• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تشبیه به ابر (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



قرآن کریم موج متلاطم دریا را به ابر سایه افکن تشبیه کرده است.



در آیه ۳۲ سوره لقمان خداوند متعال موج متلاطم دریا، را به ابر سایه افکن تشبیه فرموده است:
و اذا غشیهم موج کالظلل دعوا الله مخلصین له الدین فلما نجاهم الی البر فمنهم مقتصد وما یجحد بآیاتنا الا کل ختار کفور «و چون موجی کوه آسا آنان را فرا گیرد خدا را بخوانند و اعتقاد (خود) را برای او خالص گردانند و (لی) چون نجاتشان داد و به خشکی رساند برخی از آنان میانه رو هستند و نشانه‌های ما را جز هر خائن ناسپاسگزاری انکار نمی‌کند.»

۱.۱ - دیدگاه تفسیر نمونه

" ظلل" جمع" ظله" (بر وزن قله) است، و مفسران برای آن چند معنی ذکر کرده‌اند:
" راغب " در" مفردات" می‌گوید: " ظله" به معنی ابری است که سایه می‌افکند، و غالبا در مواردی به کار می‌رود که موضوع ناخوش آیندی در کار است.
بعضی نیز آن را به معنی سایبان از ماده" ظل" دانسته‌اند. بعضی نیز آن را به معنی کوه گرفته‌اند.
گرچه این معانی- در رابطه با آیه مورد بحث- تفاوت زیادی با هم ندارد ولی با توجه به اینکه در قرآن کرارا این کلمه به معنی ابرهای سایه افکن آمده و با توجه به اینکه تعبیر غشیهم (آنها را می‌پوشاند) تناسب بیشتری با معنی ابر دارد، این تفسیر نزدیکتر به نظر می‌رسد.
یعنی امواج عظیم دریا آن چنان برمی خیزد، و اطراف آنها را احاطه می‌کند که گویی ابری بر سر آنان سایه افکنده است، سایه‌ای وحشتناک و هول انگیز.
اینجا است که انسان با تمام قدرتهای ظاهری که برای خویش جلب و جذب کرده، خود را ضعیف و ناچیز و ناتوان می‌بیند، دستش از همه جا بریده می‌شود تمام وسائل عادی و مادی از کار می‌افتد، هیچ روزنه امیدی برای او باقی نمی‌ماند جز نوری که از درون جان او و از عمق فطرتش می‌درخشد.
پرده‌های غفلت را کنار می‌زند قلب او را روشن می‌سازد، و به او می‌گوید:
کسی هست که می‌تواند تو را رهایی بخشد! همان کس که امواج دریا فرمان او را می‌برند، و آب و باد و خاک سرگردان او هستند. اینجا است که توحید خالص همه قلب او را احاطه می‌کند، و دین و آئین و پرستش را مخصوص او می‌داند. سپس اضافه می‌کند: " هنگامی که خداوند آنها را از این مهلکه رهایی بخشید- امواج فرو نشست، و او سالم به ساحل نجات رسید- مردم دو گروه می‌شوند بعضی راه اعتدال را پیش می‌گیرند و به عهد و پیمانی که در دل در آن لحظات حساس با خدا کردند پایبند و وفادار می‌مانند" (فلما نجاهم الی البر فمنهم مقتصد) (مقتصد از ماده قصد به معنی اعتدال در کار و وفای به عهد است.)
ولی گروهی دیگر همه چیز را به دست فراموشی سپرده و باز لشکر غارتگر شرک و کفر بر کشور قلبشان چیره می‌شود.

۱.۲ - نظر برخی مفسران

جمعی از مفسرین، آیه فوق را اشاره‌ای به اسلام آوردن" عکرمة بن ابی جهل" دانسته‌اند.
به هنگام فتح مکه، چون پیامبر -صلی الله علیه وآله - همه مردم را جز چهار نفر مشمول عفو عمومی قرار داده بود، و تنها در مورد این چهار نفر که یکی از آنها عکرمة بن ابی جهل بود، حکم اعدام صادر فرموده بود که هر کجا آنها را بیابید از بین ببرید، (چرا که از هیچگونه کارشکنی و کینه توزی و جنایت بر ضد اسلام و مسلمین فروگذار نبودند) عکرمه ناچار از مکه فرار کرد.
به کنار دریای احمر آمد و سوار بر کشتی شد در دریا تند بادی خطرناک دامان او را گرفت، اهل کشتی به یکدیگر گفتند: بیائید با بتها وداع گوئید و تنها دست به دامان لطف" الله" بزنید که از این خدایان ما کاری ساخته نیست! " عکرمه" گفت: اگر جز توحید ما را در دریا نجات ندهد در خشکی نیز نجات نخواهد داد، بارالها من با تو عهد و پیمان می‌بندم که اگر مرا از این مهلکه برهانی به سراغ محمد -صلی الله علیه وآله - می‌روم و دست در دست او می‌گذارم، چرا که او را بخشنده و کریم می‌دانم. سرانجام او نجات یافت و خدمت پیامبر -صلی الله علیه وآله - آمد و مسلمان شد.
در تواریخ اسلامی آمده است که" عکرمه" بعدا در صف مسلمانان راستین قرار گرفت و در ماجرای جنگ" یرموک " یا" اجنادین " شربت شهادت نوشید.


