• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

جادو در ایران باستان

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



قدیم‌ترین باورهای ایرانی را درباره جادو و جادوگری، در اوستا می‌توان یافت.



به روایت اوستا، پس از آن‌که اهوره‌مزدا یازدهمین سرزمین نیک، هیلمَند، را آفرید، اهریمن در مقابل آن جادوان را آفرید.
[۱] وندیداد، فرگرد، بند ۱۴، به کوشش محمدعلی حسنی (داعی الاسلام)، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۷ش.
[۲] وندیداد، چ حسنی، ص ۱۱-۱۲، به کوشش محمدعلی حسنی (داعی الاسلام)، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۷ش.
منظور از جادوان در اینجا و در بسیاری دیگر از بخشهای اوستا و متون پهلوی گروهی از ارواح پلید اهریمنی است. در تأیید این نکته می‌توان به بندهشن استناد کرد که دیوان و دروجان و جادوان و مازَنیان را ارواح دیوی خوانده، و بر ضد ارواح ایزدی، یعنی ایزدان و بَغان و اَمشاسپندان، معرفی کرده است.
[۳] بندهش، فصل ۵، بند ۲، به کوشش مهرداد بهار، تهران، ۱۳۶۹ش.

در اوستا و دیگر متون زردشتی، نام جادوان غالباً در کنار نام پریان، دیوان و دیگر موجودات اهریمنی آمده
[۴] یسنا، ترجمه ابراهیم پورداود، بند ۱۸، تهران، ۱۳۳۷-۱۳۴۰ش.
[۵] یسنا، ترجمه ابراهیم پورداود، بند ۴، تهران، ۱۳۳۷-۱۳۴۰ش.
[۶] یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، هرمزد یشت، بند۶، تهران، ۱۳۴۷ش.
[۷] یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، هرمزد یشت، بند۱۰، تهران، ۱۳۴۷ش.
[۸] یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، هَفتَن یشت کوچک، بند ۱۱، تهران، ۱۳۴۷ش.
[۹] یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، اردیبهشت یشت، بند ۵، تهران، ۱۳۴۷ش.
[۱۰] یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، خرداد یشت، بند ۳، تهران، ۱۳۴۷ش.
[۱۱] یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، آبان یشت، بند۱۳، تهران، ۱۳۴۷ش.
[۱۲] یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، آبان یشت، بند۲۲، تهران، ۱۳۴۷ش.
[۱۳] یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، آبان یشت، بند۲۶، تهران، ۱۳۴۷ش.
[۱۴] یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، آبان یشت، بند۴۶، تهران، ۱۳۴۷ش.
[۱۵] یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، آبان یشت، بند۵۰، تهران، ۱۳۴۷ش.
[۱۶] ژاله و احمد تفضلی آموزگار، اسطوره زندگی زردشت، نقل از کتاب پنجم دینکرد، فصل ۲، ج۱، ص۱۱۳، بند ۳، تهران، ۱۳۷۰ش.
[۱۷] کتایون مزداپور، داستان گرشاسب، ج۱، ص۳۵۴، تهمورس و جمشید گلشاه و متنهای دیگر، تهران، ۱۳۷۸ش.
[۱۸] کتایون مزداپور، داستان گرشاسب، ج۱، ص۳۵۸، تهمورس و جمشید گلشاه و متنهای دیگر، تهران، ۱۳۷۸ش.
[۱۹] کتایون مزداپور، داستان گرشاسب، ج۱، ص۴۲۰-۴۲۱، تهمورس و جمشید گلشاه و متنهای دیگر، تهران، ۱۳۷۸ش.
و نابودی و شکست و نفرین آنان آرزو شده است.
در جای‌جای اوستا به چیرگی ایزدان بر جادوان اشاره شده است. در تیر یشت، تیشتَر به عنوان رَد (سرور) و نگاهبانِ همه ستارگان ستوده شده و بدین نکته اشاره شده است که اهریمن و دیگر موجودات اهریمنی، از جمله جادوان، نمی‌توانند آسیبی بدو رسانند.
[۲۰] یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، تیر یشت، بند ۴۴، تهران، ۱۳۴۷ش.
ایزد بهرام نیز خود را درهم‌شکننده ستیهندگیِ همه جادوان خوانده است.
[۲۱] یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، بهرام یشت، بند ۴، تهران، ۱۳۴۷ش.
در جایی دیگر، بهرام به عنوان ایزدی ستوده شده که رده‌های رزم جادوان را از هم می‌پاشد، می‌درد، به تنگنا می‌افکند و پریشان می‌کند.
[۲۲] یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، بهرام یشت، بند ۶۲، تهران، ۱۳۴۷ش.
نیز به گزارش آبان یشت، ایزدبانو اَناهیتا سوار بر ۴ اسب سفید بر دشمنـیِ همه دشمنـان ــ که جادوان نیز در میانشان هستند ــ چیره می‌شود.
[۲۳] یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، آبان یشت، بند ۱۳، تهران، ۱۳۴۷ش.



کتاب ششم دینکرد جادوگری را چنین تعریف کرده است: «برخورداری از خوی پنهان و خویشتن را جدا از آنچه هست نمودن». در همین کتاب، جادوگری از امیالی دانسته شده که در گوهر همه مردم نهفته است و تنها با دینداری و همنشینی با نیکان می‌توان آن را مهار کرد. به گزارش کتاب سوم دینکرد۳، جادوگری یکی از ۵ عامل اهریمنی در درون انسان است که اساسش بدچشمی (شورچشمی، چشم‌زخم ، رشک و حسد ) و راه غلبه بر آن افزایشِ نیک‌چشمی (خیرخواهی) است. این نکته با آن بخش از داستان زندگی زردشت مطابقت دارد که زردشت و یک جادوگر، دیرزمانی به انتقامْ یکدیگر را نگریستند و سرشت ایزدی زردشت بر جادوگری آن جادوگر چیره شد.
[۲۴] گزیده‌های زادسپرم، فصل ۱۲، بندهای ۸-۹، به کوشش محمدتقی راشدمحصل، تهران، ۱۳۶۶ش.



از اوستا می‌توان دریافت که برخی از جادوگران در میان مزداپرستان می‌زیستند و تظاهر به دینداری می‌کردند، چرا که یکی از درخواستهای مزداپرستان از ایزدان این است که کسی که در میان آنان خود را مزداپرست می‌خواند، اما با جادو جهان راستی را ویران می‌کند، بدانها نمایانده شود.
[۲۵] زند بهمن یسن، فصل ۸، بند ۳، به کوشش محمدتقی راشد محصل، تهران، ۱۳۷۰ش.
نیز بر پایه روایات سنتی زردشتی، دهمین زمین در میان پلیدترین زمینها، زمینی است که «جادویی بر آن کنند».
[۲۶] روایات داراب هرمزدیار، به کوشش مانک رستم اونوالا، ج۱، ص۹۸، بمبئی، ۱۹۲۲م.


