بقاء (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَقاء (به فتح باء) از
واژگان قرآن کریم، به معنای ماندن است.
بَقاء به معنای ماندن است.
(وَ یَبْقی وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الْاِکْرامِ) «میماند وجه پروردگار تو که صاحب عظمت و اکرام است».
(ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ) «آنچه نزد شماست تمام میشود و آنچه نزد خداست باقی است».
مقام بقا به معنای رجوع عبد به هستی و صفات خود است، پس از آنکه وجود و صفاتش حقانی شد. به اعتقاد
امام خمینی هرگاه سالک خود و هستی خود را یکسره تقدیم ذات حقتعالی کند و هر چه جز او را در مقام فعل، صفت و ذات، فانی در حق ببیند، عنایت ازلی شامل او میگردد و سالک به خود میآید و از فنا به بقا میرسد و صحو (بقا) بعد از محو (فنا) نصیب او میشود و به هوشیاری باز میگردد و به وجود حقانی نایل میشود.
ایشان مرتبه بقا و صحو را در سفر سوم میداند و معتقد است در
سفر سوم، حقایق و استعداد اشیاء در حضرت اعیان ثابته برای سالک آشکار میشود، در این مرتبه، سالک به نبوت و نبوت (تشریعی) نرسیده است؛ بلکه در سفر چهارم است که سالک به این نبوت میرسد و احکام ظاهری و باطنی را جعل میکند.
بنابراین اگر استعداد سالک بر اساس عین ثابتش بیش از آن باشد، از فنا به بقا راه یافته، به خود میآید و وظیفه هدایت خلق را بر عهده میگیرد.
درصورتیکه عنایت حق شامل بنده شود، او را به حال خود باز میگرداند و از فنا به بقا راه مییابد و حالت انس و
طمانینه یافته جلوه جلال و جمال حق بر او آشکار میشود و در آینه ذات، صفات و اعیان ثابته را مشاهده میکند. در مرتبه فنا، سالک کثرات را به وحدت حقیقی شهود میکند و اگر عبد به مرتبه بقای بعد از فنا دست یافت، علاوه بر شهود کثرت در وحدت، وحدت حقیقی را نیز در کثرات بهتفصیل شهود میکند.
«بَقِیَّة» باقی مانده.
(بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ اِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ) این آیه در داستان
شعیب است که بعد از نهی از تنقیص مال مردم میگوید: «بقیّهی خدا یعنی بقیّهی کسب حلال که نفع آن باشد برای شما بهتر است».
در
تفسیر صافی از
کمال الدین صدوق نقل شده که
امام زمان (عجلاللهتعالیفرجه) بعد از ظهور اوّلین کلامش این
آیه است و میفرماید: منم بقیّة اللَّه و حجت و خلیفه خدا بر شما هر که به آن حضرت سلام بدهد میگوید:
«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّةَ اللَّهِ فِی اَرْضِهِ». روایت از
حضرت امام باقر (علیهالسّلام) است.
(فَهَلْ تَری لَهُمْ مِنْ باقِیَةٍ) (آيا كسى از آنها را باقى مىبينى؟!)
بعضیها گفتهاند: باقِیَةٍ در آیه مصدر است مثل عافیت، ولی دیگران بمعنی جماعة باقیه یا نفس باقیه گفتهاند.
آخر آیات قبل و بعد همه بر این وزناند، مثل
قارعه،
طاغیه،
عاتیه،
خاویه،
خاطئه و
رابیه.
بهتر است باقیه را اسم فاعل گرفته و موصوف آن را چنانکه
طبرسی فرموده نفس بگیریم تا مثل آیات قبل و بعد اسم فاعل باشد یعنی: پس آیا احدی از آنها را باقی مانده میبینی؟
(وَ الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً) (و باقيات صالحات
[
آثار ماندگار شايسته
]
ثوابش نزد پروردگارت بهتر و اميدبخشتر است.)
این ترکیب دو بار در
قرآن مجید آمده است
و آن بمعنی چیزهائی است که باقیاند ولی صالح.
ممکن است گفته شود: مراد آثار نیک است که در دنیا باقیاند در مقابل آثار بد. ولی بنصّ قرآن تمام اعمال اعمّ از نیک و بد در جهان و عند اللَّه محفوظاند. اعمال نیک باقیات صالحاتاند. علی هذا مراد از باقیات صالحات تمام اعمال نیک است که قربة الی اللَّه انجام داده میشود.
•
رشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «بقاء»، ج۱، ص۲۱۷. •
دانشنامه امام خمینی ، تهران،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ، ۱۴۰۰ شمسی.