• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

دیدگاه راغب اصفهانی در اعجاز قرآن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



موضوع این بحث در مورد بررسی و نقد قول راغب اصفهانی (ت. ۵۰۲ق.) در اعجاز قرآن است. نخست تاریخچه‌ای از اعجاز قرآن گزارش شده و سپس دیدگاه راغب اصفهانی در اعجاز قرآن بیان گردیده است. او اعجاز قرآن را نه در لفظ و نه در معنی، بلکه در نظم مخصوص آن می‌داند و لذا الفاظ و معانی قرآن را امری خارق العاده نمی‌داند. اعتقاد او در این خصوص مورد نقد و بررسی واقع شده؛ ضمن آنکه او از طرفی قول به صرفه» را نیز مردود ندانسته و به تبیین آن پرداخته است، در حالی که قول به صرفه، قابل دفاع نیست و در این مورد نیز، رای او مورد نقد واقع شده است.



گر چه آغاز گفتگو و بحث در مورد وجوه اعجاز قرآن به طور دقیق مشخص نیست، اما خود اعجاز، از نخستین مباحث قرآنی در بین دانشمندان مسلمان بوده است. البته قرآن کریم ، در مورد معجزه بودن خود از تعبیر اعجاز» استفاده ننموده و همواره از معجزات انبیاء با تعبیر آیه» (مرحوم طبرسی در ذیل آیه شریفه: واذا جاءتهم آیه قالوا لن نومن... می‌فرماید: مقصود از آیه، معجزه از نزد خدا است و نیز در آیه شریفه: فات بآیة ان کنت من الصادقین قال هذه ناقة... که مقصود از آیه معجزه است که در مورد درخواست قوم صالح است.) و بینه» (در آیه شریفه: قل انی علی بینه من ربی و کذبتم به... - بنابرنظر جبائی، آنچنان که طبرسی ذکر می‌کند، مقصود از بینه» معجزه است.) یاد نموده است. اصطلاح معجزه ( آیت الله خویی ، معجزه را چنین تعریف می‌نماید: ان یاتی المدعی لمنصب من المناصب الالهیه بما یخرق نوامیس الطبیعه و یعجز عنه غیره شاهدا علی صدق دعواه. یعنی کسی که مدعی مناصب الهی (پیامبری) است، کار خارق العاده‌ای را انجام بدهد که دیگران از انجام آن عاجز باشند، کاری که گواه بر صداقت او در ادعایش باشد.) در مورد قرآن ظاهرا در پایان قرن دوم؛ رواج یافته است.
[۸] حنفی، محمدشرف، اعجاز القرآن البیانی، ص۶.



نخستین مرحله از مباحث اعجاز قرآن، در آثار مفسران و متکلمان یافت می‌شود که معتقدند قرآن نشانه و برهان رسالت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم می‌باشد. با بررسیهای تاریخی می‌توان بر آن شد که در نیمه قرن دوم؛ مبحث اعجاز قرآن مطرح گردیده است.
[۹] حنفی، محمدشرف، اعجاز القرآن البیانی، ص۶.
در قرن سوم مباحث مربوط به اعجاز قرآن به صورت گسترده تر و استوارتر، در بین دانشمندان مسلمان مورد گفتگو و کنجکاوی قرار گرفته که سرانجام به تدوین کتابهایی در آن قرن منتهی شد. مانند: نظم القرآن» از ابوعثمان جاحظ (ت. ۲۵۵ق.) از ادبای معتزله که ظاهرا از نخستین تالیفهای ارزشمند در مورد اعجاز قرآن می‌باشد.
در قرن چهارم، واسطی (ت. ۳۰۶ق.) و خطابی (ت. ۳۸۸ق.) و در قرن پنجم، رمانی (ت. ۴۰۳ق.) باقلانی (ت. ۴۰۳ق.)؛ شریف مرتضی (ت. ۴۳۶ق.)؛ شیخ طوسی (ت. ۴۶۰ق.) و جرجانی (ت. ۴۷۱ق.) آثار و تالیفهای ارزشمندی را در بحث اعجاز قرآن، از خود به جای گذاشتند.
[۱۱] خطیب، عبدالکریم، الاعجاز فی دراسات السابقین، ص۱۵۲_ ۳۷۲.

