• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حدیث اصحابی کالنجوم

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اهل سنت بر این اعتقادند که خدای سبحان و رسول گرامی او، اصحاب را تزکیه و پاک گردانده و همه آنها را عادل قرار داده‌اند و باید بر همین مبنا حرکت کرد و هر آنچه را که صحابه مخالف و منافی نصوص صریح قرآن و سنت انجام داده‌اند، به تاویل برد و توجیه کرد. آنان در این ادعا، به آیاتی از قرآن کریم و روایاتی که در کتب خود از رسول اکرم صدر فضیلت صحابه نقل کرده‌اند، استناد جسته‌اند و یکی از معروفترین احادیثی که بدان متمسک شده‌اند، حدیث «اصحابی کالنجوم، بایهم اقتدیتم اهتدیتم» است.
در این مقاله، نخست، دیدگاه‌های رجال نامی و علمای معروف اهل سنت را درباره حدیث «نجوم» یادآور می‌شویم و سپس به ذکر نقدهای آن پرداخته و آنگاه راویان آن را مورد ارزیابی قرار می‌دهیم؛ و در پایان، مروری گذرا بر شرح حالات صحابه‌ای که مشمول حدیث مزبور هستند، خواهیم داشت.

فهرست مندرجات

۱ - معنای لغوی اصحاب
۲ - معنای اصطلاحی صحابی
۳ - عبارات حدیث نجوم
۴ - دیدگاه مسلمانان درباره صحابه
۵ - حدیث نجوم در نگاه اهل سنت
       ۵.۱ - دیدگاه احمد بن حنبل
       ۵.۲ - دیدگاه مزنی
       ۵.۳ - دیدگاه ابوبکر بزار
       ۵.۴ - دیدگاه ابن عدی
       ۵.۵ - نظر ابوالحسن دارقطنی
       ۵.۶ - دیدگاه ابن حزم
       ۵.۷ - دیدگاه بیهقی
       ۵.۸ - دیدگاه ابن عبدالبر
       ۵.۹ - دیدگاه ابن عساکر
       ۵.۱۰ - نظر ابن جوزی
       ۵.۱۱ - دیدگاه ابن دحیه
       ۵.۱۲ - دیدگاه ابوحیان اندلسی
       ۵.۱۳ - نظر شمس الدین ذهبی
       ۵.۱۴ - دیدگاه ابن مکتوم
       ۵.۱۵ - دیدگاه ابن قیم
       ۵.۱۶ - نظر زین الدین عراقی
       ۵.۱۷ - دیدگاه ابن حجر عسقلانی
       ۵.۱۸ - دیدگاه ابن همام
       ۵.۱۹ - نظر ابن امیرالحاج
       ۵.۲۰ - دیدگاه سخاوی
       ۵.۲۱ - نظر ابن ابی‌شریف
       ۵.۲۲ - دیدگاه جلال‌الدین سیوطی
       ۵.۲۳ - دیدگاه متقی هندی
       ۵.۲۴ - نظر علی قاری
       ۵.۲۵ - دیدگاه مناوی
       ۵.۲۶ - نظر خفاجی
       ۵.۲۷ - دیدگاه قاضی بهاری
       ۵.۲۸ - نظر قاضی شوکانی
       ۵.۲۹ - دیدگاه صدیق حسن خان
۶ - راویان و ناقلان حدیث «نجوم»
       ۶.۱ - عبدالرحیم بن زید
       ۶.۲ - زید العمی
       ۶.۳ - حمزه جزری
       ۶.۴ - نعیم بن حماد
       ۶.۵ - حارث بن غصین
       ۶.۶ - سلیمان بن ابی کریمه
       ۶.۷ - جویبر بن سعید
       ۶.۸ - ضحاک بن مزاحم
       ۶.۹ - جعفر بن عبدالواحد
       ۶.۱۰ - بشر بن حسین
       ۶.۱۱ - ژرفکاوی در حدیث «نجوم»
۷ - دلایل بطلان حدیث نجوم
       ۷.۱ - دلیل اول
       ۷.۲ - دلیل دوم
       ۷.۳ - دلیل سوم
       ۷.۴ - دلیل چهارم
       ۷.۵ - دلیل پنجم
       ۷.۶ - دلیل ششم
       ۷.۷ - دلیل هفتم
       ۷.۸ - دلیل هشتم
       ۷.۹ - دلیل نهم
       ۷.۱۰ - دلیل دهم
       ۷.۱۱ - دلیل یازدهم
       ۷.۱۲ - دلیل دوازدهم
       ۷.۱۳ - دلیل سیزدهم
۸ - خلاصه بحث
۹ - پانویس
۱۰ - منبع


در آغاز و برای ورود به بحث، معنای لغوی «صحبة» را یادآور می‌شویم؛ صحبه در لغت، معاشرت و ملازمت است و جمع اسم فاعل آن، صحب و اصحاب و صحابه می‌آید.
راغب، در «مفردات» می‌گوید: «در عرف، جز به کسی که ملازمت او زیاد باشد، صاحب گفته نمی‌شود». بنابراین، صاحب و یار پیامبر صآنگونه که اقتضای کلمه، از نظر لغت است، کسی است که با آن حضرت معاشرت و ملازمت داشته است. چنین شخصی، مسلمان بوده یا کافر، شایسته یا تبهکار، مؤمن یا منافق، تفاوتی ندارد؛ زیرا اصل در این اطلاق، آنگونه که فیومی نیز گفته است، «کسی است که با او یعنی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مجالستی داشته و یا او را دیده است».


اصولیان و محدثان اتفاق نظر دارند که نام «صحابی» تنها بر فرد مسلمان اطلاق می‌شود. در تعریف صحابی گفته‌های متفاوتی وجود دارد؛ آنچه اصولیان معتبر می‌دانند این است که: «صحابی کسی است که با پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مجالستی طولانی داشته و از او پیروی کرده و اوامر و دستورات الهی را از او اخذ نموده است؛ بر خلاف کسی که تنها آهنگ وی نموده، بی آنکه فضیلت مجالست و ملازمت و پیروی از آن حضرت را دارا باشد».
جمهور محدثان بر این عقیده‌اند که: «هر مسلمانی که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را دیده باشد» صحابی است.
[۴] المختصر، ج۲، ص۱۷.

و گفته شده: «کسی که زمان آن حضرت را درک کند، صحابی است؛ هر چند او را نبیند».
[۵] مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة.

و برخی گفته‌اند: «صحابی کسی است که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را در حالی که بدو ایمان داشته، ملاقات می‌نموده و سرانجام نیز بر ایمان و اسلام از دنیا رفته است؛ هر چند در این میان از دین برگشته باشد». (این نظریه را شهید ثانی و ابن حجر عسقلانی انتخاب کرده‌اند.) البته در این خصوص، نظرات دیگری نیز وجود دارد که از اهمیت چندانی برخوردار نیست.


بحث درباره حدیث «نجوم» را پی می‌گیریم؛ این حدیث به عبارات گوناگونی نقل شده است که در اینجا تنها به دو مورد آن اشاره می‌کنیم:
۱ قال الحافظ شمس الدین محمد السخاوی، قال البیهقی فی کتابه (المدخل) عن حدیث سلیمان بن ابی کریمة، عن جویبر، عن ضحاک، عن ابن عباس، قال قال رسول الله صلی الله علیه وسلم: «مهما اوتیتم من کتاب الله فالعلم به لاعذر لاحد فی ترکه فان لم یکن فی کتاب الله فبسنة منی ماضیة، فان لم تکن سنة منی فما قال اصحابی، ان اصحابی بمنزلة النجوم فی السماء، فایما اخذتم به اهتدیتم، واختلاف امتی رحمة».
۲ رواه القضاعی فی «مسند شهاب» و قال انبانا ابوالفتح منصور بن علی الانماطی، انبا ابومحمد الحسن بن وثیق، انبا وهب بن جریر بن حازم عن ابیه عن الاعمش، عن ابی صالح، عن ابی هریرة، عن النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، قال: «مثل اصحابی مثل النجوم، من اقتدی بشی ء منها اهتدی».


قبل از اینکه حدیث «نجوم» را مورد بررسی قرار دهیم، یادآوری می‌کنیم که مسلمانان، در دیدگاه‌شان نسبت به صحابه، و ویژگی‌های آنان از جنبه عدالت و غیر عدالت، بر سه دسته‌اند:
گروه نخست، کسانی‌اند که همه صحابه را کافر می‌دانند؛ مانند فرقه کاملیه و نیز کسانی که در مسئله غلو، اندیشه‌ای مانند آنان دارند.
[۷] شرف الدین، سید عبدالحسین، اجوبة مسائل جارالله، ص۱۲.

گروه دوم، کسانی هستند که همه صحابه را عادل می‌شمرند و جایز نمی‌دانند که کسی روایات آنها را تکذیب کند، و معتقدند که این لیاقت، به سبب همنشینی با رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در ایشان پدید آمده است...
مزنی می‌گوید: «کلهم ثقة مؤتمن» (متن کلام وی در خلال بحث این مقاله می‌آید.). خطیب می‌گوید: «عدالة الصحابة ثابتة معلومة...». ابن حزم گفته است: «الصحابة کلهم من اهل الجنة قطعا». و ابن عبدالبر و ابن اثیر
[۱۱] ابن اثیر، اسد الغابة، ج۱، ص۳.
و غزالی
[۱۲] غزالی، احیاء علوم الدین.
و دیگران نیز به این موضوع تصریح کرده‌اند.
برخی مانند ابن حجر (در «الاصابة»)، بر این معنا ادعای اجماع کرده‌اند، ولی آنچه که جمعی از بزرگان آنان بدان تصریح کرده‌اند، این گفته را رد می‌کند.
حاجب گفته است: «اکثریت، به عدالت صحابه اعتقاد دارند؛ و گفته شده آنان مانند غیر صحابه‌اند؛ و معتزله گفته‌اند صحابه عادلند مگر کسانی که با علی (علیه‌السّلام) سرجنگ داشته‌اند».
[۱۳] المختصر، ج۲، ص۶۷.