۳.۱ - دین اهریمن

ایرانیان جادوگری را دین اهریمن می‌دانستند
[۲۷] بندهش، فصل ۲۷، بند ۴، به کوشش مهرداد بهار، تهران، ۱۳۶۹ش.
[۲۸] بندهش، فصل ۲۷، بند۵۰، به کوشش مهرداد بهار، تهران، ۱۳۶۹ش.
و بدین سبب، از گناهان بسیار بزرگ به شمار می‌آوردند، به گونه‌ای که در روایت پهلوی نام چند گناه مرگ‌ارزان (مستوجبِ مرگ ) آمده که نخستینِ آنها آدم‌کشی و دومین آن‌ها جادوگری آموختن است.
[۲۹] روایت پهلوی، فصل ۴۱، بند ۱، به کوشش مهشید میرفخرایی، تهران، ۱۳۶۷ش.
نیز در متن پهلوی مینوی خرد، در پاسخ به این پرسش که کدام گناه گران‌تر است، نام ۳۰ گناه آمده، که چهاردهمینِ آنها جادوگری است.
[۳۰] مینوی خرد، ترجمه احمد تفضلی، پرسش ۳۵، بند ۱۷، تهران، ۱۳۵۴ش.
در متن فارسی زردشتی صد در بندهش۲ نیز آموزش جادوگری از بدترین گناهانِ مرگ‌ارزان به شمار آمده (درِ ۳۷) و جادوگران و جادوآموزان دوزخی خوانده شده‌اند (درِ ۹۰).
دوری از جادوگران و تبرّی جستن از آنان از وظایف زردشتیان بود. در یسن ۱۲ که نوعی اقرارنامه زردشتی است، فرد دیندارِ زردشتی، از دیوان و دیوپرستان و جادوگران و جادوپرستان و از اندیشه‌ها و گفتارها و کردارهای آنان تبرّی می‌جوید.
[۳۱] زند بهمن یسن، فصل ۱۲، بند ۴، به کوشش محمدتقی راشد محصل، تهران، ۱۳۷۰ش.

جادوگری از جمله صفاتی است که در اوستا به زنِ روسپی نسبت داده شده است.
[۳۲] زند بهمن یسن، فصل ۹، بند ۳۲، به کوشش محمدتقی راشد محصل، تهران، ۱۳۷۰ش.
[۳۳] یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، اردیبهشت یشت، بند ۹، تهران، ۱۳۴۷ش.
در متون پهلوی نیز یکی از نشانه‌های جِه (زن روسپی)، جادوگری یا گفتار جادویی
[۳۴] کتایون مزداپور، داستان گرشاسب، ج۱، ص۴۴۱، تهمورس و جمشید گلشاه و متنهای دیگر، تهران، ۱۳۷۸ش.
[۳۵] کتایون مزداپور، داستان گرشاسب، ج۱، ص۴۴۹-۴۵۰، تهمورس و جمشید گلشاه و متنهای دیگر، تهران، ۱۳۷۸ش.
دانسته شده است. به روایت متن فارسی زردشتی صد در نثر، کیفر زنی که با مرد بیگانه بخوابد، برابر با همه جادوان و گناهکاران است (درِ ۶۷) به نظر می‌رسد که اصطلاح «جادوگر» برای ناسزا گفتن به دیگران نیز به کار می‌رفته است، چرا که به گزارش کارنامه اردشیر بابکان، پس از آن‌که اردشیر از سوء قصدِ زنی که می‌خواست با خوراندن زهر او را از پای درآورد، جان سالم به در برد، آن زن را «زنک روسپی جادوگرِ دروند‌زاده زیانکار» خطاب کرد و فرمان به قتلش داد.
[۳۶] کارنامه اردشیر بابکان، بند ۱۷، به کوشش بهرام فره‌وشی، تهران، ۱۳۵۴ش.
نیز نویسنده شکندگُمانیگ‌وِزار، کیش مانی را به تحقیرْ «جادوگری» خوانده است.


از جمله کارهای دیوان آن است که با جادوگری به ایران حمله ‌ کنند و بدان آسیب ‌ رسانند.
[۳۷] زند بهمن یسن، فصل ۴، بندهای ۶-۷، به کوشش محمدتقی راشد محصل، تهران، ۱۳۷۰ش.
دینکرد یکی از ۶ راه نبرد را توسل به جادو دانسته است. یکی از راههای کشتن، توسل به جادو بوده، چرا که در اوستا یکی از انواع کشته‌ها «کشته جادو» است، یعنی کسی که با جادو کشته شده است.
[۳۸] وندیداد، فرگرد ۷، بند ۳، به کوشش محمدعلی حسنی (داعی الاسلام)، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۷ش.

از جمله وظایف جادوان، عذاب دادنِ دوزخیان در دوزخ است.
[۳۹] ارداویراف‌نامه، به کوشش فیلیپ ژینیو، ترجمه ژاله آموزگار، فصل ۵، بند ۵، ترجمه۴، ص ۸۲-۸۳، تهران، ۱۳۷۲ش.
در آنجا، ۹۹۹‘۹۹ دیو و دروج و پری و جادو در مخالفت با سپهر و اختران به سر می‌برند و از همین رو ست که برای بازداشتنِ آنان، ستاره هفت اورنگ (دبّ اکبر) با ۹۹۹‘۹۹ فرَوَهر مقدسان بر در و گذر دوزخ گمارده شده‌ است.
[۴۰] مینوی خرد، ترجمه احمد تفضلی، پرسش ۴۸، بندهای ۱۵-۱۶، تهران، ۱۳۵۴ش.
بندهشن نیز جادوان و پریان و اباختران (سیارگان) را بر ضد اختران (ستارگان) معرفی کرده است.
[۴۱] بندهش، فصل ۵، بند ۴، به کوشش مهرداد بهار، تهران، ۱۳۶۹ش.

دیوان و جادوان هر سال ۳ بار هنگامی که ایزد تیشتر باران بر زمین می‌باراند با او به کارزار برمی‌خیزند
[۴۲] بندهش، فصل ۲۱c، بند ۴، به کوشش مهرداد بهار، تهران، ۱۳۶۹ش.
و در صورت پیروزی موقت، باران را تکه‌تکه می‌بارانند تا به زیان آفریدگان باشد.
[۴۳] بندهش، فصل ۲۱c، بندهای ۱۶-۱۷، به کوشش مهرداد بهار، تهران، ۱۳۶۹ش.

برخی از جادوگران با کارهای عجیب به درمان بیماران نیز می‌پرداختند. برای مثال پس ازآنکه پوروشَسپ، پدر زردشت، برای درمان بیماری پسرش ــ که گمان می‌کرد دیوانه شده است ــ به جادوگری مراجعه کرد، جادوگر جامی گرفت و در آن ادرار کرد و گفت پسرت این را بخورد تا خوب شود.
[۴۴] گزیده‌های زادسپرم، فصل ۱۱، بند ۶، به کوشش محمدتقی راشدمحصل، تهران، ۱۳۶۶ش.
یکی از زبردست‌ترین جادوپزشکان ستَرَگ نام داشت.
[۴۵] گزیده‌های زادسپرم، فصل ۸، بند ۳، به کوشش محمدتقی راشدمحصل، تهران، ۱۳۶۶ش.



در هرمزد یشت، زردشت از اهوره‌مزدا اسم اعظمش را می‌پرسد تا بتواند بدان وسیله بر جادوان چیره شود و اهوره‌مزدا بدان منظور مجموعه‌ای از نامهای خود را بدو می‌آموزد.
[۴۶] یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، هرمزد یشت، بند ۵-۶، تهران، ۱۳۴۷ش.
[۴۷] یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، هرمزد یشت، بند ۱۲-۱۵، تهران، ۱۳۴۷ش.


