• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ترش‌رویی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



دیگر کاربردها: عبس (ابهام‌زدایی).


ترش‌رویی به معنای اخمو بودن و درهم‌كشيدگى در چهره، از جمله رفتارهایی هست که در قرآن، حدیث و منابع اخلاقی از آنها بحث شده است. در اینجا به برخی از مسائل ترش‌رویی، از جمله تعریف، آثار، علل و راه‌های درمان ترش‌رویی خواهیم پرداخت.



ترش‌رویی، حاصل مصدر و تعبیری مجازی به معنای اخمو بودن در چهره و عبوس بودن است.
[۱] انوری حسن، فرهنگ سخن، ج۳، ص۱۷۰۰، تهران، انتشارات سخن، چاپ اول، ۱۳۸۳.
برخی لغت‌شناسان فارسی، ترش‌رویی را به معنای بدخویی و تندخویی دانسته‌اند.
[۲] معین، محمد، فرهنگ معین، ج۱، ص۱۰۶۸، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ بیست و یکم، ۱۳۸۳.



ترش‌رویی در بیان قرآن، حدیث و منابع اخلاقی ما با بدخویی تفاوت‌هایی دارد، همچنان‌که گشاده‌رویی و خوش‌رویی نیز مرادف با خوش‌خلقی و گشاده‌خویی نیست بلکه تنها یکی از مصادیق آن است، همانطور که یکی از اصحاب امام صادق (علیه‌السّلام) از ایشان درباره‌ اندازه‌ حسن خلق سوال می‌کند و حضرت (علیه‌السّلام) می‌فرمایند:‌ اندازه این است که با رفتاری متواضعانه و ملایم و گفتاری نیکو و دل‌پسند و چهره‌ای گشاده با او برخورد کنی. بنابراین، ایشان گشاده‌رویی را مصداقی برای حُسن خُلق معرفی می‌فرمایند. بنابراین، می‌توان رابطه‌ گشاده‌رویی و خوش‌رویی با مفاهیمی چون خوش‌خویی و بدخویی را عموم و خصوص من‌وجه دانست. از نظر لغوی نیز خُلق عبارت است از ملکه‌ای راسخ در نفس و در روایات نبوی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) صاحب خُلق حَسن را برترین موزون در میزان و همتای روزه‌دار شب‌زنده‌دار دانسته‌ شده است و مظاهری چون کلام زیبا،
[۶] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ص۱۲۳۶، دار الکتاب العربی، بیروت، ۱۴۳۱ق.
رفق و مدارا
[۷] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ص۱۲۳۷.
تعاون با مومنین،
[۸] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ص۱۲۳۶.
بدزبانی نکردن،
[۹] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ص۱۲۳۸.
صبر بر اذیت
[۱۰] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ص۱۲۳۹.
و... دارد و آن بزرگوار برای سوء خلق وعده‌ قطعی جهنم داده‌اند، اما در مورد گشاده‌رویی و ترش‌رویی چنین غلظتی وجود ندارد، بلکه همانطور که ذکر خواهد شد، آن بزرگوار گشاده‌رویی را کمترین کاری می‌دانست که در مقابل برادر دینی می‌توان انجام داد.
به‌علاوه این‌که ترش‌رویی، خلق ثابت نیست بلکه یک رفتار است که اولاً تنها در صورت تداوم می‌تواند حاکی از خلق باطنی باشد و ثانیاً ای‌ بسا از روی وظیفه باشد، همچنان‌که مرتبه‌ای از نهی از منکر، ترش‌رویی است اما برای بدخلقی هیچ مجوزی وجود ندارد.
همچنین از نظر منابع لغوی، الفاظی که برای ترش‌رویی در قرآن کریم و روایات وجود دارد - مثل عبس و مشتقات آن- و یا برای گشاده‌رویی وجود دارد -چون حسن‌البشر، بسط‌الوجه و... - نفس انبساط صورت - باز بودن بین دو ابرو و چشم و عضلات پوست چهره که قبل از تبسم در چهره نمایان می‌شود- و یا انقباض و گرفتگی آن‌ها را می‌رسانند نه رفتاری دیگر غیر از این حالت خاص چهره را و منابع اسلامی ما، همان معنا را برای خوش‌رویی و ترش‌رویی به کار برده‌اند اما برای خوش‌خلقی معنایی جدید در نظر گرفته‌اند و خوش‌خویی و بدخویی را با نمودهایی دیگر چون خوش‌گویی (طیب‌االکلام)، تبسم، شوخی‌کردن با مومن و... و بدخویی را با نمودهایی چون فحش و ناسزا و آزار و اذیت و... معرفی نموده‌اند.
برای درک بهتر رابطه این مفاهیم که بر بسیاری خلط شده است، دقت در مدل تجسمی – توصیفی فوق می‌تواند راهگشا باشد.


