• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

جهانگیرنامه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



دیگر کاربردها: جهانگیرنامه.

‌جهانگیرنامه‌، منظومه‌ای‌ حماسی‌ به‌ فارسی‌ درباره سرگذشت‌ جهانگیر فرزند رستم‌ است.



جهانگیرنامه، مانند بیش‌تر منظومه‌های‌ حماسی‌ فارسی‌، در قالب‌ مثنوی‌ و در بحر متقارب‌ مثمّن‌ محذوف‌ (فَعولُن‌ فَعولُن‌ فَعولُنْ فَعَل‌) سروده‌ شده‌ و مشتمل‌ بر حدود شش‌هزار بیت‌ است‌. سراینده‌ آن‌ در پایان‌ کتاب‌
[۱] قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۳۳۹.
نام‌ خود را قاسم‌ مادح‌ ذکر نموده‌ و گفته‌ که‌ کتاب‌ را در هرات‌ به‌ نظم‌ در آورده‌ است‌. بیش‌ از این‌ اطلاعی‌ از او در دست‌ نیست‌. در برخی‌ از چاپهای‌ سنگی‌ این‌ کتاب‌ سراینده‌، به‌اشتباه‌، ابوالقاسم‌ هراتی‌ معرفی‌ شده‌ است‌.
[۲] ذبیح‌اللّه‌ صفا، حماسه‌سرایی‌ در ایران‌، ج۱، ص‌ ۳۲۵.
تاریخ‌ سرودن‌ جهانگیرنامه‌ معلوم‌ نیست‌. ژول‌مول‌ در دیباچه‌ شاهنامه‌ مصحَّح‌ خود
[۳] ابوالقاسم‌ فردوسی‌، شاهنامه‌ فردوسی‌، ج۱، ص‌ ۴۳.
آن‌ را متعلق‌ به‌ قرن‌ پنجم‌ دانسته‌ است‌، اما سبک‌ کتاب‌ نشان‌ می‌دهد که‌ بسیار دیرتر از قرن‌ پنجم‌ سروده‌ شده‌ است‌.
[۴] ذبیح‌اللّه‌ صفا، حماسه‌سرایی‌ در ایران‌، ج۱، ص‌ ۳۲۵ـ۳۳۱.
اشعار جهانگیرنامه‌ از لحاظ‌ فخامت‌ و استواری‌ در سراسر آن‌ یکسان‌ نیست‌. به‌ نوشته‌ ذبیح‌اللّه‌ صفا،
[۵] ذبیح‌اللّه‌ صفا، حماسه‌سرایی‌ در ایران‌، ج۱، ص‌ ۳۳۱.
بخشهایی‌ از آن‌ متعلق‌ به‌ اواخر قرن‌ ششم‌، و به‌ احتمال‌ قوی‌تر، متعلق‌ به‌ اوایل‌ قرن‌ هفتم‌ است‌، اما از جانبی‌ دیگر، با توجه‌ به‌ برخی‌ عبارات‌ و ترکیبات‌ آن‌، به‌ آثار قرون‌ متأخرتر، از جمله‌ آثار قرن‌ نهم‌، همانند است‌.


سراینده‌ در جای‌جای‌ کتاب‌
[۶] قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۴۱.
[۷] قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۶۳.
[۸] قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۲۲۳.
[۹] قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۲۶۷.
[۱۰] قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۲۸۳.
[۱۱] قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۳۱۹.
داستانها را از قول‌ «راوی‌» نقل‌ کرده‌ است‌. تکرار واژه‌ راوی‌ ــ که‌ در حماسه‌های‌ کهن‌تر کمتر دیده‌ می‌شود ــ و اینکه‌ گاه‌ سراینده‌ داستانی‌ را نیمه‌ تمام‌ گذارده‌ و داستانی‌ دیگر را نقل‌ کرده‌
[۱۲] قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۸۳ ـ۸۴.
[۱۳] قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۸۹.
و باز به‌ داستان‌ قبل‌ بر گشته‌، به‌ سخن‌پردازی‌ نقالان‌ و قصه‌گویان‌ شبیه‌ است‌.