۵.۱ - دعا و توسل

دعا و توسل به امشاسپندان و ایزد رَشن از جمله کارهایی است که دینداران را از جادوگران رهایی می‌بخشد.
[۴۸] یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، خرداد یشت، بند ۳، تهران، ۱۳۴۷ش.
در جایی، ایزد اَندَروای به زردشت می‌گوید که اگر او را بستاید، مانثره‌ای (وِردی) را بدو خواهد آموخت که جادو و جادوگر نتوانند بر او چیره شوند.
[۴۹] یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، رام یشت، بندهای ۵۴-۵۵، تهران، ۱۳۴۷ش.
تَهمورث نیز از کسانی دانسته شده است که به درگاه ایزد اندروای دعا کرد تا بر همه جادوان پیروز شود.
[۵۰] یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، رام یشت، بندهای ۱۱-۱۲، تهران، ۱۳۴۷ش.
شاید به همین علت بود که تهمورث با همراهی فر کیانی بر هفت کشور شهریاری کرد و بر جادوان چیره شد.
[۵۱] یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، زامیاد یشت، بندهای ۲۸-۲۹، تهران، ۱۳۴۷ش.
از

۵.۲ - ایزد هوم

دیگر ایزدانی که برای در هم شکستن ستیزه بدخواهان، از جمله ستیزه جادوگران، فراخوانده می‌شود، ایزد هوم است.
[۵۲] یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، هوم یشت، بند ۱، تهران، ۱۳۴۷ش.
[۵۳] زند بهمن یسن، فصل ۹، بند ۱۸، به کوشش محمدتقی راشد محصل، تهران، ۱۳۷۰ش.
برای پایداری در برابر جادوگران، ستایش خورشید
[۵۴] یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، خورشید یشت، بند ۴، تهران، ۱۳۴۷ش.
و ستایشِ هفتورنگ
[۵۵] یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، تیر یشت، بند ۱۲، تهران، ۱۳۴۷ش.
نیز توصیه شده است. به علاوه، در یسن ۶۵ که در ستایش آب است، یکی از خواسته‌های فرد زردشتی این است که آب از آنِ جادوگر نباشد و ستیزگی و گزند او به خودش بازگردد.
[۵۶] زند بهمن یسن، فصل ۶۵، بندهای ۷-۸، به کوشش محمدتقی راشد محصل، تهران، ۱۳۷۰ش.

از سوی دیگر، همه مانثره‌ها و آیینهای محافظ در برابر دیوان را باید به نوعی مربوط به قلمرو جادو دانست. برای برخی از مانثره‌ها خاصیت شفابخشی نیز قائل می‌شدند، به گونه‌ای که یکی از انواع پزشک در اوستا «مانثره‌پزشک» (اوستایی: mąθrō. baēšaza-) خوانده شده، و از او با عنوان «پزشک‌ترینِ پزشکان» (بهترین پزشک) یاد شده است.
[۵۷] وندیداد، فرگرد ۷، بند ۴۴، به کوشش محمدعلی حسنی (داعی الاسلام)، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۷ش.
[۵۸] وندیداد، چ حسنی، ص ۷۴، به کوشش محمدعلی حسنی (داعی الاسلام)، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۷ش.

به روایت خرداد یشت، فرد روحانی می‌تواند برای نابود کردن دیوان، نام خرداد و دیگر امشاسپندان را در قالب مانثره‌ای فرا خواند و سپس شیاری بر زمین کشد تا بدان وسیله تن خویش را از دیو پنهان سازد و آن دیو و دیو دروج را در بند سازد و فروکوبد. آنگاه فرد روحانی در ۳ نوبت به ترتیب ۳ شیار، ۶ شیار و ۹ شیار بر زمین می‌کشد و در هر نوبت به ترتیب ۳ بار، ۶ بار و ۹ بار نام کسی را که می‌خواهد محافظت شود بر زبان جاری می‌سازد؛
[۵۹] یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، خرداد یشت، بندهای ۲-۶، تهران، ۱۳۴۷ش.
در واقع، در اینجا با مانثره‌ای برای نامرئی کردن خود در برابر دیوان مواجه می‌شویم.
گردیزی
[۶۰] عبدالحی گردیزی، زین الاخبار، ج۱، ص۳۷، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۶۳ش.
نیز روایت می‌کند که فریدون برای غلبه بر جادوگریهای ضحاک از خدا و فرشتگان یاری خواست و فرشتگان جادوهای ضحاک را ناکارآمد کردند و فریدون توانست ضحاک را به اسارت گیرد.

۵.۳ - قربانی کردن

قربانی کردن به درگاه ایزدان از دیگر راههای غلبه بر جادوان است. در آبان یشت، از هوشنگ، جمشید، کیکاووس و کیخسرو به عنوان کسانی نام برده شده است که برای چیرگی بر دشمنان و از آن میان، بر جادوگران، به درگاه ایزدبانو اناهیتا به‌ترتیب در پای کوه البرز ، در پای کوه هوکَیریه (هُکَر)، در پای کوه اِرِزیفیه و در کرانه دریاچه چَیچَسته (چیچَست)، صد اسب، هزار گاو و ده هزار گوسفند قربانی کردند.
[۶۱] یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، آبان یشت، بندهای ۲۱-۲۲، تهران، ۱۳۴۷ش.
[۶۲] یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، آبان یشت، بندهای ۲۵-۲۶، تهران، ۱۳۴۷ش.
[۶۳] یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، آبان یشت، بندهای ۴۵-۴۶، تهران، ۱۳۴۷ش.
[۶۴] یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، آبان یشت، بندهای ۴۹-۵۰، تهران، ۱۳۴۷ش.
شاید به همین علت بود که فَرّ کیانی هوشنگ و جمشید را همراهی کرد، به گونه‌ای که بر هفت کشور شهریاری کردند و بر جادوان چیره شدند.
[۶۵] یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، زامیاد یشت، بند ۲۶، تهران، ۱۳۴۷ش.
[۶۶] یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، زامیاد یشت، بند ۳۱، تهران، ۱۳۴۷ش.
نیز به گزارش هرودت چون خشیارشا، شاهنشاه هخامنشی (سل‌ ۴۸۶-۴۶۵ ق‌م)، در لشکرکشی‌اش به یونان به رود استرومُن رسید، مغان برای آن‌که خشم رودخانه را فرونشانند تا پارسیان بتوانند به‌آسانی از روی پلهایی که قبلاً ساخته شده بود گذر کنند، اسبانی سفید را قربانی کردند.
بنابر باورهای زردشتی، از کرده زردشت، جادوان در زیر زمین نهان شوند و دوباره به دوزخ افتند.
[۶۷] گزیده‌های زادسپرم، فصل ۱۰، بند ۱۹، به کوشش محمدتقی راشدمحصل، تهران، ۱۳۶۶ش.
در زند بهمن یسن، دوره پادشاهی بهرام گور، دورانی دانسته شده است که مینوی رامش پدیدار شد و اهریمن با جادوان دوباره به تاریکی دوزخ تاختند.
[۶۸] زند بهمن یسن، فصل ۳، بند ۲۷، به کوشش محمدتقی راشد محصل، تهران، ۱۳۷۰ش.


