• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

زنان در پیری (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



قرآن کریم در باب حجاب زنان سالخورده و ناامید از ازدواج و امکان قاعدگی و باردار شدن ایشان احکام خاصی را با شرایط خاصی بیان می فرماید که در ذیل به آنها اشاره می شود.



حجاب بر زنهای سالخورده و ناامید از ازدواج ، در صورت پرهیز از خودآرایی و زینت واجب نیست: «و القوعد من النساء التی لایرجون نکاحا فلیس علیهن جناح ان یضعن ثیابهن غیر متبرجـت بزینة...» و زنان از کار افتاده‌ای که امید به ازدواج ندارند گناهی بر آنها نیست که لباسهای (روئین) خود را بر زمین بگذارند به شرط اینکه در برابر مردم خود آرائی نکنند... .


ناامیدی از زناشویی، نشان سالخوردگی زنان و جواز فرو نهادن پوشش ظاهری آنها می باشد: «و القوعد من النساء التی لایرجون نکاحا فلیس علیهن جناح ان یضعن ثیابهن غیر متبرجـت بزینة وان یستعففن خیر لهن والله سمیع علیم»و زنان از کار افتاده‌ای که امید به ازدواج ندارند گناهی بر آنها نیست که لباسهای (روئین) خود را بر زمین بگذارند به شرط اینکه در برابر مردم خود آرائی نکنند و اگر خود را بپوشانند برای آنها بهتر است و خداوند شنوا و دانا است.


قرآن کریم در مورد واجب نبودن پوشش با لباسهای رویینی و روسری، برای زنهای سالخورده و ناامید از ازدواج می فرماید: «و القوعد من النساء التی لایرجون نکاحا فلیس علیهن جناح ان یضعن ثیابهن...» و زنان از کار افتاده‌ای که امید به ازدواج ندارند گناهی بر آنها نیست که لباسهای (روئین) خود را بر زمین بگذارند... .( امام صادق علیه‌السلام فرمود: زنان سالخورده می‌توانند چادر و روسری خود را بردارند.)


برای زنان سالخورده حجاب از بی حجابی بهتر می باشد: «و القوعد من النساء التی لایرجون نکاحا فلیس علیهن جناح ان یضعن ثیابهن غیر متبرجـت بزینة وان یستعففن خیر لهن...» و زنان از کار افتاده‌ای که امید به ازدواج ندارند گناهی بر آنها نیست که لباسهای (روئین) خود را بر زمین بگذارند به شرط اینکه در برابر مردم خود آرائی نکنند و اگر خود را بپوشانند برای آنها بهتر است... .

۴.۱ - معنای قواعد

کلمه قواعد جمع قاعده است، که به معنای زنی است که از نکاح بازنشسته باشد، یعنی دیگر کسی به خاطر پیری اش میل به او نمی‌کند، بنابراین جمله «اللاتی لا یرجون نکاحا» وصفی توضیحی برای کلمه قواعد است، و بعضی گفته‌اند: کلمه مذکور به معنای زنی است که از حیض یائسه شده باشد، و وصف بعد از آن صرفا برای رفع اشتباه است.

۴.۲ - معنای تبرج

و در مجمع البیان گفته : کلمه تبرج به معنای این است که زن محاسن و زیبایی‌های خود را که باید بپوشاند اظهار کند، و این کلمه در اصل به معنای ظهور بوده، برج را هم به همین جهت برج نامیده‌اند، که بنایی است ظاهر و پیدا. این آیه در معنای استثنایی است از عموم حکم حجاب، و معنایش این است که بر هر زنی حجاب واجب است الا زنان مسن، که می‌توانند بی حجاب باشند، البته در صورتی که کرشمه و تبرج نداشته باشند.
و جمله «و ان یستعففن خیر لهن» کنایه است از خودپوشی، یعنی همین زنان سالخورده نیز اگر خود را بپوشانند بهتر از برهنه بودن است، و جمله «و الله سمیع علیم»تعلیل حکمی است که تشریع کرده، و معنایش این است که خدا شنوا است آنچه را که زنان به فطرت خود در خواستش را دارند، و دانا است به احکامی که به آن محتاجند.


