• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خصوصیات اصحاب اعراف

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



درباره هویّت اصحاب اعراف ۱۲ قول وجود دارد که اساس همه آن‌ها به سه قول باز‌می‌گردد، که به آنها میپردازیم.



۱. انسانهای بزرگ و باشخصیت که بر همه آفریدگان اشراف دارند و اوّلین و آخرین را می‌شناسند: «... ‌یَعرِفونَ کُلاًّ بِسیمَهُم‌...»، چنان‌که در دنیا ، اهل خیر و ایمان و اهل شر و طغیان را می‌شناختند. آنان بر بهشتیان درود می‌فرستند: «... ‌و نَادَوا اَصحبَ الجَنَّةِ اَن سَلمٌ عَلَیکُم...» و در قیامت که بسیاری در وحشت و اضطراب به سر می‌برند، تسلّی دهنده دیگران هستند: «... ‌لا خَوفٌ عَلَیکُم و لاَ اَنتُم تَحزَنون» و روزی که فرمان و قدرت خدا نافذ است اصحاب اعراف هم به اذن خداوند دارای نفوذ و قدرت هستند، ازاین‌رو برای ورود به بهشت فرمان می‌دهند: «... ادخُلوا الجَنَّةَ‌...». آنان دوزخیان را سرزنش می‌کنند: «ونادَی اَصحبُ الاَعرافِ رِجالاً یَعرِفونَهُم بِسیمهُم قالوا ما‌اَغنی عَنکُم جَمعُکُم وما کُنتُم تَستَکبِرون»

۱.۱ - بندگان ویژه الهی‌

این قراین نشان می‌دهد که اصحاب اعراف، بندگان ویژه الهی‌اند که از میان مردم برگزیده شده و از اهوال و مراحل مختلف حسابرسی قیامت مستثنا هستند: «فَاِنَّهُم لَمُحضَرون اِلاّ عِبادَ اللّهِ المُخلَصین» و در گفت‌وگوی آن‌ها هیچ‌گونه ترس و اضطرابی مشاهده نمی‌شود.


تعبیر به « رجال » نیز نشان دهنده آن است که اصحاب اعراف در مراحل کمال انسانیّت به سر می‌برند، زیرا در آیات قرآن، تعبیر «رجال» غالباً درباره افراد با شخصیت آمده است.


اشکال شده است که این نظر، با جمله «... ‌لَم‌یَدخُلوها وهُم یَطمَعون» و «و اِذا صُرِفَت اَبصرُهُم تِلقاءَ اَصحبِ النّارِ قالوا رَبَّنا لا تَجعَلنا مَعَ القَومِ الظّلِمین» سازگاری ندارد، زیرا چگونه کسانی که از همه آفریدگان برترند، وارد بهشت نشده در آرزوی آن به سر می‌برند و زمانی که اهل جهنم را می‌بینند، با تضرّع و دعا از خداوند می‌خواهند که آنان را در زمره ستمکاران قرار ندهد.

۳.۱ - پاسخ

پاسخ این است که اولاً به نظر می‌رسد این دو عبارت مربوط به اهل بهشت باشد و اصحاب اعراف هنگامی بر آنان سلام می‌کنند که هنوز وارد بهشت نشده باشند و برای نجات خود از آتش دوزخ دعا‌ می‌کنند.

۳.۲ - علم و یقین

ثانیاً اگر این دو جمله مربوط به اصحاب اعراف باشد، بدین معناست که اهل بهشت وارد بهشت شده‌اند؛ ولی اصحاب اعراف با‌اینکه از آنان برترند هنوز وارد نشده‌اند و آنان می‌دانند که سرانجام وارد خواهند شد، زیرا « طمع » در اینجا به معنای علم و یقین است و اشکالی ندارد که انسانهای با شرافت و برتر، دیرتر از دیگران وارد بهشت شوند.

۳.۲.۱ - نتیجه

دعای مزبور نیز هیچ‌گونه دلالتی بر پایین بودن منزلت آنان ندارد، زیرا پیامبران الهی و بندگان صالح او و فرشتگان مقرّب نیز چنین دعایی دارند. برخی این انسانهای بزرگ را انبیا می‌دانند.
[۲۰] فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۱۴، ص‌۸۷.