۵.۴ - خواندنِ دعاهای مقدس

یکی دیگر از کارهایی که جادوگران را می‌راند و برمی‌اندازد، خواندنِ دعاهای مقدسِ یثا اَهو، اَشِم وُهو، ینگه هاتام
[۶۹] زند بهمن یسن، فصل ۲۷، به کوشش محمدتقی راشد محصل، تهران، ۱۳۷۰ش.
و دَهمَ‌آفریتی
[۷۰] زند بهمن یسن، فصل ۶۰، به کوشش محمدتقی راشد محصل، تهران، ۱۳۷۰ش.
است.
[۷۱] زند بهمن یسن، فصل ۶۱، بندهای ۱-۳، به کوشش محمدتقی راشد محصل، تهران، ۱۳۷۰ش.
در جایی دیگر، دعای آ اَیریما ایشی
[۷۲] زند بهمن یسن، فصل ۵۴، به کوشش محمدتقی راشد محصل، تهران، ۱۳۷۰ش.
نیرومندترین مانثره و براندازنده اهریمن و همه جادوگران و پریان معرفی شده است.
[۷۳] یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، اردیبهشت یشت، بند ۵، تهران، ۱۳۴۷ش.
این در حالی است که به روایت سروش یشت هادُخت، دعای اَهونه‌وَیریه (یثا اهو) پیروزمندترین سخن است و اهوره‌مزدا به زردشت می‌آموزد که بلند خواندنِ این دعا جادوگران را می‌هراساند و می‌گریزاند.
[۷۴] یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، سروش یشت هادُخت، بند ۶، تهران، ۱۳۴۷ش.
گردیزی نیز روایت می‌کند که فریدون جادوهای ضحاک را با افسونهای حق باطل کرد.
[۷۵] یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، سروش یشت هادُخت، بند ۶، تهران، ۱۳۴۷ش.

به روایت مینوی خرد، اهریمن به زردشت وعده هزار سال سلطنت گیتی را داد به شرطی که از دین برگردد، اما زردشت نپذیرفت و بدو گفت که او را و کالبد دیوان و دروجان و جادوگران و پریان را با هوم و بَرسُم و با دین راستیِ به که آفریدگار بدو آموخته، می‌شکند و نابود می‌کند.
[۷۶] مینوی خرد، ترجمه احمد تفضلی، پرسش ۵۶، بند۲۴، تهران، ۱۳۵۴ش.
[۷۷] مینوی خرد، ترجمه احمد تفضلی، پرسش ۵۶، بند ۲۸، تهران، ۱۳۵۴ش.
نیز در بهرام یشت، زردشت از اهوره‌مزدا می‌پرسد که اگر از جادوی مردمان آزرده شود، چاره آن چیست و اهوره‌مزدا در پاسخ می‌گوید که شه‌پری از مرغ «وارِغن» (شاهین) را برگیرد و بر بدن خویش بمالد تا بدان طریق بر جادوی دشمن غلبه کند. آنگاه ادامه می‌دهد که اگر کسی استخوانی یا پری از این پرنده دلیر با خود داشته باشد، در پناه آن خواهد بود و کسی نمی‌تواند او را بکُشد.
[۷۸] یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، بهرام یشت، بندهای ۳۴-۳۶، تهران، ۱۳۴۷ش.


۵.۵ - برافروختن آتش

برافروختن آتش در دفع جادوان بسیار مؤثر است. به روایت وندیداد، زمانی که کسی هیزم خوشبو بر آتش می‌نهد، در هر سو که باد بوی خوش آتش را می‌برد، هزار دیو و دوهزار جادو و پری نابود می‌شود.
[۷۹] وندیداد، فرگرد ۸، بندهای ۷۹-۸۰، به کوشش محمدعلی حسنی (داعی الاسلام)، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۷ش.
نیز بنابر روایت پهلوی، اگر به غیر از نیمه شب آتش بهرام را برافروزند یا در نیمه شب آتش آذران را برافروزند یا در نیمه شب بوی خوش بر آتشِ بهرام ‌نهند، آن آتش هزار دیو و دو هزار جادو و پری را نابود می‌کند. از جمله کارهایی که به بهدینان توصیه می‌شود، روشن نگاه‌داشتن آتش برای ۳ شبانه‌روز در خانه‌ای است که نوزادی در آن متولد شده است. این آتش کودک را در برابر دیوان و جادوان و پریان محافظت می‌کند.
[۸۰] شایست ناشایست، فصل ۱۲، بند ۱۲، به کوشش کتایون مزداپور، تهران، ۱۳۶۹ش.
وظیفه آتش بلندسود زدن و سوختن و شکست دادن جادوان و پریان است.
[۸۱] گزیده‌های زادسپرم، فصل ۳، بند ۸۳، به کوشش محمدتقی راشدمحصل، تهران، ۱۳۶۶ش.


۵.۶ - ازدواج با نزدیکان

خویدودَه ( ازدواج با نزدیکان) نیز در دفع جادوان مؤثر است. به نوشته روایت پهلوی، در نتیجه خویدوده، بار نخست که مرد با زن نزدیکی می‌کند، هزار دیو و دو هزار جادوگر و پری، بار دوم دو هزار دیو و چهار هزار جادوگر و پری و بار سوم سه هزار دیو و شش هزار جادوگر و پری نابود می‌شوند. در جایی دیگر می‌نویسد که چون خویدوده صورت می‌پذیرد، ضربه و آسیبی به دیوان می‌رسد که اگر برای جبران آن مرد و زنی جادوگر هزار چارپای کوچک و بزرگ را به یکباره قربانی و پیشکش دیوان کنند، سودی برای دیوان نخواهد داشت. ثواب خویدوده تا بدانجا ست که به نوشته روایت پهلوی اگر کسی جادوگری کرده یا آموخته باشد، خویدوده او را از دوزخ می‌رهاند.
زمانی که کسی ناخنش را می‌گیرد باید افسونی بر آن بخواند؛ چرا که در غیر آن صورت، دیوان و جادوان آن را برمی‌گیرند و به مانند تیری بر جغد ــ که پرنده‌ای اهورایی است ــ می‌زنند و او را می‌کشند.
[۸۲] بندهش، فصل ۲۴h، بند ۲۹، به کوشش مهرداد بهار، تهران، ۱۳۶۹ش.
دلیل این امر آن است که پرندگانِ دَد، دشمن جادوان‌اند.
[۸۳] بندهش، فصل ۲۴i، بند ۳۲، به کوشش مهرداد بهار، تهران، ۱۳۶۹ش.
در جایی دیگر، خروس و سگ نیز دشمن دیوان و جادوان معرفی شده‌اند.
[۸۴] بندهش، فصل ۲۴u، بند ۴۸، به کوشش مهرداد بهار، تهران، ۱۳۶۹ش.
خروس از پرندگانی است که با بانگ خویش جادوان را از خانه دور می‌کند.
[۸۵] شایست ناشایست، فصل ۱۰، بند ۳۰، به کوشش کتایون مزداپور، تهران، ۱۳۶۹ش.
از میان گیاهان نیز، گیاه آویشن برای بی اثر کردن تباهی ناشی از جادوان آفریده شده است.
[۸۶] گزیده‌های زادسپرم، فصل ۳، بند ۴۹، به کوشش محمدتقی راشدمحصل، تهران، ۱۳۶۶ش.

در میان دست‌نوشته‌های بازمانده مانوی دو دست‌نوشته جادویی وجود دارد که یکی افسونی به زبان فارسی میانه بر ضد تب و دیگری طلسمی به زبان پارتی بر ضد دیوان و نیروهای ظلمت است.
به روایت گردیزی
[۸۷] عبدالحی گردیزی، زین الاخبار، ج۱، ص۴۵-۴۶، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۶۳ش.
پس از آن‌که کیکاووس و همراهانش که به دست جادوگران یمنی نابینا شده و در حصاری زندانی شده بودند، به دست رستمِ دستان نجات یافتند، به راهنمایی سودابه جگر آن جادوگران را ساییدند و آب آن را در چشم نابینایان کردند و چشمان همه آنان بینا شد.


چنان که پیش‌تر گفته شد، اهریمن جادوگری را پس از آن‌که اهوره‌مزدا یازدهمین سرزمین نیک، هیلمند، را در سیستان آفرید، پدید آورد؛ از این‌رو، در سنت زردشتی بیشترین جادوگری متعلق به آن سرزمین است و از جادوگران آنجا‌ست که برف و تگرگ و عنکبوت و ملخ بر زمین می‌بارد.
[۸۸] بندهش، فصل ۳۱، بندهای ۲۶-۲۷، به کوشش مهرداد بهار، تهران، ۱۳۶۹ش.

