• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

روایت فان لم تجدینی فأتی ابابکر

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



یکی از روایاتی که اهل‌سنت برای خلافت ابوبکر بعد از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به آن تمسک می‌کنند، روایتی است که در قسمتی از آن این عبارت آمده « فإن لم تجديني فأتي أبابكر» اگر آمدی و من را نیافتی به ابوبکر مراجعه کن. اما بنابر تصریح برخی از علمای اهل‌سنت این روایت بر خلافت ابوبکر دلالت ندارد. در ادامه پاسخ‌هایی به این شبهه داده می‌شود.



عن جبیر بن مطعم قال: اتت النبی صلی‌الله‌علیه[وآله]وسلم امراة فکلمته فی شیء فامرها ان ترجع الیه، قالت: یا رسول الله ارایت ان جئت ولم اجدک؟ کانها ترید الموت. قال: «فان لم تجدینی فاتی ابابکر».
جبیر بن مطعم می‌گوید: زنی خدمت رسول خدا صلی الله علیه[وآله]وسلّم شرفیاب شد و پیرامون موضوعی با حضرت صحبت نمود حضرت به او فرمود: برگرد و بعدا دوباره مراجعه کن! آن زن عرضه داشت: اگر آمدم و شما را نیافتم چه کار کنم؟ گویا قصد آن زن بعد از رحلت رسول خدا بوده. حضرت فرمودند: اگر آمدی و من را نیافتی به ابوبکر مراجعه کن.


۱. این روایت را تماماً از جبیر بن مطعم نقل کرده‌اند که ذهبی او را از طلقاء دانسته است
۲. نووی در شرح صحیح مسلم تصریح نموده:
فلیس فیه نص علی خلافته و امر بها.
این روایت بر خلافت ابوبکر دلالت ندارد.
۳. همچنین نووی تصریح نموده: بل هو اخبار بالغیب الذی اعلمه الله تعالی به.
این روایت خبر از غیبی است که رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نسبت به اتفاقی که در آینده می‌افتد (و دلالتی بر تایید خلافت ابوبکر ندارد).
۴. این روایت در مقابل روایتی قطعی الصدور در فضائل امیرالمومنین (علیه‌السّلام) جعل شده است.
۵. راوی عبارتی را اضافه نموده تا از روایت بهره‌برداری خاص نماید.
۶. این سئوال اساسی همواره مطرح می‌باشد: که به چه دلیل اهل‌سنت روایات متقن و محکمی همچون روایت غدیر خم و حدیث ثقلین را که از محکم‌ترین اسانید از طریق عامّه و خاصّه برخوردار است را نپذیرفته ولی در مقابل به هر روایت سست و بی‌اساس و با ضعیف‌ترین سلسله سندی که به شکلی بتواند خلافت خلفای ثلاثه را نه اثبات بلکه به ذهن تداعی نماید را به آن تمسک نموده و نازل منزله وحی الهی فرض می‌کنند و در موارد مختلف به آن استناد می‌کنند؟


۱. تمام کسانی که این روایت را نقل کرده‌اند از جبیر بن مطعم آورده‌اند که ذهبی او را از طلقاء شمرده است.
جبیر بن مطعم: ابن عدی بن نوفل بن عبد مناف بن قصی. شیخ قریش فی زمانه، ابومحمد، ویقال: ابو عدی القرشی النوفلی، ابن عم النبی (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) من الطلقاء.

۲. نووی در شرح صحیح مسلم راجع به حدیث مورد بحث می‌نویسد:
واما قوله (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) فی الحدیث الذی بعد هذا للمراة حین قالت یا رسول الله ارایت ان جئت فلم اجدک قال فان لم تجدینی فاتی ابا بکر فلیس فیه نص علی خلافته وامر بها بل هو اخبار بالغیب الذی اعلمه الله تعالی به.
و امّا حدیث پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه[وآله]وسلم که بعد از این می‌آید و درباره زنی است که به رسول خدا صلی‌الله‌علیه[وآله]وسلم عرض کرد یا رسول الله! اگر زمانی شد که آمدم و شما را نیافتم چه کنم؟ حضرت فرمودند: در آن هنگام به ابوبکر مراجعه کن. در این حدیث هیچ‌گونه تصریحی برخلافت ابوبکر و امر به آن از سوی رسول اکرم صلی‌الله‌علیه[وآله]وسلم وجود ندارد بلکه صرفا خبری است که آن حضرت از غیب داده و خداوند او را به این‌مطلب آگاه نموده است.

