• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تفرقه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مقالات مرتبط: تفریق (مفردات‌قرآن).

تَفْرِقه علاوه بر قرآن، اصطلاحی در بحث‌ها و تحلیل های اجتماعی، متضاد وحدت و اتحاد می‌باشد.



تفرقه به معنای پراکنده کردن و جدا جدا کردن
[۱] محمد پادشاه بن غلام محیی الدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسی، ذیل واژه، چاپ محمد دبیر سیاقی، تهران ۱۳۶۳ ش.
و تَفَرُّق به معنای پراکنده شدن، جدا جدا شدن و گراییدن به فَرْق (تفاوت، فاصله، جدایی) یا فِرْق (نیمه، بخش و شعبه) یا فِرقه (گروهی کوچک، انشعاب یافته از یک جمعیت بزرگتر) است.


تفرقه و تفرّق در قرآن و احادیث، در مقابل وحدت و اتحاد، گاه در کنار اختلاف و گاه به جای آن به کار رفته است.


در روایات مأثور از ائمه علیهم‌السلام و صحابه و تابعین، عبارت قرآنی «اِنَّ هذِهِ اُمَّتُکُم اُمَّةً واحِدَةً. . . » به «هذا دینُکم دینٌ واحدٌ» تفسیر شده
[۴] محمد بن جریر طبری ، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۷، ص۶۷.
و بیش‌تر مفسران پیام این آیه را امر به اجتماع و اتحاد و نهی از تفرقه در دین و فرقه فرقه شدن مسلمین دانسته اند.
[۷] محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۴، ص۱۵۹، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
[۸] محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج ۱۱، ص ۳۳۸ـ۳۳۹، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.

اما در آیات بعدی این آیه، در سوره های انبیاء و مؤمنون، فرقه فرقه شدن امت واحده، بر اثر اعمال تفرقه انگیز امت های پیشین، نکوهش شده است و در چهار موضع از قرآن کریم، همراه با تعبیر «امّة واحدة»، آمده است که اگر خداوند می‌خواست تمامی مسلمانان و پیروان ادیان دیگر را به صورت امتی واحد در می‌آورد بنابراین، تا زمانی که خداوند چنین اراده ای نکرده است، وحدت جامعه بشری و جوامع دینی همواره دستخوش اختلال خواهد بود.




۴.۱ - نقش بغی درمتفرق شدن «امت واحده»

بعلاوه، در قرآن کریم اختلاف در جوامع دینی، به رغم ماهیت اولیه آن‌ها که امت واحده هستند، فرایندی طبیعی به حساب آمده و منشأ اختلاف و تفرقه «بَغْی» (خودخواهی و ا فزون طلبی انسان) دانسته شده است.

۴.۲ - نقش کفر وسرکشی درتفرقه «امت واحده»

در آیات دیگر به کفر و سرکشی قوم یهود و به فراموشی سپردن یادآوری های خداوند در میان نصاری اشاره و این دو امر زمینه ساز پیدایی اختلاف در میان ایشان دانسته شده است که تا قیامت باقی می‌ماند.
در آیه ۱۰۵ سوره آل عمران ، به اختلاف و تفرقه اشاره شده است.


اختلاف با تفرقه تفاوتی اساسی دارد: اختلاف پدیده ای طبیعی و اجتناب ناپذیر است اما تفرقه امری غیر طبیعی و اجتناب پذیر است.
باید اختلاف بینش‌ها و نگرش‌ها را در چارچوب طبیعی شان محدود کرد تا به تفرقه نینجامند.
تفرقه هنگامی بروز می‌کند که موارد وِفاق و اتفاق در نظر گرفته نشوند و بر فَرق‌ها و اختلاف‌ها پافشاری شود، به گونه ای که پیروان یک دین با وجود ایمان داشتن به خدای یکتا و پیروی از پیامبر و کتاب و قبله ای واحد، یکدیگر را گمراه، کافر و اهل باطل بپندارند.
در قرآن اختلاف اساساً امری طبیعی دانسته شده است ، همچنانکه اختلافاتی از قبیل اختلافات فقهی، که مانع اتفاق و همبستگی مسلمانان و دینداران نمی‌شوند، تحریم نشده اند
[۳۴] محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۴، ص۴۵۹، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
، بلکه اختلافاتی ممنوع شده‌اند که سبب فساد و فتنه می‌شوند.