در اوستا و برخی از متون پهلوی نام چند جادوگر نیز آمده است: بابِل، بنیان‌گذار شهر بابِل در زمان جمشید. تور، سازنده باروی اَروَنداسپ در زمان کیقباد، ویدرَفش، از همراهان ارجاسپ، فرمانروای خیونان، در هنگام نبرد او با گشتاسپ، پادشاه حامی زردشت،
[۸۹] یادگار زریران، بند ۴، به کوشش یحیێ ماهیار نوابی، تهران، ۱۳۷۴ش.
[۹۰] ابن بلخی، فارس‌نامه، ج۱، ص۵۱، به کوشش لسترنج و نیکلسن، کیمبریج، ۱۹۲۱م.
افراسیاب تورانی در زمان منوچهر،
[۹۱] یادگار زریران، فصل ۴، بند ۵۰، به کوشش یحیێ ماهیار نوابی، تهران، ۱۳۷۴ش.
[۹۲] بندهش، فصل ۳۲، بند ۶، به کوشش مهرداد بهار، تهران، ۱۳۶۹ش.
مَلکوس در زمان جمشید،
[۹۳] یادگار زریران، فصل ۷، به کوشش یحیێ ماهیار نوابی، تهران، ۱۳۷۴ش.
وامون که دخترش مادرِ زاب بود،
[۹۴] بندهش، فصل ۳۵، بند ۴۱، به کوشش مهرداد بهار، تهران، ۱۳۶۹ش.
دورَسرَو که در هنگام زادن زردشت در صدد کشتن او بود،
[۹۵] ژاله و احمد تفضلی آموزگار، اسطوره زندگی زردشت، ج۱، ص۷۴-۷۵، تهران، ۱۳۷۰ش.
[۹۶] گزیده‌های زادسپرم، فصل ۱۲، بندهای ۷-۹، به کوشش محمدتقی راشدمحصل، تهران، ۱۳۶۶ش.
برادَروریش که به همراه دورسرو در صدد کشتن زردشت بود،
[۹۷] ژاله و احمد تفضلی آموزگار، اسطوره زندگی زردشت، ج۱، ص۷۸، تهران، ۱۳۷۰ش.
و ستَرَگ جادوپزشک.
[۹۸] گزیده‌های زادسپرم، فصل ۸، بند ۳، به کوشش محمدتقی راشدمحصل، تهران، ۱۳۶۶ش.
ملکوس پس از پایان هزاره اوشیدَر ــ که نخستین هزاره از ۳ هزار سال پایانی عمر جهان است ــ بار دیگر پدیدار می‌شود و بارانی سهمگین، به نام ملکوسان، و بی‌شمار برف و تگرگ می‌باراند و بسیاری از مردم را به کام مرگ می‌فرستد.
[۹۹] بندهش، فصل ۳۳، بند ۳۶، به کوشش مهرداد بهار، تهران، ۱۳۶۹ش.

رساله‌ای پهلوی با نام مادَیانِ یوشت فریان و اخت بر جای مانده که در باره جادوگری به نام اخت است. به نوشته این رساله، اخت با ۷۰ هزار سپاهی وارد شهری می‌شود و می‌گوید که اگر کودکی که هنوز ۱۵ سالش تمام نشده، نتواند به معماهای او پاسخ گوید، شهر و همه ساکنانش را نابود خواهد کرد. کودکی به نام یوشت فریان تن بدین آزمون می‌سپارد، به شرطی که اگر توانست به پرسشهای اخت پاسخ دهد، اخت نیز باید به ۳ پرسش او پاسخ دهد وگرنه کشته خواهد شد. اخت شرط کودک را می‌پذیرد. سرانجام پرسشهای چیستان‌گونه اخت آغاز می‌شود و یوشت فریان به همه ۳۳ پرسش او پاسخ می‌دهد. در پایان، اخت از پاسخگویی به ۳ پرسش یوشت فریان فرومی‌ماند و کشته می‌شود. نام اختِ جادوگر در اوستا
[۱۰۰] یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، آبان یشت، بند ۸۲، تهران، ۱۳۴۷ش.
و برخی از دیگر متون پهلوی آمده است.
[۱۰۱] گزیده‌های زادسپرم، فصل ۲۵، بند ۱۰، به کوشش محمدتقی راشدمحصل، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۱۰۲] کتایون مزداپور، داستان گرشاسب، ج۱، ص۱۵۶-۱۵۷، تهمورس و جمشید گلشاه و متنهای دیگر، تهران، ۱۳۷۸ش.
[۱۰۳] کتایون مزداپور، داستان گرشاسب، ج۱، ص۱۶۳-۱۶۴، تهمورس و جمشید گلشاه و متنهای دیگر، تهران، ۱۳۷۸ش.

فردوسی سرزمین ضحاک را جادوستان و خود او را جادوپرست نامیده است،
[۱۰۴] فردوسی، شاهنامه، ج۱، ص۵۹-۶۰، به کوشش برتلس، مسکو، ۱۹۶۶م.
چرا که در زمان پادشاهی او «هنر خوار شد جادویی ارجمند».
[۱۰۵] فردوسی، شاهنامه، ج۱، ص۵۱، به کوشش برتلس، مسکو، ۱۹۶۶م.
ابن بلخی نیز ضحاک را «جادو» خوانده است.
[۱۰۶] ابن بلخی، فارس‌نامه، ج۱، ص۳۴، به کوشش لسترنج و نیکلسن، کیمبریج، ۱۹۲۱م.
گردیزی هم می‌نویسد که به روزگار ضحاک جادوی و فسق و فجور آشکار شد.
[۱۰۷] عبدالحی گردیزی، زین الاخبار، ج۱، ص۳۴، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۶۳ش.
ابن بلخی،
[۱۰۸] ابن بلخی، فارس‌نامه، ج۱، ص۴۱، به کوشش لسترنج و نیکلسن، کیمبریج، ۱۹۲۱م.
همسر کیکاووس را نیز که به روایتی دختر یکی از ملوک یمن و به روایتی دیگر دختر افراسیاب بود، «جادو» نامیده است.
در بندهشن همه خرَفستَران (جانوران اهریمنی) و در رأس آنان مار، از جادوان به شمار آمده است
[۱۰۹] بندهش، فصل ۲۲، بند ۱۸، به کوشش مهرداد بهار، تهران، ۱۳۶۹ش.
و در جادوگریِ خرفستران همین بس که اگر غذایی را دور از مورچه‌ای قرار دهند، نه با بوییدن و دیدن، بلکه به جادویی به سوی آن می‌رود و آن را می‌یابد.
[۱۱۰] بندهش، فصل ۲۲، بند ۲۱، به کوشش مهرداد بهار، تهران، ۱۳۶۹ش.



به روایت اوستا اگر مزداپرستان بالغ به درگاه ایزدان دعا نکنند تا جادوگرانی را که در میانشان زندگی و تظاهر به دینداری می‌کنند، بدانها بنمایانند، جرم جادوگری بر آن‌ها وارد خواهد آمد.
[۱۱۱] زند بهمن یسن، فصل ۸، بند ۴، به کوشش محمدتقی راشد محصل، تهران، ۱۳۷۰ش.

