• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حدوث و قدم نفس

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



از جمله مباحثی که ذهن فیلسوفان را از عهد قدیم تا عصر حاضر به خود مشغول داشته مساله حادث و یا قدیم بودن نفوس انسانی است.



اگر مروری بر آراء فیلسوفان از ابتدا بنماییم، خواهیم دید که هر یک از فلاسفه برای پیدا کردن جواب این مساله تلاشهای فراوانی کرده و براهین مختلفی برای اثبات مدعای خویش آورده‌اند که این تلاشها عمدتا باعث شکل گیری سه نظریه عمده در این زمینه است.
۱- نظریه قدیم بودن نفس.
۲- نظریه حدوث روحانی و بقاء روحانی نفس.
۳- نظریه حدوث جسمانی و بقاء روحانی نفس.
قبل از ورود به مساله لازم است ابتداء تاکید کنیم که منظور از حدوث ، حدوث زمانی است نه حدوث ذاتی؛ یعنی اینکه موجودی در یک زمانی وجود نداشته سپس موجود شده است. زیرا تمام موجودات بغیر از خدا ، چون مخلوقند ذاتا حادث‌اند. در مورد اینکه همه مخلوقات اعم از مجرد و غیر مجرد ذاتا حادث‌اند اختلافی میان فلاسفه وجود ندارد. پس اگر می‌گوییم: آیا نفس حادث است یا قدیم؟ منظور این است که آیا نفس از اول وجود داشته یا خیر زمانی بوده که نفس وجود نداشته بلکه یک زمانی گذشت و نفس وجود نداشت و سپس موجود شد؟



اما اقوال در این زمینه فراوان است و ما به بعضی از آنها اشاره می‌کنیم و به توضیح مهمترین آنها بسنده می‌کنیم.
۱. افلاطون و تابعین وی می‌گویند: نفس در عین حال که وجودش قبل از بدن موجود بوده قدیم نیز می‌باشد.
۲. دهریون : کسانی که قائل به حدوث جسمانی و بقاء جسمانی روح‌اند.(یعنی روح در ابتدای حدوثش امری جسمانی است و در ادامه نیز صرفا امری جسمانی است و هیچگونه جنبه تجردی ندارد.)
۳. مذهب ارسطو و مشائین و ابن سینا : حدوث نفس به گونۀ موجودی روحانی و مجرد بوده است و در ادامه حیاتش نیز نفس امری مجرد و روحانی است. البته مجرد ذاتی، نه مجرد فعلی؛ زیرا نفس در انجام افعالش محتاج به بدن است و اگر موجودی از نظر انجام فعل نیز مجرد باشد -یعنی برای انجام افعالش به بدن نیازمند نباشد- عقل است نه نفس و این است فرق میان عقل و نفس.
۴. قول اهل تناسخ که می‌گویند حدوث نفس روحانی است ولی بقاء آن جسمانی است.
۵. قول صدر المتالهین و تابعین ایشان و همچنین عرفا: حدوث نفس جسمانی است ولی در ادامه و بقاء نفس روحانی و مجرد می‌شود.
[۱] درر الفواید تعلیقه بر شرح منظومه، آملی، محمد تقی، ج۲، ص۳۴۲_ ۳۴۴، قم، موسسه دارالتفسیر، ۱۳۷۴.
روح عالی‌ترین محصول ماده است. یعنی مولود یک سلسله ترقی و تکامل ذاتی طبیعت است و طبق نظریه صدرالمتالهین هیچ گونه دیواری بین عالم طبیعت و ماوراء طبیعت وجود ندارد؛ یعنی ممکن است یک موجود مادی در مراحل ترقی و تکامل خود تبدیل به موجود غیر مادی شود.
[۲] مجموعه آثار، مطهری، مرتضی، ج۶، ص۱۱۸، انتشارات صدرا ۱۳۷۷.

اکنون به بررسی مهمترین این اقوال که قول به قدم نفوس، حدوث روحانی و بقاء روحانی و در آخر به قول حدوث جسمانی و بقاء روحانی نفس می‌پردازیم. ابتدا از قول به قدم نفس که منسوب به افلاطون و تابعین وی است آغاز می‌کنیم.



