• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

جرهم (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



جُرْهُم: از نخستین قبایل ساکن مکه و حاکمان آن در دوره کهن بود.

فهرست مندرجات

۱ - شناسنامه
۲ - نسب
۳ - مهاجرت جرهم به مکه
       ۳.۱ - عوامل دیگر مهاجرت
       ۳.۲ - سکونت در کنار چاه زمزم
       ۳.۳ - سکونت جرهم در مکه
       ۳.۴ - ازدواج حضرت اسماعبل از جرهم
۴ - زبان جرهم
       ۴.۱ - واژگان عربی جرهم در قرآن
۵ - جرهم و اداره امور مکه
       ۵.۱ - جنگهای جرهمیان
              ۵.۱.۱ - جنگ با عمالقه
              ۵.۱.۲ - جنگ با قبیله قطوراء
              ۵.۱.۳ - نبرد با بنو معتمر
              ۵.۱.۴ - نبرد با یهودیان مکه
              ۵.۱.۵ - جنگ با دوس العتق
              ۵.۱.۶ - نبرد با قبایل ازدی
       ۵.۲ - از عوامل شکست جرهمیان
              ۵.۲.۱ - همراهی بنی بکر با خزاعه
              ۵.۲.۲ - مبتلا شدن برخی از مردان جرهم به عذاب الهی
              ۵.۲.۳ - خارج شدن مضاض ابن عمرو از صحنه درگیری
       ۵.۳ - حاکمان جرهمی
       ۵.۴ - قبور برخی شاهان جرهم
۶ - اعتقادات و آداب جرهم
       ۶.۱ - تفسیر آیه ۲۱۳ سوره بقره
       ۶.۲ - تفسیر آیه ۵۴ سوره مریم
۷ - جرهم در عصر بعثت
       ۷.۱ - بنی لحیان از بقایای جرهم
              ۷.۱.۱ - شأن نزول آیه ۱۲۸ سوره آل عمران
۸ - کتب نوشته شده درباره سرگدشت جرهمیان
۹ - فهرست منابع
۱۰ - پانویس
۱۱ - منبع


جُرهم از مشهورترین قبایل قَحطانی یمن در روزگار قدیم‌اند که مدتی زمامدار مکه و متولی امور کعبه بودند. واژه جرهم را عربی دانسته‌اند؛ ولی ابن کلبی آن را معرّب ذُرهم می‌داند.
[۱] جمهره اللغه، ج۲، ص۱۴۳.
ابن سعد و طبری نام جرهم را هَذرم نوشته‌اند که در تورات نیز به شکل هدورام «Hadoram» آمده است.
[۴] کتاب مقدس، تکوین، ۲۷: ۱۰.
[۵] اخبار، ۲۱: ۱.
[۶] المفصل، ج۱، ص۲۶۱.



گزارش‌های مربوط به گذشته جرهم، نسب آن‌ها و تحولاتی که طی کرده‌اند بر اثر فاصله طولانی میان این رخدادها و ثبت آن‌ها اتقان آور نیستند، هر چند عموم تاریخ نگاران به نوعی درباره این اطلاعات به اجماع رسیده باشند.در منابع اسلامی از دو قبیله متفاوت به نام « جرهم اولی » (نخستین) و « جرهم قحطانی » یاد شده است. از تاریخ جرهم اولی اطلاعات چندانی در منابع وجود ندارد. به نوشته مورخان، آنان از نسل سام بن نوح بودند که در دوره عاد و ثمود می‌زیستند و سپس منقرض شدند، از این رو آنان را « عرب بائده » (منقرض شده) نیز خوانده‌اند.
[۹] صبح الاعشی، ج۴، ص۲۴۵.
برخی مفسران ذیل آیه ۴۰ هود «حَتّی اِذا جاءَ اَمرُنا وفارَ التَّنّورُ قُلنَا احمِل فیها مِن کُلٍّ زَوجَینِ اثنَینِ واَهلَکَ اِلاّ مَن سَبَقَ عَلَیهِ القَولُ ومَن ءامَنَ وما ءامَنَ مَعَهُ اِلاّ قَلیل» و ۱۱۹ شعراء «فَاَنجَینـهُ ومَن مَعَهُ فِی الفُلکِ المَشحون» که در آن‌ها خداوند به شمار اندک مؤمنان و نجات یافتگان همراه نوح اشاره دارد، با استناد به روایتی از ابن عباس از ۸۰ حاضر و نجات یافته در کشتی ، یک نفر را جرهمی دانسته‌اند،
[۱۲] جامع البیان، ج۱۲، ص۲۷.
هرچند این روایت پذیرفتنی نیست، زیرا چنانچه جرهم اولی از نسل سام بن نوح باشد نمی‌تواند در طوفان نوح حضور داشته باشد.
اما جرهم دوم که آنان را غیر از جرهم اولی دانسته‌اند، به جرهم فرزند
[۱۴] انساب الاشراف، ج۱، ص۱۲ - ۱۳.
[۱۵] مروج الذهب، ج۱، ص۳۸.
[۱۶] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۳.
یا نبیره قحطان نیای اعلای عرب جنوبی
[۱۹] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۳.
[۲۱] البحر المحیط، ج۴، ص۳۲۶.
منتسب هستند. قحطان (معرّب یَقْطُن) را نیز از اعقاب سام بن نوح
[۲۳] انساب الاشراف، ج۱، ص۸-۹.
[۲۵] مروج الذهب، ج۱، ص۳۸.
برشمرده‌اند. بعدها برخی برای کاستن منزلت جرهمیان، پدرِ جرهم را از ملائکه گناهکار و رانده شده خداوند دانستند.
[۲۷] الحیوان، ج۱، ص۱۸۷.
مجموعه بزرگ بنی یَعْرُب (بن قحطان) با دو بطن گسترده خود به نام حِمْیَر
[۲۹] مروج الذهب، ج۲، ص۷۶.
و کَهْلان
[۳۱] الانساب، ج۴، ص۳۵.
از بزرگ‌ترین قبایل همعرض جرهم به شمار می‌آید. مادر جرهم را نیز زنی از قبیله‌ای عرب به نام عَمالقه دانسته‌اند.


منابع از مهاجرت جرهمیان، سال‌ها پیش از میلاد مسیح ، از یمن به حجاز سخن گفته و از سکونت آنان ابتدا در تهامه در غرب مکه یا عرفات (در ۲۳ کیلومتری شرق مکه
[۳۴] المعالم الاثیره، ص۱۸۹.
و سپس نزدیک زمزم یاد کرده‌اند
[۳۵] تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۲۲.
؛ گویا با گسترش جمعیتی تیره‌های قحطانی یمن و اختلاف شدید آنان بر سر ریاست و قدرت، جرهمی‌ها ناگزیر شدند یمن را ترک کنند و در حجاز مستقر شوند. اینان ابتدا قصد داشتند به شام کوچ کنند؛ اما آن گاه که در مسیر خود در وادی مکه آب یافتند همانجا ماندند.
[۳۹] تاریخ طبری، ج۱، ص۱۷۹ - ۱۸۰.