استثنائی که برای حکم حجاب زنان بیان می‌کند و زنان پیر و سالخورده را از این حکم مستثنی می‌شمرد، دو شرط دارد: نخست اینکه به سن و سالی برسند که معمولا امیدی به ازدواج ندارند، و به تعبیر دیگر جاذبه جنسی را کاملا از دست داده‌اند. دیگر اینکه در حال بر داشتن حجاب خود را زینت ننمایند. روشن است که با این دو قید مفاسد کشف حجاب در مورد آنان وجود نخواهد داشت و به همین دلیل اسلام این حکم را از آنان برداشته است. این نکته نیز روشن است که منظور برهنه شدن و بیرون آوردن همه لباسها نیست بلکه تنها کنار گذاشتن لباسهای رو است که بعضی روایات از آن تعبیر به چادر و روسری کرده است.


امکان حیض و قاعدگی در حال پیری و سالخوردگی، برای زنان وجود دارد: «ولقد جآءت رسلنآ ابرهیم بالبشری... • وامراته قآئمة فضحکت فبشرنـها باسحـق...» فرستادگان ما با بشارت نزد ابراهیم آمدند ...• و همسرش ایستاده بود خندید او را به اسحاق بشارت دادیم... . (در روایت نقل شده است که «ضحکت» به معنای « حیض دید» می‌باشد)


کلمه ضحکت از ماده ضحک - به فتح ضاء - است که به معنای حیض شدن زنان است، مؤ ید این معنا هم این است که بشارت را با حرف فاء متفرع بر آن کرده و فرموده : «فبشرناها...» یعنی به مجرد اینکه حیض شد ما او را به اسحاق بشارت دادیم و این حیض شدن نشانه‌ای بود که باعث می‌شد همسر ابراهیم علیه ‌السلام زودتر بشارت را باور کند و بپذیرد و خود معجزه‌ای بود که دل او را آماده می‌کرد به اینکه به راستی و درستی بشارت آنان اذعان کند و اما اینکه چرا از ایستادن او خبر داد و اینکه این خبر چه دخالتی در مطلب داشته؟ جوابش این است که قرآن با ذکر این خبر خواسته است برساند و بفهماند که او آنچنان مأیوس از حامله شدن بود که حتی تصورش را هم نمی‌کرد که در ایام پیری بار دیگر حیض شود، ایستاده بود تماشا می‌کرد ببیند بین شوهرش و میهمانان تازه وارد چه چیزهایی گفتگو می‌شود.
و معنای آیه این است که ابراهیم داشت با میهمانان صحبت می‌کرد و میهمانان راجع به خوردن و نخوردن غذا با آن جناب بگو مگو می‌کردند در حالی که همسر آن جناب ایستاده بود و آنچه را که بین ابراهیم و میهمانان جریان می‌یافت تماشا می‌کرد و هرگز چیز دیگری را تصور نمی‌کرد و درباره چیز دیگری نمی‌اندیشید، در همین حال ناگهان حالت حیض به او دست داد و بلا فاصله فرشتگان او را به فرزند دار شدن بشارت دادند.


اسحاق نام فرزندی است که همسر ابراهیم از آن جناب آورد و یعقوب نام پسر اسحاق است، و بنابراین منظور ملائکه این بوده که به وی بفهمانند که نسل او باقی می‌ماند. زایمان زنان در حال پیری و سالخوردگی، امری ممکن با اراده خداوند می باشد: «قالت یـویلتی ءالد وانا عجوز... ان هـذا لشیء عجیب• قالوا اتعجبین من امر الله رحمت الله وبرکـته علیکم اهل البیت انه حمید مجید» گفت: ‌ای وای بر من! آیا من فرزند می‌آورم در حالی که پیرزنم ... این راستی چیز عجیبی است• گفتند از فرمان خدا تعجب می‌کنی این رحمت خدا و برکاتش بر شما خانواده است چرا که او حمید و مجید است.( برداشت یاد شده بر این اساس است که جمله «فضحکت» از ضحک به فتح ضاد به معنای «حاضت» باشد، یعنی ساره، زن ابراهیم علیه‌السلام در حالی که ایستاده بود ناگهان حائض شد و سپس بشارت فرزنددار شدن را به او دادند. )


کلمه ویل به معناى قبح و زشتى است ، و هر بدى را که مایه اندوه آدمى شود ویل مى گویند، مانند مردن یا مصیبت دیدن یا جنایت فجیع یا رسوائى و امثال آن ، و این ندا در جایى گفته مى شود که طرف بخواهد بطور کنایه بفهماند که آن مصیبت، آن امر فجیع ، آن رسوایى و... دارد مى رسد، پس وقتى گفته مى شود: (یا ویلى) معنایش این است که مصیبتم رسید، خاک بر سرم شد و آنچه مایه اندوه من است بر سرم آمد، و آوردن حرف (تاء) و گفتن : (یا ویلتى) زمانش وقتى است که بخواهند همان ویل را فریاد بزنند و دیگران را خبردار کنند.