در قرون بعد تا به امروز نیز دانشمندان و مفسران عالیقدری در مورد اعجاز قرآن، تالیفاتی را به صورت مستقل ارائه نموده و یا در مجموعه آثار خود، بخش مستقلی را بدان اختصاص داده‌اند. که از جمله مهمترین آنها، دیدگاه ابوالقاسم حسین بن محمد، معروف به راغب اصفهانی (ت. ۵۰۲ق.) در مورد اعجاز قرآن است. او حدود نهصد سال پیش می‌زیسته و مهمترین اثر خود را در باره مفردات قرآن نگاشته است.
[۱۴] حاجی خلیفه، کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون، ج۲، ص۱۷۷۳.
از جمله آثار او کتاب تفسیری جامع التفاسیر» است که در فصل بیست و سوم مقدمه آن به بحث در مورد اعجاز قرآن پرداخته است. (قابل ذکر است که کتاب جامع التفاسیر» با تحقیق و پاورقی و شرح آیات و تخریج روایات توسط دکتر احمد حسن فرحات، در سال ۱۴۰۵ از طرف دارالدعوة کویت، منتشر شده است و اکنون نسخه‌ای از آن در کتابخانه فرهنگ و معارف دفتر تبلیغات قم موجود است که شامل ۲۳ فصل در مباحث مقدماتی تفسیر می‌باشد که فصل ۲۳ آن مربوط به بحث اعجاز هست و همچنین شامل تفسیر سوره حمد و بخشی از سوره بقره می‌باشد. ظاهرا نخستین نسخه آن که خطی می‌باشد، مربوط به نسخه‌ای است که در مکتبة المرکزیة لجامعة الامام محمد بن سعود الاسلامیه در ریاض موجود است که شامل مقدمات تفسیر و تفسیر سوره حمد و بخشی از سوره بقره می‌باشد که به نام النکات القرانیه» منتشر شده و آن نسخه بدون تاریخ می‌باشد. نسخه دیگر آن تحت عنوان مقدمه التفسیر» در مصر از تاریخ ۱۳۲۹ ه. ق. توسط المکتبة الازهریه، منتشر شده که به همراه کتاب، تنزیه القرآن عن المطاعن» تالیف قاضی عبدالجبار است و آن نسخه مطبوع بوده است. از کتاب مذکور نسخه دیگری که کاملتر باشد و شامل مطالب تفسیری سور دیگر نیز باشد، یافت نشده است)


راغب، اعجاز قرآن را در دو وجه می‌داند و در این باره می‌گوید:
اعجاز قرآن بر دو وجه است: وجه اول آن به فصاحت قرآن مربوط می‌شود و وجه دوم مربوط به منصرف نمودن مردم از به مانندآوری آن می‌باشد.
[۱۶] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مقدمه جامع التفاسیر مع تفسیر الفاتحه و مطالع البقرة، ص۱۰۴، با تحقیق دکتر احمد حسن فرحات.
(یعنی قول به صرفه)»

۳.۱ - بیان وجه اول

در بیان وجه اول، راغب معتقد است که اعجاز فصاحتی قرآن؛ ربطی به عناصر لفظ و معنی ندارد و می‌گوید:
فاما الاعجاز المتعلق بالفصاحه فلیس یتعلق ذلک بعنصره الذی هو اللفظ و المعنی وذاک ان الفاظه، الفاظهم؛
[۱۸] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مقدمه جامع التفاسیر مع تفسیر الفاتحه و مطالع البقرة، ص۱۰۵
اعجاز فصاحتی، ربطی به عناصر قرآن که لفظ و معنی است ندارد؛ زیرا الفاظ قرآن بر خاسته از همان الفاظ عربها بود.»
از نظر راغب، الفاظ قرآن، الفاظ جدیدی نبود، بلکه از همان کلمات و حروف زبان عربی ناشی شده بود و بر ادعای خود، بر آیه: انا انزلناه قرآناعربیا؛ ما قرآن را به زبان عربی فرو فرستادیم»؛ استدلال می‌نماید و بیان می‌دارد که آیه شریفه، متضمن آن است که زبان قرآن، عربی است؛ یعنی زبانی که مردم عرب در گفتگوهایشان از الفاظ آن بهره می‌برند. حروف و کلمات قرآن هم همان حروف و کلمات و واژه‌های متداول بین عربها بوده است. راغب می‌گوید:
لا یتعلق ایضا بمعانیه فان کثیرا منها موجود فی الکتب المتقدمه؛
[۲۰] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مقدمه جامع التفاسیر مع تفسیر الفاتحه و مطالع البقرة، ص۱۰۵
اعجاز فصاحتی به معانی قرآن نیز مربوط نمی‌شود، زیرا بسیاری از معانی قرآن در کتابهای قبلی موجود بوده است.»
از نظر راغب، بسیاری از معانی قرآن برخاسته از کتب پیشین است و بر آیه شریفه قرآن استدلال می‌کند که خداوند فرموده: و انه لفی زبر الاولین. معانی قرآن در کتابهای پیشین بوده است و ضمیر در کلمه انه» را به معانی قرآن برمی گرداند.
او معتقد است که اعجاز فصاحتی قرآن مربوط به نظم مخصوصی است که قرآن را از دیگر کتابها، متمایز نموده است، همان طور که در شعر ، نظم خاصی است که آن را متمایز از نثر نموده است و می‌گوید:
فاذا بالنظم المخصوص صار القرآن قرآنا کما انه بالنظم المخصوص صار الشعر شعرا؛
[۲۲] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مقدمه جامع التفاسیر مع تفسیر الفاتحه و مطالع البقرة، ص۱۰۶
به جهت نظم مخصوص در قرآن، قرآن از غیر آن، متمایز شده، همان طور که شعر نیز به خاطر نظم مخصوصش، متمایز می‌باشد.»
از نظر راغب، قرآن دارای دو بخش است:
۱ - عناصر ۲ - صورت. عناصر قرآن را لفظ و معنای آن تشکیل می‌دهد و صورت آن، همان نظم ویژه آن است. او می‌گوید:
فالنظم صورة القرآن و اللفظ و المعنی عنصره و باختلاف الصور یختلف حکم الشی واسمه لا بعنصره؛
[۲۳] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مقدمه جامع التفاسیر مع تفسیر الفاتحه و مطالع البقرة، ص۱۰۶.
نظم، همان صورت قرآن است و لفظ و معنی از عناصر آن و تنها با تغییر صورت، حکم شی هم متفاوت می‌شود، نه با تغییر عناصر آن» (ممکن است کلام راغب اشاره باشد به قول فلاسفه که می‌گویند: شیئیة الشئ بصورته لا بمادته)