برخی عقیده دارند که ریشه کن کردن اختلاف ها و از بین بردن آن‌ها‌ به‌طور کامل میسر است، اما بنا بر قرآن کریم این امر محال است و در حدیثی نبوی نیز آمده که اختلاف امت اسلام یکی از مظاهر رحمت الهی است.
[۳۶] محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۴، ص۱۵۹، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.



در احادیث، افتراق (فرقه فرقه شدن) نیز امری طبیعی و ناگزیر تلقی شده است؛ چنانکه از پیامبر اکرم نقل کرده‌اند که بزودی امت اسلام نیز مانند یهود و نصاری فرقه فرقه خواهد شد (حدیث افتراق).
[۳۸] عبد اللّه بن عبد الرحمان دارمی، سنن الدارمی، ج۲، ص۲۴۱، چاپ محمد احمد دهمان، دمشق: مکتبة الاعتدال.
[۳۹] محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۴، ص۱۵۹ـ ۱۶۰، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
[۴۰] محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج ۱۲، ص ۱۲۹ـ۱۳۰، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.



افتراق، تا آن‌جا که به معنای تفاوت و چند گونگی آرا و اندیشه‌ها باشد، ناپسند نیست اما آنچه نهی شده تفرقه افکنی و تفرقه انگیزی است.
پیامبر اکرم از مسلمانان با تعبیر «یَدٌ واحدةٌ علی مَن سِواهُم» یاد کرده و خواسته است که مسلمانان همواره در برابر دیگران یکپارچه و متحد باشند
[۴۲] عبد الرزاق بن همام صنعانی، المصنّف، ج۵، ص۲۲۶، چاپ حبیب الرحمان اعظمی، بیروت: مجلس العلمی.
[۴۳] محمد غروی، الامثال النبویّة، ج۲، ص۳۴۷، بیروت ۱۴۰۱.
، همچنانکه قرآن کریم نیز تمام مؤمنان را برادران یکدیگر دانسته است.


بنا بر آیه ۷۳ سوره انفال ، کافران با همه اختلافاتی که با یکدیگر دارند، در مخالفت و رویارویی با مسلمانان هم دست و هم دل‌اند و اگر مسلمانان با یکدیگر اتحاد و همبستگی نداشته باشند، فتنه و آشوب همه جا را فرا خواهد گرفت.
بر این نکته نیز تأکید شده که وحدت منافقان، صوری یا نمایشی است : «تَحْسَبُهُم جَمیعاً وَ قُلوبُهُم شَتّی. . .».


برای درک تأکیدات مستمر و گوناگون قرآن کریم بر وحدت و اتفاق، باید به وضع اجتماع و محیطی که قرآن در آن نازل شده است توجه کرد.
ویژگیهای اخلاقی و اجتماعی و محیطی اعراب، مانع همبستگی آنها، به عنوان یک امت، و موجب تفرقه و تکروی آن‌ها می‌شد.
از جمله این ویژگی ها، گرایش جدّی به حریت و مقاومت در برابر به بند کشیده شدن بود که حتی هرودوت و دیگر مورخان یونانی و رومی را هم به تعجب واداشت.
[۴۷] جواد علی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۴، ص۴۰۸، بیروت ۱۹۷۶ـ۱۹۷۸.

از همین رو عرب جاهلی، جز در پاره ای موارد ضروری، به هیچگونه تعهدی تن نمی‌داد.
[۴۸] جواد علی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۴، ص۴۰۸، بیروت ۱۹۷۶ـ ۱۹۷۸.

افراط در اِعمال این خصلت منجر به فرد گرایی شدید و عنان گسیخته اعراب و مانع از تشکیل جوامع بزرگ و امت می‌شد.
[۴۹] جواد علی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۴، ص۴۰۸، بیروت ۱۹۷۶ـ۱۹۷۸.

اعراب در واقع تنها عشیره و قبیله را ــ که افرادش با هم نسبت خونی داشتند ــ به رسمیت می‌شناختند.
این ویژگی در تمام عربستان وجود داشت، اما در مدینه، به سبب وجود یهودیان و مسیحیان، اختلافات مذهبی هم بر این ویژگی افزوده می‌شد و علاوه بر تفرقه اجتماعی، تفرقه دینی نیز در آن‌جا بروز می‌کرد.


