• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حکایت

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





حکایت باز گفتن گفتار فردی دیگر است.



حکایت: بازگفتن گفتار دیگرى، نشان دادن از چیزى.


مصدر حکایت، از حَکی، و به معنای تقلید کردن، سخن گفتن و روایت کردن است،
[۱] خلیل ‌بن احمد، کتاب العین، ذیل «حكى»، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵.
[۲] اسماعیل ‌بن حماد جوهری، الصحاح: تاج‌اللغة و صحاح‌العربیة، ذیل «حکی»، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ش.
اما در ادبیات سنّتی و قدیم فارسی عنوانی برای داستانهای کوتاه با شخصیتهای اندک و زمان و مکانی محدود است.


سرچشمه حکایتهای فارسی یا ایران باستان است، مانند حکایتهایی درباره بهرام‌گور، انوشیروان و بزرگمهر؛ یا هند، مانند حکایتهای کلیله و دمنه، طوطی‌نامه، سندبادنامه و بسیاری از حکایتهای حیوانات
[۳] فتح‌اللّه مجتبائی، «داستانهای هندی در ادبیات فارسی»، ج۱، ص۴۷۱، در یکی قطره‌باران: جشن‌نامه استاد دکتر عباس زریاب‌خوئی، به ‌کوشش احمد تفضلی، تهران: (نشر نو)، ۱۳۷۰ش.
یا یونان باستان، از جمله حکایتهایی درباره ارسطو، سقراط و اسکندر؛ و پاره‌ای از آن‌ها نیز از ادبیات عربی گرفته شده است، مانند حکایتهایی که قهرمان آن‌ها حاتم‌طائی، اعرابی یا یکی از خلفای عرب است. دو کتاب حکایات عربی، یکی الف لیلة و لیلة، که ظاهرآ در آغاز کتابی هندی و ایرانی بوده است، و دیگری الفَرَجُ بعدالشدّةِ قاضی ‌تنوخی، در حکایتهای فارسی تأثیر چشمگیری داشته‌اند، چنان‌که سرانجام اولی را عبداللطیف طسوجی در عهد محمدشاه قاجار (حک: ۱۲۵۰ـ ۱۲۶۴) و دومی را ــکه برخی از حکایتهای آن را عوفی (متوفی بعد از ۶۳۰) در جوامع‌الحکایات ترجمه کرده ‌بودــ در عهد صفویه حسین‌ بن اسعد دهستانی به‌ فارسی ترجمه کردند. البته بسیاری از حکایتهای الف لیلة و لیلة که در آن‌ها سخن از غول و جنّ و پری است، جزء قصه‌های عامیانه محسوب می‌شود و موردنظر ما در این مقاله نیست.


حکایتهای ادب فارسی یا در کتابهایی که سراسر مجموعه‌ای از حکایات است، نظیر کلیله و دمنه و جوامع‌الحکایات، گرد آمده‌اند یا در ضمن مطالب کتابهای تاریخی، تعلیمی، اخلاق و سیاست مُدُن، و تذکره احوال شاعران و زاهدان و صوفیان به کار رفته‌اند، مانند حکایتهای تاریخ بیهقی، قابوسنامه، چهار مقاله، تذکرة الشعرا اثر دولتشاه سمرقندی ، و تذکرة الاولیاء. حکایات یا صرفآ تخیلی‌اند، مانند همه «حکایتهای حیوانات» که در آن‌ها جانوران شخصیت انسان را گرفته‌اند؛ یا واقعی‌اند، مانند حکایتهای تاریخی که شخصیتهای تاریخی، قهرمانانِ آنها هستند؛ و یا نیمی تخیلی و نیمی واقعی، مانند برخی حکایتهای صوفیان و زاهدان، که صوفی یا زاهد کارهای خارق‌العاده و باورنکردنی می‌کند یا با موجوداتی تخیلی، نظیر اژدها ، روبه‌رو می‌شود.


گوینده حکایت در بسیاری از حکایتها سخن یا مقصود خود را از زبان قهرمانان حکایت بازمی‌گوید، مانند بسیاری از حکایتهای گلستان. گاه این نوع حکایتها در واقع گونه‌ای تمثیلاند که نمونه‌های عالی آن‌ها را در کلیله و دمنه و حکایتهای مثنوی معنوی مولوی می‌توان یافت. در برخی حکایات نیز گوینده خود یکی‌از قهرمانان حکایت‌است، مانند برخی حکایتهای سعدی در بوستان
[۴] مصلح‌ بن عبداللّه سعدی، بوستان، ج۱، ص۸۹، سعدی‌نامه، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۳ش.
[۵] مصلح‌ بن عبداللّه سعدی، بوستان، ج۱، ص۱۷۸ـ۱۸۰، سعدی‌نامه، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۳ش.
و گلستان،
[۶] مصلح‌ بن عبداللّه سعدی، گلستان، ج۱، ص۱۴۱ـ۱۴۲، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۸ ش.
[۷] مصلح‌ بن عبداللّه سعدی، گلستان، ج۱، ص۱۶۲ـ۱۶۸، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۸ ش.
که این به پیروی از سنّت کهن قصه‌گویان و مقامه‌خوانان بوده است که خود را یکی از قهرمانان حکایت معرفی می‌کردند. یک شیوه معمول در بیان حکایتهای فارسی، روش حکایت در حکایت، بوده است که نمونه‌های آن در کلیله و دمنه و مثنویهای عطار و مثنوی مولوی وجود دارد و احتمالا میراث قصه‌های هندی و ادبیات سنسکریت است که به ادب فارسی رسیده است.
[۸] فتح‌اللّه مجتبائی، «داستانهای هندی در ادبیات فارسی»، ج۱، ص۴۷۱، در یکی قطره‌باران: جشن‌نامه استاد دکتر عباس زریاب‌خوئی، به ‌کوشش احمد تفضلی، تهران: (نشر نو)، ۱۳۷۰ش.
برخی حکایتهای فارسی، در واقع، مناظره دو قهرمانِ حکایت است، مانند حکایت شمع و پروانه در بوستان سعدی،
[۹] مصلح‌ بن عبداللّه سعدی، بوستان، ج۱، ص۱۱۴، سعدی‌نامه، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۳ش.
جدال‌ سعدی ‌با مدعی در گلستان
[۱۰] مصلح‌ بن عبداللّه سعدی، گلستان، ج۱، ص۱۶۲ـ ۱۶۸، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۸ ش.
و مناظره شیر و نخجیران درباره جهد و توکل در مثنوی مولوی،
[۱۱] جلال‌الدین محمد بن محمد مولوی، مثنوی، ج۱، ص۴۹ـ۵۳، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۶۰ـ۱۳۷۰ش.
که گذشته از آن‌که شبیه به آن‌ها در مقامات عربی بسیار هست، نمونه‌ای کهن از آن‌ها در متن درخت آسوریگ به‌ زبان فارسی‌ میانه اشکانی نیز دیده می‌شود که مناظره درخت خرما با بز است.