۳.۲ - مراحل تألیف کلام

او در توضیح نظم مخصوص قرآن، بیان می‌دارد که برای تالیف کلام پنج مرحله وجود دارد و آن چنین است:
۱ - واژه سازی که از پیوند حروف به یکدیگر پدید می‌آید.
۲ - تشکیل جمله که از ترکیب واژه‌ها حاصل می‌شود.
۳ - انضمام جمله‌ها به یکدیگر به شکلی که کلام دارای آغاز و پایان خواهد بود.
۴ - برخورداری کلام از قافیه و سجع .
۵ - برخورداری کلام از وزن که آن را شعر نیز می‌نامند.
[۲۴] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مقدمه جامع التفاسیر مع تفسیر الفاتحه و مطالع البقرة، ص۱۰۷

پس کلام یا نثر است یا نثر با نظم، و یا نظم با سجع و یا نظم با وزن.
[۲۵] معین، محمد، فرهنگ معین، ج۲، ص۱۸۳۹.
[۲۶] معین، محمد، فرهنگ معین، ج۴، ص۴۶۲۴.
[۲۷] معین، محمد، فرهنگ معین، ج۴، ص۵۰۱۹.
کلام منظوم هم یا محاوره است که آن را خطابه » می‌گویند و یا مکاتبه که آن را رساله» دانند و تمام انواع کلام دارای نظم مخصوص است که آن را از دیگری متمایز ساخته است. راغب معتقد است که گر چه قرآن حاوی تمام محاسن کلام از خطابه و رساله و شعر هم هست، لکن نظم قرآن، نظمی بدیع و فراتر از نظم آنهاست. از این رو نمی‌توان قرآن را کتاب محاوره یا رساله و یا شعر و... نامید.
[۲۸] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مقدمه جامع التفاسیر مع تفسیر الفاتحه و مطالع البقرة، ص۱۰۸


۳.۳ - بیان وجه دوم

راغب وجه دوم اعجاز را مربوط به صرفه» می‌داند و معتقد است که همانندآوری قرآن امر محالی نبود؛ لکن خداوند معارضان را از این کار بازداشت. ایشان می‌گوید: لم یخف علی ذی لب ان صارفا الهیا یصرفهم عن ذلک و‌ای اعجاز اعظم من ان تکون کافه البلغاء مخیرة فی الظاهر ان یعارضوه و مجبرة فی الباطن عن ذلک؛
[۳۰] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مقدمه جامع التفاسیر مع تفسیر الفاتحه و مطالع البقرة، ص۱۰۹
بر هیچ صاحب اندیشه‌ای پنهان نیست که قدرت الهی ، عربها را از همانندآوری با قرآن باز داشته است و چه اعجازی با شکوهتر از آنکه تمامی بلغا در ظاهر مخیر به معارضه بودند و لکن در درون و نهان از آن منع شده بودند.»


دیدگاه راغب اصفهانی که اعجاز قرآن را در دو وجه فصاحتی» و قول به صرفه» می‌داند، قابل نقد است. در اینجا ابتدا اعجاز فصاحتی و آنگاه قول به صرفه را بررسی می‌کنیم.