در قرآن کریم، تفرقه دینی در کنار تفرقه اجتماعی نهی و نفی شده است و تفرّق در دین در برابر اقامه دین به کار رفته و عامل تفرقه گرایی مشرکان، انس و عادت به مظاهر شرک دانسته شده است.
خداوند پیامبر اسلام را به «استقامت» (بر راه راست، ثابت ماندن)
[۵۲] حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ذیل «قوم»، چاپ محمد سید کیلانی، بیروت.
در تفرقه زدایی امر کرده است.
همچنین، در ادامه آیه فطرت ، فرقه گرایی‌ها و تفرقه انگیزی های مسلمانان را برابر با شرک ورزیدن و به صفوف مشرکان پیوستن اعلام می‌کند.
در قرآن کریم، این عجب و خودپسندی، که بر پایه آن هر فرقه و گروه به آنچه خود دارند خرسند و شادمان‌اند و باورها و پایبندی های فرقه های دیگر را ارج نمی‌نهند و به سخره می‌گیرند، سخت نکوهش شده است.
[۵۸] محمد بن جریر طبری ، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۸، ص۲۳.
[۵۹] محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۴، ص۳۲، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
[۶۰] ابن عاشور (محمد طاهر بن محمد)، تفسیر التحریر و التنویر، ج۱۸، ص۷۲ـ۷۳، تونس ۱۹۸۴.

در واقع، قرآن کریم تفرقه در دین را مطلقاً نفی می‌کند و حساب اهل تفرقه را از پیامبر اسلام جدا می‌سازد.


همچنین، پیامبر اسلام از پای نهادن به مسجد ضِرار (مسجد نفاق)، که منافقان مدینه آن را برای ایجاد تفرقه در میان مسلمانان بنا کرده بودند
[۶۳] محمد بن جریر طبری ، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۱۷ـ۱۹.
، نهی شد تا مسلمانان دریابند که مسجد نیز هرگاه به پایگاه تفرقه تبدیل شود، حتی پای نهادن در آن شرعاً روا نیست.
عالمان مسلمان نیز در باره وجوب ویران کردن مساجدی که با چنین هدفی ساخته شوند، اتفاق نظر دارند.
[۶۶] محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۸، ص۲۵۴، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
[۶۷] ابن عاشور (محمد طاهر بن محمد)، تفسیر التحریر و التنویر، ج۱۱، ص۳۱، تونس ۱۹۸۴.



بنا بر آیات قرآن کریم، ریشه اصلی تفرقه دینی، جدایی افکندن و فرق نهادن میان پیامبران و پیروی از دین و شریعت یکی از پیامبران را بهانه مخالفت با دیگر پیامبران قرار دادن است، به گونه ای که پیروان یک دین، آیین خود را متفاوت با دیگر ادیان الهی و جدا از آن‌ها بدانند.
قرآن به مسلمانان توصیه می‌کند که به همه پیامبران و کتاب های آسمانی و شریعت های الهی ایمان داشته باشند و بین پیامبران فرق نگذارند.
در واقع، مُسلِم حقیقی بودن مشروط به چنین ایمانی است.


قرآن کریم پیشینه تفرقه در دین را به اهل کتاب (یهود و نصاری)، منتسب کرده
[۷۵] محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۶، ص۱۲، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
[۷۶] محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۲۰، ص۱۴۳، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
[۷۷] ابن عاشور (محمد طاهر بن محمد)، تفسیر التحریر و التنویر، ج۲۵، ص ۵۶ـ۵۸، تونس ۱۹۸۴.
که آگاهانه، بر اختلافات مذهبی پافشاری کردند و باب تفرقه در دین را گشودند و امت موسی علیه‌السلام را نخستین گروهی دانسته که در دین تفرقه کردند.
قرآن مسلمانان را از این‌که همانند آنان رفتار کنند، بر حذر می‌دارد.
آنان ادعا می‌کردند که جز یهود و نصاری پیروان هیچ دین دیگری به بهشت نمی‌روند و به مسلمانان می‌گفتند اگر می‌خواهید هدایت یابید، یهودی یا نصرانی شوید.
در عین حال، حقانیت یکدیگر را نیز نفی و همانند بی خبران از دین و مشرکان رفتار می‌کردند.