قدیم بودن نفس به معنای آن است که نفس همواره بوده و هیچ تغییر و استحاله‌ای در آن راه ندارد. در این صورت، نفس کمالات خود را داشته و چنین نبوده است که در طول زمان و به تدریج، نقایص و کاستیهای خود را بر طرف سازد و به کمالات جدیدی دست یابد. به دیگر سخن لازمه قدم نفس آن است که نفس ذاتا جوهری کامل باشد. اما اگر بخواهیم به گونه‌ای اجمالی در مورد این اقوال قضاوت کنیم می‌بینیم که این معنا در مورد نفس صادق نیست زیرا همانطور که در مباحث قوای نفس ثابت شده است نفس نیازمند قوا و آلاتی است که با وساطت آنها، ادراکات و تحریکاتی را که ابتدا فاقد آن است، دارا شود و از این رهگذر به کمالاتی دست یابد. پس نیازمندی نفس ناطقه به قوا وآلات ادراکی و تحریکی، که پاره‌ای از قوای نباتی و پاره‌ای دیگر از قوای حیوانی‌اند، نقص وجودی آن را آشکار می‌سازد و در نتیجه، روشن می‌شود که نفس، جوهری قدیم نیست.
[۳] شرح جلد هشتم اسفار اربعه، مصباح یزدی، محمد تقی، ج۲، ص۲۲۰، قم، انتشارات موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، ۱۳۷۷.




از ادله‌ای که بر رد این قول آورده شده است می‌توان به این استدلال اشاره کرد که در آن از لوازم قول به قدم نفوس کمک گرفته و آن را ابطال کرده است. این دلیل به این قرار است:
اگر نفوس قبل از بدنها موجود باشند، در همان حالی که قبل از بوجود آمدن بدنها موجودند، دو حال دارند:
- نفوس کثیر ند.
- نفوس واحدند.
اگر واحد باشند دو حال دارند:
الف- هنگامی که به بدن تعلق می‌گیرند، کثیر می‌شوند.
ب- هنگام تعلق به بدن، باز هم واحد است.
اگر نفس قدیم هنگام تعلق به بدن‌های مختلف هنوز وحدت خود را حفظ کند، این بدین معنی است که همه بدن‌ها دارای یک نفس واحد ند. این مطلب مستلزم این است که هر آنچه را که فردی از انسان می‌داند، دیگری نیز به آن علم داشته باشد و هر آنچه را یک فرد نمی‌داند دیگری نیز به آن جهل داشته باشد. که این ظاهر البطلان است.
اما اگر نفس هنگام تعلق به بدن‌ها کثیر شود، لازم می‌آید شیئی که دارای حجم و مقدار نیست، تقسیم شود و این محال است که موجودی مجرد را تقسیم کنیم.
[۴] مباحث المشرقیة، فخر الرازی، ج۲، ص۴۰۰، بیروت، ذوی القربی، ۱۴۲۹.

اما اگر گفتیم که نفوس قبل از تعلق به بدن‌ها کثیرند:
اگر نفس قدیم باشد، لازم می‌آید که نفس نوع منحصر به فرد باشد، یعنی نفس نوعی باشد که تنها یک فرد دارد، زیرا قدیم بودن نفس مستلزم تجرد آن است؛ یعنی اگر نفس قدیم باشد می‌تواند بدون بدن و ماده موجود باشد که این مستلزم مجرد تام بودن نفس است و از طرف دیگر بر اساس یک قاعده فلسفی، هر مجرد تامی، نوع منحصر به فرد است، زیرا کثرت فردی در انواع، همیشه تابع ماده است و جایی که ماده نباشد، تکثر فردی و تعدد افراد یک نوع محقق نمی‌شود.
[۵] شرح جلد هشتم اسفار اربعه، مصباح یزدی، محمد تقی، ج۲، ص۲۲۱.
این در حالی است که ما تکثر را در نفوس به وضوح می‌بینیم با اینکه این نفوس، نوع واحدی دارند، و از نظر ماهیت و صورت با هم مغایرتی ندارند؛ زیرا صورت این نفوس واحد است و این مطلب از این جا برای ما آشکار می‌شود که ما برای تمام نفوس انسانی از یک تعریف واحد استفاده می‌کنیم.
[۶] النفس من کتاب الشفاء، ابن سینا، ص۳۰۶_ ۳۰۷، قم، انتشارات بوستان کتاب، ۱۳۸۵.
پس در واقع همه نفوس دارای یک نوعند و یک ماهیت دارند و این نوع دارای افراد کثیر است. این واقعیت با مجرد تام بودن نفوس منافات دارد. چرا که مستلزم انکار امر عینی کثرت نفوس در نوع واحد است.
با این استدلال اصل حدوث نفس ثابت می‌شود اما اینکه این حدوث چگونه است در واقع بر می‌گردد به مبانی که هر یک از فلاسفه اتخاذ می‌کنند. زیرا به صرف این دلیل نمی‌توان قائل شد که این حدوث جسمانی است یا روحانی، یا به تعبیری این نفسی که حادث می‌شود مجرد است یا غیر مجرد. بنابراین، این استدلال برای هر دو گروه مشائین و طرفداران ابن سینا از یک طرف و طرفداران حکمت صدرا از طرف دیگر قابل ارائه است.



