• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

برداشت عرفانی از قیام عاشورا

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




برای آنکه با نگرش عارفانه و صوفیانه درباره قیام امام حسین (علیه‌السلام) آشنا شویم، لازم است نخست مکتب عرفان را مروری کرده، نگاهی به اندیشه عرفان و تصوف بیفکنیم.



در مکتب عرفان، عقل تحقیر می‌شود و آنچه ارزش می‌یابد، دل و عشق (البته عشق خدایی) است:
در سر عارف سواد و حرف نیست جز دل اسپید همچون برف نیست عرفا عشق را محور قرار داده، آن را در همه چیز ساری و جاری می‌دانند؛ چنان که حافظ می‌گوید: «حریم عشق را درگه، بسی بالاتر از عقل است».
مولوی نیز می‌گوید:
عشق بحری، آسمان بر وی کفی • چون زلیخا در هوای یوسفی
[۱] بلخی، جلال الدین محمد، مثنوی معنوی، تصحیح رینولد آلین نیکلسون، دفتر پنجم، ص۹۰۳.

از سوی دیگر، عرفا جوهره انسان را ملکوتی و نفخه الهی می‌دانند که از اصل خود دور افتاده و در این جهان مادی و در پیکر جسمانی زندانی شده است و همواره از درد فراق و هجران، یعنی هجران از اصل ملکوتی خود می‌نالد و همواره در تب و تاب است تا از کالبد جسمانی آزاد شده، به اصل خود برگردد. در آن موقع است که به کمال می‌رسد. حافظ می‌گوید:
رهرو منزل عشقیم و ز سرحد عدم •تا به اقلیم وجود این همه راه آمده‌ایم
[۲] حافظ شیرازی، محمد بن بهاءالدین، دیوان حافظ، به اهتمام سید ابوالقاسم انجوی شیرازی، ص۱۹۸.

عرفا گاهی این معنا را در قالب مثل‌هایی همچون طوطی‌ای که از هندوستان دور افتاده و در قفس افتاده بود و می‌خواست از قفس آزاد شده، به سوی هندوستان پر بکشد، یا همچون نی که از نیستان بریده شده و از آن دور افتاده، ترسیم می‌کنند:
چنانکه مولوی میگوید:
بشنو از نی چون حکایت می‌کند• وز جدایی‌ها شکایت می‌کند
کز نیستان چون مرا ببریده‌اند• از نفیرم مرد و زن نالیده‌اند
[۳] بلخی، جلال الدین محمد، مثنوی معنوی، تصحیح رینولد الین نیکلسون، دفتر اول، ص۵.


۱.۱ - اشکال بینش عرفا

عرفا و صوفیه از این بینش، که در اصل آن مناقشه‌ای نیست، نتیجه‌ای ناقص می‌گیرند و از کل قیام امام حسین (علیه‌السلام) و حادثه کربلا، بیشتر، شهادت آن حضرت را، بدون توجه به مقدمات و اسباب و علل سیاسی و انگیزه‌های دینی آن، کانون توجه خود قرار داده، البته غالبا به زبان شعر و ادبیات عرفانی، تفسیر و ترسیم می‌کنند و میدان کربلا و صحنه شهادت امام حسین (علیه‌السلام) را، نه صحنه «جدال حق و باطل» یا «رویارویی کفر و ایمان»، بلکه صحنه «جدال عقل و عشق» و پیروزی عاشق معرفی می‌کنند و شهادت آن حضرت را عشق بازی با معشوق می‌دانند؛ اما اینکه چرا امام حسین (علیه‌السلام) به کربلا رفت و چرا خود را به خطر افکند، و چگونه کار به آنجا رسید که پسر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) توسط اشقیا کشته شد، پاسخی جز عشق ندارد که عقل در برابر آن مات است.