اما گروه سوم؛ جمعی از بزرگان اهل سنت مانند سعد تفتازانی
[۱۴] تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج۱، ص۳۱۰.
و مازری (شارح «برهان»)، و ابن عماد حنبلی و شوکانی و دیگران... و از متاخران، شیخ محمود ابوریه،
[۱۹] ابوریة، محمود، شیخ المضیرة ابو هریرة، ص۱۰۱.
و شیخ محمد عبده (نقل از اضواء علی السنة المحمدیة محمود ابوریة.)، و سید محمد بن عقیل العلوی و سید محمد رشیدرضا (نقل از شیخ المضیرة.)، و شیخ مقبلی، و شیخ مصطفی صادق الرافعی (اعجاز القرآن) و... بر این عقیده‌اند که صحابه بر کنار از خطا و اشتباه نیستند و در میان آنان افرادی عادل و غیر عادل وجود دارد، و این دقیقا همان دیدگاه شیعه است.
پس دسته اخیر، گروهی میانه رو هستند و اتفاق نظر دارند که صحابه نیز مانند سایر مردم، دارای افرادی عادل و فاسق و مؤمن و منافق‌اند و همنشینی و مصاحبت با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، هر چند برای آنان افتخار است، ولی به تنهایی نمی‌تواند موجب بر کناری آنان از خطا و اشتباه شود و زشتی‌ها را از آنان نفی کند. قرآن مجید نیز در موارد زیادی از صحابه‌ای که جنبه نفاق داشته‌اند، یاد کرده است و همچنین روایات زیادی از رسول اکرم صدر مذمت و نکوهش آنان وجود دارد که در مبحث بررسی حالات صحابه به آن خواهیم پرداخت.


اینک ببینم ائمه حدیث اهل سنت و بزرگان آنان در خصوص حدیث «نجوم» چه می‌گویند:

۵.۱ - دیدگاه احمد بن حنبل

احمد بن حنبل (م ۲۴۱ ه .)، وی رئیس مذهب حنبلی است که ذهبی درباره او می‌گوید: «شیخ الاسلام، سید المسلمین فی عصره، الحافظ الحجة...». حالات وی در معاجم رجالی مانند تاریخ بغداد، حلیة الاولیاء، طبقات شافعیه، تذکرة الحفاظ، وفیات الاعیان ، شذرات الذهب، والنجوم الزاهرة آمده است.
وی، حدیث «نجوم» را حدیثی غیر صحیح می‌داند و عده‌ای، از جمله ابن امیرالحاج در کتاب خود (التقریر و التحبیر) و ابن قدامه در «المنتخب» و صاحب «التیسیر فی شرح التحریر»،
[۲۰] مناوی، عبدالرووف، التیسیر فی شرح الجامع الصغیر، ج۳، ص۲۴۳.
نظر او (احمد بن حنبل) را آورده‌اند.

۵.۲ - دیدگاه مزنی

المزنی، شاگرد شافعی، (م ۲۶۴ ه .): ارباب معاجم، از جمله صاحبان وفیات الاعیان، مرآة الجنان، طبقات شافعیه، العبر و حسن المحاضرة، از او یاد کرده‌اند. یافعی درباره او می‌گوید: «الفقیه ابوابراهیم... کان زاهدا عابدا مجتهدا...» و شافعی او را ناصر دین خود تلقی کرده است. مزنی، حدیث «نجوم» را صحیح نمی‌داند. ما نظریه او را درباره حدیث یاد شده، از این سخن ابن عبدالبر دریافته‌ایم که می‌گوید:
قال المزنی، رحمه الله فی قول رسول الله ص«اصحابی کالنجوم:» «ان صح هذا الخبر ای حدیث النجوم فمعناه فی مانقلوا عنه و شهدوا به علیه...»
و جمله «ان صح هذا الخبر» در این کلام، نقطه مورد نظر ماست و این مطلب، حاکی از آن است که مزنی در صحت حدیث «نجوم» تردید داشته و صحت آن برای وی محرز نبوده است. شاگرد نامدار شافعی در ادامه می‌افزاید:
«واما ما قالوا فیه برایهم، فلو کان عند انفسهم کذلک، ما خطا بعضهم بعضا ولا انکر بعضهم علی بعض ولارجع منهم احد الی قول صاحبه... فتدبر».
ناصرالدین آلبانی (معاصر)، ضمن رد معنایی که مزنی در این جمله از الفاظ حدیث عنوان کرده است، می‌گوید:
«الظاهر من الفاظ الحدیث خلاف المعنی الذی حمله علیه المزنی، بل المراد ماقالوا برایهم و علیه یکون معنی الحدیث دلیلا آخر علی ان الحدیث موضوع، ولیس من کلامه صاذا کیف یسوغ لنا ان نتصور ان النبی صیجیز لنا ان نقتدی بکل رجل من الصحابة، مع ان فیهم العالم، والمتوسط فی العلم، ومن هودون ذلک...».

۵.۳ - دیدگاه ابوبکر بزار

ابوبکر بزار (م ۲۹۲ ه .): در میان معاجم رجالی که شرح حال بزار را آورده‌اند می‌توان به تاریخ الخطیب، تذکرة الحفاظ، شذرات الذهب، تاریخ اصبهان و میزان الاعتدال اشاره کرد.
بزار، حدیث «نجوم» را مورد قدح و خدشه قرار داده و وجوه ضعف آن را بیان داشته است. عین عبارت ابن عبدالبر در این زمینه این است:
حدثنا ابوالحسن بن محمد بن ایوب الرقی؛ قال قال لنا ابوبکر احمد بن عمرو بن عبدالخالق البزار: سالتم عما یروی عن النبی صمما فی ایدی العامة یروونه عن النبی صانه قال: «اصحابی کمثل النجوم او کالنجوم فبایها اقتدوا اهتدوا». قال: «وهذا کلام لایصح عن النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ، رواه عبدالرحیم بن زید العمی عن ابیه عن سعد بن مسیب عن ابی عمر عن النبی صو ربما رواه عبدالرحیم عن ابیه عن ابن عمر، وانما اتی ضعف هذالحدیث من قبل عبدالرحیم بن زید، لان اهل العلم قدسکتوا عن الروایة لحدیثه».
[۲۶] ابن قیم، اعلام الموقعین، ج۲، ص۲۲۳.
و بدین سان، وجه قدح «حدیث نجوم» در سخن بزار، به وضوح به چشم می‌خورد.

۵.۴ - دیدگاه ابن عدی

ابن عدی (م ۳۶۵ ه .): او مورد مدح و ستایش بسیار ارباب معاجم است؛ از آن جمله: تذکرة الحفاظ، شذرات الذهب و مرآة الجنان.
سمعانی درباره وی می‌گوید: «کان حافظا متقنا لم یکن فی زمنه مثله» و حمزة بن یوسف سهمی می‌گوید: «از دارقطنی خواستم تا کتابی درباره محدثان ضعیف بنگارد، وی در پاسخ من گفت: مگر کتاب ابن عدی در اختیار تو نیست؟».
ابن عدی، معروف به ابن قطان، حدیث «نجوم» را در کتاب خود (الکامل) که موضوع آن کتاب معرفی محدثان ضعیف و جعلیات آنهاست، در شرح حال «جعفر بن عبدالواحد هاشمی قاضی» و «حمزه جزری نصیبی» آورده است که در مباحث آینده، در سخنان زین‌الدین عراقی بدان اشاره خواهیم کرد. وی با خدشه در رجال اسانید حدیث «نجوم» از جمله «حمزه نصیبی» که در زمره ضعفای محدثان است، سند این حدیث را مورد قدح قرار داده است.

۵.۵ - نظر ابوالحسن دارقطنی

ابوالحسن دارقطنی (م ۳۸۵ ه .): وی از بزرگان محدثان است و در تذکرة الحفاظ، وفیات الاعیان، المختصر، تاریخ الخطیب و کتب دیگر از او یاد شده؛ از جمله، ابن کثیر درباره او می‌گوید: «وکان فرید عصره و نسیج وحده و امام دهره».
دارقطنی، حدیث «اصحابی کالنجوم» را در کتاب خود (غرائب مالک) نقل کرده و آن را روایتی ضعیف دانسته است؛ و این مطلب را ابن حجر عسقلانی از وی نقل کرده است.
[۲۸] الکافی الشافی فی تخریج احادیث الکشاف، ج۲، ص۶۲۸.


۵.۶ - دیدگاه ابن حزم

ابن حزم (م ۴۵۶ ه.): شرح حال وی در کتاب‌های نفح الطیب، العبر، وفیات الاعیان، تاج العروس و لسان المیزان آمده است.
او (ابن حزم) حدیث «نجوم» را تکذیب نموده و حکم به بطلان آن کرده است و آن را حدیثی جعلی تلقی نموده است؛ این موضوع را گروهی از جمله ابوحیان از وی آورده‌اند. ابوحیان هنگامی که به نقل حدیث می‌پردازد، چنین می‌گوید:
«قال الحافظ ابو محمد علی بن احمد بن حزم فی رسالته (ابطال الرای والقیاس والاستحسان والتعلیل والتقلید)، وهذا(ای حدیث النجوم) خبر مکذوب موضوع باطل لم یصح قط».

۵.۷ - دیدگاه بیهقی

بیهقی (م ۴۵۸ ه.): حالات وی در شذرات الذهب، طبقات الشافعیة، العبر، النجوم الزاهرة، وفیات الاعیان و تذکرة الحفاظ نقل شده؛ ابن تغری بردی (جمال الدین یوسف ابن تغری بردی، فقیه و محدث و رجالی حنفی مصری، شاگرد ابن حجر عسقلانی و تقی الدین مقریزی بود که در ۸۷۴ هجری درگذشت. «المنهل الصافی» در احوال رجال و «النجوم الزاهرة» در اخبار مصر و قاهره، از اوست.)، درباره او گفته است:
«احمد بن حسین بن علی بن عبدالله الحافظ ابوبکر البیهقی کان اوحد زمانه فی الحدیث والفقه».
آنگونه که ابن حجر عسقلانی از او نقل کرده است، وی در کتاب خود (المدخل) حدیث «اصحابی کالنجوم» را حدیثی ضعیف دانسته است.
[۳۰] الکافی الشافی فی تجریح احادیث الکشاف، ج۲، ص۶۲۸.