چهار آیه‌ شریفه در آغاز سوره‌ مبارکه‌ عبس به سرزنش فردی ترشرو که با ترش‌رویی از فرد نابینایی رویگردان شده بود می‌پردازد، (ذیل آیات ۱- ۴ عبس، با اینکه فرد ترشرو خبر نداشت آیا مرد نابینا مردی صالح بود، و با اعمال صالح ناشی از ایمان خود را پاکیزه کرده بود یا نه و یا آمده تا با پندپذیری‌اش از مواعظ رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بهره‌مند شده، در نتیجه به تطهیر خود موفق گردد.)
ترش‌رویی صفتی است که اهل جهنم در آخرت نیز با خود دارند همانطور که قرآن مجید، اهل جهنم را ترشرویان می‌خواند.
انس می‌گوید: من ده ‌سال به پیامبر خدمت کردم اما ایشان هرگز با ترش‌رویی با من برخورد نکرد.
[۱۷] مقریزی، تقی‌الدین، امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۲۷۳، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۰.
آن بزرگوار هرگز در مواجهه با مؤمنین یا برای امور دنیوی و شخصی ترشرو دیده نشد.
[۱۸] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۵۷۹، دار التراث، بیروت، چاپ دوم، ۱۳۸۷.
همچنین دعوت خود را نیز با ترش‌رویی انجام نمی‌داد. نقل است که آن بزرگوار، همواره خوش‌رو و گشاده‌رو بودند.
[۲۰] لحجی عبدالله بن سعید محمد عبادی، منتهی السؤل علی وسائل الوصول الی شمائل الرسول (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم)، ج۲، ص۴۶۷، دار المنهاج، جده، چاپ سوم، ۱۴۲۶.

عایشه می‌گوید فردی درخواست ملاقات با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را نمود و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با این‌که دیدار او را خوش نداشت، اما وقتی به او اذن داد، با چهره‌ای باز و گشاده با او مواجهه نمود.
[۲۱] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ص۱۲۳۸.

ایشان نه فقط در سیره‌ شخصی و تبلیغ رسالت خود ترشرو به معنای اول نبود، بلکه عبوسانِ درهم‌رفته را نیز نکوهش نموده و مکرّر (دلیل برداشت این تکرّر، تعبیر «کان یقول» در لسان روایت است که در کلام عرب، معنی تکرار و اصرار بر یک مضمون را می‌رساند.) می‌فرمودند: خداوند کسانی را که با ترش‌رویی با برادران خود روبه‌رو می‌شوند دشمن می‌دارد.
[۲۲] شهید ثانی، کشف الریبة، ص۸۲، انتشارات مرتضوی، بی‌جا، ۱۳۹۰ق.
و خوشرویانِ شکفته‌رو را به رحمت واسعه‌ الهی مژده داده و می‌فرمود: هرگاه دو مسلمان یکدیگر را ملاقات کنند، یکصد رحمت در میان آن‌ها تقسیم می‌شود که نود و نه سهم برای کسی است که خوشروتر از دیگری با او ملاقات کند.
[۲۳] نباطی بیاضی، علی بن یونس، الصراط المستقيم، ج۲، ص۱۵۸، چاپ کتابخانه حیدریه، نجف، ۱۳۸۴ق.
و می‌فرمود: شما با اموالتان نمی‌توانید همه‌ مردم را پوشش دهید (تا جذب شما شوند) اما با گشاده‌رویی می‌توانید همه‌ آن‌ها را دربرگیرید.
[۲۴] ورام بن ابی‌فراس، مسعود بن عیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر المعروف بمجموعة ورّام، ج۱، ص۹۰، مکتبه فقیه، قم، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
ایشان گشاده‌رویی را کمترین کاری می‌دانست که در مقابل برادر دینی می‌توان انجام داد.
همچنین آن بزرگوار می‌فرمود: مؤمن، خوش مشرب و شوخ است و منافق، ترشرو و خشمگین. یعنی شخصیت مؤمن با ترش‌رویی سنخیتی ندارد بلکه با گشاده‌رویی آشناست، همان‌گونه که شخصیت کافر، با ترش‌رویی عجین است.


