• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بدیع (ادبی)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلمه‌ی بدیع در لغت به‌معنی چیز تازه و نوظهور و نوآیین است.





۱.۱ - معنال لغوی

کلمه‌ی بدیع در لغت به‌معنی چیز تازه و نوظهور و نوآیین اسیت.

۱.۲ - معنال اصطلاحی

بدیع در اصطلاح عبارت است از آرایش سخن فصیح و بلیغ، خواه نظم باشد و خواه نثر و مرادف آن ‌را سخن‌آرایی و نادره‌گویی و نغزگفتاری می‌توان گفت. موضوع علم بدیع سخن ادبی فصیح و بلیغ است و اموری را که موجب زینت و آرایش کلام بلیغ می‌شود، محسنات و صنایع بدیع می‌نامند؛ مانند جناس و سجع و ترصیع.


علم بدیع هم در اصطلاح امروز، علمی است که از آرایش‌های سخن فصیح بحث می‌کند.
[۱] فنون بلاغت و صنایع ادبی، همایی، جلال‌الدین؛ تهران، طوس، ۱۳۶۱، ج۲، ص۸.


۲.۱ - سکاکی

تا روزگار "سکاکی" (متوفی به سال ۶۲۶ ه.ق) منظور از کلمه‌ی بدیع تمام زیبایی‌های لفظی و معنوی بود و کلمه‌ی بدیع را تقریبا در مفهوم بلاغت و نقد علمی به کار می‌بردند. سکاکی نخستین کسی است که میان علوم بلاغی تفاوت قائل شد و حد و مرز علوم سه‌گانه‌ی معانی و بیان و بدیع را مشخص کرد. او از انواع فنون بدیعی تحت اسم محسنات سخن گفت و آن‌ها را به محسنات لفظی و معنوی تقسیم کرد.
[۲] مقدمه حدایق ‌السحر، آشتیانی، اقبال؛ تهران، سنایی، بی تا، ص۱۰۰.


۲.۲ - قزوینی

پس از سکاکی، "خطیب‌ قزوینی" (متوفی ۷۲۱ ه.ق) آن‌چه را که سکاکی محسنات گفته بود، علم بدیع نامید و تقسیم‌بندی علوم بلاغی مشخص شد و اقسام آن معلوم گردید. در صورتی که در دوره‌ی نخستین خلافت عباسیان شعرای نوآوری همچون "بشار بن ‌برد" (متوفی ۱۶۷) اذهان را به طرائف و ظرائف و بدیعه‌های اشعار خود متوجه ساختند و در اشعار خود طباق، جناس و تشبیه و استعاره را به کار بردند و به ظرافت و زیبایی اشعار خود هم آگاه بودند؛ ولی برای این بدایع اصطلاحی وضع نکردند.

۲.۳ - حاحظ

"جاحظ" (متوفی ۲۵۵ ه.ق) نخستین کسی است که کلمه بدیع را تقریبا در مفهوم بلاغت و نوآوری و تازگی به کار برده است در واقع منظور "جاحظ" فنون بیان بوده که امروز از آن‌ها به‌طورکلی تعبیر به بلاغت می‌کنند. در عصر او کلمه‌ی بدیع در میان علما و نویسندگان در مفهوم معانی بدیع و عبارات شگفت‌آور و خوش‌آیند به کار رفته است و بیشتر استعاره و تشبیه در نظر بوده است.
[۳] بدیع نو، محبتی، مهدی؛ تهران، سخن، ۱۳۸۰، ص۳۳.


۲.۴ - ابن ‌معتز

بعد از "جاحظ" و "مبرّد" به "عبدالله‌ بن ‌معتز" خلیفه‌ی عباسی مقتول به سال (۲۹۶ ه.ق) می‌رسیم که کتاب "البدیع" را به سال (۲۷۴ ه.ق) نوشته است. "ابن ‌معتز" ضمن این‌که بسیاری از محاسن کلام و شعر همچون التفات، اعنات، تجاهل‌ العارف، تشبیه و کنایه و مطابقه را بیان کرده، ولی به اعتقاد وی بدیع پنج نوع است: استعاره، تجنیس، مطابقه، رد، اعجاز کلام و مذهب کلامی. آنچه از کتاب "البدیع" "ابن ‌معتز" نتیجه می‌شود این است که اولا: وی نخستین کسی است که در فن بدیع کتاب نوشته است. دوم این‌که مباحثی را که او در کتاب البدیع بحث کرده است مطالبی است که هم‌اکنون در حوزه‌ی علم بلاغت است و شامل علم بیان و بدیع می‌شود و سوم ابن‌معتز واضع کلمه‌ی بدیع به مفهوم امروزی است؛ زیرا او خود در آغاز کتاب البدیع آورده: «در این کتاب کلمات زیبا و عبارات شیوایی را که در قرآن مجید و احادیث و گفتار صحابه و شاعران پیشین، که نوآوران و محدثان، آن فنون را بدیع گفته‌اند گرد آوردم.»
[۴] بدیع نو، محبتی، مهدی؛ تهران، سخن، ۱۳۸۰، ص۴۳.


