• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

جناس و قلب

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



وقتی نویسنده یا شاعر در سخن خود کلمات هم‌جنس بیاورد که در ظاهر به یکدیگر شبیه و در معنی مختلف باشند، از صنعت جناس استفاده کرده است.



وقتی نویسنده یا شاعر در سخن خود کلمات هم‌جنس بیاورد که در ظاهر به یکدیگر شبیه و در معنی مختلف باشند، از صنعت جناس استفاده کرده است.
[۱] نگاهی تازه به بدیع، شمیسا، سیروس؛ تهران، فردوس، ۱۳۸۱، ص۵۳-۷۳.






۲.۱ - جناس تام

جناس تام، وقتی است که دو کلمه‌ی متجانس در لفظ یکی باشند؛ اما در معنی مختلف؛ اما فرق معنایی دو کلمه از مضمون کلام فهمیده می‌شود.

پدر با پسر یکدگر را "کنار" ••• گرفتند و کرده غم از دل "کنار" (اسدی طوسی)


۲.۲ - جناس ناقص (محرَّف)

جناس ناقص (محرَّف)، آن است که دو کلمه‌ی متجانس در حروف یکی باشد؛ ولی در اعراب (مصوت) متفاوت باشند.

صبحدم ناله‌ی "قُمری" شنو از طرف چمن ••• تا فراموش کنی فتنه‌ی دور "قَمری" (ظهیر فاریابی)


۲.۳ - جناس زاید

جناس زاید، جناسی است که یکی از کلمات متجانس نسبت به دیگری، حرفی در آغاز یا وسط یا آخر اضافه دارد. پس بر سه نوع است:
"مختلف‌ الاول (مطرف)، مختلف‌ الوسط، مختلف‌ الاخر (مذیَّل)"

شرف مرد به جود است و کرامت به سجود ••• هر که این هر دو ندارد عدمش به ز وجود


۲.۴ - جناس مرکب

جناس مرکب یا مرفوّ (رفو شده) از اقسام جناس تام است و بر دو نوع است: مفروق و مقرون.

۲.۴.۱ - مفروق

دو کلمه متجانس، هم‌هجا (هم‌وزن) هستند؛ اما اختلاف در تکیه دارند.

گرچه خود این پایه‌ی بی‌همسریست ••• پای مرا هم سر بالاتریست (نظامی)


۲.۴.۲ - مقرون

هر دو کلمه متجانس مرکب باشند؛ در این صورت بدان جناس مقرون گویند.
[۲] نقد بدیع، فشارکی، محمد؛ تهران، سمت، ۱۳۸۵، ص۱۸-۲۳.


قوم گفتندش که ای خر! گوش‌ دار ••• خویش را اندازه‌ی خرگوش دار (مولوی)


۲.۵ - جناس مضارع

وقتی اختلاف صامت‌های آغازین دو رکن جناس کم باشد و به اصطلاح قریب‌المخرج باشند، جناس مضارع است؛ مثل گام و کام و یا مثل حالی و خالی در بیت زیر:

علمی که ز ذوق شرع "خالی" است ••• "حالی" سبب سیاه حالی است (سنایی)


۲.۶ - جناس لاحق

اگر تمام دو کلمه متجانس یکی باشد، جز یک حرف در اول و یا وسط، آن‌ را جناس لاحق گویند؛ مثل زندان و خندان:
[۳] بدیع، کزازی، جلال الدین، تهران، نشر مرکز، ۱۳۸۱، ص۵۷.


امروز خندان آمدی مفتاح زندان آمدی ••• بر مستمندان آمدی چون بخشش و فضل خدا (مولوی)


۲.۷ - جناس خط

وقتی ارکان جناس در حروف یکی و در تلفظ و نقطه‌گذاری متفاوت باشند؛ مثل بیمار و تیمار:

درشت است پاسخ ولیکن درست ••• درستی درشتی نماید نخست (ابوشکور بلخی)


۲.۸ - جناس لفظ

این نوع جناس در مقابل جناس خط است؛ یعنی کلمات متجانس در تلفظ یکی و در نگارش متفاوت باشد؛ مثل خوار و خار:

که کمتر کس ار جنگ را خاستی ••• درآورد گه لشکری خواستی (اسدی طوسی)


۲.۹ - جناس مکرر (مزدوج)

دو کلمه متجانس را در آخر سجع‌های نثر یا در آخر ابیات کنار هم بیاورند:

هست شکّربار یاقوت تو ای عیار یار ••• نیست کس را نزد آن یاقوت شکّربار، بار (معزی)


۲.۱۰ - جناس اشتقاق (اقتضاب)

در این نوع جناس کلمات متجانس در مصوت بلند با یکدیگر فرق دارند که این نوع جناس موسیقایی‌ترین نوع جناس است؛ مثل یاری و یارا:
[۴] بدیع، کزازی، جلال الدین، تهران، نشر مرکز، ۱۳۸۱، ص۵۹.


مرا ز انصاف یاران نیست یاری ••• تظلم کردنم زآن نیست یارا (خاقانی)



انواع جناس که تاکنون بررسی شد همه در سطح کلمه بود، اما روش تجنیس در سطح جملات یک مصداق بیشتر ندارد و آن وقتی است که تمامی یا اکثر کلمات دو جمله یکسان و یک یا دو مورد آن جناس تام باشد. در این صورت وجه تشخیص، تکیه و آهنگ کلام است:
[۵] صناعات ادبی، همایی، جلال الدین؛ تهران، موسسه مطبوعاتی علمی، بی‌تا، ص۹۲.


