• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تجارت قریش

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



به دلیل اوضاع نامناسب جوی و غیر قابل کشت بودن زمین، شغل اصلی اهالی مکه عموما تجارت بوده و هاشم بن عبد مناف در توسعه تجارت قریش نقش بسزائی داشته است.



از میان عواملی که بر تاریخ شبه جزیره عربستان شکل بخشیده، جغرافیا بیشتر از عوامل دیگر نقش داشته است. فقدان آب و زمین حاصل‌خیز مهم‌ترین عامل به شمار می‌رود. سرزمین مکه فاقد کشاورزی بود و زمین‌های آن قابلیت کشت را نداشتند. چنانکه حضرت ابراهیم (علیه‌السّلام) به خداوند عرضه می‌دارد: «رَبَّنا اِنِّی اَسْکنْتُ مِنْ ذُرِّیتی‌ بِوادٍ غَیرِ ذی زَرْعٍ عِنْدَ بَیتِک الْمُحَرَّمِ...؛ پروردگارا، همانا من بعضی از فرزندانم را ( اسماعیل را به همراه مادرش) در دره‌ای بی‌کشت و زرع در نزد خانه محترم و مصون تو ساکن کردم،...» مقصود از غَیرِ ذِی زَرْعٍ، غیر ذی مزروع است، آن طور تعبیر کرد تا تاکید را برساند، و در نداشتن روییدنی مبالغه نماید، چون جمله مذکور بطوری که گفته‌اند علاوه بر دلالت بر نبودن زراعت این معنا را هم می‌رساند که زمین غیر ذی زرع اصلا شایستگی زراعت را ندارد، مثلا شوره‌زار و یا ریگ‌زار است، و آن موادی که روییدنی‌ها در روییدن احتیاج دارند، را ندارد. از این روز ساکنان مکه به کار تجارت و سوداگری اشتغال داشتند و زندگی خود را با وارد ساختن نیازمندی‌های خویش از خارج تامین می‌نمودند.


خداوند متعال در آیاتی از قرآن مجید به مسئله سفرهای تجاری قریش اشاره کرده و مفسران آن را مایه الفت و امنیت قریش دانسته‌اند.
• «لِایلافِ قُرَیْشٍ؛ (کیفر لشکر فیل‌سواران) بخاطر این بود که قریش (به این سرزمین مقدس) الفت گیرند (و زمینه ظهور پیامبر فراهم شود)!»
• «ایلافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتاءِ وَ الصَّیْفِ؛ الفت آنها در سفرهای زمستانه و تابستانه (و بخاطر این الفت به آن بازگردند)!»
• «فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیْتِ؛ پس (بشکرانه این نعمت بزرگ) باید پروردگار این خانه را عبادت کنند،»
• «الَّذی اَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ؛ همان کس که آنها را از گرسنگی نجات داد و از ترس و ناامنی ایمن ساخت.»
• «اَ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِاَصْحابِ الْفیل‌؛ آیا ندیدی پروردگارت با فیل سواران (لشکر ابرهه که برای نابودی کعبه آمده بودند) چه کرد؟!»
بنا بر اینکه «ایلاف» تعلیل برای «الم‌ تر کیف فعل...» باشد می‌تواند به این معنا باشد که هلاکت اصحاب فیل به جهت الفت دادن قریش برای اقامت در مکّه بوده؛ همان الفت دادنی که به هنگام سفرهای تجاری در تابستان و زمستان بوده است.


