• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اوضاع فرهنگی دوره طاهریان

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



نخستین حکومت در ایران بعد از اسلام که توانست اعلام موجودیت کرده اندیشه و هویت ایرانی را دوباره مطرح کند حکومت خاندان طاهر تحت لوای خلافت عباسیان در بغداد می‌باشد. طاهریان امیرانی بخشنده بودند و خواسته‌های مردم را شخصاً رسیدگی می‌کردند با افرادشان بسیار مهربان بودند. گرچه طاهریان دارای مناسبات گرم و صمیمانه با وابسته به خلافت بودند اما در خراسان استقلال نسبی بدست آوردند.



طاهریان از آنجا که خود از ادیبان و اهل علم بودند، سعی خویش را بر این داشتند تا مراکز علمی اسلامی را از بغداد به ایران و خراسان منتقل نمایند. برای آشنایی و روشن شدن نوشته‌ای‌ کوتاه از پرفسور ادوارد براون نقل می‌کنیم: «دوره تحولی که در فاصله بین فتح اسلام در قرن هفتم میلادی و تشکیل سلسله‌های طاهری و صفاری در قرن نهم میلادی (قرن اول و دوم هجری) در ایران پیش آمد، به طور سطحی و ناقص مورد بحث واقع شده است و حال آن که از بسیاری از جهات بیش از سایر ادوار جالب بوده است و از نظر علمی و معنوی بارورترین کلیه ازمنه تاریخ است.»
[۱] براون، ادوارد گرانویل، از سعدی تا جامی: تاریخ ادبی ایران از نیمه قرن هفتم تا آخر قرن نهم هجری، ج ۱، ص ۳۱۱، ترجمه علی اصغر حکمت، تهران، چاپخانه بانک ملی ایران.
عبدالله بن طاهر می‌گفت که علم و دانش مخصوص و منحصر به طبقه‌ای خاص نیست، بلکه باید آن را به همگان آموخت و در دسترس همه کس قرار داد و در اشاعه آن کوشید و اهمال نورزید،
[۲] گردریزی، ضحاک بن محمود، تاریخ گردیزی، ص ۳۰۰ - ۳۰۱، تصحیح عبدالحی حبیبی، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۶۳.
و برای پیشبرد این منظور و هدف از هر اقدامی فروگذاری ننمود. در خراسان عصر طاهری با تمهیداتی که به وسیله طاهریان اندیشیده شد، موجب گردید تا سواد عمومی و فراگیری سواد در سطح مقدماتی و هم چنین پرورش افراد متخصص رونق چشم‌گیری یابد، به گونه‌ای که حتی برای تغذیه علمی ولایات دیگر خلافت عباسی از اساتید خراسانی استفاده می‌شد. این پیشرفت را می‌توان در کلمات و جملاتی که از ابن فندق نیز نقل شده است، ملاحظه نمود، وی چنین می‌گوید: «به اندازه‌ای که در این ناحیه (خراسان) عالم و فاضل برخاسته‌اند در اقلیم دیگری نبوده است».
[۳] بیهقی، علی بن زید، تاریخ بیهق، ص ۱۵۹، با تصحیح و تعلیقات احمد بهمنیار، تهران، فروغی، ۱۳۳۴ش.
این تربیت استاد و فرزانگان به حدی در خراسان شدت یافت که بسیاری از اندیشمندان تا هنگام حضور در خراسان نام و نشانی نداشته‌اند، اما به محض مهاجرت از خراسان و حضور در دیگر سرزمین‌ها شهرت آنها و معروفیت‌شان بسیار می‌گردید. این امر در چنان سطحی بوده است که به همین علت خراسان و نیشابور را دارالعلم و بیهق را تهامه صغری می‌نامیدند. هر چند کتاب و نقل ابن فندق متعلق به دوران پس از طاهریان است، ولی بدون هموار نمودن زمینه مناسب از سوی طاهریان به هیچ وجه قدرت علمی خراسان به این سرعت رشد نمی‌توانست، پیدا نماید. از این روی می‌تواند ناظر به عهد طاهریان باشد.


