۶۲.
امیر مدینه داود بن عیسی به سال ۱۷۸ق. هزینه روغن چراغ‌های مسجد مدینه را که تا پیش از آن بر عهده بازاریان مدینه بود، بر عهده بیت المال نهاد.
[۴۲۰] الدرة الثمینه، محمد ابن نجار، ص۱۲۲.

امیر مدینه در خلافت هارون، ابوالبختری وهب بن وهب، به سال ۱۹۳ق. تعدادی از تیرهای چوبی شکسته سقف مسجد را تعویض کرد.وی برای پیشگیری از نفوذ آب به سوی قبله مسجد النبی، دیوار آن سمت را با سنگ پوشاند. همچنین مسجد مقمل را که به فاصله دو روز از مدینه در مردابی قرار داشت و پیامبر در آن نماز خوانده بود، با هزینه ۸۰ درهم در دوران امارت خود بازسازی کرد.

۱۸.۲ - آتش سوزی مسجد النبی

مسجد النبی هنگام برخورد صاعقه به مناره آن در سال ۸۸۶ق. دچار آتش سوزی شد و همه سقف آن تخریب گشت. امیر مدینه، منیف بن شیحة بن هاشم، و به گزارشی، زین الدین فیصل جمازی، برای خاموش کردن آتش مسجد بسیار کوشید و جهت بازسازی آن، نخست با مستعصم عباسی و در پی مایوس شدن از او که گرفتار حمله هلاکو به بغداد شده بود، با قایتبای مملوکی نامه نگاری کرد و بازسازی آن را به سال ۸۹۱ق. به انجام رساند.
[۴۲۴] وفاء الوفاء، سمهودی، ج۲، ص۱۸۵.
[۴۲۵] المغانم المطابه، محمد الفیروزآبادی، ج۲، ص۴۵۲.
[۴۲۶] اعیان الشیعه، محسن امین، ج۱۱، ص۱۳۸.

درخواست شیخ الحرم و امیر وقت مدینه، داود پاشا، و نیز اشراف مدینه از سلطان عبدالمجید اول عثمانی در باب ضرورت بازسازی مسجد النبی باعث شد تا به فرمان وی بازسازی عظیمی طی سال‌های ۱۲۵۵ تا ۱۲۷۷ق. در مسجد نبوی انجام شود. در این تلاش، افزون بر بازسازی نقاط آسیب دیده در حدود ۱۲۹۳ متر مربع به فضای مسجد النبی افزوده شد.
[۴۲۷] فصول من تاریخ المدینه، ص۹۸.
[۴۲۸] عمارة و توسعة المسجد النبوی، ص۱۴۶-۱۵۳.


۱۸.۳ - امارت جماز بن ابی عیسی شیحه

امیر مدینه، جماز بن ابی عیسی شیحه، به سال ۶۵۷ق. بر روی کوه سلع در شمال مدینه ، قلعه امیر مدینه را ساخت تا از فراز آن بر همه جای شهر اشراف داشته باشد.
[۴۲۹] تحفة الازهار، ضامن بن شدقم الحسینی، ج۲، ص۳۷۰.
[۴۳۰] معالم المدینة المنوره، ج۱، ق۱، ص۳۳۴.
این قلعه با مساحت ۱۵۰۰۰ متر مربع و دیوارهایی به طول ۳۰۰۰ متر و ارتفاع ۱۵ متر به سال ۹۹۴ق. به دست سلطان سلیمان عثمانی برای استفاده نیروهای نظامی عثمانی بازسازی و تجهیز شد.
[۴۳۱] تحفة الازهار، ضامن بن شدقم الحسینی، ج۲، ص۳۴۶.
[۴۳۲] فصول من تاریخ المدینه، علی حافظ، ص۵۰.

امیر مدینه، زین الدین ضیغم/ ضغیم منصوری به سال ۸۸۱ق. مسجد امام علی علیه‌السّلام نزدیک مسجد غمامه در ناحیه مصلای عید
[۴۳۳] وفاء الوفاء، سمهودی، ج۳، ص۷.
[۴۳۴] مرآة الحرمین، ابراهیم رفعت پاشا، ص۴۷۱.
و نیز مسجد منسوب به امام علی از مساجد سبعه مشهور به مساجد فتح را به سال ۸۷۶ق. بازسازی کرد.
[۴۳۶] تحفة الازهار، ضامن بن شدقم الحسینی، ج۲، ص۴۴۳.
وی همچنین دروازه غربی مدینه به نام باب الحوش را ساخت. در روزگار سلطان عبدالمجید (۱۲۶۵-۱۲۷۷ق.) بازسازی گسترده مسجد النبی با نظارت امیر مدینه صورت گرفت.
[۴۳۸] تاریخ و آثار اسلامی، اصغر قائدان، ص۲۲۲.
امیران مدینه در تفاخر و فضل فروشی میان اهل مدینه و مکه نقش داشتند و گاه به این کار دامن می‌زدند. از جمله، مروان بن حکم در پی سخنی طولانی در فضیلت مکه که ایهام بی توجهی به مدینه را داشت، مورد اعتراض برخی صحابه قرار گرفت که مدعی برتری مدینه بودند.
[۴۴۰] شرف المصطفی، ابوسعید خرگوشی، ج۲، ص۴۰۷.
نیز داود بن عیسی بن موسی عباسی که به امارت حرمین برگزیده شده و پسرش سلیمان را به نیابت خود امیر مدینه کرده بود، مدتی طولانی در مکه ساکن شد. طولانی شدن سکونت وی در مکه باعث نامه نگاری مدنیان و سرودن اشعاری در فضیلت سکونت در مدینه شد که با تشویق داود، از جانب شعرای مکه پاسخ گرفت.
[۴۴۲] محاضرة الابرار، ابن عربی، ج۱، ص۲۶۴.
دامنه این اختلاف به امامان مذاهب گوناگون نیز رسید؛ چنان که مالک بر خلاف ابوحنیفه و شافعی و ابن حنبل، مدینه را برتر می‌دانست.
[۴۴۴] شرح الشفا، ج۲، ص۱۶۳.
این رفتار امویان و عباسیان را می‌توان به دلیل وابستگی قومی ایشان به مکه و نیز فضل فروشی به انصار دانست.


امیر مدینه از نخست فاقد نیروی نظامی کارآمد بود. به همین دلیل، کمتر توان رویارویی با نیروهای مهاجم را داشت و در صورت رویارویی، همچون واقعه‌های قدید و حره، جز شکست به نتیجه‌ای دست نمی‌یافت. شاید به همین دلیل، بسیاری از امیران ترجیح می‌دادند که شهر را بدون خونریزی به نیروی مهاجم وا گذار کنند؛ مانند ابوایوب انصاری، امیر مدینه به سال ۳۹ق. و نیز احمد بن منصور، واپسین امیر مدینه به سال ۱۳۴۴ق. پیش از سیطره سعودیان. این ضعف از عوامل مهم دخالت قدرت‌های منطقه‌ای مجاور در امارت مدینه بود؛ چنان که بارها حکمرانان مملوکی و ایوبی و عثمانی با ارسال نیروی نظامی، امیران نافرمانبردار مدینه را سرکوب کرده، به زندان می‌افکندند، مانند اتفاقی که برای عنان بن مغامس بن رمیثه به سال ۷۸۸ق. روی داد.
[۴۴۸] الضوء اللامع، شمس الدین السخاوی، ج۶، ص۱۴۷-۱۴۸.
هرچند مدینه نیروی نظامی درخور توجهی نداشت، منابع از حضور لشکر مدینه در برخی رویدادها یاد کرده‌اند؛ از جمله در دوران ولید بن عبدالملک ۱۵۰۰ تن و در دوران هشام ۴۰۰۰ تن رهسپار کشورگشایی شدند.
[۴۴۹] الطبقات، ابن سعد، ج۵، ص۱۵۴.
[۴۵۱] التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۱، ص۴۵۲-۴۵۳.


۱۹.۱ - ناتوانی امیران مدینه در تامین امنیت شهر

ناتوانی امیران مدینه در تامین امنیت شهر و راه‌های منتهی به آن، موجب تعرض و غارت اعراب بدوی شد.
[۴۵۲] التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۱۶۹.
غارتگری قبیله «زعب» به سال ۵۴۵ق. از آن جمله بود که باعث شد در موسم حج ، مدینه جز شماری اندک زائر نداشته باشد.هجوم قبایل غارتگر عرب به کاروان همسر خلیفه و خواهر سلطان مسعود سلجوقی در ۵۴۵ق. نشان دهنده اوج گستاخی قبایل عرب در غارت کاروان‌های حاجیان و ناامنی راه‌ها است.
[۴۵۷] شذرات الذهب، ج۴، ص۱۳۹.
[۴۵۸] التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۱۷۴.
کار به جایی رسید که به سال ۵۹۰ق. در امارت سالم بن هاشم، در نبود او، اعراب قبیله زعب به مدینه حمله کردند و برادر امیر، قاسم، برای دفاع از شهر بیرون رفت و در این راه جان نهاد.
[۴۶۰] التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۱۹۳.