قرآن کریم برای برقرار ماندن وحدت و همبستگی میان مسلمانان، آنان را به چنگ زدن به ریسمان الهی امر و از تفرقه افکنی و تفرقه انگیزی نهی می‌کند: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبلِ اللّهِ جَمیعاً وَلاتَفَرَّقُوا. . . ».
اعتصام به معنی تمسک و آویختن به یک چیز است.
[۹۰] حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ذیل «عصم»، چاپ محمد سید کیلانی، بیروت.

حبل اللّه در روایات به قرآن کریم
[۹۱] محمد بن جریر طبری ، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۲۱.
[۹۳] محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۴، ص۱۵۹، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
[۹۴] هاشم بن سلیمان بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۳۰۵، چاپ محمود بن جعفر موسوی زرندی، تهران ۱۳۳۴ ش، چاپ افست قم.
، آل محمد صلی اللّه علیه وآله وسلم
[۹۷] هاشم بن سلیمان بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۳۰۷، چاپ محمود بن جعفر موسوی زرندی، تهران ۱۳۳۴ ش، چاپ افست قم.
، قرآن و عترت ، توحید و ولایت و چیزهایی از این قبیل تفسیر شده است.
برخی از مفسران نیز آن را به معنای دین و آیین اسلام گرفته اند.
[۱۰۲] محمد بن حسن طوسی ، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۵۴۹.
[۱۰۳] محمد جواد مغنیه، التفسیر الکاشف، ج۲، ص۱۲۲، بیروت ۱۹۸۰ـ۱۹۸۱.

بنابراین، هر رویکرد و عملکردی که محور آن خداجویی و خداخواهی باشد، اعتصام به حبل اللّه است و اگر بر پایه ارتباط با خدا نباشد، تفرقه است.
چنانکه پیشتر در سیاق همین آیه آمده است : «. . . وَمَن یَعتَصِم بِاللّهِ فَقَد هُدِیَ اِلی صِراطٍ مُسْتَقیم».


آیه «وَاعْتَصِمُوا بِحَبلِ اللّهِ جَمیعاً وَلاتَفَرَّقُوا. . . » در مدینه نازل شده و ناظر به اختلافات میان دو قبیله اوس و خَزرَج است که پیش از اسلام دائماً درگیر بودند و به برکت اسلام با هم الفت یافتند.
بعدها هم گاه با یادآوری گذشته به نزاع می‌پرداختند.
[۱۰۵] محمد بن جریر طبری ، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۱۹.

همچنین به اختلافات مذهبی و تفرقه افکنی های اهل کتاب، خاصه یهود، اشاره می‌کند که حتی بر سر فهم و تفسیر تورات اختلاف داشتند و بر این اساس به گروه‌ها و احزاب متعددی تقسیم شدند و به طرفداری از دو قبیله اوس و خزرج با هم می‌جنگیدند.
[۱۰۶] جواد علی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۶، ص۵۵۶، بیروت ۱۹۷۶ـ۱۹۷۸.



این آیه بیانگر اهمیت اخلاص در دین است
[۱۰۷] محمد بن جریر طبری ، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۲۱ به نقل از ابوالعالیه.
که خداوند همه امت های پیشین را به آن فرمان داده و آنان گاه سرپیچی کرده و راه تفرقه را پیش گرفته اند.
بنابراین، مسلمانان موظف‌اند در تمامی اعمال و رفتار خویش فقط خدا را در نظر داشته باشند و خود را مانند بندگان دیگر او ببینند و اگر در برخی عقاید و مناسک با دیگران اختلاف‌هایی دارند، بر آن‌ها پافشاری نکنند و نسبت به فرقه ای که به آن نسبت دارند، تعصب نورزند.
[۱۰۹] محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۴، ص۱۵۹، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.

در احادیث نیز بر گرویدن خالصانه و متوسلانه به قرآن کریم، به عنوان رمز وحدت اسلامی، تأکید شده است : «فَعَلیکُم بکتابِ اللّه».
[۱۱۰] ابن حنبل، مسندالامام احمد بن حنبل، ج۲، ص۲۱۲، بیروت: دار صادر.