وجود مکه و تقدسی که در میان قبایل عرب جاهلی داشت و منطقه حرم که جایگاه امنی بود و آمد و رفت قبائل عرب از نقاط مختلف عرب‌نشین به مکه چه برای پرستش بت‌های خود و چه به منظور شرکت در مراسم سالانه حج که در ماه رجب و ذی الحجه انجام می‌گرفت، زمینه خوبی برای تجارت تجار عرب و مبادلات تجاری آنها بود. تجارت‌ قریش قبل از هاشم بن‌ عبد مناف از مکه عدول نمی‌کرد. تجار غیر عرب کالاهایشان را می‌خریدند و در اطراف بلاد عرب می‌فروختند، تا اینکه‌ هاشم بن‌ عبد مناف سنت تجارت قریش به شام و یمن را بنیان نهاد. هاشم از ملوک شام اجازه تجارت در بلاد شام را گرفت، سپس برادرش عبدالشمس موفق به کسب اجازه از حاکم حبشه جهت تجارت به آنجا شد و نوفل بن عبد مناف کوچکترین فرزند عبد مناف نیز با سفر به عراق از کسری نامه‌ای دریافت کرد جهت تجارت به عراق. با پیمان‌هائی که فرزندان عبدمناف با حکام اطراف شبه جزیره عربستان برای تجارت، ستاندند، «هاشم» با روم و غسان، «عبدشمس» با حبشه و «نوفل» با ایران و «مطلب» با با یمن پیمان‌هایی منعقد کردند و با احترام و منزلتی که قریش در بین ساکنان شبه جزیره داشتند، توانستند در زمینه تجارت و بازرگانی به موفقیت‌های زیادی دست یابند. قریش این چهار برادر را به دلیل گرفتن این پیمان‌ها، «مجبرین» نامیدند. حتی اقدام‌ هاشم در زمینه انعقاد قرارداد تجاری با روم و غسان، در اشعار شعرای عرب نیز انعکاس داشته، چنانچه در مورد او گفته شده: «هو الذی سنّ الرّحیلَ لقومه رحل الشتاء و رحله الاصیاف؛ او کسی است که مسافرت تابستانی و زمستانی برای قوم خود سنت کرد.» ابن عباس می‌گوید: آنگاه که قریش در فشار و گرسنگی به سر می‌برد، ‌هاشم آنها‌ را جمع کرده و به کار و تجارت آشنا کرد.
بنابراین‌ هاشم نخستین کسی بود که سفرهای تابستانی و زمستانی را برای تجارت پایه‌گذاری نمود. قریش در زمستان به یمن و تابستان به شام برای تجارت می‌رفتند. قرآن در سوره قریش به این مساله اشاره کرده است. گو این که تجارت قریش قبل از وی محدود به خود مکه و برای اعراب بوده است اما‌ هاشم آنها را به خارج مکه برده است.
[۳۱] شهاری صنعانی، علی بن عبدالله، بلوغ الارب، ج۱، ص۳۰۷.
[۳۲] شهاری صنعانی، علی بن عبدالله، بلوغ الارب، ج۱، ص۲۴۵.

ابن خلدون مسئله مسافرت‌های تابستانی و زمستانی را ابتکار‌ هاشم ندانسته و اظهار داشته که این مسافرت‌ها ضرورتی بوده که همه عرب بدان گرفتار بوده‌اند. در جواب باید گفت اولاً این مساله که درباره عرب ذکر شده، جدای از مساله مسافرت‌های تجارتی تابستانی و زمستانی است که قرآن درباره قریش آورده است. ثانیاً آنان که از این مسافرت‌ها یاد کرده‌اند اهداف آن را تجارت ذکر کرده‌اند نه برای فرار از گرما. ثالثاً تاریخ به این مطلب که‌ هاشم مبتکر این مسافرت‌ها بوده، صراحت دارد، شاهد آن همان شعری است که گذشت. بنابراین سخن ابن خلدون اجتهاد در برابر نصّ است.
بدین ترتیب، طوایف قریش در بازارهای عربستان از قبیل عکاظ، مجنه، دومه‌الجندل، مشقر، صحار، شحر، عدن، صنعا، رابیه و ذوالمجار شرکت کرده و نیز به وسیله سفرهای تابستانی و زمستانی به شام و یمن و رفت و آمد می‌کردند. به دلیل رفت و آمدشان به ایران برای خرید موم و شکر و رفتن‌شان به حبشه برای حمل خوار و بار و پارچه، نسبت به دیگر قبایل عرب به تمدن آشناتر و در حکومت آزموده‌تر بودند و به سرپرستی امور کعبه و موسسات آن عنایتی وافر داشتند، در حقیقت اقتصاد و بازرگانی و سیاست ایشان بر اساس مناصب مربوط به کعبه استوار بود.
[۳۴] آیتی، محمدابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، ص۳۲.
معروف‌ترین این بازارهای فصلی، «سوق عکاظ» بود که پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) نیز در ایام جوانی، در آن شرکت داشته است.
[۳۵] دوانی، علی، تاریخ اسلام از آغاز تا هجرت، ص۳۰-۳۱.



