• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

رهبری بنی اسرائیل (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



خداوند پرده از روی اراده و مشیت خود در مورد مستضعفان برداشته و پنج امر را در این زمینه بیان می‌کند که با هم پیوند و ارتباط نزدیک دارند. نخست اینکه ما می‌خواهیم آنها را مشمول نعمتهای خود کنیم، دیگر اینکه ما می‌خواهیم آنها را پیشوایان نمائیم، سوم اینکه ما می‌خواهیم آنها را وارثان حکومت جباران قرار دهیم، چهارم اینکه ما حکومت قوی و پا بر جا به آنها می‌دهیم، و بالاخره پنجم اینکه آنچه را دشمنانشان از آن بیم داشتند و تمام نیروهای خود را بر ضد آن بسیج کرده بودند به آنها نشان دهیم، چنین است لطف و عنایت پروردگار در مورد مستضعفین.



پیشوایی بنی اسرائیل در انجام دادن کارهای خیر ، نعمتی بزرگ از سوی خداوند بر آنان بوده است: «ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمة...» اراده ما بر این قرار گرفته است که به مستضعفین نعمت بخشیم، و آنها را پیشوایان ... روی زمین قرار دهیم! (امامت در آیه یاد شده به معنای امامت در کارهای خیر است.)

۱.۱ - معنای منت

کلمه من - به طوری که از کلام راغب استفاده می‌شود - در اصل به معنای ثقل و سنگینی بوده، و از همین جهت واحد وزن را هم در سابق من می گفتند، و منت به معنای نعمت سنگین است، و فلانی بر فلانی منت نهاد معنایش این است که : او را از نعمت، گرانبار کرد، و نیز همو گفته : و این کلمه به دو نحو استعمال می‌شود، یکی منت عملی مانند آیه «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا» یعنی می‌خواهیم به آنان که در زندگی ضعیف شمرده شدند نعمتی بدهیم که از سنگینی آن گرانبار شوند، و دوم منت زبانی، مانند آیه «یمنون علیک ان اسلموا»یعنی بر تو منت می‌نهند که مسلمان شده‌اند و این از جمله کارهای زشت است، مگر در صورت کفران نعمت، این بود خلاصه کلام راغب و تمکین ضعفا در زمین به این است که مکانی و جایی به ایشان دهد که مالک آنجا شوند، و در آن استقرار یابند.

۱.۲ - معنای تفسیری آیه

و معنای آیه چنین است که : جوی که ما موسی علیه‌السلام را در آن پروریدیم جو علو فرعون در زمین و تفرقه افکنی وی در میان مردم و استضعاف بنی اسرائیل بود، استضعافی که به کلی نابودشان می‌کرد، در حالی که ما خواستیم بر همان ضعیف شدگان از هر جهت، نعمتی ارزانی بداریم که از سنگینی آن گرانبار شوند، به این که خواستیم آنان را پیشوا کنیم، تا دیگران به ایشان اقتدا کنند و در نتیجه پیشرو دیگران باشند، در حالی که سالها تابع دیگران بودند، و نیز خواستیم آنان را وارث دیگران در زمین کنیم، بعد از آنکه زمین در دست دیگران بود، و خواستیم تا در زمین مکنتشان دهیم، به اینکه قسمتی از زمین را ملک آنان کنیم، تا در آن استقرار یابند، و مالک آن باشند، بعد از آنکه در زمین هیچ جایی نداشتند، جز همان جایی که فرعون می‌خواست آنان را در آنجا مستقر کند و خواستیم تا به فرعون پادشاه مصر و هامان وزیرش و لشکریان آن دو از همین مستضعفین، آن سرنوشت را نشان دهیم که از آن بیمناک بودند، و آن این بود که روزی بنی اسرائیل بر ایشان چیره شوند، و ملک و سلطنت و مال و ثروت و رسم و سنت آنان را از دستشان بگیرند.

۱.۳ - قانون کلی

چقدر این دو آیه گویا و امیدبخش است؟ چرا که به صورت یک قانون کلی و در شکل فعل مضارع و مستمر بیان شده است، تا تصور نشود اختصاص به مستضعفان بنی اسرائیل و حکومت فرعونیان داشته، می‌گوید: ما می‌خواهیم چنین کنیم... یعنی فرعون می‌خواست بنی اسرائیل را تار و مار کند و قدرت و شوکتشان را درهم بشکند، اما ما می‌خواستیم آنها قوی و پیروز شوند. او می‌خواست حکومت تا ابد در دست مستکبران باشد اما ما اراده کرده بودیم که حکومت را به مستضعفان بسپاریم! و سرانجام چنین شد.

۱.۴ - مشیت الهی

در این دو آیه خداوند پرده از روی اراده و مشیت خود در مورد مستضعفان برداشته و پنج امر را در این زمینه بیان می‌کند که با هم پیوند و ارتباط نزدیک دارند. نخست اینکه ما می‌خواهیم آنها را مشمول نعمتهای خود کنیم، دیگر اینکه ما می‌خواهیم آنها را پیشوایان نمائیم، سوم اینکه ما می‌خواهیم آنها را وارثان حکومت جباران قرار دهیم، چهارم اینکه ما حکومت قوی و پا بر جا به آنها می‌دهیم، و بالاخره پنجم اینکه آنچه را دشمنانشان از آن بیم داشتند و تمام نیروهای خود را بر ضد آن بسیج کرده بودند به آنها نشان دهیم، چنین است لطف عنایت پروردگار در مورد مستضعفین، اما آنها کیانند؟ و چه اوصافی دارند؟ در بحث نکات به خواست خدا از آن سخن خواهیم گفت.