و کلمه عجوز به معناى سالخوردگى زنان ، و کلمه بعل به معناى شوهر و یا به عبارتى دیگر همسر زن است و معناى اصلى این کلمه کسى است که قائم به امرى بوده و در آن امر مستغنى از غیر باشد، مثلا به درخت خرمایی که بی نیاز از آبیاری با آب نهر و چشمه است و به آب باران اکتفاء می‌کند بعل می‌گویند و نیز به صاحب و رب (همنشین و مربی) بعل گویند، کلمه بعلبک هم (که امروز نام شهری در لبنان است) از همین باب است چون در قدیم هیکل و معبد بعضی از بتها در آنجا قرار داشت.


«قالوا اتعجبین من امر الله رحمة الله و برکاته علیکم اهل البیت انه حمید مجید» کلمه مجید از مجد است که به معنای کرم و بزرگواری است و مجید به معنای کریم است و کریم به کسی گویند که خوان و سفره‌ای گسترده داشته باشد و خیرش برای مردم بسیار باشد.


جمله «اتعجبین من امر الله» استفهامی است انکاری، یعنی فرشتگان تعجب همسر ابراهیم را انکار کردند برای اینکه تعجب همانطور که گفتیم ناشی از بی خبری از سبب حادثه و بعید دانستن آن است و حادثه‌ای که پدید آورنده اش خدای سبحان است، خدایی که هر کاری بخواهد می‌کند و بر هر چیز قادر است دیگر نباید از آن تعجب کرد.
علاوه بر این، خاندان ابراهیم از اینگونه عنایات خاصه الهی و مواهب عالی را در سابق دیده بودند و خانواده‌ای بودند که از این جهت با سایر مردم فرق داشتند و چرا همسر آن جناب این بشارت را عطف به آن عنایاتی که تاکنون دیده بود نکرد و چرا احتمال نداد که این بشارت نیز نعمتی مختص به این خانواده باشد؟ درست است که عادتا از یک پیرمرد و پیرزن فرزند متولد نمیشود ولی بطور خارق العاده چرا نشود؟ و به همین جهت که ذکر شد ملائکه در نابجا بودن تعجب او و انکار آن اولا گفتند: آیا از امر خدا تعجب می‌کنی؟ و در این سخن خود کلمه ((امر)) را به کلمه جلاله ((الله) ) اضافه کردند تا دیگر جایی برای تعجب باقی نگذاشته به کلی ریشه آن را قطع کنند چون بر ساحت مقدس الهی هیچ چیزی دشوار نیست و او خالق و آفریدگار همه چیز است. و ثانیا همان معانی را در جمله‌ای دیگر بطور صریح بیان کرده و گفتند: «رحمة الله و برکاته علیکم اهل البیت»و او را متوجه کردند به اینکه خدای عزوجل رحمت و برکات خود را بر این اهل بیت نازل فرموده و این رحمت و برکت را از این خاندان جدا ناشدنی کرده است، و با این حال دیگر چه بعدی دارد که تولد این مولود از یک پدر و مادری در سنین غیر عادی و غیر معهود صورت بپذیرد.


جمله «انه حمید مجید» جمله قبلی را تعلیل می‌کند و حاصلش این است که خدای تعالی به علت حمید و مجید بودنش منشا و مصدر هر فعل پسندیده و هر کرم وجود است و او از رحمت و برکات خود بر هر کس از بندگانش که بخواهد افاضه می‌کند.
شگفتی فرزنددار شدن زنان، در حال پیری را قرآن کریم چنین بیان می فرماید: «قالت یـویلتی ءالد وانا عجوز وهـذا بعلی شیخا ان هـذا لشیء عجیب» گفت: ‌ای وای بر من! آیا من فرزند می‌آورم در حالی که پیرزنم و این شوهرم پیر مردی است این راستی چیز عجیبی است.