در تحلیل مفهومی، ترش‌رویی بر چهار قسم قابل تصور است:

۴.۱ - در مواجهه با حق

ترش‌رویی در مواجهه با حق و حقیقت، که ولید در مقابل شنیدن آیات قرآن از خود بروز داد.

۴.۲ - در مواجهه با مؤمنین

ترش‌رویی در مواجهه با مؤمنین به جهت هوای نفس و امور دنیوی و بدون رجحان عقلی و شرعی که اگر عامدانه و نه از سر‌ اندوه و ملالی خاص باشد، معمولاً از روی خودبزرگ‌بینی است، همانطور که در مورد فردی که آیات اول مبارکه‌ سوره عبس او را سرزنش کرده است روایت است که ترش‌رویی او به خاطر تکبر و تحقیر ابن امّ‌مَکْتُوم -موذن و مورد علاقه‌ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بوده است که نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌آید و آن بزرگوار او را اکرام نموده و نزد خود می‌خواند و در نزد آن جناب مردی از سران بنی‌امیه بوده است که آن فرد از آمدن ابن‌ ام‌مکتوم و این رفتار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با او چهره درهم کشیده و خود را از تماس با او جمع می‌نماید. زیرا پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ابن امّ‌مَکْتُوم را در مکانی جلوتر از او جای می‌دهد.

۴.۳ - در نهی از منکر

ترش‌رویی در نهی از منکر مثل زمانی که پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، در ایام موسم حج درخواست آب می‌فرماید و به جای آب، شراب نزد ایشان می‌آورند و آن بزرگوار پس از بو کردن آن چهره درهم می‌کشند.
[۲۸] جزری ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج۴، ص۸۰، اسماعیلیان، قم، چاپ چهارم، ۱۳۶۷ش.
این ترش‌رویی، نوعی نهی از منکر (ترش‌رویی با گناهکاران، از مراتب نهی از منکر در صورت عدم امکان تذکر زبانی است. البته دستور به انجام این مرحله، این مرتبه، در صورت احتمال عقلایی تاثیر چنین کاری در ترک منکر است، چنان‌چه در صورت تاثیر منفی، ای‌بسا حرام خواهد بود. در هر حال تفصیل را باید در کتب فقهی جست.) و حداقل مرتبه‌ آن است.
همچنین به اصحاب خود دستور فرمودند که گناهکاران را با چهره‌هایی ترش ملاقات کنید. بلکه امام علی (علیه‌السّلام) این ترش‌رویی را بغض در راه خدا و برترین عمل دانسته‌اند.
[۳۱] ورام بن ابی‌فراس، مسعود بن عیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر المعروف بمجموعة ورّام، ج۲، ص۱۲۴.
(باید توجه داشت که اولاً، این ترش‌رویی را غضب برای خدا باشد. ثانیاً، باید تنها رفتار او را دشمن بداریم آن‌هم در صورت اصرار او نه لغزشی موقتی و در هر حال، خود او را نباید مورد نفرت و کینه قرار داد بلکه بر او ترحم داشته و دعایش کنیم.)