۳. نووی در شرح صحیح مسلم همچنین می‌گوید: ... بل هو اخبار بالغیب الذی اعلمه الله تعالی به.
در این روایت هیچ‌گونه نصّ صریحی از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بر این‌مطلب که خلیفه بعد از من چه کسی است وجود ندارد.


نکته جالب توجه دیگری که می‌توان از اعتراف نووی در متن فوق استفاده نمود این که بر فرض هم که این روایت از رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) صادر شده می‌بود می‌توانست به عنوان خبری از غیب توسط رسول اکرم محسوب گردد مبنی بر این‌که در آینده چنین اتفاقی خواهد افتاد و این هرگز دلالت بر محبوبیت و تایید این اتفاق از سوی آن حضرت ندارد وچه بسا این اتفاق می‌تواند علی‌رغم میل باطنی حضرت بوده باشد.

یعنی در حقیقت حضرت از یک واقعه خارجی که در آینده به وقوع می‌پیوندد خبر می‌دهد به این شکل که حضرت به آن زن می‌فرماید: تو هنگام رجوع به من کس دیگری که ابوبکر باشد را خواهی یافت که بر جایگاه من تکیه زده است. و این موضوع نظایر دیگری نیز دارد، مانند آن خبر غیبی که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) درباره عائشه فرمودند: «تقاتل علی بن ابی طالب و تنبحها کلاب الحوآب» که حضرت در خبر غیبی خود به عائشه فرمودند: در آینده در منطقه‌ای بین کوفه و بصره با علی [(علیه‌السّلام)] به جنگ خواهی پرداخت.

حال آیا می‌توان این خبر از غیب را به منزله امر به این عمل و تصحیح فعل عائشه تلقی نمود؟ کاری که وقتی عائشه در همان سرزمین حوآب به یاد آن سخن رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) افتاد به خود لرزید وگفت: «انا لله و انا الیه راجعون» و خواست منصرف گردد اما چه فائده که باز هم با فریب عبدالله بن زبیر به کارزار خود با امیرالمومنین (علیه‌السّلام) ادامه داد.


این روایت دقیقا در مقابل روایتی ساخته شده که احمد بن حنبل و طبرانی آن را با سلسله سند صحیح آورده‌اند و آن این‌که رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در شان امیرالمومنین علی بن ابی طالب (علیهما‌السّلام) فرموده‌اند:
لمّا حضر رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) قالت صفیة: یا رسول الله، لکل امراة من نسائک اهل تلجا الیهم، وانک اجلیت اهلی، فان حدث حدث فالی من؟ قال (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): "الی علی بن ابی طالب".
[۸] احمد بن حنبل، مسند، ج۶، ص۳۰۰.

و چون زمان وفات (شهادت) رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرا رسید [‌ام المومنین] صفیه به آن حضرت عرضه داشت: یا رسول الله بعد از شما هرکدام از همسرانتان به کسی پناه می‌برند حال با وجود آن‌که خانواده من به فرموده شما جلای وطن کرده‌اند اگر اتفاقی برای شما بیافتد من به چه کسی پناه ببرم؟ حضرت فرمودند: تو به علی بن ابی طالب مراجعه کن.

هیثمی روایت فوق را صحیح دانسته و درباره آن گفته: رواه الطبرانی ورجاله رجال الصحیح.
این روایت را طبرانی نقل کرده و تمام رجال در سند آن را نیز صحیح دانسته است.