حمله صلیبیان به فرماندهی ریموند دی شامون ارناط طی دو عملیات پیاپی به سوی مدینه در سال‌های ۵۷۷ و ۵۷۸ق. از دیگر شواهد ضعف نیروی نظامی امیر مدینه است که توانایی رویارویی با یک نیروی ۳۰۰ نفره را نداشت. لشکر ایوبیان این نیروها را که تا رسیدن به مدینه یک روز فاصله داشتند، سرکوب کرد.
[۴۶۱] السلوک، مقریزی، ج۱، ص۱۰-۱۱.
[۴۶۲] تاریخ المدینه، ابن فرحون، ص۲۲۶.
[۴۶۳] التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۱۸۶-۱۸۹.
تنها در دوران عثمانی و هاشمی، قلعه مدینه بازسازی شد و یک نیروی نظامی در آن جای گرفت.


یکی از مسؤولیت‌های امیر مدینه، نظارت بر گردآوری زکات و درآمد و بودجه در دوران گوناگون بود.
[۴۶۴] حجاز در صدر اسلام، صالح احمد العلی، ص۲۳۱.
زکات مدینه در سال‌های نخست حکومت امویان، میان مردم تقسیم می‌شد. اما پس از مدتی به افرادی ویژه که نامشان در دیوان خلیفه ثبت شده بود، اختصاص یافت و باقیمانده آن به دمشق فرستاده می‌شد.
[۴۶۵] التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۱، ص۴۵۳.
[۴۶۶] المدینة فی العصر الاموی، ص۲۲۸.
به دستور عمر بن عبدالعزیز، خلیفه وقت، زکات هر منطقه را به جای ارسال به مرکز خلافت، در همان منطقه میان نیازمندان تقسیم می‌کردند. به همین دلیل، در این زمان، وضع اقتصادی مدینه رشدی روزافزون یافت.
[۴۶۸] التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۱، ص۴۰۶.
در دوران بنی امیه، برخی گزارش‌ها از محدودیت اختیارات امیر مدینه در امور اقتصادی حکایت دارد. ابراهیم بن هشام مخزومی، از امیران مدینه، در پی اعتراض مدنیان به این که عطای آنان از بودجه زکات و صدقه تامین شده و این درخور شان آنان نیست، برای ساکت کردن مردم، ناگزیر از کسب تکلیف از خلیفه هشام بن عبدالملک و دریافت دستور مستقیم او برای تامین عطای آنان از درآمد سرزمین‌های فتح شده بود.
[۴۷۱] التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۱، ص۴۱۵.
به رغم هدایای همراه کاروان‌های حج، کمبود بودجه باعث شد تا امیران مدینه از سال ۵۲۰ق. درآمد صدقات و موقوفات پیامبر را نیز به دارایی‌های خود بیفزایند، بی آن که هیچ یک از خلفای عباسی یا فاطمی آنان را نکوهش کنند.
[۴۷۴] التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۱۷۰.
همچنین برخی امیران مدینه همچون منصور بن جماز برای حل این مشکل، به گردآوری خمس افزون بر مالیات‌های دیگر از مردم مدینه پرداختند
[۴۷۵] تاریخ المدینه، ابن فرحون، ص۲۳۲.
و امیران مدینه بارها به دست اندازی بر ذخایر نبوی روی آوردند؛ از جمله طفیل بن منصور بن جماز به سال ۷۵۰ق. و جماز بن هبه در ۸۱۱ق. و عجلان بن نعیر در ۸۳۰ق. و ثابت بن نعیر و غریر بن هیازع در ۸۲۴ق. نیز حسن بن زبیری در ۹۰۱ق. قصد داشت با گرو نگه داشتن ۱۴ تن از ثروتمندان مدینه، اموال آنان را مصادره کند و به غارت برخی قندیل‌های طلا و نقره و هدایای حرم نبوی پرداخت.
[۴۷۹] تحفة الازهار، ضامن بن شدقم الحسینی، ج۲، ص۴۱۶.
[۴۸۰] التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۳۲۰.
همچنین به سال ۸۶۲ق. به فرمان سلطان مملوکی مصر، مالیات مکوس برداشته شد و به جای آن، سلطان درآمد یک آبادی را برای امیر مدینه قرار داد.
[۴۸۱] غایة المرام، عبدالعزیز بن فهد المکی، ج۱، ص۵۴۳.
پس از وابسته شدن امیران مدینه به محمد بن برکات، امیر مکه، درآمد‌های مالی آنان سخت کاهش یافت و به برخی اوقاف محدود شد.
[۴۸۳] التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۳۱۸.