۳.۱ - عوامل دیگر مهاجرت

برخی گزارش‌ها نیز در بیان سبب این مهاجرت به عامل دیگری اشاره دارند، بر این اساس در پی غلبه یَعْرُب بن قحطان (برادر جرهم) بر قوم عاد در یمن و از میان برداشتن سلطه عمالقه در حجاز، وی حکومت حجاز را به جرهم واگذاشت و او نیز به همراه خانواده خود به این سو مهاجرت کرد. این در حالی است که برخی انقراض عمالقه را به دست جرهم در نبردی نزدیک مکه دانسته‌اند.
[۴۴] مروج الذهب، ج۲، ص۲۰.
به نظر می‌رسد که درگیری جرهم و عمالقه به دوره‌های بعدی حضور این قبایل در مکه باز می‌گردد؛ اما برخی از منابع آن را به ابتدای ورود جرهم به مکه سرایت داده‌اند

۳.۲ - سکونت در کنار چاه زمزم

پس از سکونت هاجر و اسماعیل در مکه و جوشش چشمه زمزم ، جرهمیان ساکن در اطراف مکه بدان سو حرکت کردند و با دیدن هاجر و اسماعیل و شناختن آنان، از هاجر خواستند تا در کنار زمزم، که در آن روزگار سکنه نداشت، ساکن شوند
[۴۵] صحیح البخاری، ج۳، ص۷۸.
[۴۶] السنن الکبری، ج۵، ص۱۰۰ - ۱۰۱.
؛ اما هاجر سکونت قطعی آنان را منوط به کسب اجازه از حضرت ابراهیم دانست. بدین شکل جرهمیان چادرهای خود را در آنجا برپا کردند و با بازگشت مجدد ابراهیم به مکه و رضایتمندی او از همسایگی جرهم، سکونت خود را در مکه قطعی کردند. در این میان جرهمیان نیز هر یک با اهدای یک تا دو گوسفند به اسماعیل به تقویت روابط خود با خاندان ابراهیم دست زدند.
[۴۷] مجمع البیان، ج۱، ص۳۸۹.
[۴۸] تفسیر قمی، ج۱، ص۸۸ - ۸۹.


۳.۳ - سکونت جرهم در مکه

به گزارش مسعودی، نخست عمالقه و سپس جرهم با اجازه هاجر در مکه ساکن شدند.
[۴۹] مروج الذهب، ج۲، ص۵۰ - ۵۲.
به نظر می‌رسد مورخان درباره جرهم و روابطشان با اسماعیل و هاجر در این مقطع به قصه پردازی روی آورده‌اند، چرا که ابراهیم و اسماعیل برای آنان شناخته شده نبودند تا حرمت و شان آن‌ها را نگه داشته، برای استفاده از آب زمزم منتظر اجازه هاجر و ابراهیم باشند، به ویژه آنکه هنوز کعبه ساخته نشده و نهاد حج تاسیس نشده بود، ضمن آنکه مسئله جرهمیان پس از مهاجرت، مسئله مرگ و حیات بود و در چنین اوضاعی برای دسترسی به آب به اجازه یک زن اهمیتی نمی‌دهند.

۳.۴ - ازدواج حضرت اسماعبل از جرهم

بعدها اسماعیل از جرهمیان همسری برگزید. برخی هر دو همسر اسماعیل را جرهمی می‌دانند و بر این باورند که بعد از طلاق همسر اول به توصیه پدرش، با رعله یا سیده یا حیفاء دختر مضاض بن عمرو
[۵۰] تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۶ - ۲۷.
[۵۲] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۲.
[۵۳] الاغانی، ج۱۵، ص۱۱.
یا سامه دختر مهلهل بن سعد جرهمی
[۵۴] مروج الذهب، ج۲، ص۵۲.
ازدواج کرد و از او صاحب ۱۲ پسر شد. برخی از محققان بر اساس گزارش تورات بر این باورند که اسماعیل ابتدا با دختری از جرهم ازدواج کرد و پس از طلاق دادن او همسری مصری اختیار کرد و از او صاحب فرزندانی شد.
[۵۵] المفصل، ج۱، ص۴۳۴ - ۴۳۵.
[۵۶] احکام القرآن، ج۴، ص۱۹۵۷.
بعدها جرهمیان به سبب این ازدواج چندان اعتبار یافتند که حتی شایسته خلافت شمرده شدند.
[۵۷] روح المعانی، ج۱۳، ص۳۱۷.
در نسل‌های بعدی نیز ازدواج‌هایی میان جرهمیان و فرزندان اسماعیل صورت گرفت، چنان که همسر معد بن عدنان ،
[۵۸] السیرة النبویه، ابن کثیر، ج۱، ص۶.
[۵۹] تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۲۳.
نزار بن معد ،
[۶۱] انساب الاشراف، ج۱، ص۳۴.
[۶۲] الطبقات، ج۱، ص۵۹.
مضر بن نزار
[۶۳] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۴۹.
و مالک بن نضر ،
[۶۵] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۶۲.
بزرگ کنانه و از اجداد پیامبر را زنانی از جرهم دانسته‌اند.


اینکه جرهم به چه زبانی سخن می‌گفتند محل نزاع فراوانی قرار گرفته است؛ برخی زبان جرهمیان را عربی و آنان را فصیح‌ترین عرب شمرده‌اند،
[۶۹] الغارات، ج۲، ص۷۶۶.
از این رو بر این باورند که اسماعیل که به زبان سُریانی سخن می‌گفت، بر اثر همزیستی با جرهم، عربی را از آنان فرا گرفت.
[۷۰] الفهرست، ص۸.
[۷۱] مروج الذهب، ج۲، ص۷۷.
در برابر، گروهی با تعصب نسبت به عرب بودن اسماعیل مدعی شده‌اند که زبان جرهمیان هیچ گاه عربی نبوده و اسماعیل خود از ابتدا به زبان عربی سخن می‌گفته است. تقابل این دو نظر را نتیجه تعصب قحطانیان (دیدگاه اول) و نزاریان (دیدگاه دوم) دانسته‌اند.
[۷۶] مروج الذهب، ج۲، ص۷۷.
برخی دیگر ضمن تایید روایت ابن عباس درباره عربی آموختن اسماعیل از جبرئیل ، درصدد انکار زبان عربی جرهم برنیامده‌اند؛ ولی میان عربی جرهم و عربی اسماعیل تمایز قائل شده و عربی جرهم را متفاوت با زبان قرآن دانسته‌اند.
[۷۸] تاج العروس، ج۱، ص۵۳.
در برابر، ابن ابی بریده مراد از لسان عربی را در آیه «بِلِسانٍ عَرَبیٍّ مُبین» که در آن خداوند به نزول قرآن به زبان عربی روشن تصریح دارد زبان جرهمیان دانسته است.
[۸۱] الدرالمنثور، ج۵، ص۹۴.
[۸۲] المصنف، ج۷، ص۱۵۷.