۴.۴ - ترش‌رویی حاکی از تاسف به حال گناهکاران

ترش‌رویی حاکی از تاسف به حال گناهکاران، چون زمانی که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در پایان خطبه‌ شعبانیه‌ ماه شعبانی، ناگهان در عالم ملکوت، درآویختگان به درخت زقوم از امت خود را مشاهده‌ می‌فرمایند که برخی به یک و چند شاخه و برخی به بسیاری از شاخه‌های آن چنگ زده بودند و به خاطر تاسف بر حال آن افراد، چهره‌ پیامبر رحمت و پدر رئوف امّت درهم رفته می‌شود. و یا ترش‌رویی در اثر خوف باطنی و اعظام جلال و هیبت الهی و انکسار نفس و انقهار در برابر ذات مقدس کبریایی، چون لحظه‌ای که پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ‌ چهره‌ جبرییل (علیه‌السّلام) را درهم‌رفته دیدند و علت آن مشاهده برپایی جهنم و درکات سوزان آن توسط ایشان بوده است.
دو مورد اول ترش‌رویی جزء رذایل و دو مورد آخر جزء فضایل هستند.


برای ترش‌رویی، ریشه‌هایی وجود دارد:
۱. حب دنیا و شعبه‌های آن، مانند برتری‌جویی و جاه‌طلبی که در روایتی به عنوان ریشه هر خطا معرفی شده است.
۲. کبر و تحقیر مردم.
[۳۵] صالح بن عبدالله بن حمید، موسوعة النضرة النعیم فی مکارم اخلاق الرسول الکریم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم)، ج۱۰، ص۴۹۲۷، دار الوسیلة، جده، چاپ چهارم، ۱۴۲۶ ق.

۳. تنگی سینه
[۳۶] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص۵۴۵، دارالعلم‌ الدار الشامیة - دمشق‌ بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ ق.
که تحمل مدارا و صبر در برابر مشکلات و ناملایمات را از فرد سلب می‌کند و فرد را به ترش‌رویی می‌دارد.
۴. استکبار در برابر حق: مرحوم علامه‌ طباطبایی در تفسیر ترش‌رویی ولید‌ بن ‌مغیره که در سوره مبارکه عبس که ذکر شد مورد سرزنش قرار گرفته است می‌گوید: ادبار و استکبار از احوالات روحی و درونی است و ترشرو شدن ولید در اثر شنیدن آیات الهی از این جهت است که اثر ادبار و استکبار ولید در ظاهر حالش هم اثر گذاشته است.
[۳۷] طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج۲۰، ص۱۴۳.

۵. غلظت قلبی و بی‌بهره‌گی از صفات رحمانی الهی: این حالت را می‌توان ریشه‌ اصلی ترش‌رویی دانست که در واقع چهره‌ای دیگر از حب دنیا است. زیرا اساساً بهره‌مند نبودن از کمالات الهی، ریشه‌ هر صفت رذیله‌ای است و خدای متعال در قرآن کریم خطاب به پیامبر بزرگوار اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرمایند: به (برکت مظهریت برای صفات) رحمت الهی، در برابر آنان (مردم‌) نرم (و مهربان) شدی و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده می‌شدند. حافظ می‌گوید:

سرم خوش است و به بانگ بلند می‌گویم ••• که من نسیم حیات از پیاله می‌جویم
عبوس زهد به وجه خمار ننشیند ••• مرید خرقه دردی کشان خوش خویم
تو خانقاه و خرابات در میانه مبین ••• خدا گواست که هرجا که هست با اویم
[۳۹] حافظ، خواجه شمس‌الدین محمد، دیوان، ص۲۵۴، انتشارات غزالی، چاپ اول، ۱۳۷۰.



این بخش از نوشتار، از زاویه‌ تحلیل علمی به مطالعه‌ آثار قرآنی – روایی ترش‌رویی و گشاده‌رویی می‌پردازد، بنابراین دارای رویکردی سه وجهی خواهد بود. به عنوان مقدمه باید متوجه بود که ترش‌رویی و گشاده‌رویی از مصادیق بارز ارتباط غیرکلامی هستند. ارتباط غیرکلامی (که گاهی «زبان بدنی» (language body.) نامیده می‌شود)، مبادله‌ اطلاعات و معنی از طریق حالت‌های چهره، اشارات یا حرکات بدن است.
[۴۰] گیدنز آنتونی، جامعه‌شناسی، ص۱۰۱، ترجمه صبوری منوچهر، تهران، انتشارات نی، چاپ چهارم، ۱۳۷۷.