در کتابهای فقهی و حقوقی زردشتی مطالبی نیز درباره جادو و جادوگری آمده است. یکی از احکام این است که اگر فردی زردشتی ببیند که کسی جادوگری می‌کند، بر او واجب است که به دیگران بگوید و دیگران را از کردار وی آگاه سازد.
[۱۱۲] روایت آذرفرنبغ فرخزادان، پرسش ۶۰، به کوشش حسن رضایی باغ‌بیدی، تهران، ۱۳۸۴ش.
نیز به گزارش هیربدستان، غذا ندادن به جادوگر گناه نیست و اگر در نتیجه آن، جادوگر از گرسنگی و تشنگی بمیرد، کیفر کسی که بدو غذا نداده، تنها یک «سروشچَرَنام» است، زیرا آن جادوگر سزاوار مرگ بوده است.
بر اساس قوانین حقوقی ساسانی، اگر جادوگریِ کسی ثابت می‌شد، همه دارایی او به رَد ( حاکم شرع ) منتقل می‌شد؛ در صورتی که آسیبی به کسی رسانده بود، دارایی‌اش بدو می‌رسید و اگر به جادوگری او شهادت می‌دادند، اما معلوم نبود به چه کسی آسیب رسانده است، دارایی‌اش به شاهدان می‌رسید.


ارداویراف، موبد پرهیزگار، در سفر آسمانی خویش و دیدار خود از دوزخ، روانهای زنانی را می‌بیند که بر فلزِ روی داغ ایستاده‌اند و با دست و دندان پستانهای خویش را می‌برند و سگان شکم آنان را می‌درند و می‌خورند؛ وقتی از گناه آنان سؤال می‌کند، پاسخ می‌شنود که در گیتی یکی از گناهانشان این بوده که به دنبال جادوگری بودند.
[۱۱۳] ارداویراف‌نامه، به کوشش فیلیپ ژینیو، ترجمه ژاله آموزگار، فصل ۷۶، ترجمه، ص ۱۵۰-۱۵۱، تهران، ۱۳۷۲ش.
همو در جایی دیگر روان زنی جادوگر را می‌بیند که با دندان مردار خویش را می‌لیسید و می‌خورد.
[۱۱۴] ارداویراف‌نامه، به کوشش فیلیپ ژینیو، ترجمه ژاله آموزگار، فصل ۳۵، ترجمه، ص ۱۱۶-۱۱۹، تهران، ۱۳۷۲ش.
نیز روان زن روسپیِ جادوگری را می‌بیند که زبانش بریده و چشمش کنده شده بود و مار و کژدم و کرم و دیگر جانوران اهریمنی مغز او را می‌خوردند و گاه تنش را به دندان می‌گرفتند و گوشتش را می‌جویدند.
[۱۱۵] ارداویراف‌نامه، به کوشش فیلیپ ژینیو، ترجمه ژاله آموزگار، فصل ۸۱، ترجمه، ص ۱۵۴-۱۵۵، تهران، ۱۳۷۲ش.

سُغدیانی که به دین بودایی گرویده بودند نیز در آثار خود بـه زبان سغدی ــ کـه از زبـانهای ایرانـی میانه شرقـی است ــ نفرت خود را از جادوگران نمایانده‌اند. برای نمونه، به نوشته سوتره علت و معلول کردارها، پیشگویان و جادوگران پس از مرگ در دامهایی در دوزخِ آهنین گرفتار می‌شوند و پرندگان گوشت بدنشان را تا استخوان می‌خورند.


(۱) ژاله و احمد تفضلی آموزگار، اسطوره زندگی زردشت، تهران، ۱۳۷۰ش.
(۲) ابن بلخی، فارس‌نامه، به کوشش لسترنج و نیکلسن، کیمبریج، ۱۹۲۱م.
(۳) ارداویراف‌نامه، به کوشش فیلیپ ژینیو، ترجمه ژاله آموزگار، تهران، ۱۳۷۲ش.
(۴) بندهش، به کوشش مهرداد بهار، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۵) روایات داراب هرمزدیار، به کوشش مانک رستم اونوالا، بمبئی، ۱۹۲۲م.
(۶) روایت آذرفرنبغ فرخزادان، به کوشش حسن رضایی باغ‌بیدی، تهران، ۱۳۸۴ش.
(۷) روایت پهلوی، به کوشش مهشید میرفخرایی، تهران، ۱۳۶۷ش.
(۸) زند بهمن یسن، به کوشش محمدتقی راشد محصل، تهران، ۱۳۷۰ش.
(۹) شایست ناشایست، به کوشش کتایون مزداپور، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۱۰) فردوسی، شاهنامه، به کوشش برتلس، مسکو، ۱۹۶۶م.
(۱۱) کارنامه اردشیر بابکان، به کوشش بهرام فره‌وشی، تهران، ۱۳۵۴ش.
(۱۲) عبدالحی گردیزی، زین الاخبار، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۱۳) گزیده‌های زادسپرم، به کوشش محمدتقی راشدمحصل، تهران، ۱۳۶۶ش.
(۱۴) کتایون مزداپور، داستان گرشاسب، تهمورس و جمشید گلشاه و متنهای دیگر، تهران، ۱۳۷۸ش.
(۱۵) مینوی خرد، ترجمه احمد تفضلی، تهران، ۱۳۵۴ش.
(۱۶) وندیداد، به کوشش محمدعلی حسنی (داعی الاسلام)، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۷ش.
(۱۷) یادگار زریران، به کوشش یحیێ ماهیار نوابی، تهران، ۱۳۷۴ش.
(۱۸) یسنا، ترجمه ابراهیم پورداود، تهران، ۱۳۳۷-۱۳۴۰ش.
(۱۹) یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، تهران، ۱۳۴۷ش.