۴.۱ - واژگان عربی جرهم در قرآن

منابع از برخی واژگان عربی جرهم در قرآن یاد کرده‌اند که از آن میان می‌توان به «اَلاّ تَعولوا» در آیه ۳ نساء اشاره کرد:
[۸۳] حقائق التاویل، ج۵، ص۳۰۰.
«... فَاِن خِفتُم اَلاَّ تَعدِلوا فَوحِدَةً اَو ما مَلَکَت اَیمـنُکُم ذلِکَ اَدنی اَلاَّتَعولوا؛... اگر بیم آن دارید که چند همسری     به دادگری رفتار نکنید پس به یک زن بسنده کنید یا به آنچه مالک آنید« کنیزی که از آنِ شماست» این نزدیک تر است به آنکه ستم نکنید»؛ همچنین کلمه «باءو» را در آیه ۹۰ بقره از لغات جرهمی دانسته شده است:
[۸۶] الاتقان، ج۱، ص۲۸۵.
«بِئسَمَا اشتَرَوا بِهِ اَنفُسَهُم اَن یَکفُروا بِما اَنزَلَ اللّهُ بَغیـًا اَن یُنَزِّلَ اللّهُ مِن فَضلِهِ عَلی مَن یَشاءُ مِن عِبادِهِ فَباءو بِغَضَبٍ عَلی غَضَبٍ ولِلکـفِرینَ عَذابٌ مُهین». در این آیه خداوند کافرانی را که از روی ستم به کتاب او کفر ورزیدند به خشم خود و عذاب خوار کننده تهدید می‌کند. از دیگر لغات جرهمی قرآن باید به «یَایَئس» در آیه ۳۱ رعد اشاره کرد:
[۸۷] تفسیر ابن عبدالسلام، ج۲، ص۱۵۴.
«... اَفَلَم یَایـٔسِ الَّذینَ ءامَنوا اَن لَو یَشاءُ اللّهُ لَهَدَی النّاسَ جَمیعـًا...؛ آیا کسانی که ایمان آورده‌اند«از ایمان آوردنِ کافران هنوز »نومید نشده‌اند«و نمی‌دانند» که اگر خدا می‌خواست همه مردم را به راه می‌آورد». سیوطی نیز از ۲۵ لغت جرهمی به کار رفته در قرآن نام برده است.
[۸۸] الاتقان، ج۱، ص۳۸۴ - ۳۸۵.



با مرگ نابت بن اسماعیل اداره امور کعبه از دست فرزندان اسماعیل خارج و به دست جرهم افتاد. از مضاض بن عمرو بن حارث بن مضاض
[۸۹] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۷۳.
[۹۰] تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۲۲.
و به روایتی حارث بن مضاض
[۹۲] مروج الذهب، ج۱، ص۵۴.
به عنوان نخستین سران جرهمی متولی کعبه یاد کرده‌اند؛ اما یعقوبی برخلاف دیگران بر این باور است که جرهمیان به جهت احترام به فرزندان اسماعیل همواره امور کعبه را به آنان وا می‌گذاشتند.
[۹۳] تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۲۲.


۵.۱ - جنگهای جرهمیان



۵.۱.۱ - جنگ با عمالقه

در این زمان جرهم برای تحقق حاکمیت مطلق خود بر مکه، با عمالقه که در آنجا می‌زیستند وارد جنگ شدند و پس از پیروزی بر آنان حکومت ۳۰۰ ساله خود را بر مکه آغاز کردند.
[۹۴] مروج الذهب، ج۲، ص۵۴
برخی منابع با ذکر دو نبرد میان جرهم و عمالقه آورده‌اند که در نخستین درگیری، عمالقه بر جرهم غلبه یافتند؛ اما در نبرد دوم جرهم پیروز شدند
[۹۵] مروج الذهب، ج۲، ص۵۴
؛

۵.۱.۲ - جنگ با قبیله قطوراء

همچنین جرهم برای توسعه قلمرو خود با قبیله‌ای دیگر با نام قطوراء که در پایین مکه می‌زیستند وارد جنگ شدند و آنان را نیز شکست دادند.
[۹۷] الاغانی، ج۱۵، ص۱۲.
[۹۸] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۷۳ - ۷۴.


۵.۱.۳ - نبرد با بنو معتمر

دینوری نیز از نبردی میان جرهم و بنو معتمر یاد کرده است که با هدف اقامت در مکه به آنجا مهاجرت کرده بودند.

۵.۱.۴ - نبرد با یهودیان مکه

نبرد دیگر جرهم با یهودیانی بود که از شمال به سوی مکه آمده بودند. در این نبرد حارث بن مضاض توانست بر یهودیان غلبه کند.
[۱۰۰] الاعلام، ج۲، ص۱۵۷.


۵.۱.۵ - جنگ با دوس العتق

طبری نیز از درگیری حارث بن مضاض با دَوْس العُتُق یهودی سخن به میان آورده است. در این نبرد بسیاری از جرهمیان کشته شدند.

۵.۱.۶ - نبرد با قبایل ازدی

در روند مهاجرت قبایل اَزْدی از یمن به مناطق مرکزی و شمالی شبه جزیره ، جرهم با چالش جدیدی روبه رو شدند؛ بخشی از ازدیان جنوب با هدف سکونت در مکه به رهبری ثعلبة بن عامر وارد نبردی با جرهم شدند؛ ولی شکست خوردند.
[۱۰۲] تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۰۳.
[۱۰۳] امتاع الاسماع، ج۹، ص۱۷۲ - ۱۷۳.
در پی این شکست برخی از آنان که بعدها به خزاعه شهرت یافتند، با پذیرش حاکمیت جرهم در اطراف مکه ساکن شدند و به تدریج با آنان روابط خویشاوندی برقرار کردند تا آنکه در مقطعی دیگر به رهبری عمرو بن ربیعه که مادری جرهمی داشت و مدعی پرده داری کعبه بود وارد نبردی دیگر با جرهم شده، به حاکمیت آنان پایان دادند.
[۱۰۵] الاصنام، ص۵۴.


۵.۲ - از عوامل شکست جرهمیان



۵.۲.۱ - همراهی بنی بکر با خزاعه

از عوامل شکست جرهمیان می‌توان به همراهی بنی بکر ، از اسلاف قریش و فرزندان اسماعیل، با خزاعه اشاره کرد
[۱۰۷] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۷۴.
؛