۵.۸ - دیدگاه ابن عبدالبر

ابن عبدالبر (م ۴۶۳ ه .): شرح حالات وی در اغلب کتب تراجم مانند وفیات الاعیان، مرآة الجنان، المختصر، تذکرة الحفاظ و... وجود دارد. ذهبی، در میزان الاعتدال درباره او گفته است: «الامام شیخ الاسلام حافظ المغرب» و ابن حزم می‌گوید: «لا اعلم فی الکلام علی فقه الحدیث مثله اصلا».
وی درباره حدیث «نجوم» چنین می‌گوید:
قدروی ابوشهاب الحناط، عن حمزة الجزری، عن نافع، عن ابن عمر، قال: قال رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): «اصحابی مثل النجوم فایهم اخذتم بقوله اهتدیتم» وهذا اسناد لایصح، ولایرویه عن نافع، من یحتج به.
وی در این روایت ، اسنادی غیر از آنچه که بزار از سلام بن سلیم نقل کرده، آورده است به این عبارت:
«حدثنا الحارث بن غصین، عن الاعمش، عن ابی سفیان، عن جابر؛ قال قال رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): «اصحابی کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم». قال ابوعمرو: هذا اسناد لاتقوم به حجة، لان الحارث بن غصین مجهول».
بنابراین، وی با ایراد خدشه در حارث بن غصین به عنوان یکی از رجال سند، جنبه سندی روایت را مخدوش دانسته است.

۵.۹ - دیدگاه ابن عساکر

ابن عساکر (م ۵۷۱ ه .): در کتب رجال از وی با احترام فراوان یاد شده است؛ از جمله در معجم الادباء ، وفیات الاعیان، تذکرة الحفاظ، دول الاسلام، مرآة الجنان، طبقات الشافعیة، المختصر فی اخبار البشرو جامع مسانید ابی حنیفة. یافعی درباره ابن عساکر می‌گوید: «الفقیه الامام المحدث البارع».
وی (ابن عساکر) آنگونه که در گفته مناوی آمده و بعدا نقل خواهد شد، با صراحت کامل، ضعف حدیث «اصحابی کالنجوم» را یادآور شده است.

۵.۱۰ - نظر ابن جوزی

ابن جوزی (م ۵۹۷ ه .): حالات او با مدح و ثنا در تاریخ ابن کثیر ، وفیات الاعیان، تتمة المختصر، الاعلام و... آمده است. ابن خلکان درباره وی گفته است: «ابوالفرج عبدالرحمان بن ابی الحسن... بن محمد بن جعفر الجوزی الفقیه الحنبلی کان علامة عصره».
ابن جوزی در زمینه حدیث «نجوم» می‌گوید:
روی نعیم بن حماد؛ قال: حدثنا عبدالرحیم بن زیدالعمی عن ابیه عن سعید بن المسیب، عن عمر بن الخطاب، قال قال رسول الله ص: «سالت ربی فیما یختلف فیه اصحابی من بعدی، فاوحی الی یا محمد، ان اصحابک عندی بمنزلة النجوم فی السماء بعضها اضوا من بعض، فمن اخذ بشی ء مما علیه من اختلافهم فهو علی هدی».
و در ادامه می‌افزاید:
صحت این روایت، از ناحیه دو راوی، محل تردید است و لذا قابل اعتنا نیست؛ یکی نعیم بن حماد که مورد قدح و خدش است، و دیگری عبدالرحیم بن زید عمی که یحیی بن معین درباره او گفته است: «عبدالرحیم فردی کذاب و دروغگو است».

۵.۱۱ - دیدگاه ابن دحیه

ابن دحیه (م ۶۳۲ ه .): حالات وی در کتب تراجم مانند بغیة الوعاة، شرح المواهب اللدنیة، وفیات الاعیان، حسن المحاضرة و نفح الطیب با احترام یاد شده است. سیوطی در «حسن المحاضرة» درباره او گفته است: «الامام العلامة الحافظ الکبیر کان بصیرا بالحدیث و...».
ابن دحیه، در حدیث «نجوم» خدشه وارد ساخته و صحت آن را نفی کرده است. عین عبارات او به نقل زین‌الدین عراقی در این خصوص، این گونه است:
قال ابن دحیه: «وقد ذکرت حدیث اصحابی کالنجوم، حدیث لایصح» (تعلیق تخریج احادیث المنهاج بیضاوی. این قطعه در عبقات نیز آمده است.).

۵.۱۲ - دیدگاه ابوحیان اندلسی

ابوحیان اندلسی (م ۷۴۵ ه .): او در کتبی مانند الدرر الکامنة فی اعیان الماة الثامنة، الوافی بالوفیات، بغیة الوعاة، البدر الطالع، طبقات القراء، نفح الطیب، طبقات الشافعیة، النجوم الزاهرة و... مورد ستایش قرار گرفته است. ابن عماد، درباره او می‌گوید: «الامام اثیر الدین ابو حیان، نحوی عصره، و لغویه و مفسره و محدثه و...».
وی درباره حدیث «نجوم» تحقیقی جالب دارد که به سبب سودمند بودن آن، به نقل گوشه‌هایی از آن می‌پردازیم. او ابتدا مطلب زیر را از زمخشری نقل می‌کند:
قال الزمخشری: فان قلت، کیف کان القرآن تبیانا لکل شی ء؟ قلت: المعنی انه بین کل من امور الدین حیث کان نصا علی بعضها و احالة علی السنة، حیث امر باتباع رسول الله صو طاعته، وقال: «ماینطق عن الهوی» و قد رضی رسول الله صلامته اتباع اصحابه والاقتداء بآثاره فی قوله: «اصحابی کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم» قد اجتهدوا وقاسوا، ووطئوا طریق القیاس والاجتهاد.
و سپس در نقد گفته زمخشری می‌افزاید:
وقوله: «وقد رضی رسول الله صالی قوله... اهتدیتم» لم یقل ذلک رسول الله صو هو حدیث لایصح بوجه عن رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم).
وی نقل می‌کند که حافظ ابو محمد بن احمد بن حزم نیز در رساله‌اش (ابطال الرای والقیاس) گفته است:
وهذا (ای حدیث النجوم) خبر مکذوب علی النبی(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مما فی ایدی العامة ترویه عن رسول الله صانه قال: «انما مثل اصحابی کمثل النجوم او کالنجوم بایها اقتدوا اهتدوا» و هذا کلام لم یصح عن النبی(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و رواه عبدالرحیم بن زید العمی عن ابیه عن سعید بن المسیب عن ابن عمر عن النبی صوانما اتی ضعف هذا الحدیث من قبل عبدالرحیم، لان اهل العلم سکتوا عن روایة حدیثه.
گفتنی است که ابن معین، رجالی معروف، درباره عبدالرحیم بن زید عمی، یکی از کسانی که در حدیث فوق از راویان بوده، در «الموضوعات» چنین می‌گوید: «عبدالرحیم بن زید کذاب لیس بشی» و بخاری در «العفاء» گفته: «وهو ای عبدالرحیم متروک» و درباره حمزه جزری، راوی دیگری که او نیز حدیث را نقل کرده می‌گوید: «وحمزة هذا ساقط متروک».

۵.۱۳ - نظر شمس الدین ذهبی

شمس الدین ذهبی (م ۷۴۸ ه .): کتب تراجم از جمله الدرر الکامنة، طبقات الشافعیة، فوات الوفیات، البدر الطالع، شذرات الذهب، النجوم الزاهره، طبقات القراء و... وی را ستوده‌اند. ابن تغری بردی، درباره او می‌گوید: «الشیخ الامام الحافظ المؤرخ صاحب التصانیف المفیدة».
ذهبی، در کتاب «میزان الاعتدال فی نقد الرجال» در موارد متعددی حدیث «نجوم» را مورد خدشه قرار داده است. از جمله در شرح حال جعفر بن عبدالواحد هاشمی قاضی، پس از نقل گفته علماء درباره او، می‌افزاید:
و من بلایاه، عن وهب بن جریر عن ابیه عن الاعمش، عن ابی صالح، عن ابی هریرة، عن النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)«اصحابی کالنجوم من اقتدی بشی ء منها اهتدی».
و در جای دیگر در ذکر حالات «زید العمی» پس از نقل حدیث می‌گوید: «فهذا باطل».

۵.۱۴ - دیدگاه ابن مکتوم

تاج الدین، ابن مکتوم (م ۷۴۹ ه .): ذکر حالات وی در الدرر الکامنة، حسن المحاضرة، طبقات القراء، الجوهر المضیئة فی طبقات الحنفیة و... با ستایش آمده است. سیوطی درباره او می‌گوید: «ابن مکتوم تاج الدین ابو محمد القیسی جمع الفقه واللغة».
وی (ابن مکتوم) نیز با استشهاد به سخنان استادش ابوحیان که قبلا از او سخن به میان آوردیم، عین گفته او را درباره حدیث «نجوم» از «البحر المحیط» در کتاب خود (الدرر اللقیط من البحر المحیط) نقل کرده است.
[۳۶] اندلسی، ابوحیان، البحر المحیط، ج۵، ص۵۲۷.


۵.۱۵ - دیدگاه ابن قیم

محیی الدین، ابن قیم جوزیه (م ۷۵۱ ه .): کتب تراجم غالبا از وی یاد کرده‌اند؛ مانند اعلام الموقعین، الدرر الکامنة، البدر الطالع، الوافی بالوفیات، بغیة الوعاة و تاریخ ابن کثیر. ابن کثیر درباره وی می‌گوید: «فی لیلة الخمیس... توفی صاحبنا الشیخ الامام العلامة شمس الدین امام الجوزیة و قیمها».
ایشان، حدیث «نجوم» را مورد خدشه قرار داده است و در رد «مقلدین» و دلائل آنان چنین گفته است:
الوجه الخامس والاربعون قولهم: یکفی فی صحة التقلید الحدیث المشهور: «اصحابی کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم». جوابه من وجوه: احدها، ان هذا الحدیث قد روی من طریق الاعمش عن ابی سفیان بن جابر، و من حدیث سعید بن المسیب عن ابن عمر، و من طریق حمزة الجزری عن نافع عن ابن عمر، ولا یثبت منها شی ء.
و در ادامه می‌افزاید:
قال ابن عبدالبر: حدثنا محمد بن ابراهیم بن سعید، ان اباعبدالله بن مفرح حدثهم ثنا محمد بن ایوب الصموت قال، قال البزار: واما ما یروی عن النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)«اصحابی کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم» فهذا الکلام لایصح عن النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم).