طاهریان در نیشابور و خراسان تاسیسات مهمی داشتند. از این تاسیسات کتابخانه بزرگ و معتبری بود که از زمان عبدالله بن طاهر در نیشابور تاسیس شد.
[۵] اصفهانی، ابوالفرج علی بن الحسین، ‌الاغانی، مصر، ‌وزاره الثقافه و الارشاد القومی، ج ۶، ص ۱۷۵ - ۱۷۶، الموسسه المصریه العامه، ‌۱۹۶۳م.
این کتابخانه بسیار وسیع بوده است و حاوی کتاب‌های موجود و متداول و همچنین کتب نادر و نفیس بوده است. از این کتاب‌های نفیس که در آن روزگار بسیار نادر بوده است، کتاب العین خلیل بن احمد فراهیدی است که تنها یک نسخه از آن وجود داشت آن هم در کتابخانه طاهریان و در خراسان بوده است.
سکه‌هایی که طاهریان در نیشابور و خراسان به نام خود و در کنار نام خلیفه عباسی زدند گویای قدرت ایشان و اثری از آثار آنان است. این سکه‌ها از سال ۲۰۵(ه.ق) و به نام طاهر، طلحه، عبدالله، محمد و افراد دیگری از طاهریان است.


مراکز تربیت و تعلیم کودکان که تا اواخر به اسم مکتب خانه معروف بود. در زمان طاهریان نیز رواج بسیاری یافت. محمد بن عبدالله بن طاهر که از امرای سخاوتمند بود، احمد بن یحیی ثعلب دانشمند کوفی الاصل نحو و لغت را برای تعلیم فرزندش برگزید. تعیین معلمین برای تعلیم فرزندان فرماندهان لشکر با نظر و تائید ابوسعید ضریر صورت می‌گرفت. برخی از استادان و معلمین بدون دریافت اجرت و مزد تدریس می‌کردند. ابوبکر جوزقی محدث نیشابوری گفته است که برای تحصیل حدیث صد هزار درهم خرج کردم و درهمی از آنها به دست نیاوردم.
[۷] متز، آدام، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ص ۳۰۶، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۴.



در خط و خوشنویسی پیشرفت‌های زیادی در خراسان طاهری حاصل شد به گونه‌ای که خطاطان نساخ بسیاری پدید آمدند. این هنر بسیار مشکل است که شخص خطاط همزمان نساخی نیز انجام بدهد. بدیع الکتبة، علی بن اسماعیل کاتب که دوستانش او را نبق می‌خواندند، در این زمینه پیشرفت بسیار نمود. از خطاطان معروف دیگر داماد وی معین الافاضل، محمد بن علی بن حیدراحنف احزینی مقری بود است. ابن فندق آورده است که روزانه بیش از دو طبق کاغذ به خط منسوب می‌نوشت. در نیشابور شخصی به نام حاتم وجود داشت که پنجاه سال از زندگی خود را به شغل خطاطی گذرانده بود،
[۹] متز، آدام، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ص ۳۰۵، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۴.
و هم چنین ابوالعباس اصم که از دانشمندان خراسان و محدثین آنجا بود، زندگی خود را با خطاطی و نویسندگی می‌گذراند.
[۱۰] متز، آدام، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ص ۳۰۶، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۴.

عبدالله بن طاهر گروهی از سوارکاران ماهر طرطوس و ملیطه (شام و ترکیه) را با خود به نیشابور و خراسان آورده بود، به تربیت فرزندان سران سپاه خود گماشت و هم چنین مکان‌هایی برای تمرین رشته‌های نشیر سوارکاری، تیراندازی، شنا و پرورش اندام تدارک دیده بود.
[۱۱] یادگاری یزدی، عبدالمهدی، طاهریان خراسان سلسله خاندان از یاد رفته در زنجیره تاریخ ایران و فرهنگ و ادب آن، ص ۴۴۸، تهران، ژرف، چاپ اول، ۱۳۸۸.
دانشمندان و ادیبان و پزشکان و غیر آنان را با جیره و مواجب کافی به کار مورد تخصص و رشته‌های علوم و ادبیات پزشکی و داروسازی و هئیت و نجوم واداشت و این رشته به وجود آمد تمام این دانشمندان در بارگاه طاهری مقرب و محترم بودند.