و کلمه عجیب - بر وزن فعیل - صفت مشبهه از ماده عجب است، و تعجب حالتی است که به انسان در هنگام دیدن چیزی که سبب آن را نمی‌داند دست می‌دهد و به همین جهت بیشتر در مواقع استثنایی و نادر به آدمی دست می‌دهد چون در این مواقع معمولا انسان سبب حادثه را نمی‌داند و اینکه همسر ابراهیم علیه ‌السلام گفت : «یا ویلتی ءالد» گفتارش در مورد تعجب و تحسر بوده، چون وقتی بشارت ملائکه را شنیده آن حالتی که یک پیرزن نازا از همسر پیرمردش باردار شده و دارد بچه اش را میزاید در نظرش مجسم شده و معلوم است که چنین پیشامدی سابقه نداشته و قهرا امری شگفت آور خواهد بود، علاوه بر این، از نظر افکار عمومی مردم نیز وضعی ننگ آور و زشت است و خنده و تمسخر مردم را برمی انگیزد و چنین چیزی مایه رسوایی است.
«فاقبلت امراته فی صرة فصکت وجهها وقالت عجوز عقیم» در این هنگام همسرش جلو آمد در حالی که (از خوشحالی و تعجب) فریاد می‌کشید و به صورت خود زد و گفت (آیا پسری خواهم آورد در حالی که) پیرزنی نازا هستم؟!.


در مجمع البیان می‌گوید: کلمه صره به معنای فریاد شدید است، و از صریر دروازه گرفته شده، که هنگام باز و بسته شدن صدا می‌کند، و این کلمه در مورد جماعت هم به همین شکل استعمال می‌شود. و کلمه (صک) زدن با اعتماد شدید است. و معنای آیه این است که : (در این میان) همسر ابراهیم که بشارت را شنیده بود با فریاد و زاری آمد در حالی که سیلی به صورت خود می‌زد، و می‌گفت : آخر من پیرزنی هستم که در جوانی‌ام نازا بودم چگونه حالا که پیر شده‌ام بچه می‌آورم؟ و یا معنایش این است که : آیا هیچ سابقه دارد که زنی عجوز و عقیم بچه بزاید.


۱. نور/سوره۲۴، آیه۶۰.    
۲. نور/سوره۲۴، آیه۶۰.    
۳. نور/سوره۲۴، آیه۶۰.    
۴. عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، ج۳، ص۶۲۳.    
۵. نور/سوره۲۴، آیه۶۰.    
۶. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۵، ص۲۷۷.    
۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۵۴۲.    
۸. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، تفسیر الصافی، ج۳، ص۴۴۷.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۲۷۱.    
۱۰. عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج۳، ص۶۲۲.    
۱۱. سیوطی، عبدالرحمان بن ابی بکر، الدر المنثور، ج۶، ص۲۲۱.    
۱۲. عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج۲، ص۳۸۶.    
۱۳. هود/سوره۱۱، آیه۶۹.    
۱۴. هود/سوره۱۱، آیه۷۱.    
۱۵. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۰، ص۴۸۲- ۴۸۳.    
۱۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۹، ص۱۷۰.    
۱۷. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، تفسیر الصافی، ج۲، ص۴۶۰.    
۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۳۰۷.    
۱۹. عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج۲، ص۳۸۶.    
۲۰. سیوطی، عبدالرحمان بن ابی بکر، الدر المنثور، ج۴، ص۴۴۷.    
۲۱. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۳۲۳.    
۲۲. هود/سوره۱۱، آیه۷۲.    
۲۳. هود/سوره۱۱، آیه۷۳.    
۲۴. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۰، ص۴۸۴.    
۲۵. هود/سوره۱۱، آیه۷۲.    
۲۶. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۰، ص۴۸۵.    
۲۷. ذاریات/سوره۵۱، آیه۲۹.    
۲۸. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۸، ص۵۶۸.    
۲۹. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، تفسیر الصافی، ج۶، ص۵۵۳.    
۳۰. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۲۶۳.    
۳۱. سیوطی، عبدالرحمان بن ابی بکر، الدر المنثور، ج۷، ص۶۲۰.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۷، ص۲۷۷، برگرفته از مقاله «زنان در پیری».    


رده‌های این صفحه : انسان شناسی | پیری | زنان | موضوعات قرآنی




جعبه ابزار