۵.۲.۲ - مبتلا شدن برخی از مردان جرهم به عذاب الهی

همچنین گفته شده: پیش از نبرد با خزاعه بیش از ۸۰ تن از مردان جرهم بر اثر ابتلا به عذاب الهی (خونریزی بینی و دمل‌های چرکین) مردند و بدین شکل از قدرت نظامی آنان کاسته شد.
[۱۱۰] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۷۴ - ۷۵.
[۱۱۱] تاریخ طبری، ج۲، ص۳۸.
درباره عدم مشروعیت حاکمان جرهمی که به عذاب الهی و انقراضشان انجامید مطالب فراوان و گاه افسانه گونه‌ای آورده شده تا اقدام بنی بکر و خزاعه را توجیه کرده باشند که از آن جمله بر هتک حرمت کعبه توسط جرهم تاکید فراوانی شده است. افسانه زنای دو تن از جرهم به نام‌های اُساف و نائله درون کعبه که به سنگ شدن آنان انجامید
[۱۱۲] الاغانی، ج۱۵، ص۱۳.
[۱۱۳] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۵۴.
[۱۱۴] مروج الذهب، ج۲، ص۵۴.
و نیز سرقت ۵ تن جرهمی از هدایا و نذورات کعبه که بر اثر سقوط یکی از دزدان به درون چاه محل نگهداری اموالِ کعبه ناکام ماند
[۱۱۵] الاغانی، ج۱۵، ص۱۳.
[۱۱۶] اخبار مکه، ج۱، ص۸۷.
[۱۱۷] البدایة و النهایه، ج۲، ص۳۶۸.
از موارد هتک حرمت دانسته‌اند؛ همچنین گفته شده که جرهمیان به حاجیان و مسافران نیز ستم می‌کردند. در این خصوص بسیاری از منابع آورده‌اند: جرهم که تا پیش از غلبه بر قطوراء در قعیقعان در بالای مکه ساکن بودند، به همراه قَطوراء که در اجیاد در پایین مکه سکنا داشتند از اموال افرادی که از سمت آنان وارد مکه می‌شدند عُشریه می‌گرفتند و پس از غلبه جرهم بر قطوراء که با همراهی فرزندان اسماعیل نیز همراه بود ظلم جرهم فزونی یافت.
[۱۱۸] الاغانی، ج۱۵، ص۱۲.
[۱۱۹] اخبار مکه، ج۱، ص۸۲ - ۸۶.
[۱۲۰] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۷۲ - ۷۴.
از این نبرد به عنوان نخستین بغی در مکه نام برده‌اند.
[۱۲۱] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۷۴.
[۱۲۲] اخبار مکه، ج۱، ص۸۳.
در این میان سخنان و هشدارهای مضاض نیز مانع اقدامات جرهمیان نشد. او مردمان خود را از حرمت شکنی حرم و ظلم به واردان و پناه آورندگان به حرم برحذر داشت و سرنوشت عمالقه را یادآور شد که به سبب استخفاف حرم و ستم به مردم به اراده الهی نابود شدند؛ اما جرهمیان مال و سلاح خود را به رخ کشیده، خود را برترین عرب و از این رو شکست ناپذیر می‌پنداشتند.
[۱۲۳] الاغانی، ج۱۵، ص۱۴.
[۱۲۴] اخبار مکه، ج۱، ص۸۷.
[۱۲۵] اخبار مکه، ج۱، ص۹۰ - ۹۲.
ریشه داشتن پیمان حلف الفضول در عصر جرهم که با هدف حمایت از مظلومان، میان چند تن از جوانمردان جرهم بسته شده بود
[۱۲۶] الاغانی، ج۱۷، ص۳۰۰ - ۳۰۱.
[۱۲۷] انساب الاشراف، ج۲، ص۲۸۰.
نیز می‌تواند حاکی از رواج ظلم در این دوره باشد.

۵.۲.۳ - خارج شدن مضاض ابن عمرو از صحنه درگیری

مضاض بن عمرو حاکم جرهم قبل از نبرد با خزاعه، در مخالفت با این جنگ، به همراه نزدیکانش از صحنه درگیری خارج شد
[۱۲۹] الاغانی، ج۱۵، ص۱۵ - ۱۶.
[۱۳۰] اخبار مکه، ج۱، ص۹۴.
و به دره قَنَوْنَی از دره‌های سَرات میان مکه و یمن رفت،
[۱۳۲] اخبار مکه، ج۱، ص۹۴.
از این رو عمرو بن حارث بن مضاض رهبری جرهمیان باقی مانده را در نبرد با خزاعه بر عهده گرفت.
[۱۳۳] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۷۴ - ۷۵.
وی پس از شکست و به هنگام فرار از مکه دو آهوی طلایی را که به گمان مسعودی ساسان نیای بزرگ ساسانیان ایران به کعبه هدیه کرده بود
[۱۳۵] مروج الذهب، ج۱، ص۲۵۰.
[۱۳۶] المفصل، ج۴، ص۱۶.
به همراه اشیایی دیگر از جمله ۵ شمشیر در چاه زمزم انداخت و این چاه را با خاک پر و پنهان کرد.
[۱۳۸] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۹۵.
در پی شکست جرهم از خزاعه و اخراج آنان از مکه، مضاض بن عمرو رئیس جرهم نیز که در مخالفت با این جنگ از مکه خارج شده بود از خزاعه خواست تا به مکه بازگردد؛ ولی این بار خزاعیان از ورود او و دیگر جرهمیان مانع شدند و آنان را به مرگ تهدید کردند.
[۱۴۰] الاغانی، ج۱۵، ص۱۵ - ۱۶.
[۱۴۱] اخبار مکه، ج۱، ص۹۶.
آن دسته از جرهمیان که توانستند از این کشتار جان سالم به در ببرند به همراه رئیس خود به سرزمین جهینه یا نواحی عسیر (در جنوب شبه جزیره و در منطقه یمن
[۱۴۲] المعالم الاثیره، ص۱۵۲.
رفتند؛ ولی در آنجا همگی بر اثر سیلی نابود شدند. طبری از شکست و نابودی جرهم به دست مَعَد بن عدنان از نوادگان اسماعیل و اجداد پیامبر حکایت دارد. یعقوبی معتقد است که اضمحلال سلطه جرهم از زمان اُدَد، پدر عدنان، آغاز شده بود.
[۱۴۸] تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۲۲.
به احتمالی این گزارش‌ها درصدد بیان این واقعیت‌اند که مقدمات شکست جرهم از دوره معد یا ادد پایه ریزی شده است.

۵.۳ - حاکمان جرهمی

ابن خلدون به نقل از ابن سعید از ۱۱ حاکم جرهمی یاد کرده است: جرهم بن قحطان ، عبدیالیل بن جرهم ، عبدالمدان بن جرهم ( عبدالمدان بن عبدیالیل ، نُفَیلة بن عبدالمدان ، عبدالمسیح بن نفیله ، مُضاض بن عبدالمسیح (معاصر با اسماعیل)؛ حارث بن مضاض ، جرهم بن عبدیالیل ، عمرو بن حرث بن مضاض ، بشیر بن حرث و مضاض بن عمرو بن مضاض . این حاکمان تا مدت‌ها تابع حکومت بنی یعرب ، عموزادگان خود در یمن بودند.
[۱۵۳] الاعلام، ج۴، ص۱۸۷.
[۱۵۴] الاعلام، ج۸، ص۴۵.
یعقوبی نیز با اختلاف فراوانی به نام‌های حاکمان پس از حرث بن مضاض اشاره کرده است.
[۱۵۵] تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۲۲.


۵.۴ - قبور برخی شاهان جرهم

به نقل از همدانی قبور برخی شاهان جرهم در دوحة الزیتون، نزدیک مکه، قرار داشت.
[۱۵۶] المفصل، ج۱، ص۳۶۲.
ابن کثیر نیز به قبور ملوک جرهم در غاری نزدیک مکه اشاره دارد که عبدالله بن جدعان بزرگ قبیله بنوتیم (پسرعموی پدر ابوبکر) آن را کشف کرد و اشیای گرانبهای آن را ربود. به رغم پایان حکومت جرهم در مکه، گروه‌ها و تیره‌هایی از این قبیله به حیات خود در جزیرة العرب ادامه دادند که شواهدی از این امر در منابع اسلامی وجود دارد. برخی نیز بنی لِحیان را از بازماندگان جرهم می‌دانند.