۴.۱ - بررسی اعجاز فصاحتی

راغب در ترسیم اعجاز فصاحتی معتقد بود که فصاحت قرآن، مربوط به نظم مخصوص آن است. نظمی که مانند آن را در دیگر قالبهای کلام نمی‌توان یافت و لذا اعجاز فصاحتی به الفاظ و معانی قرآن برنمی گردد، چون آن امر بدیعی نبود، در حالی که:

۴.۱.۱ - تحدی به مثل

گر چه نظم قرآن از جمله وجوه اعجاز قرآن به شمار آمده است، اما دلیلی وجود ندارد که اعجاز قرآن به وجه خاصی مانند فصاحت در الفاظ و یا نظم و یا علو معنی و... منحصر گردد. زیرا تحدی قرآن عام است و به حوزه یا جمع خاصی محدود نمی‌شود، بلکه تحدی برای همه مخاطبین اعم از انس و جن و در همه وجوه مقصود است. قرآن تحدی به مثل» نموده است و خداوند می‌فرماید:
قل لئن اجتمعت الانس و الجن علی ان یاتوا بمثل هذا القرآن لایاتون بمثله و لو کان بعضهم لبعض ظهیرا;بگو اگر انسانها و پریان اتفاق کنند که مانند این قرآن بیاورند، همانند آن را نخواهند آورد، هر چند یکدیگر را (در این کار) یاری رسانند.»
آیه مذکور و دیگر آیات تحدی، همگان را به تحدی و مبارزه طلبی برای آوردن همانند قرآن، دعوت نموده است. در هیچکدام از آنها تحدی به فصاحت، نظم خاص، اخبار از غیب و... به تنهایی، نامبرده نشده است.
تحدی به مثل قرآن یعنی تحدی به کتابی که تمام ویژگیهای قرآن را از فصاحت و نظم و محتوا و... در کنار هم دارا باشد، از این رو اهل تحقیق بر ان شده‌اند که تحدی قرآن، به همه وجوه آن در کنار، هم برمی گردد. علامه طباطبایی نیز معتقد است که اعجاز قرآن به جمیع جهات برمی گردد و تحدی قرآن منحصر به عرب زبانها و وجه خاصی نیست.

۴.۱.۲ - اعجاز قرآن از جهت فصاحت الفاظ

اعجاز فصاحتی قرآن در الفاظ نیز امر بدیعی بوده است. اگر چه الفاظ آن در اختیار عرب بوده، اما گزینش الفاظ مناسب و انتخاب آن از بین مترادفان آنها، خود از برجستگیهای قرآن است. با قلانی بر این امر معتقد است.
[۳۸] باقلانی، محمد بن طیب، اعجاز القرآن، ص۵۷.
در این مورد خطابی چنین می‌گوید:
لفظی فصیح تر، استوارتر و گواراتر از الفاظ قرآن در بین دیگر الفاظ دیده نمی‌شود.»
[۳۹] خطابی، ابو سلیمان حمد بن محمد بن ابراهیم، ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، ص۲۷.


۴.۱.۲.۱ - کلام برخی از فقهاء درباره فصاحت الفاظ

لذا جمعی از دانشمندان معتقد شده‌اند که اعجاز قرآن در فصاحت الفاظ آن است، الفاظی که فصیح تر از آنها ممکن نبوده است. از این رو جایگزینی الفاظ قرآن با مترادف آنها، اعم از آنکه در قرآن به کار رفته باشد یا به کار نرفته باشد، ممکن نیست و جایگزینی آن موجب وهن قرآن است و لذا نمی‌توان به جای آیه شریفه: ذلک الکتاب لاریب فیه»؛ چنین گفت: ذلک الکتاب لاشک فیه». در این باره به نقل کلام برخی از علما اکتفا می‌کنیم:
۱ - شیخ طوسی می‌گوید:
جمعی اعجاز قرآن را به فصاحت الفاظ آن، بدون در نظر گرفتن نظم آن دانسته‌اند.»
۲ - زرکشی نیز می‌گوید:
از جمله وجوه اعجاز قرآن، همان تالیف خاص و الفاظ آن است.»

۴.۱.۳ - تبیین معانی قرآن در کتابهای آسمانی پیشین

تبیین معانی قرآن در کتابهای آسمانی پیشین، امری است که قرآن نیز بر آن شهادت می‌دهد؛ زیرا خداوند متعال در آیات زیر می‌فرماید:
۱ - ان هذا لفی الصحف الاولی، صحف ابراهیم و موسی.» این (دستورات الهی که گفته شد) در کتب آسمانی پیشین نیز بوده است در کتب ابراهیم و موسی .
در مورد اینکه مقصود از هذا» چیست، جمعی از مفسران گفته‌اند، اشاره به دستورات قبلی یعنی تزکیه و نماز و مقدم شمردن حیات دنیا بر آخرت دارد. چرا که اینها از اساسی‌ترین تعلیمات انبیاء بوده است. جمعی هم گفته‌اند: منظور از آن تمامی محتوای سوره است که از توحید شروع می‌شود با نبوت و برنامه‌های عملی پایان می‌پذیرد؛ مقصود از صحف هم لوح یا کتابی است که مطالب بر آن نوشته می‌شده است.
۲ - شرع لکم من الدین ما وصی به نوحا و الذی اوحینا الیک و ما وصینا به ابراهیم و موسی و عیسی ان اقیموا الدین؛ آیینی را برای شما تشریع کرد که به نوح توصیه کرده بود و آنچه را بر تو وحی فرستادیم و به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش نمودیم که دین را بر پا دارند.
از آیه مذکور استفاده می‌شود که آنچه در شرایع همه انبیا بوده است، در آیین پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم هم هست و معانی و محتوای قرآن هماهنگ با دیگر آیین‌ها است. در این آیه به پنج تن از پیامبران خدا اشاره می‌کند که از پیامبران اولوالعزم و صاحب شریعت واحد بوده‌اند.