ذکر موجوداتی‌ نظیر دیو و جادو، غالباً با نامهای‌ عربی‌ در جهانگیرنامه
[۱۴] قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۲۶ـ۳۳.
(داستان‌ غواص‌ دیو و همسر او که‌ جادوست‌)
[۱۵] قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۲۲۰ـ۲۲۲.
(که‌ جهانگیر، سرخاب‌ دیو و زن‌ جادو را می‌کُشَد)
[۱۶] قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۳۲۲ـ ۳۲۵.
[۱۷] قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۳۳۱ـ۳۳۳.
[۱۸] قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۳۷۳ـ۳۷۷.
(جنگ‌ ایرانیان‌ با جادوان‌ به‌ فرماندهی‌ راحیله‌ جادو) بیش‌ از منظومه‌های‌ حماسی‌ کهن‌تر از آن‌ است‌ و داستانهایی‌ نظیر گرفتار شدن‌ جهانگیر در طلسم‌ و کیفیت‌ رهایی‌ او
[۱۹] قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۲۲۳ـ۲۳۶.
و کاربرد اصطلاحاتی‌ مانند دعای‌ «باطل‌السحر»
[۲۰] قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۳۲۳.
[۲۱] قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۳۳۲.
آن‌ را بیش‌ و کم‌ به‌ حماسه‌های‌ عامیانه‌، که‌ غالباً منثور و پرداخته‌ نقالان‌ است‌، همانند کرده‌ است‌.


اینکه‌ رستم‌ در جهانگیرنامه‌ جمهورْشاهِ بت‌پرست‌ را به‌ خداپرستی‌ دعوت‌ می‌کند
[۲۲] قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۴۷.
و به‌ آزادمهر مغربی‌، که‌ نام‌ لات‌ و عُزّی‌' را می‌برد، اعتراض‌ می‌کند و او را به‌ توحید فرا می‌خواند
[۲۳] قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۳۵.
و اینکه‌ جهانگیر، داراب‌ شاه‌ را به‌ گناه‌ بت‌پرستی‌ می‌کُشَد
[۲۴] قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۳۲۹ـ۳۳۰.
و نیز کاربرد برخی‌ واژگان‌ عربی‌ مانند «بیت‌الاحزان‌»
[۲۵] قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۲۲.
و نامهای‌ عربی‌ نظیر «مسیحای‌ عابد»
[۲۶] قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۲۱.
و «مسلم‌»،
[۲۷] قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۸۹ ـ۹۰.
نفوذ فرهنگ‌ اسلامی‌ را در منظومه‌ مذکور نشان‌ می‌دهد
[۲۸] ابوالقاسم‌ فردوسی‌، شاهنامه‌ فردوسی‌، مقدمه‌ مول‌، ص‌ ۴۴.
(که‌ می‌گوید اثری‌ از نفوذ اسلام‌ در روایتهای‌ جهانگیرنامه‌ نیست‌) و به‌ نظر می‌رسد که‌ جهانگیرنامه‌، بر خلاف‌ برخی‌ منظومه‌های‌ حماسی‌ دیگر، از قبیل‌ گرشاسپ‌نامه و بهمن‌نامه، از فرهنگ‌ و ادب‌ ایران‌ باستان‌ سرچشمه‌ نگرفته‌ و صرفاً تقلیدی‌ عامیانه‌ از شاهنامه‌ است‌.