از پیشینه اعتقادی جرهم اطلاعی در دست نیست؛ ولی با دعوت ابراهیم به حج در سفر سوم خود به مکه، جرهم دعوت او را اجابت کردند
[۱۶۱] الطبقات، ج۱، ص۴۱.
و با او و اسماعیل حج گزاردند.
[۱۶۳] اخبار مکه، ج۱، ص۷۰.
آنان برای خود تلبیه‌ای مخصوص داشتند. جرهمیان آن گاه که کعبه برای دومین بار بر اثر حوادث طبیعی ویران شد آن را بازسازی کردند.
[۱۶۶] اخبار مکه، ج۱، ص۶۲.
[۱۶۷] صبح الاعشی، ج۴، ص۲۵۰.
[۱۶۸] الاغانی، ج۱۵، ص۱۳.
بعدها هم با روی کار آمدن خزاعیان هنگامی که رهبر خزاعه تلاش داشت تا بت پرستی را در مکه رواج دهد، مردی جرهمی تغییر دین ابراهیم و ترویج بت پرستی را به دست وی ستمکاری خواند.
[۱۷۰] اخبار مکه، ج۱، ص۱۰۰ - ۱۰۱.


۶.۱ - تفسیر آیه ۲۱۳ سوره بقره

برخی مفسران، در تفسیر آیه ۲۱۳ بقره اسماعیل را پیامبر جرهم دانسته‌اند که بر اساس صحف ابراهیم آنان را به یکتاپرستی دعوت می‌کرد: «کانَ النّاسُ اُمَّةً وحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیّینَ مُبَشِّرینَ ومُنذِرینَ واَنزَلَ مَعَهُمُ الکِتـبَ بِالحَقِّ لِیَحکُمَ بَینَ النّاسِ فیمَا اختَلَفوا فیهِ ومَااختَلَفَ فیهِ اِلاَّ الَّذینَ اوتوهُ مِن بَعدِ ما جاءَتهُمُ البَیِّنـتُ بَغیـًا بَینَهُم فَهَدَی اللّهُ الَّذینَ ءامَنوا لِمَا اختَلَفوا فیهِ مِنَ الحَقِّ بِاِذنِهِ واللّهُ یَهدی مَن یَشاءُ اِلی صِرطٍ مُستَقیم» « مردم آغاز     یک دسته بودند، تضادی در میان آن‌ها نبود. به تدریج جوامع و طبقات پدید آمدند و اختلافات و تضادهایی در میان آن‌ها پیدا شد، در این حال     خداوند، پیامبران را برانگیخت، تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانی که به سوی حق دعوت می‌کرد، با آن‌ها نازل کرد، تا در میان مردم، در آنچه اختلاف داشتند داوری کند...» .

۶.۲ - تفسیر آیه ۵۴ سوره مریم

ابن کلبی نیز در تفسیر آیه ۵۴ مریم از اسماعیل به عنوان پیامبر جرهم یاد کرده است:
[۱۷۵] تفسیر قرطبی، ج۱۱، ص۱۱۶.
«واذکُر فِی الکِتـبِ اِسمـعیلَ اِنَّهُ کانَ صادِقَ الوَعدِ وکانَ رَسولاً نَبیـّا» «و در این کتاب اسماعیل را یاد کن. او راست وعده و فرستاده‌ای پیامبر بود».


با توجه به پراکندگی جمعیتی جرهم پس از انقراض حکومت آنان واکنش اولیه بازماندگان از جرهم در برابر پدیده ظهور پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در منابع انعکاس نیافته است. در این میان تنها از چند گزارش می‌توان به اسلام برخی از جرهمیان و ارتباط آنان با پیامبر پی برد. برخی از صحابه نگاران از آسیه جرهمی دختر فرج که در حجون نزدیک مکه می‌زیسته یاد کرده و او را صحابی پیامبر شمرده است
[۱۷۷] اسدالغابه، ج۷، ص۳.
؛ نیز قبیله‌ای ناشناخته با نام بنی سامر که تنها در برخی منابع فقهی از آنان یاد شده به جرهم نسبت داده شده‌اند. اینان که به زنبورداری اشتغال داشتند یک دهم محصول خود را مالیات به پیامبر می‌دادند؛ ولی در دوره عمر از پرداخت آن سر باز زدند.
[۱۷۹] المبسوط، ج۲، ص۲۱۶.


۷.۱ - بنی لحیان از بقایای جرهم

اما بنی لِحیان که آنان را از بقایای جرهم دانسته‌اند در صفر سال چهارم هجری با به شهادت رساندن ۵ تن از یاران پیامبر و اسیر کردن دو تن دیگر و سپس فروش اسیران به قریش که به شهادتشان انجامید تا مدت‌ها مورد لعن و نفرین پیامبر بودند.
[۱۸۲] المغازی، ج۱، ص۳۵۴ - ۳۵۶.
[۱۸۳] صحیح ابن حبان، ج۵، ص۳۲۲.


۷.۱.۱ - شأن نزول آیه ۱۲۸ سوره آل عمران

(رجیع/ سریه) برخی مفسران در شان نزول آیه ۱۲۸ آل عمران به نفرین آن حضرت در حق بنی لحیان اشاره کرده‌اند:
[۱۸۴] جامع البیان، ج۴، ص۵۸.
[۱۸۶] اسباب النزول، ص۵۶.
«لَیسَ لَکَ مِنَ الاَمرِ شَی ءٌ اَو یَتوبَ عَلَیهِم اَو یُعَذِّبَهُم فَاِنَّهُم ظــلِمون» «هیچ گونه اختیاری عفو کافران یا مؤمنان فراری از جنگ     برای تو نیست، مگر اینکه [۸۳]     بخواهد آن‌ها را ببخشد یا مجازات کند، زیرا آن‌ها ستمگرند». سپس آن حضرت در جمادی الاولی سال ۵ هجری و به نقلی ربیع الاول سال ۶ هجری
[۱۸۸] المغازی، ج۲، ص۵۳۵.
[۱۸۹] الطبقات، ج۲، ص۶۲.
برای انتقام خون شهدای رجیع با ۲۰۰ سوار به سوی بنی لحیان حرکت کرد؛ ولی آنان با اطلاع از اقدام پیامبر به کوه‌ها گریختند، از این رو مسلمانان بدون درگیری به مدینه بازگشتند.
[۱۹۱] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۷۵۰.



کتاب اخبار جرهم هشام بن محمد بن سائب کلبی و کتاب جرهم محدث شیعی، ابراهیم بن سلیمان خزاز کوفی (م ۳۱۰ ق.) از جمله کتبی‌اند که درباره سرگذشت جرهم نگاشته شده‌اند؛ همچنین داستان‌های عبید بن شریه جرهمی که عصر پیامبر را درک و بعدها نیز اخبار پیشینیان را برای معاویه نقل کرده بود با نام اخبار عبید بن شریه الجرهمی فی اخبار الیمن و اشعارها و انسابها همراه با کتاب التیجان ابن هشام چاپ شده است، از این رو عبید را نخستین نویسنده و مترجم عرب دانسته‌اند.
[۱۹۶] الاعلام، ج۴، ص۱۸۹.