۵.۱۶ - نظر زین الدین عراقی

زین الدین عراقی (م ۸۰۶ ه .): ذکر حالات وی را می‌توان در همه کتب تراجم ملاحظه نمود؛ از جمله در طبقات القراء، الضوء اللامع، البدر الطالع و شذرات الذهب. ابن عماد در حوادث سال ۸۰۶ درباره وی می‌گوید: «وفیها: الحافظ زین الدین عبدالرحیم بن... العراقی الشافعی حافظ العصر...».
زین‌الدین عراقی درباره حدیث «نجوم» می‌گوید:
حدیث «اصحابی کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم» رواه الدارقطنی فی «الفضائل» و ابن عبدالبر فی «العلم» من طریقه من حدیث جابر و قال: «هذا اسناد لاتقوم به حجة، لان الحارث بن غصین مجهول».
وی، همچنین نقل می‌کند که:
عبد بن حمید در «مسند» خود، آن را از روایت عبدالرحیم بن زید عمی از پدرش از ابن مسیب از ابن عمر آورده است، و اظهار داشته که بزار درباره حدیث گفته است: «منکر لایصح».
و ابن عدی آن را در «الکامل» از روایت حمزة بن ابی حمزة نصیبی از نافع از ابن عمر به لفظ «فایهم اخذتم بقوله، اهتدیتم» آورده و گفته است: «واسناده ضعیف من اجل حمزة فقد اتهم بالکذب».
و نیز بیهقی آن را در «المدخل» از حدیث عمرو، از حدیث ابن عباس و به همین گونه از طریق دیگر به نحو ارسال آورده و گفته است: «متنه مشهور و اسانیده ضعیفة لم یثبت فی هذا اسناد».

۵.۱۷ - دیدگاه ابن حجر عسقلانی

ابن حجر عسقلانی (م ۸۵۲ ه .): در تمام کتب تراجم از ابن حجر به شایستگی یاد شده است؛ از جمله در حسن المحاضرة، البدر الطالع، الضوء اللامع و شذرات الذهب. سیوطی درباره او می‌گوید: «امام الحفاظ فی زمانه، قاضی القضاة و...».
عبارت ابن حجر در خصوص حدیث «نجوم» چنین است:
حدیث «اصحابی کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم» رواه عبد بن حمید فی مسنده من طریق حمزة النصیبی عن نافع عن ابن عمر؛ و حمزة ضعیف جدا».
و نیز می‌گوید:
حدیث «اصحابی کالنجوم فبایهم اقتدیتم اهتدیتم» را دار قطنی در «المؤلف» از روایت سلام بن سلیم از حارث بن غصین از اعمش، از ابی سفیان از جابر، مرفوعا نقل کرده و گفته است: «سلام ضعیف» و آن را از طریق حمید بن زید در «غرائب مالک» از مالک، از جعفر بن محمد، از پدرش، از جابر، در اثنای حدیثی نقل کرده که در آن آمده است: «فبای قول اصحابی اخذتم اهتدیتم، انما مثل اصحابی مثل النجوم من اخذ بنجم منها اهتدی» و گفته است: «لایثبت عن مالک، و رواته دون مالک مجهولون».
و خطیب آن را در «الرواة» از مالک از طریق حسن بن مهدی عن عبدة المروزی از محمد بن احمد السکونی، از بکر بن عیسی المروزی از ابو یحیی از جمیل نقل کرده و راویان آن را ضعیف دانسته است.
و عبد بن حمید و دار قطنی آن را در «الفضائل» از حدیث حمزه جزری از نافع از ابن حمزه نقل کرده و گفته‌اند: «و حمزة اتهموه بالوضع».
و ابن طاهر صاحب «قانون الموضوعات»، آن را از روایت بشر بن حسن از زبیری، از انس، روایت کرده است: «وبشر کان متهما ایضا».
و بیهقی آن را در «المدخل» از روایت جویبر از ضحاک، از ابن عباس نقل کرده است «وجویبر متروک». و نیز از روایت جویبر از جواب بن عبیدالله آن را مرفوعا آورده است «وهو مرسل». همچنین در «المدخل» از ابن عمر روایت کرده است که: «سالت ربی فیما یختلف فیه اصحابی من بعدی، فاوحی الی یا محمد، اصحابک عندی بمنزلة النجوم فی السماء بعضها اضوء من بعض فمن اخذ بشی ء مما هم علیه من اختلافهم فهو عندی علی هدی» و «فی اسناده عبدالرحیم بن زید العمی و هو متروک».
[۴۲] الکافی الشافی فی تخریج احادیث الکشاف، ج۲، ص۶۲۸.


۵.۱۸ - دیدگاه ابن همام

ابن همام (م ۸۶۱ ه .): شرح حالات وی در البدر الطالع، حسن المحاضرة، بغیة الوعاة، هدیة العارفین، التیسیر فی شرح التحریر، شذرات الذهب و... آمده است. ابن عماد، در حوادث سال ۸۶۱ درباره او گفته است: «وفیها... ابن الهمام الحنفی الامام العلامة». وی از جمله علمای بزرگ حنفی است؛ او در مبحث اجماع و در پاسخ به حدیث «اقتداء» و حدیث «علیکم بسنتی» آورده است:
«واجیب: یفیدان اهلیة الاقتداء، لامنع الاجتهاد، و علیه ان ذلک مع ایجابه، الا ان یدفع بانه آحاد، و بمعارضته باصحابی کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم، و خذوا شطر دینکم عن الحمیراء؛ الا ان الاول ای حدیث النجوم لم یعرف».

۵.۱۹ - نظر ابن امیرالحاج

ابن امیر الحاج (م ۸۷۹ ه .): حالات او در الضوء اللامع، شذرات الذهب و البدر الطالع آمده است. ابن عماد، درباره او گفته است: «شمس الدین محمد بن... المعروف بابن امیر الحاج الحلبی الحنفی عالم الحنفیة بحلب و صدرهم».
او، وهن و پوچی حدیث «نجوم» را به وضوح و روشنی بیان کرده و می‌گوید:
واجیب ایضا بمعارضة کل منهما: «اصحابی کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم» و «خذوا شطر دینکم عن الحمیراء العائشه»، و ان خالف قول الشیخین او الاربعة الا ان الاول ای حدیث النجوم لم یعرف.
و نیز می‌گوید:
بنا به گفته ابن حزم در رساله مهم او حدیثی است باطل و جعلی، با اینکه دارای طرقی است از روایت عمرو بن عمر، و جابر و ابن عباس و انس، به الفاظ گوناگون، که نزدیکترین آنها به لفظ مذکور، حدیثی است که ابن عدی آن را در «الکامل» و ابن عبدالبر در «بیان العلم» از ابن عمر آورده است که: قال رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): «مثل اصحابی مثل النجوم یهتدی بها، فایهم اخذتم بقوله اهتدیتم». و روایتی که دار قطنی و ابن عبدالبر از جابر نقل کرده‌اند، این است:
قال رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): «مثل اصحابی فی امتی مثل النجوم فبایهم اقتدیتم اهتدیتم». نعم لم یصح منها شی ء و من ثمة قال احمد: «حدیث لایصح» و قال البزار: «لایصح هذا الکلام عن النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)». در حالی که بیهقی در کتاب «الاعتقاد» گفته است: رویناه فی حدیث موصول باسناد «غیر قوی» و فی حدیث آخر «منقطع».
و ابوذر الحلبی (شارح شفا)، درباره حدیث نجوم به عنوان اعتراض به قاضی عیاض گفته است: «وکان ینبغی للقاضی ان لایذکره ای حدیث النجوم بصیغة جزم لما عرف عند اهل الصناعة وقد سبق له مثله مرارا».

۵.۲۰ - دیدگاه سخاوی

سخاوی (م ۹۰۲ ه .): حالات او در اکثر کتب رجالی و تاریخی مانند شذرات الذهب، مفاکهة الخلان، الضوء اللامع، البدر الطالع و النور السافر آمده است. ابن عماد در حوادث سال ۹۰۲ درباره او می‌گوید: «وفیها الحافظ شمس الدین... محمد السخاوی برع فی الفقه والعربیة والقرآن...».
سخاوی، می‌گوید: بیهقی در کتاب «المدخل»، درباره حدیث «اختلاف امتی رحمة» و حدیث «اقتداء» سخن به بیان آورده است. وی پس از ذکر حدیث «نجوم»، درباره رجال اسانید و راویان آن می‌گوید:
از این رو، طبرانی و دیلمی در مسند خود به یک لفظ آورده‌اند که: «و جویبر ضعیف، و الضحاک عن ابن عباس منقطع».

۵.۲۱ - نظر ابن ابی‌شریف

ابن ابی شریف (م ۹۰۶ ه .): ذکر حالات او در الضوء اللامع، البدر الطالع، و الانس الجلیل، و... آمده است. ابن عماد، درباره او گفته است: «هو الشیخ الامام شیخ الاسلام ملک العلماء الاعلام».
وی با نقل سخن استادش ابن حجر عسقلانی، در حدیث «نجوم» خدشه وارد ساخته که در مباحث آتی، در سخنان مناوی به گفته وی برمی خوریم.

۵.۲۲ - دیدگاه جلال‌الدین سیوطی

جلال الدین سیوطی (م ۹۱۱ ه .): شرح حالات وی در کتبی چون حسن المحاضرة، البدر الطالع، شذرات الذهب، مفاکهة الخلان و... آمده است. ابن عماد در حوادث سال ۹۱۱ درباره او گفته است: «و فیها، الحافظ جلال الدین السیوطی... صاحب المؤلفات الفائقة النافعة».
سیوطی، در کتاب «الجامع الصغیر من احادیث البشیر النذیر»، حدیث «نجوم» را آورده و در پایان آن، حرف «ض» را که نزد او رمز ضعیف بودن روایت است، بر آن نهاده است.
[۴۶] الجامع الصغیر بشرح المناوی، ج۴، ص۷۶.


۵.۲۳ - دیدگاه متقی هندی

علی متقی هندی (م ۹۷۵ ه .): حالات وی به شایستگی در النور السافر، سبحة المرجان، شذرات الذهب و ابجد العلوم، وارد شده است. ابن عماد درباره او گفته: «علی المتقی... کان من العلماء العالمین و عباد الله الصالحین».
وی (متقی) در کتاب معروف خود «کنز العمال» و نیز در «منتخب کنز»، حدیث نجوم را ذکر کرده و به همان نحو و شیوه حافظ سیوطی (استادش) آن حدیث را تضعیف نموده است.

