• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اکوان اربعه (کلام)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



این واژه ، اصطلاح كلامى است، هر موجودى داراى تقدر و کون و حصول خاصى است كه بر حسب تحقيق استقرايى، مجموع اکوان چهارند و به عبارت ديگر اکوان وجودی اشياء چهار است. كون سكونى، كون حركتى، كون افتراقى و كون اجتماعى.



اکوان ، جمع کون در لغت به معناى بودن ، وجود ، پدیده...
[۱] لسان العرب ، ج۱۳ ، ص۳۶۳ ، العين ، ج۵ ، ص۴۱۰ ; مجمع البحرين ، ج۶ ، ص۳۰۴



در اصطلاح علم کلام معادل مقوله«این» در اصطلاح فلسفه و منطق است.
متکلمان اسلامى از ميان اعراض نسبی ، تنها مقوله «اين» را پذيرفته و از آن به «كون»تعبير نموده اند
[۲] شرح المقاصد ، ج۲ ، ص۳۹۶ ; الشامل فى اصول الدين ، ص۲۲۷ ; كشاف اصطلاح الفنون ، ج۳ ، ص۱۲۷۳

پس «كون» از منظر علم کلام عبارت است از حصول و تقرر جسم در مكان ، يا نسبت جسم به مكان كه داراى چهار نوع حركت ، سكون ، اجتماع و افتراق مى باشد
[۳] شرح مواقف ، ج۶ ، ص۱۶۵



متکلمان علت حصر اکوان به چهار نوع ياد شده را چنين بيان كرده اند:
حصول و تقرر جسم در مكان ، يا به اعتبار جسم ديگر است يا چنين اعتبارى ملاحظه نمى گردد ، در صورت اول اگر بين اين جسم و جسم ديگر حائلى باشد به آن اصطلاحاً افتراق گفته مى شود و اگر بين آن دو جسم چيزى فاصله نباشد به آن اجتماع مى گويند و در صورت دوم اگر اين جسم تقرر و حصولش مسبوق به همين مكان باشد به آن سکون گفته مى شود و اگر مسبوق به اين مكان نبود به آن حرکت مى گويند ، در نتيجه «اكوان» خارج از انواع ياد شده نيست
[۴] كشف المراد ، ص۲۸۳ ; شرح مواقف ، ج۶ ، ص۱۶۶



تمامی متکلمان اسلامی،اکوان اربعه را تلقی به قبول نکرده اند بلکه برخی نیز دیدگاه منفی نسبت به این امر دارند.

۴.۱ - دیدگاه ابوهذیل

از ميان متکلمان تنها ابوهذیل منكر حصر اکوان به انواع چهارگانه فوق شده و گفته است كه نسبت جوهر به مکان در ابتداى حدوث نه سکون است و نه حرکت ، بلكه چيزى است كه واسطه بين اين دو تا مى باشد
[۵] كشاف اصطلاح الفنون ، ج۳ ، ص۱۲۷۴ ; شرح المواقف ، ج۶ ، ص۱۶۵


۴.۲ - دیدگاه ابوهاشم

ابوهاشم در برابر قول ياد شده مدعى شده است كه «کون» اول جز سکون نمى تواند باشد ، زيرا کون اول و دوم متماثل اند ، از آنجا كه كون دوم سکون است كون اول نيز بايد «سکون» باشد
[۶] كشاف اصطلاح الفنون ، ج۳ ، ص۱۲۷۳


۴.۳ - دیدگاه متکلمان اسلامی

از ديدگاه متكلمان اسلامى وجود «اكوان» ضرورى و بديهى است
[۷] شرح المقاصد ، ج۲ ، ص۳۹۵ ; المعتمد ، ص۸۶ ; كشف المراد ، ص۲۸۵


۴.۴ - دیدگاه گروهی از قدما

در عين حال از گروهى قدما مانند «کزینون» و پيروان او نقل شده كه آنان منكر اکوان بوده اند
[۸] كشف المراد ، ص۲۸۵
.


يكى از مباحث ديگر در رابطه با اكوان اربعه اين است كه آيا وجود اکوان غير از وجود «جسم» و زايد بر آن است يا همان وجود جسم است؟ متکلمان وجود اکوان را مستقل و زايد بر وجود جسم مى دانند.


آنها براى اثبات اين ادعا چنين استدلال كرده اند:
۱. «اکوان» تَبدل پيدا مى كند ; مثلاً حرکت جايش را به «سکون» مى دهد و يا بر عكس ، در حالى كه در اصل جسم هيچ گونه تغيير و تبدلى پديد نمى آيد ، پس آنچه تبدل پيدا مى كند غير از آن چيزى است كه تبدل پيدا نمى كند و ثابت است
[۹] کشف المراد،ص۱۳۷

۲. ما قدرت و توانايى حركت دادن و ساكن كردن اجسام را داريم ، در حالى كه نسبت به خود جسم چنين توانايى در ما وجود ندارد ، پس آنچه در حيطه قدرت و توانايى است ، غير از آن چيزى است كه خارج از قدرت مى باشد
[۱۰] المعتمد فى اصول الدين ، ص۸۶



در اين كه چه رابطه اى بين اکوان برقرار است ، به طور كلى سه ديدگاه وجود دارد:
۱. برخى چون «ابویعقوب» معتقدند كه «اکوان» يا متماثل اند و يا متخالف ، اين گروه تضاد بين اكوان را قبول ندارند.
۲. از ابوهاشم و ابوعلی نقل شده كه مدعى بوده اند بعضى اکوان با هم متماثل اند و برخى متضاد
[۱۱] نهاية الاقدام ، ص۲۸۷
، شیخ طوسی نيز همين نظر را پذيرفته است.
[۱۲] رسائل عشر،ص۲۸۷

گروهى از اشاعره مانند قاضی ابوبکر و ديگران اعتقاد داشته اند كه بين اکوان ، تضاد وجود دارد نهاية الاقدام ، ص۲۸۷ـ ۲۸۹ ; تلخيص المحصل ، ص۱۵۱


۱. لسان العرب ، ج۱۳ ، ص۳۶۳ ، العين ، ج۵ ، ص۴۱۰ ; مجمع البحرين ، ج۶ ، ص۳۰۴
۲. شرح المقاصد ، ج۲ ، ص۳۹۶ ; الشامل فى اصول الدين ، ص۲۲۷ ; كشاف اصطلاح الفنون ، ج۳ ، ص۱۲۷۳
۳. شرح مواقف ، ج۶ ، ص۱۶۵
۴. كشف المراد ، ص۲۸۳ ; شرح مواقف ، ج۶ ، ص۱۶۶
۵. كشاف اصطلاح الفنون ، ج۳ ، ص۱۲۷۴ ; شرح المواقف ، ج۶ ، ص۱۶۵
۶. كشاف اصطلاح الفنون ، ج۳ ، ص۱۲۷۳
۷. شرح المقاصد ، ج۲ ، ص۳۹۵ ; المعتمد ، ص۸۶ ; كشف المراد ، ص۲۸۵
۸. كشف المراد ، ص۲۸۵
۹. کشف المراد،ص۱۳۷
۱۰. المعتمد فى اصول الدين ، ص۸۶
۱۱. نهاية الاقدام ، ص۲۸۷
۱۲. رسائل عشر،ص۲۸۷



دانشنامه کلام اسلامی    


رده‌های این صفحه : جوهر و عرض | فلسفه | کلام




جعبه ابزار