می‌توان گفت اهل مکه عموما تاجر بودند. مرد و زن اشراف مکه و فامیل‌های وابسته، در مال التجاره و سرمایه این تجارت عمومی و همیشگی سهیم بودند، و از این راه ثروت زیادی به دست می‌آوردند.معروف است که خدیجه همسر پیغمبر قبل از ازدواج با آن حضرت از تجار عمده بود، ولی باید دانست که بقیه زنان قریش هم تقریبا چنین بودند، و اختصاص به خدیجه نداشت. مبادلات تجاری آنها طلا، نقره، پوست، چرم، ادویه، عطر، صمغ، سنا، یعنی محصولات یمن و هند و حبشه بود، و از شام و مصر و فلسطین نیز کتان، ابریشم، اسلحه، غله، زیتون، و روغن زیتون و غیره می‌آوردند. به موازات ظهور اسلام تجار عمده قریش ابوسفیان از قبیله بنی امیه، عتبه بن ربیعه از قبیله عبدالدار، ابوجهل از قبیله بنی مخزوم، و ابولهب از قبیله بنی‌هاشم بودند، که همگی از ثروتمندان و مال‌داران معروف به شمار می‌رفتند.


تجارت و ثروت‌اندوزی قریش با رباخواری توام بود. ربا را با چند برابر می‌گرفتند و آن را نوعی بیع و خرید و فروش می‌دانستند.
[۳۷] دوانی، علی، تاریخ اسلام از آغاز تا هجرت، ص۴۰.
ثروتمندان قریش گذشته از سودی که از تجارت می‌بردند، سود حاصل از ربا نیز بر درآمد سرشار آنها می‌افزود. ربا را توعی بیع و خرید و فروش می‌دانستند. چنان به آن دل بسته بودند که موقع مطالبه و گرفتن هیچ‌گونه ترحم و ملاحظه نداشتند. شیوع رباخواری آینده بدهکاران را مختل می‌نمود، و بسیاری در زیر بار آن به ستوه می‌آمدند. چه بسا که به واسطه نداری ناگزیر می‌شدند به صورت مزدور و یا برده طلبکار رباخوار درآیند. این معنا موجب گردید که اسلام از همان آغاز کار به جنگ رباخواران برود، تا آنجا که قرآن رباخواری را در حکم جنگ با خدا دانسته است.در آیه ۲۷۹ سوره بقره چنین آمده است: «فَاِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَاْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اِنْ تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُؤُسُ اَمْوالِکُمْ لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ؛ و اگر چنین نکردید (و به رباخواری ادامه دادید) پس یقین کنید به پیکاری از سوی خدا و فرستاده او (که متوجه شما می‌شود، و دولت حقّه یا جامعه انفجار یافته آن را از شما می‌گیرد). و اگر توبه کردید سرمایه‌های شما از آن شماست (و سودش را رد کنید، که در این صورت) نه ستم می‌کنید و نه ستم می‌بینید.»
خداوند متعال همچنین در آیه ۲۷۵ سوره بقره صراحتا ربا را حرام و بیع را حلال اعلام می‌کند؛ «الَّذینَ یَاْکُلُونَ الرِّبا لا یَقُومُونَ اِلاَّ کَما یَقُومُ الَّذی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ الْمَسِّ ذلِکَ بِاَنَّهُمْ قالُوا اِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبا وَ اَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهی‌ فَلَهُ ما سَلَفَ وَ اَمْرُهُ اِلَی اللَّهِ وَ مَنْ عادَ فَاُولئِکَ اَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ؛ کسانی که ربا می‌خورند، (در میان مردم) قیام و رفتاری ندارند مگر مانند رفتار کسی که شیطان او را به برخورد خود دیوانه کرده (تعادل رفتار او را به هم زده). این بدان سبب است که آنها گفتند: بی‌تردید داد و ستد نیز مانند رباست، در حالی که خداوند داد و ستد را حلال و ربا را حرام نموده.پس هر که پندی از جانب پروردگارش بدو رسد و (از رباخواری) باز ایستد، آنچه گذشته از آن اوست (سودی که پیش از نزول حکم ربا گرفته مال اوست)، و کارش (از نظر کیفر اخروی) با خداست، و کسانی که (به رباخواری) بازگردند آنها اهل آتشند، در آن جاودان خواهند ماند.»