۲.۵ - قدامة ‌بن‌ جعفر

بعد از ابن ‌معتز "قدامة ‌بن‌ جعفر" (متوفی ۳۳۷ ه.ق) کتاب "نقدالشعر" را نوشت که فنون دیگری به این علم اضافه کرد.

۲.۶ - عسکری

پس از او "ابوهلال عسکری" (متوفی ۳۹۵ ه.ق) این علم را گسترش داد و هفت صنعت دیگر از جمله استشهاد و تلطف را به آن افزود.

۲.۷ - قیروانی

در قرون بعدی "ابن‌ رشیق قیروانی" (۴۵۶ ه.ق) کتاب "المعده فی صناعه‌الشعر و نقد" را نوشت و نام برخی از فنون را تغییر داد و شصت و پنج فن نیز اضافه کرد.

۲.۸ - خفاجی

"ابن ‌سنان‌ خفاجی" (متوفی ۴۶۶ ه.ق) در واقع دنبال‌رو "قدامه" است و کتاب "سرالفصاحه" را در باب علوم بلاغی نوشته است. اما بین سه علم معانی، بیان و بدیع تفاوت قائل نشده و مثل پیشینیان همه را به صورت اختلاط بحث کرده است.
[۵] عروسان سخن، هوشمند، اسفندیار؛ تهران، فردوس، ۱۳۸۴، ص۲۰






۳.۱ - جرجانی

عبدالقاهر جرجانی که عالم علم بلاغت است دو کتاب معروف به نام‌های "ابرارالبلاغه" و "دلائل‌ الاعجاز‌" از خود به یادگار گذاشته است. از مطالعه دو کتاب او چنین استنباط می‌شود که در نظر عبدالقاهر فصاحت بیان و بلاغت همان چیزی است که به آنها ابدع و بدیع می‌گویند.
[۶] بدیع نو، محبتی، مهدی؛ تهران، سخن، ۱۳۸۰، ص۳۷.


۳.۲ - اسامه‌ بن‌ منقذ

اسامة بن‌ منقذ (متوفی ۵۸۴) کلمه‌ی بدیع را همچون پیشینیان به‌طور عام به کار برده است. او در کتاب «البدیع ‌فی‌ نقدالشعر» از نود و پنج نوع فنون بدیعی بحث کرده و کتاب او جمع‌آوری مطالب پیشینیان همچون ابن‌ معتز و عسگری و ابن ‌رشیق است.
[۷] فنون بلاغت و صنایع ادبی، همایی، جلال‌الدین؛ تهران، طوس، ۱۳۶۱، ج۲، ص۱۷۰.




هیچ پیدا و روشن نیست که نخستین رویارویی‌های زبان و ادب فارسی و شگردهای بدیعی و بلاغتی فرهنگ عربی و اسلامی کجا و چگونه پیدا شده است. ارتباط میان شعر فارسی و عربی و متاثر شدن شاعران فارسی زبان از شعر عربی و کتب نقد ادبی نشان می‌دهد که شاعران فارسی زبان از مصطلحات نقد عربی استفاده کرده و آن مصطلحات را بر ادب فارسی منطبق کرده‌اند. تا چندی پیش برخی محققان می‌پنداشتند که نخستین کتاب در بلاغت فارسی کتاب "حدائق‌ السحر" رشید وطواط است. اما بعد از پیدا شدن نسخه‌ی خطی "ترجمان ‌البلاغه" توسط "احمد آتش" معلوم شد که نخستین کتاب موجود در علم بلاغت فارسی ترجمان ‌البلاغه "محمد بن‌ عمر رادویانی" است که تاریخ آن (۵۰۷ ه.ق) یعنی قبل از تولد رشید وطواط است.
[۸] بدیع نو، محبتی، مهدی؛ تهران، سخن، ۱۳۸۰، ص۳۸.




