• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

جوانی صالح (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حضرت صالح ع به عنوان مبلّغ دین الهی فردی جوان، خوش نام و خوش سابقه در میان قومش بود.



صالح علیه السلام، جوانی خوش نام و مورد امید قومش:
•«قالوا یـصــلح قد کنت فینا مرجوا قبل هـذا اتنهـنا ان نعبد ما یعبد ءاباؤنا واننا لفی شک مما تدعونا الیه مریب:گفتند: اى صالح، تو پیش از این در میان ما مایه امید بودى (كه دین ما را بپذیرى یا سرپرست ما باشى)! آیا ما را از پرستش آنچه پدران ما مى ‌پرستیدند باز مى ‌دارى؟! و حقّا كه ما از آنچه ما را بدان مى‌ خوانى (خداى بدون شریك) در شكّى تردیدزا و ابهام آوریم.».
كلمه" رجاء" وقتى در مورد انسانى استعمال مى‌ شود و مثلا به كسى گفته مى‌ شود:" ما به تو امیدها داشتیم" منظور ذات آن كس نیست بلكه منظور افعال و آثار وجودى او است، و وقتى عبارت فوق به كسى گفته مى‌ شود كه جز آثار خیر و نافع از او انتظار نداشته باشند پس" مرجو" بودن صالح در بین مردمش به این معنا است كه او تا بوده داراى رشد عقلى و کمال‌ نفسانى و شخصیت خانوادگى بوده كه همه امید داشته‌ اند روزى از خیر او بهره‌ مند شده و او منافعى براى آنها داشته باشد، و از جمله‌" كُنْتَ فِینا" بر مى‌آید كه آن جناب مورد امید عموم مردم بوده است.پس اینكه گفتند:" یا صالِحُ قَدْ كُنْتَ فِینا مَرْجُوًّا قَبْلَ هذا" معنایش این است كه قوم ثمود از تو امید داشتند كه از افراد صالح این قوم باشى و با خدمات خود به مجتمع ثمود سود رسانى و این امت را به راه ترقى و تعالى وادار سازى چون این قوم از تو نشانه ‌هاى رشد و كمال مشاهده كرده بود ولى امروز به خاطر كج سلیقگى ‌اى كه كردى و به خاطر بدعتى كه با دعوت خود نهادى از تو مایوس شد.آنها براى نفوذ در صالح و یا لا اقل خنثى كردن نفوذ سخنانش در توده مردم از یك عامل روانى استفاده كردند، و به تعبیر عامیانه خواستند هندوانه زیر بغلش بگذارند، و" گفتند: اى صالح تو پیش از این مایه امید ما بودى" در مشكلات به تو پناه مى‌ بردیم و از تو مشورت مى‌ كردیم، و به عقل و هوش و درایت تو ایمان داشتیم، و در خیرخواهى و دل سوزى تو هرگز تردید به خود راه نمى‌ دادیم (قالُوا یا صالِحُ قَدْ كُنْتَ فِینا مَرْجُوًّا قَبْلَ هذا).اما متاسفانه امید ما را بر باد دادى، و با مخالفت با آئین بت ‌پرستی و خدایان ما كه راه و رسم نیاكان ما است و از افتخارات قوم ما محسوب مى‌ شود نشان دادى كه نه احترامى براى بزرگان قائلى، نه به عقل و هوش ما ایمان دارى، و نه مدافع سنت هاى ما هستى." راستى تو مى‌ خواهى ما را از پرستش آنچه پدران ما مى ‌پرستیدند نهی كنى"؟(أَ تَنْهانا أَنْ نَعْبُدَ ما یعْبُدُ آباؤُنا)." حقیقت این است ما نسبت به آئینى كه تو به آن دعوت مى‌ كنى، یعنى آئین یكتاپرستى، در شک و تردیدیم، نه تنها شك داریم، نسبت به آن بدبین نیز هستیم" (وَ إِنَّنا لَفِی شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونا إِلَیهِ مُرِیبٍ‌).در اینجا مى ‌بینیم قوم گمراه براى توجیه غلط كارى و افكار و اعمال نادرست خود به زیر چتر نیاكان و هاله قداستى كه معمولا آنها را پوشانیده است پناه مى ‌برند، همان منطق كهنه ‌اى كه از قدیم میان همه اقوام منحرف براى توجیه خرافات وجود داشته و هم اكنون در عصر اتم و فضا نیز به قوت خود باقى است.اما این پیامبر بزرگ الهى بدون آنكه از هدایت آنها مایوس گردد، و یا اینكه سخنان پر تزویرشان در روح بزرگ او كمترین اثرى بگذارد، با متانت‌ خاص خودش چنین پاسخ" گفت: اى قوم من! ببینید اگر من دلیل روشنى از طرف پروردگارم داشته باشم، و رحمت او به سراغ من آمده باشد و قلب مرا روشن و فكر مرا بیدار كرده باشد، و به حقایقى آشنا شوم كه پیش از آن آشنا نبوده ‌ام" آیا باز هم مى‌ توانم سکوت اختیار كنم و رسالت الهى را ابلاغ نكنم و با انحرافات و زشتی ها نجنگم؟! (قالَ یا قَوْمِ أَ رَأَیتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلى‌ بَینَةٍ مِنْ رَبِّی وَ آتانِی مِنْهُ رَحْمَةً ...) در این حال" اگر من مخالفت فرمان خدا كنم چه كسى مى‌ تواند در برابر مجازاتش مرا یارى كند (فَمَنْ ینْصُرُنِی مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَیتُهُ‌).ولى بدانید این گونه سخنان شما و استدلال به روش نیاكان و مانند آن براى من جز ایمان بیشتر به زیانكار بودن شما اثرى نخواهد داشت" (فَما تَزِیدُونَنِی غَیرَ تَخْسِیرٍ).بعد براى نشان دادن معجزه و نشانه ‌اى بر حقانیت دعوتش از طریق كارهایى كه از قدرت انسان بیرون است و تنها به قدرت پروردگار متكى است وارد شد و به آنها گفت:" اى قوم من! این ناقه پروردگار براى شما، آیت و نشانه‌اى است" (وَ یا قَوْمِ هذِهِ ناقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آیةً)." آن را رها كنید كه در زمین خدا از مراتع و علف هاى بیابان بخورد" (فَذَرُوها تَأْكُلْ فِی أَرْضِ اللَّهِ‌)" و هرگز آزارى به آن نرسانید كه اگر چنین كنید بزودى عذاب الهى شما را فرا خواهد گرفت" (وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَیأْخُذَكُمْ عَذابٌ قَرِیبٌ‌).در حدیثی از امام باقر علیه السلام، صالح علیه‌السّلام در جوانی و در سن ۱۶ سالگی به رسالت و پیامبری نایل شد.


۱. هود/سوره۱۱، آیه۶۲.    
۲. ترجمه تفسیر المیزان، سید محمد حسین طباطبائی، ج۱۰، ص۴۶۳.    
۳. تفسیر نمونه، آیت الله ناصر مکارم شیرازی، ج۹، ص۱۵۴.    
۴. الکافی، الشیخ الکلینی، ج۸، ص۱۸۵، ح ۲۱۳.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «جوانی صالح».    



رده‌های این صفحه : جوانی | حضرت صالح | موضوعات قرآنی




جعبه ابزار