• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

توقیفیت اسماء و صفات الهی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



پس از اذعان به اصل وجود اسما و صفات برای خداوند متعالی و به‌کار رفتن آن در متون دینی از وحی و سنت،
[۳] سنن الترمذی، ج‌۵، ص‌۱۹۲‌- ‌۱۹۳.
همواره این بحث در میان متکلمان، فقیهان و مفسران مطرح بوده و هست که آیا می‌توان خداوند را به هر اسمی نامید، یا به هر وصفی موصوف کرد؟ یا اینکه در اسما و صفات الهی باید به آنچه در قرآن و سنت آمده و از سوی شارع مجاز شمرده شده بسنده کرد؟



البتّه توقیفیت در نزد همگان به یک معنا نیست، چنان که اسم و صفت نیز در نظر آنان مفهوم واحدی ندارد. اهل معرفت که قائل به توقیفیت اسما و صفات هستند مرادشان از اسم همان ذات به همراه تعینات و از صفت همان تعینات است.
[۴] تحریر تمهید القواعد، ص‌۱۴۹‌- ‌۱۵۰.
[۵] تحریر تمهید القواعد، ص۴۰۵.
[۶] شرح فصوص الحکم، ص‌۴۴.
[۷] شرح دعای سحر، ص‌۸۱.


۱.۱ - منظور اهل معرفت از توقیفیت

منظور آنان از توقیفیت آن است که هر اسمی از اسمای الهی به سبب تجلی خاص خود در جایگاه مخصوص خود قرار داشته، از کمالی خاص حکایت می‌کند؛ امّا لفظی که از معنا حکایت کند عارفان آن را «اسم الاسم»،
[۸] تفسیر صدرالمتالهین، ج‌۴، ص‌۴۲.
یا «اسم اسم الاسم»
[۹] کلمه علیا، ص‌۴، ۳۹.
[۱۰] تسنیم، ج‌۱، ص‌۳۰۶.
می‌دانند. توقیفیت به این معنا اصطلاح خاص اهل معرفت و در میان آنان پذیرفته شده و شایع است.
توقیفیت اسماء در مباحث عرفانی به معنای اختصاص هر یک از اسماء به جایگاه و موطن متعین و ارتباط آنها با یکدیگر است. اما توقیفیت اسما در مباحث کلامی به این معنا است که گذاشتن اسم بر حق‌تعالی، متوقف بر اذن و اجازه شارع مقدس است، برخی از حکما بر این اعتقادند که به کارگیری اسماء برای حق‌تعالی و وصف آن ذات مقدس، متوقف بر اجازه خاصی نیست، بلکه تنها باید از اثبات نواقص و امور منافی کمال پرهیز شود. امام‌ خمینی معتقد است اگر مراد از اسم، اسم علم باشد، نه‌تنها خداوند، بلکه اسم هر شخصی توقیفی است و نباید از آن تخلف کند، اما درباره صفت، درصورتی‌که در اتصاف حق به وصفی، وجه و اعتبار صحیحی وجود داشته باشد، گذاشتن آن بر حق‌تعالی جایز است مانند اوصافی که برای وجود صرف ثابت است و این اوصاف را می‌توان به حق‌تعالی اسناد داد، حتی اگر در شرع نباشد. بنابر نظر امام‌ خمینی توقیفی بودن اسما در روایات به‌منظور جلوگیری از کسانی است که قادر به اثبات اوصاف حق با معیار صحیح نیستند. امام ‌خمینی توقیفیت اسماء را در مباحث عرفانی به این معنا می‌داند که هر یک از اسما، منشا ظهور عالمی از عوالم یا حقیقتی از حقایق-اند و علم به این امر جز از طریق وحی حاصل نمی‌شود.
[۱۵] خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص۲۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.
چنان‌که عبادت مطلقاً ثنای معبود است و برای کسی تصرف در آن میسر نیست و جز از طریق وحی و الهام ممکن نیست، ازاین‌جهت عبادات مطلقاً توقیفی هستند و احدی از پیش خود حق ندارد تشریعی بکند و عبادتی بتراشد.