اما دیگر نظریه مهم در این باب، نظریه ارسطو، مشائیین و ابن سینا است که قائلند حدوث نفس همراه با حدوث بدن است یا به تعبیری حدوث نفس "مع البدن" است. طبق این نظریه، نفس، زمانی حادث می‌شود که مزاج خاصی که برای نفس آدمی مناسب است حاصل شود.
[۷] النفس من کتاب الشفاء، ابن سینا، ص۳۱۰.
نفس انسانی نزد شیخ از اول فطرت هنگام حدوثش در ماه چهارم جنین مجرد عقلی است.



یکی از نظریات بسیار مهم دیگری که در این قسمت آورده شده نظریه بدیع صدر المتالهین است. این نظریه وی به نام "جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء" بودن نفس، مبتنی بر قبول حرکت جوهری است؛ یعنی بر خلاف حکمای پیش از ملا صدرا که فقط حرکت در اعراض را می‌پذیرفتند، حرکت در جوهر اشیاء نیز مورد قبول وی است. بنابراین نظریه در مورد حدوث نفس، ماده جسمانی بر اثر حرکت جوهری خویش به تدریج مراتب کمالی وجود را طی می‌کند (یعنی هر چه در او بالقوه است را به بالفعل تبدیل می‌کند) تا آنجا که به مرز ماده و تجرد می‌رسد و سپس در ادامه حرکت از عالم ماده می‌گذرد و در مراتب طولی تجرد، تکامل می‌یابد. همچنین در خلال این حرکت جوهری، جوهر متحرک در مرز بین ماده و تجرد، به نفس انسانی مبدل می‌شود و سپس این نفس انسانی با به کارگیری آلات خود به مراتب کمالی ادراک و وجود نائل می‌آید.
[۹] شرح جلد هشتم اسفار اربعه، مصباح یزدی، محمد تقی، ج۲، ص۲۱۹_ ۲۲۱.