دو اثر برجسته حکایتهای حیوانات در ادب فارسی یکی کلیله و دمنه است، که اصل هندی دارد، و دیگری مرزبان‌نامه، تحریر سعدالدین وراوینی. این دو کتاب آکنده از واژگان و عبارات عربی و آمیخته به اشعار فارسی و عربی است. کلیله و دمنه براساس گفتگوی رای و برهمن و مرزبان‌نامه بر پایه گفتگوی ملک‌زاده و دستور تدوین شده است و در ضمن مطالب و ابواب آن‌ها حکایتهای حیوانات، غالباً به روش تمثیل، چشمگیر است. این حکایتها، همراه با پند و اندرزهایی درباره زندگی بهتر، برای خواص و اَشراف است.
ظاهراً نخستین مجموعه حکایاتِ غیر از حکایتهای حیوانات در ادب فارسی، جوامع الحکایات و لوامع الروایات عوفی است که در تألیف آن، مؤلف به شیوه موعظه‌گویان به اندرزهای دینی و اخلاقی توجه داشته و البته از آثاری نظیر الفرج بعدالشدّة هم متأثر بوده است. قهرمانان این حکایات بیش‌تر عبارت‌اند از: شاهان و دولتمردان،
[۱۲] محمد بن محمد عوفی، جوامع ‌الحکایات و لوامع ‌الروایات، ج۲، ص۵۵۶، قسم ۲، ج۲، چاپ امیربانو کریمی (مصفا) و مظاهر مصفا، تهران ۱۳۶۲ش.
[۱۳] محمد بن محمد عوفی، جوامع ‌الحکایات و لوامع ‌الروایات، ج۲، ص۶۳۴ـ۶۴۰، قسم ۲، ج۲، چاپ امیربانو کریمی (مصفا) و مظاهر مصفا، تهران ۱۳۶۲ش.
[۱۴] محمد بن محمد عوفی، جوامع ‌الحکایات و لوامع ‌الروایات، ج۱، ص۴۴ـ۴۵، قسم ۲، ج۲، چاپ امیربانو کریمی (مصفا) و مظاهر مصفا، تهران ۱۳۶۲ش.
[۱۵] محمد بن محمد عوفی، جوامع ‌الحکایات و لوامع ‌الروایات، ج۱، ص۵۴ـ۵۵، قسم ۲، ج۲، چاپ امیربانو کریمی (مصفا) و مظاهر مصفا، تهران ۱۳۶۲ش.
پیامبران،
[۱۶] محمد بن محمد عوفی، جوامع ‌الحکایات و لوامع ‌الروایات، ج۱، ص۱۵۳ـ ۱۵۸، بخش ۲، چاپ محمد معین، تهران ۱۳۵۵ش.
[۱۷] محمد بن محمد عوفی، جوامع ‌الحکایات و لوامع ‌الروایات، ج۱، ص۱۷۱ـ۱۷۹، بخش ۲، چاپ محمد معین، تهران ۱۳۵۵ش.
صحابه،
[۱۸] محمد بن محمد عوفی، جوامع ‌الحکایات و لوامع ‌الروایات، ج۱، ص۱۹۰ـ ۱۹۳، بخش ۲، چاپ محمد معین، تهران ۱۳۵۵ش.
زاهدان و صوفیان،
[۱۹] محمد بن محمد عوفی، جوامع ‌الحکایات و لوامع ‌الروایات، ج۱، ص۲۵۳ـ۲۵۵، بخش ۲، چاپ محمد معین، تهران ۱۳۵۵ش.
[۲۰] محمد بن محمد عوفی، جوامع ‌الحکایات و لوامع ‌الروایات، ج۱، ص۳۲۲ـ ۳۲۸، بخش ۲، چاپ محمد معین، تهران ۱۳۵۵ش.
و گاه عامه مردم.
[۲۱] محمد بن محمد عوفی، جوامع ‌الحکایات و لوامع ‌الروایات، ج۲، ص۵۰۳ـ۵۰۵، قسم ۲، ج۲، چاپ امیربانو کریمی (مصفا) و مظاهر مصفا، تهران ۱۳۶۲ش.
[۲۲] محمد بن محمد عوفی، جوامع ‌الحکایات و لوامع ‌الروایات، ج۲، ص۵۶۹ـ ۵۷۴، قسم ۲، ج۲، چاپ امیربانو کریمی (مصفا) و مظاهر مصفا، تهران ۱۳۶۲ش.
چند قرن پس از عوفی، ظاهرآ مؤلفی در هند برای اکبرشاه (حک: ۹۶۳ـ۱۰۱۴)، ۴۶ حکایت را در کتابی به نام جامع‌الحکایات گردآورد
[۲۳] منزوی، ج۵، ص۳۶۶۶ـ۳۶۶۷.
که نام آن یادآور جوامع‌الحکایات است، اما حکایتهای آن بیش‌تر از نوع حکایتهای هزار و یک شب است.


