• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

دعوت به بهشت (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



دعوت کنندگان به بهشت، خداوند، اصحاب اعراف و ملائکه و مدعوین افراد متقی، مؤمن آل یاسین و صاحبان نفس مطمئنه هستند.





۱.۱ - دعوت خداوند

دعوت خداوند از بندگان، برای (ورود) بهشت:
•«... والله یدعوا الی الجنة...:و... خدا دعوت به بهشت و آمرزش به فرمان خود مى ‌نماید، ...»
•«والله یدعوا الی دار السلـم...:و خداوند به سراى صلح و سلامت دعوت مى‌ كند؛»كلمه" دعاء" و نیز كلمه" دعوت" به معناى معطوف كردن توجه و نظر شخص دعوت شده است به سوى چیزى كه آن شخص دعوت شده و این كلمه معنایى عمومى ‌تر از كلمه" نداء" دارد، براى اینكه نداء مختص به باب لفظ و صوت است، ولى دعاء، هم شامل دعوت كردن بوسیله لفظ مى‌ شود و هم شامل آنجایى كه كسى را با اشاره و یا نامه دعوت كنند، علاوه بر این، لفظ نداء مخصوص آنجایى است كه طرف را با صداى بلند صدا بزنى، ولى لفظ دعاء این قید را ندارد، چه با صداى بلند او را بخوانى و چه بیخ گوشى و آهسته دعوتش كنى، هر دو جورش دعوت است. و دعاء، اگر به خداى تعالى نسبت داده شود معنایش هم دعوت كردن تكوینى است كه همان ایجاد آن چیزى است كه حق تعالى اراده كرده، گویا خداى تعالى آن چیز را به سوى اراده خود دعوت نموده- مانند این قول خداى تعالى كه مى ‌فرماید:" یوْمَ یدْعُوكُمْ فَتَسْتَجِیبُونَ بِحَمْدِهِ" كه منظور از این جمله این است كه خداى تعالى شما را (كه در قبرهایتان آرمیده‌ اید) براى زندگى كردن در عالم آخرت دعوت مى‌ كند، و شما دعوت او را با قبول خود اجابت مى‌ كنید، كه در این آیه، دعوت به معناى ایجاد و خلقت است در نتیجه معناى تکوین را مى‌ دهد.و هم خواندن و دعوت كردن تشریعى، و آن عبارت است از اینكه خداى تعالى به زبان آیاتش بندگان را تکلیف كند به آنچه كه از آنان مى‌ خواهد. شیخ طبرسی در تفسیر این آیه می گوید: و خدا مردم را به خانه سلامت می خواند، حسن و قتاده گفته‌ اند: منظور از «سلام» خداى تعالى است كه مردم را بخانه خود می خواند كه همان بهشت باشد، و جبائى گفته: «دارِ السَّلامِ»آن خانه ‌اى است كه از آفات مصون است، و برخى گفته‌ اند: اینكه بهشت را دار السلام نامیده‌ اند بدان جهت است كه اهل بهشت به یكدیگر سلام كنند، و فرشتگان نیز بر آنها سلام كنند، و پروردگار نیز بر آنها سلام فرستد، و آنها در بهشت جز سلام نشنوند و جز سلام نبینند.