۴.۱.۳.۱ - گسترده گی معانی قرآن نسبت به کتب پیشین

گر چه وجود معانی قرآن در کتب آسمانی پیشین امری است که قابل انکار نیست و به مقتضی منشا واحد برای آنها، می‌باید همسطح با آنها باشد. از این رو معانی قرآن قبلا هم بیان شده بود، لکن دو نکته قابل توجه است:
معانی قرآن نسبت به کتب آسمانی پیشین، در سطح کاملتر و گسترده تری می‌باشد. بویژه که از طرف پیامبر امی بوده و عقول دانشمندان را متوجه خویش نموده است؛ زیرا به مقتضای زمان آنها از یکتاپرستی و نبوت و... گذر نموده و فروع فراوانی را در اخلاق و معارف و فقه و... بیان داشته که همه با یکدیگر هماهنگ و در سطح عالی هستند به شکلی که جمعی از محققان، معانی قرآن و گستردگی آنها را مستقلا از وجوه اعجاز قرآن بیان نموده‌اند.
خطابی گوید:
قرآن از آن جهت معجزه است که با فصیح‌ترین الفاظ، مهمترین نظم و شامل بهترین معانی است»
[۴۶] خطابی ، ابو سلیمان حمد بن محمد بن ابراهیم، ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، ص۲۱.

قرطبی گوید:
از جمله وجوه اعجاز قرآن، حکم عالی است که با توجه به کثرت و پر محتوائی آن از انسان عادی سر نمی‌زند.»
[۴۷] قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۵۲.

زرکشی گوید:
تحدی قرآن به نظم و صحت معانی آن است.»
بلاغی گوید:
قرآن در حوزه معارف دینی، در اموری که مخصوص برجستگان رشته فلسفه و سیاست و خطابه و قوانین مدنی و... است وارد شده و در هیچکدام آن دچار کاستی، لغزش و اضطراب نشده است.»

۴.۱.۳.۲ - استدلال راغب بر ادعای خویش

استدلال راغب بر ادعای خویش و استشهاد بر آیه شریفه: انه لفی زبرالاولین» که براساس آن معانی قرآن در کتب پیشین بوده است، صحیح به نظر نمی‌رسد چون ضمیر انه» بنا بر قول مفسران، به معانی قرآن برنمی گردد؛ بلکه به جهت تناسب موضوع با آیات قبلی که در مورد نزول قرآن است، مربوط به اخبار از وجود و نزول قرآن است؛ آنچنان که مفسران بدان تصریح کرده‌اند. در اینجا سخن برخی از آنها را شاهد می‌آوریم:
زمخشری می‌نویسد:
همانا قرآن، یعنی ذکر و خبر آن، در سایر کتابهای آسمانی بوده است.»
طبرسی می‌نویسد:
همانا قرآن و خبر از آن در کتابهای اولین به شکل بشارت بر، آمدن قرآن و وجود پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم بوده است.»
علامه طباطبایی می‌نویسد:
در آیه مذکور، ضمیر به قرآن یا به نزول قرآن از طرف پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم برمی گردد و مقصود آن است که خبر قرآن یا خبر نزول قرآن بر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در کتابهای قبلی مربوط به انبیا بوده است.»
اگر گفته شده که ممکن است ضمیر انه» به معارف قرآنی برگردد، پاسخ این است که با احتجاج آیه سازگاری ندارد؛ آنچنان که علامه طباطبایی به آن اشاره دارد؛ زیرا مشرکان به انبیا و کتب آنها معتقد نبوده‌اند تا بر توحید و معاد و دیگر معارف آن کتابها احتجاج نمایند؛ بر خلاف خبر قرآن و نزول آن بر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم که از کتابهای آسمانی پیشین حاصل شده بود و علاوه بر آنکه چنین قولی با آیه بعدی نیز سازگاری ندارد که می‌فرماید:
اولم یکن لهم آیة ان یعلمه علماء بنی اسرائیل؛ آیا همین نشانه برای آنها کافی نیست که علمای بنی اسرائیل از آن آگاه بودند».
که ضمیر در کلمه یعلمه» خبر از قرآن و نزول آن بر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم دارد و اگر ضمیر در آیه: انه لفی زبر الاولین» به معنی و محتوا برگردد، با ضمیر در کلمه یعلمه» که در آیه بعدی آن واقع شده، سازگاری ندارد؛ در حالی که این دو آیه متوالی و در باره یک موضوع است و ضمیر آنها به یک مرجع برمی گردد.
از این رو مرحوم طبرسی ضمیر یعلمه» را مربوط به آمدن پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم می‌داند و می‌گوید:
مقصود از آیه مذکور آن است که آیا علم علماء بنی اسرائیل برآمدن پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم که بر آن بشارت آمده بود، دلیلی بر صحت نبوت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم نبود.»