در گذشته، روش‌های تحقیق در زمینه ارتباطات غیرکلامی، مبتنی بر‌اندازه‌گیری حرکات چهره‌ای ناشی از هیجان بود و بر همین اساس طراحی می‌شد اما اکنون یک سیستم پیچیده‌تر و جامع‌تر به نام سیستم رمزگذاری‌های اعمال چهره‌ای (FACS) (Facial Action Coding System) جایگزین روش تحقیق قبلی شده است، در این روش از همه‌ حرکات چهره که قابل تشخیص باشد یادداشت برداری می‌شود.
[۴۱] محسنیان راد، مهدی، ارتباط‌شناسی، ص۲۵۱، انتشارات سروش، تهران، چاپ هفتم، ۱۳۸۵.
و از حالات مهم چهره، همین ترش‌رویی است که با انقباض عضلات صورت انجام می‌گیرد، چنان‌چه گفته شد که «عبس» و دیگر مترادف‌های آن در قرآن و روایات به معنای «جمع شدن ابروها و بین دو چشم» است و درست نقطه‌ مقابل آن در حرکات چهره، گشاده‌رویی است که باز بودن عضلات صورت و چشم و و گونه‌ها است که مصداق دقیق «حسن‌البشر»، «حسن‌البسط» که از مهم‌ترین کلیدواژه‌های خوش‌رویی در روایات هستند و نیز مفهوم دیگر مترادف‌های آن‌ها در موضوع خوش‌رویی در روایات نیز همین است.
از نظریات مهم در عوامل جاذبه‌ میان‌فردی، الگوی عاطفه-مرکزی (The Affect – Centered Model) است که در آن، «جاذبه بر پاسخ‌های عاطفی مبتنی است»
[۴۲] مسعود آذربایجانی و دیگران، روانشناسی اجتماعی (با نگرش به منابع اسلامی)، ص۲۴۳، نشر پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و انتشارات سمت، قم، چاپ سوم، ۱۳۸۷.
و حرکات روان‌تنی و حالات بدنی، از عوامل اساسی در جاذبه‌ میان‌فردی هستند که صورت و چهره از نقاط بسیار پرظرفیت در انعکاس احساسات و عواطف انسانی است.
از حکمای گذشته نقل شده است: خوشرویی، مرحله‌ اول و آغاز دوستی و مهرورزی مرحله‌ دوم و برآوردن نیاز مردم مرحله‌ سوم است.
[۴۳] صالح بن عبدالله بن حمید، موسوعة النضرة النعیم فی مکارم اخلاق الرسول الکریم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم)، ج۷، ص۲۷۰۱.
بنابراین، گشاده‌رویی، رفتاری عاطفی است که موجب جاذبه‌ میان‌فردی شده و از بهترین نقطه‌های آغاز ارتباطات دوستانه و اجتماعی است که در دنیای ارتباطات انسانی مورد توجه جدی است، زیرا حرکات غیرکلامی چهره به‌ویژه صورت شاد همراه با لبخند در هنگام ملاقات با دوستان، تاثیری عمیق‌تر از زبان دارد.
[۴۴] مسعود آذربایجانی و دیگران، روانشناسی اجتماعی (با نگرش به منابع اسلامی)، ص۲۴۴.
و از آن‌چه گفته شد، به خوبی می‌توان جایگاه مهم اجتماعی و انسان‌سازی این ارزش رفتاری در منظومه تربیتی اخلاق اسلامی را رصد نمود.
گویاترین تعبیر در این زمینه، بیان زیبای امام صادق (علیه‌السّلام) است که فرمود: خوش‌رویی، محبت اجتماعی (یا محبت الهی و یا هردو) را به دنبال دارد.


کسب خوشرویی و درمان ترش‌رویی تنها در مفهوم از هم جدا هستند اما در مصداق یکی هستند چون در اصطلاح، تقابل ملکه و عدم ملکه دارند مانند بینا نبودن قد یک فرد و نابینا بودن او که در واقع یک چیز هستند. چند توصیه در این زمینه قابل ارائه است گرچه علمای اخلاق بحث مستقلی در این زمینه جز همان مباحث حسن خلق ندارند:
۱. توجه به شرافت و ستودگی خوش‌رویی نزد عقل و شرع: که نیرومندترین انگیزه برای کسب آن و مواظبت بر آن است.
[۴۷] نراقی، ملامحمدمهدی، علم اخلاق اسلامی (ترجمه جامع السعادات)، ج۱، ص۳۷۵، ترجمه‌ سیدجلال‌الدین مجتبوی، انتشارات حکمت، چاپ چهارم، ۱۳۷۷.