۱.۲ - دعوت اصحاب اعراف

دعوت اصحاب اعراف از بهشتیان، برای ورود به بهشت:
•«ونادی اصحـب الاعراف... اهـؤلآء الذین اقسمتم لاینالهم الله برحمة ادخلوا الجنة لاخوف علیکم ولآ انتم تحزنون:و اصحاب اعراف، مردانى (از دوزخیان را) كه از سیمایشان آنها را مى ‌شناسند، صدا مى‌ زنند...آیا اینها (این واماندگان بر اعراف) همانان نیستند كه سوگند یاد كردید رحمت خدا هرگز شامل حالشان نخواهد شد؟! (ولى خداوند بخاطر ایمان و بعضى اعمال خیرشان، آنها را بخشید؛ هم اكنون به آنها گفته مى‌ شود:) داخل بهشت شوید، كه نه ترسى دارید و نه غمناك مى‌ شوید!». روایاتى كه در زمینه اعراف و اصحاب اعراف نقل شده نیز ترسیمى از دو گروه متضاد مى‌ كند، در بسیارى از روایات كه از ائمه اهل بیت ع نقل شده مى‌ خوانیم:نحن الاعراف:" مائیم اعراف"یا"آل محمد هم الاعراف‌":" خاندان پیامبر ص اعرافند" و مانند این تعبیرات.و در بعضى دیگر از روایات مى ‌خوانیم:هم اكرم الخلق على اللَّه تبارك و تعالى‌:" آنها گرامى ‌ترین مردم در پیشگاه خدایند"و یا هم الشهداء على الناس و النبیون شهدائهم‌:" آنها گواهان بر مردمند و پیامبران گواهان آنها هستند"و روایات دیگر كه حكایت دارد آنها پیامبران و امامان و صلحاء و بزرگانند. ولى دسته دیگرى از روایات مى‌ گوید: آنها واماندگانى هستند كه بدیها و نیكی هایشان مساوى بوده است یا گنهكارانى هستند كه اعمال نیكى نیز داشته ‌اند، مانند حدیثى كه از امام صادق ع نقل شده كه فرمود:هم قوم استوت حسناتهم و سیئاتهم فان ادخلهم النار فبذنوبهم و ان ادخلهم الجنة فبرحمته‌:" آنها گروهى هستند كه حسنات و سیئاتشان مساوى است، اگر خداوند آنها را به دوزخ بفرستد بخاطر گناهانشان است و اگر به بهشت بفرستد به برکت رحمت او است".از مجموع آیات و روایات چنین استفاده مى‌ شود كه اعراف گذرگاه سخت و صعب العبورى بر سر راه بهشت سعادت جاویدان است، طبیعى است كه افراد نیرومند و قوى یعنى صالحان و پاكان با سرعت از این گذرگاه عبور مى ‌كنند اما افرادى كه خوبى و بدى را به هم آمیختند در این مسیر وامى ‌مانند.همچنین طبیعى است كه سرپرستان جمعیت و پیشوایان قوم در گذرگاههاى سخت همانند فرماندهانى كه در اینگونه موارد در آخر لشکر راه مى‌ روند تا همه سپاهیان بگذرند، در آنجا توقف مى ‌كنند تا به كمك ضعفاى مومنان بشتابند و آنها كه شایستگى نجات را دارند در پرتو امدادشان رهایى یابند.بنا بر این در اعراف، دو گروه وجود دارند، ضعیفان و آلودگانى كه در رحمتند و پیشوایان بزرگى كه در همه حال یار و یاور ضعیفانند، بنا بر این قسمت‌ اول آیات و روایات اشاره به گروه نخستین یعنى ضعفا است و قسمت دوم اشاره به گروه دوم یعنى بزرگان و انبیاء و امامان و صلحا.در بعضى از روایات نیز شاهد این جمع به خوبى دیده مى‌ شود مانند روایتى كه در تفسیر علی بن ابراهیم از امام صادق ع نقل شده كه فرمود:"الاعراف كثبان بین الجنة و النار و الرجال الأئمة یقفون على الاعراف مع شیعتهم و قد سبق المؤمنون الى الجنة بلا حساب...":" اعراف، تپه‌ اى است میان بهشت و دوزخ ، و امامان آن مردانى هستند كه بر اعراف در كنار شیعیان (گنهكارشان) قرار مى‌ گیرند، در حالى كه مؤمنان (خالص) بدون نیاز به حساب در بهشت جاى گرفته ‌اند ..." بعد اضافه مى‌ كند:" امامان و پیشوایان در این موقع به پیروان گناهكار خود مى‌ گویند خوب نگاه كنید، برادران با ایمان خود را چگونه بدون حساب به بهشت شتافته‌ اند، و این همان است كه خداوند مى‌گوید: سَلامٌ عَلَیكُمْ لَمْ یدْخُلُوها وَ هُمْ یطْمَعُونَ‌(یعنى آنها به بهشتیان درود مى‌ فرستند در حالى كه خودشان هنوز وارد بهشت نشده‌اند و آرزو دارند).اینكه رجال را توصیف كرد به اینكه اصحاب اعراف آنها را به سیمای شان مى ‌شناسند دلالت دارد بر اینكه سیماى اصحاب دوزخ نه تنها اعرافیان را به دوزخى بودن آنان واقف مى ‌كند، بلكه به خصوصیات دیگرى هم كه دارند راهنمایى مى‌ نماید. اسم اشاره " هؤلاء" اشاره است به اصحاب جنت ، و استفهامى كه در این جمله است، استفهام تقریر، و معنایش این است كه" اینها همان كسانى هستند كه شما در باره ‌شان به طور جزم مى‌ گفتید از این راهى كه براى عبودیت اتخاذ كرده‌اند خیرى نمى‌بینند" و خیر دیدن همان رسیدن به رحمت خدا است.در این جمله وقوع رحمت كه لفظى است نکره در سیاق نفى، استغراق و عمومیت را مى ‌رساند، و معلوم مى‌ شود كه از مؤمنین به طور كلى خیر و رحمت را نفى مى‌كرده‌ اند.جمله‌" ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لا خَوْفٌ عَلَیكُمْ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ"- امرى است از طرف اصحاب اعراف به مؤمنین كه پس از تقریر حال آنها به استفهام، امر مى‌ كنند ایشان را تا داخل جنت شوند، و اینكه بعضى گفته‌ اند:" در این جمله تقدیرى هست، و آن این است كه: كسى از جانب پروردگار به آنها گفت داخل بهشت شوید، نه بیمى بر شما است و نه اندوهگین مى‌ شوید شما نسبت به حال و آینده ‌تان هیچ بیمى نخواهید داشت، و آن گاه اضافه كرده ‌اند كه حذف قول در قرآن کریم و در كلام عرب در مواردى كه قرینه حكایت از آن كند، بسیار است"، صحیح نیست، زیرا نه سیاق مساعد با آن است، و نه قرینه‌ اى هست كه دلالت بر آن محذوف كند، و اگر در جایى تقدیر گرفتن قول جایز باشد چون معناى آن از تبادر كلام فهمیده مى ‌شود، دلیل بر این نیست كه هر جا كه ما بخواهیم اگر چه قرینه‌ اى هم نباشد بتوانیم چنین تقدیرى را مرتكب شویم.