حکایتهای تاریخی را گذشته از جوامع‌ الحکایات بیش‌تر در ضمن گزارشهای برخی از کتابهای تاریخی، نظیر تاریخ بیهقی، که غالباً برای عبرت‌آموزی است،
[۲۴] بیهقی، ج۱، ص۴۵۶ـ۴۵۹.
[۲۵] بیهقی، ج۱، ص۵۳۳ـ ۵۴۳.
و در میان مطالب پندنامهها و کتابهای اخلاق و سیاست مدن می‌توان یافت، از جمله در قابوسنامه عنصرالمعالی
[۲۶] کیکاوس بن اسکندر عنصرالمعالی، قابوس‌نامه، ج۱، ص۱۹۸ـ ۲۰۰، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۴ش.
و سِیرالملوک (سیاستنامه) نظام‌الملک،
[۲۷] حسن ‌بن علی نظام‌الملک، سیرالملوک (سیاست‌نامه)، ص۳۰ـ۴۰، چاپ هیوبرت دارک، تهران ۱۳۴۰ش.
[۲۸] حسن ‌بن علی نظام‌الملک، سیرالملوک (سیاست‌نامه)، ص۲۱۱ـ۲۱۲، چاپ هیوبرت دارک، تهران ۱۳۴۰ش.
که همراه با اندرزهایی برای اشراف‌زادگان و دولتمردان است. چهارمقاله نظامی عروضی نیز متضمن نمونه‌های نغز از حکایتهای تاریخی است،
[۲۹] احمد بن عمر نظامی عروضی، چهار مقاله، ص۳۲ـ۳۸، چاپ محمد قزوینی و محمد معین، تهران ۱۳۳۳ش.
که برخی ‌از آن‌ها با واقعیتهای تاریخی مطابقت ندارد. درباره حکایتهای پیامبران و حکایتهای پیامبر اسلام
[۳۰] «داستانهای هندی در ادبیات فارسی»، در یکی قطره‌باران: جشن‌نامه استاد دکتر عباس زریاب‌خوئی، به ‌کوشش احمد تفضلی، تهران: (نشر نو)، ۱۳۷۰ش.
و اصحاب ایشان، گذشته از کتابهای اخلاق و سیاست نظیر سیرالملوک نظام‌الملک،
[۳۱] حسن ‌بن علی نظام‌الملک، سیرالملوک (سیاست‌نامه)، ج۱، ص۱۶۳ـ ۱۶۴، چاپ هیوبرت دارک، تهران ۱۳۴۰ش.
[۳۲] حسن ‌بن علی نظام‌الملک، سیرالملوک (سیاست‌نامه)، ص۱۸۵، چاپ هیوبرت دارک، تهران ۱۳۴۰ش.
[۳۳] حسن ‌بن علی نظام‌الملک، سیرالملوک (سیاست‌نامه)، ص۱۶۳ـ ۱۶۴، چاپ هیوبرت دارک، تهران ۱۳۴۰ش.
[۳۴] حسن ‌بن علی نظام‌الملک، سیرالملوک (سیاست‌نامه)، ص۲۱۵ـ۲۱۷، چاپ هیوبرت دارک، تهران ۱۳۴۰ش.
آثار تعلیمی صوفیان، از جمله کیمیای سعادت و مثنوی، از مراجع بسیار مهم است که منشأ بسیاری از این‌گونه حکایتهای آنها، کتابهای تفسیر است.