۱.۲ - منظور دیگران از توقیفیت

امّا توقیفیت در نزد دیگران، به این معنا که کاربرد هر لفظی به عنوان اسم یا صفت برای خداوند متعالی به اجازه شارع وابسته باشد از جمله مباحث مهم خداشناسی است و از آنجا ناشی شده که بشر با شناخت محدود خود چگونه می‌تواند از پیش خود نامی را بر خداوند نهاده، یا او را به وصفی متصف کند، به‌گونه‌ای که در همان حال شأن و منزلت خداوندی را رعایت کرده، او را در حد جسم تنزل ندهد و گرفتار تشبیه و تجسیم نگردد. اینجاست که برخی دانشمندان اسلامی، از متکلمان و فقیهان و مفسران آن را پذیرفته
[۱۷] شرح اسماء الله الحسنی، ص‌۳۹‌- ‌۴۰.
[۱۸] شرح المقاصد، ج‌۴، ص‌۳۴۴‌- ‌۳۴۵.
[۱۹] نفحة الروح، ص‌۵۳‌- ‌۵۴.
و برخی آن را ردّ کرده‌اند.
[۲۰] شرح المقاصد، ج‌۴، ص‌۳۴۳.
[۲۱] شرح المواقف الایجی، ج‌۸، ص۲۱۰.
[۲۲] کشف‌المراد، ص‌۴۱۱‌- ۴۱۳.
برخی نیز مانند امام الحرمین جوینی به توقف قائل‌اند.
[۲۳] شرح المقاصد، ج‌۴، ص‌۳۴۴‌- ‌۳۴۵.
برخی از قائلان به توقیفیت برآن‌اند که در اسما و صفات باید تنها به آنچه در قرآن و سنت آمده و شارع آن را مجاز شمرده اکتفا کرد.
[۲۴] شرح‌المواقف الایجی، ج‌۸، ص‌۲۱۰‌- ‌۲۱۷.
[۲۵] شرح اسماء الله الحسنی، ص‌۳۶.
برخی دیگر افزون بر آن معتقدند در همین محدوده نیز نمی‌توان همه اسمایی را که خداوند برای خود به‌کار برده درباره وی به‌کار گرفت، بلکه تنها می‌توان اسمایی را که دربردارنده نقصی برای خدا نیست و نشانه عظمت و جلال خداست درباره او به‌کار برد؛
[۲۶] کلمه علیا، ص‌۲۲‌- ‌۲۳.
مثلاً گرچه خداوند با جملات «اَللّهُ یَستَهزِئُ بِهِم»، «یُضِلُّ مَن یَشاء» ، «نَحنُ نَقُصُّ عَلَیکَ اَحسَنَ القَصَص» و «قُلِ اللّهُ یُفتیکُم» استهزاء، اضلال، قصه گفتن و فتوا دادن را به خود نسبت می‌دهد؛ امّا چون انتزاع اسمهایی مانند استهزاگر، گمراه کننده، قصه گو و فتوا دهنده از جملات یاد شده و به‌کارگیری آنها درباره خداوند عرفاً موهم نوعی نقص و وهن است نمی‌توان خداوند را با این اسامی یاد کرد.
[۳۱] مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۷۷۳.
[۳۲] مجمع‌البیان، ج‌۵، ص‌۳۱۷.
[۳۳] کلمه علیا، ص‌۲۰‌- ‌۲۱.


۱.۳ - دلایل قائلان به توقیفیت

برخی بر توقیفیت چنین استدلال کرده‌اند که این مطلب اجماعی است که ما حق نداریم رسول‌ خدا را به نامی بخوانیم که نه خدا او را به آن نام خوانده و نه خود رسول خدا. حتی حق نداریم هیچ انسانی را به نامی جز نامی که دارد بخوانیم، پس در مورد خدای متعالی به طریق اولی نمی‌توان چنین کاری کرد.
[۳۴] شرح اسماء الله الحسنی، ص‌۴۳.


