• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

توبه از قذف (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



از موارد توبه که در آیات قرآن به آن اشاره شده، «قذف» است.



پذيرش توبه قاذف (تهمت‌زننده) از سوى خداوند، قبل از جارى شدن حدّ بر او يا بعد از آن:
«والَّذينَ يَرمونَ المُحصَنتِ ثُمَّ لَم يَأتوا بِاربَعَةِ شُهَداءَ فَاجلِدوهُم ثَمنينَ جَلدَةً ولا تَقبَلوا لَهُم شَهدَةً ابَدًا واولكَ هُمُ الفسِقون‌ • الَّا الَّذينَ تابوا مِن بَعدِ ذلِكَ واصلَحوا فَانَّ اللَّهَ غَفورٌ رَحيم؛و كسانى كه زنان پاکدامن را به زنا متهم مى‌كنند، سپس چهار شاهد بر مدعاى خود نمى‌آورند، آنها را هشتاد تازيانه بزنيد و شهادتشان را هرگز نپذيريد؛ و آنها همان فاسقان هستند. مگر كسانى كه بعد از آن توبه كنند و جبران نمايند كه خداوند آنها را مى‌بخشد زيرا خداوند آمرزنده و مهربان است.»
از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام نقل شده است: استثنا در آيه به هر دو امر (فسق و قبول نشدن شهادت) باز مى‌گردد، پس هر گاه قذف‌كننده توبه كند، توبه او قبول است.


آثار پذیرش توبه از قذف عبارتند از:

۲.۱ - پذیرش گواهی

توبه قاذف همراه با اصلاح، موجب پذيرش گواهی وى:
«والَّذينَ يَرمونَ المُحصَنتِ ثُمَّ لَم يَأتوا بِاربَعَةِ شُهَداءَ ... ولا تَقبَلوا لَهُم شَهدَةً ابَدًا ... • الَّا الَّذينَ تابوا مِن بَعدِ ذلِكَ واصلَحوا فَانَّ اللَّهَ غَفورٌ رَحيم؛و كسانى كه زنان پاكدامن را به زنا متهم مى‌كنند، سپس چهار شاهد بر مدعاى خود نمى‌آورند، ... و شهادتشان را هرگز نپذيريد؛ ... مگر كسانى كه بعد از آن توبه كنند و جبران نمايند كه خداوند آنها را مى‌بخشد زيرا خداوند آمرزنده و مهربان است.»

۲.۲ - سقوط حد

توبه قاذف همراه با اصلاح، موجب سقوط حدّ از وى:
«والَّذينَ يَرمونَ المُحصَنتِ ثُمَّ لَم يَأتوا بِاربَعَةِ شُهَداءَ فَاجلِدوهُم ثَمنينَ جَلدَةً ...• الَّا الَّذينَ تابوا مِن بَعدِ ذلِكَ واصلَحوا فَانَّ اللَّهَ غَفورٌ رَحيم؛و كسانى كه زنان پاكدامن را به زنا متهم مى‌كنند، سپس چهار شاهد بر مدعاى خود نمى‌آورند، آنها را هشتاد تازيانه بزنيد ... مگر كسانى كه بعد از آن توبه كنند و جبران نمايند كه خداوند آنها را مى‌بخشد زيرا خداوند آمرزنده و مهربان است.»


در قذف معتبر است که به لفظ صریح یا ظاهری باشد که بر آن اعتماد شود؛ مانند قول قذف‌کننده: «تو زنا کردی» یا «تو لواط نمودی» یا «تو زناکاری» یا «لواط کننده‌ای» یا «به تو لواط شده» یا «در دبر تو دخول شده» یا «ای زناکار» یا «ای لواط کننده» و مانند این‌ها از آنچه که صریحاً یا با ظاهر مورد اعتماد، این معنی را ادا نماید. و معتبر است که گوینده به آنچه که لفظ برای آن وضع شده و به معنای آن، در آن زبانی که به آن سخن می‌گوید، عارف باشد؛ پس اگر یک نفر عجمی یکی از این لفظ‌ها را (به زبان عربی) بگوید درصورتی‌که معنای آن‌ها را نمی‌داند قذف‌کننده نمی‌باشد و حدّی بر او نیست ولو اینکه مخاطب، معنای آن را بداند. و برعکس، اگر کسی که معنای لغت را می‌داند به کسی که آن را نمی‌داند، بگوید، قذف‌کننده است و حدّ دارد.