حکایتهای صوفیان و زاهدان، بیشتر در ضمن مطالب سه دسته از آثار عرفانی آمده است:
۱) کتابهای طبقات و تذکره‌های‌احوال صوفیان، که کهن‌ترین آن‌ها ظاهراً طبقات‌الصّوفیه عبداللّه انصاری (متوفی ۴۸۱) و برجسته‌ترین آن‌ها از لحاظ ادبی و شیوه حکایت‌پردازی، تذکرةالاولیاء عطّار نیشابوری (متوفی ۶۱۸ یا ۶۲۷) است.
۲) کتابهایی که مریدان مستقلاً در مناقب و مقامات پیران خود نوشته‌اند، نظیر اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابی‌سعید نوشته محمد بن منوّر در قرن ششم، و مناقب‌العارفین، نوشته افلاکی در قرن هشتم.
۳) آثار تعلیمی عارفان و صوفیان، نظیر کشف المحجوب هجویری (متوفی ۴۶۵) و کیمیای سعادت محمد غزالی (متوفی ۵۰۵) به نثر، و حدیقةالحقیقه اثر سنایی (متوفی ح۵۳۵) و مثنویهای عطّار و مثنوی مولوی، به‌نظم. در این دست از حکایتها گاه سخنان مبالغه‌آمیز و افسانه مانند درباره کرامات مشایخ صوفیان ذکر شده است. قهرمانان برخی از حکایتهای فارسی نیز شاعران‌اند. این‌گونه از حکایتها را، که غالباً آمیخته‌ای از واقعیت و افسانه است، در شرح احوال شاعران در تذکره‌ها می‌توان یافت.
[۳۵] دولتشاه سمرقندی، کتاب تذکرةالشعراء، ج۱، ص۵۰ـ۵۴، چاپ ادوارد براون، لیدن ۱۳۱۹/ ۱۹۰۱.
[۳۶] دولتشاه سمرقندی، کتاب تذکرةالشعراء، ج۱، ص۲۰۲ـ۲۰۴، چاپ ادوارد براون، لیدن ۱۳۱۹/ ۱۹۰۱.
چهارمقاله نظامی‌عروضی نیز حکایتهایی خواندنی درباره شاعران دارد.
[۳۷] احمد بن عمر نظامی عروضی، چهار مقاله، ص۴۹ـ۵۴، چاپ محمد قزوینی و محمد معین، تهران ۱۳۳۳ش.
[۳۸] احمد بن عمر نظامی عروضی، چهار مقاله، ص۵۸ـ۶۵، چاپ محمد قزوینی و محمد معین، تهران ۱۳۳۳ش.



برخلاف ادبیات عربی، حکایتهای از نوع مقامات در ادب فارسی چندان مورد توجه قرار نگرفته است. نخستین مقامات فارسی ظاهرآ مقامات حمیدی نوشته حمیدالدین بلخی (حمیدی، حمیدالدین) در سال ۵۵۱، به تقلید از مقامات بدیع‌الزمانِ همدانی (متوفی ۳۹۸) و ابوالقاسم حریری (متوفی ۵۱۶) است، که ۲۳ مقامه دارد، با حکایتهایی به سبک مقامات، به نثر مسجع و مصنوع و آمیخته با عبارات و اشعار عربی. پس از حمیدالدین بلخی، اگرچه مقامه‌نویسی در ادب فارسی رونق نیافت، اما گلستان سعدی را هم می‌توان به کتابهای مقامات مانند کرد، البته بدون تصنع و تکلف این‌گونه کتابها. شاید بتوان حکایتهای گلستان را عالی‌ترین حکایتهای نثر مسجع فارسی دانست، که همچون بسیاری از دیگر حکایات منثور، چاشنی نظم بر لطف آن‌ها افزوده است. سعدی در این حکایتها جدّ و طنز را به هم آمیخته و هم تعلیمات اخلاقی و هم زبان‌آوری و شیوا سخنی را در نظر داشته است. پس از او مقلدانش، از جمله عبدالرحمان جامی (متوفی ۸۹۸) با بهارستان و قاآنی (متوفی ۱۲۷۰ یا ۱۲۷۲) با پریشان، نتوانستند شاهکاری مانند گلستان را در حکایت‌گویی پدید آورند.


بیشتر حکایتهای فارسی به نثر است. ظاهرآ نخستین‌بار با ترجمه منظوم کلیله و دمنه به قلم رودکی (متوفی ۳۲۹)، مجموعه حکایات فارسی به نظم نیز در آمد. از کلیله و دمنه منظوم رودکی جز ابیاتی چند در دست نیست، اما قانعی‌ طوسی نیز در قرن هفتم کلیله و دمنه را به نظم درآورد. حکایتهایی از نوع مناظره، در دیوان شاعران قدیم، از جمله انوری (متوفی ۵۸۵ یا ۵۸۷)، غالباً در قالب قطعه سابقه دارد، مانند مناظره درخت چنار با کدوبن.
[۳۹] محمد بن محمد (علی) انوری، دیوان، ج۲، ص۵۶۵، چاپ محمدتقی مدرس رضوی، تهران ۱۳۶۴ش.
نمونه‌های عالی آن‌ها را در مثنوی می‌توان دید
[۴۰] تقی پورنامداریان، در سایه آفتاب: شعر فارسی و ساخت‌شکنی در شعر مولوی، ج۱، ص۲۷۱ـ۲۸۶، تهران ۱۳۸۰ش.
و در دوران معاصر، پروین اعتصامی (متوفی ۱۳۲۰ش) آنها را به اوج کمال رساند. با این حال، نخستین‌بار سنایی‌ غزنوی با حدیقةالحقیقه، در قالب مثنوی، با حکایت‌گویی به نظم، تحولی در ادب‌فارسی پدید آورد. اگرچه او نیز، مانند نویسندگان کتابهای سیاستِ مدن، باب هشتم حدیقةالحقیقه را به شاهان و دولتمردان اختصاص داده است، اما مخاطبان حکایتهای او تنها خواص نیستند، بلکه او حکایتها و تمثیلهای خود را برای بیان اندرزها و تعلیم اندیشه‌های عرفانی خود به مخاطبان عام‌تری بیان داشته است. پس از سنایی، نظامی (متوفی ۶۱۴) در مخزن‌الاسرار از وی پیروی کرد و در ضمن مطالب حِکْمی و اخلاقی، حکایتهای خود را در قالب مثنوی بیان کرد. نظامی در میان برخی قصه‌های بلند خود هم گاه از حکایتهای کوتاه استفاده کرده است.
[۴۱] الیاس ‌بن یوسف نظامی، اقبالنامه، ج۱، ص۶۷ـ۷۱، یا، خردنامه، چاپ حسن وحید دستگردی، تهران ۱۳۷۸ش.
عطّار نیز در مثنویهای الهی‌نامه، منطق‌الطّیر، مصیبت‌نامه و اسرارنامه، روش سنایی را ادامه داد. مخاطبان او دیگر خواص و طبقه اشراف نیستند، بلکه همه انسانها از هر طبقه جامعه‌اند. پندهایی هم که او همراه با حکایتها و تمثیلهای خود می‌دهد، بیش از آن‌که درباره امور دنیا باشد، برای دل‌کندن آدمی از دنیاست. قهرمانان حکایتهای او بیش‌تر از عامه‌اند و در حکایت‌پردازی خود به طبقه عامه جامعه توجهی خاص دارد. حکایتهای دیوانگان در مثنویهای او، از جمله حکایتهای شایان توجه است. مولوی در مثنوی همان روش عطّار و سنایی را به کمال رساند. در مثنوی انواع حکایتها برای تعلیم حکمت و عرفان گرد آمده است، از قبیل حکایتهای پیامبران، پیامبر اسلام و صحابه، صوفیان، پادشاهان نظیر محمود غزنوی، و حکایتهای حیوانات، بیشتر به تأسی از کلیله و دمنه. مثنوی را بزرگ‌ترین شاهکار حکایتها و تمثیلهای منظوم فارسی می‌توان دانست. فرهنگ عوام و حکایتهایی که بر زبان عامه مردم و مورد پسند آنان بوده، مانند مثنویهای عطّار در این کتاب نیز نمودار است، زیرا سراینده، حکایتهای خود را بیش‌تر برای تعلیم همین طبقه بیان کرده است. معدود حکایتهای مستهجن مثنوی نیز، که یادآور برخی حکایتهای حدیقةالحقیقه است، ناشی از پیوند این کتاب با توده مردم است. پس از مثنوی و بیش از آن، در رساله‌های طنزآمیز عبید زاکانی (متوفی ح۷۷۱)، از جمله رساله دلگشا، حکایتهای مستهجن عامیانه به نثری شیوا گرد آمده است.


