• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

باسط (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بسط به معنای انتشار و توسعه دادن است،بنابراین، باسط که از اسمای انتزاعی خداوند است به معنای توسعه دهنده و منتشرکننده است.



بسط به معنای انتشار و توسعه دادن است، بنابراین، باسط که از اسمای انتزاعی خداوند است به معنای توسعه دهنده و منتشرکننده است و در آیات ذیل این واژه به صورت فعل به کار رفته است: «...و الله یقبض و یبصط و الیه ترجعون» ...و خداوند است که (روزی بندگان را) محدود یا گسترده می‌سازد، (و انفاق ، هرگز باعث کمبود روزی آنها نمی‌شود). و به سوی او باز می‌گردید (و پاداش خود را خواهید گرفت).


کلمه قبض به معنای گرفتن چیزی و کشیدن آن به طرف خویش است، در مقابل کلمه بسط و همچنین بصط که به معنای دادن و از خود دور کردن است، و این کلمه که در اصل از ماده (باء - سین - ط) است، و طبق یک قاعده صرفی (سین) آن به خاطر اینکه پهلوی حرف (ط) که به اصطلاح از حروف ( اطباق و تقسیم) است قرار گرفته مبدل به (صاد) شده است.
و اینکه از صفات خدای تعالی سه صفت (قبض و بسط و مرجعیت ) او را آورده، برای این توجه که اشعار کند آنچه در راه خدا به او می‌دهند باطل نمی‌شود، و بعید نیست که چند برابر شود، برای اینکه گیرنده آن خدا است و خدا هر چه را بخواهد ناقص می‌کند و هر چه رابخواهد زیاد می‌کند، و شما به سوی او بر می‌گردید و آن زیاد شده را پس می‌گیرید.


اشاره به اینکه تصور نکنید انفاق و بخشش، اموال شما را کم می‌کند زیرا گسترش و محدودیت روزی شما به دست خدا است و او توانائی دارد در عوض اموال انفاق شده، به مراتب بیش از آن را در اختیار شما قرار دهد، بلکه با توجه به ارتباط و به هم پیوستگی افراد اجتماع با یکدیگر، همان اموال انفاق شده در واقع به شما باز می‌گردد.


«الله یبسط الرزق لمن یشاء ویقدر...» خدا روزی را برای هر کس بخواهد (و شایسته بداند) وسیع و برای هر کس بخواهد (و مستحق ببیند) تنگ قرار می‌دهد... . این آیه نکته‌ای را خاطرنشان می‌سازد و آن این است که بهره این دو طائفه، یعنی عاقبت محمود و بهشت جاودان اولوا الالباب ، و لعنت و جهنم ناقضین عهد، خود یک نوع رزقی است که خدای تعالی هر که را بخواهد و به هر طور بخواهد از آن و یا از این، روزی و بهره می‌دهد، بدون اینکه در بهره دادنش الزام و یا منعی بوده باشد.
و نیز خاطرنشان می‌کند که این عمل خدای تعالی بر وفق نظامی که در حق و باطل قرار داده صورت می‌گیرد، و به طور استمرار هم صورت می‌گیرد. آری، سرانجام اعتقاد به حق و عمل بر طبق آن به ارتزاق از بهشت و سلامتی دائمی منتهی می‌شود، و اعتقاد به باطل و عمل بر وفق آن به لعنت و دوزخ و عیش ناگوار می‌انجامد.


(همچنین)اشاره (دارد) به اینکه آنها که به خاطر جلب در آمد بیشتر در روی زمین فساد می‌کنند، پیوندهای خدائی را می‌برند، و عهد الهی را میشکنند تا در آمد و بهره بیشتری از زندگی مادی پیدا کنند، توجه به این حقیقت ندارند که روزی و کم و زیاد آن بدست خدا است.
«ان ربک یبسط الرزق لمن یشاء ویقدر ...» پروردگارت روزی را برای هر کس بخواهد گشاده یا تنگ می‌دارد... .
«... ویکان الله یبسط الرزق لمن یشاء من عباده ویقدر...» ... وای بر ما گوئی خدا روزی را بر هر کس از بندگانش بخواهد گسترش می‌دهد، یا تنگ می‌گیرد... .

۵.۱ - معنای وی

می گویند کلمه وی کلمه‌ای است که در هنگام اظهار ندامت استعمال می‌شود، و بسا هم می‌شود که در مورد تعجب به کار می‌رود، و هر دو معنا با آیه شریفه می‌سازد، هر چند که معنای اول زودتر به ذهن می‌رسد.