الاتقان، السیوطی (م. ۹۱۱ ق.)؛ بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۰۷ ق؛ احکام القرآن، ابن العربی (م. ۵۴۳ ق.)؛ به کوشش البجاوی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ الاخبار الطوال، ابن داود الدینوری (م. ۲۸۲ ق.)؛ به کوشش عبدالمنعم، قم، منشورات الرضی، ۱۴۱۲ ق؛ اخبار مکه، الازرقی (م. ۲۴۸ ق.)؛ به کوشش رشدی الصالح، مکة، مکتبة الثقافة، ۱۴۱۵ ق؛ اسباب النزول، الواحدی (م. ۴۶۸ ق.)؛ به کوشش کمال بسیونی، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۱ ق؛ الاستغاثه، ابوالقاسم الکوفی (م. ۳۵۲ ق.)؛ اسد الغابه، ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م. ۶۳۰ ق.)؛ به کوشش علی محمد، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵ ق؛ الاصابه، ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ ق.)؛ به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵ ق؛ الاصنام (تنکیس الاصنام)؛ هشام بن محمد کلبی (م. ۲۰۴ ق.)؛ به کوشش احمد زکی، تهران، تابان، ۱۳۴۸ ش؛ الاعلام، الزرکلی (م. ۱۳۸۹ ق.)؛ بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۹۷ م؛ الاغانی، ابوالفرج الاصفهانی (م. ۳۵۶ ق.)؛ به کوشش علی مهنّا و سمیر جابر، بیروت، دارالفکر؛ امتاع الاسماع، المقریزی (م. ۸۴۵ ق.)؛ به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۲۰ ق؛ الانباه علی قبائل الرواة، ابن عبدالبر (م. ۴۶۳ ق.)؛ به کوشش الابیاری، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۵ ق؛ الانساب، السمعانی (م. ۵۶۲ ق.)؛ به کوشش عبدالله عمر، بیروت، دارالجنان، ۱۴۰۸ ق؛ انساب الاشراف، البلاذری (م. ۲۷۹ ق.)؛ به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۷ ق؛ بحارالانوار، المجلسی (م. ۱۱۱۰ ق.)؛ بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق؛ البحر المحیط، ابوحیان الاندلسی (م. ۷۵۴ ق.)؛ به کوشش عادل احمد و دیگران، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۲۲ ق؛ البدایة والنهایه، ابن کثیر (م. ۷۷۴ ق.)؛ به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ ق؛ تاج العروس، الزبیدی (م. ۱۲۰۵ ق.)؛ به کوشش علی شیری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ ق؛ تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون (م. ۸۰۸ ق.)؛ بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۱ ق؛ تاریخ الامم والملوک، الطبری (م. ۳۱۰ ق.)؛ به کوشش گروهی از علماء، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۳ ق؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر (م. ۵۷۱ ق.)؛ به کوشش علی شیری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ ق؛ تاریخ الیعقوبی، احمد بن یعقوب (م. ۲۹۲ ق.)؛ بیروت، دارصادر، ۱۴۱۵ ق؛ التبیان، الطوسی (م. ۴۶۰ ق.)؛ به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ تفسیر العز بن عبدالسلام، عزالدین عبدالسلام (م. ۶۶۰ ق.)؛ به کوشش عبدالله بن ابراهیم، بیروت، دار ابن حزم، ۱۴۱۶ ق؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم (م. ۳۲۷ ق.)؛ به کوشش اسعد محمد، بیروت، المکتبة العصریة، ۱۴۱۹ ق؛ تفسیر القمی، القمی (م. ۳۰۷ ق.)؛ به کوشش الجزایری، لبنان، دارالسرور، ۱۴۱۱ ق؛ تفسیر مقاتل بن سلیمان، عبدالله محمود شحاتة، بیروت، التاریخ العربی، ۱۴۲۳ ق؛ التنبیه والاشراف، المسعودی (م. ۳۴۵ ق.)؛ بیروت، دار صعب؛ جامع البیان، الطبری (م. ۳۱۰ ق.)؛ بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۱۲ ق؛ الجامع لاحکام القرآن، القرطبی (م. ۶۷۱ ق.)؛ بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ ق؛ جمهرة اللغه، ابن درید (م. ۳۲۱ ق.)؛ به کوشش عادل بدری، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۸۴ ش؛ حقائق التاویل، الشریف الرضی (م. ۴۰۶ ق.)؛ با شرح کاشف الغطاء، بیروت، دارالمهاجر؛ الدرالمنثور، السیوطی (م. ۹۱۱ ق.)؛ بیروت، دارالمعرفة، ۱۳۶۵ ق؛ رجال النجاشی، النجاشی (م. ۴۵۰ ق.)؛ به کوشش شبیری زنجانی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۸ ق؛ روح المعانی، الآلوسی (م. ۱۲۷۰ ق.)؛ به کوشش علی عبدالباری، بیروت، ۱۴۱۵ ق؛ سبل الهدی، محمد بن یوسف الصالحی (م. ۹۴۲ ق.)؛ به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۴ ق؛ سنن النسائی، النسائی (م. ۳۰۳ ق.)؛ به کوشش عبدالغفار، سید کسروی، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۱ ق؛ السیرة النبویه، ابن کثیر (م. ۷۷۴ ق.)؛ به کوشش مصطفی عبدالواحد، بیروت، دارالمعرفة، ۱۳۹۶ ق؛ السیرة النبویه، ابن هشام (م. ۸-۲۱۳ ق.)؛ به کوشش محمد محی الدین، مصر، مکتبة محمد علی صبیح و اولاده، ۱۳۸۳ ق؛ صبح الاعشی، احمد بن علی القلقشندی (م. ۸۲۱ ق.)؛ مصر، وزارة الثقافة والارشاد القومی، ۱۳۸۳ ق؛ صحیح ابن حبان، علی بن بلبان الفارسی (م. ۷۳۹ ق.)؛ به کوشش شعیب الارنوؤط، الرسالة، ۱۴۱۴ ق؛ صحیح البخاری، البخاری (م. ۲۵۶ ق.)؛ بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۱ ق؛ طبقات فحول الشعراء، محمد بن سلام جمحی، به کوشش محمود شاکر؛ الطبقات الکبری، ابن سعد (م. ۲۳۰ ق.)؛ بیروت، دار صادر؛ الغارات، ابراهیم الثقفی الکوفی (م. ۲۸۳ ق.)؛ به کوشش سید جلال الدین المحدث، بهمن، ۱۳۵۵ ش؛ الفهرست، ابن الندیم (م. ۴۳۸ ق.)؛ به کوشش تجدد؛ الکافی، الکلینی (م. ۳۲۹ ق.)؛ به کوشش غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م. ۶۳۰ ق.)؛ بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ ق؛ کتاب الحیوان، الجاحظ (م. ۲۵۵ ق.)؛ به کوشش عبدالسلام محمد، بیروت، دارالجیل، ۱۴۱۶ ق؛ الکتاب المقدس، بیروت، دارالکتاب المقدس فی شرق الاوسط، ۱۹۹۳ م؛ الکشف والبیان، الثعلبی (م. ۴۲۷ ق.)؛ به کوشش ابن عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ ق؛ المبسوط، السرخسی (م. ۴۸۳ ق.)؛ بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق؛ مجمع البیان، الطبرسی (م. ۵۴۸ ق.)؛ به کوشش گروهی از علماء، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۵ ق؛ المحبّر، ابن حبیب (م. ۲۴۵ ق.)؛ به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دارالافاق الجدیده؛ مروج الذهب، المسعودی (م. ۳۴۶ ق.)؛ به کوشش مفید محمد، بیروت، دارالکتب العلمیه؛ المصنّف، ابن ابی شیبه (م. ۲۳۵ ق.)؛ به کوشش سعید محمد، دارالفکر، ۱۴۰۹ ق؛ المعارف، ابن قتیبة (م. ۲۷۶ ق.)؛ به کوشش ثروت عکاشة، قم، شریف رضی، ۱۳۷۳ ش؛ المعالم الاثیره، محمد محمد حسن شراب، بیروت، دارالقلم، ۱۴۱۱ ق؛ معجم البلدان، یاقوت الحموی (م. ۶۲۶ ق.)؛ بیروت، دارصادر، ۱۹۹۵ م؛ معجم قبائل العرب، عمر کحّاله، بیروت، الرسالة، ۱۴۰۵ ق؛ المغازی، الواقدی (م. ۲۰۷ ق.)؛ به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ ق؛ المفصل، جواد علی، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۷۶ م؛ المنتظم، ابن الجوزی (م. ۵۹۷ ق.)؛ به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۲ق؛ المنمق، ابن حبیب (م. ۲۴۵ ق.)؛ به کوشش احمدفاروق، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۵ق؛ الوسیط فی تفسیر القرآن المجید، الواحدی (م. ۴۶۸ ق.)؛ به کوشش عادل احمد و دیگران، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵ ق.


۱. جمهره اللغه، ج۲، ص۱۴۳.
۲. الطبقات، ج۱، ص۴۳.    
۳. تاریخ طبری، ج۱، ص۱۴۳.    
۴. کتاب مقدس، تکوین، ۲۷: ۱۰.
۵. اخبار، ۲۱: ۱.
۶. المفصل، ج۱، ص۲۶۱.
۷. معجم قبائل العرب، ج۱، ص۱۸۳.    
۸. تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۱۹.    
۹. صبح الاعشی، ج۴، ص۲۴۵.
۱۰. هود/سوره۱۱، آیه۴۰.    
۱۱. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۱۹.    
۱۲. جامع البیان، ج۱۲، ص۲۷.
۱۳. تفسیر ابن ابی حاتم، ج۸؛ ص۲۷۹۰.    
۱۴. انساب الاشراف، ج۱، ص۱۲ - ۱۳.
۱۵. مروج الذهب، ج۱، ص۳۸.
۱۶. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۳.
۱۷. تاریخ طبری، ج۱، ص۱۴۳.    
۱۸. الطبقات، ج۱، ص۴۳.    
۱۹. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۳.
۲۰. المعارف، ص۲۷.    
۲۱. البحر المحیط، ج۴، ص۳۲۶.
۲۲. تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۸.    
۲۳. انساب الاشراف، ج۱، ص۸-۹.
۲۴. الاستغاثه، ج۱، ص۷۲.    
۲۵. مروج الذهب، ج۱، ص۳۸.
۲۶. بحارالانوار، ج۶۰، ص۳۱۳.    
۲۷. الحیوان، ج۱، ص۱۸۷.
۲۸. الانباه علی قبائل الرواه، ص۱۳۳.    
۲۹. مروج الذهب، ج۲، ص۷۶.
۳۰. الاخبار الطوال، ص۴۱.    
۳۱. الانساب، ج۴، ص۳۵.
۳۲. معجم البلدان، ج۱، ص۲۴۷ - ۲۴۸.    
۳۳. الاخبار الطوال، ص۷.    
۳۴. المعالم الاثیره، ص۱۸۹.
۳۵. تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۲۲.
۳۶. مجمع البیان، ج۱، ص۳۸۹.    
۳۷. الاخبار الطوال، ص۸ - ۹.    
۳۸. معجم قبائل العرب، ج۱، ص۱۸۳.    
۳۹. تاریخ طبری، ج۱، ص۱۷۹ - ۱۸۰.
۴۰. تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۳۰ - ۳۱.    
۴۱. معجم قبایل العرب، ج۱، ص۱۸۳.    
۴۲. معجم البلدان، ج۴، ص۲۳۱.    
۴۳. الاخبار الطوال، ص۸ - ۹.    
۴۴. مروج الذهب، ج۲، ص۲۰.
۴۵. صحیح البخاری، ج۳، ص۷۸.
۴۶. السنن الکبری، ج۵، ص۱۰۰ - ۱۰۱.
۴۷. مجمع البیان، ج۱، ص۳۸۹.
۴۸. تفسیر قمی، ج۱، ص۸۸ - ۸۹.
۴۹. مروج الذهب، ج۲، ص۵۰ - ۵۲.
۵۰. تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۶ - ۲۷.
۵۱. تاریخ طبری، ج۱، ص۲۲۰.    
۵۲. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۲.
۵۳. الاغانی، ج۱۵، ص۱۱.
۵۴. مروج الذهب، ج۲، ص۵۲.
۵۵. المفصل، ج۱، ص۴۳۴ - ۴۳۵.
۵۶. احکام القرآن، ج۴، ص۱۹۵۷.
۵۷. روح المعانی، ج۱۳، ص۳۱۷.
۵۸. السیرة النبویه، ابن کثیر، ج۱، ص۶.
۵۹. تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۲۳.
۶۰. البدایة و النهایه، ج۲، ص۱۹۰.    
۶۱. انساب الاشراف، ج۱، ص۳۴.
۶۲. الطبقات، ج۱، ص۵۹.
۶۳. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۴۹.
۶۴. الانباه علی قبائل الرواة، ص۶۴.    
۶۵. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۶۲.
۶۶. الطبقات، ج۱، ص۶۵.    
۶۷. البدایة و النهایه، ج۱، ص۱۳۸.    
۶۸. المعارف، ص۲۷.    
۶۹. الغارات، ج۲، ص۷۶۶.
۷۰. الفهرست، ص۸.
۷۱. مروج الذهب، ج۲، ص۷۷.
۷۲. الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۱۰۴.    
۷۳. الاستغاثه، ج۱، ص۷۴.    
۷۴. طبقات فحول الشعراء، ج۱، ص۹.    
۷۵. التنبیه و الاشراف، ص۷۰.    
۷۶. مروج الذهب، ج۲، ص۷۷.
۷۷. طبقات فحول الشعراء، ج۱، ص۹ - ۱۰.    
۷۸. تاج العروس، ج۱، ص۵۳.
۷۹. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۹۵.    
۸۰. تفسیر ابن ابی حاتم، ج۹، ص۲۸۱۸.    
۸۱. الدرالمنثور، ج۵، ص۹۴.
۸۲. المصنف، ج۷، ص۱۵۷.
۸۳. حقائق التاویل، ج۵، ص۳۰۰.
۸۴. تفسیر ثعلبی، ج۳، ص۲۴۸.    
۸۵. التبیان، ج۱، ص۳۵۰.    
۸۶. الاتقان، ج۱، ص۲۸۵.
۸۷. تفسیر ابن عبدالسلام، ج۲، ص۱۵۴.
۸۸. الاتقان، ج۱، ص۳۸۴ - ۳۸۵.
۸۹. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۷۳.
۹۰. تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۲۲.
۹۱. تاریخ طبری، ج۲، ص۳۷.    
۹۲. مروج الذهب، ج۱، ص۵۴.
۹۳. تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۲۲.
۹۴. مروج الذهب، ج۲، ص۵۴
۹۵. مروج الذهب، ج۲، ص۵۴
۹۶. معجم البلدان، ج۴، ص۲۳۱.    
۹۷. الاغانی، ج۱۵، ص۱۲.
۹۸. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۷۳ - ۷۴.
۹۹. الاخبار الطوال، ص۹.    