در واقع در بیان صریح قرآن کریم ایمان به خدای یکتا و ایمان به آخرت و انجام دادن عمل صالح، شرط نجات و رستگاری است تا اختلافات عقیدتی میان پیروان ادیان یا اختلافات موجود در عقاید مسلمانان، بهانه ای برای تفرقه انگیزی و متفرق شدن نگردد.
محور تمام مناسک عبادی اسلامی نیز تفرقه زدایی و متمایل ساختن مسلمانان به جمعیت و جماعت است که این خصوصیت در نمازهای جماعت و جمعه و در مراسم حج مشهودتر است.


در یک حدیث مشهور نبوی نیز امت اسلامی به ساختمانی استوار و دیرپا تشبیه شده که اجزای آن یکدیگر را ثابت نگاه می‌دارند.
[۱۱۳] احمد بن علی نسائی، کتاب السنن الکبری، ج۲، ص۴۱، چاپ عبدالغفار سلیمان بنداری و کسروی حسن، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
[۱۱۴] عبد الرحمان بن ابی بکر سیوطی، الجامع الصغیر فی احادیث البشیر النذیر، ج۲، ص۶۶۰، بیروت ۱۴۰۱.

همچنین، به رغم آن‌که نصاری برای خشنودی خداوند و اصرار بر اخلاص در دین، به رهبانیت (جمع گریزی و گوشه گیری) رو آورده بودند
[۱۱۶] محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۷، ص۲۶۵، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
، اسلام با نفی رهبانیت انواع گوناگون تفرقه را، هرچند توجیه دینی و شرعی داشته باشد، بدعت می‌داند و محکوم می‌کند؛ چنانکه پیامبر اکرم، ضمن برخورد جدّی با انزواطلبی‌ها و جمع گریزی ها، رهبانیت امت اسلامی را جهاد در راه خدا شناساند.
[۱۱۸] ابن ابی شیبه، المصنَّف فی الاحادیث و الآثار، ج۴، ص۵۶۵، چاپ سعید محمد لحّام، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
[۱۱۹] ابن حنبل، مسندالامام احمد بن حنبل، ج۳، ص۸۲، بیروت: دار صادر.
[۱۲۰] ابن حنبل، مسندالامام احمد بن حنبل، ج۳، ص۲۶۶، بیروت: دار صادر.
[۱۲۲] علی بن حسام الدین متقی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۳، ص۷۶۰، چاپ بکری حیّانی و صفوة سقا، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.

در احادیث دیگر نیز رهبانیت امت خود را هجرت و جهاد و نماز و روزه و حج دانسته است.
[۱۲۴] محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۷، ص۲۶۵، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.




(۱) علاوه بر قرآن.
(۲) محمود بن عبد اللّه آلوسی، روح المعانی، بیروت: داراحیاء التراث العربی.
(۳) ابن ابی شیبه، المصنَّف فی الاحادیث و الآثار، چاپ سعید محمد لحّام، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
(۴) ابن بابویه، الامالی، قم ۱۴۱۷.
(۵) ابن بابویه، معانی الاخبار، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۱ ش.
(۶) ابن حنبل، مسندالامام احمد بن حنبل، بیروت: دار صادر.
(۷) ابن عاشور (محمد طاهر بن محمد)، تفسیر التحریر و التنویر، تونس ۱۹۸۴.
(۸) هاشم بن سلیمان بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، چاپ محمود بن جعفر موسوی زرندی، تهران ۱۳۳۴ ش، چاپ افست قم.
(۹) عبد علی بن جمعه حویزی، کتاب تفسیر نور الثقلین، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم (۱۳۸۳ـ۱۳۸۵).
(۱۰) عبد اللّه بن عبد الرحمان دارمی، سنن الدارمی، چاپ محمد احمد دهمان، دمشق: مکتبة الاعتدال.
(۱۱) حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمد سید کیلانی، بیروت.
(۱۲) عبد الرحمان بن ابی بکر سیوطی، الجامع الصغیر فی احادیث البشیر النذیر، بیروت ۱۴۰۱.
(۱۳) محمد پادشاه بن غلام محیی الدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسی، چاپ محمد دبیر سیاقی، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۱۴) عبد الرزاق بن همام صنعانی، المصنّف، چاپ حبیب الرحمان اعظمی، بیروت: مجلس العلمی.
(۱۵) محمد حسین طباطبائی ، المیزان فی تفسیر القرآن.
(۱۶) فضل بن حسن طبرسی ، مجمع البیان فی تفسیر القرآن.
(۱۷) محمد بن جریر طبری ، جامع البیان فی تفسیر القرآن.
(۱۸) محمد بن حسن طوسی ، التبیان فی تفسیر القرآن.
(۱۹) جواد علی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت ۱۹۷۶ـ۱۹۷۸.
(۲۰) محمد غروی، الامثال النبویّة، بیروت ۱۴۰۱.
(۲۱) محمد بن عمر فخر رازی، التفسیر الکبیر، قاهره.
(۲۲) چاپ افست تهران.
(۲۳) محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۲۴) علی بن حسام الدین متقی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، چاپ بکری حیّانی و صفوة سقا، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
(۲۵) محمد باقر بن محمد تقی مجلسی ، بحار الانوار.
(۲۶) محمد جواد مغنیه، التفسیر الکاشف، بیروت ۱۹۸۰ـ۱۹۸۱.
(۲۷) احمد بن علی نسائی، کتاب السنن الکبری، چاپ عبدالغفار سلیمان بنداری و کسروی حسن، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.