۱. وندیداد، فرگرد، بند ۱۴، به کوشش محمدعلی حسنی (داعی الاسلام)، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۷ش.
۲. وندیداد، چ حسنی، ص ۱۱-۱۲، به کوشش محمدعلی حسنی (داعی الاسلام)، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۷ش.
۳. بندهش، فصل ۵، بند ۲، به کوشش مهرداد بهار، تهران، ۱۳۶۹ش.
۴. یسنا، ترجمه ابراهیم پورداود، بند ۱۸، تهران، ۱۳۳۷-۱۳۴۰ش.
۵. یسنا، ترجمه ابراهیم پورداود، بند ۴، تهران، ۱۳۳۷-۱۳۴۰ش.
۶. یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، هرمزد یشت، بند۶، تهران، ۱۳۴۷ش.
۷. یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، هرمزد یشت، بند۱۰، تهران، ۱۳۴۷ش.
۸. یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، هَفتَن یشت کوچک، بند ۱۱، تهران، ۱۳۴۷ش.
۹. یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، اردیبهشت یشت، بند ۵، تهران، ۱۳۴۷ش.
۱۰. یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، خرداد یشت، بند ۳، تهران، ۱۳۴۷ش.
۱۱. یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، آبان یشت، بند۱۳، تهران، ۱۳۴۷ش.
۱۲. یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، آبان یشت، بند۲۲، تهران، ۱۳۴۷ش.
۱۳. یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، آبان یشت، بند۲۶، تهران، ۱۳۴۷ش.
۱۴. یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، آبان یشت، بند۴۶، تهران، ۱۳۴۷ش.
۱۵. یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، آبان یشت، بند۵۰، تهران، ۱۳۴۷ش.
۱۶. ژاله و احمد تفضلی آموزگار، اسطوره زندگی زردشت، نقل از کتاب پنجم دینکرد، فصل ۲، ج۱، ص۱۱۳، بند ۳، تهران، ۱۳۷۰ش.
۱۷. کتایون مزداپور، داستان گرشاسب، ج۱، ص۳۵۴، تهمورس و جمشید گلشاه و متنهای دیگر، تهران، ۱۳۷۸ش.
۱۸. کتایون مزداپور، داستان گرشاسب، ج۱، ص۳۵۸، تهمورس و جمشید گلشاه و متنهای دیگر، تهران، ۱۳۷۸ش.
۱۹. کتایون مزداپور، داستان گرشاسب، ج۱، ص۴۲۰-۴۲۱، تهمورس و جمشید گلشاه و متنهای دیگر، تهران، ۱۳۷۸ش.
۲۰. یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، تیر یشت، بند ۴۴، تهران، ۱۳۴۷ش.
۲۱. یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، بهرام یشت، بند ۴، تهران، ۱۳۴۷ش.
۲۲. یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، بهرام یشت، بند ۶۲، تهران، ۱۳۴۷ش.
۲۳. یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، آبان یشت، بند ۱۳، تهران، ۱۳۴۷ش.
۲۴. گزیده‌های زادسپرم، فصل ۱۲، بندهای ۸-۹، به کوشش محمدتقی راشدمحصل، تهران، ۱۳۶۶ش.
۲۵. زند بهمن یسن، فصل ۸، بند ۳، به کوشش محمدتقی راشد محصل، تهران، ۱۳۷۰ش.
۲۶. روایات داراب هرمزدیار، به کوشش مانک رستم اونوالا، ج۱، ص۹۸، بمبئی، ۱۹۲۲م.
۲۷. بندهش، فصل ۲۷، بند ۴، به کوشش مهرداد بهار، تهران، ۱۳۶۹ش.
۲۸. بندهش، فصل ۲۷، بند۵۰، به کوشش مهرداد بهار، تهران، ۱۳۶۹ش.
۲۹. روایت پهلوی، فصل ۴۱، بند ۱، به کوشش مهشید میرفخرایی، تهران، ۱۳۶۷ش.
۳۰. مینوی خرد، ترجمه احمد تفضلی، پرسش ۳۵، بند ۱۷، تهران، ۱۳۵۴ش.
۳۱. زند بهمن یسن، فصل ۱۲، بند ۴، به کوشش محمدتقی راشد محصل، تهران، ۱۳۷۰ش.
۳۲. زند بهمن یسن، فصل ۹، بند ۳۲، به کوشش محمدتقی راشد محصل، تهران، ۱۳۷۰ش.
۳۳. یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، اردیبهشت یشت، بند ۹، تهران، ۱۳۴۷ش.
۳۴. کتایون مزداپور، داستان گرشاسب، ج۱، ص۴۴۱، تهمورس و جمشید گلشاه و متنهای دیگر، تهران، ۱۳۷۸ش.
۳۵. کتایون مزداپور، داستان گرشاسب، ج۱، ص۴۴۹-۴۵۰، تهمورس و جمشید گلشاه و متنهای دیگر، تهران، ۱۳۷۸ش.
۳۶. کارنامه اردشیر بابکان، بند ۱۷، به کوشش بهرام فره‌وشی، تهران، ۱۳۵۴ش.
۳۷. زند بهمن یسن، فصل ۴، بندهای ۶-۷، به کوشش محمدتقی راشد محصل، تهران، ۱۳۷۰ش.
۳۸. وندیداد، فرگرد ۷، بند ۳، به کوشش محمدعلی حسنی (داعی الاسلام)، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۷ش.
۳۹. ارداویراف‌نامه، به کوشش فیلیپ ژینیو، ترجمه ژاله آموزگار، فصل ۵، بند ۵، ترجمه۴، ص ۸۲-۸۳، تهران، ۱۳۷۲ش.
۴۰. مینوی خرد، ترجمه احمد تفضلی، پرسش ۴۸، بندهای ۱۵-۱۶، تهران، ۱۳۵۴ش.
۴۱. بندهش، فصل ۵، بند ۴، به کوشش مهرداد بهار، تهران، ۱۳۶۹ش.
۴۲. بندهش، فصل ۲۱c، بند ۴، به کوشش مهرداد بهار، تهران، ۱۳۶۹ش.
۴۳. بندهش، فصل ۲۱c، بندهای ۱۶-۱۷، به کوشش مهرداد بهار، تهران، ۱۳۶۹ش.
۴۴. گزیده‌های زادسپرم، فصل ۱۱، بند ۶، به کوشش محمدتقی راشدمحصل، تهران، ۱۳۶۶ش.
۴۵. گزیده‌های زادسپرم، فصل ۸، بند ۳، به کوشش محمدتقی راشدمحصل، تهران، ۱۳۶۶ش.
۴۶. یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، هرمزد یشت، بند ۵-۶، تهران، ۱۳۴۷ش.
۴۷. یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، هرمزد یشت، بند ۱۲-۱۵، تهران، ۱۳۴۷ش.
۴۸. یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، خرداد یشت، بند ۳، تهران، ۱۳۴۷ش.
۴۹. یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، رام یشت، بندهای ۵۴-۵۵، تهران، ۱۳۴۷ش.
۵۰. یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، رام یشت، بندهای ۱۱-۱۲، تهران، ۱۳۴۷ش.
۵۱. یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، زامیاد یشت، بندهای ۲۸-۲۹، تهران، ۱۳۴۷ش.
۵۲. یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، هوم یشت، بند ۱، تهران، ۱۳۴۷ش.
۵۳. زند بهمن یسن، فصل ۹، بند ۱۸، به کوشش محمدتقی راشد محصل، تهران، ۱۳۷۰ش.
۵۴. یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، خورشید یشت، بند ۴، تهران، ۱۳۴۷ش.
۵۵. یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، تیر یشت، بند ۱۲، تهران، ۱۳۴۷ش.
۵۶. زند بهمن یسن، فصل ۶۵، بندهای ۷-۸، به کوشش محمدتقی راشد محصل، تهران، ۱۳۷۰ش.
۵۷. وندیداد، فرگرد ۷، بند ۴۴، به کوشش محمدعلی حسنی (داعی الاسلام)، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۷ش.