۱۰۰. الاعلام، ج۲، ص۱۵۷.
۱۰۱. تاریخ طبری، ج۱، ص۳۹۹.    
۱۰۲. تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۰۳.
۱۰۳. امتاع الاسماع، ج۹، ص۱۷۲ - ۱۷۳.
۱۰۴. المنمق، ص۲۸۸.    
۱۰۵. الاصنام، ص۵۴.
۱۰۶. تاریخ طبری، ج۲، ص۳۷ - ۳۸.    
۱۰۷. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۷۴.
۱۰۸. تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۳۰.    
۱۰۹. المنمق، ص۲۸۲.    
۱۱۰. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۷۴ - ۷۵.
۱۱۱. تاریخ طبری، ج۲، ص۳۸.
۱۱۲. الاغانی، ج۱۵، ص۱۳.
۱۱۳. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۵۴.
۱۱۴. مروج الذهب، ج۲، ص۵۴.
۱۱۵. الاغانی، ج۱۵، ص۱۳.
۱۱۶. اخبار مکه، ج۱، ص۸۷.
۱۱۷. البدایة و النهایه، ج۲، ص۳۶۸.
۱۱۸. الاغانی، ج۱۵، ص۱۲.
۱۱۹. اخبار مکه، ج۱، ص۸۲ - ۸۶.
۱۲۰. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۷۲ - ۷۴.
۱۲۱. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۷۴.
۱۲۲. اخبار مکه، ج۱، ص۸۳.
۱۲۳. الاغانی، ج۱۵، ص۱۴.
۱۲۴. اخبار مکه، ج۱، ص۸۷.
۱۲۵. اخبار مکه، ج۱، ص۹۰ - ۹۲.
۱۲۶. الاغانی، ج۱۷، ص۳۰۰ - ۳۰۱.
۱۲۷. انساب الاشراف، ج۲، ص۲۸۰.
۱۲۸. المتنظم، ج۲، ص۳۱۰.    
۱۲۹. الاغانی، ج۱۵، ص۱۵ - ۱۶.
۱۳۰. اخبار مکه، ج۱، ص۹۴.
۱۳۱. معجم البلدان، ج۴، ص۴۰۹.    
۱۳۲. اخبار مکه، ج۱، ص۹۴.
۱۳۳. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۷۴ - ۷۵.
۱۳۴. البدایة و النهایه، ج۲، ص۲۳۴.    
۱۳۵. مروج الذهب، ج۱، ص۲۵۰.
۱۳۶. المفصل، ج۴، ص۱۶.
۱۳۷. الاصول من الکافی، ج۴، ص۲۱۹.    
۱۳۸. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۹۵.
۱۳۹. تاریخ طبری، ج۲، ص۳۹.    
۱۴۰. الاغانی، ج۱۵، ص۱۵ - ۱۶.
۱۴۱. اخبار مکه، ج۱، ص۹۶.
۱۴۲. المعالم الاثیره، ص۱۵۲.
۱۴۳. المنمق، ص۲۸۲-۲۸۳.    
۱۴۴. المنمق، ص۲۸۸.    
۱۴۵. تاریخ طبری، ج۲، ص۳۸.    
۱۴۶. الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۴۲ - ۴۳.    
۱۴۷. تاریخ طبری، ج۱، ص۳۹۹.    
۱۴۸. تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۲۲.
۱۴۹. الاعلام، ج۴، ص۱۵۳.    
۱۵۰. تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۳۱.    
۱۵۱. الاعلام، ج۲، ص۱۵۷.    
۱۵۲. الاعلام، ج۲، ص۳۰۵.    
۱۵۳. الاعلام، ج۴، ص۱۸۷.
۱۵۴. الاعلام، ج۸، ص۴۵.
۱۵۵. تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۲۲.
۱۵۶. المفصل، ج۱، ص۳۶۲.
۱۵۷. البدایة و النهایه، ج۲، ص۲۷۶.    
۱۵۸. تاریخ طبری، ج۱، ص۴۳۹.    
۱۵۹. تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۲۳۷.    
۱۶۰. سبل الهدی، ج۶، ص۵۰.    
۱۶۱. الطبقات، ج۱، ص۴۱.
۱۶۲. تاریخ دمشق، ج۶، ص۲۵۶.    
۱۶۳. اخبار مکه، ج۱، ص۷۰.
۱۶۴. تاریخ دمشق، ج۵۳، ص۹۹-۱۰۰.    
۱۶۵. المحبّر، ص۳۱۴.    
۱۶۶. اخبار مکه، ج۱، ص۶۲.
۱۶۷. صبح الاعشی، ج۴، ص۲۵۰.
۱۶۸. الاغانی، ج۱۵، ص۱۳.
۱۶۹. تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۳۳۳.    
۱۷۰. اخبار مکه، ج۱، ص۱۰۰ - ۱۰۱.
۱۷۱. تفسیر مقاتل، ج۱، ص۱۸۱.    
۱۷۲. بقره/سوره۲، آیه۲۱۳.    
۱۷۳. الوسیط، ج۳، ص۱۸۷.    
۱۷۴. مجمع البیان، ج۶، ص۴۲۹.    
۱۷۵. تفسیر قرطبی، ج۱۱، ص۱۱۶.
۱۷۶. مریم/سوره۱۹، آیه۵۴.    
۱۷۷. اسدالغابه، ج۷، ص۳.
۱۷۸. الاصابه، ج۸، ص۳.    
۱۷۹. المبسوط، ج۲، ص۲۱۶.
۱۸۰. تاریخ طبری، ج۱، ص۴۳۹.    
۱۸۱. تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۲۳۷.    
۱۸۲. المغازی، ج۱، ص۳۵۴ - ۳۵۶.
۱۸۳. صحیح ابن حبان، ج۵، ص۳۲۲.
۱۸۴. جامع البیان، ج۴، ص۵۸.
۱۸۵. البحر المحیط، ج۳، ص۵۶.    
۱۸۶. اسباب النزول، ص۵۶.
۱۸۷. آل عمران/سوره۳، آیه۱۲۸.    
۱۸۸. المغازی، ج۲، ص۵۳۵.
۱۸۹. الطبقات، ج۲، ص۶۲.
۱۹۰. التنبیه و الاشراف، ص۲۱۸.    
۱۹۱. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۷۵۰.
۱۹۲. تاریخ طبری، ج۲، ص۲۵۴.    
۱۹۳. رجال النجاشی، ص۴۳۴.    
۱۹۴. الاعلام، ج۲، ص۱۱۸.    
۱۹۵. رجال النجاشی، ص۱۸.    
۱۹۶. الاعلام، ج۴، ص۱۸۹.



دائرةالمعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله«جرهم (قرآن)»    



جعبه ابزار