• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

رابطه علم و اخلاق

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



علم، اخلاق و تربیت اصطلاحاتی کاربردی در زندگی انسان هستند. در باره ارتباط علم با اخلاق و تربیت سه دیدگاه مهم مطرح شده است. یک دیدگاه به رابطه عمیق علم با اخلاق و تربیت قائل است؛ دیدگاه دیگر وجود هرگونه ارتباط میان آن‌ها را نفی می‌کند و دیدگاه سوم بینابین است.



علم، اخلاق و تربیت واژه‌هایی هستند که هرکدام در محدوده زندگی انسانی کاربرد خاصی داشته و حکایت از حقیقت مهمی می‌کنند. حال سؤال این است که آیا هرکدام از این‌ها دارای کار آیی مستقلّ از دیگری بوده و هیچگونه ارتباطی بین آن‌ها متصور نیست و یا اینکه دارای ارتباط تنگاتنگ و اثرپذیری متقابل می‌باشند؟ قبل از طرح پاسخ این سؤال بهتر است به تبیین معنای هر یک از این واژه‌ها بپردازیم و سپس وارد این بحث شویم.


علم، مصدر فعل «عَلِمَ» و به معنای دانستن، دانش، آگاهی و معرفت است و هر چیزی می‌تواند متعلّق آن واقع شود. «اخلاق» نیز جمع «خُلق» یا «خُلُق» است
[۱] معلوف، لویس، المنجد فی اللغة، ص۱۹۴، ذیل «خالق.
[۲] معلوف، لویس، المنجد فی اللغة، ص۲۴۷، ذیل مادة «رَبَوَ»
و بر مجموعه «صفات روحی و باطنی انسان و رفتاری که در اثر آن صفات از او صادر می‌گردد، ‌اطلاق می‌شود»؛ البته این رفتار آیینه و انعکاس‌دهنده کیفیت آن صفات اعم از شایسته و ناشایسته می‌باشد. امّا واژه «تربیت» در اصل مصدر باب تفعیل از ماده «رَبَو»
[۴] معلوف، لویس، المنجد فی اللغة، ص۱۹۴، ذیل «خالق»
[۵] معلوف، لویس، المنجد فی اللغة، ص۲۴۷، ذیل ماده «رَبَوَ»
و به معنای پرورش دادن می‌باشد.

واژه تربیت، واژه‌ای عام است و تمام اقسام پرورش، اعم از تربیت‌ بدنی، تربیت عقلی و تربیت اخلاقی را در برمی‌گیرد و بنابراین تربیت عقلی که از راه تفکر و تعلیم و تعلّم حاصل می‌شود خود از مصادیق تربیت است. مراد از تربیت در عنوان این بحث تربیت اخلاقی و به تعبیر قرآن کریم تزکیه و تهذیب نفوس است.


اصل وجود ارتباط بین علم و اخلاق شایسته امری انکارناپذیر است به‌طوری‌که هر چه بر معرفت انسان نسبت به خوبی‌های صفت پسندیده و اعمال شایسته افزوده شود و از آثار زیان‌بار و پیامدهای منفی اعمال زشت و صفات اخلاقی ناپسند بیشتر آگاه گردد، بی‌شک در تربیت اخلاقی او مؤثرتر است و او را به سمت اخلاق پسندیده‌ بیشتر سوق می‌دهد. زشتی‌ها جای خود را به زیبایی‌ها و بسیاری از مفاسد اخلاقی جای خود را به محاسن اخلاقی می‌دهد.


ذکر تعلیم در کنار تزکیه و پرورش اخلاقی در آیات قرآن، که در ادامه ذکر می‌شوند، نیز نشان از وجود رابطه عمیق میان این دو دارد. لکن سؤال این است که آیا این مسئله کلیّت دارد یا نه؟ در پاسخ به این سؤال نظرات متفاوتی ابرازشده است که ما به سه نظر مهم اشاره می‌کنیم:

۴.۱ - رابطه عمیق

گروهی معتقدند علم و حکمت سرچشمه اخلاق حمیده است و رذایل اخلاقی معلول جهل و نادانی است و تنها راه برای مبارزه با رذایل اخلاقی و پیدایش فضائل، گسترش علم و دانش و بالا بردن سطح افکار جامعه است و «‌فضیلت» مساوی با «معرفت» است. زیرا هیچ‌کس آگاهانه به دنبال بدی و شر نمی‌رود و اگر خوبی را تشخیص داد آن را رها نمی‌سازد. برخی این نظر را به سقراط نسبت داده‌اند.

