• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

زکرویه قرمطی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



زکرویه قرمطی، از بزرگان و داعیان قرمطیان در قرن سوم قمری بود. پیروان او، برایش سجده می‌کردند و او را «سید» و «مولی» می‌نامیدند. از جمله جنایات وی کشتار حاجیان خراسانی بود که از مکه بازمی‌گشتند.



زکرویه پسر مهرویه از داعیان و متالهان قرمطیان و از مردم قطیف بود. در دوران معتضد پنهان شد و خلیفه بر او دست نیافت و هنگامی که معتضد از دنیا رفت، او خود را آشکار کرد و طایفه‌ای از بادیه‌نشینان عراق را گمراه کرد و به پیروی از خود کشاند. پیروان او، برایش سجده می‌کردند و او را «سید» و «مولی» می‌نامیدند. زکرویه خود را به آنان نشان نمی‌داد و پنهانی زندگی می‌کرد و کارها را به یکی از افراد مورد اعتمادش سپرده بود.


در سال ۲۹۳ق زکرویه داعی خود، نصر بن عبدالله بن سعید را برای تبلیغ مرام خود اعزام کرد، او نزد قبایلی مانند قبیله کلب و دیگر قبایل عرب رفت و آنان را به کیش خود دعوت کرد و از این راه توانست برخی از طوایف قبیله کلب را گمراه و با خود همداستان و با آنان به‌سوی دمشق حرکت کند. اما آنان موفق نشدند وارد شهر شوند. اخبارشان به خلیفه مکتفی رسید. او به حسین بن حمدان و دیگر سرداران دستور داد در این زمینه اقدام کنند. آنان راه دمشق را پیش گرفتند. همین‌که قرمطیان از این قضیه آگاه شدند، از اطراف دمشق عقب نشستند و به‌سوی سماوه بازگشته، وارد هیت شدند و آن‌جا را غارت کردند و در پناه باروهای آن مستقر شدند.
حسین و سپاهش همچنان در پی آنان بود و خلیفه سپاهی به فرماندهی محمد بن اسحاق بن کنداج به یاری حسین حمدانی اعزام کرد. قرمطیانِ بنی کلب که از آمدن لشکریان آگاه شدند، برضد نصر بن عبدالله به پاخاستند و او را کشتند و سرش را نزد خلیفه المکتفی بردند و از او امان خواستند و خلیفه نیز از آنان گذشت.


زکرویه به حاجیان خراسانی که از مکه بازمی‌گشتند، شبیخون زد و یاران خود را بر آنان مسلط کرد، و آنان به چپاول و کشتار مشغول شدند. خلیفه برای مقابله و جنگ با قرمطیان، سردار وصیف بن سوار تکین و دیگر سرداران را فراخواند، و آنان عازم کارزار شدند. زکرویه طی نبردی کشته شد و سرش را به بغداد بردند و جسدش را آتش زدند.
آن‌گاه سر زکرویه را به خراسان بردند تا خراسانیان از سفر حج باز نمانند و این سفر متوقف نشود.
[۵] حرانی‌صابی، ثابت بن سنان، تاریخ اخبار القرامطة، ص۱۷.



۱. ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۷، ص۵۴۱.    
۲. ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۷، ص۵۵۰.    
۳. ذهبی، محمد بن احمد، العبر، ج۱ ص۴۲۵.    
۴. ابن تغری بردی، یوسف بن تغری بردی، النجوم الزاهره، ج۳، ص۱۵۹.    
۵. حرانی‌صابی، ثابت بن سنان، تاریخ اخبار القرامطة، ص۱۷.
۶. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایه، ج۱۱، ص۱۰۱.    
۷. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۳، ص۴۵.    



عبدالسلام ترمانینی، رویدادهای تاریخ اسلام، ترجمه پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ج۲، ص۱۶۰.






جعبه ابزار