۵.۲۴ - نظر علی قاری

علی قاری (م ۱۰۱۴ ه .): شرح زندگی و حالات او در خلاصة الاثر، البدر الطالع و کشف الظنون آمده است. محبی درباره او می‌گوید: «علی بن محمد... المعروف بالقاری نزیل مکة و احد صدور العلم، فرد عصره».
وی درباره حدیث «نجوم» می‌گوید:
ابن الدیبع گفته است که حدیث «اصحابی کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم» را ابن ماجه نقل کرده است و همچنین جلال الدین سیوطی در «تخریج احادیث الشفاء» آن را آورده است. و ابن حجر آن را در «تخریج احادیث الرافعی» در باب ادب القضاء، نقل کرده و در خصوص آن، به طور مستوفی سخن گفته و افزوده است: «انه ضعیف واه»؛ بلکه از ابن حزم نقل کرده است که «انه (ای حدیث النجوم) موضوع باطل».

۵.۲۵ - دیدگاه مناوی

المناوی (م ۱۰۲۹ ه .): شرح حال او در کتب خلاصة الاثر، البدر الطالع، الاعلام و... آمده است. محبی درباره او گفته است: «... زین الدین الحدادی ثم المناوی الامام الکبیر الحجة الثبت القدوة».
مناوی در شرح حدیث «سالت ربی فیما یختلف فیه اصحابی...» می‌گوید:
ابن جوزی در «العلل» آورده که: «هذا لا یصح» و نعیم مخدوش است، و ابن معین عبدالرحیم را کذاب و دروغگو دانسته است، و در «المیزان» آورده که: «هذا الحدیث باطل»
[۴۹] مناوی، عبدالرووف، التیسیر فی شرح الجامع الصغیر، ج۲، ص۴۸.
و ابن حجر در «تخریج المختصر» گفته است: (حدیث نجوم) حدیثی غریب است که درباره آن از بزار سؤال شد و او در پاسخ گفت: «لا یصح هذا الکلام عن النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)». و کمال بن ابی شریف می‌گوید: «سخن استاد ما (ابن حجر) اقتضا دارد که این حدیث(نجوم) مضطرب باشد». ابن سعد می‌گوید: «زید العمی ابوالحواری کان ضعیفا فی الحدیث...» و ابن عدی گفته است: «عامة ما یرویه عنه ضعفاء».
و نیز سندی، پس از بیان حدیث ثقلین و دلالت آن می‌گوید: «فان قلت قد ورد: اصحابی کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم، و ورد: اقتدوا بالذین من بعدی(الشیخین)، و ورد: علیکم بسنتی و سنة الخلفاء الراشدین؛ فقد ثبت الحث باقتداء غیرهم و اهتداء من اقتدی بهم، قلت: الحدیث الاول (ای حدیث النجوم) موضوع، و الا لکان قوله: اهتدیتم فیه خاصة مما یدل علی عدم خطئهم...».
[۵۱] معین، دراسات اللبیب فی الاسوة الحسنة الحبیب، ص۲۴۰.


۵.۲۶ - نظر خفاجی

شهاب خفاجی (م ۱۰۹۶ ه .): مصادر رجالی مانند خلاصة الاثر، ریحانة الالباء والاعلام، حالات او را یادآور شده‌اند. محبی درباره او گفته است: «الشیخ احمد بن محمد... شهاب الدین الخفاجی صاحب التصانیف الکثیرة».
وی در کتاب «شرح الشفاء» به ضعف حدیث «نجوم» اذعان کرده است.
[۵۲] عیاض بن موسی، نسیم الریاض فی شرح شفاء القاضی عیاض، ج۴، ص۴۲۳_ ۴۲۴.


۵.۲۷ - دیدگاه قاضی بهاری

قاضی بهاری (م ۱۱۱۹ ه .): حالات وی در سبحة المرجان (در زمره علمای هندوستان)، الاعلام، ابجد العلوم، کشف الظنون، هدیة العارفین، ایضاح المکنون و... آمده است. زرکلی می‌گوید: «محب الدین عبدالشکور البهاری الهندی قاض، من الاعیان».
وی حجیت اجماع شیخین و یا خلفای چهارگانه را نفی می‌کند و می‌گوید:
«قالوا: اقتدوا باللذین من بعدی ابی بکر و عمر، و علیکم بسنتی... (الحدیث). قلنا: خطاب للمقلدین و بیان لاهلیة الاتباع، لان المجتهدین کانوا یخالفونهم و المقلدون قد یقلدون غیرهم، و اما المعارضه ب «اصحابی کالنجوم» و «خذوا شطر دینکم عن الحمیراء» کما فی «المختصر» فتدفع، بانهما(ای حدیث النجوم و حدیث شطر دینکم) ضعیفان».
[۵۳] مسلم الثبوت بشرح الانصاری، ج۲، ص۲۴۱.


۵.۲۸ - نظر قاضی شوکانی

قاضی شوکانی (م ۱۲۵۰ ه .): شرح حالات وی در البدر الطالع، ابجد العلوم، الاعلام و... آمده است. زرکلی درباره او می‌گوید: «محمد بن... الشوکانی فقیه مجتهد من کبار علماء الیمن».
وی در مبحث اجماع می‌گوید:
و هکذا حدیث «اصحابی کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم» یفید حجیة قول کل واحد منهم و فیه مقال معروف: «لان فی رجاله عبدالرحیم العمی عن ابیه، و هما ضعیفان جدا». و بلکه ابن معین گفته: «ان عبدالرحیم کذاب» و بخاری گفته: «متروک» و ابوحاتم نیز به همین گفته، تصریح کرده است.
این حدیث از طریق دیگری هم نقل شده که در آن حمزه نصیبی است؛ قال: «و هو ضعیف جدا». بخاری می‌گوید: «منکر الحدیث» است و ابن معین گفته: «لا یساوی فلسا» و ابن عدی اظهار داشته که: «عامة مرویاته موضوعة» و نیز از طریق جمیل بن زید نقل شده است که درباره‌اش گفته‌اند: «و هو مجهول».
[۵۶] عسقلانی، ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۱، ص۳۹۲.

و نظام الدین سهالوی نیز در مبحث اجماع و در احتجاج به حدیث «اقتداء»، و حدیث «علیکم بسنتی» می‌گوید: و اجیب ایضا بانهما معارضان بقوله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): «اصحابی کالنجوم، بایهم اقتدیتم اهتدیتم» و قوله «خذوا شطر دینکم عن هذه الحمیراء» و اجیب بان الحدیث الاول(ای حدیث النجوم) و ان روی عن المعتبرات لم یعرف.
[۵۷] سهالوی، نظام الدین، الصبح الصادق بشرح المنار.


۵.۲۹ - دیدگاه صدیق حسن خان

صدیق حسن خان (م ۱۳۰۷ ه .): حالات وی در کتبی چون الاعلام، ابجد العلوم، ایضاح المکنون و... آمده است. زرکلی درباره او گفته است: «محمد صدیق خان بن حسن... من رجال النهضة الاسلامیة المجددین». وی در مسئله «عدالة الصحابة» به ذکر این حدیث اکتفا کرده و گفته است:
و قوله «اصحابی کالنجوم» علی مقال فیه معروف.
[۵۸] حسن المامول من علم الاصول، ص۵۶.

یادآوری این نکته لازم است که علما و شخصیت‌هایی که در خصوص حدیث «نجوم» چنین نظریاتی داشته‌اند، منحصر به این افراد نیستند. اندیشمندان بسیاری غیر از این افراد به ضعف حدیث «نجوم» تصریح کرده‌اند که به جهت اختصار از شرح مطالب آنان خوداری می‌شود. از جمله: ابن ملقن، ابن تیمیه، جلال المحلی، ابونصر سجزی، ابوذر الحلبی، احمد بن قاسم العبادی، السبکی، صاحب منهاج الاصول، عبدالعلی بحرالعلوم صاحب شرح مسلم الثبوت، و (از علمای متاخر) محمد ناصرالدین آلبانی و سید محمد بن عقیل العلوی.
به هر حال، از نظرات این بزرگان می‌توان نتیجه گرفت که این، دیدگاه غالب علمای متقدم و متاخر اهل سنت در زمینه حدیث «نجوم» است. آنان، اشتباه و خطای صحابه را جایز می‌شمرند و همه آنها را عادل تلقی نمی‌کنند، و قائل به مصونیت آنها از خطا و معصیت نیستند.
و مقصود از بیان حالات رجال نامی اهل سنت به نقل از کتب رجالی ایشان، (در این راه، از «خلاصة عبقات الانوار، سیدعلی الحسینی المیلانی، انتشارات بنیاد بعثت، ۱۴۰۵» به عنوان منبع، بهره بردیم.) این بود که خوانندگان منصف بدانند بی اعتباری و واهی بودن حدیث «نجوم»، بر زبان اهل فن و بزرگان اهل سنت جاری شده است.


و نیز همانگونه که قبلا یادآور شدیم، حدیث «نجوم» دارای اسانید متعددی است که هیچ یک از آنها از طعن علمای رجال و ارباب جرح و تعدیل اهل سنت، مصون نمانده است؛ اینک مروری گذرا بر احوال راویان و ناقلان این حدیث:

۶.۱ - عبدالرحیم بن زید

حدیث نجوم را از عبدالله بن عمر نقل کرده‌اند و در سندش «عبدالرحیم بن زید» است و کسی که به کتاب «الضعفاء» بخاری و «الضعفاء» نسایی و «العلل» از ابن ابی حاتم و «الموضوعات» و «العلل المتناهیة» از ابن جوزی و «میزان الاعتدال» و «الکاشف» و «المغنی» از ذهبی و «خلاصة تذهیب تهذیب الکمال» از خزرجی و منابع معتبر دیگر مراجعه کند، ملاحظه خواهد کرد که نسبت به این شخص، کلمات طعن و ذم فراوان به چشم می‌خورد؛ مانند: «لیس بشی ء»، «کذاب»، «ضعیف» و «کذاب خبیث».

۶.۲ - زید العمی

به ضعف این شخص نیز تصریح کرده‌اند؛ بلکه پیشتر، نقل مناوی از ابن عدی در این باره گذشت که گفت: «عامة مایرویه و من یروی عنه ضعفاء».