۴.۲ - نفی وجود رابطه

برخی شاید مایل باشند که بگویند دانش و هوشیاری در افراد آلوده سبب می‌شود که جنایات خود را هوشیارانه‌تر انجام دهند و بنابراین رابطه میان علم و اخلاق را منکر شوند.

۴.۳ - دیدگاه بینابین

انصاف این است که رابطه علم و اخلاق را نه به‌صورت کلی می‌توان انکار کرد و نه می‌توان به‌طور کامل اخلاق را معلول علم دانست؛ زیرا انسان موجودی است دو بعدی، یک بعد وجود او را علم و ادراک و آگاهی تشکیل می‌دهد و بعد دیگر وجودش را امیال، غرایز و شهوات، حال گاهی با میل و اختیار خود بعد اول را ترجیح می‌دهد و گاهی بعد دوم را، و تجربه ‌خارجی هم نشان می‌دهد که افراد آلوده‌ای بوده‌اند که با واقف شدن بر قبح عملشان و شناخت راه صحیح، از روش خود دست برداشته‌اند.
در مقابل افرادی هم بوده‌اند که هرچند به حسن و قبح اعمال واقف و آگاه‌اند، ولی بااین‌وجود دست از اخلاق سوء برنداشته‌اند، زیرا صرف علم، انسان را به سمت خوبی‌ها سوق نمی‌دهد. قرآن کریم نیز در سوره نمل به همین نکته اشاره دارد: «وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها اَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا»؛ آل‌فرعون آیات ما را از روی ظلم و سرکشی انکار کردند، درحالی‌که در دل به آن یقین داشتند.
البته در موارد بسیاری هم آگاهی بر زیان‌های اخلاق رذیله بازدارنده بوده و موجب پرورش الهی افراد جامعه می‌شود.
[۷] معلوف، لویس، المنجد فی اللغة، ص۲۷-۳۰.



افزایش سطح آگاهی و معرفت تأثیر به سزایی در تزکیه اخلاقی انسان دارد، لکن باید توجه داشت که هر علمی دارای این اثر نیست بلکه افزایش معرفت در دو سطح است که مؤثر در تربیت اخلاقی انسان است:
۱. افزایش معرفت نسبت به زیان‌های فردی و اجتماعی رذایل اخلاقی، و فواید فضائل اخلاقی؛
۲. بالا بودن سطح معرفت به‌طور کلّی، یعنی هنگامی‌که معارف الهیه نسبت به مبدأ و معاد و احوال اولیاء و انبیاء و امور دیگری از این قبیل، بالا برود، انسان نسبت به فضائل اخلاقی علاقه‌مند و از رذایل متنفر می‌گردد.
بنابراین این‌طور نیست که دانش‌هایی چون ریاضیات، فیزیک و... به‌طور مستقیم تأثیر در تزکیه اخلاقی بشر داشته باشند. اگر شخص با فراگرفتن این دانش‌ها به اسرار آفرینش بیش‌ از پیش پی ببرد و این‌ها را مقدمه‌ای برای خداشناسی قرار دهد و خداپسندانه به کار گیرد. ناخودآگاه این علوم نیز در تربیت اخلاقی او مؤثر واقع خواهند شد.