(۱) آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، قم، مشعر، ۱۳۸۶ش؛
(۲) الاحکام السلطانیه، الماوردی (م. ۴۵۰ق.)، قاهره، دار الحدیث؛
(۳) الاحکام السلطانیه، محمد القاضی ابویعلی ابن الفراء (م. ۴۵۸ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۱ق؛
(۴) الاخبار الطوال، ابن داود الدینوری (م. ۲۸۲ق.)، به کوشش عبدالمنعم، قم، الرضی، ۱۴۱۲ق؛
(۵) الاخبار الغریبه، السید جعفر بن حسین هاشم (م. ۱۳۴۲ق.)، قاهره، مکتبة الخانجی، ۱۴۱۳ق؛
(۶) الادارة فی عصر الرسول، احمد عجاج کرمی، قاهره، دار السلام، ۱۴۲۷ق؛
(۷) الارشاد، المفید (م. ۴۱۳ق.)، بیروت، دار المفید، ۱۴۱۴ق؛
(۸) الاستیعاب، ابن عبدالبر (م. ۴۶۳ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق؛
(۹) اسد الغابه، ابن اثیر (م. ۶۳۰ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی؛
(۱۰) اطلس شیعه، رسول جعفریان، تهران، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، ۱۳۸۷ش؛
(۱۱) اعلام الوری، الطبرسی (م. ۵۴۸ق.)، قم، آل البیت علیهم السلام، ۱۴۱۷ق؛
(۱۲) الاعلام، الزرکلی (م. ۱۳۹۶ق.)، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۹۷م؛
(۱۳) اعیان الشیعه، سید محسن الامین (م. ۱۳۷۱ق.)، به کوشش حسن الامین، بیروت، دار التعارف؛
(۱۴) الامامة و السیاسه، ابن قتیبه (م. ۲۷۶ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، الرضی، ۱۴۱۳ق؛
(۱۵) امتاع الاسماع، المقریزی (م. ۸۴۵ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق؛
(۱۶) انساب الاشراف، البلاذری (م. ۲۷۹ق.)، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق؛
(۱۷) البدء و التاریخ، المطهر المقدسی (م. ۳۵۵ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۰۳م؛
(۱۸) البدایة و النهایه، ابن کثیر (م. ۷۷۴ق.)، بیروت، مکتبة المعارف؛
(۱۹) بغیة الطلب فی تاریخ حلب، عمر ابن العدیم (م. ۶۶۰ق.)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر؛
(۲۰) بهجة النفوس و الاسرار، عبدالله محمد المرجانی (م. ۶۹۹ق.) ، به کوشش محمد شوقی، ریاض، مکتبة الملک فهد، ۱۴۲۵ق؛
(۲۱) تاج العروس، الزبیدی (م. ۱۲۰۵ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق؛
(۲۲) تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون (م. ۸۰۸ق.)، به کوشش خلیل شحاده، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۸ق؛
(۲۳) تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر، الذهبی (م. ۷۴۸ق.)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق؛
(۲۴) تاریخ امراء المدینه، عارف عبدالغنی، دمشق، دار کنان، ۱۴۱۷ق؛
(۲۵) تاریخ الخمیس، حسین الدیاربکری (م. ۹۶۶ق.)، بیروت، مؤسسة شعبان، ۱۲۸۳ق؛
(۲۶) التاریخ الشامل للمدینة المنوره، عبدالباسط بدر، مدینه، ۱۴۱۴ق؛
(۲۷) تاریخ المدینة المنوره (نصیحة المشاور)، ابن فرحون (م. ۷۶۹ق.)، به کوشش شکری، بیروت، دار الارقم؛
(۲۸) تاریخ المدینة المنوره، ابن شبه (م. ۲۶۲ق.)، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، ۱۴۱۰ق؛
(۲۹) تاریخ خلیفه، خلیفة بن خیاط (م. ۲۴۰ق.)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق؛
(۳۰) تاریخ سیستان، ناشناس (م. قرن۵ق.)، به کوشش ملک الشعرای بهار، تهران، کلاله خاور، ۱۳۶۶ش؛
(۳۱) تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)، الطبری (م. ۳۱۰ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛
(۳۲) تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر (م. ۵۷۱ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق؛
(۳۳) تاریخ معالم المدینه، احمد یاسین الخیاری (م. ۱۳۸۰ق.)، ریاض، مکتبة ملک فهد، ۱۴۱۹ق؛
(۳۴) تاریخ مکة المشرفه، محمد ابن الضیاء (م. ۸۵۴ق.)، به کوشش علاء و ایمن، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۴ق؛
(۳۵) تاریخ مکه از آغاز تا پایان دولت شرفای مکه، احمد السباعی (م. ۱۴۰۴ق.)، ترجمه، جعفریان، تهران، مشعر، ۱۳۸۵ش؛
(۳۶) تاریخ و آثار اسلامی مکه مکرمه و مدینه منوره، اصغر قائدان، تهران، مشعر، ۱۳۸۶ش؛
(۳۷) تاریخ الیعقوبی، احمد بن یعقوب (م. ۲۹۲ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق؛
(۳۸) تجارب الامم، ابوعلی مسکویه (م. ۴۲۱ق.)، به کوشش امامی، تهران، سروش، ۱۳۷۹ش؛
(۳۹) تحفة الازهار و زلال الانهار، ضامن بن شدقم الحسینی (م. ۱۰۹۰ق.)، به کوشش الجبوری، تهران، میراث، ۱۴۲۰ق؛
(۴۰) التحفة اللطیفه، شمس الدین السخاوی (م. ۹۰۲ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق؛
(۴۱) تحفة المحبین و الاصحاب، عبدالرحمن الانصاری (م. ۱۱۹۵ق.)، به کوشش العرویسی، تونس، المکتبة العتیقه، ۱۳۹۰ق؛
(۴۲) تحقیق الامنیه، ضیاء بن محمد عطار، مکتبة التوبه، ۱۴۳۲ق؛
(۴۳) التذکرة الحمدونیه، محمد ابن حمدون (م. ۵۶۲ق.)، به کوشش احسان عباس و دیگران، بیروت، دار صادر؛
(۴۴) تذکرة الخواص، سبط بن الجوزی (م. ۶۵۴ق.)، بیروت، اهل بیت علیهم السلام؛
(۴۵) تذکرة الحفاظ، الذهبی (م. ۷۴۸ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛
(۴۶) ترتیب الاداره (نظام الحکومة النبویه)، عبدالحی الکتانی، بیروت، دار الکتاب العربی؛
(۴۷) تنظیمات الدولة فی عهد الملک عبدالعزیز، ابراهیم بن عویض، ریاض، العبیکان، ۱۴۱۴ق؛
(۴۸) جواهر الکلام، النجفی (م. ۱۲۶۶ق.)، به کوشش قوچانی و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛
(۴۹) حجاز در صدر اسلام، صالح احمد العلی، ترجمه، آیتی، مشعر، ۱۳۷۵ش؛
(۵۰) الدرة الثمینه، محمد ابن نجار (م. ۶۴۳ق.)، به کوشش شکری، بیروت، دار الارقم؛
(۵۱) دولت عباسیان، محمد سهیل طقوش، ترجمه، جودکی، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۰ش؛
(۵۲) رقابت عباسیان و فاطمیان، سلیمان الخراشیه، ترجمه، جعفریان، مشعر، ۱۳۸۵ش؛
(۵۳) سبل الهدی، محمد بن یوسف الصالحی (م. ۹۴۲ق.)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق؛
(۵۴) السلوک لمعرفة دول الملوک، المقریزی (م. ۸۴۵ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق؛
(۵۵) السیرة الحلبیه، الحلبی (م. ۱۰۴۴ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۷ق؛
(۵۶) السیرة النبویه، ابن هشام (م. ۲۱۳/۲۱۸ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، دار المعرفه؛
(۵۷) الشافی فی الامامه، السید المرتضی (م. ۴۳۶ق.)، به کوشش حسینی، تهران، مؤسسة الصادق علیه السلام، ۱۴۱۰ق؛
(۵۸) شذرات الذهب، عبدالحی بن العماد (م. ۱۰۸۹ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق؛
