• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بالق

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بالِغ/ بالق (بالیق، بالیغ)، واژه ترکی به معنی شهر و قلعه و کاخ که تنها یا به صورت ترکیبی در اسامی شهرها و اماکن به کار رفته است.




این کلمه ، که در کتیبه های اورخون (قرن دوم) و نوشته های اویغوری استعمال شده، از واژه های کهن و اصیل ترکی است.
علاوه بر این کلمه، در قسمتی از متون اویغوری به واژه «کَنْت» و «کَند» به معنی شهر نیز بر می خوریم که بعدها وارد محیط ترک زبانان شده و جای کلمه بالق را گرفته است.
به نظر می‌رسد که از قرن پنجم، در بخش بزرگی از سرزمینهای ترک نشین، کلمه بالق دیگر به معنی شهر به کار نرفته و جایش را به واژه کند یا کنت داده است، چنانکه در منظومه حماسی قوتاد غوبیلیگ (قرن پنجم) فقط کلمه کنت به کار رفته است.
محمود کاشغری در دیوان لغات الترک، بعد از قید واژه بَلِق (بالق) به معنی کاخ و شهر
[۱] محمودبن حسین کاشغری، دیوان لغات الترک، ج۱، ص۳۱۷.
لازم دیده است تصریح کند که این عنوان « مجوسی » و مخصوص اویغورها بوده است.
در نسخه ای از داستانِ اوغوز (غُز)، که متعلق به دوره نسبتاً جدیدتر است و به خط اویغوری نوشته شده، این واژه، به صورت اصل قدیمی، بالق و بالوق آمده است.
بالق در اویغوری و چینی، به معنی شهر و قلعه و در جغتایی، به معنی «شهری که اطرافش را دیوارهایی محصور کرده باشد» آمده است.
در لهجه و تلفظ ترکیِ امروزی، این واژه دیگر به کار نمی‌رود.

۱.۱ - کاربرد به صورت ترکیبی


بالق به صورت ترکیبی نیز در اسامی شهرها و اماکن دیده می‌شود:
مثلاً در کتیبه های اورخون به صورت بیش بالق («پنج شهر » در ترکستانِ چین)،
[۲] محمودبن حسین کاشغری، دیوان لغات الترک، ج۱، ص۳۱۷.
چَن بالق،
[۳] محمودبن حسین کاشغری، دیوان لغات الترک، ج۱، ص۱۰۳.
ینی بالق،
[۴] محمودبن حسین کاشغری، دیوان لغات الترک، ج۱، ص۱۰۳.
[۵] محمودبن حسین کاشغری، دیوان لغات الترک، ج۱، ص۳۱۷.
خان بالق («شهرِخان»؛ شهرهای قره قروم و پکن مدت زمانی به این نام خوانده می‌شدند)، ایلی بالق (در ساحل رودِ ایلی که نام روسی آن «ایلی ایسک» است).
به نظر بنگ (۱۹۳۲)، واژه بالق با بالچق به معنی گِل ، نسبت دارد.
مشابه این دگرگونی معنایی را در کلمه ترکی دیگر توی می‌توان دید که هم به معنای گِل است و هم به معنای قرارگاه و در نوشته های اویغوری به معنی شهر نیز به کار رفته است.
این تحوّل معنایی با ملاحظه ساختمانهای گِلی شهرها طبیعی می‌نماید.



(۱) یوسف حاجب خاص، قوتادغوبیلیگ.
(۲) محمودبن حسین کاشغری، دیوان لغات الترک.


 
۱. محمودبن حسین کاشغری، دیوان لغات الترک، ج۱، ص۳۱۷.
۲. محمودبن حسین کاشغری، دیوان لغات الترک، ج۱، ص۳۱۷.
۳. محمودبن حسین کاشغری، دیوان لغات الترک، ج۱، ص۱۰۳.
۴. محمودبن حسین کاشغری، دیوان لغات الترک، ج۱، ص۱۰۳.
۵. محمودبن حسین کاشغری، دیوان لغات الترک، ج۱، ص۳۱۷.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بالق»، شماره۳۳۳.    


رده‌های این صفحه : واژه شناسی




جعبه ابزار