«کان الله یبسط الرزق لمن یشاء من عباده و یقدر »، در این جمله همان کسانی که دیروز آرزو می‌کردند ‌ای کاش به جای قارون بودند، بعد از خسف قارون، اعتراف کرده‌اند به اینکه آنچه قارون ادعا می‌کرد و ایشان تصدیقش می‌کردند، باطل بوده، و وسعت و تنگی رزق به مشیت خدا است، نه به قوت و جمعیت و داشتن نبوغ فکری در اداره زندگی.
معمولا کلمه کأن برای تشبیه چیزی است به چیزی، می‌گوییم : فلانی کأنه شیر است، یعنی مثل اوست در شجاعت ، ولی مقام در آیه مورد بحث مقام تحقیق است نه تشبیه، تا با شک و تردید مناسبت داشته باشد، لذا کلمه کأن در این آیه برای تشبیه نیست، بلکه گویندگان این سخن، کلمه مذکور را به این منظور آورده‌اند که بفهمانند همین الان ابتداء و اولین لحظه‌ای است که ما، در سخن قارون دچار تردید شدیم، با اینکه قبلا او را تصدیق کرده بودیم.


«الله یبسط الرزق لمن یشاء من عباده ویقدر له...» خداوند روزی را برای هر کس از بندگانش بخواهد گسترده می‌کند، و برای هر کس می‌خواهد محدود می‌سازد... .
کلمه «یقدر» از ماده (قدر) است که به معنای تنگ گرفتن، در مقابل بسط که به معنای گشایش دادن است و در آیه مورد بحث منظور معنای این کلمه نیست. بلکه منظور لازمه معنا است یعنی توسعه، و معنای آیه این است که : خداوند رزق را بر هر کس بخواهد توسعه می‌دهد و بر هر کس بخواهد تنگ می‌گیرد و نمی‌خواهد مگر بر طبق مصلحت برای اینکه او به هر چیزی داناست، چون الله است که جامع تمامی صفات کمال است.


«اولم یروا ان الله یبسط الرزق لمن یشاء ویقدر...» آیا ندیدند که خداوند روزی را برای هر کس بخواهد گسترده یا تنگ می‌سازد... .
این آیه خطای مردم را در مبادرت به خشنودی، و نومیدی بیان می‌کند، و می‌فرماید که : نباید در هنگام رسیدن به نعمت بی درنگ خوشحالی کرد، و در مورد از دست رفتن نعمت بی درنگ نومید شد، برای اینکه رزق در کمی و زیادی تابع مشیت خداست، بر انسان لازم است که بداند آن رحمتی که به وی رسیده و همچنین آن ناملایمی که به او رسیده هر دو با مشیت خدا قابل زوالند، پس نباید به چیزی که ایمن از فقدانش نیست خوشحال شود، و از چیزی که امید زوالش هست ناراحت و نومید گردد.


و اما اینکه فرمود: مگر نمی‌بینند که خدا روزی را برای هر کس بخواهد گسترش می‌دهد، و مساله روزی دادن را امری دیدنی معرفی کرد، برای این است که بفهماند این رزقی که به انسان می‌رسد، و یا خود آدمی کسب می‌کند، مولود دست بدست دادن هزاران هزار اسباب و شرایطی است که آدمی - که آن را از هنرمندی خود می‌داند - یکی از آن هزاران هزار است، و همچنین آن سببی که انسانها دل خود را به آن خوش می‌کنند، که من فلان مغازه یا فلان کارخانه و یا فلان پست را دارم، نیز یکی از آن اسباب است، و تمامی اسباب هم سبب بودنشان از خودشان نیست، همه مستند به خدای سبحان است، پس این خدا است که یا رزق می‌دهد و یا نمی‌دهد، و همو است که رزق را یا زیاد می‌دهد و یا کم می‌دهد، بر یکی وسعت داده، و بر دیگری تنگ می‌گیرد.
«قل ان ربی یبسط الرزق لمن یشاء ...» بگو: پروردگار من روزی را برای هر کس بخواهد وسیع میکند (این ارتباطی به قرب در درگاه او ندارد)... . «اولم یعلموا ان الله یبسط الرزق لمن یشاء ویقدر...» آیا آنها ندانستند که خداوند روزی را برای هر کس بخواهد گسترده یا تنگ می‌سازد؟... . سعی و کوشش آدمی و علم و اراده او برای تحصیل رزق سبب تام به دست آمدن آن نیست، و گر نه می‌بایستی همواره و در همه اشخاص این سعی و این کاردانی مؤثر واقع شود، و صاحبش را به رزق فراوان برساند، با اینکه به چشم خود می‌بینیم که این طور نیست، بسیار جویندگان هستند که مأیوس برمی گردند و بسیار کوشندگان هستند که نتیجه‌ای عایدشان نمی‌شود.