۴.۲ - بررسی قول به صرفه

راغب وجه دوم اعجاز قرآن را در قول به صرفه» می‌دانست. دیدگاهی که نظام (ت. ۲۳۱ق.) پایه گذار آن بود و اگر چه تا حدود قرن چهارم، در بین علمای مسلمان رواج داشت، لکن دیگر از آن زمان تا کنون، از معتقدانی برخوردار نبوده و مشهور علما بر آن معتقد نیستند. شیخ طوسی (ت. ۴۶۰ق.) از علمای قرن پنجم می‌گوید:
کاملترین قول نزد من همان است که اعجاز و خارق العاده بودن قرآن، مربوط به فصاحت آن است... و نه قول به صرفه... و بدان که اگر وجه اعجاز مربوط به سلب علوم (قول به صرفه) بود، لازمه آن، این بود که با سلب آن علوم از عرب ، آنها از کمال عقل خارج شوند.»
شیخ طوسی ، قول به صرفه را به معنی آن می‌داند که خداوند علوم و دانش مخصوص همانند آوری را، یعنی آن علومی که به واسطه آنها می‌توان مثل قرآن را آورد مانند علم الفاظ و معانی و... از مخاطبین قرآن گرفته است تا آنها نتوانند به همانند آوری قرآن مبادرت نمایند. و نفی آن علوم و دانش بشری، به معنای نفی کمال عقل است و اگر خداوند، علوم و ابزار رشد و کمال عقل آنها را می‌گرفت، این امر در تاریخ ثبت می‌شد و آثار آن نمایان می‌گشت؛ اما هنگامی که چنین امری ثابت نشد و فکر و دانش عربها قبل از صرفه و پس از آن تغییر نکرد، می‌توان گفت که خداوند علوم بشری را سلب نکرده است و صرفه» اتفاق نیافته است. (ممکن است لازمه قول به صرفه، سلب علوم نباشد، بلکه خداوند مانع بهره مندی از آنها شود تا فرد نتواند همانند قرآن را بیاورد، مانند آنکه خداوند می‌تواند مانع شود که شخصی مطلبی را به یاد آورد، بدون اینکه اصل قوه حافظه را از او بگیرد.)
قول به صرفه» که مقصود از آن یا از بین بردن و محو قدرت انسان و یا محو انگیزه‌ها و یا علوم و دانشی است که به واسطه آنها بشر می‌توانست مانند قرآن را بیاورد، دارای ایرادهایی است که از جمله مهمترین آنها چنین است:

۴.۲.۱ - ایرادهای وارده بر قول به صرفه

الف: در صورت قبول قول به صرفه» دیگر قرآن به تنهایی برخوردار از شگفتی و اعجاز نخواهد بود، زیرا انسان عاجز از آوردن مانند قرآن نیست و توان همانندآوری آن را دارد، لکن، خداوند قدرت و دانش و عقل او را تسخیر نموده تا توانائی به مانند آوری آن را از دست بدهد است و تا زمانی که صرفه، یعنی سلب قدرت بشر از طرف خدا وجود دارد، همانند آوری قرآن، کاری غیر ممکن خواهد بود و هر زمان که بشر از چنین محدودیتی آزاد بشود و صرفه از او برداشته شود، خواهد توانست مثل قرآن را بیاورد. از این رو در قول به صرفه، خود قرآن از اعجاز برخوردار نیست، بلکه الفاظ و مطالب آن همانند دیگر کتابها است؛ حداکثر آنکه در ردیف برجسته‌ترین کتابها و اثری است انسانی و نه الهی.
ب: قول به صرفه با تحدی سازگار نیست؛ زیرا تحدی بر پایه مباهات استوار است و در حالت اختیار انسان، قابل تصور می‌باشد. مثال صرفه مانند کسی است که دستان خویش را بر سر خود گذاشته و دیگران را نیز تحدی می‌نماید که مانند او این کار را انجام بدهند، لکن دیگران وقتی می‌خواهند آن را انجام بدهند، دستان آنها را بگیرد و آنها را از آن کار باز دارد!
ج: آخرین نکته آن است که راغب از طرفی به اعجاز فصاحتی معتقد شده است و از طرفی به دفاع از قول به صرفه برخواسته، در حالی که با هم قابل جمع نیستند و یکدیگر را طرد می‌کنند. زیرا در صورت قول به صرفه، قرآن به تنهایی از خارق العاده بودن در فصاحت و نظم و... برخوردار نخواهد بود و تحدی بر فصاحت آن امری نادرست است و مانند دیگر کتابها خواهد بود. مگر آنکه راغب بر آن معتقد باشد که اعجاز قرآن، در همان فصاحت آن است که خداوند مردم را از آوردن مانند آن منصرف نموده و نمی‌گذارد کسی کلامی با چنین نظم و فصاحتی بیاورد و صرفه علت اعجاز باشد.