روایاتی نیز وارد شده است که اصحاب اعراف، امامان (علیهم‌السلام) هستند، چنان‌که در روایتی از امیرالمؤمنین ، امام علی (علیه‌السلام) آمده است: ما اعراف هستیم و در روز قیامت، بین بهشت و جهنم قرار‌می‌گیریم، پس هیچ‌کس وارد بهشت نمی‌شود، جز این‌که ما را (به ولایت) بشناسد و ما او را (به‌ اطاعت) بشناسیم و هیچ‌کس وارد آتش نمی‌شود، مگر این‌که او ( ولایت ) ما و ما ( اطاعت ) او را انکار‌ کنیم.


ابوعلی جبائی می‌گوید: آنان انسان‌های عادلی هستند که بر امتها گواهی می‌دهند. نظر دیگر آن است که اصحاب اعراف، فقیهان و عالمان‌اند.


آلوسی و حسکانی و دیگران از ابن عباس نقل‌کرده‌اند که اصحاب اعراف، عباس ، حمزه ، علی (علیه‌السلام) و جعفر هستند.


۲. اشخاص متوسطی که از کافران و منافقان برترند و در نهایت وارد بهشت خواهند شد. آنان کسانی هستند که آرزوی ورود به بهشت را دارند؛ ولی هنوز به آن وارد نشده‌اند.

۷.۱ - وحشت از سرنوشت

در آیه ۴۷ سوره اعراف با بیان این‌که صورتهای آنان به‌ سمت جهنّمیان برگردانده می‌شود، وحشت آنان از سرنوشتشان هنگامی که چشمانشان به دوزخیان می‌افتد، ترسیم شده، از‌این‌رو به خدا پناه می‌برند. بنابراین قول، گفته شده که اصحاب اعراف گروهی هستند که حسنات و سیّئاتشان مساوی است و هیچ‌یک بر دیگری ترجیحی ندارد تا استحقاق بهشت یا جهنم را داشته باشند، بدین‌جهت بر اعراف متوقف می‌شوند.

۷.۲ - نظر دیگر

آرای دیگر در‌این باره عبارت است از: فرزندان کافران که در طفولیت مرده باشند، مردم زمان فترت ، جنّیان با ایمان، فرزندان زنا ، کسانی‌که در عبادت دچار خود بزرگ‌بینی می‌شوند، کسانی‌که ارتکاب صغایر ، آنان را در آخرین رتبه انسانها قرار می‌دهد و کفاره آن، مشکلات و نابسامانیهایی است که در دنیا می‌بینند، کسانی که تنها پدر یا مادر آن‌ها از آنان خشنود باشد و کسانی که بدون اجازه پدر به جهاد رفته‌اند.
[۳۸] مبهمات القرآن، ج‌۱، ص‌۴۷۶.



۳. فرشتگان که به‌صورت مردانی بر اعراف آشکار می‌شوند و مأمور تشخیص مؤمن از کافر هستند.

۸.۱ - اشکال

ولی این رأی درست نیست، زیرا لفظ «رجال» بر فرشتگان اطلاق نمی‌شود، چون فرشتگان به مذکّر یا مؤنّث بودن متّصف نمی‌گردند. این اختلاف در معرفی اصحاب اعراف در روایات فریقین نیز به چشم می‌خورد.


طبق برخی روایات، اعراف جایگاهی است که انسانهای با ایمان و قوی از آن می‌گذرند؛ ولی افراد متوسط در آن باز می‌مانند و از سویی، سرپرستان و پیشوایان الهی نیز در آن‌جا توقف می‌کنند تا هم ضعیفان را یاری رسانند و هم شاهد حال اهل بهشت و جهنم در دو طرف باشند و با آنان گفت‌وگو کنند، چنان‌که در روایتی از امام صادق (علیه‌السلام) به این مطلب اشاره شده است.