۳.۱ - حد قذف

حد قذف هشتاد تازیانه است - خواه کسی که افترا زده مرد باشد یا زن - و به طور متوسط در شدت به‌طوری که به زدن در زنا نرسد، زده می‌شود و روی لباس عادی‌اش زده می‌شود و برهنه نمی‌شود و به تمام بدن او به‌غیراز سروصورت و عورت زده می‌شود. و بنابر رای بعضی، قاذف در دید مردم گذاشته می‌شود تا از شهادتش اجتناب شود. و موجب این حد، رمی به زنا یا لواط است، و اما رمی به سحق و بقیه فواحش موجب حدّ قذف نمی‌باشد. البته امام (علیه‌السلام) حق تعزیر رمی‌کننده به آن‌ها را دارد.

۳.۲ - شرایط قاذف و مقذوف

در قاذف (قذف‌کننده)، بلوغ و عقل معتبر است؛ پس اگر بچه قذف نماید، حدّ نمی‌خورد اگرچه مسلمان بالغ عاقل را قذف نماید، ولی اگر ممیزی باشد که‌ تادیب در او اثر دارد، طبق نظر حاکم، تادیب می‌شود و همچنین است دیوانه. و همچنین در قاذف، اختیار معتبر است؛ پس اگر از روی اکراه قذف نماید چیزی بر او نمی‌باشد. و قصد معتبر است؛ پس اگر به طور سهو یا غفلت یا مزاح، قذف نماید، حدّ نمی‌خورد. اگر عاقل یا دیوانه ادواری در دور عقلش، قذف نماید، سپس عاقل دیوانه شود یا جنون ادواری عود نماید، حدّ بر او ثابت است و ساقط نمی‌شود و در حال دیوانگی حدّ زده می‌شود. و در مقذوف (قذف شده)، احصان‌ شرط است. و احصان‌ در این مقام، عبارت از بلوغ و عقل و حریت و اسلام و عفت می‌باشد؛ پس کسی که تمام آن‌ها را دارد، به قذف او حدّ واجب می‌شود و کسی که همه یا بعضی از آن‌ها را فاقد می‌باشد قاذف او حدی ندارد و بر او تعزیر می‌باشد، پس اگر پسربچه یا دختربچه یا مملوک یا کافری را قذف نماید تعزیر می‌شود. و اما غیر عفیف چنانچه متظاهر به زنا یا لواط باشد پس حرمتی ندارد و حدّ و تعزیری بر قاذف او نمی‌باشد. و اگر متظاهر به آن‌ها نباشد پس قذف او موجب حدّ می‌باشد. و اگر متظاهر به یکی از آن‌ها باشد پس در آنچه که تظاهر دارد حدّ و تعزیری نیست و در غیر آن بنابر اقوی حدّ است. و اگر به غیر آن‌ها از معصیت‌ها متظاهر باشد قذف او موجب حدّ است.»

۳.۳ - راه اثبات قذف

قذف، با اقرار ثابت می‌شود و بنابر احوط (وجوبی) معتبر است که دو مرتبه باشد، بلکه خالی از وجه نیست. و در مقرّ، بلوغ و عقل و اختیار و قصد شرط است. و نیز با شهادت دو شاهد عادل ثابت می‌شود و با شهادت زن‌ها - چه جداگانه و چه به ضمیمه مردها - ثابت نمی‌شود.

۳.۴ - راه‌های ساقط شدن حد قذف

درصورتی‌که حدّ بر قاذف ثابت شود از او ساقط نمی‌شود مگر با تصدیق کسی که قذف شده ولو یک مرتبه باشد و همین طور با بیّنه‌ای که به‌وسیله آن زنا ثابت می‌شود و با عفو؛ و اگر عفو کند سپس از آن برگردد رجوع او اثری ندارد. و در قذف زوجه، با لعان هم حدّ ساقط می‌شود.

۳.۵ - حکم یکدیگر را قذف کردن

اگر دو نفر همدیگر را قذف نمایند حدّ ساقط می‌شود و هر دو تعزیر می‌شوند، چه قذف هر یک از آن‌ها به دیگری مثل قذف دیگری باشد، مانند اینکه هر یک طرفش را به لواط - فاعل باشد یا مفعول - قذف نماید، یا مختلف باشد، مانند اینکه یکی از آن‌ها طرفش را به زنا و دیگری او را به لواط، قذف نماید.