(۵۹) شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهارعلیهم السلام، النعمان المغربی (م. ۳۶۳ق.)، به کوشش جلالی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۴ق؛
(۶۰) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید (م. ۶۵۶ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیه، ۱۳۷۸ق؛
(۶۱) شرف النبی (شرف المصطفی)، ابوسعید خرگوشی (م. ۴۰۶ق.)، مکه، دار البشائر، ۱۴۲۴ق؛
(۶۲) شفاء الغرام، محمد الفاسی (م. ۸۳۲ق.)، ترجمه، مقدس، مشعر، ۱۳۸۶ش؛
(۶۳) صبح الاعشی، احمد بن علی القلقشندی (م. ۸۲۱ق.)، به کوشش زکار، دمشق، وزارة الثقافه، ۱۹۸۱م؛
(۶۴) الصراط المستقیم، زین الدین العاملی النباطی (م. ۸۷۷ق.)، به کوشش بهبودی، المکتبة المرتضویه، ۱۳۸۴ق؛
(۶۵) الضوء اللامع، شمس الدین السخاوی (م. ۹۰۲ق.)، بیروت، دار مکتبة الحیاة؛
(۶۶) الطبقات الکبری (الخامسه)، ابن سعد (م. ۲۳۰ق.)، به کوشش اسلمی، طائف، مکتبة الصدیق، ۱۴۱۴ق؛
(۶۷) الطبقات الکبری، ابن سعد (م. ۲۳۰ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق؛
(۶۸) العرب فی العصور القدیمه، لطفی عبدالوهاب، دار المعرفة الجامعیه؛
(۶۹) العقد الثمین فی تاریخ البلد الامین، محمد الفاسی (م. ۸۳۲ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۹ق؛
(۷۰) عمارة و توسعة المسجد النبوی، ناجی محمد حسن عبدالقادر، به کوشش عطیه محمد، بیروت، نادی المدینة المنوره، ۱۴۱۶ق؛
(۷۱) عمدة الطالب، ابن عنبه (م. ۸۲۸ق.)، قم، انصاریان، ۱۴۱۷ق؛
(۷۲) عیون اخبار الرضاعلیه السلام، الصدوق (م. ۳۸۱ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۴ق؛
(۷۳) عیون الاثر، ابن سید الناس (م. ۷۳۴ق.)، بیروت، دار القلم، ۱۴۱۴ق؛
(۷۴) الغارات، ابراهیم ثقفی الکوفی (م. ۲۸۳ق.)، به کوشش المحدث، بهمن، ۱۳۵۵ش؛
(۷۵) غایة المرام باخبار سلطنة البلد الحرام، عبدالعزیز بن فهد المکی (م. ۹۲۰ق.)، به کوشش شلتوت، السعودیه، جامعة القری، ۱۴۰۹ق؛
(۷۶) فتح الباری، ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ق.)، بیروت، دار المعرفه؛
(۷۷) فتوح البلدان، البلاذری (م. ۲۷۹ق.)، بیروت، دار الهلال، ۱۹۸۸م؛
(۷۸) الفتوح، ابن اعثم الکوفی (م. ۳۱۴ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۱ق؛
(۷۹) فخری، ابن الطقطقی (م. ۷۰۹ق.)، به کوشش عبدالقادر، بیروت، دار القلم، ۱۴۱۸ق؛
(۸۰) فدک فی التاریخ، محمد باقر الصدر (م. ۱۴۰۱ق.)، به کوشش عبدالجبار، مرکز الغدیر، ۱۴۱۵ق؛
(۸۱) فدک، محمد باقر حسینی جلالی، قم، کنگره میراث علمی و معنوی حضرت فاطمه، ۱۳۸۴ش؛
(۸۲) فصول من تاریخ المدینة المنوره، علی حافظ، جده، شرکة المدینة المنوره، ۱۴۱۷ق؛
(۸۳) الفقه علی المذاهب الاربعة و مذهب اهل البیت علیهم السلام، عبدالرحمن الجزیری، محمد غروی و مازج یاسر، بیروت، الثقلین، ۱۴۱۹ق؛
(۸۴) الفهرست، ابن الندیم (م. ۴۳۸ق.)، به کوشش تجدد؛
(۸۵) قصة الاشراف و ابن سعود، علی الوردی، بیروت، دار الوراق، ۲۰۰۷م؛
(۸۶) قلائد الجمان، قلقشندی (م. ۸۲۱ق.)، به کوشش ابیاری، دار الکتب الحدیثه، ۱۳۸۳ق؛
(۸۷) الکافی، الکلینی (م. ۳۲۹ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش؛
(۸۸) الکامل فی التاریخ، ابن اثیر (م. ۶۳۰ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق؛
(۸۹) کشف الارتیاب، سید محسن الامین (م. ۱۳۷۱ق.)، به کوشش امین، مکتبة الحریس، ۱۳۸۲ق؛
(۹۰) کشف الغمه، علی بن عیسی الاربلی (م. ۶۹۳ق.)، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۰۵ق؛
(۹۱) لسان العرب، ابن منظور (م. ۷۱۱ق.)، قم، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق؛
(۹۲) المجدی فی انساب الطالبیین، علی بن محمد العلوی (م. ۷۰۹ق.)، به کوشش المهدوی، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۹ق؛
(۹۳) محاضرة الابرار، ابن عربی (م. ۶۳۸ق.)، دار الکتب العلمیه؛
(۹۴) المحبر، ابن حبیب (م. ۲۴۵ق.)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده؛
(۹۵) المدینة المنورة فی التاریخ، عبدالسلام هاشم حافظ، دمشق، ملتزم الطبع، ۱۴۰۲ق؛
(۹۶) المدینة المنوره (مجله)، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنوره؛
(۹۷) المدینة المنورة فی العصر المملوکی، عبدالرحمن المدیرس، مرکز الملک فیصل، ۱۴۲۲ق؛
(۹۸) مرآة الحرمین، ابراهیم رفعت پاشا (م. ۱۳۵۳ق.)، ترجمه، انصاری، تهران، مشعر، ۱۳۷۶ش؛
(۹۹) مروج الذهب، المسعودی (م. ۳۴۶ق.)، به کوشش اسعد داغر، قم، دار الهجره، ۱۴۰۹ق؛
(۱۰۰) مسند احمد، احمد بن حنبل (م. ۲۴۱ق.)، بیروت، دار صادر؛
(۱۰۱) المعارف، ابن قتیبه (م. ۲۷۶ق.)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، الرضی، ۱۳۷۳ش؛
(۱۰۲) المعالم الاثیره، محمد محمد حسن شراب، بیروت، دار القلم، ۱۴۱۱ق؛
(۱۰۳) معالم المدینة المنورة بین العمارة و التاریخ، عبدالعزیز بن عبدالرحمن کعکی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۹ق؛
(۱۰۴) معجم البلدان، یاقوت الحموی (م. ۶۲۶ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م؛
(۱۰۵) المعجم الکبیر، الطبرانی (م. ۳۶۰ق.)، به کوشش حمدی عبدالمجید، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق؛
(۱۰۶) المعرفة و التاریخ، الفسوی (م. ۲۷۷ق.)، به کوشش الامری، بیروت، الرساله، ۱۴۰۱ق؛
(۱۰۷) المغانم المطابه، محمد الفیروزآبادی (م. ۸۱۷ق.)، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینه، ۱۴۲۳ق؛
(۱۰۸) مقاتل الطالبیین، ابوالفرج الاصفهانی (م. ۳۵۶ق.)، به کوشش مظفر، قم، دار الکتاب، ۱۳۸۵ق؛
(۱۰۹) المنتظم، ابن الجوزی (م. ۵۹۷ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق؛
(۱۱۰) موجز التاریخ الاسلامی، احمد معمور العسیری، دمام، ۱۴۱۷ق؛
(۱۱۱) موسوعة التاریخ الاسلامی العصر المملوکی، مفید الزیدی، عمان ـ اردن، دار اسامه، ۲۰۰۳م؛
(۱۱۲) موسوعة مکة المکرمة و المدینة المنوره، احمد زکی یمانی، مصر، مؤسسة الفرقان، ۱۴۲۹ق؛
(۱۱۳) النجوم الزاهره، ابن تغری بردی الاتابکی (م. ۸۷۴ق.)، مصر، وزارة الثقافة و الارشاد القومی؛
(۱۱۴) نهایة الارب، احمد بن عبدالوهاب النویری (م. ۷۳۳ق.)، قاهره، دار الکتب و الوثائق، ۱۴۲۳ق؛
(۱۱۵) الوافی بالوفیات، الصفدی (م. ۷۶۴ق.)، به کوشش الارنؤوط و ترکی مصطفی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ق؛
(۱۱۶) وفاء الوفاء، السمهودی (م. ۹۱۱ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۲۰۰۶م؛
(۱۱۷) هدیة العارفین، اسماعیل پاشا (م. ۱۳۳۹ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.