صدر المتالهین می‌گوید نفس ناطقه‌ای که مدرک معقولات باشد، در حدود سن چهل سالگی برای افراد حاصل می‌شود. زیرا معقول نمی‌داند که نفس ناطقه از اول حدوث مزاج برای بدن حاصل باشد، زیرا این امر مستلزم محذوراتی است که از جمله مهمترین آن محذورات می‌توان به این اشاره کرد که اگر نفس ناطقه با تمام کمالات ذاتی اش در اول تکون قلب و دماغ ، یعنی همان حدود چهار ماهگی، بخواهد حادث شود، در این صورت از انجام افعال و کسب کمالاتی که لائق اوست تا مدتی طولانی معطل می‌ماند و ما برهان بر این داریم که هر آنچه که خلق می‌شود، افعال و آثار او نیز با وی هستند؛ به تعبیری کارهایی که از آن موجودی خاص توقع می‌رود، تعطیل نمی‌شود. یا به تعبیر فلاسفه "لا معطل فی الوجود". پس نمی‌توان قائل شد که نفس ناطقه مجرد از همان دوران جنینی حادث می‌شود. بلکه آن نفس حادث شده یک صورت جسمانی منطبع در ماده است که بر اثر حرکت جوهری در زمان طولانی نفس ناطقه مجرد می‌شود
امام‌ خمینی نفس را موجودی جدا از بدن نمی‌داند که نخست خلق و سپس وارد بدن شود، بلکه آن را برآمده از عالم طبیعت می‌داند که در آغاز پیدایش، امری جسمانی است و با حرکت جوهری، مراتب وجود را می‌پیماید و به موجودی مجرد تبدیل می‌شود و به‌تدریج به استقلال می‌رسد. امام خمینی بر این مطلب تاکید دارد که نفس حقیقتی جوهری و متعلق به بدن است؛ به‌گونه‌ای که این تعلق جزء حقیقت نفس محسوب می‌شود؛ بنابراین ادعای قدیم بودن نفس، بدون بدن، با حقیقت نفس سازگاری ندارد. امام‌ خمینی معتقد است که مراد از روایاتی که بر تقدم نفس دلالت دارند، تقدم رتبی است، نه زمانی. البته مراد از آفرینش روح پیش از بدن همان تحقق روح به‌صورت وجود عقلی و به‌ نحو بساطت است که در علت خود موجود است، بدین معنا که حقایق نفوس به‌صورت وحدت و غیر متمایز در علت خود موجودند و با ورود در عالم طبیعت کثرت پیدا می‌کند و این بساطت مانند اجتماع چند سکه در یک صندوق نیست که از هم متمایز باشند بلکه وجودی واحد و بسیط دارند که جامع کمالات کل است، ولی این به ‌معنای وجود نفس، پیش‌ از بدن نیست. امام‌ خمینی بر این باور است که قول به حدوث روحانی نفس دارای اشکالات فراوانی است و طبق براهین مسلم و قطعی یا باید از بساطت نفس دست برداشت یا از حدوث نفس. امام‌ خمینی در تقریر اینکه نفس جسمانی الحدوث است به بیان مراتب و نشآت مختلف نفس می‌پردازد و معتقد است مراد از وجود نفس پیش از بدن، این است که با جهت استقلالی وجودی به نحو کثرت باشد بلکه مراد همان مرتبه‌ای از مراتب نفس است که وجود آن قائم به‌ علت است و علت در مرتبه ذات دارای کمالات معلول به‌ نحو بساطت است. پس در آن مقام به صفت و نعت نفس موجود نیست بلکه به کینونت عقلی و به ‌نحو وحدت موجود است. این‌ کینونت عقلی امری بسیط و در کمال جامعیت است که شامل همه نفوس می‌باشد و این‌گونه نیست که اشیا در او متمایز باشند بلکه حقایق در آن به‌صورت بسیط هستند و وجودهای متکثر، افعال آن امر بسیط هستند که با فیضان آن، نقصان نمی‌پذیرد، بلکه فاعلیت غیرمتناهی دارد.
[۲۱] خمینی، روح الله، دانشنامه امام خمینی، ج، ص، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.



۱. درر الفواید تعلیقه بر شرح منظومه، آملی، محمد تقی، ج۲، ص۳۴۲_ ۳۴۴، قم، موسسه دارالتفسیر، ۱۳۷۴.
۲. مجموعه آثار، مطهری، مرتضی، ج۶، ص۱۱۸، انتشارات صدرا ۱۳۷۷.
۳. شرح جلد هشتم اسفار اربعه، مصباح یزدی، محمد تقی، ج۲، ص۲۲۰، قم، انتشارات موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، ۱۳۷۷.
۴. مباحث المشرقیة، فخر الرازی، ج۲، ص۴۰۰، بیروت، ذوی القربی، ۱۴۲۹.
۵. شرح جلد هشتم اسفار اربعه، مصباح یزدی، محمد تقی، ج۲، ص۲۲۱.
۶. النفس من کتاب الشفاء، ابن سینا، ص۳۰۶_ ۳۰۷، قم، انتشارات بوستان کتاب، ۱۳۸۵.
۷. النفس من کتاب الشفاء، ابن سینا، ص۳۱۰.
۸. الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة، شیرازی، صدر الدین محمد، ج۹، ص۱۱۲، بیروت، دار احیاء التراث الغریی ۱۹۹۹.    
۹. شرح جلد هشتم اسفار اربعه، مصباح یزدی، محمد تقی، ج۲، ص۲۱۹_ ۲۲۱.
۱۰. الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة، شیرازی، صدر الدین محمد، ج۸، ص۱۴۵.    
۱۱. الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة، شیرازی، صدر الدین محمد، ج۸، ص۱۴۵ ۱۴۷.    
۱۲. خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۴۱۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۱۳. خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۶۴-۶۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۱۴. خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۸۵-۸۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۱۵. خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۱۲۹-۱۳۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۱۶. خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۱۱۵-۱۱۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۱۷. خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۱۲۲-۱۲۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۱۸. خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۱۰۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۱۹. خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۱۲۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۲۰. خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۱۲۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۲۱. خمینی، روح الله، دانشنامه امام خمینی، ج، ص، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «حدوث و قدم نفس».    
• دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.


رده‌های این صفحه : دیدگاه های فلسفی امام خمینی




جعبه ابزار