همان‌طور که افزایش معرفت تأثیر مستقیم در تزکیه اخلاقی انسان دارد، از طرف دیگر آراستن نفس به فضائل و صفات اخلاقی موجب گشوده شدن درهای علم و حکمت بر قلب انسان خواهد شد. ازاین‌روست که حضرت علی (علیه‌السّلام) فرموده‌اند: «دانش در دل‌های شما سرشته است؛ به آداب روحانیان (و ملکوتیان) متأدب شوید تا برایتان آشکار گردد.
[۸] فیض کاشانی، محمدمحسن، الحقائق فی محاسن الاخلاق، قرّة العیون، ص۴۳۹، مکتبه اسلامیه، تهران، ۱۳۷۸ ق.
بسیاری از اخلاقیات ناپسند همچون غرور، خودپسندی، حسد و تعصّب بی‌جا نیز مانع بهره‌مند شدن از علم و درک حقیقت می‌شوند و در روایات ما این امور از حجاب‌های علم و حکمت به شمار آمده‌اند.
[۹] ر.ک: محمدی ری‌شهری، محمد، سیمای علوم و حکمت در قرآن و حدیث، ص۸۵-۱۰۰، چ اول، دار الحدیث قم.
از طرف دیگر اخلاق شایسته شرط استفاده صحیح و مفید از علم نیز هست؛ زیرا چه‌بسا انسان علمی را در اختیار داشته باشد و به جهت بهره‌مند نبودن از تربیت اخلاقی آن را در جهت به دست آوردن منافع شخصی و استعمار و استثمار دیگران به کار گیرد.


آیات و روایات به‌طور شایسته بر وجود این ارتباط دلالت دارند، که آن‌ها را به دودسته می‌توان تقسیم نمود:
۱. آیات و روایاتی که دلالت بر وجود ارتباط عمیق بین علم و تزکیه اخلاقی دارد، و سجایای اخلاقی را از ثمرات علم می‌داند.
۲. آیات و روایاتی که مفاسد اخلاقی ناشی از جهل را تبیین می‌کند.

۷.۱ - دسته اول

در چهار آیه کریم تعلیم و تزکیه توأم با یکدیگر ذکرشده است، مراد از تزکیه همان تأدیب و تربیت است که به واسطه آن نفوس انسانی از رذایل اخلاقی و اجتماع بشری از رفتارهای زشت و ناشایست پاک می‌شود. این آیات عبارت‌اند از:
۱. «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْاُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ؛ اوست خدایی که در بین مردم امّی پیامبری از آن‌ها فرستاد تا آیات وحی را بر آن‌ها تلاوت نموده و آن‌ها را تزکیه نماید و کتاب خدا و حکمت را به ایشان بیاموزد».
۲. «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ اِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ اَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ؛ خداوند بر اهل ایمان منت گذاشت که رسولی از خودشان در میان آنان برانگیخت تا آیاتش را بر آن‌ها تلاوت نموده و آن‌ها را تزکیه نماید و کتاب خدا و حکمت بیاموزد».
۳. «کَما اَرْسَلْنا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِنا وَ یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ؛ چنان که رسول گرامی خود را فرستادیم که آیات ما را برای شما تلاوت کند و شما را تزکیه نموده و کتاب خدا و حکمت را به شما بیاموزد».
۴. «رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُزَکِّیهِمْ؛ حضرت ابراهیم (علیه‌السّلام) از خدا درخواست می‌کند: خداوندا، در میان فرزندان من پیامبری از خودشان بفرست، که آیات تو را بر آنان تلاوت کند و به آن‌ها کتاب و حکمت بیاموزد و آن‌ها را تزکیه نماید».

در سه آیه اول تزکیه بر تعلیم و در آیه چهارم تعلیم بر تزکیه مقدم شده است. بنابر نظر مفسرین این تقدیم و تاخیر اشاره به تأثیر و تأثر متقابل این دو در یکدیگر دارد. برخی نیز گفته‌اند: ازآنجاکه هدف تعلیم تزکیه است، در سه آیه اول تزکیه را مقدم بر تعلیم ذکر کرده است؛ از طرف دیگر چون تعلیم در خارج و در مقام عمل مقدمه تربیت و تزکیه است در آیه چهارم مقدم شده و ناظر به ترتیب خارجی آن‌هاست.
[۱۵] ر. ک: مقالات آیت‌الله حسن‌زاده آملی، مقاله چهارم، تعلیم و تربیت در اسلام.


در بیان گهرباری از حضرت علی (علیه‌السّلام) نیز بر مقدّمه و شرط لازم بودن علم برای تزکیه تصریح‌شده است: «لن یزکّی العمل حتّی یقارنهُ العِلمُ؛ هرگز اعمال آدمی پاک نمی‌شود مگر این‌که با علم و معرفت همراه گردد».
البته ذکر این نکته لازم است که آیات فوق صرفاً بیان‌کننده ارتباط تنگاتنگ تعلیم علوم الهی و تزکیه می‌باشند، لکن همان‌طور که قبلاً ذکر شد تربیت و تزکیه اخلاقی بی‌تأثیر در بهتر فراگرفتن و بهتر به کار بردن علوم رسمی نیز نمی‌باشد.