۱. محمد پادشاه بن غلام محیی الدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسی، ذیل واژه، چاپ محمد دبیر سیاقی، تهران ۱۳۶۳ ش.
۲. انبیاء/سوره ۲۱، آیه ۹۲.    
۳. مؤمنون/سوره ۲۳، آیه ۵۲.    
۴. محمد بن جریر طبری ، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۷، ص۶۷.
۵. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۱۱۱.    
۶. محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۵۴۶.    
۷. محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۴، ص۱۵۹، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
۸. محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج ۱۱، ص ۳۳۸ـ۳۳۹، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
۹. انبیاء/سوره ۲۱، آیه ۵۱-۹۱.    
۱۰. انبیاء/سوره ۲۱، آیه ۹۳-۹۴.    
۱۱. مؤمنون/سوره ۲۳، آیه ۳۱-۵۱.    
۱۲. مؤمنون/سوره ۲۳، آیه ۵۳-۵۴.    
۱۳. مائدة/سوره ۵، آیه ۴۸.    
۱۴. هود/سوره ۱۱، آیه ۱۱۸.    
۱۵. نحل/سوره ۱۶، آیه ۹۳.    
۱۶. شوری/سوره ۴۲، آیه ۸.    
۱۷. بقرة/سوره ۲، آیه ۲۱۳.    
۱۸. یونس/سوره ۱۰، آیه ۱۹.    
۱۹. هود/سوره ۱۱، آیه ۱۱۸.    
۲۰. شوری/سوره ۴۲، آیه ۸.    
۲۱. شوری/سوره ۴۲، آیه ۱۰.    
۲۲. مائدة/سوره ۵، آیه ۴۸.    
۲۳. بقرة/سوره ۲، آیه ۲۱۳.    
۲۴. آل عمران/سوره ۳، آیه ۱۹.    
۲۵. شوری/سوره ۴۲، آیه ۱۴.    
۲۶. مائدة/سوره ۵، آیه ۱۴.    
۲۷. مائدة/سوره ۵، آیه ۶۴.    
۲۸. سجده/سوره ۳۲، آیه ۲۵.    
۲۹. آل عمران/سوره ۳، آیه ۱۰۵.    
۳۰. آل عمران/سوره ۳، آیه ۱۰۵.    
۳۱. شوری/سوره ۴۲، آیه ۱۴.    
۳۲. بیِّنة/سوره ۹۸، آیه ۴.    
۳۳. هود/سوره ۱۱، آیه ۱۱۸-۱۱۹.    
۳۴. محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۴، ص۴۵۹، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
۳۵. هود/سوره ۱۱، آیه ۱۱۸.    
۳۶. محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۴، ص۱۵۹، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
۳۷. ابن بابویه، معانی الاخبار، ج۱، ص۱۵۷، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۱ ش.    
۳۸. عبد اللّه بن عبد الرحمان دارمی، سنن الدارمی، ج۲، ص۲۴۱، چاپ محمد احمد دهمان، دمشق: مکتبة الاعتدال.
۳۹. محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۴، ص۱۵۹ـ ۱۶۰، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
۴۰. محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج ۱۲، ص ۱۲۹ـ۱۳۰، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
۴۱. محمد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۳، ص ۳۷۹۳۸۰.    
۴۲. عبد الرزاق بن همام صنعانی، المصنّف، ج۵، ص۲۲۶، چاپ حبیب الرحمان اعظمی، بیروت: مجلس العلمی.
۴۳. محمد غروی، الامثال النبویّة، ج۲، ص۳۴۷، بیروت ۱۴۰۱.
۴۴. حجرات/سوره ۴۹، آیه ۱۰.    
۴۵. انفال/سوره ۸، آیه ۷۳.    
۴۶. حشر/سوره ۵۹، آیه ۱۴.    
۴۷. جواد علی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۴، ص۴۰۸، بیروت ۱۹۷۶ـ۱۹۷۸.
۴۸. جواد علی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۴، ص۴۰۸، بیروت ۱۹۷۶ـ ۱۹۷۸.
۴۹. جواد علی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۴، ص۴۰۸، بیروت ۱۹۷۶ـ۱۹۷۸.
۵۰. شوری/سوره ۴۲، آیه ۱۳.    