۳.۶ - حکم گروهی را قذف کردن

اگر گروهی را یکی بعد از دیگری قذف نماید، پس برای هر یک از آن‌ها یک حد می‌باشد، چه با هم برای طلب حدّ بیایند یا جدا جدا. و اگر یک نفر، گروهی را با یک لفظ قذف نماید به اینکه بگوید «این‌ها زناکارند» پس اگر جدا جدا برای مطالبه مراجعه کنند، برای هر یک، یک حدّ است و اگر با هم مراجعه کنند، برای همه یک حدّ است. و اگر مثلاً بگوید: «زید و عمرو و بکر زناکارند» ظاهر آن است که این، قذف با یک لفظ است. و همچنین است اگر بگوید: «زید زناکار است و عمرو و بکر» و اما اگر بگوید: «زید زانی است و عمرو زانی است و بکر زانی است» برای هر یک حدّ است؛ چه در مطالبه، اجتماع کنند یا نه. و اگر بگوید: «ای پسر دو زناکار»، پس حدّ برای هر دو می‌باشد و قذف با یک لفظ است، پس در صورت اجتماع بر مطالبه، یک حدّ و درصورتی‌که پی‌درپی مطالبه نمایند، دو حدّ می‌خورد.

۳.۷ - مجازات قذف فرزند توسط پدر یا مادر و بالعکس

اگر پدر، فرزندش را به آنچه که موجب حدّ است، قذف نماید حدّ زده نمی‌شود، بلکه تعزیر بر او است برای حرمت قذف، نه برای فرزند. و همچنین حدّ زده نمی‌شود اگر زن مرده‌اش را که وارثی ندارد مگر فرزند همین مرد، قذف نماید. و اگر آن زن فرزندی از غیر او داشته باشد، حدّ دارد. و همچنین است اگر زن وارث دیگری غیر از فرزند داشته باشد. و ظاهر آن است که جد، پدر محسوب می‌شود؛ پس به قذف پسر پسرش حدّ ندارد و اگر فرزند، پدرش را - اگرچه بالا برود - قذف نماید حدّ می‌خورد. و مادر اگر پسرش را قذف نماید حدّ دارد. و اقارب (خویشان) اگر بعضی بعضی را قذف نمایند حدّ می‌خورند.

۳.۸ - به ارث رسیدن حد قذف

حدّ قذف، ارث می‌رسد درصورتی‌که کسی که قذف شده، آن را استیفا نکرده باشد و عفو هم ننموده باشد و کسی که مال را ارث می‌برد، آن را ارث می‌برد؛ چه مرد باشد و چه زن، مگر زوج و زوجه. لیکن ارث بردن آن - مانند ارث بردن مال – توزیع ندارد، بلکه هر یک از ورثه حق مطالبه آن را به طور کامل دارند؛ اگرچه ورثه دیگر، آن را ببخشد.


۱. نور/سوره۲۴، آیه۴.    
۲. نور/سوره۲۴، آیه۵.    
۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۷، ص ۱۹۹.    
۴. نور/سوره۲۴، آیه۴.    
۵. نور/سوره۲۴، آیه۵.    
۶. نور/سوره۲۴، آیه۴.    
۷. نور/سوره۲۴، آیه۵.    
۸. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۵۰۵، کتاب الحدود، الفصل الثالث فی حد القذف، القول فی الموجب، مسالة۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۹. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۵۰۸، کتاب الحدود، الفصل الثالث فی حد القذف، القول فی الاحکام، مسالة۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۱۰. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۵۰۵، کتاب الحدود، الفصل الثالث فی حد القذف، القول فی الموجب، مسالة۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۱۱. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۵۰۷، کتاب الحدود، الفصل الثالث فی حد القذف، القول فی القاذف و المقذوف، مسالة۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۱۲. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۵۰۷، کتاب الحدود، الفصل الثالث فی حد القذف، القول فی القاذف و المقذوف، مسالة۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۱۳. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۵۰۷، کتاب الحدود، الفصل الثالث فی حد القذف، القول فی القاذف و المقذوف، مسالة۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۱۴. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۵۰۸، کتاب الحدود، الفصل الثالث فی حد القذف، القول فی الاحکام، مسالة۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۱۵. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۵۰۹، کتاب الحدود، الفصل الثالث فی حد القذف، القول فی الاحکام، مسالة۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۱۶. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۵۰۹، کتاب الحدود، الفصل الثالث فی حد القذف، القول فی الاحکام، مسالة۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۱۷. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۵۰۸، کتاب الحدود، الفصل الثالث فی حد القذف، القول فی القاذف و المقذوف، مسالة۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۱۸. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۵۰۸، کتاب الحدود، الفصل الثالث فی حد القذف، القول فی القاذف و المقذوف، مسالة۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۱۹. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۵۰۹، کتاب الحدود، الفصل الثالث فی حد القذف، القول فی الاحکام، مسالة۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۹، ص۱۰۷، برگرفته از مقاله «موارد توبه (قذف)».    
ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر)    ، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی    






جعبه ابزار