۱.۳.۱ - آیات

قائلان به توقیفیت برای اثبات مدعای خود گاهی به این آیات تمسک می‌کنند: «اَتُج- دِلونَنی فی اَسماء سَمَّیتُموها اَنتُم وءاباؤُکُم مانَزَّلَ اللّهُ بِها مِن سُلط- ن»، «ما تَعبُدونَ مِن دونِهِ اِلاّ اَسماءً سَمَّیتُموها اَنتُم وءاباؤُکُم ما اَنزَلَ اللّهُ بِها مِن سُلط- ن»،
[۳۷] پیام قرآن، ج‌۴، ص‌۳۹‌- ‌۴۰.
«ولِلّهِ الاَسماءُ الحُسنی فادعوهُ بِها»
[۳۹] مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۷۷۳.
در دو آیه نخست خداوند می‌فرماید: جدال شما با من و نیز پرستش شما درباره اسمهایی است که شما و پدرانتان از پیش خود (بر بتها) نهاده‌اید و هرگز از جانب خداوند بر آن حجتی ندارید. آیه اخیر به قرینه الف و لام عهد «الاَسماءُ الحُسنی» خداوند را دارای اسمای حسنایی می‌داند که تنها با همان اسما باید وی را خواند و تجاوز از حد یاد شده نوعی الحاد (کجروی) در اسمای الهی است.

۱.۳.۲ - روایات

گاهی در اثبات توقیفیت به روایاتی از این قبیل استدلال می‌شود: روایتی که اسمای الهی را منحصر در ۹۹ اسم می‌داند، یا روایاتی با این مضمون که خداوند برتر از آن است که بتوان به کنه ذات او دست یافت، یا اینکه از آنچه در قرآن آمده تجاوز نکن. در مقابل، محققان با ناتمام دانستن استدلالهای قرآنی و روایی یاد شده، قول به توقیفیت را فاقد دلیل دانسته، به عدم توقیفیت اسما و صفات معتقد گشته‌اند. از نظر آنان آیات ۷۱ اعراف و ۴۰‌ یوسف تنها به نفی کفر و بت‌پرستی و نیز تقبیح نامگذاری بتها به نام خداوند نظر دارد و اشاره‌ای به توقیفی بودن اسما ندارد و آیه ۱۸۰‌ اعراف با توجّه به اینکه الف و لام در آن (الاسماء الحسنی) برای استغراق و عموم است (نه عهد) گرچه همه اسمای حسنا را تنها برای خدا می‌داند؛ ولی هرگز اشاره‌ای ندارد که همه این اسما در قرآن آمده است؛ امّا روایات یاد شده نیز بر توقیفیت دلالت ندارد و گذشته از اینکه خود این روایات در گزارش تعداد و نوع اسما با یکدیگر اختلاف دارد در تعارض با روایاتی است که خداوند را با اسامی دیگری یاد کرده و آن اسامی را درباره او به‌کار برده است.
[۴۹] الرسائل‌التوحیدیه، ص‌۵۷‌- ۵۸.