۱. لسان العرب، ابن منظور، ج۴، ص۲۶-۲۷.
۲. الصحاح، جوهری، ج۲، ص۵۸۱.    
۳. تاج العروس، زبیدی، ج۶، ص۳۲، «امر».
۴. الکافی، کلینی، ج۴، ص۲۷۲.    
۵. الفقه علی المذاهب الاربعه، ج۱، ص۹۵۳-۹۵۴.
۶. جواهر الکلام، نجفی، ج۲۰، ص۵۲.    
۷. فصول من تاریخ المدینه، علی حافظ، ص۵۵.
۸. تاریخ طبری، ج۹، ص۱۶۷.    
۹. الکامل، ابن اثیر، ج۶، ص۴۲۰.
۱۰. نهایة الارب، احمد بن عبدالوهاب النویری، ج۲۲، ص۲۵۸-۲۵۹.    
۱۱. الکامل، ابن اثیر، ج۶، ص۵۲۱.
۱۲. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۵۹۵.    
۱۳. فتوح البلدان، بلاذری، ص۷۸.    
۱۴. التراتیب الاداریه، ج۱، ص۲۱۶.
۱۵. مسند احمد، ج۲، ص۲۴۴.
۱۶. فتح الباری، ابن حجر العسقلانی، ج۸، ص۱۹۱.
۱۷. امتاع الاسماع، مقریزی، ج۳، ص۱۳۴.    
۱۸. المعجم الکبیر، طبرانی، ج۲۰، ص۳۰۴.
۱۹. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۱۶۵.    
۲۰. الادارة فی عصر الرسول، احمد عجاج کرمی، ص۱۱۰.
۲۱. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۵۰۰.
۲۲. البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۴، ص۳۶۸.    
۲۳. الادارة فی عصر الرسول، احمد عجاج کرمی، ص۱۱۰.
۲۴. الاحکام السلطانیه، ماوردی، ص۵۱.
۲۵. الاحکام السلطانیه، ابن فراء، ج۱، ص۳۰.
۲۶. العقد الثمین، محمد الفاسی، ج۵، ص۳۵۵.
۲۷. غایة المرام، عبدالعزیز بن فهد المکی، ج۱، ص۲۳۳.
۲۸. تحفة المحبین، عبدالرحمن الانصاری، ص۵۳.    
۲۹. تاریخ امراء المدینه، عارف عبدالغنی، ص۲۴۹.
۳۰. فصول من تاریخ المدینه، علی حافظ، ص۳۵.
۳۱. تاریخ امراء المدینه، عارف عبدالغنی، ص۲۴۹.
۳۲. الفهرست، ابن الندیم، ص۱۲۵.
۳۳. موسوعة مکة المکرمه، ج۳، ص۴۳۸.
۳۴. الاعلام، زرکلی، ج۱، ص۲۶۷.
۳۵. هدیة العارفین، اسماعیل پاشا، ج۱، ص۱۴.
۳۶. تحقیق الامنیه، ضیاء بن محمد عطار، ص۱۲-۶۲.
۳۷. البدء و التاریخ، مطهر المقدسی، ج۴، ص۱۳۰.    
۳۸. بهجة النفوس، عبدالله محمد المرجانی، ج۱، ص۱۳۶.
۳۹. العرب فی العصور القدیمه، لطفی عبدالوهاب، ج۱، ص۳۴۲.
۴۰. الادارة فی عصر الرسول، احمد عجاج کرمی، ص۱۰۷-۱۰۸.
۴۱. تاریخ خلیفه، خلیفة بن خیاط، ص۶۰.    
۴۲. الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۱۵۵.    
۴۳. الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۱۹۸.    
۴۴. السیرة الحلبیه، حلبی، ج۲، ص۲۸۰.    
۴۵. الادارة فی عصر الرسول، احمد عجاج کرمی، ص۹۷-۹۸.
۴۶. تاریخ طبری، ج۳، ص۳۱۸.    
۴۷. تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۴۹۱.    
۴۸. التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۱، ص۳۱۷.
۴۹. تاریخ خلیفه، خلیفة بن خیاط، ص۱۳۵.    
۵۰. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۲۱۳.
۵۱. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۲، ص۳۶۵.
۵۲. تاریخ طبری، ج۵، ص۹۳.    
۵۳. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۲۱۳.
۵۴. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۲۱۸.
۵۵. امتاع الاسماع، مقریزی، ج۱۳، ص۲۳۷.    
۵۶. انساب الاشراف، بلاذری، ج۲، ص۴۵۴.    
۵۷. البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۷، ص۳۲۱.    
۵۸. الطبقات، ابن سعد، خامسه۲، ص۱۸۶.
۵۹. تاریخ طبری، ج۵، ص۱۳۹.    
۶۰. الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۱، ص۱۶۲.    
۶۱. الکامل، ابن اثیر، ج۳، ص۳۸۳.    
۶۲. الکامل، ابن اثیر، ج۳، ص۳۸۵.    
۶۳. انساب الاشراف، بلاذری، ج۲، ص۴۵۴.    
۶۴. تاریخ طبری، ج۵، ص۱۴۰.    
۶۵. الغارات، ابراهیم ثقفی الکوفی، ج۲، ص۶۳۹.
۶۶. التحفة اللطیفه، شمس الدین السخاوی، ج۱، ص۴۹.    
۶۷. تاریخ امراء المدینه، عارف عبدالغنی، ص۴۴-۵۱.
۶۸. تاریخ معالم المدینه، احمد یاسین الخیاری، ص۳۸۲.
۶۹. شرف المصطفی، ابوسعید خرگوشی، ج۴، ص۲۰-۲۱.
۷۰. التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۱، ص۴۴۷-۴۴۸.
۷۱. المدینة فی العصر الاموی، ص۲۱۹.
۷۲. تاریخ طبری، ج۵، ص۲۹۴.    
۷۳. البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۱۰، ص۴۸.    
۷۴. المدینة فی العصر الاموی، ص۸۲-۸۳.
۷۵. المدینة فی العصر الاموی، ص۲۱۹.
۷۶. المدینة فی العصر الاموی، ص۲۲۵.
۷۷. المدینة فی العصر الاموی، ص۲۱۹-۲۲۵.
۷۸. التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۱، ص۴۴۸.
۷۹. المدینة فی العصر الاموی، ص۸۲.
۸۰. فصول من تاریخ المدینه، علی حافظ، ص۲۲.
۸۱. مروج الذهب، مسعودی، ج۳، ص۱۲۲.
۸۲. تاریخ طبری، ج۵، ص۱۳۹.    
۸۳. الغارات، ابراهیم ثقفی الکوفی، ج۲، ص۶۰۲-۶۰۳.
۸۴. البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۷، ص۳۲۱.    
۸۵. انساب الاشراف، بلاذری، ج۶، ص۲۹۱.    
۸۶. تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج۱۲، ص۸۷-۸۸.    
۸۷. التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۱، ص۳۲۴.
۸۸. آثار اسلامی، رسول جعفریان، ص۵۷-۵۸.
۸۹. الامامة و السیاسه، ابن قتیبه، ج۱، ص۱۹۸-۱۹۹.    
۹۰. المدینة فی العصر الاموی، ص۸۲-۸۳.
۹۱. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۰.
۹۲. تاریخ طبری، ج۵، ص۴۹۵.    
۹۳. الطبقات، ابن سعد، خامسه۲، ص۷۴-۷۵.
۹۴. انساب الاشراف، بلاذری، ج۶، ص۲۹۰-۲۹۱.    
۹۵. المحبر، ابن حبیب، ص۴۸۱.    
۹۶. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۹۰.
۹۷. المنتظم، ابن الجوزی، ج۶، ص۳۱۷.    
۹۸. انساب الاشراف، بلاذری، ج۵، ص۶۰۵.    
۹۹. تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۱۲۷-۱۲۸.
۱۰۰. المعرفة و التاریخ، فسوی، ج۱، ص۶۶۰.    
۱۰۱. تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۶، ص۲۶۱.    
۱۰۲. تاریخ المدینه، ابن فرحون، ج۱، ص۲۷۰-۲۷۱.
۱۰۳. وفاء الوفاء، سمهودی، ج۲، ص۲۵۸-۲۶۰.    
۱۰۴. التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۱، ص۴۱۷.
۱۰۵. تاریخ المدینه، ابن فرحون، ج۱، ص۲۷۱.
۱۰۶. وفاء الوفاء، سمهودی، ج۲، ص۲۶۰.    
۱۰۷. التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۱، ص۴۲۷.
۱۰۸. التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۱، ص۴۵۱.
۱۰۹. المدینة فی العصر الاموی، ص۱۷۷-۱۸۱.
۱۱۰. انساب الاشراف، بلاذری، ج۸، ص۱۲۸-۱۲۹.    
۱۱۱. تاریخ طبری، ج۶، ص۴۲۷-۴۲۸.    
۱۱۲. الکامل، ابن اثیر، ج۴، ص۵۲۶.    
۱۱۳. التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۱، ص۳۹۵.
۱۱۴. تاریخ طبری، ج۶، ص۴۸۱-۴۸۲.    
۱۱۵. تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۷، ص۱۸۹.    
۱۱۶. التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۱، ص۴۰۰-۴۰۱.
۱۱۷. الطبقات، ابن سعد، ج۵، ص۳۳۵-۳۳۶.    
۱۱۸. المنتظم، ابن الجوزی، ج۷، ص۲۰۶.    
۱۱۹. اعیان الشیعه، محسن امین، ج۲، ص۳۰۸.    
۱۲۰. انساب الاشراف، بلاذری، ج۸، ص۱۲۷.    
۱۲۱. التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۱، ص۴۳۱.
۱۲۲. الطبقات، ابن سعد، ج۵، ص۱۱۵-۱۱۶.    
۱۲۳. البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۹، ص۲۳۳-۲۳۴.    