۱.۳ - دعوت ملائکه

دعوت ملائکه از بهشتیان، برای ورود به بهشت:
•«ادخلوها بسلـم ءامنین:(فرشتگان به آنها مى‌ گویند:) داخل این باغها شوید با سلامت و امنیت !». خداوند در این آیه دو نعمت مهم معنوى كه" سلامت" و" امنیت" است اشاره مى‌كند، سلامت از هر گونه رنج و ناراحتى، و امنیت از هر گونه خطر، مى ‌گوید:" فرشتگان الهى به آنها خوش آمد مى‌ گویند و مى‌ گویند كه داخل این باغها شوید با سلامت و امنیت كامل‌.
•«ادخلوا الجنة انتم وازوجکم تحبرون:(به آنها خطاب مى‌شود:) شما و همسرانتان در نهايت شادمانى وارد بهشت شويد». كلمه" تحبرون" از مصدر " حبور" است، و- به طورى كه گفته ‌اند- به معناى سرورى است كه حبار و آثارش در وجهه انسان نمودار باشد و كلمه" حبرة" به معناى زینت و هیئت زیبا است. و معناى جمله این است كه: داخل بهشت شوید شما و همسران مؤمنتان در حالى كه خوشحال باشید، آن چنان كه آثار خوشحالى در وجهه شما نمودار باشد. و یا آن چنان كه بهترین قیافه را دارا باشید.