جهانگیرنامه‌ با ذکر نام‌ خدا در سه‌ بیت‌ آغاز شده‌ و در آن‌ بر خلاف‌ بیشتر منظومه‌های‌ فارسی‌، به‌ حمد پروردگار و نعت‌ پیامبر اکرم‌ پرداخته‌ نشده‌ است‌.
[۲۹] قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۱۷.
سراینده‌ نخست‌ به‌ اجمال‌ داستان‌ رستم‌ و سهراب‌ را بر اساس‌ شاهنامه‌ بیان‌ کرده‌
[۳۰] قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۱۷ـ۱۹.
و سپس‌ شرح‌ داده‌ است‌ که‌ رستم‌ پس‌ از مرگ‌ سهراب‌ راهی‌ کوه‌ و بیابان‌ شد و به‌ سوی‌ مازندران‌ رفت‌ و در بیشه‌زاری‌ به‌ دلنواز، دختر مسیحای‌ عابد، دل‌ باخت‌ و با او ازدواج‌ کرد و چهل‌ روز در آن‌جا ماند و سپس‌ به‌ شکار رفت‌.
[۳۱] قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۱۹ـ ۲۵.
این‌ بخش‌ از کتاب‌ یادآور رفتن‌ رستم‌ به‌ سمنگان‌ و ازدواج‌ او با تهمینه‌ در شاهنامه‌ است‌. رستم‌ در شکارگاه‌ با غواص‌ دیو روبه‌رو می‌شود و پس‌ از ماجرایی‌ او را می‌کشد.
[۳۲] قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۲۶ـ۳۲.
این‌ داستان‌ نیز بیش‌ و کم‌ به‌ داستان‌ اکوان‌ دیو در شاهنامه‌ شبیه‌ است‌. دلنواز که‌ از رستم‌ باردار گشته‌، جهانگیر را به‌ دنیا می‌آورد و جهانگیر در نوجوانی‌ یلی‌ نیرومند می‌گردد.
[۳۳] قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۸۴.
مسیحای‌ عابد او را با گروهی‌ از مازندران‌ به‌ ایران‌ گسیل‌ می‌دارد تا به‌ خاندان‌ خود، پهلوانان‌ زابل‌، بپیوندد و ایرانیان‌ را در جنگ‌ با تورانیان‌ یاری‌ دهد.
[۳۴] قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۱۰۶ـ ۱۰۸.
افراسیاب‌ (شاه‌ توران‌) و هومان‌، جهانگیر را می‌فریبند و او مصلحت‌ می‌بیند که‌ به‌ جمع‌ آنان‌ بپیوندد و سپس‌ در جنگ‌ تورانیان‌ با ایرانیان‌ طی‌ حوادثی‌ با پهلوانان‌ ایران‌ نبرد تن‌ به‌ تن‌ می‌کند و پیروز می‌گردد و آنان‌ را در اردوی‌ تورانیان‌ به‌ بند می‌کشد. هنگامی‌ که‌ در آوردگاه‌ با زال‌، نیای‌ خود، روبرو می‌شود، خود را به‌ او می‌شناساند و سپس‌ پهلوانان‌ ایران‌ را از بند می‌رهاند، همگی‌ با سپاه‌ افراسیاب‌ می‌جنگند و سپاهیان‌ می‌گریزند و جهانگیر به‌ بارگاه‌ کیکاووس‌ راه‌ می‌یابد.
[۳۵] قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۱۱۴ـ ۱۸۸.
پس‌ از آن‌ به‌ وقایع‌ گوناگون‌ و شرح‌ دلاوریهای‌ جهانگیر پرداخته‌ شده‌ است‌.
[۳۶] قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۱۸۹ـ۲۳۶.
ایرانیان‌ با سپاه‌ سَقْلابْ شاه‌ می‌جنگند و به‌ یاری‌ جهانگیر پیروز می‌شوند و سقلاب‌ دین‌ یزدان‌ را می‌پذیرد.
[۳۷] قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۲۳۶ـ۲۸۲.
جهانگیر به‌ مغرب‌زمین‌ لشکر می‌کشد و با سپاه‌ مغرب‌ می‌جنگد. داراب‌ شاه‌، فرمانروای‌ مغرب‌، از رستم‌ یاری‌ می‌خواهد و رستم‌ و جهانگیر، بی‌آنکه‌ یکدیگر را بشناسند، با هم‌ می‌جنگند. هنگامی‌ که‌ رستم‌ بر جهانگیر فائق‌ می‌آید و خنجر می‌کشد تا او را مانند سهراب‌ بکشد، فرامرز، پسر دیگر رستم‌، سر می‌رسد و می‌گوید که‌ جهانگیر فرزند رستم‌ است‌. آن‌ دو همدیگر را می‌شناسند و رستم‌ به‌ سپاه‌ ایران‌ می‌پیوندد و با داراب‌ شاه‌، که‌ بت‌پرست‌ است‌، می‌جنگند. جهانگیر، داراب‌ شاه‌ را می‌کُشد و سپاه‌ ایران‌، مغرب‌ را تسخیر می‌کنند و رستم‌، سقلاب‌ شاه‌ را فرمانروای‌ مغرب‌ می‌کند.
[۳۸] قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۲۸۳ـ۳۳۴.
در پایان‌ کتاب‌ روزی‌ جهانگیر به‌ شکار می‌رود، دیوی‌ غافلگیرانه‌ او را از کوه‌ به‌ پایین‌ می‌اندازد و جهانگیر درمی‌گذرد. رستم‌ در سوک‌ او زاری‌ می‌کند و دلنواز، مادر جهانگیر، از این‌ خبر جان‌ می‌دهد.
[۳۹] قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۳۳۷ـ۳۳۹.


۵.۱ - طرح‌ اصلی‌ داستان‌

طرح‌ اصلی‌ داستان‌ جهانگیر مانند برزونامه‌ به‌ تقلید از داستان‌ رستم‌ و سهراب‌ ساخته‌ شده‌ و در واقع‌ بازتاب‌ تأسف‌ ایرانیان‌ از غمنامه‌ رستم‌ و سهراب‌ است‌. اینکه‌ رستم‌ پیش‌ از آنکه‌ جهانگیر را بکشد، او را می‌شناسد و خطای‌ خویشتن‌ کشی‌ را تکرار نمی‌کند، گویی‌ برای‌ جبران‌ پایان‌ اندوهبار داستان‌ رستم‌ و سهراب‌ ساخته‌ شده‌ است‌.
[۴۰] منوچهر مرتضوی‌، فردوسی‌ و شاهنامه، ج۱، ص‌ ۱۴۰.
جهانگیرنامه‌ از داستانهای‌ محبوب‌ نقالان‌ بوده‌ است‌ و در عهد قاجار آن‌ را در محافل‌ نقالی‌ بازگو می‌کردند (هفت‌ لشکر، ص‌ ۲۰۵ـ۲۱۶).