۷.۲ - دسته دوم

انسان‌های جاهل به خاطر عدم شناخت حقائق و مفاسد رذایل اخلاقی، در دام بسیاری از زشتی‌های اخلاقی گرفتار می‌شوند، در برخی از آیات و روایات به مواردی از آن‌ها اشاره شده است:
۱. حضرت علی (علیه‌السّلام) می‌فرمایند: «الحرصُ و الشّرَهُ و البخل نتیجةُ الجهل؛ حرص و طمع و بخل نتیجه جهل و نادانی است».
۲. جهل یکی از عوامل حسادت است: «قالَ هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِیُوسُفَ وَ اَخِیهِ اِذْ اَنْتُمْ جاهِلُونَ؛ در این آیه شریفه حضرت یوسف (علیه‌السّلام) جهل را از اسباب حسادت برادرانش معرفی می‌نماید».
۳. بی‌ادبی از جهل سرچشمه می‌گیرد: «قرآن مجید در آیه ۴ سوره حجرات، بیشتر کسانی را که نسبت به مقام والای پیامبر احترام لازم را رعایت نمی‌کردند، افراد کم فکر و نادان می‌شمرد. «اِنَّ الَّذِینَ یُنادُونَکَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ اَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ؛ در این آیه شریفه انحراف و فساد اخلاقی قوم لوط توأم با جهل و نادانی شمرده شده است».

همچنین در آیات دیگری از قرآن کریم جهل از اسباب بی‌بند و باری جنسی، سوء ظنّ به دیگران، لجاجب و تعصّب کورکورانه، بهانه‌جویی‌های بی‌مورد و نفاق و دوروئی شمرده شده است و تمام این آیات دلالت بر این دارد که اگر نور علم جای خود را به تاریکی جهل بدهد، مقدار زیادی از مفاسد اخلاقی جای خود را به فضائل اخلاقی خواهد داد.


۱. معلوف، لویس، المنجد فی اللغة، ص۱۹۴، ذیل «خالق.
۲. معلوف، لویس، المنجد فی اللغة، ص۲۴۷، ذیل مادة «رَبَوَ»
۳. مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، ج۱، ص۲۳، چ‌ اول، مدرسه الامام علی بن ابیطالب (علیه‌السّلام).    
۴. معلوف، لویس، المنجد فی اللغة، ص۱۹۴، ذیل «خالق»
۵. معلوف، لویس، المنجد فی اللغة، ص۲۴۷، ذیل ماده «رَبَوَ»
۶. نمل/سوره۲۷، آیه۱۴.    
۷. معلوف، لویس، المنجد فی اللغة، ص۲۷-۳۰.
۸. فیض کاشانی، محمدمحسن، الحقائق فی محاسن الاخلاق، قرّة العیون، ص۴۳۹، مکتبه اسلامیه، تهران، ۱۳۷۸ ق.
۹. ر.ک: محمدی ری‌شهری، محمد، سیمای علوم و حکمت در قرآن و حدیث، ص۸۵-۱۰۰، چ اول، دار الحدیث قم.
۱۰. جمعه/سوره۶۲، آیه۲.    
۱۱. آل عمران/سوره۳، آیه۱۶۴.    
۱۲. بقره/سوره۲، آیه۱۵۱.    
۱۳. بقره/سوره۲، آیه۱۲۹.    
۱۴. مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، ج۱، ص۱۹.    
۱۵. ر. ک: مقالات آیت‌الله حسن‌زاده آملی، مقاله چهارم، تعلیم و تربیت در اسلام.
۱۶. آمدی، عبدالواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، ج۱، ص۵۵۵.    
۱۷. آمِدی، عبدالواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، ج۱، ص۸۷.    
۱۸. یوسف/سوره۱۲، آیه۸۹.    
۱۹. نمل/سوره۲۷، آیه۵۵.    



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «رابطه علم و اخلاق»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۱۲/۲۵    


رده‌های این صفحه : اخلاق | تعلیم و تربیت | علم | مباحث اخلاقی




جعبه ابزار