۱۲۴. التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۱، ص۳۸۸-۳۸۹.
۱۲۵. الاعلام، زرکلی، ج۱، ص۲۷.
۱۲۶. تاریخ طبری، ج۷، ص۱۴.    
۱۲۷. تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۱۰۶.    
۱۲۸. انساب الاشراف، بلاذری، ج۹، ص۲۹۶-۳۰۴.    
۱۲۹. البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۱۰، ص۳۵-۳۶.    
۱۳۰. تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۲۱۰-۲۱۱.    
۱۳۱. الامامة و السیاسه، ابن قتیبه، ج۱، ص۲۲۸-۲۳۴.    
۱۳۲. انساب الاشراف، بلاذری، ج۵، ص۳۲۱-۳۲۴.    
۱۳۳. انساب الاشراف، بلاذری، ج۵، ص۳۲۲-۳۲۴.    
۱۳۴. تاریخ طبری، ج۴، ص۳۸۰-۳۸۳.
۱۳۵. تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج۲۸، ص۲۰۹.    
۱۳۶. البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۸، ص۲۱۹-۲۲۰.    
۱۳۷. البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۸، ص۲۶۲.    
۱۳۸. تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۳۵۳.    
۱۳۹. المنتظم، ابن الجوزی، ج۶، ص۱۶.    
۱۴۰. تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۵، ص۲۳-۲۵.    
۱۴۱. الامامة و السیاسه، ابن قتیبه، ج۱، ص۲۳۱.    
۱۴۲. الامامة و السیاسه، ابن قتیبه، ج۱، ص۲۴۱.    
۱۴۳. البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۸، ص۲۱۹-۲۲۰.    
۱۴۴. التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۱، ص۳۸۲.
۱۴۵. المدینة فی العصر الاموی، ص۱۷۲-۱۷۴.
۱۴۶. التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۴.
۱۴۷. تاریخ طبری، ج۸، ص۵۲۹.    
۱۴۸. تاریخ طبری، ج۸، ص۲۰۰-۲۰۱.    
۱۴۹. مقاتل الطالبیین، ابوالفرج الاصفهانی، ص۲۸۵.    
۱۵۰. مقاتل الطالبیین، ابوالفرج الاصفهانی، ص۳۹۷.    
۱۵۱. مروج الذهب، مسعودی، ج۴، ص۹۱_ ۹۴.
۱۵۲. تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۶.    
۱۵۳. الکامل، ابن اثیر، ج۶، ص۸۰.    
۱۵۴. البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۱۰، ص۱۰۶.    
۱۵۵. تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۲۵۳.    
۱۵۶. الطبقات، ابن سعد، ج۵، ص۵۰۵.
۱۵۷. تاریخ طبری، ج۸، ص۵۷۶.    
۱۵۸. تاریخ خلیفه، خلیفة بن خیاط، ص۳۴۱.    
۱۵۹. المعارف، ابن قتیبه، ص۴۸۹.    
۱۶۰. المنتظم، ابن الجوزی، ج۸، ص۶۸-۶۹.    
۱۶۱. تاریخ طبری، ج۷، ص۶۱۰-۶۱۴.    
۱۶۲. تجارب الامم، ابوعلی مسکویه، ج۳، ص۴۰۹-۴۱۳.    
۱۶۳. الکامل، ابن اثیر، ج۵، ص۵۵۵-۵۵۶.    
۱۶۴. التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۵۷-۶۰.
۱۶۵. تاریخ طبری، ج۸، ص۱۳۲.    
۱۶۶. تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۲۶۱.    
۱۶۷. تاریخ خلیفه، خلیفة بن خیاط، ص۳۴۸.    
۱۶۸. فتوح البلدان، بلاذری، ص۵۶.    
۱۶۹. سبل الهدی، محمد بن یوسف الصالحی، ج۳، ص۳۴۰.    
۱۷۰. الاخبار الطوال، ابن داود الدینوری، ص۳۸۶.
۱۷۱. فتوح البلدان، بلاذری، ص۱۷.    
۱۷۲. عیون الاثر، ابن سید الناس، ج۱، ص۲۲۶.    
۱۷۳. سبل الهدی، محمد بن یوسف الصالحی، ج۳، ص۳۴۰.    
۱۷۴. تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۱۰، ص۲۵.    
۱۷۵. البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۱۰، ص۱۴۹.    
۱۷۶. تاریخ امراء المدینه، عارف عبدالغنی، ص۱۳۱.
۱۷۷. تاریخ طبری، ج۸، ص۴۳۸.    
۱۷۸. تاریخ طبری، ج۸، ص۴۴۰.    
۱۷۹. المنتظم، ابن الجوزی، ج۱۰، ص۲۷.    
۱۸۰. تاریخ طبری، ج۸، ص۴۴۰-۴۴۱.    
۱۸۱. تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۱۳، ص۴۴.    
۱۸۲. تجارب الامم، ابوعلی مسکویه، ج۴، ص۸۴-۸۵.    
۱۸۳. دولت عباسیان، ص۱۶۷-۱۸۰.
۱۸۴. التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۱۲۷.
۱۸۵. موجز التاریخ الاسلامی، احمد معمور العسیری، ص۲۷۵.
۱۸۶. تاریخ طبری، ج۹، ص۲۵۸.    
۱۸۷. الکامل، ابن اثیر، ج۷، ص۱۱۸.    
۱۸۸. تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۳۷۵.    
۱۸۹. تاریخ سیستان، ص۲۳۴.
۱۹۰. شفاء الغرام، محمد الفاسی، ج۲، ص۲۹۸.
۱۹۱. بغیة الطلب فی تاریخ حلب، عمر ابن العدیم، ج۷، ص۳۳۸۳.    
۱۹۲. تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۴۰۹.    
۱۹۳. صبح الاعشی، قلقشندی، ج۴، ص۳۰۲.    
۱۹۴. تاریخ مکه، احمد السباعی، ص۲۲۸-۲۲۹.
۱۹۵. النجوم الزاهره، ابن تغری بردی، ج۳، ص۶۵.    
۱۹۶. تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۵.    
۱۹۷. تاریخ طبری، ج۹، ص۵۵۲-۵۵۳.    
۱۹۸. المجدی، علی بن محمد العلوی، ص۳۰۳.    
۱۹۹. الکامل، ابن اثیر، ج۷، ص۴۱۳.    
۲۰۰. تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۳۹.
۲۰۱. صبح الاعشی، قلقشندی، ج۴، ص۳۰۲.    
۲۰۲. اطلس شیعه، رسول جعفریان، ص۴۱۶.
۲۰۳. تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۶.
۲۰۴. تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۴۰-۱۴۱.    
۲۰۵. قلائد الجمان، قلقشندی، ج۱، ص۱۶۵-۱۶۶.    
۲۰۶. صبح الاعشی، قلقشندی، ج۴، ص۳۰۶.    
۲۰۷. اطلس شیعه، رسول جعفریان، ص۴۱۶.
۲۰۸. تاریخ المدینه، ابن فرحون، ص۸۴.
۲۰۹. آثار اسلامی، رسول جعفریان، ص۱۹۷.    
۲۱۰. تاریخ المدینه، ابن فرحون، ص۱۹۴.
۲۱۱. المدینة المنورة فی العصر المملوکی، ص۱۹۶.
۲۱۲. تاریخ المدینه، ابن فرحون، ص۲۰۰-۲۰۵.
۲۱۳. التحفة اللطیفه، شمس الدین السخاوی، ج۱، ص۵۸.    
۲۱۴. تاریخ المدینه، ابن فرحون، ص۸۴.
۲۱۵. التحفة اللطیفه، شمس الدین السخاوی، ج۱، ص۵۸.
۲۱۶. التحفة اللطیفه، شمس الدین السخاوی، ج۱، ص۳۵۹-۳۶۰.
۲۱۷. تاریخ امراء المدینه، عارف عبدالغنی، ص۳۱۲.
۲۱۸. التحفة اللطیفه، شمس الدین السخاوی، ج۲، ص۲۲۲.    
۲۱۹. التحفة اللطیفه، شمس الدین السخاوی، ج۲، ص۴۰۳.
۲۲۰. التحفة اللطیفه، شمس الدین السخاوی، ج۱، ص۲۲۹.    
۲۲۱. التحفة اللطیفه، شمس الدین السخاوی، ج۱، ص۳۵۷.    
۲۲۲. المغانم المطابه، محمد الفیروزآبادی، ج۱، ص۱۷۴.
۲۲۳. التحفة اللطیفه، شمس الدین السخاوی، ج۱، ص۳۴.    
۲۲۴. المغانم المطابه، محمد الفیروزآبادی، ج۱، ص۱۷۴.
۲۲۵. تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۳۰.    
۲۲۶. التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۱۳۴.
۲۲۷. صبح الاعشی، قلقشندی، ج۴، ص۳۰۲.    
۲۲۸. الکامل، ابن اثیر، ج۸، ص۶۱۲.    
۲۲۹. تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۴۰.    
۲۳۰. امتاع الاسماع، مقریزی، ج۱۴، ص۶۲۵.    
۲۳۱. التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۱۴۶.
۲۳۲. صبح الاعشی، قلقشندی، ج۴، ص۳۰۳-۳۰۴.    
۲۳۳. تاریخ امراء المدینه، عارف عبدالغنی، ص۵۰۴-۵۰۵.
۲۳۴. تاریخ مکه، احمد السباعی، ص۲۵۷.
۲۳۵. المنتظم، ابن الجوزی، ج۱۶، ص۱۸۰.    
۲۳۶. النجوم الزاهره، ابن تغری بردی، ج۵، ص۱۰۴.
۲۳۷. عمدة الطالب، ابن عنبه، ص۳۰۸.
۲۳۸. رقابت عباسیان و فاطمیان، ص۶۴.
۲۳۹. تاج العروس، زبیدی، ج۱۰، ص۲۵۴، «خیط».
۲۴۰. تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۴۰، ص۳۹.    