در خراسان طاهری شعر و ادب جایگاه بلندی یافته بود. عوف بن محلم که شاعری ورزیده بود، علاوه بر تعلیم شعر و ادبیات به نقد و بررسی شعر شاعران تازه وارد و مبتدی می‌پرداخت و با مطالعه قصاید این شعرا، آنان را نقد می‌نمود که آیا این شعر پسندیده یا مردود و مستهجن است تا در مورد صله و هدیه به آن شاعر تصمیم گرفته شود.
[۱۲] ابن المعتز، عبدالله، طبقات الشعرا، ص ۱۹۰، ترجمه عباس اقبال، انگلیس، کمبریج.
شاعران در دربار و نزد عبدالله بن طاهر بسیار مورد احترام بودند، مثلا گزارش ابوالعمثیل شاعر بزرگ و مورد احترام عبدالله درباره ابوتمام و وساطت او باعث گردید تا ابوتمام که از عبدالله رنجیده شده بود، دل خوش شود و رنجش خاطر وی التیام یابد.
[۱۳] ابن خلکان، شمس الدین، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ج ۲، ص ۲۷۳، بیروت، دارصادر، ۱۳۹۸ق.

از گزارشات و نقل‌های تاریخی چنین به نظر می‌رسد که احمد بن خالد معروف به ابوسعید الضریر در دستگاه عبدالله بن طاهر قرب و منزلت فراوانی داشته است و عبدالله به عقل و علم وی اعتقاد زیادی داشته است. روزی ابو سعید ضریر در دربار عبدالله بود، عبدالله بن طاهر به وی گفت: «اگر عقل و خرد تو را بر یک صد نفر تقسیم کنند هر یک از ایشان خردمند تمام عیار گردند»
[۱۴] یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء، ج ۳، ص ۱۷ - ۲۳، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، سروش، ۱۳۸۱.
ابو سعید ضریر که گویا به عنوان معلم و مدرس فرزند عبدالله بن طاهر نیز فعالیت می‌نمود دارای جایگاهی بود که مانند یک مدیر کل فرهنگ و آموزش در دستگاه حکومتی طاهریان انجام وظیفه می‌نمود و همان بود که صلاحیت افراد مختلف را برای تدریس لغت و ادبیات تائید یا رد می‌کرد، زیرا عبدالله از وی خواسته بود تا افراد مناسبی را برای آموزش فرزندان فرماندهان سپاه انتهاب نماید و نیز میزان مقرری هر کدام را نیز مشخص نماید. ابوسعید نیز در این کار نهایت دقت و سختگیری را اعمال می‌نمود و فعالیت مدرسین را ارزیابی می‌نمود در همین مورد حکایتی از برخورد ابو سعید با معلمین کم اطلاع نقل شده است به این شرح: روزی یکی از معلمان مزبور در یکی از میادین نیشابور به ابوسعید برخورد نمود و به او سلام کرد. ابو سعید از معلم پرسید از کجا آمده‌ای؟ پاسخ داد: من شاذیاخ. ابوسعید گفت: الف و لام بر آن بیفزا. معلم گفت: من شاذیاخال. ابو سعید گفت پناه بر خدا، حواست کجا است؟ آن را به اول شاذیاخ اضافه کن. معلم بدون توجه گفت: الف و لام شاذیاخ. ابو سعید گفت: ساکت باش، حقوق و دستمزد تو چند است؟ گفت: هفتاد درهم. ابو سعید گفت سواد کافی ندارد، از این روی از کار برکنار شود و جایش را به کسی دیگر بسپارد.
[۱۵] یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء، ج ۳، ص ۱۷ - ۲۳، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، سروش، ۱۳۸۱.