اکثریت قریب به اتفاق کتاب‌هایی که این روایت را ذکر کرده‌اند در روایاتشان عبارتی دارند که به وضوح می‌رساند اضافه‌ای از سوی راوی در روایت ایجاد گردیده و آن عبارت «کانها ترید الموت» «کانها تعنی الموت» «کانها تعرض الموت» است که راوی از پیش خود تفسیر نموده است. یعنی در حقیقت این بخش از روایت بر فرض صدور دسیسه‌ای از سوی راوی است که اگر این بخش را حذف کنیم در ظاهر روایت هیچ‌گونه دلالتی برای بعد از شهادت و رحلت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نخواهد داشت. به این‌معنا که راوی می‌گوید: یا رسول الله! اگر آمدم و شما را نیافتم اینجا راوی اضافه می‌کند یعنی بعد از رحلت، شما را نیافتم در حالی که چنین اضافه‌ای از ظاهر روایت فهمیده نمی‌شود. و چه بسا ممکن است در امور دنیوی و روزانه کسی آمده باشد و از رسول خدا تقاضایی نموده باشد و حضرت فرموده باشند برو و بعدا مراجعه کن، و چون مراجعه نمودی و مرا نیافتی به ابوبکر مراجعه کن.
و با این قرینه می‌توان پی برد که در چند کتاب معدود دیگر نیز روایت می‌توانسته به همین شکل بوده باشد که در آنها دیگر اضافه از سوی راوی را حذف نموده‌اند.

متونی که روایت را با دسیسه و اضافه راوی ( «کانها ترید الموت» «کانها تعنی الموت» «کانها تعرض الموت» ) آورده‌انده شرح زیر است:
۱. سنن الکبری بیهقی.
۲. فتح الباری ابن حجر.
۳. عمدة القاری العینی.
۴. صحیح ابن حبان.
۵. التمهید ابن عبدالبر.
۶. اسد الغابه ابن اثیر.
۷. صحیح مسلم.
۸. البدایه و النهایه ابن کثیر.
۹. صحیح بخاری.
۱۰. جالب‌تر از همه تاریخ مدینه دمشق ابن عساکر است که تصریح نموده: «قال ابن حمدان انک تعرض بالموت» (ابن حمدان می‌گوید: بعد از موت شما) یعنی ابن عساکر تصریح دارد که این بخش جزء حدیث نبوده و راوی یعنی ابن حمدان آن را اضافه نموده است.


۱. ترمذی، علی بن حسن، تاریخ اسلام، ج۵، ص۶۱۵.    
۲. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۹، ص۸۱.    
۳. نووی، یحیی بن شرف، شرح صحیح مسلم، ج۱۵، ص۱۵۵.    
۴. نووی، یحیی بن شرف، شرح صحیح مسلم، ج۱۵، ص۱۵۵.    
۵. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۹۵.    
۶. نووی، یحیی بن شرف، شرح صحیح مسلم، ج۱۵، ص۱۵۵.    
۷. نووی، یحیی بن شرف، شرح صحیح مسلم، ج۱۵، ص۱۵۵.    
۸. احمد بن حنبل، مسند، ج۶، ص۳۰۰.
۹. هیثمی، علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۱۳.    
۱۰. بیهقی، احمد بن حسین، سنن الکبری، ج۸، ص۲۶۴.    
۱۱. ابن حجر عسقلانی، احمد بن‌ علی‌، فتح الباری، ج۷، ص۲۴.    
۱۲. عینی، بدرالدین، عمدة القاری، ج۲۵، ص۷۳.    
۱۳. ابن حبان، محمد بن‌ حبان‌، صحیح ابن حبان، ج۱۵ ص۲۹۲.    
۱۴. ابن عبدالبر، یوسف‌ بن‌ عبدالله‌، التمهید، ج۲۲ ص۱۲۶.    
۱۵. ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابه، ج۱ ص۲۷۲.    
۱۶. قشیری نیشابوریه‌، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۵۷.    
۱۷. ابن کثیر، اسماعیل‌ بن‌ عمر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۲۴۸.    
۱۸. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۹، ص۱۱۰.    
۱۹. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۹، ص۸۱.    
۲۰. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۳۰، ص۲۲۰.    



موسسه ولی‌عصر، برگرفته از مقاله «آیا روایت «فإن لم تجدینی فأتی أبابکر» از قول رسول خدا (ص) صحت دارد؟».    






جعبه ابزار