۲۴۱. تاریخ ابن خلدون، ج۵، ص۳۶۸.    
۲۴۲. تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۴۰.    
۲۴۳. تاریخ المدینه، ابن فرحون، ص۲۱۴-۲۱۵.
۲۴۴. النجوم الزاهره، ابن تغری بردی، ج۶، ص۷۹.    
۲۴۵. تاریخ امراء المدینه، عارف عبدالغنی، ص۲۴۹.
۲۴۶. تحفة المحبین، عبدالرحمن الانصاری، ص۵۳-۵۴.    
۲۴۷. تاریخ امرا ء المدینه، عارف عبدالغنی، ص۲۵۲.
۲۴۸. التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۱۸۳.
۲۴۹. التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۱۹۳.
۲۵۰. نهایة الارب، احمد بن عبدالوهاب النویری، ج۳۰، ص۱۴۷.    
۲۵۱. موسوعة التاریخ الاسلامی، مفید الزیدی، ص۱۵۴.
۲۵۲. تاریخ المدینه، ابن فرحون، ص۱۹۲.
۲۵۳. تاریخ المدینه، ابن فرحون، ص۱۹۹.
۲۵۴. تاریخ المدینه، ابن فرحون، ص۲۰۱.
۲۵۵. تاریخ المدینه، ابن فرحون، ص۲۰۵.
۲۵۶. تاریخ المدینه، ابن فرحون، ص۲۰۶-۲۰۷.
۲۵۷. التحفة اللطیفه، شمس الدین السخاوی، ج۱، ص۲۷۱.    
۲۵۸. التحفة اللطیفه، شمس الدین السخاوی، ج۱، ص۱۹۳.    
۲۵۹. التحفة اللطیفه، شمس الدین السخاوی، ج۲، ص۳۷۴.    
۲۶۰. التحفة اللطیفه، شمس الدین السخاوی، ج۲، ص۳۶۸.
۲۶۱. تاریخ امراء المدینه، عارف عبدالغنی، ص۲۴۵-۲۴۶.
۲۶۲. التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۲۱۶.
۲۶۳. النجوم الزاهره، ابن تغری بردی، ج۵، ص۳۶۵.    
۲۶۴. التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۱۷۲.
۲۶۵. وفاء الوفاء، سمهودی، ج۲، ص۱۴۵.    
۲۶۶. التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۳۱۸.
۲۶۷. البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۱۳، ص۱۹۰.
۲۶۸. تاریخ الخمیس، حسین الدیاربکری، ج۲، ص۳۷۳.    
۲۶۹. وفاء الوفاء، سمهودی، ج۱، ص۱۱۶-۱۱۷.    
۲۷۰. وفاء الوفاء، سمهودی، ج۲، ص۲۳۰.    
۲۷۱. التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۳۱۰.
۲۷۲. تاریخ مکة المشرفه، محمد ابن الضیاء، ج۱، ص۲۵۷.    
۲۷۳. آثار اسلامی، رسول جعفریان، ص۱۹۷.    
۲۷۴. فصول من تاریخ المدینه، علی حافظ، ص۳۵.
۲۷۵. تاریخ معالم المدینه، احمد یاسین الخیاری، ص۳۸۷-۳۸۹.
۲۷۶. قصة الاشراف و ابن سعود، ص۱۷۴.
۲۷۷. فصول من تاریخ المدینه، علی حافظ، ص۴۰_ ۴۸.
۲۷۸. المدینة المنورة فی التاریخ، عبدالسلام هاشم حافظ، ص۱۴۸.
۲۷۹. الاخبار الغریبه، سید جعفر بن حسین هاشم، ص۸.
۲۸۰. الاخبار الغریبه، سید جعفر بن حسین هاشم، ص۲۰-۹۰.
۲۸۱. من اخبار الحجاز و النجد، ص۱۰۴.
۲۸۲. عنوان المجد فی تاریخ نجد، ص۱۳۷.
۲۸۳. البقیع، ص۸۴-۸۵.
۲۸۴. تاریخ امراء المدینه، عارف عبدالغنی، ص۴۰۰.
۲۸۵. مرآة الحرمین، ابراهیم رفعت پاشا، ص۴۷۸.
۲۸۶. البقیع، ص۹۱-۹۲.
۲۸۷. تاریخ امراء المدینه، عارف عبدالغنی، ص۴۰۵.
۲۸۸. فصول من تاریخ المدینه، علی حافظ، ص۴۱.
۲۸۹. تاریخ امراء المدینه، عارف عبدالغنی، ص۴۲۰.
۲۹۰. تاریخ امراء المدینه، عارف عبدالغنی، ص۴۲۱-۴۲۲.
۲۹۱. قصة الاشراف و ابن سعود، ص۲۱۲-۲۱۳.
۲۹۲. فصول من تاریخ المدینه، علی حافظ، ص۴۸-۴۹.
۲۹۳. تنظیمات الدوله، ابراهیم بن عویض، ص۸۸.
۲۹۴. فصول من تاریخ المدینه، علی حافظ، ص۴۸-۴۹.
۲۹۵. فصول من تاریخ المدینه، علی حافظ، ص۴۹.
۲۹۶. تنظیمات الدوله، ابراهیم بن عویض، ص۹۴-۹۵.
۲۹۷. فصول من تاریخ المدینه، علی حافظ، ص۵۵.
۲۹۸. فصول من تاریخ المدینه، علی حافظ، ص۵۵.
۲۹۹. تاریخ معالم المدینه، احمد یاسین الخیاری، ص۳۸۸-۳۸۹.
۳۰۰. تاریخ امراء المدینه، عارف عبدالغنی، ص۴۲۶-۴۲۸.
۳۰۱. قصة الاشراف و ابن سعود، ص۳۰۵-۳۰۶.
۳۰۲. کشف الارتیاب، سید محسن الامین، ص۲۸۷.
۳۰۳. قصة الاشراف و ابن سعود، ص۳۱۳.
۳۰۴. فصول من تاریخ المدینه، علی حافظ، ص۵۵.
۳۰۵. تنظیمات الدوله، ابراهیم بن عویض، ص۱۷۶-۱۸۷.
۳۰۶. سایت رسمی وزارت کشور عربستان سعودی.
۳۰۷. آثار اسلامی، رسول جعفریان، ص۲۵۰.
۳۰۸. تذکرة الخواص، سبط بن الجوزی، ص۶۵.
۳۰۹. التذکرة الحمدونیه، محمد ابن حمدون، ج۳، ص۳۹۶.    
۳۱۰. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۴، ص۵۹.    
۳۱۱. الفخری، ص۱۲۹.
۳۱۲. تاریخ الخمیس، حسین الدیاربکری، ج۲، ص۳۱۶-۳۱۷.    
۳۱۳. الکامل، ابن اثیر، ج۴، ص۱۹۳.    
۳۱۴. المعرفة و التاریخ، فسوی، ج۲، ص۶۱۷.    
۳۱۵. الغارات، ابراهیم ثقفی الکوفی، ج۲، ص۸۴۲-۸۴۳.
۳۱۶. تاریخ طبری، ج۱۱، ص۶۳۱.    
۳۱۷. تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۶، ص۲۱۵.    
۳۱۸. الطبقات، ابن سعد، خامسه۱، ص۳۶۴-۳۶۵.
۳۱۹. تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۴، ص۲۲۸-۲۲۹.
۳۲۰. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۱۳۴-۱۳۵.    
۳۲۱. انساب الاشراف، بلاذری، ج۲، ص۱۴.    
۳۲۲. الفتوح، ابن اعثم الکوفی، ج۵، ص۱۷-۱۸.    
۳۲۳. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۱.
۳۲۴. الفتوح، ابن اعثم الکوفی، ج۵، ص۱۵-۲۱.    
۳۲۵. الاشراف، بلاذری، ج۵، ص۳۰۲-۳۰۳.    
۳۲۶. تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۴، ص۱۶۹-۱۷۰.    
۳۲۷. تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۴، ص۱۷۰.    
۳۲۸. انساب الاشراف، بلاذری، ج۵، ص۳۰۲-۳۰۳.    
۳۲۹. انساب الاشراف، بلاذری، ج۳، ص۱۵۶-۱۵۷.    
۳۳۰. الکامل، ابن اثیر، ج۴، ص۱۹۳.    
۳۳۱. الصراط المستقیم، زین الدین العاملی النباطی، ج۳، ص۲۱۸.
۳۳۲. تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۴، ص۲۲۷.    
۳۳۳. البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۸، ص۸۶.    
۳۳۴. انساب الاشراف، بلاذری، ج۵، ص۱۴۳.    
۳۳۵. انساب الاشراف، بلاذری، ج۷، ص۳۸۳.    
۳۳۶. الطبقات، ابن سعد، ج۶، ص۱۶۸.    
۳۳۷. الغارات، ابراهیم ثقفی الکوفی، ج۲، ص۸۴۱-۸۴۳.
۳۳۸. التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۱، ص۳۸۵.
۳۳۹. تاریخ طبری، ج۱۱، ص۶۳۱.    
۳۴۰. کشف الغمه، علی بن عیسی الاربلی، ج۲، ص۳۱۲.    
۳۴۱. تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۶، ص۲۱۵.    
۳۴۲. الطبقات، ابن سعد، ج۵، ص۹۵.    
۳۴۳. الطبقات، ابن سعد، ج۵، ص۱۷۰.    
۳۴۴. تاریخ طبری، ج۱۱، ص۶۳۱.    
۳۴۵. تاریخ طبری، ج۶، ص۴۲۸.    
۳۴۶. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۸۳.
۳۴۷. تاریخ خلیفه، خلیفة بن خیاط، ص۲۴۱.    
۳۴۸. المنتظم، ابن الجوزی، ج۶، ص۲۷۹.    
۳۴۹. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۸۳.
۳۵۰. تاریخ طبری، ج۶، ص۴۲۷-۴۲۸.    
۳۵۱. انعام/سوره۶، آیه۱۲۴.    
۳۵۲. الطبقات، ابن سعد، ج۵، ص۱۷۰.    
۳۵۳. تاریخ طبری، ج۶، ص۴۲۸.    
۳۵۴. کشف الغمه، علی بن عیسی الاربلی، ج۲، ص۳۱۲.    
۳۵۵. انساب الاشراف، بلاذری، ج۹، ص۴۵۰.    
۳۵۶. تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج۱۳، ص۶۸.    
۳۵۷. الطبقات، ابن سعد، ج۵، ص۳۰۷.
۳۵۸. الفخری، ص۱۲۹.
۳۵۹. تاریخ الخمیس، حسین الدیاربکری، ج۲، ص۳۱۷.    
۳۶۰. الطبقات، ابن سعد، ج۵، ص۳۰۲.    
۳۶۱. سبل الهدی، محمد بن یوسف الصالحی، ج۱۱، ص۱۵.    
۳۶۲. التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۱، ص۴۰۹.