البرهان فی تفسیر القرآن؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ التحقیق فی کلمات القرآن؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر العیاشی؛ تفسیر القمی؛ تفسیر مبهمات القرآن؛ تفسیر نور الثقلین؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه؛ الدرالمنثور فی‌التفسیر بالمأثور؛ روح‌المعانی فی تفسیر القرآن العظیم؛ روض الجنان و روح‌الجنان؛ شواهد التنزیل؛ کتاب العرشیه؛ لسان العرب؛ مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن؛ مفردات الفاظ القرآن؛ المیزان فی تفسیر القرآن.


۱. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۸، ص‌۱۲۹.    
۲. صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم‌، الحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة الأربعة، ج‌۹، ص‌۳۱۷.    
۳. اعراف/سوره۷، آیه۴۹.    
۴. اعراف/سوره۷، آیه۴۸.    
۵. صافات/سوره۳۷، آیه۱۲۷‌۱۲۸.    
۶. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۸، ص‌۱۲۳‌-۱۲۵.    
۷. نور/سوره۲۴، آیه۳۷.    
۸. توبه/سوره۹، آیه۱۰۸.    
۹. احزاب/سوره۳۳، آیه۲۳.    
۱۰. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۰۹.    
۱۱. اعراف/سوره۷، آیه۴۶.    
۱۲. اعراف/سوره۷، آیه۴۷.    
۱۳. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج‌۷، ص‌۲۱۳.    
۱۴. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۸، ص‌۱۲۹‌-۱۳۰.    
۱۵. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۸، ص‌۱۳۱.    
۱۶. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج‌۷، ص‌۲۱۳.    
۱۷. صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم‌، الحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة الأربعة، ج‌۹، ص‌۳۱۷.    
۱۸. صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم‌، الحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة الأربعة، ج‌۹، ص‌۳۱۷‌-۳۱۸.    
۱۹. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۸، ص‌۱۳۱.    
۲۰. فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۱۴، ص‌۸۷.
۲۱. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، ج‌۲، ص۱۸.    
۲۲. عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، نورالثقلین، ج‌۲، ص‌۳۲‌-۳۳.    
۲۳. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۸، ص‌۱۴۵.    
۲۴. ماوردی، النکت و العیون، ج‌۲، ص‌۲۲۵.    
۲۵. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج‌۷، ص‌۲۱۱.    
۲۶. آلوسی، شهاب الدین، روح المعانی، ج‌۴، ص‌۳۶۳.    
۲۷. حاکم حسکانی، عبیدالله بن احمد، شواهد التنزیل، ج‌۱، ص‌۲۶۴.    
۲۸. اعراف/سوره۷، آیه۴۶.    
۲۹. طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج‌۴، ص‌۴۱۱.    
۳۰. آلوسی، شهاب الدین، روح المعانی، ج‌۴، ص۳۶۳.    
۳۱. آلوسی، شهاب الدین، روح المعانی، ج‌۴، ص۳۶۳.    
۳۲. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۸، ص‌۱۲۶.    
۳۳. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج‌۷، ص‌۲۱۲.    
۳۴. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۱۲۶.    
۳۵. ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان، ج‌۸، ص۲۰۴.    
۳۶. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج‌۷، ص‌۲۱۲.    
۳۷. ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان، ج‌۸، ص‌۲۰۳.    
۳۸. مبهمات القرآن، ج‌۱، ص‌۴۷۶.
۳۹. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج‌۴، ص‌۲۶۱.    
۴۰. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج‌۷، ص‌۲۱۲.    
۴۱. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۸، ص‌۱۲۶.    
۴۲. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۸، ص‌۱۲۲.    
۴۳. صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم‌، الحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة الأربعة، ج‌۹، ص‌۳۱۷.    
۴۴. سیوطی، عبدالرحمان بن ابی بکر، الدر المنثور، ج‌۳، ص۴۶۰‌-۴۶۷.    
۴۵. حسینی بحرانی، هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج‌۲، ص‌۵۴۶‌-۵۵۷.    
۴۶. قمی، علیبن ابراهیم، تفسیر القمی، ج‌۱، ص‌۲۳۱.    



دائرة‌المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «اَصحاب اَعراف».    



جعبه ابزار