در آیه ۱۷۱ سوره اعراف به برافراشتگی کوه طور بر سر بنی اسرائیل، به سان ابر سایه افکن اشاره شده است:
و اذ نتقنا الجبل فوقهم کانه ظلة وظنوا انه واقع بهم خذوا ما آتیناکم بقوة و اذکروا ما فیه لعلکم تتقون «و (یاد کن) هنگامی را که کوه ( طور) را بر فرازشان سایبان آسا برافراشتیم و چنان پنداشتند که (کوه) بر سرشان فرو خواهد افتاد (و گفتیم) آنچه را که به شما داده‌ایم به جد و جهد بگیرید و آنچه را در آن است به یاد داشته باشید شاید که پرهیزگار شوید.»


" نتقنا" از ماده" نتق" (بر وزن قلع) در اصل به معنی کندن چیزی از جایش و به سوی دیگری پرتاب کردن است، به زنانی که زیاد فرزند می‌آورند نیز" ناتق" می‌گویند، زیرا به آسانی فرزند را از محیط رحم جدا کرده و به خارج می‌گذارند.
این آیه آخرین آیه‌ای است که در این سوره اعراف پیرامون زندگی بنی اسرائیل سخن می‌گوید و در آن سرگذشت دیگری را به جمعیت یهود یادآوری می‌کند، سرگذشتی که هم درس عبرت است و هم دلیل بر سپردن یک پیمان، می‌گوید:
" به خاطر بیاورید هنگامی که کوه را بالای سر آنها قرار دادیم، آن چنان که گویی سایبانی بر سر آنها بود" (و اذ نتقنا الجبل فوقهم کانه ظلة).
" و آن چنان که آنها گمان می‌بردند بر سرشان سقوط خواهد کرد" وحشت و اضطراب سراسر وجودشان را گرفت، و به تضرع افتادند (و ظنوا انه واقع بهم).
در همان حال به آنها گفتیم" آنچه را از احکام به شما داده‌ایم با جدیت و قوت بگیرید" (خذوا ما آتیناکم بقوة).
" و آنچه در آن آمده است به خاطر داشته باشید تا پرهیزگار شوید" از کیفر خدا بترسید و به پیمانهایی که در آن از شما گرفته‌ایم عمل کنید (و اذکروا ما فیه لعلکم تتقون).
این آیه با تفاوت مختصری در سوره بقره آیه ۶۳ گذشت، و همانطور که در آنجا گفتیم طبق گفته مفسر معروف طبرسی در مجمع البیان از قول ابن زید، این جریان هنگامی بود که موسی -علیه السلام - از کوه طور باز می‌گشت و احکام تورات را با خود می‌آورد، موقعی که وظایف واجب و دستورات حلال و حرام را به قوم خود اطلاع داد، آنها تصور کردند عمل به این همه وظائف کار مشکلی است و به همین جهت بنای مخالفت و نافرمانی گذاردند، در این هنگام قطعه عظیمی از کوه بالای سر آنها قرار گرفت آنها چنان در وحشت فرو رفتند که دست به دامن موسی -علیه السلام - زدند، حضرت موسی - علیه‌السّلام - در همان حال گفت: اگر پیمان وفاداری به این احکام ببندید این خطر برطرف خواهد شد، آنها تسلیم شدند و در پیشگاه خدا سجده کردند و بلا از سر آنها گذشت.


۱. لقمان/سوره۳۱، آیه۳۲.    
۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۸۷     .
۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۸، ص۵۰۶.    
۴. ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۴ ص۵.    
۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۸۸.    
۶. اعراف/سوره۷، آیه۱۷۱.    
۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۶، ص۴۳۸.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۸، ص۱۰۹، برگرفته از مقاله «تشبیه به ابر».    






جعبه ابزار