اعجاز قرآن امری مسلم نزد دانشمندان مسلمان و نشانه رسالت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم؛ تا روز قیامت است. گر چه هر دانشمندی، این اعجاز را منحصر به وجه یا وجوه خاصی نموده، لکن اعجاز قرآن مربوط به همه وجوه در کنار یکدیگر است و از جمله مشهورترین آن وجوه، اعجاز در لفظ و معنی و نظم آن می‌باشد. از طرفی، سخن راغب در بیان وجوه اعجاز قرآن و تخصیص آن در نظم قرآن و نفی اعجاز لفظ و معنی آن قابل دفاع نیست و استدلال بر آن ضعیف است.
مناسب است در پایان و به مناسبت صدمین سال تولد امام خمینی مزین به سخن بنیانگذار نظام مقدس جمهوری اسلامی، آن عارف به قرآن و حدیث نماییم، آنجا که در باره اعجاز قرآن می‌گوید:
قرآن شریف به قدری جامع لطایف و حقایق و سرایر و دقایق توحید است که عقول اهل معرفت در آن حیران می‌ماند؛ و این، اعجاز بزرگ این صحیفه نورانیه آسمانی است، نه فقط حسن ترکیب و لطف بیان و غایت فصاحت و نهایت بلاغت و کیفیت دعوت و اخبار از مغیبات و احکام و اتقان تنظیم عائله و افعال آن، که هر یک مستقلا اعجازی فوق طاقت و خارق عادت است. بلکه می‌توان گفت اینکه قرآن شریف معروف به فصاحت شد و این اعجاز در بین سایر معجزات مشهور آفاق شد، برای این بود که در صدر اول، اعراب را این تخصص بود و فقط این جهت از اعجاز را ادراک کردند و جهات مهمتری که در آن موجود بود و جهت اعجازش بالاتر و پایه ادراکش عالی تر بود، اعراب آن زمان ادراک نکردند. الان نیز آنهائی که هم افق آنها هستند، جز ترکیبات لفظیه و محسنات بدیعیه و بیانیه چیزی از این لطیفه الهیه ادراک نکنند. و اما آنهایی که به اسرار و دقایق معارف آشنا و از لطایف توحید و تجرید با خبرند، وجهه نظرشان در این کتاب الهی و قبله آمالشان در این وحی سماوی همان معارف آن است و به جهات دیگر چندان توجهی ندارند و هر کس نظری به عرفان قرآن و عرفای اسلام که کسب معارف از قرآن نمودند کند و مقایسه ما بین آنها با علمای سایر ادیان و تصنیفات و معارف آنها کند، پایه معارف اسلام و قرآن را؛ که اس اساس دین و دیانت و غایة القصوای بعث رسل و انزال کتب است، می‌فهمد و تصدیق به اینکه کتاب وحی الهی و این معارف، معارف الهیه است، برای او مؤونه ندارد.
[۶۳] خمینی، روح الله، آداب الصلوة، ص۲۶۳_ ۲۶۴.