حکایتهای طنزآمیز غالباً کوتاه‌تر از حکایتهای دیگر است و بهترین نمونه‌های آن‌ها را در رساله‌های عبید می‌توان یافت که ظاهراً او در نقل برخی از آن‌ها از محاضرات الادباء راغب اصفهانی (متوفی ۵۰۲) و العقدالفرید ابن‌عبدربّه (متوفی ۳۲۸) متأثر بوده است. اشخاصی که در فرهنگ ایران به طنزگویی، زودباوری، سادگی و لودگی مشهورند، از جمله ابوبکررَبابی، بهلول، جُحی/ جوحی و طلخک/ طلحک، قهرمانان این‌گونه حکایتها هستند. در دوره‌های اخیر دخو و ملانصرالدّین بیش‌تر قهرمانان این حکایتها هستند. سخن گفتن از اسافل اعضا و کاربرد واژه‌های قبیح و مستهجن، از ویژگیهای این‌گونه حکایتهاست، به‌ویژه حکایتهای عبید زاکانی و حکایتهای منظوم ایرج‌میرزا (متوفی ۱۳۴۴/ ۱۳۰۴ش). البته حکایتهای لطیفه مانندِ فخرالدین علی صفی (متوفی ۹۳۹) در لطائف الطوائف از این موضوع مستثنا و عاری از الفاظ قبیح است. پس از حکایتهای عبید، مشهورترین حکایتهای طنز فارسی، چرندپرند علی‌اکبر دهخدا (متوفی۱۳۳۴ ش) است که البته عاری از سخنان رکیک و نمونه عالیِ طنز سیاسی به زبان فارسی است.


پاره‌ای از حکایتهای فارسی نیز حکایتهای امثال است، که شرح می‌دهد مَثَلها از کدام حکایتها گرفته شده‌اند. برخی از این حکایتها را محمدعلی حبله‌رودی در جامع‌التمثیل به سال ۱۰۵۴ به سبک موعظه‌گویان به نگارش در آورده و در دوره معاصر نیز امیرقلی امینی بسیاری از حکایتهای امثال را در کتاب داستانهای امثال ( تهران ۱۳۲۴ش) گرد آورده است.


پس از آشنایی ایرانیان با ادبیات اروپا و آغاز تجدد ادبی در ایران، حکایت‌گویی در ادب‌فارسی از رونق افتاد و داستانهای کوتاه، که به پیروی از داستانهای کوتاهِ واقع‌گرایِ اروپایی نوشته می‌شد، جانشین حکایتهای گذشتگان گردید. آغازگر این‌گونه داستانها، محمدعلی جمالزاده (متوفی ۱۳۷۶ش) بود با داستانِ «فارسی شکر است» از مجموعه یکی بود یکی نبود. پس از او نویسندگانی مانند صادق هدایت، بزرگ‌علوی، صادق چوبک و جلال آل‌احمد به نوشتن داستانهای کوتاه واقع‌گرایانه پرداختند. این دست از داستانها در آغاز متأثر از داستانهای نویسندگان اروپایی، خاصه نویسندگان فرانسوی، بود اما اندک‌اندک تأثیرپذیری نویسندگان ایرانی از داستانهای روسی بیش‌تر شد. هم زمان در دیگر سرزمینهایی‌که فارسی در آن‌ها رواج دارد، نظیر تاجیکستان، افغانستان و شبه‌قاره هند، نوشتن داستانهای کوتاهِ جدید رواج یافت و این داستانها جای حکایتهای گذشتگان راگرفت.


