• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تزیین اعمال فرزندان یعقوب (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حضرت یعقوب علیه السلام با فراستی الهی و خدادادی پیش بینی کرده که اجمالا واقعه یوسف و بنیامین علیهما السلام ناشی از تسویلات و اغوائات نفسانی برادران ایشان بوده، واقعا هم همینطور بود، زیرا جریان دستگیر شدن برادر یوسف، بنیامین، از جریان خود یوسف ناشی شد، که آنهم از تسویل و اغوای نفسانی برادران به وقوع پیوست.



قرآن کریم در مورد جلوه گر شدن عمل زشت (به چاه انداختن حضرت یوسف علیه السلام) برای فرزندان یعقوب می فرماید: «... واجمعوا ان یجعلوه فی غیـبت الجب... • وجاءو علی قمیصه بدم کذب قال بل سولت لکم انفسکم امرا...» ... و تصمیم گرفتند وی را در مخفی گاه چاه قرار دهند... • و پیراهن او را با خونی دروغین (نزد پدر ) آوردند، گفت: هوسهای نفسانی شما این کار را برایتان آراسته! ... .


«قال بل سولت لکم انفسکم امرا فصبر جمیل و الله المستعان علی ما تصفون»، این جمله جواب حضرت یعقوب علیه‌السلام است، و این جواب را در وقتی داده که خبر مرگ یوسف، فرزند عزیز و حبیبش را شنیده، فرزندان بر او درآمده‌اند در حالی که یوسف را همراه ندارند، و با گریه و حالتی پریشان خبر می‌دهند که یوسف را گرگ خورده، و این پیراهن خون آلود اوست، و او در همین حال مقدار حسد برادران را نسبت به یوسف می‌دانست، و اینکه او را به زور و اصرار از دستش ربودند به خاطر داشت و حال نیز که پیراهنش را آورده‌اند وضع خونین پیراهن اعلام به دروغگویی آنان می‌کند، در چنین شرایطی این جواب را داده و همین را هم می‌باید می‌داد.


آری، در این جواب هیچ اعتنایی به گفته آنان که گفتند: ما رفته بودیم مسابقه بگذاریم نکرده و فرموده : بلکه نفس شما امری را بر شما تسویل کرده و تسویل به معنای وسوسه است، و معنای پاسخ او این است که : قضیه اینطور که شما می‌گویید نیست، بلکه نفس شما در این موضوع شما را به وسوسه انداخته، و مطلب را مبهم کرده، و حقیقت آن را معین ننموده. آنگاه اضافه کرد که من خویشتن دارم، یعنی شما را مؤاخذه ننموده، در مقام انتقام برنمی آیم، بلکه خشم خود را به تمام معنی فرو می‌برم.


پس اینکه فرمود: «بل سولت لکم انفسکم امرا» خود تکذیب دعوی آنان و هم بیان این جهت است که من به خوبی می‌دانم فقدان یوسف مستند به این گفته‌های شما و دریدن گرگ نیست، بلکه مستند به مکر و خدعه‌ای است که شما به کار برده‌اید، و مستند به وسوسه‌ای است که دلهای شما آن را طراحی کرده، و در عین حال به منزله مقدمه‌ای است برای جمله بعد که می‌فرماید: «فصبر جمیل...»(من شکیبائی می‌کنم شکیبائی جمیل)


نسبت سرقت به بنیامین از سوی فرزندان یعقوب امری جلوه داده شده از نفس آنان در دیدگاه یعقوب علیه السلام بوده است: «ارجعوا الی ابیکم فقولوا یـابانا ان ابنک سرق... • قال بل سولت لکم انفسکم امرا...» شما به سوی پدرتان باز گردید و بگوئید پدر (جان) پسرت دزدی کرد... • (یعقوب) گفت نفس (و هوی و هوس) مسأله را چنین در نظرتان تزیین داده... .


برادران از مصر حرکت کردند در حالی که برادر بزرگتر و کوچکتر را در آنجا گذاردند، و با حال پریشان و نزار به کنعان بازگشتند و به خدمت پدر شتافتند، پدر که آثار غم و اندوه را در بازگشت از این سفر - به عکس سفر سابق بر چهره‌های آنها مشاهده کرد فهمید آنها حامل خبر ناگواری هستند، بخصوص اینکه اثری از بنیامین و برادر بزرگتر در میان آنها نبود، و هنگامی که برادران جریان حادثه را بی کم و کاست، شرح دادند یعقوب برآشفت، رو به سوی آنها کرده گفت : هوسهای نفسانی شما، مساله را در نظرتان چنین منعکس ساخته و تزیین داده است! یعنی درست همان جمله ای را در پاسخ آنها گفت که پس از حادثه یوسف به هنگامی که آن طرح دروغین را بیان کردند، ذکر نمود.