گفتیم آیات فوق، هرگز سخن از یک برنامه موضعی و خصوصی مربوط به بنی اسرائیل نمی‌گوید، بلکه بیانگر یک قانون کلی است برای همه اعصار و قرون و همه اقوام و جمعیتها، این بشارتی است در زمینه پیروزی حق بر باطل و ایمان بر کفر، این بشارتی است برای همه انسانهای آزاده و خواهان حکومت عدل و داد و برچیده شدن بساط ظلم و جور، نمونه‌ای از تحقق این مشیت الهی، حکومت بنی اسرائیل و زوال حکومت فرعونیان بود. و نمونه کاملترش حکومت پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و یارانش بعد از ظهور اسلام بود، حکومت پا برهنه‌ها و تهیدستان با ایمان و مظلومان پاکدل که پیوسته از سوی فراعنه زمان خود مورد تحقیر و استهزاء بودند، و تحت فشار و ظلم و ستم قرار داشتند.

۲.۱ - مراد از مستضعفان

می‌دانیم واژه مستضعف از ماده ضعف است، اما چون به باب استفعال برده شده به معنی کسی است که او را به ضعف کشانده‌اند و در بند و زنجیر کرده‌اند. به تعبیر دیگر مستضعف کسی نیست که ضعیف و ناتوان و فاقد قدرت و نیرو باشد، مستضعف کسی است که نیروهای بالفعل و بالقوة دارد، اما از ناحیه ظالمان و جباران سخت در فشار قرار گرفته، ولی با این حال در برابر بند و زنجیر که بر دست و پای او نهاده‌اند ساکت و تسلیم نیست، پیوسته تلاش می‌کند، تا زنجیرها را بشکند و آزاد شود، دست جباران و ستمگران را کوتاه سازد و آئین حق و عدالت را برپا کند.
خداوند به چنین گروهی وعده یاری و حکومت در زمین داده است، نه افراد بیدست و پا و جبان و ترسو که حتی حاضر نیستند فریادی بکشند، تا چه رسد به اینکه پا در میدان مبارزه بگذارند و قربانی دهند. بنی اسرائیل نیز آن روز توانستند وارث حکومت فرعونیان شوند که گرد رهبر خود موسی علیه‌السلام را گرفتند، نیروهای خود را بسیج کردند و همه صف واحدی را تشکیل دادند، بقایای ایمانی که از جدشان ابراهیم به ارث برده بودند با دعوت موسی علیه‌السلام تکمیل و خرافات را از فکر خود زدودند و آماده قیام شدند.

۲.۲ - انواع مستضعف

البته مستضعف انواع و اقسامی دارد مستضعف فکری و فرهنگی، مستضعف اقتصادی، مستضعف اخلاقی و مستضعف سیاسی و آنچه بیشتر قرآن روی آن تکیه کرده است مستضعفین سیاسی و اخلاقی است. بدون شک جباران مستکبر برای تحکیم پایه‌های سیاست جابرانه خود قبل از هر چیز سعی می‌کنند قربانیان خود را به استضعاف فکری و فرهنگی بکشانند، سپس به استضعاف اقتصادی، تا قدرت و توانی برای آنها باقی نماند، تا فکر قیام و گرفتن زمام حکومت را در دست و در مغز خود نپرورانند. در قرآن مجید در پنج مورد سخن از ((مستضعفین) ) به میان آمده که عموما سخن از مؤمنانی می‌گوید که تحت فشار جباران قرار داشتند.


نه تنها فرعون بود که برای اسارت بنی اسرائیل مردان آنها را می‌کشت، و زنانشان را برای خدمتکاری زنده نگه می‌داشت، که در طول تاریخ همه جباران چنین بودند و با هر وسیله نیروهای فعال را از کار می‌انداختند. آنجا که نمی‌توانستند مردان را بکشند مردانگی را می‌کشتند، و با پخش وسائل فساد، مواد مخدر، توسعه فحشاء و بی بندباری جنسی، گسترش شراب و قمار، و انواع سرگرمیهای ناسالم، روح شهامت و سلحشوری و ایمان را در آنها خفه می‌کردند، تا بتوانند با خیالی آسوده به حکومت خودکامه خویش ادامه دهند.
اما پیامبران الهی مخصوصا پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم سعی داشتند نیروهای خفته جوانان را بیدار و آزاد سازند، و حتی به زنان درس مردانگی بیاموزند، و آنها را در صف مردان، در برابر مستکبران قرار دهند. شواهد این دو برنامه در تاریخ گذشته و امروز در همه کشورهای اسلامی به خوبی نمایان است که نیازی به ذکر آن نمی‌بینیم.


۱. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۷، ص۴۱۴.    
۲. قصص/سوره۲۸، آیه۵.    
۳. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ص۴۷۴.    
۴. حجرات/سوره۴۹، آیه ۱۷.    
۵. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۶، ص۸.    
۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۶، ص۱۵- ۲۱.    
۷. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، تفسیر الصافی، ج۴، ص۸۰.    
۸. عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج۴، ص۱۰۷.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۶، ص۳۶۹، برگرفته از مقاله «رهبری بنی اسرائیل».    


رده‌های این صفحه : بنی اسرائیل | موضوعات قرآنی




جعبه ابزار