از آن در باب صلات و نیز به مناسبت در باب اجتهاد و تقلید سخن گفته‌اند.


هنگام شنیدن اذان، اعم از اذان اعلام و اذان نماز، حکایت فصلهاى آن مستحب است.


حکایت با بازگفتن فصول اذان بلافاصله پس از اداى هرفصل از سوى مؤذن، تحقق مى‌یابد؛ لیکن مستحب است هنگام شنیدن شهادت به توحید (اشْهَدُ انْ لا الٰهَ الّا اللّٰه) و شهادت به نبوت (اشْهَدُ انَّ مُحَمَّدَاً رَسُولُ اللّٰه) بگوید: «وَ انَا اشْهَدُ انْ لا الٰهَ الّا اللّٰه وَ اشْهَدُ انَّ مُحَمَّدَاً رَسُولُ اللّٰه اکتَفى بِهِما عَمَّن ابىٰ وَ جَحَدَ وَ اعینُ بِهِما مَنْ اقَرَّ وَ شَهِدَ» و پس از شنیدن هر یک از «حیعلات» (حَىَّ عَلَى الصَّلاة، حَىَّ عَلَى الفَلاح‌ و حَىَّ عَلَى خَیرِ العَمَل) حولقه (لاحَوْلَ وَ لاقُوَّةَ إلّا باللّٰه) بگوید.


برخى، حکایت اقامه را نیز مستحب دانسته‌اند. هرچند قول منسوب به مشهور اختصاص استحباب آن به اذان است.
سزاوار است حکایت «قَدْ قامَتِ الصَلاة» بدین گونه باشد: «اللٰهُمَ اقِمْها وَ ادِمْها وَ اجْعَلْنى مِن خَیرِ صالِحى اهْلِها».
حکایت اذان در حال نماز نیز بنابر نظر گروهى مشروع است لیکن «حیعلات» را باید به «حولقه» تبدیل کند و در صورت عدم تبدیل نماز باطل مى‌شود.
حکایت اذان و اقامه‌اى که از مثل رادیو و تلویزیون غیر مستقیم شنیده مى‌شود بنابر تصریح برخى مستحب نیست.
با حکایت همه فصول اذان و اقامه، بدون تبدیل «حیعلات» به «حولقه» نیازى به گفتن اذان و اقامه براى نماز نیست. البته برخى اکتفا به حکایت آن دو را به قصد حکایت جهت نماز مقید کرده‌اند.


در صحت قرائت نماز، قصد حکایت قرآن شرط است؛ از این رو، اگر حمد و سوره را بدون قصد حکایت قرآن، بلکه تنها به قصد انشاء مضمون آن بخواند نماز باطل خواهد بود
[۵۳] مستند العروة (الصلاة) ج۳، ص ۳۶۳.
[۵۴] جامع المسائل (بهجت) ج ۱ ، ص ۴۰۱.

در تحقّق غیبت فرقى بین قول و فعلى که حکایت از وجود عیب مى‌کند نیست.
حکایت صدا و لهجه مؤمن ان یک منطقه یا قومیت به قصد خنداندن و سرگرمى در صورتى که موجب هتک حرمت آنان نشود بنابر تصریح بعضى جایز است.


(۱) محمد بن محمد (علی) انوری، دیوان، چاپ محمدتقی مدرس رضوی، تهران ۱۳۶۴ش.
(۲) بیهقی.
(۳) تقی پورنامداریان، در سایه آفتاب: شعر فارسی و ساخت‌شکنی در شعر مولوی، تهران ۱۳۸۰ش.
(۴) اسماعیل ‌بن حماد جوهری، الصحاح: تاج‌اللغة و صحاح‌العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ش.
(۵) خلیل ‌بن احمد، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵.
(۶) دولتشاه سمرقندی، کتاب تذکرةالشعراء، چاپ ادوارد براون، لیدن ۱۳۱۹/ ۱۹۰۱.
(۷) مصلح‌ بن عبداللّه سعدی، بوستان، سعدی‌نامه، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۳ش.
(۸) مصلح‌ بن عبداللّه سعدی، گلستان، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۸ ش.
(۹) کیکاوس بن اسکندر عنصرالمعالی، قابوس‌نامه، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۴ش.
(۱۰) محمد بن محمد عوفی، جوامع ‌الحکایات و لوامع ‌الروایات، بخش ۲، چاپ محمد معین، تهران ۱۳۵۵ش.
(۱۱) محمد بن محمد عوفی، جوامع ‌الحکایات و لوامع ‌الروایات، قسم ۲، ج۲، چاپ امیربانو کریمی (مصفا) و مظاهر مصفا، تهران ۱۳۶۲ش.
(۱۲) محمد بن محمد عوفی، جوامع ‌الحکایات و لوامع ‌الروایات،قسم ۴، ج۱، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۷۰ش.
(۱۳) فتح‌اللّه مجتبائی، «داستانهای هندی در ادبیات فارسی»، در یکی قطره‌باران: جشن‌نامه استاد دکتر عباس زریاب‌خوئی، به ‌کوشش احمد تفضلی، تهران: (نشر نو)، ۱۳۷۰ش.
(۱۴) منزوی.
(۱۵) منظومه درخت آسوریگ، متن پهلوی، آوانوشت، ترجمه فارسی، فهرست واژه‌ها و یادداشتها از ماهیار نوابی، تهران: بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۶ش.
(۱۶) جلال‌الدین محمد بن محمد مولوی، مثنوی، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۶۰ـ۱۳۷۰ش.
(۱۷) حسن ‌بن علی نظام‌الملک، سیرالملوک (سیاست‌نامه)، چاپ هیوبرت دارک، تهران ۱۳۴۰ش.
(۱۸) الیاس ‌بن یوسف نظامی، اقبالنامه، یا، خردنامه، چاپ حسن وحید دستگردی، تهران ۱۳۷۸ش.
(۱۹) احمد بن عمر نظامی عروضی، چهار مقاله، چاپ محمد قزوینی و محمد معین، تهران ۱۳۳۳ش.