انواع علوم و برنامه‌های علمی که در خراسان طاهریان اجرا می‌شد. همان‌های بود که در خلافت عباسی و در بغداد و سامرا نیز جاری بود، ولی سرعت اجرا و پشرفت آن در خراسان و قوت آن بسیار بیشتر از دیگر مناطق اسلامی دنبال می‌گردید.
[۱۶] بیهقی، علی بن زید، تاریخ بیهق، ص ۱۵۶، با تصحیح و تعلیقات احمد بهمنیار، تهران، فروغی، ۱۳۳۴ش.
در علوم اسلامی نیز طاهریان کوشش بسیاری نمودند و دانشمندان زیادی در عصر آنان پرورش یافت. این امر به حدی زیاد بود که شهید مطهری نیز بر آن صحه می‌گذارد. وی در این مورد چنین می‌گوید: «طاهریان و به دنبال آنان آل بویه بودند که برای نشر حقایق اسلامی کوشش می‌کردند.»
نیشابور در عصر طاهری یکی از مراکز بزرگ اسلامی از منظر علمی و سیاسی به شمار می‌رفت به گونه‌ای که به آن «قبة الاسلام» گفته می‌شد و در آنجا حلقه‌های علمی بسیاری وجود داشت که در درجه اول برای علم قرائت قرآن و تفسیر و حدیث و فقه و زبان و ادب عربی در مساجد تشکیل می‌شدند و هر فرقه‌ای برای خود حلقه جداگانه‌ای داشتند و گاهی چند گروه از این فرقه‌ها در یک مسجد به همین منظور گرد می‌آمدند.
[۱۹] یادگاری یزدی، عبدالمهدی، طاهریان خراسان سلسله خاندان از یاد رفته در زنجیره تاریخ ایران و فرهنگ و ادب آن، ص ۴۵۳، تهران، ژرف، چاپ اول، ۱۳۸۸.

گاهی امرا و مردم سایر ولایات از امرای طاهری تقاضای ارسال استاد و مدرس می‌نمودند تا برای مدتی در مناطق آن از اساتید خراسانی استفاده نمایند و بهرمند گردند. یکی از موارد این امر آن است که ابودلف حاکم کرج و اصفهان، یکی از بزرگان علمای بلاغت را نزد عبدالله بن طاهر فرستاده و از او درخواست نمود که ابو عبید القاسم بن سلام عالم نحو و لغت را برای مدت دو ماه به او هدیه بدهد و او را به کرج فرستد تا از محضرش کسب فیض نمایند. عبدالله این تقاضا را پذیرفت و این چنین نمود. هنگامی که دو ماه سپری شد و ابو عبید آهنگ بازگشت به نیشابور نمود و این موضوع را با ابودلف مطرح نمود، ابودلف مبلغ سی هزار درهم به عنوان صله و اجر و مزد به او پاداش داد. ابو عبید آن مبلغ زیاد را نپذیرفت و چنین گفت: من نزد کسی هستم که نمی گذارد به صله و اجر و مزد دیگری نیازمند باشم و من را از هر جهت تامین می‌کند. چون ابو عبید به خراسان بازگشت، عبدالله بن طاهر نیز سی هزار درهم به او بخشید. ابو عبید به عبدالله گفت: ای امیر بخشش و عطای تو را با دل و جان می‌پذیرم، ولی چون نیازی به آن ندارم، تقاضا دارم با این مبلغ اسلحه و مهمات و اسب و ستور خریداری گردیده و مرزهای کشور ارسال شد. که در این عمل اجر و ثواب زیادی برای امیر خواهد بود. عبدالله نیز این پیشنهاد را پذیرفت و آن را عملی نمود.
[۲۰] ابن خلکان، شمس الدین، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ج ۱، ص ۲۲۶، بیروت، دارصادر، ۱۳۹۸ق.