۱.۲ - نمونه این دیدگاه

برای نمونه عمان سامانی (۱۳۲۲ق) از عرفا و صوفیانی است که حادثه عاشورا را بر اساس همین نگرش تفسیر و تحلیل کرده است. او عاشورا را میدانی برای سلوک سالکان و امام حسین را قطب عارفان و مرشد سالکان و اصحاب او را مریدان و رهپویان وصال دانسته و چنین سروده است:
نیاز معشوق و نیاز عاشقی• جور عذرا و رضای وامقی
گفت اینک آمدم من‌ای کیا• گفت: از جان آرزومندم، بیا
گفت بنگر، برزدستم آستین• گفت من هم برزدم دامان، ببین
لاجرم زد خیمه، عشق بی قرین• در فضای ملک آن عشق آفرین
بی قرینی با قرین شد هم قران• لامکانی را، مکان شد لامکان
از طرف دیگر، او می‌گوید: خدا قاتلان حسین (علیه‌السلام) را هم برانگیخت تا با وی درآویزند و بر او تیغ بکشند و خون او را بریزند:
داد مستان شقاوت را خبر• کاینک آمد آن حریف دربه در
(در نگارش این قسمت، از کتاب فلسفه عاشورا از دیدگاه اندیشمندان مسلمان، نوشته آقای قنبری استفاده شده است.)
[۷] سامانی، عمان، گنجینة الاسرار، به اهتمام محمد علی مجاهدی، ص۷۳-۷۵.
[۸] قنبری، بخشعلی، فلسفه عاشورا از دیدگاه اندیشمندان مسلمان، ص۲۰۷-۲۱۱.

همچنین میرزا حسن اصفهانی، ملقب به «صفی علی شاه» (۱۳۱۶ق) در کتاب زبدة الاسرار که درباره اسرار شهادت حضرت سیدالشهدا (علیه‌السلام) نوشته، بر اساس همان دیدگاه عاشق محوری، قتلگاه کربلا را صحنه جدال عقل و عشق، و شهادت امام را جلوه گری عاشقانه ترسیم می‌کند:
آفتاب عشق میدان تاب شد •عقل آنجا برف بود و آب شد
عقل تنها نی دم از هیهات زد• عشق را هم بهت برد و مات زد
[۹] صفی علی شاه، میرزاحسن، زبدة الاسرار، ص۵۶.



نگاه صوفیانه و عارفانه به قیام عاشورا، به سبب همسویی آن با «زبان دل»، مقبولیت و جذابیت خاصی دارد. بی تردید یکی از اساسی‌ترین جنبه‌های پر جاذبه حادثه عاشورا، جنبه پاکبازی امام حسین (علیه‌السلام) در راه معبود است که صوفیان و عارفان، آن را به صورتی زیبا و دلنشین تصویر کرده‌اند؛ اما این نگاه، پیراسته از تامل و اشکال نیست.
مهمترین نقدی که متوجه این نگاه است، یک سونگری آن است؛ زیرا، چنان که اشاره شد، تنها شهادت امام حسین (علیه‌السلام) را در کانون توجه قرار داده و به مقدمات و اسباب و علل سیاسی و انگیزه‌های دینی آن توجه نکرده است؛ در حالی که این حادثه بی نظیر تاریخ را باید همه جانبه و با توجه به ابعاد گوناگون آن بررسی کرد، و نباید از اهمیت بعد سیاسی و اجتماعی و تکلیف شرعی مربوط به آن، و نیز عبرت آموزی‌های آن غفلت کرد. البته دیدگاه بسیاری از متصوفه در سایر امور اجتماعی هم از چنین آفتی مصون نبوده است. درهرصورت آنچه در سخنان این گروه موج میزند، « تولی، است؛ اما از تبری» و محکوم کردن یزید و یزیدیان خبری نیست.


۱. بلخی، جلال الدین محمد، مثنوی معنوی، تصحیح رینولد آلین نیکلسون، دفتر پنجم، ص۹۰۳.
۲. حافظ شیرازی، محمد بن بهاءالدین، دیوان حافظ، به اهتمام سید ابوالقاسم انجوی شیرازی، ص۱۹۸.
۳. بلخی، جلال الدین محمد، مثنوی معنوی، تصحیح رینولد الین نیکلسون، دفتر اول، ص۵.
۴. مطهری، مرتضی، انسان کامل، ص۶۴-۸۵.    
۵. مکتبها مطهری، مرتضی، انسان کامل، ص۱۲۳-۱۲۴.    
۶. مطهری، مرتضی، انسان کامل، ص۱۷۲-۱۷۷.    
۷. سامانی، عمان، گنجینة الاسرار، به اهتمام محمد علی مجاهدی، ص۷۳-۷۵.
۸. قنبری، بخشعلی، فلسفه عاشورا از دیدگاه اندیشمندان مسلمان، ص۲۰۷-۲۱۱.
۹. صفی علی شاه، میرزاحسن، زبدة الاسرار، ص۵۶.



پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۱، ص۲۵۵-۲۵۸.






جعبه ابزار