۱.۴ - توقیفیت فاقد دلیل نقلی نزد برخی

به گفته برخی نظریه توقیفیت، فاقد دلیل نقلی و برهان عقلی است و آنچه برای اثبات آن اقامه شده دلیلی خطابی، اقناعی و استحسانی است و مقتضایش این است که رعایت ادب و اخلاق در به‌کارگیری اسمهایی برای خداوند است که در لسان شرع وارد شده باشد؛ ولی دلالت ندارد که رعایت نکردن آن از جهت شرعی حرام بوده، گناه درپی داشته باشد.
[۵۰] کلمه علیا، ص‌۱۴- ۱۶.
[۵۱] کلمه علیا، ص۵۸‌- ‌۶۱.
[۵۲] نفحة الروح، ص‌۵۳‌- ‌۵۴.
برخی به این نکته توجّه داده‌اند که باید درباره توقیفیت، میان اسما و صفات فرق گذاشته شود و این اسم است که به‌کار بردن آن درباره خداوند وابسته و محدود به اذن شارع و بودن آن در متون وحی و سنت است؛ امّا در مقام معرفت و شناخت خداوند وصف کردن او به صفتی که هیچ گونه کمالی را از او نفی نکند و نقصی را به او نسبت ندهد مانعی ندارد.
[۵۳] تحریر تمهید القواعد، ص‌۱۵۱.
[۵۴] شرح المقاصد، ج‌۴، ص‌۳۴۵.
[۵۵] تحریر تمهید القواعد، ص۴۱۸.
گفته شده این فرق به این جهت است که نامگذاری از نوعی ولایت نامگذار بر نامیده حکایت می‌کند، چنان که در عرف، این ولیّ فرزند است که برای او نامی برمی‌گزیند.
[۵۶] کلمه علیا، ص‌۲۱.
[۵۷] شرح المقاصد، ج‌۴، ص‌۳۴۵.


۱.۵ - وجود انسان به برکت اسما و صفات الهی

وجود هر چیزی از جمله خود انسان به برکت اسما و صفات الهی است، ازاین‌رو آدمی با گشودن چشم خود جمال و جلال خدا را مشاهده می‌کند و خود را با اسما و صفات بیکران او با همه و همه چیز را با هم در ارتباط می‌بیند و همه چیز را عین ربط و تعلّق به او می‌داند.
[۵۸] کلمه علیا، ص‌۵۲.
این حقیقت کمال، در هر چیزی ساری و جاری است، از این‌رو ادب اقتضا می‌کند که آدمی و به ویژه اهل معرفت در اطلاق الفاظِ اسما و صفات، کمال احتیاط را از خود نشان دهند
[۵۹] نفحة الروح، ص‌۵۳‌- ‌۵۴.
و اطلاق الفاظی را که در صفات کونیه توغل دارد بر خدای متعالی به هیچ وجه سزاوار ندانند، چنان‌که در میان حواس پنج‌گانه ظاهر، سه قوه لامسه و شامّه و ذائقه را که به شدت در ماده کونیّه متوغل است، بر خداوند اطلاق نکنند، گرچه او را به همه ملموسات و مشمومات و مذوقات عالم می‌دانند و همه را به اضافه اشراقیه نوریّه شئونات و ظهورات و روابط صرف آن حقیقت صرف می‌بینند و چون سمع و بصر را در مرتبه و درجه به دور از ماده می‌بینند بر خدای متعالی اطلاق می‌کنند.
[۶۰] کلمه علیا، ص‌۵۴.
برخی از محققان یادآور شده‌اند که بحثهای یاد شده در ردّ توقیفیت از نگاه تفسیری است؛ امّا بررسی مسئله از دیدگاه فقهی را علم فقه بر عهده دارد و مقتضای احتیاط در دین، در اطلاق اسمی بر خداوند با عنوان نامگذاری برای وی، اکتفا به نامهایی است که در شرع مقدس وارد شده؛ امّا مجرد اطلاق بدون تسمیه امر مهمی نیست.