۱. خلیل ‌بن احمد، کتاب العین، ذیل «حكى»، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵.
۲. اسماعیل ‌بن حماد جوهری، الصحاح: تاج‌اللغة و صحاح‌العربیة، ذیل «حکی»، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ش.
۳. فتح‌اللّه مجتبائی، «داستانهای هندی در ادبیات فارسی»، ج۱، ص۴۷۱، در یکی قطره‌باران: جشن‌نامه استاد دکتر عباس زریاب‌خوئی، به ‌کوشش احمد تفضلی، تهران: (نشر نو)، ۱۳۷۰ش.
۴. مصلح‌ بن عبداللّه سعدی، بوستان، ج۱، ص۸۹، سعدی‌نامه، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۳ش.
۵. مصلح‌ بن عبداللّه سعدی، بوستان، ج۱، ص۱۷۸ـ۱۸۰، سعدی‌نامه، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۳ش.
۶. مصلح‌ بن عبداللّه سعدی، گلستان، ج۱، ص۱۴۱ـ۱۴۲، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۸ ش.
۷. مصلح‌ بن عبداللّه سعدی، گلستان، ج۱، ص۱۶۲ـ۱۶۸، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۸ ش.
۸. فتح‌اللّه مجتبائی، «داستانهای هندی در ادبیات فارسی»، ج۱، ص۴۷۱، در یکی قطره‌باران: جشن‌نامه استاد دکتر عباس زریاب‌خوئی، به ‌کوشش احمد تفضلی، تهران: (نشر نو)، ۱۳۷۰ش.
۹. مصلح‌ بن عبداللّه سعدی، بوستان، ج۱، ص۱۱۴، سعدی‌نامه، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۳ش.
۱۰. مصلح‌ بن عبداللّه سعدی، گلستان، ج۱، ص۱۶۲ـ ۱۶۸، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۸ ش.
۱۱. جلال‌الدین محمد بن محمد مولوی، مثنوی، ج۱، ص۴۹ـ۵۳، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۶۰ـ۱۳۷۰ش.
۱۲. محمد بن محمد عوفی، جوامع ‌الحکایات و لوامع ‌الروایات، ج۲، ص۵۵۶، قسم ۲، ج۲، چاپ امیربانو کریمی (مصفا) و مظاهر مصفا، تهران ۱۳۶۲ش.
۱۳. محمد بن محمد عوفی، جوامع ‌الحکایات و لوامع ‌الروایات، ج۲، ص۶۳۴ـ۶۴۰، قسم ۲، ج۲، چاپ امیربانو کریمی (مصفا) و مظاهر مصفا، تهران ۱۳۶۲ش.
۱۴. محمد بن محمد عوفی، جوامع ‌الحکایات و لوامع ‌الروایات، ج۱، ص۴۴ـ۴۵، قسم ۲، ج۲، چاپ امیربانو کریمی (مصفا) و مظاهر مصفا، تهران ۱۳۶۲ش.
۱۵. محمد بن محمد عوفی، جوامع ‌الحکایات و لوامع ‌الروایات، ج۱، ص۵۴ـ۵۵، قسم ۲، ج۲، چاپ امیربانو کریمی (مصفا) و مظاهر مصفا، تهران ۱۳۶۲ش.
۱۶. محمد بن محمد عوفی، جوامع ‌الحکایات و لوامع ‌الروایات، ج۱، ص۱۵۳ـ ۱۵۸، بخش ۲، چاپ محمد معین، تهران ۱۳۵۵ش.
۱۷. محمد بن محمد عوفی، جوامع ‌الحکایات و لوامع ‌الروایات، ج۱، ص۱۷۱ـ۱۷۹، بخش ۲، چاپ محمد معین، تهران ۱۳۵۵ش.
۱۸. محمد بن محمد عوفی، جوامع ‌الحکایات و لوامع ‌الروایات، ج۱، ص۱۹۰ـ ۱۹۳، بخش ۲، چاپ محمد معین، تهران ۱۳۵۵ش.
۱۹. محمد بن محمد عوفی، جوامع ‌الحکایات و لوامع ‌الروایات، ج۱، ص۲۵۳ـ۲۵۵، بخش ۲، چاپ محمد معین، تهران ۱۳۵۵ش.
۲۰. محمد بن محمد عوفی، جوامع ‌الحکایات و لوامع ‌الروایات، ج۱، ص۳۲۲ـ ۳۲۸، بخش ۲، چاپ محمد معین، تهران ۱۳۵۵ش.
۲۱. محمد بن محمد عوفی، جوامع ‌الحکایات و لوامع ‌الروایات، ج۲، ص۵۰۳ـ۵۰۵، قسم ۲، ج۲، چاپ امیربانو کریمی (مصفا) و مظاهر مصفا، تهران ۱۳۶۲ش.