پس معلوم می‌شود غیر از کوشش و کاردانی خود انسان شرایط و علل زمانی و مکانی دیگری هم مؤثر است و موانع مختلفی هم هست، که به اختلاف ظروف، مانع از به نتیجه رسیدن کوششها می‌شوند. و این شرایط از حد شمار بیرونند در صورتی که همه عوامل و شرایط دست به دست هم دهند و هیچ یک از موانع هم پیش نیاید، آن وقت سعی و کوششها و کاردانیها هم مؤثر می‌شوند و اجتماع همه علل و شرایط با آنهمه اختلاف و تفرقه و تشتت که از نظر ماده و زمان و مکان و مقتضیات دیگر در آنها هست که مرتبط به آن عواملند، بعضی مقارن آنها و بعضی دیگر جلوتر از آن عواملند، و این دسته اخیر هم خود علل بی شمار دیگری دارند، یک اجتماع و اتفاق تصادفی نیست، برای اینکه تصادف هیچ وقت دایمی و حتی اکثری نیست، یعنی این طور نیست که در تمامی آثار و یا بیشتر آنها علل و شرایطش تصادفا دست به دست هم داده باشند، و قانون ارتزاق ما انسانها و یا ما و سایر موجودات زنده و روزی خوار، یک نظام جداگانه‌ای از نظام جاری در اقطار عالم ماده و مشهود ندارد، بلکه داخل در آن نظام است، و این نظام عمومی عالم با همه وسعتش امری است ثابت و محفوظ که اگر از هم گسیخته شود، در همان لحظه اول فورا تمامی اشیاء نابود می‌شوند.
و این نظام جاری با اینکه یک نظام است و اجزایش با هم تناسب و سازگاری دارند، خود دلالت بر وحدانیت ناظم و مدبر و مدیرش دارد، مدبر و مدیری که خودش جزو اجزای این عالم نیست، چون گفتیم اجزای عالم به وسیله این نظام محفوظ ماندهاند پس نمی‌شود ناظم، خودش یکی از اجزای عالم باشد، و آن مدبر واحد خدای عزوجل است.


علاوه بر این، نظام، خود از تدبیر است، و مکرر درباره تدبیر هم گفتیم که از خلقت است، (و عبارت است از خلق کردن موجودی بعد از موجود دیگر)، پس بنابراین خالق عالم مدبر آن است و مدبر آن رازق آن است، و آن همان خدایتعالی شانه است.
و این برهان که شنیدی از جمله «لمن یشاء» در آیه استفاده می‌شود، چون وقتی فراخی رزق و کمی آن به مشیت خدای تعالی باشد، قهرا مشیت خود انسان که بدان می‌بالد، و دم از کاردانی و کوشش خود می‌زند، هیچ دخالتی در آن ندارد، همچنان که مشیت و ایجاب هیچ یک از علل و اسبابی که علت و سبب پیدایش آنند، در پیدایش آن دخالت ندارد، و این خیلی روشن است، از سوی دیگر این را هم نمی‌توانیم بگوییم که این فراخی و تنگی رزق تصادفی است، چون می‌بینیم که بر طبق نظام جریان دارد، نتیجه می‌گیریم که پس به مشیت مجری این نظام، یعنی خدای سبحان جریان می‌یابد.
«له مقالید السماوات والارض یبسط الرزق لمن یشاء ویقدر...» کلیدهای آسمان و زمین از آن او است، روزی را برای هر کس بخواهد گسترش می‌دهد و برای هر کس بخواهد محدود می‌سازد... .


«ولو بسط الله الرزق لعباده لبغوا فی الارض ولکن ینزل بقدر ما یشاء...» هر گاه خداوند روزی را برای بندگانش وسعت بخشد در زمين طغیان و ستم مي‌كنند، لذا به مقداری که می‌خواهد نازل می‌کند... .
و معنای آیه شریفه این است که : اگر خدای تعالی رزق همه بندگان خود را وسعت بدهد و همه سیر شوند، شروع می‌کنند به ظلم کردن در زمین، چون طبیعت مال این است که وقتی زیاد شد طغیان و استکبار می‌آورد، و به همین جهت خدای تعالی رزق را به اندازه نازل می‌کند، و به هر کس به مقداری معین روزی می‌دهد، چون او به حال بندگان خود خبیر و بصیر است، می‌داند که هر یک از بندگانش استحقاق چه مقدار از رزق دارد، و چه مقدار از غنی و فقر مفید به حال او است، همان را به او می‌دهد.