۶.۳ - حمزه جزری

روایت «نجوم» را به سند دیگری از عبدالله بن عمر نقل کرده‌اند که در سند آن «حمزه جزری» است که در کتاب «الضعفاء» بخاری آمده است که حمزه جزری «منکرالحدیث» است و در «الضعفاء» نسایی آمده است که: «هو متروک الحدیث» و یحیی در «الموضوعات» گفته: «لیس بشی ء» و ابن عدی گفته است: «یضع الحدیث» و در همین کتاب از احمد نقل شده که گفته: «هو مطروح الحدیث». و از یحیی منقول است که می‌گوید: «لایساوی فلسا» و مانند این کلمات را در «البحر المحیط» از ابوحیان و «المیزان» و «الکاشف» از ذهبی و دیگران می‌یابید.

۶.۴ - نعیم بن حماد

حدیث «نجوم» را از عمر بن خطاب نیز نقل کرده‌اند و در سند روایت، افرادی چون زیدالعمی، عبدالرحیم بن زید، و نعیم بن حماد هستند که نعیم، همچنانکه در ذیل ابن جوزی و مناوی آمد، مخدوش است. و از جابر بن عبدالله انصاری هم به طریقی نقل شده است که راویان آن مجهول‌اند.
و نیز به سند دومی آن را از جابر روایت کرده‌اند، ولی در سند آن، افرادی چون «ابوسفیان» است که ابن حزم درباره او گفته است: «ابوسفیان ضعیف»
[۶۵] سلسلة الاحادیث، ج۱، ص۷۸.
(مقصود، ابوسفیان بن جابر بن عتیک انصاری است که از پدرش جابر روایت می‌کند) و نیز «سلام بن سلیم» است که ابن حجر درباره او بیان داشته: «و سلام ضعیف» و ابن حزم گفته است که: «یروی الاحادیث الموضوعة و هذا(ای حدیث النجوم) منها بلاشک». و ابن خراش گفته است: «هو کذاب». و ابن حبان درباره او اظهار داشته است که: «روی احادیث موضوعة» و این کلمات را در «سلسلة الاحادیث الموضوعة و الضعیفة» آورده و اضافه کرده که: «مجمع علی ضعفه».
[۶۶] عسقلانی، ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۲، ص۴۶۲.


۶.۵ - حارث بن غصین

ابن عبدالبر، پس از آنکه حدیث «نجوم» را با اسناد از جابر نقل کرده است می‌گوید: «هذا اسناد لاتقوم، حجة، لان الحارث بن غصین مجهول».

۶.۶ - سلیمان بن ابی کریمه

روایت «نجوم» را از ابن عباس نیز روایت کرده‌اند که در سند روایت، فردی چون «سلیمان بن ابی کریمه» است و ابوحاتم رازی و جلال الدین سیوطی و محمد بن طاهر، وی را ضعیف شمرده‌اند. و ابن عدی گفته است: «عامة احادیثه مناکیر» و ذهبی گفته است: «لین صاحب مناکیر». در این باره می‌توان به «الموضوعات» از ابن جوزی و «میزان الاعتدال» و «المغنی» از ذهبی و «لسان المیزان» از ابن حجر، و «قانون الموضوعات» از محمد بن طاهر مراجعه کرد.

۶.۷ - جویبر بن سعید

نسایی در «الضعفاء» درباره او گفته: «متروک الحدیث» و بخاری در «الضعفاء» آورده که: «جویبر بن سعید البلخی عن الضحاک، قال علی بن یحیی: کنت اعرف جویبرا بحدیثین ثم اخرج هذه الاحادیث فضعف». و ابن جوزی در «الموضوعات» گفته: «واما جویبر فاجمعوا علی ترکه» و احمد گفته است: «لایشتغل به» و نسایی و دار قطنی و دیگران گفته‌اند: «وهو متروک الحدیث» و در «الکاشف» گفته است: «ترکوه».

۶.۸ - ضحاک بن مزاحم

درباره این شخص در «المیزان» و «المغنی» ذهبی، و «تهذیب التهذیب» ابن حجر عسقلانی، و غیر آن منبع آمده است که: «ان الرجل کان یحدث عنه، ضعیفا فی الحدیث مجروحا».
[۶۹] عسقلانی، ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۲، ص۵۷۲.
شعبه و جمعی از بزرگان، منکر آن شده‌اند که این شخص، ابن عباس را دیده باشد.

۶.۹ - جعفر بن عبدالواحد

و آنجا که حدیث(نجوم) را از ابوهریره نقل کرده‌اند، در سند آن، فردی چون جعفر بن عبدالواحد القاضی الهاشمی وجود دارد، و چنانکه از مراجعه به کتبی مانند «تخریج احادیث الکشاف» و «لسان المیزان» از ابن حجر عسقلانی و «المغنی» و «المیزان» ذهبی، و «اللئالی المصنوعة فی الاحادیث الموضوعة» از جلال‌الدین سیوطی به دست می‌آید که گفته‌اند: «کان هذا الرجل متهما بوضع الحدیث و سرقته، متروکا کذابا...». اینها که گفته شد، با صرف نظر از ماجرای معروف درباره خود ابوهریره است که در تاریخ آمده است.

۶.۱۰ - بشر بن حسین

حدیث «نجوم» از انس بن مالک نیز نقل شده است که در سند روایت، فردی چون «بشر بن الحسین» است. وی روایت را از زبیر بن عدی از انس نقل کرده است و ذهبی در «المغنی» گفته: «قال الدارقطنی هو متروک» و ابوحاتم گفته است: «یکذب علی الزبیر» و سایر گفته‌هایی را که در مذمت و نکوهش او وارد شده در «لسان المیزان» از ابن حجر می‌توان ملاحظه کرد.

۶.۱۱ - ژرفکاوی در حدیث «نجوم»

با تحقیق و ژرف نگری مشخص می‌شود که متن این حدیث(نجوم)، توسط ایادی مرموزی دچار دستکاری و تحریف شده است. در حالی که اصل آن این بوده است: «النجوم امان لاهل السماء... و اهل بیتی امان لامتی، فاذا ذهب اهل بیتی اتی امتی ما یوعدون» و کلمه «اصحابی» به جای «اهل بیتی» نهاده شده است.
جهت اطلاع خوانندگان محترم، حدیث مذکور را به طور مفصل از «مستدرک» نقل می‌کنیم، تا هر چه بیشتر به وجوه تحریف آن آشنا شویم:
«حدثنا ابوالقاسم عبدالرحمن بن الحسن القاضی بهمدان من اصل کتابه، ثنا محمد بن المغیرة الشکری، ثنا القاسم بن الحکیم(الحکم) العرنی، ثنا عبدالله بن عمرو بن مرة، حدثنی محمد بن سوقة عن محمد بن المنکدر عن ابیه عن النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، انه خرج ذات لیلة وقد اخرت صلاة العشاء، حتی ذهب من اللیل هنیهة اوساعة والناس ینتظرون فی المسجد، فقال(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): ما تنتظرون؟ قالوا: ننتظر الصلاة، فقال(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): انکم لن تزالوا فی صلاة انتظرتموها ثم قال: اما انها صلاة لم یصلها احد ممن قبلکم من الامم؛ ثم رفع راسه الی السماء فقال: النجوم امان لاهل السماء فان طمست النجوم، اتی السماء ما یوعدون، و انا امان لاصحابی، فاذا قبضت، اتی اصحابی مایوعدون، و اهل بیتی امان لامتی، فاذا ذهب اهل بیتی اتی امتی مایوعدون».


با یادآوری اصل حدیث، به طور مستوفی، اینک دلائلی را که بر بطلان حدیث «نجوم» از حیث متن و دلالت، می‌توان اقامه کرد، از نظر گرامیتان می‌گذرانیم:

۷.۱ - دلیل اول

نخستین دلیل بر بطلان حدیث «نجوم»، مخالفت آن با اجماع و ضرورت است؛ گفته‌اند: حدیث مزبور، دلالت بر صلاحیت تمام اصحاب رسول خدا صدارد، و این مطلب به اجماع باطل است. و نیز دلالت دارد بر اینکه همه آنان (صحابه) راهنمایان امت‌اند، که این نیز باطل است؛ زیرا عده بسیاری از صحابه، مردم را به گمراهی کشاندند. همچنین گفته‌اند: دلالت بر این دارد که همه صحابه سزاوارند که امت به آنها اقتدا کنند، و این نیز ظاهر البطلان است؛ زیرا بسیاری از صحابه، بلکه بیشتر آنها، به دلایلی که برخواهیم شمرد، شایستگی چنین مرتبه‌ای را ندارند.

۷.۲ - دلیل دوم

دومین دلیل بر عدم صحت حدیث «نجوم»، این است که برخی صحابه، گناهان بزرگی مانند زنا، قتل نفس محترمه، فروش و شرب خمر، و شهادت دروغ و امثال آن را مرتکب شده‌اند. برای کسی که در حالات آنان دقت کند، این واقعیات به خوبی روشن است. بنابراین آیا معقول است که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هر یک از آنان را به عنوان رهبر و هدایت‌کننده امت معرفی فرماید؟!

۷.۳ - دلیل سوم

سومین دلیل اینکه آیات بسیاری از قرآن کریم، از جمله آیاتی از سوره انفال، و سوره برائت، و سوره احزاب، و سوره جمعه، و سوره منافقین، در مذمت و نکوهش عده‌ای از صحابه وارد شده است؛ آیا پذیرفتنی است که پیامبر گرامی اسلام، چنین صحابه‌ای را به رهبری امت خویش، منصوب نموده باشد؟!

۷.۴ - دلیل چهارم

چهارمین دلیل بر بطلان حدیث «نجوم»، مخالفت آن حدیث با دیگر روایات است. چه اینکه روایات بسیاری از رسول خدا صدر نکوهش صحابه رسیده که می‌توان آنها را در صحاح و مسانید معتبره اهل سنت یافت از جمله:
حدیث: الحوض...
و حدیث: الارتداد...
و حدیث: لاترجعوا بعدی کفارا...
و حدیث: الشرک اخفی فیکم من دبیب النمل...
و حدیث: لا ادری ما تحدثون بعدی...
و حدیث: اتباع سنن الیهود والنصاری...
و حدیث: التنافس...
و حدیث: ان من اصحابی من لایرانی بعدی ولا اراه...
و حدیث: ان فی اصحابی منافقین...
و حدیث: قد کثرت علی الکذابة...
و دیگر روایات و احادیثی که در مذمت و نکوهش صحابه، وارد شده، که قابل شمارش نیست، و این احادیث با حدیث «نجوم»، آن هم اگر صحیح باشد، تعارض دارند. بنابراین، عمل به این حدیث، صحیح نیست.