۱.۴ - دعوت ملک الموت

دعوت ملائکه قبض روح، از متقیان و پاکان، برای ورود به بهشت:
•« الذین تتوفیهم الملـئکة طیبین یقولون سلـم علیکم ادخلوا الجنة بما کنتم تعملون:همانها كه فرشتگان (مرگ) روحشان را مى‌ گیرند در حالى كه پاك و پاكیزه ‌اند؛ به آنها مى ‌گویند: «سلام بر شما! وارد بهشت شوید به خاطر اعمالى كه انجام مى ‌دادید!»».برخى گویند: هنگامى كه فرشتگان آنها را به سلامت و آسایش، بشارت مى‌ دهند، گویى بهشت خانه آنها مى‌ شود و آنها در خانه خویش هستند. بنا بر این وقتى كه فرشتگان به آنها گویند: بر اثر كردار نیكتان داخل بهشت شوید، یعنى: بهشت از آن شماست. برخى گویند: فرشتگان این جمله را هنگامى گویند كه: مؤمنان از قبرها خارج مى ‌شوند.

۱.۵ - دعوت ماموران بهشت

دعوت ماموران بهشت از متقیان، برای ورود به بهشت:
•«وسیق الذین اتقوا ربهم الی الجنة زمرا... وقال لهم خزنتها سلـم علیکم طبتم فادخلوها خــلدین:و كسانى كه تقوای الهی پیشه كردند گروه گروه به سوى بهشت برده مى ‌شوند؛ هنگامى كه به آن مى‌ رسند درهاى بهشت گشوده مى ‌شود و نگهبانان به آنان مى‌ گویند: «سلام بر شما! گوارایتان باد این نعمتها! داخل بهشت شوید و جاودانه بمانید!»». جمله‌" وَ فُتِحَتْ أَبْوابُها" حالیه است، یعنى تا آنكه به بهشت مى‌ رسند، در حالى كه درها برایشان باز شده. و منظور از جمله" خزنتها" ملائكه ‌اى هستند كه موکل بر بهشتند.




۲.۱ - مؤمن آل یاسین

دعوت از مؤمن آل یاسین، برای ورود به بهشت:
•«قیل ادخل الجنة قال یــلیت قومی یعلمون:(سرانجام او را شهید كردند و) به او گفته شد: «وارد بهشت شو!» گفت: «اى كاش قوم من مى‌ دانستند ...» خطاب در این آیه به مؤمن آل یاسین است- به طورى كه از سیاق برمى ‌آید- اشاره مى‌ كند به اینكه مردم قریه آن مرد را كشتند، و خداى تعالى از ساحت عزتش به وى خطاب كرد كه داخل بهشت شو. و مؤید این احتمال جمله بعد است كه مى‌ فرماید:" وَ ما أَنْزَلْنا عَلى‌ قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ"، چون در آیه مورد بحث جمله" قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ"، به جاى خبر از كشته شدن مرد نشسته تا اشاره باشد به اینكه بین كشته شدن آن مرد به دست مردم قریه، و ما بین امر به داخل شدنش در بهشت، فاصله چندانى نبوده، آن قدر این دو به هم متصل بودند كه گویى كشته شدنش همان و رسیدن دستور به داخل بهشت شدنش همان. و بنا بر این مراد از" جنت" بهشت برزخ است نه بهشت آخرت . و اینكه: بعضى ‌از مفسرین گفته ‌اند:" منظور بهشت آخرت است، و معناى آیه این است كه: به زودى در قیامت به او گفته مى ‌شود داخل بهشت شو، و اگر عبارت را به ماضى آورد، و فرمود:" قیل- به او گفته شده" براى این است كه بفهماند این دستور محققا صادر مى‌ شود" صحیح نیست، و خود را بى‌ جهت و بدون دلیل به زحمت انداختن است. بعضى‌ دیگر گفته ‌اند:" خداى تعالى او را به آسمان برد، و در آنجا به وى گفته شد:داخل بهشت شو، در نتیجه او هم چنان زنده است و تا روز قیامت در بهشت متنعم خواهد بود" و این وجه هم مثل وجه قبل صحیح نیست.بعضى‌ هم گفته ‌اند:" گوینده" ادخل الجنة" خود مردم بودند كه در هنگام كشتن او به عنوان استهزا به او گفته‌ اند:" ما تو را مى‌ كشیم و لحظه‌ اى بعد داخل بهشت شو" اشكال این وجه این است كه: با خبرى كه دنبالش خداى تعالى داده و فرموده:" قالَ یا لَیتَ قَوْمِی یعْلَمُونَ ...- گفت اى كاش مردم مى‌ فهمیدند كه چگونه خدا مرا بیامرزید، و از محترمینم قرار داد" نمى ‌سازد، چون ظاهر این خبر این است كه: وى بعد از شنیدن نداى‌" ادْخُلِ الْجَنَّةَ" آرزو كرد اى كاش قومم حال و وضع مرا مى‌ دانستند. و اگر جمله‌" ادْخُلِ الْجَنَّةَ" كلام مردم در هنگام كشتن او بوده باشد، دیگر موردى براى این آرزو نمى ‌ماند.