«والله جعل لکم الارض بساطا» و خداوند زمین را برای شما فرش گسترده‌ای قرار داد. یعنی (کالبساط)، می‌خواهد بفرماید زمین را مثل فرش برایتان گسترده کرد تا بتوانید به آسانی در آن بگردید و از ناحیه‌ای به ناحیه دیگر منتقل شوید.


۱. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ص۴۶.    
۲. بقره/سوره۲، آیه۲۴۵.    
۳. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۲، ص۴۳۲.    
۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲، ص۲۲۲.    
۵. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، تفسیر الصافی، ج۱، ص۲۷۳.    
۶. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۳۷.    
۷. عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج۱، ص۲۴۴.    
۸. سیوطی، عبدالرحمان بن ابی بکر، الدر المنثور، ج۱، ص۷۴۸.    
۹. رعد/سوره۱۳، آیه۲۶.    
۱۰. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۱، ص۴۷۵.    
۱۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۲۰۰.    
۱۲. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، تفسیر الصافی، ج۳، ص۶۹.    
۱۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۳۶.    
۱۴. اسراء/سوره۱۷، آیه۳۰.    
۱۵. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۳، ص۱۱۴.    
۱۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۹۲.    
۱۷. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، تفسیر الصافی، ج۳، ص۱۸۹.    
۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۲۴۵.    
۱۹. قصص/سوره۲۸، آیه۸۲.    
۲۰. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۶، ص۱۱۸.    
۲۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۶، ص۱۶۹.    
۲۲. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، تفسیر الصافی، ج۴، ص۱۰۶.    
۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۴۶۲.    
۲۴. عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج۴، ص۱۴۳.    
۲۵. سیوطی، عبدالرحمان بن ابی بکر، الدر المنثور، ج۶، ص۴۳۶.    
۲۶. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۶۲.    
۲۷. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۶، ص۲۲۳.    
۲۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۶، ص۳۳۷.    
۲۹. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، تفسیر الصافی، ج۴، ص۱۲۲.    
۳۰. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۴۰.    
۳۱. سیوطی، عبدالرحمان بن ابی بکر، الدر المنثور، ج۶، ص۴۷۵.    
۳۲. روم/سوره۳۰، آیه۳۷.    
۳۳. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۶، ص۲۷۶.    
۳۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۶، ص۴۳۹.    
۳۵. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، تفسیر الصافی، ج۴، ص۱۳۳.    
۳۶. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۶۳.    
۳۷. سیوطی، عبدالرحمان بن ابی بکر، الدر المنثور، ج۶، ص۴۹۴.    
۳۸. سبا/سوره۳۴، آیه۳۶.    
۳۹. سبا/سوره۳۴، آیه۳۹.    
۴۰. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۶، ص۵۸۰.    
۴۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۸، ص۱۱۶.    
۴۲. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، تفسیر الصافی، ج۶، ص۱۰۰.    
۴۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۲۲۱.    
۴۴. الدر المنثور، سیوطی، ج۶، ص۷۰۶.    
۴۵. زمر/سوره۳۹، آیه۵۲.    
۴۶. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۷، ص۴۱۶.    
۴۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۹، ص۴۹۶.    
۴۸. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، تفسیر الصافی، ج۶، ص۲۷۵.    
۴۹. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۴۰۷.    
۵۰. شوری/سوره۴۲، آیه۱۲.    
۵۱. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۸، ص۳۳- ۳۴.    
۵۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۰، ص۳۶۹.    
۵۳. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، تفسیر الصافی، ج۴، ص۳۶۸.    
۵۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۴۱.    
۵۵. شوری/سوره۴۲، آیه۲۷.    
۵۶. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۸، ص۸۱.    
۵۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۰، ص۴۳۲.    
۵۸. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، تفسیر الصافی، ج۴، ص۳۷۶.    
۵۹. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۵۱.    
۶۰. سیوطی، عبدالرحمان بن ابی بکر، الدر المنثور، ج۷، ص۳۵۲.    
۶۱. عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج۴، ص۵۷۹.    
۶۲. نوح/سوره۷۱، آیه۱۹.    
۶۳. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۲۰، ص۵۰.    
۶۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۷۸.    
۶۵. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، تفسیر الصافی، ج۷، ص۳۰۴.    
۶۶. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۱۳۶.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۶، ص۹۳، برگرفته از مقاله «باسط».    


رده‌های این صفحه : اسماء الهی | موضوعات قرآنی




جعبه ابزار