نخستین کاربردهای ترفندهای بدیعی در شعر فارسی به اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم باز می‌گردد. البته نمی‌توان به‌گونه‌ای روشن دریافت که شاعران نخستین پارسی همچون رودکی، دقیقی و کسایی مروزی چگونه صنایع بلاغی و بدیعی را در می‌یافته‌اند و به کار می‌بسته‌اند، شاید متون بر باد رفته‌ای باشد که شاعران و ادیبان آنها را نزد استادان فن می‌خوانده‌اند و اندک اندک به قریحه‌ی ذاتی خود به کار می‌بسته‌اند. مثلا فردوسی در دو بیت زیر صنعت لف و نشر مرتب را پیش چشم داشته اما آیا آن‌ را از کتابی آموخته یا از طریق مطالعه و تامل در آثار پیشین به آن رسیده است.

به روز نبرد آن یل ارجمند ••• به شمشیر و خنجر به گرز و کمند
برید و درید و شکست و ببست ••• یلان را سر و سینه و پا و دست


به‌نظر می‌رسد بیشتر شاعران بزرگ تا قرن پنجم با قرآن و حوزه‌ی فصاحت کلام و بلاغت جملات آن و نیز دیوان‌های شاعران بزرگ عرب و همچنین تمدن اسلامی آشنا بوده‌اند و حجم عظیمی از دانسته‌های خود از علم بلاغت را از آن منابع می‌گرفته‌اند. به چند طریق می‌توان دریافت که شاعران و نویسندگان پارسی زبان با شیوه‌ی بلاغت اسلامی و عربی آشنا بوده‌اند که از مهمترین آنها می‌توان به این موارد اشاره کرد:

۶.۱ - اول

تصریحات و نصوحی که در آثار و اشعار خود آنان آمده است؛ چنان‌که رودکی شعر خود را هم‌طراز و همسان "حسان" و "جریر" می‌شمارد و شهید به عربی شعر می‌سراید.
[۹] در قلمرو بلاغت، علوی مقدم، محمد؛ مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۲، ص۳۷۹.


۶.۲ - دوم

استفاده‌هایی که شاعران در ضمن کلام و فحوای آثار خویش از واژه‌ها، ترکیبات، تعبیرات، تلمیحات شعر و نثر عربی می‌نموده‌اند و سخن خود را با آنها زینت و نیرو می‌بخشیده‌اند؛ مثلا این بیت "منوچهری":

و یا پیراهنی نیلی که داری ••• ز شعر زرد نیمی زه به دامن
که عینا برابر است با تصویر هلال در شعری که از "سری رفا"، شاعر عرب:

و لاح لنا الهلال کشطر طوق ••• علی لیسات زرفاء اللباس
[۱۰] صور خیال، شفیعی کدکنی، محمدرضا؛ تهران، آگاه، ۱۳۶۶، ص۳۴۰.



۱. فنون بلاغت و صنایع ادبی، همایی، جلال‌الدین؛ تهران، طوس، ۱۳۶۱، ج۲، ص۸.
۲. مقدمه حدایق ‌السحر، آشتیانی، اقبال؛ تهران، سنایی، بی تا، ص۱۰۰.
۳. بدیع نو، محبتی، مهدی؛ تهران، سخن، ۱۳۸۰، ص۳۳.
۴. بدیع نو، محبتی، مهدی؛ تهران، سخن، ۱۳۸۰، ص۴۳.
۵. عروسان سخن، هوشمند، اسفندیار؛ تهران، فردوس، ۱۳۸۴، ص۲۰
۶. بدیع نو، محبتی، مهدی؛ تهران، سخن، ۱۳۸۰، ص۳۷.
۷. فنون بلاغت و صنایع ادبی، همایی، جلال‌الدین؛ تهران، طوس، ۱۳۶۱، ج۲، ص۱۷۰.
۸. بدیع نو، محبتی، مهدی؛ تهران، سخن، ۱۳۸۰، ص۳۸.
۹. در قلمرو بلاغت، علوی مقدم، محمد؛ مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۲، ص۳۷۹.
۱۰. صور خیال، شفیعی کدکنی، محمدرضا؛ تهران، آگاه، ۱۳۶۶، ص۳۴۰.



پژوهشکده باقرالعلوم.    


رده‌های این صفحه : اصطلاحات ادبی | واژه شناسی




جعبه ابزار