۲.۲ - مؤمنان و همسرانشان

دعوت از مؤمنان و همسرانشان، برای ورود به بهشت:
•«الذین ءامنوا بـایـتنا وکانوا مسلمین ادخلوا الجنة انتم وازوجکم تحبرون:همان كسانى كه به آیات ما ایمان آوردند و تسلیم بودند.(به آنها خطاب مى‌ شود:) شما و همسران تان در نهایت شادمانى وارد بهشت شوید!». ظاهر اینكه امر مى‌ فرماید به داخل شدن در بهشت، این است كه مراد از ازواج همان همسران مؤمن در دنیا باشد، نه حور العین، چون حور العین در بهشت هستند، و خارج آن نیستند تا با این فرمان داخل بهشت شوند.و كلمه" تحبرون" از مصدر " حبور" است، و- به طورى كه گفته ‌اند- به معناى سرورى است كه حبار و آثارش در وجهه انسان نمودار باشد و كلمه" حبرة" به معناى زینت و هیئت زیبا است. و معناى جمله این است كه: داخل بهشت شوید شما و همسران مؤمنتان در حالى كه خوشحال باشید، آن چنان كه آثار خوشحالى در وجهه شما نمودار باشد. و یا آن چنان كه بهترین قیافه را دارا باشید.

۲.۳ - تسلیم شدگان در برابر اوامر الهی

دعوت از افراد تسلیم در برابر فرمانهای الهی و همسرانشان، برای ورود به بهشت:
•«الذین ءامنوا بـایـتنا وکانوا مسلمین ادخلوا الجنة انتم وازوجکم تحبرون:همان كسانى كه به آیات ما ایمان آوردند و تسلیم بودند.(به آنها خطاب مى‌ شود:) شما و همسرانتان در نهایت شادمانى وارد بهشت شوید.»

۲.۴ - خداترسان در نهان

دعوت از خداترسان در نهان، برای ورود به بهشت:
•«وازلفت الجنة للمتقین غیر بعید:(در آن روز) بهشت را به پرهیزگاران نزدیك مى‌ كنند، و فاصله‌ اى از آنان ندارد»كلمه" ازلاف" كه مصدر فعل" ازلفت" است، به معناى نزدیك كردن است. و كلمه‌" غَیرَ بَعِیدٍ"- به طورى‌ كه گفته‌ اند- صفت ظرفى است تقدیرى، و تقدیر كلام" فى مكان غیر بعید" است.و معناى آیه این است كه: در آن روز بهشت براى مردم با تقوی نزدیك مى‌ شود، در حالى كه در جاى دورى قرار نگیرد، یعنى در پیش رویشان باشد، و داخل شدنشان در آن زحمتى نداشته باشد.

۲.۵ - صاحبان قلب منیب

دعوت از صاحبان قلب منیب در پیشگاه خدا، برای ورود به بهشت:
•«من خشی الرحمـن بالغیب وجاء بقلب منیب:آن كس كه از خداوند رحمان در نهان بترسد و با قلبى پرانابه در محضر او حاضر شود»منظور از" خشیت به غیب " ترس از عذاب خدا است، در حالى كه آن عذاب را به چشم خود ندیده ‌اند. و كلمه" منیب" از مصدر" انابه" است كه آن نیز به معناى رجوع است. و منظور از اینكه فرمود" جاءَ بِقَلْبٍ مُنِیبٍ‌- با دلى رجوع كننده بیاید" این است كه عمر خود را با رجوع به خدا بگذراند، و در نتیجه هنگام مرگ با قلبى به دیدار پروردگارش رود كه انابه و رجوع به خدا در اثر تكرار شدنش در طول عمر، ملكه و صفت آن قلب شده باشد.