۵۱. روم/سوره ۳۰، آیه ۳۱-۳۲.    
۵۲. حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ذیل «قوم»، چاپ محمد سید کیلانی، بیروت.
۵۳. شوری/سوره ۴۲، آیه ۱۴-۱۵.    
۵۴. روم/سوره ۳۰، آیه ۳۰.    
۵۵. روم/سوره ۳۰، آیه ۳۱-۳۲.    
۵۶. مؤمنون/سوره ۲۳، آیه ۵۳.    
۵۷. روم/سوره ۳۰، آیه ۳۲.    
۵۸. محمد بن جریر طبری ، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۸، ص۲۳.
۵۹. محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۴، ص۳۲، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
۶۰. ابن عاشور (محمد طاهر بن محمد)، تفسیر التحریر و التنویر، ج۱۸، ص۷۲ـ۷۳، تونس ۱۹۸۴.
۶۱. انعام/سوره ۶، آیه ۱۵۹.    
۶۲. محمد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۳۸۹۳۹۰.    
۶۳. محمد بن جریر طبری ، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۱۷ـ۱۹.
۶۴. توبة/سوره ۹، آیه ۱۰۷-۱۱۰.    
۶۵. محمد بن عمر فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۱۹۵، قاهره.    
۶۶. محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۸، ص۲۵۴، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
۶۷. ابن عاشور (محمد طاهر بن محمد)، تفسیر التحریر و التنویر، ج۱۱، ص۳۱، تونس ۱۹۸۴.
۶۸. نساء/سوره ۴، آیه ۱۵۰-۱۵۲.    
۶۹. بقرة/سوره ۲، آیه ۱۳۶.    
۷۰. بقرة/سوره ۲، آیه ۲۸۵.    
۷۱. آل عمران/سوره ۳، آیه ۱۹-۲۰.    
۷۲. آل عمران/سوره ۳، آیه ۸۴-۸۵.    
۷۳. شوری/سوره ۴۲، آیه ۱۴.    
۷۴. بیِّنة/سوره ۹۸، آیه ۴.    
۷۵. محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۶، ص۱۲، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
۷۶. محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۲۰، ص۱۴۳، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
۷۷. ابن عاشور (محمد طاهر بن محمد)، تفسیر التحریر و التنویر، ج۲۵، ص ۵۶ـ۵۸، تونس ۱۹۸۴.
۷۸. بقرة/سوره ۲، آیه ۲۱۳.    
۷۹. آل عمران/سوره ۳، آیه ۱۹.    
۸۰. یونس/سوره ۱۰، آیه ۹۳.    
۸۱. جاثیة/سوره ۴۵، آیه ۱۷.    
۸۲. هود/سوره ۱۱، آیه ۱۱۰.    
۸۳. فصّلت/سوره ۴۱، آیه ۴۵.    
۸۴. آل عمران/سوره ۳، آیه ۱۰۵.    
۸۵. محمدبن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۵۵۰.    
۸۶. بقرة/سوره ۲، آیه ۱۱۱.    
۸۷. بقرة/سوره ۲، آیه ۱۳۵.    
۸۸. بقرة/سوره ۲، آیه ۱۱۳.    
۸۹. آل عمران/سوره ۳، آیه ۱۰۳.    
۹۰. حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ذیل «عصم»، چاپ محمد سید کیلانی، بیروت.
۹۱. محمد بن جریر طبری ، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۲۱.
۹۲. محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۵۴۵.    
۹۳. محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۴، ص۱۵۹، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
۹۴. هاشم بن سلیمان بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۳۰۵، چاپ محمود بن جعفر موسوی زرندی، تهران ۱۳۳۴ ش، چاپ افست قم.
۹۵. عبد علی بن جمعه حویزی، کتاب تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۳۷۷، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم (۱۳۸۳۱۳۸۵).    