علاوه بر خراسان که مرکز حکومت طاهریان بود، ایشان در عراق و بغداد نیز دارای مقامات و جایگاهی در خور بوده‌اند که در جای خویش گفته شد، و در این جایگاه نیز خدمات و آثاری به جای گزارده‌اند که یکی از آنها در مورد سه برادری می‌باشند که به کمک طاهریان بغداد به مراتب علمی بلندی دست یازیدند.
در ایام معتضد، پسران موسی بن شاکر بسیار پیشرفت کردند. آنان سه تن بودند: محمد و احمد و حسن. موسی بن شاکر از یاران نزدیک مأمون بود. موسی خود از اهل علم نبود. در اوایل جوانی دزدی راهزن بود که بعدها توبه کرد و پس از آن از دنیا رفت و این سه پسر را که همه خردسال بودند بر جای نهاد. مأمون آنان را به اسحاق بن ابراهیم المصعبی سپرد. او نیز ایشان را با یحیی بن ابی منصور در بیت الحکمة نهاد. بنو موسی از نظر مالی بسیار فقیر و ژنده‌پوش بودند. البته این امر در مورد همه اصحاب مأمون تقریبا مساوی بود. پسران موسی در علوم سرآمد شدند. بزرگترین ایشان ابو جعفر محمد بود که از هندسه و نجوم بهره‌ای وافر داشت سپس به خدمت مجموعه علمی حکومت درآمد و از دانشمندان نامی شد تا هنگامی که ترکان بر آن دولت غلبه یافتند. احمد در علم به پایه محمد نمی‌رسید، ولی در علم الحیل «مکانیک‌» استادی‌ بنام بود و در آن صناعت برای او چیزهایی کشف شد که برای دیگران کشف نشده بود. حسن، برادر کوچک‌تر، در هندسه یکتا بود و در آن علم، مهارتی عجیب داشت، که هیچ کس به پایه او نمی‌رسید. او هر چه آموخت همه را با تلاش خود به دست آورد و از کتب هندسه جز شش مقاله از کتاب اقلیدس در اصول هندسه نخوانده بود و این کمتر از نصف کتاب است. ولی حافظه‌ای عجیب و تخیّلی نیرومند داشته است.


ابوصالح شعیب بن ابراهیم بن شعیب بجلی بیهقی گفته است که با یک دسته از طلاب علم حدیث، سفر می‌کردیم و به شام رسیدیم، وضعیت مالی ما بسیار مختل شد و پریشانی بر ما به این جهت مستولی گردید. به عادت غریبه‌ها به صرحا و بیرون از شهر شام رفتیم. جوان اسب سواری با لباس‌های فاخر همراه با خادمش به ما رسید و پرسید: اهل کجائید و علت مسافرت شما چیست؟ گفتیم اهل خراسان هستیم و جهت کسب احادیث نبوی مسافرت کرده‌ایم. پرسید وضعیت مالی شما چگونه است؟ جواب دادیم که در سختی و فشار هستیم. پس آن جوان به خادم خویش دستور داد که به هر یک از ما هزار دینار کامل بدهد. خادم به سرعت رفت و با چند نفر برگشت که هر کدام از آن اشخاص با خود هزار دینار آورده بودند و آنها را به ما دادند و چنین گفتند: امیر ما را از خیر فراموش نکنید. جوان رفت پرسیدیم: این جوان که بود؟ گفتند امیر طاهر بن عبدالله بن حسین امیر خراسان و شام و بغداد است.


بعدها مراکز علمی و مکان تعلیم و تعلم را از مساجد به مکان‌های جدید که مدرسه می‌نامیدند، منتقل نمودند و خیلی بر این باورند که مبتکر اولین مدارس در ایران و حتی سرزمین‌های اسلامی طاهریان بودهاند. آدام متز پژوهشکر غربی درباره علت جداسازی حلقه‌های علمی از مساجد چنین می‌گوید: «تغییر سبک تعلیم و تربیت باعث تاسیس مدارس و تاسیسات علمی جدید گردید و شاید یکی از ‌بزرگ‌ترین علل و عوامل پیدایش مدارس این باشد که چون تدریس و تعلم با مناقشه و جدل و پر شوری همراه است و گاهی مباحثه کنندگان از حالت عادی و نزاکت خارج می‌شدند، شایسته نبود که با این وضع و حالت در مسجد و خانه خداوند و عبادت‌گاه باشند از این رو به این فکر افتادند که حلقات درس و مناظره را از ساحت مسجد دور سازند و این فکر رفته رفته جنبه عملی به خود گرفت و به ایجاد اماکن مخصوص تعلیم و تحصیل و موسسات علمی و مدارس به وجود آمدند و به طوری که اخبار و اصله گزارش می‌دهند، نیشابور مهد ابن مراکز تعلیمی و تربیتی بوده است.
[۲۳] متز، آدام، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ص ۲۱۰، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۴.