۲۲. محمد بن محمد عوفی، جوامع ‌الحکایات و لوامع ‌الروایات، ج۲، ص۵۶۹ـ ۵۷۴، قسم ۲، ج۲، چاپ امیربانو کریمی (مصفا) و مظاهر مصفا، تهران ۱۳۶۲ش.
۲۳. منزوی، ج۵، ص۳۶۶۶ـ۳۶۶۷.
۲۴. بیهقی، ج۱، ص۴۵۶ـ۴۵۹.
۲۵. بیهقی، ج۱، ص۵۳۳ـ ۵۴۳.
۲۶. کیکاوس بن اسکندر عنصرالمعالی، قابوس‌نامه، ج۱، ص۱۹۸ـ ۲۰۰، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۴ش.
۲۷. حسن ‌بن علی نظام‌الملک، سیرالملوک (سیاست‌نامه)، ص۳۰ـ۴۰، چاپ هیوبرت دارک، تهران ۱۳۴۰ش.
۲۸. حسن ‌بن علی نظام‌الملک، سیرالملوک (سیاست‌نامه)، ص۲۱۱ـ۲۱۲، چاپ هیوبرت دارک، تهران ۱۳۴۰ش.
۲۹. احمد بن عمر نظامی عروضی، چهار مقاله، ص۳۲ـ۳۸، چاپ محمد قزوینی و محمد معین، تهران ۱۳۳۳ش.
۳۰. «داستانهای هندی در ادبیات فارسی»، در یکی قطره‌باران: جشن‌نامه استاد دکتر عباس زریاب‌خوئی، به ‌کوشش احمد تفضلی، تهران: (نشر نو)، ۱۳۷۰ش.
۳۱. حسن ‌بن علی نظام‌الملک، سیرالملوک (سیاست‌نامه)، ج۱، ص۱۶۳ـ ۱۶۴، چاپ هیوبرت دارک، تهران ۱۳۴۰ش.
۳۲. حسن ‌بن علی نظام‌الملک، سیرالملوک (سیاست‌نامه)، ص۱۸۵، چاپ هیوبرت دارک، تهران ۱۳۴۰ش.
۳۳. حسن ‌بن علی نظام‌الملک، سیرالملوک (سیاست‌نامه)، ص۱۶۳ـ ۱۶۴، چاپ هیوبرت دارک، تهران ۱۳۴۰ش.
۳۴. حسن ‌بن علی نظام‌الملک، سیرالملوک (سیاست‌نامه)، ص۲۱۵ـ۲۱۷، چاپ هیوبرت دارک، تهران ۱۳۴۰ش.
۳۵. دولتشاه سمرقندی، کتاب تذکرةالشعراء، ج۱، ص۵۰ـ۵۴، چاپ ادوارد براون، لیدن ۱۳۱۹/ ۱۹۰۱.
۳۶. دولتشاه سمرقندی، کتاب تذکرةالشعراء، ج۱، ص۲۰۲ـ۲۰۴، چاپ ادوارد براون، لیدن ۱۳۱۹/ ۱۹۰۱.
۳۷. احمد بن عمر نظامی عروضی، چهار مقاله، ص۴۹ـ۵۴، چاپ محمد قزوینی و محمد معین، تهران ۱۳۳۳ش.
۳۸. احمد بن عمر نظامی عروضی، چهار مقاله، ص۵۸ـ۶۵، چاپ محمد قزوینی و محمد معین، تهران ۱۳۳۳ش.
۳۹. محمد بن محمد (علی) انوری، دیوان، ج۲، ص۵۶۵، چاپ محمدتقی مدرس رضوی، تهران ۱۳۶۴ش.
۴۰. تقی پورنامداریان، در سایه آفتاب: شعر فارسی و ساخت‌شکنی در شعر مولوی، ج۱، ص۲۷۱ـ۲۸۶، تهران ۱۳۸۰ش.
۴۱. الیاس ‌بن یوسف نظامی، اقبالنامه، ج۱، ص۶۷ـ۷۱، یا، خردنامه، چاپ حسن وحید دستگردی، تهران ۱۳۷۸ش.
۴۲. العروة الوثقی ج۲، ص ۴۲۱.    
۴۳. العروة الوثقی ج۲، ص ۴۲۱.    
۴۴. مستند الشیعة ج ۴، ص ۵۴۰    
۴۵. العروة الوثقی ج۲، ص ۴۲۱.    
۴۶. العروة الوثقی ج۲، ص ۴۲۱.    
۴۷. مستمسک العروة ج ۵، ص ۵۷۶- ۵۷۷.    
۴۸. العروة الوثقی ج۲، ص ۴۲۱.    
۴۹. مستمسک العروة ج ۵، ص ۵۷۸.    
۵۰. تحریر الوسیلة ج۲، ص ۶۲۹.    
۵۱. العروة الوثقی ج۲، ص ۴۲۱.    
۵۲. مستمسک العروة ج ۵، ص ۵۷۴- ۵۷۵    
۵۳. مستند العروة (الصلاة) ج۳، ص ۳۶۳.
۵۴. جامع المسائل (بهجت) ج ۱ ، ص ۴۰۱.
۵۵. منهاج الصالحین (خویی)ج ۱، ص ۱۱.    
۵۶. صراط النجاةج ۲، ص ۴۲۵.    



فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام ج‌۳، ص ۳۴۷    
دانشنامه جهان اسلام نویسنده، موسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامی، برگرفته از مقاله «حکایت»، ج۱، ص۶۳۶۹.    


رده‌های این صفحه : واژه شناسی




جعبه ابزار