۲. توجه به عواقب فراوان اخروی و دنیوی و ترش‌رویی: که در این نوشتار نیز ارائه شدند.
۳. بیرون کردن حب دنیا از قلب: که ریشه‌ هر خطا و عداوت از جمله ترش‌رویی است همانطور که گفته شد.
۴. دفع انکار و استکبار در برابر حق از خود.
۵. کسب صفت تواضع در برابر مردم.
۶. تلاش برای رسیدن به رحمت الهی و اتصاف به صفات او: همانطور که در روایات به ما دستور داده شده است که متصف به اخلاق الهی شویم
[۴۸] صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، شرح اصول الکافی (صدرا)، ج‌۱، ص۲۲۷، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
و گفته شد که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در اثر جوشش رحمت الهی از کانون قلب شریفش بود که با همه خوش‌رو بود.
توصیه‌های مذکور در بحث حسن خلق و درمان سوء خلق نیز در این قسمت قابل توجه است.


ترشرويى به معنی درهم كشيدگى چهره است که از آن به مناسبت در باب‌هاى حج، امر به معروف و نهی از منکر، نکاح و قضاء سخن رفته است.

۸.۱ - باب حج

ترشرويى هنگام برخورد با ديگران مکروه است.

۸.۲ - باب امر به معروف و نهى از منكر

از مراتب نهى از منكر، ترشرويى و درهم كشيدن رخساره در برابر انجام دهندۀ منكر است.

۸.۳ - باب نكاح

از نشانه‌هاى نشوز ترشرويى زن در برابر شوهر است.

۸.۴ - باب قضاء

ترشرويى قاضی- در صورتى كه پراكندگى حواس متخاصمان و كاهش توان آنان در اقامۀ دليل بر ادّعاى خود را درپى داشته باشد- مکروه است.