۷.۵ - دلیل پنجم

دلیل پنجم اینکه احادیثی در کتب عامه وجود دارد که به صراحت دلالت دارند بر اینکه رسول خدا صاقتدا به صحابه را ممنوع اعلام کرده است؛ از جمله: «ان من اقتدیهم فی النار».
عاصمی آورده است که: وقال (علیه السلام): «اذا ذکر اصحابی فامسکوا» یعنی از ناسزا گفتن به اصحاب من، و از بیان لغزش‌های آنان بپرهیزید!! و نیز می‌گوید: اخبرنی جدی المهاجر قال: اخبر ابوعلی الهروی، قال: اخبرنا المامون قال: اخبرنا عطیة عن ابن المبارک عن ابن لهیعة عن یزید بن ابی حبیب قال: قال رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): «یکون من اصحابی احداث بعدی، یعنی الفتنة التی کانت بینهم، فیغفرها الله لهم سابقتهم، ان اقتدی بهم قوم من بعدهم کبهم الله فی نارجهنم».
ابن لهیعه می‌گوید: «هذا رایی منذ سمعت هذا الحدیث».
متقی هندی گفته است که پیامبر فرموده: «تکون بین اصحابی فتنة یغفر الله لهم سابقتهم، ان اقتدی بهم قوم من بعدهم کبهم الله تعالی فی نار جهنم».
[۷۳] متقی هندی، علی، کنز العمال، ج۲۲، ص۱۷۴.


۷.۶ - دلیل ششم

دلیل ششم بر بطلان حدیث «نجوم»، اعتراف خود صحابه به عدم شایستگی خودشان برای رهبری مردم است؛ در کتب اهل سنت احادیث بسیاری وجود دارد که خود صحابه به عدم شایستگی خود برای رهبری، اعتراف کرده‌اند.
غالب مورخان نیز یادآور شده‌اند که گروهی از صحابه در حوادث و مسائلی که پیش می‌آمد، برای به دست آوردن حکم شرعی، به دیگران متوسل می‌شدند و در میان صحابه افرادی بودند که خود اعتراف داشتند «کل الناس افقه منی حتی المخدرات فی الحجال»؛ بلکه برخی از آنها از سر جهل به احکام، در یک قضیه، چند حکم متناقض می‌دادند. طبری در تفسیر خود، موارد شگفت آوری از خلیفه دوم آورده است.
بنابراین، محال است رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که علم اولین و آخرین نزد اوست، چنین افرادی را با وجود جهل‌شان به احکام و معارف، به عنوان مراجع و رهبران امت معرفی نماید.

۷.۷ - دلیل هفتم

دلیل هفتم اینکه می‌دانیم به دلیل آیه تطهیر و حدیث ثقلین و دیگر آیات و روایات، در عصمت ائمه اهل بیت (علیهم‌السّلام) از خطا و اشتباه، تردیدی نیست. بنابراین، با وجود این بزرگواران، با عقل سازگار نیست که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خطاکاران را به منزله ستارگان آسمان قرار دهد... با اینکه برخی از همان صحابه، تالی تلو مقام ائمه بوده‌اند؛ مانند: ابوذر، سلمان، مقداد، و عمار...

۷.۸ - دلیل هشتم

دلیل هشتم اینکه شکی نیست در احکام شرعی چه منصوص و چه غیر منصوص میان صحابه اختلاف بوده است و این مطلب، خود موضوع کتب متعدد است؛ از جمله «الانصاف فی بیان سبب الاختلاف» از شاه ولی الله دهلوی. بنابراین هیچ مؤمن هوشمندی به خود چنین اجازه‌ای نمی‌دهد که این گونه افراد را به عنوان رهبران امت قرار داده و آنها را به ستارگان هدایت تشبیه کند؛ تا چه رسد به خاتم النبیین (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم).

۷.۹ - دلیل نهم

دلیل نهم در رد حدیث «نجوم» که صحابه را چون ستارگان آسمان دانسته است، این است که باب تخطئه بر روی اصحاب رسول خدا صباز بود؛ بلکه تخطئه برخی نسبت به بعضی دیگر از حد اعتدال گذشته و به تکذیب و تکفیر می‌انجامید؛ اینها قضایایی است که در کتب اهل سنت مدون است. بنابراین چگونه فرد عاقل باور می‌کند که همه اینان با این حالت پیشوایان دین و رهبران مسلمانان باشند؟!

۷.۱۰ - دلیل دهم

دهمین دلیل اینکه برخی از صحابه، پایبند به کتاب خدا و سنت نبوی نبودند و در دین، بدعت می‌نهادند؛ آیا اینگونه افراد، بسان نجوم و ستارگان آسمانند که مردم از آنها پیروی کنند؟! به عنوان نمونه، در باب رضاعة الکبیر «صحیح بخاری» آمده است برخی صحابه فتوا دادند که جایز است مردان بزرگسال از پستان زنان، شیر بمکند و بدین وسیله با آنها محرم شوند و می‌توانند به بدن آنها بدون پوشش نگاه کنند، و خود فتوا دهندگان، مردانی را نزد خواهران و دختر برادران خود می‌فرستادند تا در این امر شگفت آور پیشگام باشند. آیا چنین افرادی شایستگی رهبری امت را دارند؟!
نمونه دیگر اینکه برخی از صحابه، نوشیدن شراب مثلث را روا می‌دانستند؛ به این نحو که شراب ناب را پس از جوشانیدن و ثلثان شدن می‌نوشیدند و می‌گفتند حلال شده است. این ماجرا در «المبسوط»
[۷۴] شیخ طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۲۴، ص۷.
آمده که یکی از بزرگان صحابه (! ) دست به این کار زد و مورد اعتراض قرار گرفت و وقتی بدو گفتند: آتش، چیزی را حلال نمی‌کند؛ در پاسخ گفت: «یا احمق، الیس یکون خمر ثم یصیر خلا فناکله؟»!

۷.۱۱ - دلیل یازدهم

دلیل یازدهم آنکه عده‌ای از صحابه، بسیاری از احکام دین و سنت رسول خدا صبدانها نرسیده بود و از آنها اطلاعی نداشتند و به همین دلیل، بسیار اتفاق می‌افتاد که بر خلاف حکم رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عمل می‌کردند، و چه بسا برخی اوقات، بر خلاف قرآن و نص آن، رفتار می‌نمودند.

۷.۱۲ - دلیل دوازدهم

دلیل دوازدهم آنکه بی اعتنایی برخی از صحابه نسبت به احکام دین و سؤال نکردن‌شان از رسول خدا صدر تاریخ معروف است؛ ابن عباس روایت کرده و گفته است:
«ما رایت قوما کانوا خیرا من اصحاب رسول الله صما سالوه الا عن ثلاث عشره مساله حتی قبض، کلهن فی القرآن، منهن و یسئلونک عن الشهر الحرام قتال فیه و یسئلونک عن المحیض» و... «ما کانوا یسالون الا عما ینفعهم».
[۷۵] دهلوی، شاه ولی الله، الانصاف فی بیان سبب الاختلاف.

گفته ابن عباس دلیل بر این است که بسیاری از صحابه به احکام شرعی بی‌پروا بوده و بدان توجه و عنایتی نداشته‌اند و با اینکه وجود مقدس پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) میان آنان موهبتی الهی بوده، فرصت را غنیمت نشمرده و از وی سؤال نمی‌کردند تا مسائل دین را بیاموزند؛ به قول ابن عباس، صحابه در طول عمر بابرکت رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فقط سیزده سؤال از او پرسیدند، که همه آنها در قرآن وجود داشت. بنابراین چگونه این افراد شایستگی مقتدایی امت را دارند؟!

۷.۱۳ - دلیل سیزدهم

دلیل سیزدهم اینکه امور زیادی از ناحیه صحابه، خودسرانه و بدون علم، چه به صورت فتوا ( اجتهاد در برابر نص) و چه غیر فتوا، به ظهور رسیده که برای تتمیم بحث، به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:
۱. بعضی صحابه، بر خلاف فرموده پیامبر، فتوا دادند که حرام است زن‌ها در حال احرام کفش بپوشند!
۲. بعضی فتوا دادند که بوسیدن، وضو را باطل می‌کند!
۳. بعضی فتوا دادند که میت، با گریه زندگان، مورد عذاب قرار می‌گیرد!
۴. بعضی فتوا دادند که همه ماه‌های سال ۲۹ روز است!
۵. برخی به حرمت ازدواج متعه، فتوا دادند!
۶. از جاری کردن حد زنا بر یکی از صحابه که مرتکب این عمل شده بود، خودداری کردند!
۷. گروهی از صحابه در جنگ جمل، پنجاه تن را وادار کردند که شهادت دهند منطقه مورد نظر، منطقه «ماء حواب» نیست، و نخستین گواهی و شهادت دروغ در اسلام، در آنجا توسط این صحابه صادر شد و در تاریخ معروف است.
۸. برخی از بزرگان صحابه، سهمیه «مؤلفة قلوبهم» را که رسول اکرم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به آن اهتمام فراوان داشت، از بیت المال قطع کردند.
۹. بعضی از کبار صحابه، از دستور اکید پیامبر مبنی بر پیوستن به لشکر اسامة بن زید، سرپیچی کردند، به این بهانه که چرا پیامبر فردی جوان را بر ما گمارده است!
۱۰. برخی فتوا دادند که در صورت نبودن آب برای وضو ، می‌توان نماز را ترک کرد!
۱۱. بعضی از بزرگان صحابه که از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شنیده بودند: «کسی که فاطمه را اذیت کند مرا آزرده و کسی که مرا بیازارد، خدا را آزرده است»، با این حال، زهرای مرضیه را به خشم آوردند و در خانه‌اش را به آتش کشیدند.
۱۲. به دستور بعضی از صحابه بزرگ، فجائه سلمی را دست بسته در آتش افکندند و سوزاندند، در حالی که رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از این کار نهی اکید فرموده بود.
۱۳. در حجی که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به همراهی مسلمانان به جا آورد، برخی از بزرگان صحابه صریحا از دستور پیامبر مبنی بر تراشیدن سر بعد از ذبح قربانی، سرپیچی کردند.
۱۴. در آنکه بین صحابه، افرادی وجود داشتند که قائل به جواز فروش شراب بودند، و این گناه بزرگ را انجام دادند، هر چند این عمل را بر اثر «اجتهاد» خود مرتکب شدند (!! ) ولی به اندازه‌ای عمر بن خطاب را آشفته کردند که گفت: «قاتل الله فلانا باع الخمر! » و عایشه‌ ام المؤمنین نیز اینگونه معاملات آنها را سبب بطلان حج و جهادشان با رسول خدا صشمرد و به همین انتقادات اکتفا شد!!
۱۵. برخی از صحابه از دین برگشته و مرتد شدند که ماجرای آنها در تاریخ معروف است.
۱۶. بعضی از بزرگان صحابه، بر اثر آشنا نبودن به قرآن و یا حتی به معنای الفاظ عربی، در پاسخ سؤال از «کلالة» درماندند و گفتند: «ما در این قضیه، نظری خاص داریم؛ اگر درست بود، از ناحیه خدای یگانه است و اگر اشتباه بود از ناحیه ما و شیطان است.» و بارها که در پاسخ پرسشها و شبهات مردم در مانده می‌شدند، پاسخ را از علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام) می‌گرفتند و مکرر می‌گفتند: «اگر علی نبود، ما هلاک شده بودیم».
[۷۶] شرف الدین، سیدعبدالحسین، النص والاجتهاد.