۳۶۳. انساب الاشراف، بلاذری، ج۲، ص۱۹۷-۱۹۸.    
۳۶۴. تاریخ طبری، ج۷، ص۱۳.    
۳۶۵. نهایة الارب، احمد بن عبدالوهاب النویری، ج۲۱، ص۳۹۵-۳۹۶.    
۳۶۶. تاریخ طبری، ج۷، ص۱۶۴.    
۳۶۷. تجارب الامم، ابوعلی مسکویه، ج۳، ص۱۲۹-۱۳۰.
۳۶۸. التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۱، ص۴۱۹.
۳۶۹. تاریخ طبری، ج۷، ص۵۳۱-۵۳۲.    
۳۷۰. تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۹، ص۱۷.    
۳۷۱. مقاتل الطالبیین، ابوالفرج الاصفهانی، ص۲۹۴-۲۹۶.
۳۷۲. تاریخ طبری، ج۸، ص۲۴۴.    
۳۷۳. تجارب الامم، ابوعلی مسکویه، ج۳، ص۵۰۹- ۵۱۰.    
۳۷۴. مقاتل الطالبیین، ابوالفرج الاصفهانی، ص۴۷۹.
۳۷۵. شرح الاخبار، نعمان المغربی، ج۳، ص۳۳۷.    
۳۷۶. عیون اخبار الرضا، صدوق، ج۱، ص۱۷۲.    
۳۷۷. انساب الاشراف، بلاذری، ج۳، ص۸۳.    
۳۷۸. تاریخ طبری، ج۷، ص۴۵۸.
۳۷۹. شرح الاخبار، نعمان المغربی، ج۳، ص۳۰۲-۳۰۳.    
۳۸۰. الارشاد، شیخ مفید، ج۲، ص۱۸۴-۱۸۵.    
۳۸۱. اعلام الوری، طبرسی، ج۱، ص۵۲۴.    
۳۸۲. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۲۳.
۳۸۳. فدک، محمد باقر حسینی جلالی، ص۲۱۰.
۳۸۴. تاریخ طبری، ج۵، ص۲۳۱.    
۳۸۵. مروج الذهب، مسعودی، ج۳، ص۲۵.
۳۸۶. الطبقات، ابن سعد، ج۵، ص۳۰۳.    
۳۸۷. الطبقات، ابن سعد، ج۵، ص۳۰۳-۳۰۴.    
۳۸۸. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۲۷۸.    
۳۸۹. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۲۷۸.    
۳۹۰. الشافی فی الامامه، ج۴، ص۱۰۲-۱۰۴.    
۳۹۱. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۰۶.
۳۹۲. فتوح البلدان، بلاذری، ص۴۲.    
۳۹۳. معجم البلدان، یاقوت حموی، ج۴، ص۲۴۰.    
۳۹۴. الکامل، ابن اثیر، ج۲، ص۲۲۵.
۳۹۵. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۲۱۷.    
۳۹۶. فدک فی التاریخ، ص۳۶-۴۲.    
۳۹۷. کشف الغمه، علی بن عیسی الاربلی، ج۲، ص۱۱۷.    
۳۹۸. عمدة الطالب، ابن عنبه، ص۸۶.
۳۹۹. تحفة الازهار، ضامن بن شدقم الحسینی، ج۱، ص۱۸۳.
۴۰۰. وفاء الوفاء، سمهودی، ج۳، ص۱۴۹-۱۵۰.    
۴۰۱. فصول من تاریخ المدینه، علی حافظ، ص۲۲.
۴۰۲. التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۱، ص۳۲۹.
۴۰۳. تاریخ المدینه، ابن شبه، ج۱، ص۱۶-۱۷.    
۴۰۴. تاریخ المدینه، ابن شبه، ج۱، ص۱۷.    
۴۰۵. وفاء الوفاء، سمهودی، ج۳، ص۱۴۹.
۴۰۶. المعالم الاثیره، ص۲۰۴.    
۴۰۷. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۸۴.
۴۰۸. البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۹، ص۹۳.    
۴۰۹. تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۶، ص۳۴۵-۳۴۶.    
۴۱۰. تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۷-۱۸.
۴۱۱. وفاء الوفاء، سمهودی، ج۱، ص۲۶۴.    
۴۱۲. وفاء الوفاء، سمهودی، ج۲، ص۹۸.    
۴۱۳. وفاء الوفاء، سمهودی، ج۲، ص۱۰۶.    
۴۱۴. فصول من تاریخ المدینه، علی حافظ، ص۹۸.
۴۱۵. عمارة و توسعة المسجد النبوی، ص۱۱۲.
۴۱۶. تاریخ المدینه، ابن شبه، ج۱، ص۱۶۹-۱۷۰.    
۴۱۷. وفاء الوفاء، سمهودی، ج۳، ص۲۱۴.    
۴۱۸. التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۶۲.
۴۱۹. صبح الاعشی، قلقشندی، ج۴، ص۳۰۸.    
۴۲۰. الدرة الثمینه، محمد ابن نجار، ص۱۲۲.
۴۲۱. وفاء الوفاء، سمهودی، ج۲، ص۱۲۳-۱۲۴.    
۴۲۲. وفاء الوفاء، سمهودی، ج۲، ص۲۰۵.    
۴۲۳. وفاء الوفاء، سمهودی، ج۲، ص۲۰۵.    
۴۲۴. وفاء الوفاء، سمهودی، ج۲، ص۱۸۵.
۴۲۵. المغانم المطابه، محمد الفیروزآبادی، ج۲، ص۴۵۲.
۴۲۶. اعیان الشیعه، محسن امین، ج۱۱، ص۱۳۸.
۴۲۷. فصول من تاریخ المدینه، ص۹۸.
۴۲۸. عمارة و توسعة المسجد النبوی، ص۱۴۶-۱۵۳.
۴۲۹. تحفة الازهار، ضامن بن شدقم الحسینی، ج۲، ص۳۷۰.
۴۳۰. معالم المدینة المنوره، ج۱، ق۱، ص۳۳۴.
۴۳۱. تحفة الازهار، ضامن بن شدقم الحسینی، ج۲، ص۳۴۶.
۴۳۲. فصول من تاریخ المدینه، علی حافظ، ص۵۰.
۴۳۳. وفاء الوفاء، سمهودی، ج۳، ص۷.
۴۳۴. مرآة الحرمین، ابراهیم رفعت پاشا، ص۴۷۱.
۴۳۵. وفاء الوفاء، سمهودی، ج۳، ص۴۴.    
۴۳۶. تحفة الازهار، ضامن بن شدقم الحسینی، ج۲، ص۴۴۳.
۴۳۷. وفاء الوفاء، سمهودی، ج۲، ص۲۷۲.    
۴۳۸. تاریخ و آثار اسلامی، اصغر قائدان، ص۲۲۲.
۴۳۹. آثار اسلامی، رسول جعفریان، ص۲۶۵.    
۴۴۰. شرف المصطفی، ابوسعید خرگوشی، ج۲، ص۴۰۷.
۴۴۱. امتاع الاسماع، مقریزی، ج۱۰، ص۳۶۴.    
۴۴۲. محاضرة الابرار، ابن عربی، ج۱، ص۲۶۴.
۴۴۳. تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج۱۷، ص۱۷۵.    
۴۴۴. شرح الشفا، ج۲، ص۱۶۳.
۴۴۵. تاریخ الخمیس، حسین الدیاربکری، ج۱، ص۱۲۴.    
۴۴۶. امتاع الاسماع، مقریزی، ج۱۰، ص۳۴۶.    
۴۴۷. السیرة الحلبیه، حلبی، ج۲، ص۴۰.    
۴۴۸. الضوء اللامع، شمس الدین السخاوی، ج۶، ص۱۴۷-۱۴۸.
۴۴۹. الطبقات، ابن سعد، ج۵، ص۱۵۴.
۴۵۰. تاریخ طبری، ج۷، ص۲۹.    
۴۵۱. التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۱، ص۴۵۲-۴۵۳.
۴۵۲. التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۱۶۹.
۴۵۳. الکامل، ابن اثیر، ج۱۱، ص۱۴۸-۱۴۹.    
۴۵۴. الوافی بالوفیات، صفدی، ج۲۹، ص۸۵.    
۴۵۵. تاج العروس، زبیدی، ج۳، ص۱۵، «زعب».    
۴۵۶. تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۳۷، ص۲۷.    
۴۵۷. شذرات الذهب، ج۴، ص۱۳۹.
۴۵۸. التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۱۷۴.
۴۵۹. الکامل، ابن اثیر، ج۱۲، ص۱۱۰.    
۴۶۰. التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۱۹۳.
۴۶۱. السلوک، مقریزی، ج۱، ص۱۰-۱۱.
۴۶۲. تاریخ المدینه، ابن فرحون، ص۲۲۶.
۴۶۳. التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۱۸۶-۱۸۹.
۴۶۴. حجاز در صدر اسلام، صالح احمد العلی، ص۲۳۱.
۴۶۵. التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۱، ص۴۵۳.
۴۶۶. المدینة فی العصر الاموی، ص۲۲۸.
۴۶۷. الطبقات، ابن سعد، ج۵، ص۲۶۸.    
۴۶۸. التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۱، ص۴۰۶.
۴۶۹. الطبقات، ابن سعد، ج۵، ص۳۲۳.    
۴۷۰. تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج۷، ص۱۵۳.    
۴۷۱. التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۱، ص۴۱۵.
۴۷۲. وفاء الوفاء، سمهودی، ج۳، ص۱۵۳-۱۵۴.    
۴۷۳. وفاء الوفاء، سمهودی، ج۲، ص۱۴۵.    
۴۷۴. التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۱۷۰.
۴۷۵. تاریخ المدینه، ابن فرحون، ص۲۳۲.
۴۷۶. وفاء الوفاء، سمهودی، ج۲، ص۱۴۱-۱۴۲.    
۴۷۷. وفاء الوفاء، سمهودی، ج۲، ص۱۵۳.    
۴۷۸. التحفة اللطیفه، شمس الدین السخاوی، ج۱، ص۴۵.    
۴۷۹. تحفة الازهار، ضامن بن شدقم الحسینی، ج۲، ص۴۱۶.
۴۸۰. التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۳۲۰.
۴۸۱. غایة المرام، عبدالعزیز بن فهد المکی، ج۱، ص۵۴۳.
۴۸۲. وفاء الوفاء، سمهودی، ج۲، ص۱۴۵.    
۴۸۳. التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۳۱۸.



حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، برگرفته از مقاله«امرای مدینه».    



جعبه ابزار