از جهانگیرنامه معدودی‌ نسخه‌ خطی‌ باقی‌مانده‌ است‌. یک‌ نسخه‌ آن‌، در کتابخانه‌ ملی‌ فرانسه‌ محفوظ‌ است‌.
[۴۱] منزوی‌، ج‌ ۴، ص‌ ۲۷۵۲.
این‌ منظومه‌ در ۱۳۲۵ ش‌ به‌ همت‌ اردشیر بنشاهی‌، با عنوان‌ کتاب‌البدیع‌ موسوم‌ بجهانگیرنامه‌، در بمبئی‌ چاپ‌ سنگی‌ شد. سید ضیاءالدین‌ سجادی‌ نیز این‌ چاپ‌ را با نسخه‌ پاریس‌ مقابله‌ کرده‌ که‌ به‌ اهتمام‌ مهدی‌ محقق‌ (تهران‌ ۱۳۸۰ ش‌) به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌.


(۱) ذبیح‌اللّه‌ صفا، حماسه‌سرایی‌ در ایران‌ ، تهران‌ ۱۳۶۳ ش‌.
(۲) ابوالقاسم‌ فردوسی‌، شاهنامه‌ فردوسی‌، چاپ‌ ژول‌ مول‌، تهران‌ ۱۳۶۹ ش‌.
(۳) قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، چاپ‌ ضیاءالدین‌ سجادی‌، تهران‌ ۱۳۸۰ ش‌.
(۴) منوچهر مرتضوی‌، فردوسی‌ و شاهنامه، تهران‌ ۱۳۶۹ ش‌.
(۵) منزوی‌.
(۶) هفت‌ لشكر: طومار جامع‌ نقّالان‌، از كیومرث‌ تا بهمن‌ ، چاپ‌ مهران‌ افشاری‌ و مهدی‌ مداینی‌، تهران‌: پژوهشگاه‌ علوم‌ انسانی‌ و مطالعات‌ فرهنگی‌، ۱۳۷۷ ش‌.


۱. قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۳۳۹.
۲. ذبیح‌اللّه‌ صفا، حماسه‌سرایی‌ در ایران‌، ج۱، ص‌ ۳۲۵.
۳. ابوالقاسم‌ فردوسی‌، شاهنامه‌ فردوسی‌، ج۱، ص‌ ۴۳.
۴. ذبیح‌اللّه‌ صفا، حماسه‌سرایی‌ در ایران‌، ج۱، ص‌ ۳۲۵ـ۳۳۱.
۵. ذبیح‌اللّه‌ صفا، حماسه‌سرایی‌ در ایران‌، ج۱، ص‌ ۳۳۱.
۶. قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۴۱.
۷. قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۶۳.
۸. قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۲۲۳.
۹. قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۲۶۷.
۱۰. قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۲۸۳.
۱۱. قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۳۱۹.
۱۲. قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۸۳ ـ۸۴.
۱۳. قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۸۹.
۱۴. قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۲۶ـ۳۳.
۱۵. قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۲۲۰ـ۲۲۲.
۱۶. قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۳۲۲ـ ۳۲۵.
۱۷. قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۳۳۱ـ۳۳۳.
۱۸. قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۳۷۳ـ۳۷۷.
۱۹. قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۲۲۳ـ۲۳۶.
۲۰. قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۳۲۳.
۲۱. قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۳۳۲.
۲۲. قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۴۷.
۲۳. قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۳۵.
۲۴. قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۳۲۹ـ۳۳۰.
۲۵. قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۲۲.
۲۶. قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۲۱.
۲۷. قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۸۹ ـ۹۰.
۲۸. ابوالقاسم‌ فردوسی‌، شاهنامه‌ فردوسی‌، مقدمه‌ مول‌، ص‌ ۴۴.
۲۹. قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۱۷.
۳۰. قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۱۷ـ۱۹.
۳۱. قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۱۹ـ ۲۵.
۳۲. قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۲۶ـ۳۲.
۳۳. قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۸۴.
۳۴. قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۱۰۶ـ ۱۰۸.
۳۵. قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۱۱۴ـ ۱۸۸.
۳۶. قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۱۸۹ـ۲۳۶.
۳۷. قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۲۳۶ـ۲۸۲.
۳۸. قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۲۸۳ـ۳۳۴.
۳۹. قاسم‌ مادح‌، جهانگیرنامه‌، ج۱، ص‌ ۳۳۷ـ۳۳۹.
۴۰. منوچهر مرتضوی‌، فردوسی‌ و شاهنامه، ج۱، ص‌ ۱۴۰.
۴۱. منزوی‌، ج‌ ۴، ص‌ ۲۷۵۲.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جهانگیرنامه»، شماره۵۲۷۳.    






جعبه ابزار