۱. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۳۷.    
۲. علامه طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۱۱۱.    
۳. قریش/سوره۱۰۶، آیه۱.    
۴. قریش/سوره۱۰۶، آیه۲.    
۵. قریش/سوره۱۰۶، آیه۳.    
۶. قریش/سوره۱۰۶، آیه۴.    
۷. فیل/سوره۱۰۵، آیه۱.    
۸. شیخ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۴۵۱.    
۹. علامه طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج‌۲۰، ص‌۳۶۶.    
۱۰. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۴۲.    
۱۱. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۴۲.    
۱۲. ابن حبیب بغدادی، محمد بن حبیب، المنمق فی اخبار قریش، ص۴۳-۴۲.    
۱۳. ابن حبیب بغدادی، محمد بن حبیب، المنمق فی اخبار قریش، ص۴۵.    
۱۴. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۹.    
۱۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۱۲.    
۱۶. ابن هشام، عبدالملک بن هشام، السیره النبویه، ج۱، ص۱۳۶.    
۱۷. ابن اثیر، ابو الحسن علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۶.    
۱۸. علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۷، ص۷۰.    
۱۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۱۳.    
۲۰. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۸.    
۲۱. شیخ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۵۳.    
۲۲. قریش/سوره۱۰۶، آیه۱.    
۲۳. قریش/سوره۱۰۶، آیه۲.    
۲۴. قریش/سوره۱۰۶، آیه۳.    
۲۵. قریش/سوره۱۰۶، آیه۴.    
۲۶. شیخ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۵۳.    
۲۷. ابن حبیب بغدادی، محمد بن حبیب، المنمق فی اخبار قریش، ص۴۲.    
۲۸. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۹.    
۲۹. ابن هشام، عبدالملک بن هشام، السیره النبویه، ج۱، ص۱۳۶.    
۳۰. ابن حبیب بغدادی، محمد بن حبیب، المحبّر، ص۱۶۲.    
۳۱. شهاری صنعانی، علی بن عبدالله، بلوغ الارب، ج۱، ص۳۰۷.
۳۲. شهاری صنعانی، علی بن عبدالله، بلوغ الارب، ج۱، ص۲۴۵.
۳۳. ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، العبر، تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۳۳۶.    
۳۴. آیتی، محمدابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، ص۳۲.
۳۵. دوانی، علی، تاریخ اسلام از آغاز تا هجرت، ص۳۰-۳۱.
۳۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۳۴.    
۳۷. دوانی، علی، تاریخ اسلام از آغاز تا هجرت، ص۴۰.
۳۸. بقره/سوره۲، آیه۲۷۹.    
۳۹. بقره/سوره۲، آیه۲۷۵.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «قریش»، بازنویسی توسط گروه پژوهشی ویکی فقه.    
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «تجارت قریش».    



جعبه ابزار