۵۸. وندیداد، چ حسنی، ص ۷۴، به کوشش محمدعلی حسنی (داعی الاسلام)، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۷ش.
۵۹. یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، خرداد یشت، بندهای ۲-۶، تهران، ۱۳۴۷ش.
۶۰. عبدالحی گردیزی، زین الاخبار، ج۱، ص۳۷، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۶۳ش.
۶۱. یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، آبان یشت، بندهای ۲۱-۲۲، تهران، ۱۳۴۷ش.
۶۲. یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، آبان یشت، بندهای ۲۵-۲۶، تهران، ۱۳۴۷ش.
۶۳. یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، آبان یشت، بندهای ۴۵-۴۶، تهران، ۱۳۴۷ش.
۶۴. یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، آبان یشت، بندهای ۴۹-۵۰، تهران، ۱۳۴۷ش.
۶۵. یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، زامیاد یشت، بند ۲۶، تهران، ۱۳۴۷ش.
۶۶. یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، زامیاد یشت، بند ۳۱، تهران، ۱۳۴۷ش.
۶۷. گزیده‌های زادسپرم، فصل ۱۰، بند ۱۹، به کوشش محمدتقی راشدمحصل، تهران، ۱۳۶۶ش.
۶۸. زند بهمن یسن، فصل ۳، بند ۲۷، به کوشش محمدتقی راشد محصل، تهران، ۱۳۷۰ش.
۶۹. زند بهمن یسن، فصل ۲۷، به کوشش محمدتقی راشد محصل، تهران، ۱۳۷۰ش.
۷۰. زند بهمن یسن، فصل ۶۰، به کوشش محمدتقی راشد محصل، تهران، ۱۳۷۰ش.
۷۱. زند بهمن یسن، فصل ۶۱، بندهای ۱-۳، به کوشش محمدتقی راشد محصل، تهران، ۱۳۷۰ش.
۷۲. زند بهمن یسن، فصل ۵۴، به کوشش محمدتقی راشد محصل، تهران، ۱۳۷۰ش.
۷۳. یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، اردیبهشت یشت، بند ۵، تهران، ۱۳۴۷ش.
۷۴. یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، سروش یشت هادُخت، بند ۶، تهران، ۱۳۴۷ش.
۷۵. یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، سروش یشت هادُخت، بند ۶، تهران، ۱۳۴۷ش.
۷۶. مینوی خرد، ترجمه احمد تفضلی، پرسش ۵۶، بند۲۴، تهران، ۱۳۵۴ش.
۷۷. مینوی خرد، ترجمه احمد تفضلی، پرسش ۵۶، بند ۲۸، تهران، ۱۳۵۴ش.
۷۸. یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، بهرام یشت، بندهای ۳۴-۳۶، تهران، ۱۳۴۷ش.
۷۹. وندیداد، فرگرد ۸، بندهای ۷۹-۸۰، به کوشش محمدعلی حسنی (داعی الاسلام)، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۷ش.
۸۰. شایست ناشایست، فصل ۱۲، بند ۱۲، به کوشش کتایون مزداپور، تهران، ۱۳۶۹ش.
۸۱. گزیده‌های زادسپرم، فصل ۳، بند ۸۳، به کوشش محمدتقی راشدمحصل، تهران، ۱۳۶۶ش.
۸۲. بندهش، فصل ۲۴h، بند ۲۹، به کوشش مهرداد بهار، تهران، ۱۳۶۹ش.
۸۳. بندهش، فصل ۲۴i، بند ۳۲، به کوشش مهرداد بهار، تهران، ۱۳۶۹ش.
۸۴. بندهش، فصل ۲۴u، بند ۴۸، به کوشش مهرداد بهار، تهران، ۱۳۶۹ش.
۸۵. شایست ناشایست، فصل ۱۰، بند ۳۰، به کوشش کتایون مزداپور، تهران، ۱۳۶۹ش.
۸۶. گزیده‌های زادسپرم، فصل ۳، بند ۴۹، به کوشش محمدتقی راشدمحصل، تهران، ۱۳۶۶ش.
۸۷. عبدالحی گردیزی، زین الاخبار، ج۱، ص۴۵-۴۶، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۶۳ش.
۸۸. بندهش، فصل ۳۱، بندهای ۲۶-۲۷، به کوشش مهرداد بهار، تهران، ۱۳۶۹ش.
۸۹. یادگار زریران، بند ۴، به کوشش یحیێ ماهیار نوابی، تهران، ۱۳۷۴ش.
۹۰. ابن بلخی، فارس‌نامه، ج۱، ص۵۱، به کوشش لسترنج و نیکلسن، کیمبریج، ۱۹۲۱م.
۹۱. یادگار زریران، فصل ۴، بند ۵۰، به کوشش یحیێ ماهیار نوابی، تهران، ۱۳۷۴ش.
۹۲. بندهش، فصل ۳۲، بند ۶، به کوشش مهرداد بهار، تهران، ۱۳۶۹ش.
۹۳. یادگار زریران، فصل ۷، به کوشش یحیێ ماهیار نوابی، تهران، ۱۳۷۴ش.
۹۴. بندهش، فصل ۳۵، بند ۴۱، به کوشش مهرداد بهار، تهران، ۱۳۶۹ش.
۹۵. ژاله و احمد تفضلی آموزگار، اسطوره زندگی زردشت، ج۱، ص۷۴-۷۵، تهران، ۱۳۷۰ش.
۹۶. گزیده‌های زادسپرم، فصل ۱۲، بندهای ۷-۹، به کوشش محمدتقی راشدمحصل، تهران، ۱۳۶۶ش.
۹۷. ژاله و احمد تفضلی آموزگار، اسطوره زندگی زردشت، ج۱، ص۷۸، تهران، ۱۳۷۰ش.
۹۸. گزیده‌های زادسپرم، فصل ۸، بند ۳، به کوشش محمدتقی راشدمحصل، تهران، ۱۳۶۶ش.
۹۹. بندهش، فصل ۳۳، بند ۳۶، به کوشش مهرداد بهار، تهران، ۱۳۶۹ش.
۱۰۰. یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، آبان یشت، بند ۸۲، تهران، ۱۳۴۷ش.
۱۰۱. گزیده‌های زادسپرم، فصل ۲۵، بند ۱۰، به کوشش محمدتقی راشدمحصل، تهران، ۱۳۶۶ش.
۱۰۲. کتایون مزداپور، داستان گرشاسب، ج۱، ص۱۵۶-۱۵۷، تهمورس و جمشید گلشاه و متنهای دیگر، تهران، ۱۳۷۸ش.
۱۰۳. کتایون مزداپور، داستان گرشاسب، ج۱، ص۱۶۳-۱۶۴، تهمورس و جمشید گلشاه و متنهای دیگر، تهران، ۱۳۷۸ش.
۱۰۴. فردوسی، شاهنامه، ج۱، ص۵۹-۶۰، به کوشش برتلس، مسکو، ۱۹۶۶م.
۱۰۵. فردوسی، شاهنامه، ج۱، ص۵۱، به کوشش برتلس، مسکو، ۱۹۶۶م.
۱۰۶. ابن بلخی، فارس‌نامه، ج۱، ص۳۴، به کوشش لسترنج و نیکلسن، کیمبریج، ۱۹۲۱م.
۱۰۷. عبدالحی گردیزی، زین الاخبار، ج۱، ص۳۴، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۶۳ش.
۱۰۸. ابن بلخی، فارس‌نامه، ج۱، ص۴۱، به کوشش لسترنج و نیکلسن، کیمبریج، ۱۹۲۱م.
۱۰۹. بندهش، فصل ۲۲، بند ۱۸، به کوشش مهرداد بهار، تهران، ۱۳۶۹ش.
۱۱۰. بندهش، فصل ۲۲، بند ۲۱، به کوشش مهرداد بهار، تهران، ۱۳۶۹ش.
۱۱۱. زند بهمن یسن، فصل ۸، بند ۴، به کوشش محمدتقی راشد محصل، تهران، ۱۳۷۰ش.
۱۱۲. روایت آذرفرنبغ فرخزادان، پرسش ۶۰، به کوشش حسن رضایی باغ‌بیدی، تهران، ۱۳۸۴ش.
۱۱۳. ارداویراف‌نامه، به کوشش فیلیپ ژینیو، ترجمه ژاله آموزگار، فصل ۷۶، ترجمه، ص ۱۵۰-۱۵۱، تهران، ۱۳۷۲ش.
۱۱۴. ارداویراف‌نامه، به کوشش فیلیپ ژینیو، ترجمه ژاله آموزگار، فصل ۳۵، ترجمه، ص ۱۱۶-۱۱۹، تهران، ۱۳۷۲ش.
۱۱۵. ارداویراف‌نامه، به کوشش فیلیپ ژینیو، ترجمه ژاله آموزگار، فصل ۸۱، ترجمه، ص ۱۵۴-۱۵۵، تهران، ۱۳۷۲ش.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جادو در ایران باستان»، ج۱۷، ص۶۳۴۵.    






جعبه ابزار