۲.۶ - صاحبان نفس مطمئنه

دعوت از صاحبان نفس مطمئنه، برای ورود به بهشت:
•«یـایتها النفس المطمـئنة... فادخلی فی عبـدی وادخلی جنتی:تو اى روح آرام‌یافته!پس در سلك بندگانم درآى،و در بهشتم وارد شو!». نفس مطمئنه، نفسى است كه با علاقمندى و یاد پروردگارش سكونت یافته بدانچه او راضى است رضایت مى‌ دهد و در نتیجه خود را بنده‌ اى مى‌ بیند كه مالك هیچ خیر و شرى و نفع و ضررى براى خود نیست و نیز دنیا را یك زندگى مجازى و داشتن و نداشتن و نفع و ضرر آن را امتحانى الهى مى‌ داند و در نتیجه اگر غرق در نعمت دنیایى شود، به طغیان و گسترش دادن به فساد و به علو و استكبار، وادار نمى‌ شود، و اگر دچار فقر و فقدان گردد این تهى دستى و ناملایمات او را به کفر و ترك شكر وانمى‌ دارد، بلكه هم چنان در عبودیت پاى‌ برجا است و از صراط مستقیم منحرف نمى ‌شود، نه به افراط و نه به تفریط.


۱. بقره/سوره۲، آیه۲۲۱.    
۲. یونس/سوره۱۰، آیه۲۵.    
۳. اسرا/سوره۱۷، آیه۵۲.    
۴. تطباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانیرجمه تفسیر المیزان، سید محمد حسین طباطبائی، ج۱۰، ص۵۲.    
۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۱۷۷.    
۶. اعراف/سوره۷، آیه۴۸.    
۷. اعراف/سوره۷، آیه۴۹.    
۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۶، ص۱۸۸.    
۹. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۶، ص۱۸۹.    
۱۰. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۸، ص۱۶۴.    
۱۱. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۸، ص۱۶۴.    
۱۲. حجر/سوره۱۵، آیه۴۶.    
۱۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۹۱.    
۱۴. زخرف/سوره۴۳، آیه۷۰.    
۱۵. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۸، ص۱۸۲.    
۱۶. نحل/سوره۱۶، آیه۳۲.    
۱۷. تفسیر مجمع البیان، الشیخ الطبرسی، ج۶، ص۱۵۳.    
۱۸. زمر/سوره۳۹، آیه۷۳.    
۱۹. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۷، ص۴۵۱.    
۲۰. یس/سوره۳۶، آیه۲۶.    
۲۱. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۷، ص۱۱۵.    
۲۲. زخرف/سوره۴۳، آیه۶۹.    
۲۳. زخرف/سوره۴۳، آیه۷۰.    
۲۴. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۸، ص۱۸۲.    
۲۵. زخرف/سوره۴۳، آیه۶۹.    
۲۶. زخرف/سوره۴۳، آیه۷۰.    
۲۷. ق/سوره۵۰، آیه۳۱.    
۲۸. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۸، ص۵۳۱.    
۲۹. ق/سوره۵۰، آیه۳۳.    
۳۰. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۸، ص۵۳۱.    
۳۱. فجر/سوره۸۹، آیه۲۷.    
۳۲. فجر/سوره۸۹، آیه۲۹.    
۳۳. فجر/سوره۸۹، آیه۳۰.    
۳۴. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۲۰، ص۴۷۷.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۶، ص۵۲۸، برگرفته از مقاله «دعوت به بهشت».    


رده‌های این صفحه : بهشت | دعوت | موضوعات قرآنی




جعبه ابزار