۹۶. محمود بن عبد اللّه آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۱۸، بیروت:داراحیاء التراث العربی.    
۹۷. هاشم بن سلیمان بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۳۰۷، چاپ محمود بن جعفر موسوی زرندی، تهران ۱۳۳۴ ش، چاپ افست قم.
۹۸. عبد علی بن جمعه حویزی، کتاب تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۳۷۷، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم (۱۳۸۳۱۳۸۵).    
۹۹. محمود بن عبد اللّه آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۱۸، بیروت:داراحیاء التراث العربی.    
۱۰۰. عبد علی بن جمعه حویزی، کتاب تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۳۷۸، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم (۱۳۸۳۱۳۸۵).    
۱۰۱. محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۵۴۵.    
۱۰۲. محمد بن حسن طوسی ، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۵۴۹.
۱۰۳. محمد جواد مغنیه، التفسیر الکاشف، ج۲، ص۱۲۲، بیروت ۱۹۸۰ـ۱۹۸۱.
۱۰۴. آل عمران/سوره ۳، آیه ۱۰۱.    
۱۰۵. محمد بن جریر طبری ، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۱۹.
۱۰۶. جواد علی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۶، ص۵۵۶، بیروت ۱۹۷۶ـ۱۹۷۸.
۱۰۷. محمد بن جریر طبری ، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۲۱ به نقل از ابوالعالیه.
۱۰۸. بیِّنة/سوره ۹۸، آیه ۴.    
۱۰۹. محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۴، ص۱۵۹، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
۱۱۰. ابن حنبل، مسندالامام احمد بن حنبل، ج۲، ص۲۱۲، بیروت: دار صادر.
۱۱۱. مائدة/سوره ۵، آیه ۶۹.    
۱۱۲. شوری/سوره ۴۲، آیه ۱۳.    
۱۱۳. احمد بن علی نسائی، کتاب السنن الکبری، ج۲، ص۴۱، چاپ عبدالغفار سلیمان بنداری و کسروی حسن، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
۱۱۴. عبد الرحمان بن ابی بکر سیوطی، الجامع الصغیر فی احادیث البشیر النذیر، ج۲، ص۶۶۰، بیروت ۱۴۰۱.
۱۱۵. حدید/سوره ۵۷، آیه ۲۷.    
۱۱۶. محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۷، ص۲۶۵، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
۱۱۷. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوار، ج۶۵، ص۳۲۰.    
۱۱۸. ابن ابی شیبه، المصنَّف فی الاحادیث و الآثار، ج۴، ص۵۶۵، چاپ سعید محمد لحّام، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۱۱۹. ابن حنبل، مسندالامام احمد بن حنبل، ج۳، ص۸۲، بیروت: دار صادر.
۱۲۰. ابن حنبل، مسندالامام احمد بن حنبل، ج۳، ص۲۶۶، بیروت: دار صادر.
۱۲۱. ابن بابویه، الامالی، ج۱، ص۱۲۳، قم ۱۴۱۷.    
۱۲۲. علی بن حسام الدین متقی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۳، ص۷۶۰، چاپ بکری حیّانی و صفوة سقا، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
۱۲۳. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوار، ج۷۹، ص۱۱۴.    
۱۲۴. محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۷، ص۲۶۵، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
۱۲۵. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوار، ج۶۵، ص۳۲۰.    



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تفرقه»، شماره۳۶۷۸.    






جعبه ابزار