خلاصه بحث اینکه: آیات کریمه قرآن و احادیث نبوی و کتب تاریخ و فقه، شاهد و گواه بر بطلان حدیث «نجوم» ‌اند و نیز دلالت دارند که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به صرف اینکه صحابه با وی همراهی کرده اند، به ما اجازه پیروی و اقتدای به وی را نمی‌دهد؛ زیرا آنگونه که ملاحظه کردید، در میان صحابه، افرادی منافق، فاسق و مجرم نیز وجود داشته‌اند.
بنابراین، معنای حدیث «نجوم»، خود، دلیل دیگری است بر اینکه این روایت، جعلی و ساخته و پرداخته دست واضعان است. به علاوه ضعف همه راویان و طرق نقل این حدیث که از نظر شریفتان گذشت.
برای اثبات واهی و باطل بودن حدیث «نجوم» در این مقاله، سعی شد که جز به معتبرترین منابع حدیثی و روایی و تاریخی و تراجم ائمه اهل سنت و نظرها و آرای ایشان درباره این حدیث، استناد نشود. بنابراین، با تامل و دقت در متن حدیث، به روشنی پیداست که این حدیث، با جمیع الفاظ و اسانید آن باطل است و تمسک و استناد به آن، به هیچ وجه مقرون به صحت نیست.


۱. فیروزآبادی مجدالدین، قاموس المحیط، ماده «صحب».    
۲. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات من غریب القرآن، ماده «صحب».    
۳. فیومی مقری، احمد بن محمد، مصباح المنیر، ماده «صحب».    
۴. المختصر، ج۲، ص۱۷.
۵. مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة.
۶. سخاوی، محمد بن عبدالرحمن، المقاصد الحسنة فی بیان کثیر من الاحادیث المشتهرة علی الالسنة، ج۱، ص۶۹.    
۷. شرف الدین، سید عبدالحسین، اجوبة مسائل جارالله، ص۱۲.
۸. عسقلانی، ابن حجر، الاصابة، ج۱، ص۲۲.    
۹. عسقلانی، ابن حجر، الاصابة، ج۱، ص۱۶۳.    
۱۰. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۱۹.    
۱۱. ابن اثیر، اسد الغابة، ج۱، ص۳.
۱۲. غزالی، احیاء علوم الدین.
۱۳. المختصر، ج۲، ص۶۷.
۱۴. تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج۱، ص۳۱۰.
۱۵. عسقلانی، ابن حجر، الاصابة، ج۱، ص۲۲.    
۱۶. محمد بن عقیل، النصایح الکافیة، ص۱۶۱.    
۱۷. محمد بن عقیل، النصایح الکافیة، ص۱۶۲.    
۱۸. شوکانی، ارشاد الفحول الی تحقیق الحق من علم الاصول، ج۱، ص۲۲۱.    
۱۹. ابوریة، محمود، شیخ المضیرة ابو هریرة، ص۱۰۱.
۲۰. مناوی، عبدالرووف، التیسیر فی شرح الجامع الصغیر، ج۳، ص۲۴۳.
۲۱. ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج۱، ص۲۱۷.    
۲۲. ابن عبدالبر، جامع بیان العلم، ج۲، ص۸۹ ۹۰.    
۲۳. اصفهانی، ابونعیم، تاریخ اصبهان، ج۱، ص۱۳۸.    
۲۴. ابن عبدالبر، جامع بیان العلم، ج۲، ص۸۹ ۹۰.    
۲۵. ابن عبدالبر، جامع بیان العلم، ج۲، ص۹۲۳.    
۲۶. ابن قیم، اعلام الموقعین، ج۲، ص۲۲۳.
۲۷. اندلسی، ابوحیان، البحر المحیط، ج۶، ص۵۸۲.    
۲۸. الکافی الشافی فی تخریج احادیث الکشاف، ج۲، ص۶۲۸.
۲۹. اندلسی، ابوحیان، البحر المحیط، ج۶، ص۵۸۲.    
۳۰. الکافی الشافی فی تجریح احادیث الکشاف، ج۲، ص۶۲۸.
۳۱. ابن عبدالبر، جامع بیان العلم، ج۲، ص۹۲۵.    
۳۲. مناوی، فیض القدیر فی شرح الجامع الصغیر، ج۴، ص۷۶.    
۳۳. ابن جوزی، العلل المتناهیة فی الاحادیث الواهیة، ج۱، ص۲۸۳.    
۳۴. ذهبی، شمس الدین، میزان الاعتدال، ج۱، ص۴۱۳.    
۳۵. ذهبی، شمس الدین، میزان الاعتدال،ج۲، ص۱۰۲.    
۳۶. اندلسی، ابوحیان، البحر المحیط، ج۵، ص۵۲۷.
۳۷. ابن قیم، إعلام الموقعین، ج۲، ص۱۷۱.    
۳۸. عراقی، زین الدین، ذیل میزان الاعتدال، ج۱، ص۷۳.    
۳۹. ابن عدی، الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۳، ص۲۶۳.    
۴۰. بیهقی، ابوبکر، المدخل، ج۱، ص۱۶۳.    
۴۱. بیهقی، ابوبکر، المدخل، ج۱، ص۱۶۳.    
۴۲. الکافی الشافی فی تخریج احادیث الکشاف، ج۲، ص۶۲۸.
۴۳. ابن امیر الحاج، التقریر والتحبیر، ج۳، ص۹۹.    
۴۴. ابن امیر الحاج، التقریر والتحبیر، ج۳، ص۹۹.    
۴۵. سخاوی، عبدالرحمن، المقاصد الحسنة فی بیان کثیر من الاحادیث المشتهرة علی الالسنه، ج۱، ص۶۹.    
۴۶. الجامع الصغیر بشرح المناوی، ج۴، ص۷۶.
۴۷. مناوی، فیض القدیر، ج۴، ص۷۶.    
۴۸. ابن جوزی، العلل المتناهیة فی الأحادیث الواهیة، ج۱، ص۲۸۳.    
۴۹. مناوی، عبدالرووف، التیسیر فی شرح الجامع الصغیر، ج۲، ص۴۸.
۵۰. مناوی، فیض القدیر فی شرح الجامع الصغیر، ج۴، ص۷۶.    
۵۱. معین، دراسات اللبیب فی الاسوة الحسنة الحبیب، ص۲۴۰.
۵۲. عیاض بن موسی، نسیم الریاض فی شرح شفاء القاضی عیاض، ج۴، ص۴۲۳_ ۴۲۴.
۵۳. مسلم الثبوت بشرح الانصاری، ج۲، ص۲۴۱.
۵۴. شوکانی، إرشاد الفحول إلی تحقیق الحق من علم الأصول، ج۱، ص۲۲۱.    
۵۵. شوکانی، ارشاد الفحول الی تحقیق الحق من علم الاصول، ص۲۲۱.    
۵۶. عسقلانی، ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۱، ص۳۹۲.
۵۷. سهالوی، نظام الدین، الصبح الصادق بشرح المنار.
۵۸. حسن المامول من علم الاصول، ص۵۶.
۵۹. عسقلانی، ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۴، ص۴۴۱، تحقیق عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۵.    
۶۰. عسقلانی، ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۲، ص۲۳۸.    
۶۱. بخاری، محمد، الضعفاء، ص۵۱.    
۶۲. نسائی، الضعفاء، ص۳۲.    
۶۳. عسقلانی، ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۲۸.    
۶۴. عسقلانی، ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۱۰، ص۴۵۸.    
۶۵. سلسلة الاحادیث، ج۱، ص۷۸.
۶۶. عسقلانی، ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۲، ص۴۶۲.
۶۷. ابن عبدالبر، جامع بیان العلم، ج۲، ص۹۰.    
۶۸. عسقلانی، ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۲، ص۱۲۳.    
۶۹. عسقلانی، ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۲، ص۵۷۲.
۷۰. ذهبی، شمس‌الدین، میزان الاعتدال، ج۱، ص۴۱۲.    
۷۱. عسقلانی، ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۱، ص۱۴۰.    
۷۲. حاکم، ابوعبدالله، مستدرک، ج۳، ص۵۱۷.    
۷۳. متقی هندی، علی، کنز العمال، ج۲۲، ص۱۷۴.
۷۴. شیخ طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۲۴، ص۷.
۷۵. دهلوی، شاه ولی الله، الانصاف فی بیان سبب الاختلاف.
۷۶. شرف الدین، سیدعبدالحسین، النص والاجتهاد.



سایت حوزه نت، برگرفته از مقاله «حدیث اصحابی کالنجوم»، تاریخ بازیابی۱۳۹۵/۰۱/۱۸.    






جعبه ابزار