۱. التوحید، ص‌۱۹۴.    
۲. الخصال، ص‌۵۹۳.    
۳. سنن الترمذی، ج‌۵، ص‌۱۹۲‌- ‌۱۹۳.
۴. تحریر تمهید القواعد، ص‌۱۴۹‌- ‌۱۵۰.
۵. تحریر تمهید القواعد، ص۴۰۵.
۶. شرح فصوص الحکم، ص‌۴۴.
۷. شرح دعای سحر، ص‌۸۱.
۸. تفسیر صدرالمتالهین، ج‌۴، ص‌۴۲.
۹. کلمه علیا، ص‌۴، ۳۹.
۱۰. تسنیم، ج‌۱، ص‌۳۰۶.
۱۱. خمینی، روح‌الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۲، ص۳۵۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۱۲. خمینی، روح‌الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۲، ص۳۴-۳۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۱۳. خمینی، روح‌الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۲، ص۳۵۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۱۴. خمینی، روح‌الله، مصباح الهدایه، ص۴۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۶.    
۱۵. خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص۲۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.
۱۶. خمینی، روح‌الله، شرح چهل حدیث، ص۴۳۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۱۷. شرح اسماء الله الحسنی، ص‌۳۹‌- ‌۴۰.
۱۸. شرح المقاصد، ج‌۴، ص‌۳۴۴‌- ‌۳۴۵.
۱۹. نفحة الروح، ص‌۵۳‌- ‌۵۴.
۲۰. شرح المقاصد، ج‌۴، ص‌۳۴۳.
۲۱. شرح المواقف الایجی، ج‌۸، ص۲۱۰.
۲۲. کشف‌المراد، ص‌۴۱۱‌- ۴۱۳.
۲۳. شرح المقاصد، ج‌۴، ص‌۳۴۴‌- ‌۳۴۵.
۲۴. شرح‌المواقف الایجی، ج‌۸، ص‌۲۱۰‌- ‌۲۱۷.
۲۵. شرح اسماء الله الحسنی، ص‌۳۶.
۲۶. کلمه علیا، ص‌۲۲‌- ‌۲۳.
۲۷. بقره/سوره۲، آیه۱۵.    
۲۸. رعد/سوره۱۳، آیه۲۷.    
۲۹. یوسف/سوره۱۲، آیه۳.    
۳۰. نساء/سوره۴، آیه۱۲۷.    
۳۱. مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۷۷۳.
۳۲. مجمع‌البیان، ج‌۵، ص‌۳۱۷.
۳۳. کلمه علیا، ص‌۲۰‌- ‌۲۱.
۳۴. شرح اسماء الله الحسنی، ص‌۴۳.
۳۵. اعراف/سوره۷، آیه۷۱.    
۳۶. یوسف/سوره۱۲، آیه۴۰.    
۳۷. پیام قرآن، ج‌۴، ص‌۳۹‌- ‌۴۰.
۳۸. اعراف/سوره۷، آیه۱۸۰.    
۳۹. مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۷۷۳.
۴۰. التوحید، ص‌۱۹۴.    
۴۱. الخصال، ص‌۵۹۳.    
۴۲. الکافی، ج‌۱، ص‌۱۰۲.    
۴۳. الکافی، ج‌۱، ص‌۱۰۲.    
۴۴. اعراف/سوره۷، آیه۷۱.    
۴۵. یوسف/سوره۱۲، آیه۴۰.    
۴۶. اعراف/سوره۷، آیه۱۸۰.    
۴۷. المیزان، ج۸، ص۳۴۳- ۳۴۴.    
۴۸. المیزان، ج۸، ص۳۵۹.    
۴۹. الرسائل‌التوحیدیه، ص‌۵۷‌- ۵۸.
۵۰. کلمه علیا، ص‌۱۴- ۱۶.
۵۱. کلمه علیا، ص۵۸‌- ‌۶۱.
۵۲. نفحة الروح، ص‌۵۳‌- ‌۵۴.
۵۳. تحریر تمهید القواعد، ص‌۱۵۱.
۵۴. شرح المقاصد، ج‌۴، ص‌۳۴۵.
۵۵. تحریر تمهید القواعد، ص۴۱۸.
۵۶. کلمه علیا، ص‌۲۱.
۵۷. شرح المقاصد، ج‌۴، ص‌۳۴۵.
۵۸. کلمه علیا، ص‌۵۲.
۵۹. نفحة الروح، ص‌۵۳‌- ‌۵۴.
۶۰. کلمه علیا، ص‌۵۴.
۶۱. المیزان، ج‌۸، ص‌۳۵۸‌- ‌۳۵۹.    



دائرةالمعارف قرآن کریم برگرفته از مقاله اسماء و صفات الهی.    
• دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.


رده‌های این صفحه : دیدگاه های کلامی امام خمینی




جعبه ابزار