۱. انوری حسن، فرهنگ سخن، ج۳، ص۱۷۰۰، تهران، انتشارات سخن، چاپ اول، ۱۳۸۳.
۲. معین، محمد، فرهنگ معین، ج۱، ص۱۰۶۸، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ بیست و یکم، ۱۳۸۳.
۳. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۲، ص۱۰۳.    
۴. حمیری قمی، عبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، ص۴۶.    
۵. حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، ص۴۵، انتشارات جامعه مدرسین قم، ۱۴۰۴ ه. ق.    
۶. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ص۱۲۳۶، دار الکتاب العربی، بیروت، ۱۴۳۱ق.
۷. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ص۱۲۳۷.
۸. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ص۱۲۳۶.
۹. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ص۱۲۳۸.
۱۰. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ص۱۲۳۹.
۱۱. طبرسی، علی بن حسن، مشکاة الانوار، ص۳۹۴.    
۱۲. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۲۷۳.    
۱۳. ابن‌منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۶، ص۱۲۸.    
۱۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج۲۰، ص۱۹۹.    
۱۵. مومنون/سوره۲۳، آیه۱۰۴.    
۱۶. سیوطی، جلال‌الدین، الدر المنثور فی تفسیر الماثور، ج۶، ص۱۱۷.    
۱۷. مقریزی، تقی‌الدین، امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۲۷۳، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۰.
۱۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۵۷۹، دار التراث، بیروت، چاپ دوم، ۱۳۸۷.
۱۹. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۸۷۰.    
۲۰. لحجی عبدالله بن سعید محمد عبادی، منتهی السؤل علی وسائل الوصول الی شمائل الرسول (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم)، ج۲، ص۴۶۷، دار المنهاج، جده، چاپ سوم، ۱۴۲۶.
۲۱. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ص۱۲۳۸.
۲۲. شهید ثانی، کشف الریبة، ص۸۲، انتشارات مرتضوی، بی‌جا، ۱۳۹۰ق.
۲۳. نباطی بیاضی، علی بن یونس، الصراط المستقيم، ج۲، ص۱۵۸، چاپ کتابخانه حیدریه، نجف، ۱۳۸۴ق.
۲۴. ورام بن ابی‌فراس، مسعود بن عیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر المعروف بمجموعة ورّام، ج۱، ص۹۰، مکتبه فقیه، قم، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
۲۵. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۱۹۵.    
۲۶. حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، ص۴۹.    
۲۷. فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، ج۵، ص۲۸۴، انتشارات الصدر، تهران، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق.    
۲۸. جزری ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج۴، ص۸۰، اسماعیلیان، قم، چاپ چهارم، ۱۳۶۷ش.
۲۹. طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۱۷۷، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپ ‌چهارم، ۱۴۰۷ق.    
۳۰. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۵، ص۵۹.    
۳۱. ورام بن ابی‌فراس، مسعود بن عیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر المعروف بمجموعة ورّام، ج۲، ص۱۲۴.
۳۲. امام حسن عسکری (علیه‌السلام)، تفسیر امام عسکری (علیه‌السلام)، ص۶۵۰.    
۳۳. مجلسی محمدباقر، بحار الانوار، ج۸، ص۲۸۰، مؤسسة الوفاء بیروت، ۱۴۰۴ هجری قمری.    
۳۴. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۲، ص۳۱۷.    
۳۵. صالح بن عبدالله بن حمید، موسوعة النضرة النعیم فی مکارم اخلاق الرسول الکریم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم)، ج۱۰، ص۴۹۲۷، دار الوسیلة، جده، چاپ چهارم، ۱۴۲۶ ق.
۳۶. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص۵۴۵، دارالعلم‌ الدار الشامیة - دمشق‌ بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ ق.
۳۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج۲۰، ص۱۴۳.
۳۸. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۵۹.    
۳۹. حافظ، خواجه شمس‌الدین محمد، دیوان، ص۲۵۴، انتشارات غزالی، چاپ اول، ۱۳۷۰.
۴۰. گیدنز آنتونی، جامعه‌شناسی، ص۱۰۱، ترجمه صبوری منوچهر، تهران، انتشارات نی، چاپ چهارم، ۱۳۷۷.
۴۱. محسنیان راد، مهدی، ارتباط‌شناسی، ص۲۵۱، انتشارات سروش، تهران، چاپ هفتم، ۱۳۸۵.
۴۲. مسعود آذربایجانی و دیگران، روانشناسی اجتماعی (با نگرش به منابع اسلامی)، ص۲۴۳، نشر پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و انتشارات سمت، قم، چاپ سوم، ۱۳۸۷.
۴۳. صالح بن عبدالله بن حمید، موسوعة النضرة النعیم فی مکارم اخلاق الرسول الکریم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم)، ج۷، ص۲۷۰۱.
۴۴. مسعود آذربایجانی و دیگران، روانشناسی اجتماعی (با نگرش به منابع اسلامی)، ص۲۴۴.
۴۵. مازندرانی، ملا صالح، شرح الکافی، ج۸، ص۲۹۵.    
۴۶. دیلمی، حسن بن محمد، اعلام الدین فی صفات المؤمنین، ص۱۲۰، مؤسسة آل البیت علیهم السلام، قم، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.    
۴۷. نراقی، ملامحمدمهدی، علم اخلاق اسلامی (ترجمه جامع السعادات)، ج۱، ص۳۷۵، ترجمه‌ سیدجلال‌الدین مجتبوی، انتشارات حکمت، چاپ چهارم، ۱۳۷۷.
۴۸. صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، شرح اصول الکافی (صدرا)، ج‌۱، ص۲۲۷، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
۴۹. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۱۵.    
۵۰. نجفی جواهری، محمد حسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۷۸ -۳۷۹.    
۵۱. نجفی جواهری، محمد حسن، جواهر الکلام، ج۳۱، ص۲۰۱.    
۵۲. نجفی جواهری، محمد حسن، جواهر الکلام، ج۴۰، ص۸۴.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «خوشرویی و ترش‌رویی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۳/۲۳.    
موسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامی، فرهنگ فقه فارسی، برگرفته از مقاله «ترش‌رویی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۳/۲۳.    






جعبه ابزار