در این مقام مطالب زیادی حذف شده که جمله «ارجعوا الی ابیکم فقولوا... فهو کظیم» بر آن دلالت می‌کند، و تقدیر آن چنین است : بعد از آنکه به نزد پدر بازگشته و سفارش برادر بزرگتر خود را انجام داده و آنچه را که او سفارش کرده بود به پدر گفتند، پدرشان در جواب فرمود: «بل سولت...» و جمله «بل سولت لکم انفسکم امرا» حکایت جوابی است که یعقوب به فرزندان داد، و این کلام را به منظور تکذیب ایشان نفرمود، حاشا بر آن حضرت که چیزی را که شواهد و قراین صدق در آن هست تکذیب نماید، با اینکه می‌تواند با آن شواهد، صدق و کذب آنرا تحقیق کند.
و نیز منظورش این نبوده که به صرف سوء ظن تهمتی به ایشان زده باشد، بلکه جز این نبوده که با فراستی الهی و خدادادی پیش بینی کرده که اجمالا این جریان ناشی از تسویلات و اغوائات نفسانی ایشان بوده، واقعا هم همینطور بود، زیرا جریان دستگیر شدن برادر یوسف از جریان خود یوسف ناشی شد، که آنهم از تسویل و اغوای نفسانی برادران به وقوع پیوست.
از اینجا معلوم می‌شود که چرا یعقوب خصوص برنگشتن بنیامین را مستند به تسویلات نفسانی نکرد بلکه برنگشتن او و برادر بزرگتر را مستند به آن کرد و به طور کلی فرمود: امید است خداوند همه ایشان را به من برگرداند و با این جمله اظهار امیدواری کرد به اینکه هم یوسف برگردد و هم برادر مادریش و هم برادر بزرگش، و از سیاق برمی آید که این اظهار امیدواریش مبنی بر آن صبر جمیلی است که او در برابر تسویلات نفسانی فرزندان از خود نشان داد.


بنابراین، معنای آیه و خدا داناتر است - این می‌شود که این واقعه، همچنانکه در واقعه یوسف هم گفتم از خدعه‌هایی است که نفس شما با شما کرده، ناگزیر در قبال تسویل نفسهای شما صبر جمیل می‌کنم تا شاید خداوند همه فرزندانم را به من برگرداند. از اینجا روشن می‌شود اینکه بعضی از مفسرین گفته‌اند: معنای آیه این است که من اعتقاد ندارم مطلب آنطور باشد که شما می‌گویید و خیال می‌کنم این نیز از تسویلات نفسانی شما است، و خلاصه به گفته این مفسر خواسته است تهمت بزند، معنای صحیحی نیست.


آری تنها اظهار امیدواری است نسبت به ثمره صبر، در حقیقت خواسته است، بگوید: واقعه یوسف که سابقا اتفاق افتاد، و این واقعه که دو تا از فرزندان مرا از من گرفت، بخاطر تسویلات نفس شما بود، ناگزیر من صبر می‌کنم و امیدوارم خداوند همه فرزندانم را برایم بیاورد، و نعمت خود را همچنانکه وعده داده بر آل یعقوب تمام کند، آری او می‌داند چه کسی را برگزیند و نعمت خود را بر او تمام کند، و در کار خود حکیم است، و امور را بر مقتضای حکمت بالغه اش تقدیر می‌کند، بنابراین دیگر چه معنا دارد که آدمی در مواقع برخورد بلایا و محنت‌ها مضطرب شود، و به جزع و فزع درآید و یا از روح و رحمت خدا مأیوس گردد؟!


۱. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۵.    
۲. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۸.    
۳. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۱۱، ص۱۴۰.    
۴. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۹، ص۳۴۵.    
۵. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج۳، ص۱۰.    
۶. مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج۵، ص۳۷۵.    
۷. نور الثقلین، شیخ حویزی، ج۲، ص۴۱۳.    
۸. یوسف/سوره۱۲، آیه۸۱.    
۹. یوسف/سوره۱۲، آیه۸۳.    
۱۰. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۱۰، ص۵۱.    
۱۱. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۱۱، ص۳۱۵.    
۱۲. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج۳، ص۳۸.    
۱۳. مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج۵، ص۴۴۳.    
۱۴. الدر المنثور، سیوطی، ج۴، ص۵۱۳- ۵۱۴.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «تزیین اعمال فرزندان یعقوب».    







جعبه ابزار