چون ازو گشتی همه چیز از تو گشت ••• چون ازو گشتی همه چیز از تو گشت (مولوی)



قلب نیز جزء صنعت جناس است. قلب در لغت به معنی واژگون کردن و مقلوب به معنی واژگونه است. در فن بدیع، آوردن کلماتی است که حروف آنها مقلوب یکدیگرند. که این صنعت با درهم‌ آمیختگی واک‌های کلمات به وجود می‌آید؛ مثلا دو کلمه‌ی (رقیب و قریب رحیم و حریم). صنعت قلب در بدیع اهمیت زیادی دارد و دلیل قدرت و توانایی شاعر و ادیب است؛ اما شرط اصلی در محاسن و زیبایی، آن است که فصاحت و بلاغت را رعایت کرده و معنی را فدای الفاظ نکرده باشند.
[۶] نگاهی تازه به بدیع، شمیسا، سیروس؛ تهران، فردوس، ۱۳۸۱، ص۷۲.






۵.۱ - قلب بعض

اگر جابه‌جایی حروف در بعضی کلمات باشد، قلب بعض نامیده می‌شود:

جنٌت رقمی ز "رتبت" اوست ••• تبّت اثری ز "تربت" اوست (رشید وطواط)
دایه‌ی ابر بهاری را فرموده تا "بنات" "نبات" در مهد زمین بپرورد.

قلب بعض، موسقایی‌ترین انواع قلب است. اوج ادبی‌ بودن قلب بعض وقتی است که جنبه‌ی کنایی پیدا کند، یعنی با کمک قلب باید به مقصود شاعر پی برد.

دیو "رجیم" آن که بود دزد بیانم ••• گر دم طغیان زد از هجای صفاهان (خاقانی)
که مقصود شاعر قلب رجیم، یعنی مجیر (مجیرالدین بیلقانی) است.


۵.۲ - قلب کل

اگر در کلمات مقلوب، جابه‌جایی در همه حروف باشد؛ به‌طوری‌که حروف در دو کلمه وارونه یکدیگر باشند.
شعر و عرش و شرع از هم خاستند ••• تا که عالم زین سه حرف آراستند (عطار)


۵.۳ - قلب کامل یا مستوی

اگر تمام عبارات نثر یا نظم طوری باشد که چون از حرف اول یا از آخر به اول بخوانیم هر دو یکی گردد و این نوع قلب هیچ گونه ارزش موسیقیایی ندارد؛ زیرا ذهن تا این حدود متوجه این عکس نمی‌شود و چندان مثالی در ادبیات ندارد.
شکر به ترازوی وزارت برکش

و یا این مصرع:
شو همره بلبل به لب هر مهوش


۵.۴ - قلب مجنّح

مجنح در لغت به معنی مرغ بالدار، وقتی است که دو کلمه مقلوب یکی در صدر بیت و دیگری در عروض آن قرار گیرد.
"حور بر یاد جمال تو روان بخشد روح"


یا اینکه دو طرف بیت باشد
میغ از کف دست تو شود تیره که بحر است ••• بحر از سر کلک تو شود طیره که غیم است
[۷] صناعات ادبی، همایی، جلال الدین؛ تهران، موسسه مطبوعاتی علمی، بی‌تا، ص۹۸.



۵.۵ - قلب ملحق

شبیه قلب مجنح است، به جز این‌که قلب مجنح در تمام کلمات رخ می‌دهد؛ یعنی (مقلوب کل)؛ اما قلب ملحق در بعضی کلمات یعنی (مقلوب بعض).
بحر خون پیدا شود از هر طرف ••• ز ابر تیغ همچو آبت، گاه حرب
[۸] نقد بدیع، فشارکی، محمد؛ تهران، سمت، ۱۳۸۵، ص۴۳.





۱. نگاهی تازه به بدیع، شمیسا، سیروس؛ تهران، فردوس، ۱۳۸۱، ص۵۳-۷۳.
۲. نقد بدیع، فشارکی، محمد؛ تهران، سمت، ۱۳۸۵، ص۱۸-۲۳.
۳. بدیع، کزازی، جلال الدین، تهران، نشر مرکز، ۱۳۸۱، ص۵۷.
۴. بدیع، کزازی، جلال الدین، تهران، نشر مرکز، ۱۳۸۱، ص۵۹.
۵. صناعات ادبی، همایی، جلال الدین؛ تهران، موسسه مطبوعاتی علمی، بی‌تا، ص۹۲.
۶. نگاهی تازه به بدیع، شمیسا، سیروس؛ تهران، فردوس، ۱۳۸۱، ص۷۲.
۷. صناعات ادبی، همایی، جلال الدین؛ تهران، موسسه مطبوعاتی علمی، بی‌تا، ص۹۸.
۸. نقد بدیع، فشارکی، محمد؛ تهران، سمت، ۱۳۸۵، ص۴۳.



پژوهشکده باقرالعلوم.    



جعبه ابزار