۱. براون، ادوارد گرانویل، از سعدی تا جامی: تاریخ ادبی ایران از نیمه قرن هفتم تا آخر قرن نهم هجری، ج ۱، ص ۳۱۱، ترجمه علی اصغر حکمت، تهران، چاپخانه بانک ملی ایران.
۲. گردریزی، ضحاک بن محمود، تاریخ گردیزی، ص ۳۰۰ - ۳۰۱، تصحیح عبدالحی حبیبی، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۶۳.
۳. بیهقی، علی بن زید، تاریخ بیهق، ص ۱۵۹، با تصحیح و تعلیقات احمد بهمنیار، تهران، فروغی، ۱۳۳۴ش.
۴. بیهقی، علی بن زید، تاریخ بیهق، ص ۴۹۳.    
۵. اصفهانی، ابوالفرج علی بن الحسین، ‌الاغانی، مصر، ‌وزاره الثقافه و الارشاد القومی، ج ۶، ص ۱۷۵ - ۱۷۶، الموسسه المصریه العامه، ‌۱۹۶۳م.
۶. ابن ندیم، محمد ابن اسحاق، الفهرست، ص ۶۵.    
۷. متز، آدام، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ص ۳۰۶، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۴.
۸. بیهقی، علی بن زید، تاریخ بیهق، ص ۴۹۳.    
۹. متز، آدام، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ص ۳۰۵، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۴.
۱۰. متز، آدام، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ص ۳۰۶، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۴.
۱۱. یادگاری یزدی، عبدالمهدی، طاهریان خراسان سلسله خاندان از یاد رفته در زنجیره تاریخ ایران و فرهنگ و ادب آن، ص ۴۴۸، تهران، ژرف، چاپ اول، ۱۳۸۸.
۱۲. ابن المعتز، عبدالله، طبقات الشعرا، ص ۱۹۰، ترجمه عباس اقبال، انگلیس، کمبریج.
۱۳. ابن خلکان، شمس الدین، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ج ۲، ص ۲۷۳، بیروت، دارصادر، ۱۳۹۸ق.
۱۴. یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء، ج ۳، ص ۱۷ - ۲۳، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، سروش، ۱۳۸۱.
۱۵. یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء، ج ۳، ص ۱۷ - ۲۳، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، سروش، ۱۳۸۱.
۱۶. بیهقی، علی بن زید، تاریخ بیهق، ص ۱۵۶، با تصحیح و تعلیقات احمد بهمنیار، تهران، فروغی، ۱۳۳۴ش.
۱۷. طاهریان مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، ج۱، ص ۱۰۴.    
۱۸. بیهقی، علی بن زید، تاریخ بیهق، ص ۱۸۵، با تصحیح و تعلیقات احمد بهمنیار، تهران، فروغی، ۱۳۳۴ش.    
۱۹. یادگاری یزدی، عبدالمهدی، طاهریان خراسان سلسله خاندان از یاد رفته در زنجیره تاریخ ایران و فرهنگ و ادب آن، ص ۴۵۳، تهران، ژرف، چاپ اول، ۱۳۸۸.
۲۰. ابن خلکان، شمس الدین، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ج ۱، ص ۲۲۶، بیروت، دارصادر، ۱۳۹۸ق.
۲۱. ابن العبری، مختصر تاریخ مختصر الدول‌، ص ۱۵۲.    
۲۲. بیهقی، علی بن زید، تاریخ بیهق، ص ۱۵۶، با تصحیح و تعلیقات احمد بهمنیار، تهران، فروغی، ۱۳۳۴ش.    
۲۳. متز، آدام، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ص ۲۱۰، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۴.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «اوضاع فرهنگی دوره طاهریان»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۲/۲۸.    






جعبه ابزار