۱. بقره/سوره۲، آیه۱۲۴.    
۲. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۵۴.    
۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۵، ص۲۹۸.    
۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۴، ص۲۹۱.    
۵. انعام/سوره۶، آیه۵۷.    
۶. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۴، ص۶۹.    
۷. خویی، ابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، ص۳۳.    
۸. حنفی، محمدشرف، اعجاز القرآن البیانی، ص۶.
۹. حنفی، محمدشرف، اعجاز القرآن البیانی، ص۶.
۱۰. معرفت، محمدهادی، التمهید فی علوم القرآن، ج۴، ص۳۲ ۱۰۱.    
۱۱. خطیب، عبدالکریم، الاعجاز فی دراسات السابقین، ص۱۵۲_ ۳۷۲.
۱۲. معرفت، محمدهادی، التمهید فی علوم القرآن، ج۴، ص۱۰۴.    
۱۳. معرفت، محمدهادی، التمهید فی علوم القرآن، ج۴، ص۱۳۶.    
۱۴. حاجی خلیفه، کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون، ج۲، ص۱۷۷۳.
۱۵. زرکلی، حسین بن محمد، الاعلام، ج۲، ص۲۵۵.    
۱۶. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مقدمه جامع التفاسیر مع تفسیر الفاتحه و مطالع البقرة، ص۱۰۴، با تحقیق دکتر احمد حسن فرحات.
۱۷. معرفت، محمدهادی، التمهید فی علوم القرآن، ج۴، ص۱۳۹.    
۱۸. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مقدمه جامع التفاسیر مع تفسیر الفاتحه و مطالع البقرة، ص۱۰۵
۱۹. یوسف/سوره۱۲، آیه۲.    
۲۰. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مقدمه جامع التفاسیر مع تفسیر الفاتحه و مطالع البقرة، ص۱۰۵
۲۱. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۹۶.    
۲۲. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مقدمه جامع التفاسیر مع تفسیر الفاتحه و مطالع البقرة، ص۱۰۶
۲۳. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مقدمه جامع التفاسیر مع تفسیر الفاتحه و مطالع البقرة، ص۱۰۶.
۲۴. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مقدمه جامع التفاسیر مع تفسیر الفاتحه و مطالع البقرة، ص۱۰۷
۲۵. معین، محمد، فرهنگ معین، ج۲، ص۱۸۳۹.
۲۶. معین، محمد، فرهنگ معین، ج۴، ص۴۶۲۴.
۲۷. معین، محمد، فرهنگ معین، ج۴، ص۵۰۱۹.
۲۸. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مقدمه جامع التفاسیر مع تفسیر الفاتحه و مطالع البقرة، ص۱۰۸
۲۹. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، ج۱، ص۱۱۷.    
۳۰. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مقدمه جامع التفاسیر مع تفسیر الفاتحه و مطالع البقرة، ص۱۰۹
۳۱. اسراء/سوره۱۷، آیه۸۸.    
۳۲. هود/سوره۱۱، آیه۱۴ ۱۳.    
۳۳. یونس/سوره۱۰، آیه۳۸.    
۳۴. بقره/سوره۲، آیه۲۴ ۲۳.    
۳۵. طور/سوره۵۲، آیه۳۳ ۳۲.    
۳۶. زرکشی، بدرالدین، البرهان فی علوم القرآن، ج۲، ص۹۸.    
۳۷. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۵۹.    
۳۸. باقلانی، محمد بن طیب، اعجاز القرآن، ص۵۷.
۳۹. خطابی، ابو سلیمان حمد بن محمد بن ابراهیم، ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، ص۲۷.
۴۰. بقره/سوره۲، آیه۲.    
۴۱. معرفت، محمدهادی، التمهید فی علوم القرآن، ج۴، ص۵۹.    
۴۲. زرکشی، بدرالدین، البرهان فی علوم القرآن، ج۲، ص۹۵.    
۴۳. اعلی/سوره۸۷، آیه۱۹ ۱۸.    
۴۴. شوری/سوره۴۲، آیه۱۳.    
۴۵. ابوالقاسم خویی، البیان فی تفسیر القرآن، ص۴۵.    
۴۶. خطابی ، ابو سلیمان حمد بن محمد بن ابراهیم، ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، ص۲۱.
۴۷. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۵۲.
۴۸. زرکشی، بدرالدین، البرهان فی علوم القرآن، ج۲، ص۹۷.    
۴۹. بلاغی نجفی، محمدجواد، آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۲.    
۵۰. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۹۶.    
۵۱. شبر، عبدالله، تفسیر شبر، ص۳۶۱.    
۵۲. جارالله زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۳، ص۳۳۵.    
۵۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۷، ص۳۵۳.    
۵۴. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۵، ص۳۲۰.    
۵۵. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۵، ص۳۲۰.    
۵۶. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۹۷.    
۵۷. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۷، ص۳۵۳.    
۵۸. معرفت، محمدهادی، التمهید فی علوم القرآن، ج۴، ص۱۳۸.    
۵۹. معرفت، محمدهادی، التمهید فی علوم القرآن، ج۴، ص۵۹.    
۶۰. طوسی، محمد بن حسن، الاقتصاد فی اصول الاعتقاد، ص۱۶۶ ۱۷۴.    
۶۱. معرفت، محمدهادی، التمهید فی علوم القرآن، ج۴، ص۱۳۹.    
۶۲. معرفت، محمدهادی، التمهید فی علوم القرآن، ج۴، ص۱۸۱.    
۶۳. خمینی، روح الله، آداب الصلوة، ص۲۶۳_ ۲۶۴.



اعجاز قرآن از دیدگاه دانشمندان، برگرفته از مقاله«دیدگاه راغب اصفهانی در اعجاز قرآن».



جعبه ابزار